با خواندن مقاله جمال درودی با عنوان«از تهران تا قاهره, ازکودتای ۲۸ مرداد تاانقلاب ۱۳۵۷» بی اختیار گفتم این هموطن من سوراخ دعا را گم کرده والا در این وانفسا به برنامه ای که (۷۵ روز) پیش پخش شده اویزان نمیشد و خودش را کورو کر و لال در برابر جنایاتی که هرروز درگوشه و کنار شهر اتفاق میافتد نشان نمیداد. دیگر ذکر مصیبت ۲۸امرداد و چاقو زدن حسین فاطمی واقعا خسته کننده و دل ازار شده است.اقای محترم تا کی هر سال دقیقا مثل اخوندها معرکه کربلای ۲۸امرداد را اجرا میکنید و کلاه دوره میگردانید؟ من میخواهم بدانم زمانی که ملاها ی قم در اعتراض به «حق رای زنان و اصلاحات ارضی و سوگند خوردن به کتاب اسمانی نه قران» برهبری خمینی مردم را ببهانه وای اسلاما تحریک کردند مصدق«پیشوا»«تا بود و بود پیشوا لقب هیتلر» و شما در کجای میدان بودید؟غیر از این است که همه یا بمیدان امدید و زیر عبای خمینی سینه زدید و یا خفقان گرفتید و شهامت پشتیبانی از این عمل درست را نداشتید چون از طرف شاه عرضه شده بود و متاسفانه شما ثابت کردید هنوز فاجعه ۱۳۵۷ را از افتخارات خود و دیگر همفکران خودتان میدانید. نمیدانم به خیابانها رفت و امد دارید یا نه؟زیرا مشاهده اگهی فروش کلیه و اپیدمی زنانی که خودفروشی میکنند برای تأمین قوت لایموتشان انهم با اطلاع شوهرانشان و یا خیل جوانان معتاد در هرگوشه شهرها باید انچنان شما را شرمسار می کرد که توان لنترانی خواندن را از شما میگرفت حکایت شما دقیقا حکایت«دن کیشوت» است که به جنگ اسیاب بادی رفت یعنی تراشیدن یک دشمن موهوم و نبرد با ان تا ثابت کنید که بله هنوز زنده هستید. بس کنید اقا خجالت دارد مردم به خاک سیاه نشسته اند و شما ارواح سر گردان هنوز مشغول خواندن اوراد منحوس خودتان هستید؟اگر میبینید درحکومت اسلامی که ثمره انقلاب پرشکوه شمایان است توان جیک زدن هم ندارید حداقل دست از هذیان گویی بردارید. این جمهوری اسلامیست که انسانیت را در مردم کشته است و شما درعوض اعتراض به اینها٬ پاپیچ کسانی میشوید که ۳۴سال است دستشان ازقدرت کوتاه است!! با بودن متفکرانی چون شما ملت دیگر احتیاجی به دشمن ندارد متاسفانه با وجود دیدن این همه فجایع باز هم شهامت اعتراف به خبط سیاسی را ندارید و نمیخواهید از پوست شیر بدر ایید و خود باشید و انگاه قدرت دیدن واقعیات را داشته باشید.در پایان توجه شما را جلب میکنم به اصل ضرب المثل «گم کردن سوراخ دعا»همین شعر زیر رو بخوانید موضوع کاملا” براتون روشن میشه! شخصی به وقت استنجا میگفت اللهم ارحنی رائحه الجنه به جای آنکه اللهم اجعلنی من التوابین واجعلنی من المتطهرین که ورد استنجاست و ورد استنجا را به وقت استنشاق میگفت عزیزی بشنید و این را طاقت نداشت: آن یکی در وقت استنجا بگفت که مرا با بوی جنت دار جفت گفت شخصی ورد خوب آوردهای لیک سوراخ دعا گم کردهای این دعا چون ورد بینی بود چون ورد بینی را تو آوردی به ک… رایحهی جنت ز بینی یافت حر رایحهی جنت کی در آید از دبر ای تواضع برده پیش ابلهان وی تکبر برده تو پیش شهان آن تکبر بر خسان خوبست و چست هین مرو معکوس عکسش بند تست از پی سوراخ بینی رست گل بو وظیفهی بینی آمد ای عتل بوی گل بهر مشامست ای دلیر جای آن بو نیست این سوراخ زیر کی ازین جا بوی خلد آید ترا بو ز موضع جو اگر باید ترا همچنین حب الوطن باشد درست تو وطن بشناس ای خواجه نخست جلال الدین محمد بلخی
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو