۵ فروردین سالروز درگذشت زنده یاد محمود نریمان نماد بی نیازی، پاکدامنی و شرافت

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

حسن نزیه، رئیس کانون وکلای دادگستری سابق می گوید:
سال ۱۳۳۵ یا ٣۶ بود که یک روز به قصد دیدن شادروان نریمان به خانه اش رفتم. شنیده بودم در سلسبیل زندگی می کند با تجسس بسیار خانه او را یافتم. متاسفانه در خانه نبود. در بازگشت توی کوچه به نریمان برخوردم از خرید برمی گشت. دو عدد بادمجان و یک عدد نان سفید خریده بود. ظاهرا خجالت کشید و گفت از شما چه پنهان تدارک شام خود را دیده ام بادمجان سرخ کرده با نان سفید. مرا بخانه خود برد. دو اطاقی محقر در طبقه دوم یک ساختمان بسیار کوچک منزل او بود و در طبقه، اول عده زیادی زن و بچه زندگی می کردند. مبلمان اطاق نریمان چیزی غیر از یک تختخواب آهنی ساده و یک میز و چند صندلی آهنی و فرشی شبیه به زیلو بیشتر نبود از دیدن نریمان در چنان وضعی اشک بر دیدگانم نشست. مرد آزاده بزرگ پس از سالها وزارت و خدمت در کمال قناعت با آنچنان زندگی ساخته بود. سربلند و سرافراز بگفتگو نشستیم از خاطراتش راجع به ٢۵ تا ٢٨ مرداد پرسیدم نریمان گفت:«روز ٢۵ مرداد هیئت دولت تشکیل شد من پیشنهاد کردم نصیری و افسران دیگری که بازداشته شده بودند، بجرم قیام برعلیه مصالح ملی و نهضت ملی ایران فورا در یک دادگاه صحرایی محاکمه و اعدام شوند. این پیشنهاد متاسفانه به تصویب نرسید که شاید می توانست مسیر تاریخ را عوض کند و اما روز ٢٨ مرداد هیئت دولت در اطاق کار و استراحت دکتر مصدق منعقد گردید. صدای تیراندازی از خیابان کاخ بگوش می رسید ناگهان چند گلوله شیشه های اطاق را شکست و بدیوار و نزدیک سقف اصابت نمود. دکتر مصدق روی تخت خواب نشسته بود خونسرد و آرام به همکارانش پیشنهاد می نمود جای خود را عوض کنند بطوریکه در تیررس قرار نگیرند. به ایشان گفتم بهتر است از اینجا هر چه زودتر خارج شویم. جواب داد همه ی شما بروید ولی من میمانم و در این اطاق در راه نهضت ملی ایران کشته می شوم همانطور که به ملت ایران وعده داده ام. ما گفتیم سزاوار نیست بدست دشمن کشته شویم و من پیشنهاد می کنم دسته جمعی خودکشی کنیم! هفت تیر خود را درآوردم و بمنظور اعلام آمادگی برای انتحار روی میز گذاشتم. مصدق گفت: من هرگز راضی نمی شوم شماها بدست خودتان یا دشمن از بین بروید مرا بحال خود بگذارید و از این جا خارج شوید. گفتیم ما نمی رویم و در کنار شما می مانیم و کشته می شویم. دکتر مصدق ناراحت شد و چون زیر بار نمی رفت که از آن محل خارج شود و روی پیشنهادش برای رفتن ما و ماندن خود پافشاری می نمود به این سبب تصمیم گرفتیم دکتر مصدق را اجبارا از آن محل خارج کنیم و به این تصمیم عمل کردیم. دسته جمعی دکتر مصدق را بغل کرد، به حیاط خلوت بردیم و با وجود مقاومت هایی که داشت باتفاق او را بوسیله نردبانی بخانه همسایه انتقال دادیم…»
در همان تاریخ یکی از دوستان دکتر مصدق خواسته بود نریمان را بقبول مدیریت عامل یک شرکت تجارتی دعوت کند موضوع را با او در میان گذاشتم پرسید، صاحبان سهام شرکت چه کسانی مستند جواب دادم اکثریت صاحبان سهام ایرانی و بعضی از یاران دکتر مصدق هستند و بکار عام المنفعه ای در این شرکت اشتغال دارند و ۱۰ % سهام متعلق به یک شرکت تجارتی امریکائی که در ساختن محصولات شرکت همکاری می کند. نریمان گفت از قبول همکاری معذورم زیرا ١٠ % سهام متعلق به امریکائیان است، امریکائیان با ما بد کردند، علیه دکتر مصدق کودتا کردند و با اینکه صاحب یک شرکت تجارتی از حساب دولت آمریکا جداست معذالک برای من ناگوار است در شرکتی باشم که قسمتی از سرمایه آن متعلق به چند امریکائی است. شاید سهمی در سیاست هرگز نداشتند ولی هنوز کودتای ٢٨ مرداد که توسط هندرسن و دیگر امریکائی ها پی ریزی شد برای من دردناک است. بیان نریمان نشانه کمال وطن پرستی و علو طبع و بی نیازی او بود آن هم در شرایطی که در چنان اطاقی و با چنان شامی که گفته شد روزهای آخر عمر خود را در کمال سربلندی و مباهات طی می کرد و نمی خواست پرنسیب های خود را نادیده انگارد و بدریافت حقوت کلانی از شرکت تجارتی تسلیم شود و احیانآ عملی برخلاف معتقدات خود انجام دهد.
محمود نریمان مردی شریف و یکی از پاکدامن‌ترین وزیران دارائی ایران بود که از مال دنیا کمترین بهره‌ای نداشت و در ۵ فروردین ماه سال ۱۳۴۰در عسرت و تنگدستی درگذشت.
زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر مصدق، نصرالله شیفته، ص ۱۷۸-۱۸۰

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.