اختلاسیون، آسوده بخوابید که اوباما بیدار است! فرهنگ ایران چند روز بود که داستان اختلاس سه هزار میلیارد تومانی، یا همان سه میلیارد دلاری، نقل مجالس ایرانیان داخل وخارج کشور شده بود و رسانه های خارجی هم با خبر شده بودند و درباره آن قلمفرسایی می کردند، تا آنجا که سید علی خامنه ای، هم به کش وقوس دادن این ماجرا اعتراض کرد. از سوی دیگر محمود رضا خاوری، بازیگر اصلی این اختلاس تاریخی و خانواده اش، در کانادا از دست مزاحمت های خبرنگاران فضول به ستوه آمده ودرانتظار آرام شدن اوضاع در یکی دیگر از خانه های چند میلیون دلاری خود پنهان شده بودند، که ناگاه دست غیب از آستین وزیر دادگستری آمریکا و رئیس اف بی آی، بدر آمد و با مطرح کردن یک توطئه دایی جان ناپلئونی! بداد خامنه ای،خاوری و دیگر اختلاسیون رسیدند و خبرنگاران را به دنبال قوطی بگیر وبنشان دیگری فرستادند. چند هفته پیش از آن، در یک زدوبند پنهانی و هم زمان با سفر محمود احمدی نژاد به نیویورک، دو گروگان آمریکایی از زندان حکومت اسلامی آزاد شدند و به کشور خود بازگشتند. آقای اوباما، هم در در پیام سالانه خود در مجمع عمومی سازمان ملل به پر وپای رژیم اسلامی نپیچید ومسایل مهمی چون؛ کوشش رژیم ایران برای دست یابی به سلاح اتمی، تهدید صلح در جهان، گسترش تروریسم در عراق و افغانستان و دیگر کشور های منطقه ،عدم رعایت حقوق بشر و اعدام های بیشمار در ایران را زیر سبیلی در کرد. برخلاف دیگر برنامه هایی که منجر به سقوط دیکتاتور هایی مانند؛ طالبان، صدام حسین، معمر قذافی و… شد ، به جای سازمان های اطلاعاتی آمریکا و وزیر دفاع یا خارجه اش، این بار، وزیر دادگستری پا به میدان گذاشت تا نشان دهد که پرونده قضائی است و جرمی اتفاق افتاده و بایستی پاسبان و ژاندارم به دنبال مجرم اصلی فرستاد و شاید هم حکم بازداشت بین المللی برای آمرین جرم صادر کرد. سال گذشته در همین زمان، یک ایرانی مقیم آمریکا به نام؛ محمدرضا صادقینیا، به جرم اقدام به عملیات تروریستی و توطئه برای کشتن یکی از مخالفین رژیم اسلامی در آمریکا دستگیر شد، وی متهم شده بود که می خواسته برای کشتن یک ایرانی دیگر مقیم آمریکابه نام جمشید شارمهد، یک آدمکش اجیر کند. چند ماه بعد در ماه اکتبر سال گذشته، محمد رضا صادقی نیا، به بهانه ملاقات با پدر بیمارش از زندان به مرخصی ایران فرستاده شد! از قضا این صادقی نیا بجز اینکه با سپاه پاسداران در ارتباط بود، با پشتیبانی آنان در کار مواد مخدر هم دست داشته است، او توانسته بود با یکی از خبرنگاران نخبه ایرانی! مقیم لندن، که کارشناس صدای آمریکا هم می باشد در دوستی باز کند و چندین بار با این خبرنگار برجسته در لندن و آمریکا هم منقلی کند، و این خبرنگار معروف، که داستان شیفتگی اش به زنان و افیون بر سر زبان ها می باشد را با بوی نسیم بهشتی! افیون های زعفرانی فرد اعلا ی سپاه پاسداران مستفیض نماید. مقامات اطلاعاتی آمریکا هم فهمیده بودند که ماجرا چیز دیگری بوده و صادقی نیا، تروریست اعزامی از ایران را به ملاقات پدر بیمارش به ایران فرستادند! خبرنگار برجسته وطنی هم نگران بود که ارتباط منقلی اش! با این تروریست تریاکی، افشا شود، با زدو بند هایی که در میان رسانه ها داشت هیاهو براه انداخت که صادقی نیا از سوی حکومت اسلامی برای کشتن وی آمده بود! ویکی لیکس هم این ماجرا را کشف کرد ! این ویکی لیکس هم عجب ماجرایی دارد! سربزنگاه مانند غول بی شاخ و دم چراغ جادوی علاالدین ظاهر می شود! این بار آمریکا، ماجرای شخصی به نام منصور ارباب سیار، یک ایرانی- آمریکایی دیگر را به میان کشید، که شباهت هایی با صادقی نیا دارد، صادقی نیا هم در ارتباط با عناصر سپاه پاسداران بود و از مواد مخدر برای پیش برد کارش بهره می گرفت ومی خواست با اجیر کردن یک آدمکش حرفه ای، یک ایرانی را از میان بردارد، منصور ارباب سیار، هم همین ارتباطات را دارا می باشد ولی هدفش از اجیر کردن آدمکشان حرفه ای، از میان بردن سفیر عربستان بوده است. این سناریوی هالیوودی! نتوانسته است طرفداران زیادی بدست آورد و از همان آغاز با شک و تردید کارشناسان اطلاعاتی و سیاسی خارجی روبرو شده است. این توطئه دایی جان ناپلئونی! تنها به تاًیید چند کارشناس ایرانی رادیو تلویزیون های خارجی، که هیچ پیشینه ای در امور اطلاعاتی، نظامی و تروریسم ندارند رسیده است، که کوشیدند با پلیتیک سرکار استواری قضیه را به هم بچسبانند. بی شک منصور ارباب سیار، که به گفته دوستانش؛ آدم تن پرور، تنبل ، سودجو و ناموفقی بوده می توانسته است طعمه بسیار خوبی برای هر دو سازمان اطلاعاتی ایران و آمریکا بشمار رود، و هر یک از آنان بسود خود از این شخص بهره برده اند، حکومت اسلامی یک بار دیگر شوخی بیمزه ای با آمریکا کرده تا آمریکا را درگیر یک بازی رسانه ای کند و بر مشکلات داخلی و خارجی خود پوشش بگذارد، از سوی دیگر آمریکا هم مایل است هر چه بیشتر میان عربستان و ایران را شکر آب کند و با هزینه عرب ها زهر چشمی از آخوند ها بگیرد، اسرائیل هم که تاکنون در این باره سکوت کرده است، دست هایش را از شادی به هم می ساید ، به هر حال زهر طرف که کشته شود بسود فرزندان یعقوب است! برخی از قدرت های خارجی هم می توانند از این برخورد ها بسود خود بهره برداری کنند و از نزدیکی احتمالی ایران و آمریکا که می رفت با نامه های فدایت شوم اوباما به خامنه ای و کشیدن تلفن قرمز به نتیجه برسد جلوگیری کنند. در این میان محمود رضا خاوری و دیگر اختلاسیون آسوده می خوابند. ملت ایران هم دریافت که اوباما هنوز با اونا نیست و با اوناست. این نیز بگذرد! چه کسی باور می کند که برای معامله با قاچاقچی های باند های بین المللی مواد مخدر، پول به حساب بانکی آنان ریخته می شود، آن هم در دو نوبت! هر بار پنجاه هزار دلار ناقابل، که خرج یک شب کافه برخی از این قاچاقچی ها هم نمی شود، حتی در فیلم های هالیوودی هم، همیشه پول نقد با چمدان و گونی دست بدست می گردد. شاید چند ماه دیگر منصور ارباب سیار هم مانند صادقی نیا، برای ملاقات با پدر یا مادر بیمارش به مرخصی ایران فرستاده شود و این الم شنگه هم مانند همیشه، تنها به ضرر ایرانیان مقیم کشور های خارجی پایان یابد که ناچارند نگاه های سنگین و سرزنش آمیز خارجیان را تحمل کنند . بیست و سوم مهر ماه- شانزدهم اکتبر 2011
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو