۲۹ اسفند: حاکمیت ملی و ملی کردن صنعت نفت

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

امروز سالروز ملی کردن صنعت نفت بدست محمد مصدق و طرفداران نهضت ملی است. با ملی کردن صنعت نفت حاکمیت ملی در سطح بین المللی و در برابر مقامات حقوقی جهان بدست آمد. با اینکار ثابت شد ایران قادر است از حقوق خود در محافل بین المللی دفاع کند، مورد تبعیض قرار نگیرد و دارای حق برابر باشد. اما چندی نگذشت که حاکمیت ملی در داخل کشور در اثر توطئه عوامل وابسته به قدرت های خارجی که در راس آن دربار پهلوی، روحانیت دست نشانده، حزب توده، الیگارشی، ( خندانهای حکومتکر ) خوانین ضد ملی و نظامیان دربار قرار داشتند، با کودتای ۲۸ مرداد توسط آمریکا و انگلیس علیه دولت ملی مصدق، که بستر حاکمیت ملی بود، از دست رفت. بدین ترتیب با از میان رفتن دولت ملی، جنبش برای ابقا و نگهداری حاکمیت ملی ایرانیان دربعد بین‌المللی و در بعد داخلی از حرکت ایستاد. این ایست تا به امروز ادامه دارد.
ما برای بدست آوردن حاکمیت ملی از طریق دولت ملی، که نخستین لازمه آن از میان برداشتن آفت ملی یعنی جمهوری اسلامی است، با ساماندهی همسازی ملی جمهوری‌خواهان دموکرات و لاییک ایران مبارزه میکنیم..
ما اعتقاد داریم که دولت ملی برخاسته از نیروی لایزال ملت ایران است میتواند فقر و استبداد و دولت دینی و مذهبی را از میان بردارد و حاکمیت ملی را مستقر سازد.
#فرهنگ_قاسمی #سخنگوی_حزب_جمهوریخواه_سوسیال_دموکرات_و_لائیک_ایران

مطالب مرتبط با این موضوع :

2 پاسخ

  1. آقای فرهنگ قاسمی خواهش میکنم این نظر را منتشر کنید و حتما از آقای ایجادی بخواهید تا توضیح دهد که چرا چنین مکتنی را امضاء کرده است.

    آقای جلال ایجادی چرا آن اعلامیه ضد ایرانی را امضاء کردید! مگر سواد خواندن نوشتن ندارید!؟ بر کدام اساس شما این اعلامیه را امضاء کردید! این پرسش را از نقره کار هم میکنم!٬؟ این جمع شتر گاو پلنگ و تجزیه طلب و حتا ضد پرچم ایران و ضد خلیج پارس و ضد حتا ترک و فارس و عرب و لر و کرد و بلوچ هم هستند، چرا که ضد ایران و ایرانیند و در نهایت ضد تمامیت ارضی ایران را که فکر کرده اند در ایران جایگاهی دارند یک اعلامیه مزخرف دادند که در نهایت اعلامیه پشتیبانی از حکومت ضد بشر اسلام ننگین است. چرا که به جای یکپارچگی ایجاد تفرقه میکند! من از تبریز اعلام میکنم که این اعلامیه در راستای ادامه ی وضع موجود است. این بدبختی بزرگی ست که یک عده آدم درست هم گول خورده اند و در بین این امضاء کنندگان هستند. از همین حالا از همین امروز باید این اعلامیه و این شورا را فراموش شده دانست. اصلا حتا این نام هم نامی بی مسماست. شما اصلا چکاره اید که «تصمیم» بگیرید. چطور شما توانسته اید این اعلامیه ضد ملی را به دید زندانیان در ایران برسانید. من از همین تبریز در خواست میکنم تا کسانیکه در ایران هستند در خراسان هستند در زندان هستند در این مورد توضیح دهند که چرا زیر چنین ننگنامه ای را امضاء کرده اند. پدر من عموی من دائی هم در تبریز و هم در تهران و شیراز حجره تجاری دارند. نیمی از بازار تهران در دست آذریها و لر ها و کردها ست، حتا در اصفهان و مشهد در زمان شاه تیمسارهای مهم ارتش تبریزیها و دیگر اقوام بودند…البته که باید شانس رسیدن به وزارت و وکالت و ریاست برای همه باشد. اما در کدام کشور دنیا سراغ دارید که این همه تساهل در فرهنگش باشد!؟ جنرال داگول شارلز فرانسوی وقتی به قدرت رسید تمامی زبانهای نرماندیا و بروتانیائی و باکسیائی را ممنوع کرد! در ایران در یک ساعتی پایتختش به زبان دیگری حرف می زنند و هیچ کس نه اعتراض می کند و نه تحقیر میکند. شما تجزیه طلبان بدانید که نه در تبریز نه در آستارا و نه…جایگاهی ندارید. همه باید بدانند که ملی گرائی و تعصب ملی ایرانی را بیدار نکنند که با دریای خون بازی کردن است. من واقعا در تعجبم که چطور شد که تا آقای رضا پهلوی سخنرانی کرد و سراسر ایران را به لرزه در آورد ناگهان این آقایان بیدار شدند تا بروند یک متن بسیار کودکانه و حتا احمقانه صادر کنند. من واقعا در حیرتم که چطور ممکن است که بعصی از آدمهای هنرمند و روشنفکر و ایرانی این متن را امضاء کرده اند. من از همین گوشه تبریز مرگ این شورا را اعلام میکنم! خواهید دید که حتا یک ماه هم طول نخواهد کشید!
    ت ض از تبریز

  2. با درود اینجانب پزشک هستم. اما نویسنده نیز هستم. من مقاله ای را در سایت زیتون خواندم از سروش. و پاسخی نیز بر آن دادم. همسر من میگوید که آنها آنرا منتشر نخواهند و مرا بسوی شما فرستاد تا شاید شما آنرا منتشر کنید. پس کپی آنرا در اینجا می گذارم. گویا همسر من دو سال پیش نظری داده که شما منتشر کرده اید. آن نطر این است:

    آقای سروش این همه تکلف در نوشتارتان شما را خسته نمی کند!؟ آیا اصلا شما از جامعه ی ایران خبر دارید!؟ شما برای که و برای چه می نویسید!؟ آیا فیلسوف مردم ایران برای اولین بار در تاریخ تحمیل اسلام را در این کشور را در یافته است یا نه؟ برای اولین بار اجبار این دین را و تداوم اجبار به پذیرفتن اسلام را دریافته است!
    دیری ست که دیگر علی برای مردم ایران مولا نیست! دیریست که قرآن براشان دستورالعمل خشونت است. آنها اینها را دریافته اند. اگر قتل عامهای علی و سربریدن یهودیان بنی قریضه و سر بریدن دوست دختر عایشه که یهودی بود و در «۲۳ سال» آمده روزی براشان از قهرمانی های علی بود اگر به قول آیت الله مصباح سربریدن ۷۵۰۰۰ نفر در ۴ سال و ۹ ماه خلافتش اجرای عدالت بود اینک معنی سبوعیت و خشونت میدهد و دارد. من خود روزی روزگاری همین فکرها را داشتم و می کردم. اما اینک نه تنها مخالف این علی این قرآن هستم بلکه ضد آنهایم. من اصلا از شخص شما که روزگاری از شنوندگان و خوانندگانتان بودم می پرسم که برای کدام کیفیت باید این دین را پذیرفت و در آن ماندگار شد!؟ شما در این هزار چهارصد سال یک مدرنیته را از این دین به من نشان دهید. تمامی کسانیکه نوشته و گفته اند از ترس همسرنوشت ابن مقفع شدن و عین القضات شدن و سهرودی شدن اسلامیات را هم نوشته ها و گفتارشان گنجانده اند! این دین کنسرواتورش درونش است! مثل یک قوطی کنسرو. برای همین تا توسط خمینی که خود شما نیز دستیارش بودید درش باز شد تمام وجودش را فساد درگرفت. خمینی را که شما در افراط در بزرذگنمائیش حتا دو سال پیش پرده ی حد را پاره کردید! مردم این دروغ بزرگ قرآنی را که یدخلون فی دین الله افواجا ست دریافته اند. وقتی قوانین ارتداد را می بینیم قتلعامها و قتل خاصها و سر به نیست کردنها را می بینیم بعد میفهمیم که چگونه با سربریدن مردان و تجاوز به زنان ایران ما را مسلمان کرده اند. چگونه دختر بچه های ایرانی را غنیمت گرفتند. افشا گری چندش آور آما بسیار آموزنده و تاریخی مولوی محمد حسین گرگیج در مورد غنیمت گرفتن دختر بچه یزدگرد ساسانی و دستور رهبری بر کش ندادنش بسیار گویای حقیقت ورود اسلام و تشیع و سید بازی در ایران است. و تحمیل و تداوم ِ تحمیل را چنان در خون ما تزریق کرده بودند که سیدها را صاحب کرامات و برتر از انسان معمولیشان پنداشتیم. و در «عید قدیر» به دستبوسیشان رفتیم و…اما حالا گندش و گندهایش در آمده و این گندها مثل هر گندی دیگر فضای ایران را پر کرده. آقای عبدالکریم سروش شما اصلا از داخل ایران خبر ندارید در ضمن شما در چنبره تکلف و سخت نویسی و خود ارضائی ادبی و اسلام ناب گرفتارید. باید از شما و بسیاری دیگر پرسید که چطور شما که اینگونه خودتان را در برابر مدرنیته و سده روشنائی غرب زرهپوش کرده اید، چطور به یک کشور اسلامی نرفتید و پناهنده آن دیار نشدید. همین را نیز به چپیها و کمونیستها می گویم چرا رفته اید به دامان غرب، چرا حتا «مرگ بر آمریکا و مرگ بر غرب گویان» هم وقتی از رفقا و برادرانشان فرار می کنند جائی امن تر از غرب ندارند که بروند. اندکی انصاف هم خوب است! مکه، مدینه، نجف، کربلا، سوریه، مزار شریف کره شمالی، کوبا و… برای یادآوری خوب است!
    در پایان آقای عبدالکریم سروش شما باید در بد برزخی گیر افتاده باشید. آقای محترم از قرن روشنائی غرب از اسحاق نیوتن، از ولتر، از ژان ژاک روسو، از کندورسه، و چون در کالفرنیا تشریف دارید از تماس جفرسون و دیگر فلاسفه غربی یاد بگیرید از غار حرای اسلام ناب بیرو آئید و طرحی نو دراندازید. از این همه تکلف و دشوار نویسی هم بیرون آئید. شما به ما شعر بدهکار نیستید. شما باید دست بکاری مهم بزنید. در ایران نسل اندیشه، نسل فلسفه، نسل تاریخ عوض شده، پوست انداخته. آقا به روز شوید. انشائیات عهد قاجاری سپری شده. ساده بنویسید. لائودسه فیلسوف چینی میگوید: «تمام تاثیرات در سادگی پنهان است» اینها را به حساب آورید. من دوست شما هستم، دوست ایرانم، براتان بسیار احترام دارم. شما باید و میتوانید با بهره گرفتن از دانسته هاتان و حفظیاتتان و سرزمینی که درش پناهنده شده اید استفاده کرده و طرحی نو دراندازید. به نظر من که بسیاری نیز همراه دارد شما باید از ادبیاتی دیگر نیز استفاده کنید. من این نوشته ی شما را چاپ کردم و به یازده نفر پیر و جوان ِدانش دار از جنوب شهر تا شمال شهری دادم همشان در مجموع همینها را که نوشتم گفتند یا پیامک فرستادند. دونفرشان گفتند که وقت تلف کردن است! امیدوارم وقتم تلف نشده باشد. و این نوشته بسیار دوستانه بدست و دیدتان برسد.
    با احترام به شما و سایت زیتون و هم سایت رنگین کمان
    پزشک و نویسنده از تهران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.