bahram.rehmani@gmail.com
تلاشهای رسانههای پلیسی – امنیتی حکومت اسلامی ایران، بهویژه توسط خبرگزاری فارس، برای بزک کردن چهره هیولایی خامنهای سردمدار حکومت آدمکش و تبهکار، جهل و جنایت، ترور و اعدام، اعدام و سنگسار، غارتگر و استثمارگر اسلامی ایران، همچنان ادامه دارد. آنها، برای احراز صلاحیت «ادبی» آیتالله علی خامنهای، همچنان با تحریف تاریخ، عناد میورزند.
یک سرهنگ بازنشسته نیروی هوایی بهنام «مهدی نوروزی» کتابی با عنوان «همافر» درباره خاطراتش از انقلاب 57 ایران نوشته و منتشر کرده است. بخشی از این خاطرات، بهآشنایی او با علی خامنهای مربوط است.
صمد بهرنگی، نویسنده داستانهایی برای کودکان
مهدی نوروزی به علی خامنهای مدتی زبان انگلیسی میآموخته است؛ او در بخشی از کتاب خاطرات خود، نوشته که در یکی از همین جلسات آموزش زبان انگلیسی به علی خامنهای، در فرصت فراغتی، نظر او درباره صمد بهرنگی را جویا میشود. خبرگزاری اطلاعاتی – امنیتی فارس، 7 بهمن 1395، این بخش از کتاب را چنین نقل کرده است:
«وسط درس است و ده دقیقهای «حاج آقا» به استراحت و چای اختصاص میدهد. معلم زبان انگلیسی او، همافر نیروی هوایی از فرصت استفاده میکند و میپرسد:
– حاج آقا نظر شما درباره صمد بهرنگی و کتابهاش چیه؟ میگن کمونیست بوده.
خامنهای هم پاسخ میدهد:
– آقای بهرنگی آدم مسلمونی بود. خب روش چپیها اینه که هر مبارزی را به لطایفالحیلی به خودشون بچسبونن. صمد مسلمون بود اما اونها تلاششون اینه که صمد را کمونیست معرفی کنن.»
بر این ادعای سخیف و سرتاپا دروغ خامنهای، صمد یک کمونیست بود و در این مورد نیز آثار گرانبهایی از خود برجای گذاشته است. صمد بهرنگی(1318 تا 1347)، با نوشتن آثاری برای کودکان و نوجوانان مانند اولدوز و کلاغها و ماهی سیاه کوچولو که مهمترین اثر او هم بهشمار میآید، در سالهای پیش از انقلاب 57، نقش مهمی در رویآوری بخشی از جوانان به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران ایفا کرد. بهرنگی، تحقیقاتی هم در زمینه زبان ترکی و فولکلور آذربایجان انجام داده است.
مرگ صمد نیز یک به یک افسانه تبدیل شد. وی تنها 29 سال زندگی کرد و گفته شد که در ارس غرق شد. چون شغل صمد، معلمی بود بیشتر به صفت معلم شناخته میشود. صمد بهرنگی هم معلم بود در سر کلاسهای آذربایجان، هم نویسندهای توانا و هم محقق و پژوهشگری در حوزه ادبیات کودکان و ادبیات فولکلوریک ایران خاصه آذربایجان که این آثار او خود یک منبع برای محققان و ادیبان است در شناخت دیار آذربایجان و قصهها و افسانههای آذربایجان و هم خود نوعی تجربهاندوزی برای جوانان و آغازکنندگان این راه هست. در عین حال بهرنگی، نویسندهای سیاسی بود که موضوعات و دیدگاههای سیاسی مختلف از جمله جریان روشنفکری و کمونیستی بر داستانهای وی تاثیر بسیار گذاشته است؛ بهطوری که گاه میتوان به سختی اظهار نظر کرد به اینکه بهرنگی نویسنده است یا شخصیتی سیاسی. غلبه همین نوع اندیشهها در آثار بهرنگی منجر به این شد که بسیاری از والدین خواندن کتاب این نویسنده را برای فرزندان خود توصیه کنند.
صمد یک معلم حقیقی و یک متفکر تربیتی برجستهای بود که مسائل آموزش عمومی را از دید منافع کارگران و طبقات محروم و ستمدیده، مورد بحث بررسی قرار میداد. نوشته بهرنگی تحت عنوان «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» یکی از مرجعترین کتابهای انتقادی است که در زمینه فرهنگ عمومی نوشته شده است. در این کتاب، صمد سیستم ارتجاعی- استعماری آموزش عمومی را مورد انتقاد موشکافانه قرار داده و ضعفها و کاستیهای آنرا، مورد نقد قرار میدهد. در این جزوه، بهرنگی، در مخالفت با کتابهای مربیان آمریکائی که در دانشسراها تدریس میشد، چنین نوشته است: «در این کتابها، هیچ حرفی در میان نبود که ما را به روستائی خواهند فرستاد که در یک اطاق برای سه کلاس و چهار کلاس و پنجاه، شصت شاگرد درس بگوئیم. از دانشسرا که در آمدم به روستا رفتم. یکباره دریافتم که تمام تعلیمات مربیان دانشسرا کشک بوده، همهاش را به باد فراموشی سپردم و فهمیدم که باید خودم فوت وفن معلمی را پیدا کنم و چنین نیز شد. آنهایی که کتابهای دانشسرای مرا نوشته بودند و آنهایی که چنان کتابهایی را تدریس میکردند، خبری از محیط کار من نداشتند… در 99 درصد مدرسههای ایران، مسئلههایی از آنگونه که در ترجمه کتابهای آمریکائی میخوانیم، مطرح نیست.»
کلیه آثار صمد بهرنگی، از داستان کودکان گرفته تا مقالات فلسفی، همواره بهزبان بسیار سادهای نوشته شدهاند تا مردم کوچه و بازار، این نوشتهها را خوانده و از حقایق تلخ اجتماعی، آگاهی پیدا کنند. صمد اعتقاد داشت اگر نویسندهای برای تودهها مطلب مینویسد، باید نوشتهاش ساده و عامهفهم باشد تا تودهها را برانگیخته و آنها را بهحرکت در آورد. صمد، در مقالهای دیگر بهنام «نظری به ادبیات امروز»، که در آن «عزاداران بیل» غلامحسین ساعدی، نویسنده و نمایشنامهنویس معاصر را مورد بررسی قرار میدهد، چنین گفته است: «من نمیدانم که اگر مردم عادی با سواد از قصد نویسنده آگاه نشوند یا بسختی آگاه شوند برای نویسنده حسن است یا عیب. اما همینقدر میدانم که اگر معتقد به هنر برای اجتماع باشیم و قبول کنیم که قسمت بزرگ اجتماع را مردم عادی تشکیل میدهند، نمیتوان آنها را نادیده گرفت…» بنابراین، صمد بهرنگی نویسنده و معلم طبقات محروم و ستمدیده و کمونیست بوده است.
وقتی دولت دموکرات آذربایجان در سال 1324 بهقدرت رسید، صمد بهرنگی تنها شش سال داشت. در این سال، شور و شوقی در تبریز بر پا شده بود. امنیت به شهر باز گشته بود. مردم به زندگی امیدوار شده بودند. صمد به همراه برادرش اسد و دیگر بچههای تبریز در لباس فرم فرقه دموکرات در قالب دستهجات محلات، از جلوی جعفر پیشهوری دولت دموکرات آذربایجان رژه رفت. در سال بعد(1325) دوران تحصیلات خود را در مدرسه پیشهوری آغاز کرد و تنها سه ماه بود که او با کتابهای درسی دولت دموکرات، تحصیل به زبان مادریاش را شروع کرده بود که ارتش شاه با حمایت حامیان بینالمللی خود، به آذربایجان یورش بیرحامنه و وحشیانهای آورد و با کشتار بیسابقه مردم آذربایجان و طرفداران دولت محلی، دولت فرقه نیز از بین رفت و جایش را دیکتاتوری مطلق و سرکوب و سانسور حکومت مرکزی فراگرفت. کتابهای درسی ترکی صمد و دوستانش نیز طعمه جشن کتابسوزان شد. بعد از آن نیز مردم آذربایجان، همواره شاهد غارتها و اعدامهای دستهجمعی مردم منطقه و فعالین و طرفداران فرقه در تبریز و شهرهای دیگر آذربایجان توسط حکومت پهلوی شدند.
***
همچنین حاشیهنگاری بر «غلط ننویسیم» ابوالحسن نجفی، زبانشناس و مترجم ایرانی هم یکی دیگر از ادعاهای ادبی رهبر حکومت اسلامی است.
همچنین پس از درگذشت ابوالحسن نجفی، مترجم و زبانشناس نامآشنا، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار خامنهای، ادعا کرده است که ابوالحسن نجفی با بهرهگیری از حاشیهنویسیهای رهبر جمهوری اسلامی بر کتاب «غلط ننویسم» در چاپ بعدی تجدید نظر کرده است. این متن با این جمله به پایان میرسد که زبان زنده نمیماند مگر با اهتمام رهبران کشورها و توجه نویسندگان.
هنگامی که کتاب «غلط ننویسم» در سال 1366 برای نخستین بار انتشار یافت، آیتالله علی خامنهای رییس جمهور ایران بود. این کتاب چندین بار تجدید چاپ شد.
دفتر نشر آثار خامنهای مینویسد: «رییسجمهوری در همان چاپ اول، کتاب(غلط ننویسم) را خواند و نقطهنظراتش درباره آن را در حاشیهاش نوشت و برای نویسنده آن فرستاد. یادداشتهای آیتالله خامنهای اینقدر مهم بود که ابوالحسن نجفی خود را مدیون ایشان میداند.»
در فراز دیگری از این نامه که در خبرگزاریها و رسانههای داخلی به طور زنجیرهای بازنشر شده آمده است: «شاید بسیاری گمان کنند رهبر انقلاب اسلامی منطقا و اصولا رابطه قدیم و قویمی با روشنفکران غربرفته و مترجمان آثار داستانی نداشتهاند، اما رهبر انقلاب به نیکی نجفی را میشناخت و نقاط پرقدر کارنامه رنگین او را پاس میداشت.»
ابوالحسن نجفی که تحصیلاتش در رشته زبان فرانسه را در دانشگاه سوربن به پایان رسانده بود، پیش از انقلاب به عنوان یک مترجم و نظریهپرداز ادبیات داستانی مطرح بود. نمایشنامه «شیطان و خدا» و «ادبیات چیست»، «درباره نمایش» از ژان پل سارتر، «ضد خاطرات» آندره مالرو، «کالیگولا» از آلبر کامو، «پرندگان می روند در پرو می میرند» نوشته رومن گاری و همچنین مجموعه داستان «وعده گاه شیر بلفور» نوشته ژیل پرو از معروف ترین ترجمه های ابوالحسن نجفی از مجموعه ادبیات فرانسه به فارسی ست. بعد از انقلاب و با فروپاشی حلقههای ادبی، ابوالحسن نجفی به زبانشناسی روی آورد.
او در «غلط ننویسیم» غلطهای املایی، غلطهای انشایی، و بهکار بردن نادرست واژهها، از جمله واژههای مأخوذ از زبانهای خارجی، و نیز اشتباهات صرفی و نحوی و عباراتی که از ترجمه به زبان فارسی راه پیدا کرده را نشان میدهد.
دفتر نشر آثار خامنهای گزارش میدهد که رهبر حکومت اسلامی در انتقاد از کتاب «غلط ننویسم» در دیدار با اعضای شورای عالی ویرایش زبان فارسی، ادعا کرده است: «من همان وقت کتاب «غلط ننویسم» را گرفتم خواندم و حواشىای هم بر آن زدم. در این کتاب دیدهام که ایشان با همه دقتى که دارند – که واقعا هم به جاست – جاهایى مىگویند که مثلا این واژه غلط است، اما دیگر جزو زبان شده است و نمىشود آن را کارى کرد؛ نمونههایى هم ارائه شده است که حق با ایشان است. وقتى چیزى جزو زبان شد، نمىشود آن را از بدنهى زبان بیرون کشید؛ این اصلاً عملى نیست. با بیرون آوردن آن واژه، اختلالى به وجود مىآید؛ لیکن این خودش یک مصیبت است. ما نباید بگذاریم یک غلط، جزو زبان بشود.»
دفتر نشر خامنهای ادعا میکند که ابوالحسن نجفی در چاپهای بعدی «غلط ننویسیم» به نکته مورد نظر خامنهای توجه کرده است.
ابوالحسن نجفی، عضو پیوسته فرهنگستان ادبیات و زبان فارسی بود که زیر نظر غلامعلی حداد عادل اداره میشود. او که در هفتههای پایانی زندگیاش بیمار بود به روزنامه شرق گفته بود که به عنوان عضو پیوسته فرهنگستان حقوقی به او تعلق نمیگیرد و به همین جهت از عهده پرداخت هزینههای درمانش برنمیآید. غلامعلی حداد عادل در تشییع پیکر او از روزنامه شرق انتقاد کرده بود که این مصاحبه را در صفحه اول خود منتشر کرده.
جالب است که خامنهای بعد از مرگ صاحبان اندیشه مدعی شده است که امکان تکذیب ندارند. حتی اگر زنده هم بودند شاید هم جواب او را نمیدادند.
***
سناریوسازی به آشنایی خامنه ای با شخصیتهای ادبی و فرهنگی جامعه ایران که در سالهای دهه 1340 تا وقوع انقلاب بر خلاف خامنهای، نامهای آشنا و سرشناس بودند، پیشینهای دراز دارد. هنگامی که خانم سیمین بهبهانی شاعر در شهریور 1393 درگذشت، خامنهای ادعا کرد که مهدی اخوان ثالث در سال 1341، در دفترچه او شرحی بر یکی از اشعارش با عنوان «صبوحی» نوشته است. خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات حکومت اسلامی، در آن زمان دستنوشته اخوان را «یک سند مهم تاریخی» جلوه داده و نوشته بود که این دستنوشته نمایانگر «رابطه عمیق» مهدی اخوان ثالث با علی خامنهای در سالهای دهه 1340 بوده است. این تبلیغات در شرایطی راه افتاده است که بیت رهبری و نهادهای وابسته بهآن، درباره سیمین بهبهانی و درگذشت او، مهر سکوت بر لب زدند و سخنی نگفتند.
***
در ادامه این بحث، بهگوشههایی از افکار نفرتانگیز و ارتجاعی و ضدانسانی و وحشیانه خامنهای اشاره میکنیم که بههیچوجه و با هزار من چسب دوقلوی قوی نیز به صمد، اخوان، بهبهانی و حتی فرهنگ و ادبیات پیش پا افتاده کوچه و بازاری نیز نمیچسبند!
نظر خامنهای درباره جذب معلم برای تدریس و برای تعلیم و تربیت:
«همه فرایندهایی که منتهی میشود به جذب معلم برای تدریس و برای تعلیم و تربیت، همه این فرایندها بایستی سالم و با معیار اسلام و انقلاب سنجیده شود.» و «بناست ما چه کسی را، چه جور آدمی را تربیت کنیم، بفرستیم سراغ بچههای مردم که بروند آنها را بسازند و تولید انسان بزرگ بکنند. این خیلی مهمه.»
موضوعی که خامنهای در صحبتهایی که بر سر قبر خمینی، ایراد کرده بارها روی «خطر تحریف امام!» انگشت گذاشت. یعنی ترس و وحشت وی و حاکمیتش از خشم انفجاری جامعه و بهخصوص نسل آگاه و جوان جامعه!
در شرایطی که بسیاری از نهادهای بینالمللی، حکومت اسلامی را به دلیل نقض حقوق بشر، اعدامهای مداوم و حتی اعدام کودکان، نقض حقوق زنان را نیز مورد انتقاد قرار دادهاند. اما خامنهای در روز شنبه 30 فروردین 95، ابزارهای خشونت و تبعیض علیه زنان را روشنتر مطرح کرد.
این روز، خامنهای به منبر رفت و تمامی دستاوردهای بیش از یک قرن مبارزه زنان برای رفع تبعیض جنسیتی و برابری را «باطل» و تفکراتی «کهنه اما نو نما» اعلام کرد. کارنامه بیش از سه دهه حاکمیت او همپالگیهایش در ایران، همواره دیدگاه های ارتجاعی نسبت به جایگاه زن در خانواده، ازدواج، طلاق، نفقه، سرپرستی کودکان، حجاب اجباری، ارث، دیه، شغل و جنسیتی کردن رشتههای تحصیلی و… داشتهاند و بر دیدگاه ارتجاعی مردسالاری و مذهبی نسبت به انسان زن تاکید ورزیدهاند.
در تفکر ارتجاعی و مردسالارانه خامنهای و همه عومل ردهبالای حکومت، زن موجودی به اصطلاح «مقدس» و حافظ «کیان خانواده» است که باید توسط مردان حفاظت شود. رییس خانواده مرد است که باید به زن در مقابل همسرداری نفقه بپردازد. بر همین اساس است که از دیدگاه ارتجاعی خامنهای زنان در ایران باید از «افکار غربی در مسائلی نظیر اشتغال و برابری جنسی» فاصله بگیرند.
برخی از تیترهای خبرگزاریهای حکومتی در انتشار سخنان خامنهای چنین تیرهایی زده بودند؛ لزوم تشکیل مراکز فراقوهای در خصوص مسئله زن و خانواده/ سلامت و آرامش زن در خانواده مسئله اصلی است/ غربیها مسئله زن را بد فهمیده اند/ تربیت زنان فرزانه از افتخارات نظام است/ باید از تفکرات متحجّر غربی درباره زنان پرهیز کرد/ ذهن را باید از تفکرات غلط و کلیشهای غرب در مسئله زن تخلیه کرد/ تفکر غرب درباره زنان ظالمانه و متحجرانه است، اشتغال از مسائل اصلی مربوط به زنان نیست و خانواده اولویت دارد.
این جملهها که از سخنان ارتجاعی خامنهای گرفته شدهاند نشاندهنده مخالفت شدید او با پیشرفت و آزادیها و استقلال زنان است.
خشونت و تبعیض جنسیتی علیه زنان توسط قوانین حاکم نهادینه شده است. زنان در ایران توسط دو منبع زیر ستم قرار میگیرند: از یکسو فرهنگ عقب افتاده و مردسالاری نسبت به جنس زن و از سویی دیگر، توسط قانون که این فرهنگ عقبافتاده و ضد زن را تقویت می کند.
تاکید خامنهای بر تولید مثل و در پی آن مرخصی زایمان به مدت 9 ماه برای زنان، کار نیمه وقت و یا دورکاری برای زنان، محدود کردن ورود آنها به مدارج عالی تحصیلی و … نقض حقوق زنان را تشدید کرده است. بدون شک مقاومت زنان در برابر ارتجاع مذهبی حاکم، همچنان از چالشهای دایمی حکومت اسلامی مردسالار و مرتجع است.
در حکومت اسلامی، همواره خامنهای را قدرقدرت معرفی میکنند که بر جامعه و حکومت تسلط کامل دارد. اینچنین وانمود میکنند. شـاید خامنهای هم خودش فکر کند که کنترل امور را در دست دارد و قدرتمندترین فرد ایران اسـت. اما حکومتهای مستبد و جانی که بر پایه منطق سرکوب و سانسور و با استفاده از زور و تزویر بنا شدهاند افرادی افراد لات و لمپنی را پرورش میدهند که نهایتـا خود را بر بنیانگذاران حکومت نیز تحمیل میکنند. و در سفره تقسـیم جاه و مقام و غارت اموال عمومی مردم، بیشترین سهم را میخواهند.
همه تعریف و توصیف و تملقهایی که از خامنهای میشـود نشـان میدهـد که او چهقدر ضعیف بوده و یا چهقدر ضعیف شده است. بسـیار خواندهایم و شنیدهایم که امثال مصباح یزدی، ادعا میکنند که اطاعت از ولایت فقیه اطاعت از خداست، مردم حق رای ندارند، اگر هم کسی را انتخاب میکنند باید به تایید رهبری بـرسد. اینها ترفندها و تلاشهایی برای پنهان کردن نقش پایین علی خامنهای در راس قدرت حکومت اسلامی و به تبع حکومت هسـتند.
«همینکه عده ای در جلب منفعتی هستند و این منفعت تنها از طریق تمرکز قدرت تحصیل میشود آن عده به توافق میرسند که فردی را از راه افسانهسازی و تقدیس و با کشف استعدادی که در او سراغ میکنند به مقام «جبار» ارتقاء دهند. برای اینکار آن عده منفعتطلب به جعل زندگینامه جدیدی برای جبار دست میزنند. برای مثال میگویند که جبار در کودکی با شیر وارد جنگ شده است یا قبل از تولد خوابگزاران در مورد تولد او پیشبینی کرده بودند و بدین صورت قدرت جبار و گذشته او را اسطوره میکنند.»(مانس اشپربر نویسنده آلمانی، نقل از کتاب « نقد جباریت»)
اشپربر میافزادی: «بهتدریج تکرار افسانه پردازیها موجب میشود که امر بر خود جبار هم مشتبه شده و بهتدریج او باور میکند که آنچه در مورد او گفتهاند حقیقت دارد و او در شیدائی(مانیا) ناشی از قدرت مبتلا به بیماری مهلکی شده و این بیماری او را از دنیای واقعی به دنیای اوهامات میبرد.»
اما این اسطورهسازیها در جامعه ایران، بسیار سخیف و ناشیانه انجام میگیرد. چندی پیش حجت الاسلام محمدی گلپایگانی رییس دفتر رهبر خامنهای، طی یک سخنرانی در مسجد جامع ایلام سال گذشته در مورد رهبری چنین گفت: «رهبر جمهوری اسلامی با الهام الهی و منبع وحی در ارتباط است.» گلپایگانی، همچنین طی سفری که سال گذشته به ایلام داشت در مسجد جامع این شهر گفته بود: «شناسایی نقشه و توطئه دشمنان اسلام از ویژگیهاى مقام رهبرى است.» بهگفته او، «الهام الهی» نیز در این امر دخیل میباشد. رییس دفتر خامنهای، که نزدیکترین کس به اوست، آنچه را «شناسایی توطئه دشمنان براى به تاخیر انداختن انتخابات مجلس هفتم شوراى اسلامی» خواند، از مصادیق «الهام الهی» به خامنهای بر شمرد.
شبیه اینگونه ادعاهای پوچ و مسخره را بارها از زبان دیگر آیتاللهها و حجت الاسلامهای حکومت اسلامی، بهخصوص آیتالله مشکینی رییس مجلس خبرگان هم شنیدهایم.
حجتالاسلام سعیدی به نقل از خواهر خامنهای، گفته است: «قابلهای که برای به دنیا آوردن برادرم(سیدعلی) آورده بودند مشغول به دنیا آوردن نوزادازبدن مادر بود، ما را از اتاق بیرون کردند و قابله مشغول به کار شد، ما از پشت در شنیدیم که ناگهان قابله فریاد میزند «علی یارت باشد» وقتی علت این ابراز احساسات را از او میپرسند؛ قابله پاسخ میدهد: من دیدم و شنیدم که این نوزاد هنگام تولد «یا علی» گفت.
سعیدی این موضوع را در بالای منبرگفتهاند نه دریک میهمانی و یا جلسه خصوصی.
فایل صوتی سخنان سعیدی امام جمعه قم در اینترنت پخش شد: «مبنی بر یا علی گفتن مقام معظم رهبری در هنگام تولد»…
یکی از دردهای خامنهای که در سخنرانیهای مختلف بهویژه در چند سال اخیر بر روی آن تأکید ورزیده است مسئله «علوم انسانی» است. او بارها گلایه خود را در مورد وضعیت موجود این علوم ابراز داشته و تحول اساسی در محتوای درسی رشتههای مختلف این علوم را لازم شمرده است. حوزه این علوم، علومی مانند: جامعهشناسی، روانشناسی، روانشناسی اجتماعی، علوم سیاسی، اقتصاد، مردمشناسی، تاریخ، جغرافیا، علوم ادبی، فلسفه، هنرهای زیبا و.. ذیل عنوان علوم انسانی قرار میگیرند.
از دیدگاه خامنهای، علوم انسانی جهتدهنده و فکرساز است و مسیر و مقصد حرکت جامعه را تعیین میکند. میتوان گفت یکی از دلایل مهم تاکید او بر علوم انسانی این است که نیروی جوان ایران با تحصیل در این رشته شک و تردی پیدا میکند. او تاکی می کند: «… کشور ما و جامعه اسلامی آن وقتی پیشرفته است که نه فقط دنیای مردم را آباد کند، بلکه آخرت مردم را هم آباد کند. پیغمبران این را میخواهند: دنیا و آخرت.»
او ادامه میدهد: «بسیاری از مباحث علوم انسانی، مبتنی بر فلسفههائی هستند که مبنایش مادیگری است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوی به انسان و جهان است. خوب، این علوم انسانی را ترجمه کنیم، آنچه را که غربیها گفتند و نوشتند، عینا ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بیاعتقادی به مبانی الهی و اسلامی و ارزشهای خودمان را در قالبهای درسی به جوانها منتقل کنیم؛ این چیز خیلی مطلوبی نیست.»
او با ابراز «گلهمندی» از تعارض علوم انسانی در دانشگاهها با آموزههای دینی و قرآنی میگوید: «من درباره علوم انسانی گلایهای از مجموعههای دانشگاهی کردم – بارها، این اواخر هم همین جور – ما علوم انسانیمان بر مبادی و مبانی متعارض با مبانی قرآنی و اسلامی بنا شده است. علوم انسانی غرب مبتنی بر جهان بینی دیگری است؛ مبتنی بر فهم دیگری از عالم آفرینش است و غالبا مبتنی بر نگاه مادی است. خوب، این نگاه، نگاه غلطی است؛ این مبنا، مبنای غلطی است.»
او از تعداد دانشجو و تعداد هیات علمی و امکانات آموزشی مربوط به همین رشتههای علوم انسانی، بهشدت اظهار نگرانی میکند و میگوید: «طبق آنچه که به ما گزارش دادند، در بین این مجموعه عظیم دانشجوئی کشور که حدود سه میلیون و نیم مثلا دانشجوی دولتی و آزاد و پیام نور و بقیه دانشگاههای کشور داریم، حدود دو میلیون اینها دانشجویان علوم انسانیاند! این به یک صورت، انسان را نگران میکند. ما در زمینه علوم انسانی، کار بومی، تحقیقات اسلامی چقدر داریم؟ کتاب آماده در زمینههای علوم انسانی مگر چقدر داریم؟ استاد مبرزی که معتقد به جهانبینی اسلامی باشد و بخواهد جامعهشناسی یا روانشناسی یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که این همه دانشجو برای این رشتهها میگیریم؟ این نگران کننده است.»
سرانجام از سال 1389، آموزش مهمترین رشتههای علوم انسانی در ایران متوقف شد. چرا که سران حکومت اسلامی و در راس همه خامنهای، دلیل آگاهی جوانان، زنان و مردان جامعه ایران و حضور فعالانه آنها در عرصه سیاسی – اجتماعی بهویژه در تجمعهای اعتراضی پس از سال 1388 را به «علوم انسانی» ارتباط دادند.
در آن روزها ابوالفضل حسنی، مدیر کل دفتر آموزش عالی اعلام کرد: «پذیرش دانشجو در 12 رشته دانشگاهی در رشته علوم انسانی فعلا متوقف میشود تا سر فصلهای این دورس بازنگری شوند.»
اسامی رشتهها متوقف شده عبارتند از: «حقوق، مطالعات زنان، حقوق بشر، مدیریت، مدیریت فرهنگی و هنری، جامعهشناسی، علوم اجتماعی، فلسفه، روانشناسی، علوم تربیتی و علوم سیاسی.» یعنی تقریبا همه رشتههای مربوط به علوم انسانی.
اما بنابه اقرار خود مقامات و مسئولین حکومت اسلامی، با این نوع محدودیتها نتوانستهاند جلو رشد و آگاهی جوانان زن و مرد و شهروندان آگاه را بگیرند.
بالاخره خامنهای، یک آخوند است و تا حدودی عرفان و شعر و هنر هم سرش میشود بنابراین، روشن است که انسانها در موقعیتها و شرایط مختلف طبقاتی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میتوانند دیدگاهها و مواضع متفاوت و متناقضی اتخاذ کند. برای مثال، احتمال دارد یک آدم فقیر و کارگر، آرزوی بورژوا شدن را در سر داشته باشد و به محض این که موقعیت طبقاتیاش تغییر کند دیگر فراموش میکند که یک روزی انسان فرودست و کارگر و استثمار شده بوده است از اینرو، تمام هم و غمش را کسب سود و سرمایه و قدرتنمایی و استثمار میگیرد. با این منطق، خامنهای که یک روزی روضهخوان این و یا آن مسجد ناشناخته بود امروز رهبر حکومت اسلامی ایران است. رهبری که در طول حاکمیتاش دهها هزار انسان را به دیار نیستی فرستاده و اعدام کرده است؛ زندگی میلیونها خانواده ایرانی را دچار سیهروزی، فقر و فلاکت نموده است. خامنهای خود شخصا بهجنگ با علم و دانش و آگاهی بشری برخاسته و به دشمن درجه یک آزادی بیان و اندیشه و تشکل مستقل در جهان معروف شده است. این که احتمال دارد در گذشته خامنهای و اخوان با هم چایی خورده باشند اصلا مهم نیست، بلکه مهم آن است که تا روزی که اخوان زنده بود خامنهای و دستگاه سانسور و اختناق و کشتارش با وی و شاعران و نویسندگان و فعالین سیاسی و اجتماعی و مدنی منتقد و یا مخالف حکومتشان چه رفتاری داشتند و هنوز هم دارند؟
مهمتر از همه، دهههاست که اکثریت مردم ایران و اتفاقا اقشار مختلف جامعه ایران، هر کدام بهدلایل مختلف خودشان، از این حکومت و در راس همه بیت خامنهای نفرت دارند و پیش از آن نیز از روحالله حمینی، بنیانگذار حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی نفرت داشتند که به خامنهای ارث رسیده است.
مهمتر از همه، اغلب دیکتاتورهای تاریخ، خودشان هم بهخوبی آگاهند که در جامعه چهره هیولایی دارند از جمله تلاش میکنند از طریق رسانههایشان برای خود وجهه مثبتی بتراشند و به اصطلاح چهره خود را با سیلی سرخ کنند تا شاید در افکار عمومی، جایگاه مثبتی برای خود دست و پا کنند.
جدا از این ادعاهای پوچ خامنهای که صمد بهرنگی مسلمان است و کمونیستها وی را به خود میچسبانند؛ یا با اخوان رابط دوست داشته و… در نگاه نخست این سئوال مطرح میشود که خامنهای در مقام رهبر حکومت اسلامی ایران، چهقدر حقیر است که اینچنین تلاش میکند با این هنرمندان و نویسندگان عکس بگیرد تا بلکه، کمی از دوز بالای نفرت جامعه از خود را بکاهد! اما این چهره بهحدی هیولایی و وحشی و نفرتانگیز است که با هیچ بزک و ترفندی تغییر نمیکند!
جمعه ششم اسفند 1395 – بیست و چهارم فوریه 2017
ضمیمه:
البته دیکتاتورها، بهویژه روحانیون مدعیاند که به همه مسایل جهان آگاهی کامل دارند از این رو، آنها حتی در مورد همه مسایل جهان، از جمله پیش پا افتادهترین آنها نیز اظهارنظر میکنند.
استفتائات / برخی فتواهای تازه آیتالله العظمی خامنهای
کف زدن در مجالس مذهبى
440. بهطور کلى کفزدن فىنفسه بهنحو متعارف در جشنهاى اعیاد یا براى تشویق و تایید و مانند آن اشکال ندارد، ولى بهتر است فضاى مجالس دینى بهخصوص مراسمى که در مساجد و حسینیهها و نمازخانهها برگزار مىشود، به ذکر صلوات و تکبیر معطّر گردد تا انسان به ثواب آنها برسد و …
تعریف غیبت
429. غیبت آن است که پشت سر مسلمان عیب مستور او(امرى که مستور عرفى است) گفته شود، مشروط به اینکه به قصد تنقیص باشد، یا در نزد عرف تنقیص بهحساب آید.
اذن غیبت شونده به غیبت از او
430. اذن غیبتشونده در غیبت کردن او اعتبارى ندارد و در این صورت نیز غیبت او جایز نیست.
ذکر ظلم بعضى از مسئولین
431. گزارش دادن ظلم مسئولین به مراکز و مراجع مسئول براى پیگیرى و تعقیب، بعد از تحقیق و اطمینان نسبت به آن اشکال ندارد و حتّى اگر از مقدمات نهى از منکر محسوب شود واجب مىگردد، ولى بیان آن در برابر مردم وجهى ندارد، بلکه اگر موجب فتنه و فساد و تضعیف دولت اسلامى شود حرام است.
قطع رحم
432. قطع رحم، حرام است ولى صله رحم منحصر در دید و بازدید نیست بلکه از طرق دیگر مانند تلفن، نامه و امثال آن نیز محقّق مىشود.
قطع رحم با خویشاوند معصیتکار
433. قطع رحم با خویشاوند معصیتکار جایز نیست مگر اینکه احتمال داده شود که ترک معاشرت با او موقتاً موجب خوددارى او از گناه مىشود که در این صورت بهعنوان نهى از منکر، قطع رحم واجب مىگردد.
کمک به متکدّیان
434. اگر کمک به متکدیان، ترویج دروغ، بیکارى و تکدّىگرى و تخلف از قانون باشد باید از آن اجتناب شود. انسان مىتواند به مؤسسات مورد اطمینانى که در این زمینه فعال هستند کمک کند.
سیگار کشیدن
435. حکم قلیان یا سیگار کشیدن تابع میزان ضرر آن است. اگر داراى ضرر قابل ملاحظهاى باشد یا موجب اذیّت و آزار دیگران گردد یا خلاف قانون باشد، جایز نیست.
امر و نهى زبانى
436. با وجود شرایط و حفظ مراتب، وظیفه همگانى امر به معروف و نهى منکرِ زبانى مىباشد. و مراتب بالاتر از آن موکول است به مسئولین مربوطه.
امر و نهى با احتمال ضرر
437. هر جا خوف آن باشد که در اثر امر به معروف یا نهى از منکر ضرر قابل ملاحظهاى متوجه انسان شود، انجام آن واجب نیست.
جواب سلام
438. جواب سلام اشخاص بالغ و کودکانِ ممیّز واجب است.
عیدالزهراء
439. هرگونه گفتار یا کردار و رفتارى که در زمان حاضر سوژه و بهانه به دست دشمن بدهد و یا موجب اختلاف و تفرقه بین مسلمین شود شرعا حرام مؤکد است.
کف زدن در مجالس مذهبى
440. بهطور کلى کفزدن فىنفسه بهنحو متعارف در جشنهاى اعیاد یا براى تشویق و تایید و مانند آن اشکال ندارد، ولى بهتر است فضاى مجالس دینى بهخصوص مراسمى که در مساجد و حسینیهها و نمازخانهها برگزار مىشود، به ذکر صلوات و تکبیر معطّر گردد تا انسان به ثواب آنها برسد.
عید نوروز
441. هرچند نصّ معتبرى مبنى بر اینکه عید نوروز از اعیاد دینى یا ایام مبارک شرعى باشد، وارد نشده است، ولى جشن گرفتن و دید و بازدید در آن روز، اشکال ندارد، بلکه از این جهت که صله رحم مىباشد مستحسن است.
عزادارى
442. عزادارى به شیوه مرسوم و سنتى اشکال ندارد بلکه مُستحسن است، لکن از هرگونه کارى که موجب وَهْن مذهب باشد پرهیز شود.
تعزیه و شبیهخوانى
443. تعزیه و شبیهخوانى اگر مشتمل بر دروغ و وَهْن مذهب نباشد، اشکال ندارد لکن بهتر است به جاى آن مجالس وعظ و خطابه برپا شود.
پوشیدن لباس مشکى در عزاى اهل بیت(علیهم السلام)
444. کراهت آن ثابت نیست، بلکه اگر براى تعظیم شعائر باشد داراى اجر و ثواب نیز خواهد بود.
ابزار موسیقى در عزا
445. استفاده از آلات موسیقى، مناسب با عزادارى سالار شهیدان(علیه السلام) نیست و شایسته است مراسم عزادارى، به همان صورت متعارفى که از قدیم متداول بوده، برگزار شود. البته استفاده از طبل و سنج بهنحو متعارف، اشکال ندارد.
استفاده از علم در عزادارى
446. استفاده از علم در عزادارى سیدالشهداء(علیه السلام) فىنفسه اشکال ندارد ولى نباید این امور جزء دین شمرده شوند.
قمهزنى
447. الف) قمه زنى مطلقاً جایز نیست.
ب) قمهزنى علاوه بر اینکه از نظر عرفى از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمىشود و سابقهاى در عصر ائمه(علیهم السلام) و زمانهاى بعد از آن ندارد و اییدى هم بهشکل خاص یا عام از معصومین(علیهم السلام) در مورد آن نرسیده است، در زمان حاضر موجب وَهْن و بدنام شدن مذهب مىشود، بنابراین در هیچ حالتى جایز نیست.
نقل مطالب بىمأخذ در عزادارى
448. نقل مطالب و وقایع در عزادارىها بدون اینکه مستند به روایتى باشد و یا در تاریخ ثابت شده باشد، وجه شرعى ندارد مگر آنکه نقل آن بهعنوان بیان حال به حسب برداشت متکلّم بوده و علم به خلاف بودن آن، نداشته باشد.
غلوّ در مداحى
449. گفتن جملات غلوآمیز جایز نیست و باید از ترویج مداحانى که اهل غلو هستند و نیز جلسات آنها پرهیز شود.
استفاده از روزنامههاى حاوى اسماء متبرکه
450. استفاده از روزنامههایى که داراى آیات قرآنى و کلمات مقدسه است در امورى مثل سفره قرار دادن و نشستن بر آنها و یا انداختن در سطل زباله در صورتى که از نظر عرف، بىاحترامى شمرده شود، جایز نیست.
راههاى محو اسماء متبرکه
451. دفن اسماء مبارک و آیات قرآنى یا تبدیل آنها به خمیر به وسیله آب، هنگام نیاز اشکال ندارد، ولى جواز سوزاندن آنها مشکل است و اگر بىاحترامى محسوب شود، جایز نیست، و نیز تقطیع آنها اگر بىاحترامى محسوب شود، جایز نیست و در غیر این صورت نیز اگر تقطیع، موجب محو نوشته جلاله و آیات قرآنى نشود، کافى نیست.
تمثال معصومین (علیهم السلام)
452. انتساب این عکسها به حضرات معصومین(علیهم السلام) ثابت نیست، اگر چه هتک حرمت هم جایز نیست.
تراشیدن ریش
453. تراشیدن ریش و ماشینکردنى که مانند تراشیدن باشد، بنابر احتیاط واجب جایز نیست.
ریش پرفسورى
454. تراشیدن مقدارى از ریش حکم تراشیدن تمام آن را دارد و بنا بر احتیاط حرام است.
اجرت تراشیدن ریش
455. بنا بر احتیاط، گرفتن اجرت در برابر تراشیدن ریش، حرام است.
تعریف موسیقى و غناء حرام
456. هر نوع خوانندگى و نوازندگى که انسان را از خداوند متعال و معنویات و فضائل اخلاقى دور نموده و به سمت بىبندوبارى، بیهودگى و گناه و شهوترانى سوق دهد لهوى مضل عن سبیلالله بوده و حرام مىباشد.
ملاک حرمت موسیقى
457. هر موسیقى که به حسب طبیعت خود از نوع موسیقى لهوى مضلّ عن سبیلالله باشد، حرام است اعم از اینکه مهیّج باشد یا نباشد و موجب ایجاد حزن و اندوه و حالات دیگر در شنونده بشود یا نشود، و در صورتى که موسیقى مناسب با مجالس لهو و گناه نباشد و مفسدهاى هم بر آن مترتّب نگردد، دلیلى بر حرمت آن وجود ندارد.
غنا در شب زفاف
458. در غنا و موسیقى حرام(که عبارت است از آواز لهوى مضلّ عن سبیلالله) فرقى بین عروسى و غیر آن نیست.
مارش نظامى و سرود ملى
459. موسیقى ارتشى(مارش نظامى) و موسیقى سرود میهنى و امثال آن از مناسبات میهنى و اجرت گرفتن براى آن اشکال ندارد.
گوش دادن به موسیقى بدون اختیار
460. اگر در جائى موسیقى حرام پخش شود، در صورتى که ترک آن محل یا آن مجلس ممکن نباشد و یا موجب مشقّت باشد انسان باید به آن اعتنا و توجه نکند، اگرچه بىاختیار به گوش او برسد.
دف
461. حکم دف، بستگى به چگونگى استفاده از آن دارد، که اگر به نحو لهوى مناسب مجالس عیش و نوش و گناه زده شود، دف زدن حرام است.
و در مجالس و مناسبتهاى مذهبى در هر صورت باید قداست و مقام اهل بیت(علیهم السلام) مراعات شود.
آلات موسیقى
462. استفاده از آلات موسیقى فىنفسه براى اجراى سرودهاى انقلابى و برنامههاى دینى و فعالیتهاى فرهنگى و تربیتى مفید، اشکال ندارد و نیز خرید و فروش آلات نوازندگى و یاد دادن و فراگیرى موسیقى براى استفاده در امور مذکور اشکال ندارد.
463. خرید و فروش آلات مشترک براى نواختن موسیقى غیر لهوى اشکال ندارد.
ترویج موسیقى
464. بطور کلّى، ترویج موسیقى و تدریس آن و تشکیل کلاسهاى موسیقى، هر چند موسیقى حلال باشد، با اهداف عالیهى نظام مقدس جمهورى اسلامى سازگار نیست و بهتر است جوانان عزیز وقت با ارزش خود را صَرف یادگیرى علوم و فنون لازم و مفید نموده و اوقات فراغت خود را با ورزش و تفریحات سالم، پر نمایند.
موسیقى براى معالجه
465. اگر طبق نظر پزشک متخصص و امین، معالجه بیمارى متوقف بر استفاده از موسیقى است، به مقدارى که معالجه بیمار اقتضا مىکند اشکال ندارد.
شنیدن غنا و صداى زن
466. در حرمت شنیدن غنا فرقى بین غناى مرد و غناى زن نیست ولى شنیدن صداى زن اگر غنا نباشد، حرمت شرعى ندارد مگر آن که به قصد ریبه و یا موجب ترتّب مفسده باشد ولى شنیدن خوانندگى زن که غالباً مشتمل بر مفسده است جایز نیست.
گوش دادن به غناى همسر
467. گوشدادن به غناى حرام، مطلقاً حرام است حتى اگر غناى همسر باشد.
مداحى بانوان
468. مداحى زن، در جایى که مىداند نامحرم صداى او را مىشنود اگر موجب جلب توجه و تهییج نامحرم و یا مفسده دیگرى گردد، جایز نیست.
تبدیل صداى مرد به صداى زن
469. اگر مردى صداى خود را تبدیل به صداى زن کند و یا صداى مردى را توسط دستگاهى شبیه صداى زن کنند خالى از اشکال نیست.
رقص
470. رقص مرد بنا بر احتیاط واجب حرام است و رقص زن براى زنان اگر عنوان لهو بر آن صدق کند مثل اینکه جلسه زنانه تبدیل به مجلس رقص شود، احتیاط واجب در ترک آن است؛ در غیر اینصورت هم اگر بهگونهاى باشد که باعث تحریک شهوت شده و یا مفسدهاى بر آن مترتب شود و یا همراه با فعل حرام(مانند موسیقى و آواز حرام) باشد یا مرد نامحرمى حضور داشته باشد، حرام است. و در حکم فوق تفاوتى بین مجلس عروسى و غیر آن نیست.
شرکت در مجلس رقص
471. شرکت در مجلس رقص اگر به عنوان تأیید کار حرام دیگران محسوب شود و یا مستلزم کار حرامى باشد، جایز نیست و در غیر این صورت اشکال ندارد و در صورتى که ترک آن مجلس به عنوان اعتراض بر کار حرام، مصداق نهى از منکر محسوب شود، باید از آنجا خارج شود.
رقص زن براى شوهر
472. اگر رقص زن براى شوهر همراه ارتکاب حرامى(مانند موسیقى و آواز حرام) نباشد، اشکال ندارد.
ایجاد مراکز آموزش رقص
473. ایجاد مراکز تعلیم و ترویج رقص با اهداف نظام اسلامى منافات دارد و به احتیاط واجب جایز نیست.
حضور در مجلس گناه
474. اگر حضور در مجلس گناه موجب ارتکاب گناه و یا تأیید آن باشد یا نهى از منکر متوقف بر خروج از آن مجلس یا شرکت نکردن در آن باشد، باید انسان در آن مجلس شرکت نکند و اگر در آن حضور دارد، آنجا را ترک کند.
شرکت در مراسم خانقاه
475. از زمان بعثت پیامبر اکرم(صلىالله علیه و آله و سلم) و عصر ائمهى اطهار(علیهم السلام) تا زمان حاضر، همیشه مسجد پایگاه اقامهى نماز و شعائر دینى و تبلیغ معارف اسلامى بوده و خانقاه، اساس و جایگاهى نداشته است. بنابراین، باید از شرکت در اینگونه جلسات و هرگونه عملى که باعث ترویج اینگونه مراکز شود، اجتناب گردد.
حضور در مجلس شراب
476. حضور در مجلسى که در آن شراب خورده مىشود جایز نیست و در صورت اضطرار واجب است به مقدار ضرورت اکتفا شود.
پوشیدن لباس جنس مخالف و تقلید صداى او در نمایش
447. پوشیدن لباس جنس مخالف و تقلید صداى او هنگام بازیگرى و بیان خصوصیات شخص حقیقى، اگر سبب فساد نگردد، اشکال ندارد.
کراوات
478. الف: ترویج فرهنگ اجانب، جایز نیست.
ب: بهطور کلّى، پوشیدن کراوات و دیگر لباسهایى که پوشش و لباس غیر مسلمانان محسوب مىشوند بهطورى که پوشیدن آنها، منجر به ترویج فرهنگ منحطّ غربى شود، جایز نیست.
ترویج فرهنگ بیگانه در پوشش و آرایش
479. پوشیدن لباسهایى که از نظر دوخت یا رنگ یا غیر آن تقلید و ترویج فرهنگ مهاجمِ غیر مسلمان باشد، جایز نیست. و همینطور استفاده از زیورآلاتى که استعمال آن تقلید از فرهنگ دشمنان اسلام و مسلمین محسوب شود، جایز نیست.
ابرو برداشتن و آرایش مردان
480. در صورتى که ابرو برداشتن یا آرایش کردن مردان تشبّه مرد به زن محسوب شود و یا مفسدهانگیز باشد و یا ترویج فرهنگ مبتذل غرب به حساب آید، جایز نیست.
خالکوبى
481. خالکوبى اگر ضرر معتنابهى نداشته باشد حرام نیست.
مشاهده فیلمهاى توهینکننده به مقدّسات جمهورى
482. واجب است از مشاهده فیلمهایى که به مقدسات جمهورى اسلامى اهانت مىکنند، اجتناب شود.
فیلم و کتاب محرک شهوت
483. خواندن کتابها و دیدن فیلمهایى که محرک شهوت باشد جایز نیست.
دیدن فیلم مبتذل
484. دیدن فیلمهاى مستهجن و حاوى منکرات، موجب تقویت هواهاى شیطانى نفس، تضعیف اراده و ایمان و زمینهساز ترتّب مفاسد و گناهان بوده و به هیچوجه جایز نیست.
تحریک شهوت با دیدن فیلمهاى جنسى
485. برانگیختن شهوت توسط دیدن فیلمهاى جنسى جایز نیست، حتى براى زن و شوهر.
معیار حرمت قمار
486. بهطور کلى بازى با هر چیزى که مکلف تشخیص دهد از آلات قمار است و یا در آن شرط بندى شود به هیچ وجه جایز نیست، و بازى با هر وسیلهاى که جزء آلات قمار به حساب نیاید بدون شرط بندى، اشکال ندارد.
پاسور
487. بازى با ابزار قمار از جمله پاسور، حتى بدون برد و باخت هم حرام است.
شطرنج
488. اگر به تشخیص مکلّف، امروزه شطرنج از آلت قمار بودن خارج شده باشد، بازى با آن بدون برد و باخت اشکال ندارد.
بیلیارد
489. بازى با بیلیارد اگر با برد و باخت همراه بوده و یا موجب ترتب مفاسد اخلاقى یا اجتماعى و یا همراه با محرّمى از محرّمات الهى باشد، جایز نیست.
بازدید از سایتهاى تبلیغاتى و دریافت پول
490. اگر بازدید از سایتهاى تبلیغاتى، ترویج فساد از قبیل نشر اکاذیب و ارائه مطالب باطله نباشد و مبلغ دریافتى بعنوان هدیه باشد، بازدید از آنها و دریافت مبلغ مذکور اشکال ندارد.
استفاده از ماهواره
491. آنتنهاى ماهوارهاى اگرچه حکم آلات مشترک را دارد ولى چون این وسیله براى کسى که آن را در اختیار دارد زمینه دریافت برنامههاى حرام را کاملاً فراهم مىکند و گاهى نگهدارى آن مفاسد دیگرى را نیز در بر دارد، خرید و نگهدارى آن جایز نیست مگر براى کسى که به خودش مطمئن است که استفاده حرام از آن نمىکند و بر تهیه و نگهدارى آن در خانهاش مفسدهاى هم مترتّب نمىشود. لکن اگر در این مورد قانونى وجود داشته باشد باید مراعات گردد.
نصب و تعمیر آنتنهاى ماهوارهاى
492. اگر از آنتن ماهوارهاى براى امور حرام استفاده شود که غالبا همینطور است و یا تعمیر کننده و یا نصب کننده علم داشته باشد به اینکه کسى که قصد تهیه آنتن ماهوارهاى را دارد، براى امور حرام از آن استفاده مىکند، خرید و فروش و نصب قطعات و راهاندازى و تعمیر و فروش قطعات آن جایز نیست.
سرویسدهى کافىنت به مشتریان
493. اگر کسىکافىنت داشته باشد با علم به اینکه مشترى از ابزارى که در اختیار او قرار داده مىشود استفاده حرام مىکند، جایز نیست آن را در اختیار آنها قرار دهد و کسب درآمد از این طریق نیز اشکال دارد ولى در صورت شک در اینکه مشترى از آن بصورت حرام استفاده مىکند، اشکال ندارد.
…
همین فتواهای خامنهای که باید بدون چون و چرا اجرا گردند بهسادگی نشان میدهند که قانون در کشورهایی نظیر ایران، که مذهبیون و قوانین مذهبی حاکم است دیگر نه تنها هیچ جایی برای بحث و گفتگو بر قوانین مدنی و حقوقی جهانشمول باقی نمیگذارد، بلکه جرم نیز محسوب میشود.(محارب باخدا) پس امر، امر رهبر است و بهبر نماینده مطلق خداست و هیچ کسی و ارگانی نیز حق ندارد از او توضیح بخواهد تا چه برسد حسابرسی کند. بنابراین در ایران کنونی، قانون اساسی و دیگر قوانین و بازیهای انتخاباتی و مجلس و غیره ابزاری هستند در خدمت رهبر و همچنین سفرههایی برای پرخوری عوامل و عناصر آن و…
4 پاسخ
با سلام من بسیار متاسفم که این رهبری اینچنین مردم ما را بی ادب کرده است. دیشب من در جنوب شهر تهران برای اقامه نماز رفته بودم اولا که حتا یک نفر آدم زیر هفتاد سال در مسجد وجود نداشت. فقط شش نفر در مسجد بود. من که سی و چهار ساله هستم احساس عربت کردم. اما از همه جالب تر شعاری بود که در دستشویی مسجد نوشته شده بود. کسی نوشته بود: من فقط برای ریدن در مسجد به اینجا می آیم. کس دیگر هم نوشته بود : من هم همینطور٬ کسی دیگری نوشته بود : مگر قبر پدر رهبری در این مسجد است؟ و باز هم کسی با ماژیک رنگ سبز نوشته بود: نه فقط قبر پدر رهبری که قبر جد بزرگوارش هم در اینجاست نمی خای برو تو!! کنجکاو شدم و دفتم توی یکی از مستراحها. در آنجا نوشته بودند > بند شلوارم آنچنان وا شد٬ که آخوند من آیت الله شد. ای داد! رفتم توی توالت بعد: در آنجا نوشته بودند» ای رهبر فرزانه ریدم تو ریشت دوباره. نماز نخواند از مسجد زدم بیرون. در راه به فکر پدرم بودم که بیست سه سال بود دیگر به مسجد نمی رفت.
لطفا اینرا بخش کنید. منتشر کنید.
http://news.gooya.com/2017/02/post-1143.php
آقا ناصر شما خودتم میخواستی یه چیزی بنویس. اما براستی این حکومت و این ولایت فقیه و این اسلام ضد بشر چه کار خوبی کرد و به قدرت رسید. اگر به قدرت نرسیده بود کجا اینهمه کثافات از عمق اسلامی رحمانی مثل آتشفشان گه و نجاست علوی و مرتضوی و نبوی و قرآنی زبانه می کشید. آخر بایستی بیرون می زد و زد. چندی پیش دز مسجد شاه تهران ته گودال یا کاسه ی توالت نوشته بودند الله اکبر. و واقعا هم الله اکبر را بایبستی این چنین ذلیل ببینیم.
با سلام خدمت بقی الله اللعظم نامه حاج محمود رسید بدست ترامپ و در جا ترامپ از ترس نامه به خود رید و مجبور شد تا خود را با همان نامه تیمم کند. و آن جای خودش را با نامه حاج محمود مطهر نماید اما گویا آن جای آقای ترمپ ترک بر داشت و این از معجزات آن نامه بود چرا که نجاست آن نامه آقای ترمپ را نجس تر کرد. طلیعه ی این نامه که توسط خبرگزاری سپاه عکی برداری شده . پر از نجاست بوده این است:
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی خاتم الانبیاء و المرسلین محمدالمصطفی(ص) و اهل بیته الطاهرین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الصالحین
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
عالی جناب آقای دونالد جان ترامپ
رئیس جمهور محترم ایالات متحده آمریکا
سلام علیکم
جناب عالی در انتخابات اخیر آمریکا به ریاست جمهوری این کشور برگزیده شده اید.
از فضای سیاسی و رسانه ای آمریکا چنین استنباط می شود که نتیجه انتخابات بر خلاف روال معمول و خارج از اراده و پیش بینی هیات حاکمه و جریان اصلی پشت صحنه سیاست آمریکا بوده است.