چگونه اشغال، تفکر استعماری را بر جامعه اسرائیل تحمیل کرد

چگونه اشغال، تفکر استعماری را بر جامعه اسرائیل تحمیل کرد

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

چگونه اشغال، تفکر استعماری را بر جامعه اسرائیل تحمیل کرد

ژوئن ۱۹۶۷، جنگ شش روزه ای که پایانی ندارد
سیلوَن سیپِل، ۱۳ ژوئیه ۲۰۱۷؛ نشریه اینترنتی Orient XXI
ترجمه بهروز عارفی

در سال ۱۹۶۷، رویای صهیونیستیِ ایجاد یک «جامعه یهودی» که منحصرا بر سرزمینی حکومت کند که فقط به خود او تعلق داشته باشد، برباد رفت. زیرا سرزمین های جدیدی را تسخیر کرد که نسبت جمعیت یهودی و فلسطینی را دگرگون نمود. در طول پنجاه سال اشغال، احساس گناهی که اسرائیلی ها در گذشته به خاطر نفی و انکار النکبه (فاجعه) حس می کردند، کم کم جایش را به طرز تفکر استعماری و بی تفاوتی تقریبا کامل نسبت به رنج تحمیل شده بر فلسطینیان داد و این کار به سود حزب های راست افراطی اسرائیل تمام شد… آنات اِوِن فیلمساز اسرائیلی فیلم مستندی را در یکی از محله های شهر یافا ساخته که منشیاه Manshiyah نام دارد. در یکی از صحنه های فیلم، یک شهرساز به گروهی از دانشجویان درباره تاریخ آن مکان توضیح می دهد. او می گوید ساکنان این محله که بیشترشان یهودیان شرقی بودند در فاصله سال های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ اخراج شدند تا یک مرکز خرید در محل بسازند. استاد راهنمای دانشجویان از او می پرسد که چرا یادآوری نمی کند که پیش از آن، فلسطینیان در این محله زندگی می کردند و در سال ۱۹۴۸ به زور اخراج شده اند. او می افزاید: «این یک واقعیت تاریخی است». شهرساز با طعنه می گوید : « Fuck History » – گور پدر تاریخ … و اضافه می کند که همواره، فاتحان هستند که تاریخ را می نویسند. این روایت را می توان به عنوان استعاره ای بر تحول اساسی ای که در طول پنجاه سال در جامعه اسرائیل رخ داده، به کار برد. زیرا، شهرساز تلاش نمی کند که رخدادهای سال ۱۹۴۸ یافا را انکار کند که در طی آن ۹۰ درصد اهالی آن اخراج شدند یا در مقابل تهاجم نیروهای یهودی یک هفته پس از ایجاد دولت اسرائیل فرار کردند. برعکس، او می پذیرد که تاریخ به جهنم!
رفتار او نمادین است چرا که در دوران معاصر می گذرد و در مخالفت با گفتمان عمومی ست که مدت ها پذیرفته شده بود. در واقع، پس از تاسیس دولت اسرائیل است که استدلال صهیونیستی بر پایهء انکارواقعیت اخراج فلسطینیان شکل گرفت. همان گونه که داوید بن گوریون بنیان گذار دولت بر آن تاکید می کرد: «ما حتی یک عرب را اخراج نکردیم». روایت ملی اسرائیلی بر این استوار بود که همه فلسطینی ها داوطلبانه رفته اند. اما امروز، گرچه نفی وانکار هنوز بسیار قوی است، ولی همگان اخراج آن ها را راحت تر می پذیرند. دلیل این امر ساده است: ایده اخراج فلسطینیانی که تحت سلطه اسرائیل زندگی می کنند، به صورت ایده ای برحق جاافتاده است. به اعتقاد بخش بزرگی از افکار عمومی اسرائیل، «راه حل» همین است. همه آگاهند که امروزه، اخراج عملی نیست. باوجود این، چنین آرزوئی به شدت وجود دارد. از بیست سال پیش، مرتبا در نظرسنجی ها، مناسبات مردم را با مسئله «انتقال» مورد بررسی قرار می دهند. «انتقال» واژه ظاهرالصلاح سیاسی برای «اخراج» است. موافقت با انتقال به معنی خلاص شدن از دست جمعیت عرب است. تصور کنید که اگر در فرانسه، موسسه ای تصمیم می گرفت که در مورد تمایل افراد به اخراج عرب ها، مسلمان ها، سیاهان، یهودیان، یا گوژپشتان از خاک فرانسه نظر سنجی کند، چه فریادهائی که بلند نمی شد؟ در اسرائیل، افراد بسیار اندکی حتی اصل طرح چنین پرسشی را ناحق ارزیابی می کنند.
آن چه که پایهء نفی اخراج عرب های فلسطین را تشکیل می داد، این بود که چنین عملی با وجدان ادعائی اخلاق صهیونیستی ، مغایرت داشت. موضوع «انتقال» اهالی فلسطینی به خارج از قلمرو دولت آینده یهودی به مدت طولانی در کنگره صهیونیستی زوریخ در سال ۱۹۳۷ به بحث گذاشته شده بود (۱)، ولی این بحث ها را مخفی نگهداشته بودند ( تا سال ۱۹۹۰ همچنان برملا نشدند). هنگامی که پاکسازی قومی در سال های ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۰ به اجرا درآمد، رهبران صهیونیست آن را چنان بی آبروئی ای تلقی کردند که مجبور به انکارش شدند (و قربانیان را بانی اصلی بدبختی خودشان دانستند). این جرم غیرقابل اعترافی است که نفی و انکار مبتنی بر آن بود؛ با بر حق دانستن ایده «انتقال»، این احساس بتدریج در اسرائیل از بین رفت. همه می دانستند که آرزوی شدید اخراج عرب ها برای مالکیت انحصاری سرزمین اسرائیل از دیرباز وجود دارد، چرا که یهودیان می خواستند فقط در میان خودشان زندگی کنند. باوجود این، به این نکته نیز آگاهی داشتند که نمی توان از جنبه اخلاقی از این کار دفاع کرد. ایده انکار از این جا پاگرفت. در اثر پنجاه سال اشغال، این مانع فروریخته است: یعنی حس ارتکاب جنایتی نابخشودنی نسبت به دیگران دیگر وجود ندارد .
چنین کاری در طی پنجاه سال گذشته به این ترتیب صورت گرفت که میانگین ذهنیت یهودی اسرائیلی در جهت تسلط فوق العاده روحیه استعماری و ناانسانی شمردن طرف مقابل بتدریج به انحراف کشیده شد. تغییر موضع حزب صهیونیست-مذهبی موسوم به میزراهی (که بعدا مِفدال نام گرفت) نماد این دگرگونی ست. از نظر تاریخی، نمایندگان این حزب چهره «کبوترصلح طلب» به خود می گرفتند. حتی درماه ژوئن ۱۹۶۷ و تا ژوئن ۱۹۸۲ این نکته حقیقت داشت که وزیران منتسب به این حزب مرددترین افراد در مورد هجوم به لبنان بودند. اکنون، وارثان آن ها که در حزب “خانه یهودی” متحد شده اند، جناح تندرو ناسیونالیست های مذهبی-عرفانی را نمایندگی می کنند که در عین حال استعمارگرترین نیز هستند.
این دگرگونی با گفتمان و تغییرات نشانه های همراه آن بسیار فراتر از حزب “خانه یهودی” پراکنده گشت. اگر این امر ناگهانی رخ نداد ، ولی روند آن نسبتا سریع بود.
بازگشت «مسئله فلسطین»
پنج روز پیش از آغاز جنگ ژوئن ۱۹۶۷، مناهیم بگین رهبر هِروت (جناح اولتراناسیونالیست صهیونیسم) که تا آن زمان مطرود مطلق سیاست اسرائیل بود، در دولت وحدت ملی با حزب کارگر شرکت کرد. پس از پیروزی، او به طور گسترده در گسترش فضای مذهبی-عرفانی که حاصل ظهور مجدد ایده «اسرائیل بزرگ» بود، شرکت کرد. تصمیم به حفظ سرزمین های تسخیرشده، گرچه تعداد کمی از اسرائیلیان نسبت به آن آگاهی داشتند، به صورت قطعی تناسب میان آن ها و خلقی را که تحت سلطه در می آوردند، دگرگون کرد. پیش از ۱۹۶۷، اسرائیلی ها می توانستند خود را فریب دهند و بپندارند که «مسئله فلسطین» وجود خارجی ندارد. رویای صهیونیستی برای «جامعه یهودی» ذاتی که بر روی سرزمینی زندگی می کند که فقط متعلق به اوست، تا حدودی به طور کامل در سال ۱۹۴۸ تحقق یافته بود. عرب های مانده در اسرائیل، بیش از ده درصد جمعیت نبودند. اما در سال ۱۹۶۷ تناسب جمعیتی بر روی «سرزمین مشترک» جدید به هم خورد. جمعیت کل فلسطینی ها ، چه افراد زیر اشغال و چه شهروندان اسرائیل، تقریبا برابر با یهودیان است و رشد جمعیتی چنان به سود فلسطینی هاست که حتی مهاجرت یهودیان نیز جبرانش نمی کند. (امروز، در سرزمین های زیر سلطه اسرائیل، جمعیت آنان بیشتر از یهودیان است.)
بلافاصله پس از پایان جنگ ۱۹۶۷، بحث درباره «انتقال» احتمالی جمعیت فلسطینی آغاز شد. در نخستین جلسه دولت، لوی اِشکول نخست وزیر (از حزب کارگر) اعلام کرد: اگر فقط دست ما بود، همه عرب ها را به برزیل می فرستادیم» (۲)… فورا، کمیته هماهنگی بین وزیران و ارتش تشکیل شد تا به مدیریت امور اشغال بپردازد. اولین نگرانی آنان چگونگی اخراج حداکثر بومیان از سرزمین های تسخیر شده بود. (۳) اشکول قصد داشت همه پناهندگان غزه را به عراق بفرستد یا اگر نشد به کرانه باختری رود اردن؛ بگین می خواست آن ها را روانه العریش در صحرای سینا کند (۴)؛ نظرات دیگری نیز مطرح شد. عرب ها را میشود به دلخواه جا به جا کرد …

دریغ! با این که بین سیصد تا چهارصدهزار نفر را در سال ۱۹۶۷ در جریان جنگ یا پس از آن به زور آواره کردند و جلسه های محرمانه متعددی برای بررسی امکان «انتقال عرب ها» برگزار شد، اسرائیلیان خیلی زود متوجه شدند که پاکسازی جدید قومیِ بسیار گسترده میسر نیست. چون مسئله استرداد سرزمین ها اصلا مطرح نبود، طوری عمل کردند که گوئی این سرزمین ها خالی از سکنه است.
تنش ناسیونالیستی و مستعمره سازی
بگین مجددا به صفوف اپوزیسیون پیوست و مدیحه سرای مستعمره سازی شد. او بهترین دوست گروه سیاسی جدید با تحرکی وصف ناپذیر شد که گوش اِمونیم (مجموعه ایمان) نام دارد. این بلوک بهترین جوانان حزب صهیونیستی-مذهبی را گرد هم می آورد. اینان شیفته نژادپرستی مذهبی-عرفانی خاخام زوی یهودا کوک هستند که از او بُتی ساخته بودند. این جنبش خود را «پیشگام» نوین، میراث داران واقعی صهیونیسم معرفی می کرد. در مدت ده سال، نقشه سیاسی زیر ورو شد. بگین، مطرود پیشین در انتخابات ۱۹۷۷ برنده شد و به نخست وزیری رسید. از این پس، مستعمره سازی که تا کنون هدفی پوشیده بود، آشکارا مطالبه می شد. هنگامی که در فاصله کوتاهی حزب کارگر حکومت را به دست گرفت، و در سال ۱۹۹۳ در پیمان اسلو شناسائی متقابل اسرائیل و سازمان آزادی بخش فلسطین پذیرفته شد، نتانیاهو جانشین بگین در راس حزب بزرگ ناسیونالیست (که نامش به لیکود تغییر کرده) اعلام کرد که نخست وزیر اسرائیل، اسحاق رابین دیگر« در بین یهودیان حائز اکثریت نیست». زیرا او در کنست با تکیه به آراء حزب های عرب دارای اکثریت شده است. تز مفتضحانه ای که با تمایلات آشکارا نژادپرستانه همراه بود (تصور کنید که مارین لو پن در مجلس شورای فرانسه قانونی را نکوهش کند که با رای غیر «فرانسویان به اصطلاح اصیل» اکثریت آورده باشد…). تئوری نژادپرستانه ولی درست بود. آینده صحت آن را نشان داد.
ده سال پس از پیروزی بگین، قدم دیگری برداشته شد. در ۱۹۸۶ حزب دیگری با نام مولِدِت (میهن) تاسیس شد. رهبران حزب، ژنرال رهُوان زِئِوی ، لائیکی اولترا ناسیونالیست و بِنی اِلوُن از وفاداران خاخام کوک بودند. برای نخستین بار، این حزب آشکارا خود را به مثابه «حزب انتقال» معرفی می کند. در سال ۱۹۸۸، حزب دیگری به نام «کاخ» از همان زمان خواستار اخراج فلسطینی ها شد. شرکت این حزب در انتخابات به خاطر نژادپرستی ممنوع اعلام شده بود. اما، این بار هیچ مشکلی وجود نداشت و مدِلِت دو کرسی در مجلس به دست آورد (که در ۲۰۰۲ به هفت کرسی رسید). مسئله اصلی تعداد نماینده ها و رقم نیست، بلکه این واقعیت است که اخراج فلسطینی ها «عقیده» ای حق به جانب تلقی می شود. مردم بتدریج از انتخاباتی تا انتخابات دیگر در ورطه ناسیونالیسم و نژادپرستی آشکار و آگاهانه فرو می روند.
انتفاضه دوم در سال۲۰۰۲ نمایانگر دوران سهمگینی ست. سرکوب اهالی غیرنظامی فلسطینی به درجه بی سابقه ای می رسد: در دوران انتفاضه نخست (۱۹۹۳-۱۹۸۷)، هیچ تانک اسرائیلی به شهرهای فلسطینی شلیک نکرده بود؛ این بار، در روز پنجم، ارتش موشکی به مرکز جوانان الفتح در رام الله پرتاب می کند. اهالی اسرائیل عادت می کنند که بر این سرکوب بیش از پیش وحشتناک مهر تایید بزنند.
با ساختمان دیوار در کرانه باختری و با تبعیض آشکاری که همراه این سرکوب است، نیز خو می گیرند.
«ویلائی در جنگل»
از سال ۱۹۷۷ تاکنون، جناح راست ناسیونالیست با رهبری لیکود ۳۳ سال از ۴۰ سال را حکومت کرده است. وارثان امضاءکنندگان پیمان اسلو، یعنی حزب کارگر از سال ۲۰۰۱ یعنی نزدیک به شانزده سال، حکومت را رهبری نکرده اند و نیروئی رو به زوال هستند. برعکس، راست افراطی به حدی شکوفا شده که نتانیاهو خود را به مثابه سیاستمداری در «مرکز شطرنج» معرفی می کند. مهم ترین رقیب سیاسی او، نفتالی بِنِت رهبر اولین حزب راست افراطی یعنی خانه یهودی است که اعضایش به روشنی نوعی از نژادپرستی را تبلیغ می کنند که تن انسان را می لرزاند. نماینده این حزب، بازالِل اِسموتریچ چندی پیش در ملاء عام گفت که چگونه باید با فلسطینیان تحت سلطه اسرائیل رفتار کرد. او سه راه پیش پای آنان می گذارد: اول، رفتن… دوم، ماندن بدون هیچ حق سیاسی، و سوم، ادامه مقاومت که در آن صورت «نیروی دفاعی اسرائیل می داند که چه کند». پاسخ او به پرسش «آیا می خواهد آن ها را اخراج کند؟» این است: «در جنگ، مثل جنگ باید رفتار کرد». (۵) او معاون مجلس اسرائیل است.
اسموتریچ نماد واقعی اسرائیل جدید است. زیرا از ۶۹ سال موجودیت «دولت یهود»، پنجاه سال آن با اشغال سرزمینی دیگر و خلقی دیگر گذشته است. اگر افرادی را هم به حساب بیاوریم که در ۱۹۶۷ یا کودک بودند و یا هنوز به دنیا نیامده بودند، تقریبا ۹۰ درصد جمعیت اسرائیل کنونی در دولتی زندگی کرده اند که اشغال، بخشی از امور «عادی» زندگی آن است و خط سبز (مرزهای سال ۱۹۶۷) در هیچ نقشه ای، خواه آموزشی و خواه نقشه راه ها دیده نمی شود. به نوبه خود، فلسطینی های زیر اشغال که در غزه و کرانه باختری پشت سیم های خاردار یا دیوار زندگی می کنند، اسرائیلی دیگری غیر از سربازان و کولون ها [اهالی شهرک های استعماری یهودی نشین]یعنی اربابان مسلح شان نمی شناسند… تعداد کولون های ساکن بیت المقدس شرقی و کرانه باختری به ۶۰۰ هزار یعنی معادل ده درصد جمعیت یهودی کشور رسیده است. به عبارت دیگر، از جنبه آماری، خانواده اسرائیلی وجود ندارد که برادری، زن برادری، یا پسر عموئی (پسر دائی ، پسر خاله و پسر عمه ای) در بین ساکنان سرزمین های اشغالی نداشته باشد – تازه این وقتی است که به این نکته آگاه باشند که این سرزمین ها اشغالی ست! نتیجه اصلی این اشغال پنجاه ساله این است که یک روحیه استعماری، عمیقا در جامعه اسرائیل ریشه کرده است. این طرزتفکر، قبلا نیز وجود داشت. یکی از نخست وزیران اسرائیل، اهود باراک آن را با استعاره ای مشهور بیان و اسرائیل را به مثابه «ویلائی در جنگل» معرفی کرده بود. به عبارت دیگر، تمدن در قلب توحش. پس از این، گستردگی و پیامدهای آن چنان بُهت آور است که بسیاری ترجیح می دهند شرمسارانه چشم را از روی واقعیت های روزمره بردارند.
سرکوب های فلسطینیان به دست اسرائیلی ها، مانند فاجعه های دهشتناک سوریه نیست. اما، پنجاه سال است که در بی تفاوتی عمومی شکل های گوناگون ستمگری ای اِعمال می شود که درباره روش آن فکر شده و دستگاه های «هماهنگ» شده با قاطعیت آن را به اجرا گذاشته و هدف عمده اش آن چیزی ست که داوید شولمان، خبرنگار اسرائیلی مجله «New York Review of Books»، «دزدی بی وقفه، یعنی دزدیِ ساعت به ساعتِ سرزمین فلسطین» نامیده است. دزدی که با «وحشیگری فراگیر(سیستمیک) همراه است که چند ده سال است بر جمعیتی بی گناه روا داشته اند» (۶) این تحول هراسناک در جامعه ای که به سوی نفرت از قربانی سوق داده شده، یادآور جامعه هائی نظیر آپارتاید آفریقای جنوبی، استعمار اروپائی مرحله آخر در جنگ الجزایر یا چهره های جماعت سفیدپوست در حال تماشای دارزدن سیاهان در جنوب ایالات متحده آمریکا ست. (فیلم War Matador ساخته آونِرفِین گولِرنت و ماکابیت آبرامسون اسرائیلی های ساکن تپه ای در نزدیکی غزه را در سال ۲۰۰۹ نشان می دهد که پس ازهر بمباران اهالی فلسطینی هنگام تهاجم اسرائیل، از شادی هورا کشیده و دست می زنند)
دفاع غیرقابل تحمل از حقوق انسانی
سازمان هائی مانند بِت سِلِم، Breaking the silence(سکوت را بشکنیم)، کمیته اسرائیل ضد ویران کردن خانه های فلسطینی ها، Machsom Watch و بسیاری دیگر تلاش می کنند جزئیات رویدادها را منتشر کنند. روزنامه نگارانی چون امیره هِس یا گیدئون لوی و دیگران ده ها سال است که هر روز جنایت های سربازان و خشونت های وحشیانه کولون ها علیه غیرنظامیان فلسطینی را گزارش می دهند. البته همه آن جنایت ها از مجازات مصون اند . آنان از جمله از هزار و یک عمل تبهکارانه کم اهمیت دائمی که هدف شان ناممکن ساختن زندگی برای فلسطینی های زیر اشغال است، خبر می دهند. تازه ترین مقاله امیره هس درباره غصب واحدهای تولید برق خانگی آفتابی از سوی ارتش است. این دستگاه های مولد برق را دولت هلند در اختیار چوپانان فلسطینی قرار داده بود. در مقاله دیگری، گیدئون لوی، ویدئوئی را بازتاب می دهد که قتل یک دختر فلسطینی ۱۶ ساله را به دست سربازان اسرائیلی نشان می دهد. سربازان به جسد نوجوان نزدیک شده و فریاد می زنند «بمیر، مادر قحبه» یا «بمیر،عذاب بکش، زنیکه فاحشه».
انجمن ها یا روزنامه نگاران نادری در شرایط زیست محیطی بیش از پیش خصمانه، این کار توان فرسا را به پیش می برند. در گذشته مقامات اسرائیلی فعالیت آن ها را به عنوان دلیلی بر «دموکراتیک» بودن کشورشان نشان می دادند، ولی امروز همان رهبران و بخش فزاینده ای از جامعه یهودی آن را غیرقابل تحمل ارزیابی می کنند. در ۵ ژوئن ۱۹۶۹، نخستین تظاهرات با شعار «مرگ بر اشغال»، فقط ۷۰ تا ۸۰ نفر را در مقابل مجلس اسرائیل بسیج کرده بود. امروزه، فعالان اسرائیلی هزاران نفر را علیه اشغال بسیج می کنند. باوجود این، اینان بیشتر از آن هفتاد هشتاد نفر خود را منزوی حس می کنند. زیرا تهدید علیه سازمان های غیردولتیNGO مدافع حقوق انسانی روز به روز افزون شده است. قانون هائی گذرانده اند تا فعالیت آن ها را در هم شکنند و آنان را «ماموران بیگانگان» می خوانند.
پس از این که مدیر کنونی بت سلم در سازمان ملل شهادت داد، نمایندگان مجلس خواستند که ملیت اسرائیلی او پس گرفته شود. از سوی دیگر، این سازمان غیردولتی در ۲۰۱۶ تصمیم بسیار سختی گرفت. این سازمان اعلام کرد که پس از سی سال فعالیت، از دادن اطلاعات درباره غیرنظامیان فلسطینی به بخش حقوقی ارتش اسرائیل خودداری خواهد کرد. این اطلاعات شامل بررسی «کشته ها، زخمی ها، کتک خورده ها یا در مورد استفاده از افراد به عنوان سپر انسانی و علیه نابودی غیرقانونی اموال فلسطینی ها» می شد. به موجب آمار این سازمان، فقط سه درصد از این پرونده ها مورد بررسی قضائی قرار گرفته است. این “او ان جی” نتیجه گرفت که «بی معنی است برای دفاع از حقوق انسانی با نظام حقوقی ای کار کرد که کارکرد واقعی اش با ادامه پوشاندن واقعیت ها سنجیده می شود(۷)
شکست اخلاقی
در ۱۹۶۷، پس از تسخیر بیت المقدس، خاخام بزرگ شلومو گورِن فراخوان داده بود تا «قبه الصخره» [مسجد الاقصی] را منفجر و به جای آن در صحن مساجد، معبد سوم را بسازند. طبقه سیاسی اسرائیل او را دیوانه ای خطرناک تلقی کرد. موشه دایان، فاتح جنگ جوابی سخت داده بود: «آیا ما به یک واتیکان یهودی نیازمندیم؟». در سال ۲۰۱۷، طرفداران «ساخت مجدد معبد» را حتی می توان در بین نمایندگان مجلس، انجمن های متکی به کمک مالی دولتی و مبلغان بانفوذ یافت. دولت اسرائیل به طور رسمی به اِل-آد، سازمانی وابسته به جریان های یادشده ماموریت داده تا نزدیک صحن مساجد به کاوش های باستان شناسی بپردازد. این واقعیت از میان هزاران واقعه دیگر، انحراف جامعه ای را نشان می دهد که در بستر سلطه ی نظامی بر مردمی دیگر عمیقا در ورطه روحیه و تفکر استعماری و نفی و انکار انسانیت دشمنش افتاده است.
هنگامی که در سپتامبر ۲۰۰۱ انتفاضه دوم درگرفت، آمی آیالون رئیس پیشین شین بِت، سازمان امنیت داخلی اسرائیل در گفتگوئی خصوصی به من گفت: «من صدبار ترجیح می دادم که در چارچوب یک پیمان صلح، از سرزمین های فلسطینی عقب نشینی کنیم. اما چون این کار غیرممکن است، ما باید به طور یک جانبه عقب نشینی کنیم. دلیل آن ساده است: هر روز که بدون عقب نشینیِ نیروهای ما می گذرد، چشم انداز عقب نشینی را مشکل تر می کند. در حالی که بدون پایان اشغال، هرگز صلحی برپا نخواهد شد». از آن به بعد، من او را ندیده ام و نمی دانم که آیا هنوز به این سخنان معتقد است یا نه؟ اما، می دانم که فراتر از سازمان های غیردولتی مبارز، اقلیتی از اسرائیلیانِ هراسان، افسرده و خاموش گمان می برند که مثل داوید شولمان در کشوری زندگی می کنند که مشخصه بارزش «شکست اخلاقی مداوم» (۸) است. آنان واقفند که از این پس، هر ابتکار عملی در جهت «صلح» فریبی بیش نیست. پنجاه سال بعداز جنگ ژوئن ۱۹۶۷، با یا بدون صلح، تنها داو واقعی، پایان دادن به اشغال است. این برای فلسطینی ها بدیهی ست، اما برای اسرائیلی ها نیز.

پاورقی ها:
۱Cf. Benny Morris, Tikkoun Taout – Yehoudim VeAravim BeEretz Israel ۱۹۳۶-۱۹۵۶, Am Oved, ۲۰۰۰.
۲Ofer Aderet, «  Israeli cabinet minutes from Six-Day War : from fear to euphoria to arrogance  », Haaretz, ۱۸ mai ۲۰۱۷.
۳Yotam Berger, «  Bribing Palestinians and Censoring Textbooks : An Inside Look at the Israeli occupation’s Early Years  », Haaretz, ۲۹ mai ۲۰۱۷.
۴Tom Segev, ۱۹۶۷, Denoël, ۲۰۰۷.
۵Cité par Richard Silverstein, «  Israel’s Final Solution to the Palestine problem  », Tikkun Olam, ۱۰ mai ۲۰۱۷.
۶David Shulman, «  Israel’s irrational rationality  », New York Review of Books, ۲۲ juin ۲۰۱۷.
۷«  B’Tselem to Stop Referring Complaints to the Military Law Enforcement System  », communiqué, ۲۶ mai ۲۰۱۶.
۸Shulman, op. cit.
عنوان اصلی مقاله:
Comment l’occupation a fini d’imposer la mentalité coloniale à la société israélienne
Juin ۱۹۶۷, une guerre de six jours qui n’en finit pas
Sylvain Cypel, ۱۳ juillet ۲۰۱۷
http://orientxxi.info/magazine/comment-l-occupation-a-fini-d-imposer-la-mentalite-coloniale-a-la-societe,۱۹۴۴

 

چگونه اشغال، تفکر استعماری را بر جامعه اسرائیل تحمیل کرد

مطالب مرتبط با این موضوع :

16 پاسخ

  1. در این ماجرا روحانیت شیهه آیت الله ها و آن مردک کرواتی بیشرف حاج رجیب طیب اردوغان پشت ماشین حماس نشسته اند. در ایران رهبر فرزانه می گوید که اسرائیل در ۲۵ ساعت آینده سقوط می کند. این فرزانه آنقدر احمق است که نمی داند تمام جهان مدرن و متمدن پیش و پشت اسرائیل است. اسرائیل اگر اراده کند تمامی جبهه مقاربت را در عرض یک ساعت نابود خواهد کرد. چرا که بازهم تمام جهان متمدن پشتیبانش است. این مرتیکه حاج رجب با آیت الله خامنه ای دشمن خونخوار همند و از پشت حماس را همچون تاتر عروسکی می رقصانند. و اما یک پرسش این القصیده الانتریه فی احوالات رهبری علویه که در محراب به خود عطر زده در کجاست. دوستی آنرا روی کاغذ فتوکپی به من داده. می خواستم برای کسی بفرستم.

  2. پرتاب بیش از ۱۰۰۰ موشک به سمت مناطق مسکونی اسراییل را در چند روز گذشته شاهد بودیم. شورش عرب های اسراییل و به آشوب کشیده شدن شهرهای اسراییل را به چشم مشاهده کردیم. مشتی تروریست فلسطینی، منطقه را در یک کلمه به آتش کشیده اند.

    واکنش اسراییل البته با صبر همراه بود. هر کدام از کشورهای منطقه از جمله جمهوری اسلامی اگر جای اسراییل می بودند، بزرگ و کوچک فلسطینی ها را به خاک و خون می کشیدند. نهایت عکس العمل اسراییل زدن مکان های استقرار رهبران تروریست حماس بود.

    اما اگر زاویه ی دید دوربینی را که با آن بر روی اسراییل و نوار غزه زوم کرده ایم باز تر بکنیم، و نقش کشورهای جهان را در موضوع اسراییل به نظاره بنشینیم، اولین سوال اساسی که برای ما به وجود خواهد آمد این است که واقعا در جهان چه خبر است؟

    اگر معتقد باشیم که جهان امروز به دو قسمت آزاد و زیر یوغ استبداد تقسیم شده، اگر باور داشته باشیم که در موضوع اسراییل، سرِ مار، نه در نوار غزه، بلکه در پایتخت جمهوری اسلامی قرار دارد، و حکومت نکبت اسلامی، ۴۲ سال است که نه تنها خاورمیانه و اسراییل، بلکه جهان را به آتش و آشوب کشیده، منطقی ترین سوال این خواهد بود که چرا دنیای آزاد، سرِ مار را با سنگ نمی کوبد، و با جمهوری اسلامی راه مماشات در پیش می گیرد؟

    حتی سوال من این است که اسراییل که امروز زیر آتش گروه های تروریستی وابسته به جمهوری اسلامی قرار دارد، و سران این حکومت، با صریح ترین کلمات و جملات و شعارها و تفکرات می گویند که حامی تروریست های عرب هستند و به آن ها پول های کلان و تسلیحات مخرب می دهند، و هیچ پرده پوشی در این حمایت نمی کنند، چرا سرِ مار را که در تهران و خیابان پاستور است، هدف قرار نمی دهند و جهان را از شرّ این حکومت آشوبگر و آتش افروز خلاص نمی کنند؟

    وضع ما ایرانیان نیز در این بلاتکلیفی و مماشات بهتر از کشورهای جهان نیست. دیدن حمایت برخی از ایرانیان از آتش افروزی تروریست های عرب، تروریست هایی که به خون ایرانی تشنه هستند، تروریست هایی که با پوزخندهای مهوع، بر سر سفره ی ثروت مردم محروم سرزمین ما مثل لاشخور نشسته اند، تروریست هایی که جهان را به آشوب و ناامنی کشیده اند، تروریست هایی که سربازان صدام جنایتکار بوده اند و برایشان عربیّت، مهم تر از هر چیز دیگر در جهان است، واقعا باعث حیرت آدمی می شود.

    این ها با سمفونی گوشخراش حمایت از مردم مظلوم و از خانه رانده شده ی فلسطین، چنان سنگ فلسطینی ها را به سینه می زنند که گویی که فلسطینی ها برادر خونی شان هستند و چنان برای کشته شدن فلسطینی ها یقه می درند که انگار عزیزان شان را از دست داده اند!

    ای کاش این یقه دراندن شامل میلیون ها جوان سرزمین خودمان می شد که طی ۴۰ سال حاکمیت اسلام و حکومت پشتیبان فلسطین، ذره ذره مرده اند و هزاران از آن ها به دست همین حکومت به قتل رسیده اند.

    واقعا در جهان و در کشور خودمان ایران چه خبر است؟!
    و اما خاک بر سر کسانیکه که حتا به طمع نواله ای بروند و رای بدهند. و هم خاک بر سر رضا پهلوی که به این ارث سترگ حلوا زد! همین هی دم سرد و گرم می زند!

  3. با سلام پدر من مسئول ثبت نام کاندیدهای ریاست جمهوری حکومت اسلام ناب در مسجد ی جنوب تهران است. یک آدم شکم گنده با چهار تا ماسک روی هم زده به مسجد آمده بود و داشت از در خارج می شد. خبر نگار پیش آمد و با حجاب کامل اسلام ناب از او پرسید:
    حاج آقا بعد از سلام لطفا بفرمائید اسم و رسمتان چیست و برنامه شما برای ثبت نام ریاست جمهوری کدامهاست.
    بله جونم!
    ببخشید شما حق ندارید به من بگین جونم!
    من به شما گفتم جونم شما میتونین به من بگین آقا جونم!
    این فرق میکنه، چون من زنم و شما مرد!
    من از کجا بفهمم که شما زنی !؟
    از حجابم !
    حجاب که خب منم میتونم سرم کنم!
    پس میخای چیمو نشونت بدم تا شما بفهمید که من زنم!؟
    خانوم جون زنونه گیت رو !
    اینجا نشونت بدم!
    هر جا دلت میخاد.
    شما بفرمائید برنامتون برا ریاست جمهور شدن چیه ؟‌
    من اصلا سوال شما را نفهمیدم، نمی فهمم!
    برا چی اومدید مسجد، اینجا مرکز ثبت اسامی کاندیدهای ریاست جمهوریه؟
    من هر روز از جنوب شهر میام تو این مسجد برینم و بعدم بر می گردم. شما اگر فردا اینجا باشی بازم من رو اینجا می بینی. زنم هم هر سه روز یک بار میاد چون او بیچاره یبوست داره.
    مگه تو خونتون مستراب ندارین ؟!
    چرا داریم، اما///!؟
    آما چی؟!
    اینجا تو این مسجد تو کاسه ی خلا نوشته شده یا مهدی ادرکنی !
    شما میدونین یا مهدی ادرکنی یعنی چی !؟
    معنیش اینه که غیبت ایشون تو اون چاه به خاطر بی رمقی تفذیه ی بدشون هستش. ما در جنوب شهر خوراکمون استخون و پوست مرغه، اونم هر پونزده روز یک بار برا همین من با بی رمقی هر روز از میدون تره بار میام اینجا خمس شکمم رو بدم به آقا مهدی. مهدی بیا بیابیا میکنم. سوت و بازم بیابیا.

    و اما من معتقدم که اروپائیها که یهودی کشی کردند می بایستی جور آنها هم را بکشند و این بلایا را بر سر فلسطینی ها در نیاورند. کسانیکه مثل این مرد فسخن از دموکراسی اسرائیل حرف می زنند انگاری آنقدر ضد حکومت ضد بشری و اسلام ضد بشرتر هستند که یادشان می رود که کسانی از اروپا و آمریکا و روسیه و حتا همین ایران نکبت زده و اسلامزده و وبا زده ما رفته اند فلسطین را اشغال کرده اند و اسرائیل را تاسیس کرده اند و اشغالگران بین خودشان البته دموکرات هستند. همچنانکه آخوندها و آیت الله هم بین خودشان در اشغالگریشان متحد هستند. با این تفات که اسرائیلی ها مدرن و با هوش و باسوادند و در همه رشته ها سرآمدان روزگارند. اما ملاها همین به چاه فاضلاب سامرا و حیض و نفاس و غسل جنابت و غسل جنایت چسبیده اند تا آن کرم مستراح از آن چاه بیرون آید ـ همچنان که من هم برای ایشون بیرون می روم ـ و جهان را پر از سرهای بریده کند تا جهان را عدل و داد بگیرد. این جناب فسخن از بس از آخوند و ملا گریزان است ماجرا را از ته می خواند. در صورتی که اصل مسئله این است : اروپا جنایتی مانند جنایت علی در تاریخ انجام داده، یا جنایتی منحصر به فرد در تاریخ در اروپا انجام شده، و اروپا به جای اینکه یک کادو را به یهویان بدهد و یک کشور برایشان در جائی درست کند کمه بی درد سر باشد یا در همان اروپا آنها را نگه دارد و بگذارد یهودیان و فلسطینیان همان تعداد که هستند با هم در همان فلسطین زندگی کنند، بله به جای همه ی اینها یهودیان را کرده تو یک جعبه بخوانید و ببینید کشتی و اتوبوس و هواپیما و آنها را فرستاده به سوی کادو : فلسطین!!! بخوانید فلسطین. ماجرای فلسطین ماجرای جنگی ست که حتما صد سال هم بیشتر ادامه خواهد داشت. چرا که یهودیان بسیار انسانها بسیار با هوش و دانشمندی هستند اما نخوت و غرور و خود را برگزیده یهوه دانستنشان، و خود را همیشه بر حق دانستنشان حتا مانع از این می شود که حتا در ذهنشان این پرسش اساسی را بکنند که مگر ممکن است که بعد از دوهزار سال یعنی بیش از ۵۰۰ نسل کسانی بیایند و ساکنین یک سرزمین را بیرون کنند و بگویند که ۵۰۰ نسل پیش از این و یا ۵۰۰ بار پیش از این پدر بزرگ پدربزرگ بدربزگ…تا دست کم ۵۰۰ بار پیش از این در این خانه و کاشانه زندگی میکرده. اگر اینطور باشد باید آریائی ها هم به سرزمینهای پیشینشان برگردند. اروپائیها هم بیاند و ما را از ایران بیرن کنند و… من فکر میکنم که آنچه به ایران ما مربوط می شود این است که گروهی زالو، گرگ، حرامزاده، مسلمان، شیعه پیرو بنیان گذار راه حل نهائی پیرو بزرگترین آدمکش تمامی طول تاریخ و پیرو کسی که خونآشام است، پیرو پیامبر بچه باز و خجالت و شرم بر بیشرفانی فیلسوف نما، هنرمند نما که در پی توجیه آدمکشی و خونآشامی و بچه بازی پیامبرشان و ائمه شان هستند، مسئله ی ما این است، اینهاست و اگر این مسئله نباشد مسائل دیگر نیز نخواهد بود. برای همین اصلا مسئله این نیست که پاسداران و ملایان و مداحان و کل این رژیم خونخوار در مورد فلسطین و اسرائیل دخالت می کنندو مسئله و مشکل اصولا در این است که مردم ایران به زور خودشان، خودشان را زیر اشغال در آوردند و حاظر نیستند هزینه بیرون آمدن از زیر یوغ آدمکش ترین و غارتگر ترین و حرامزاده ترین حکومت بیرون آیند.
    و در پایان بنده به عنوان یک خبرنگار خانه نشین در اینجا اعلام میکنم که اشغال فلسطین توسط اسرائیل را محکوم می کنم، اما با اینهمه غارتگری ای که حکومت ملایان در ایران می کند و برای این فلسطینیان تمامی مخارجشان را از خون بی رمق این مردم می فرستد و می فرستد جنوب لبنان و حزب الله را آباد کرده که از حتا شما تهران هم آباد تر است و سوریه و یمن را نابود تجاوز کرده کشتار کرده و بروید سخنان چهارباغی این آدمخوار یزدی را بشنوید و… اما همین حکومت ضد بشری اگر فلسطین مثلا آزاد شود اولین چیزی که خواهند گفت: الموت لایران خواهد بود. چنانکه عراق شروع کرده و سوریه هم…
    جناب فسخن این حکومت ضد بشری یک حکومت ضد ایرانی هم هست. و دموکراسی اسرائیل بر سرزمین فلسطینیان بنا شده. حتما یکی از مشکلاتی که باعث رکود مدرنیزاسیون این دین ضد بشری اسلام شده همین تاسیس دولت اسرائیل است در این منطقه از جهان. یعنی اروپا جنایات خودش را بسته بندی کرد و فرستاد در منطقه خاور میانه. این ماجرا شاید صدها سال ادامه داشته باشد. مرگ بر حکومت اسلام و زنده باد ایران و اسرائیل و فلسطین اسرائیل باید به مرزهای سابقش برگردد. اگر برنگردد هرگز صلح واقعی نخواهد دید. حتا اگر بسیاری فلسطینی بکشد.

  4. جناب آقای قاسم فرهنگ. آیبا شما میدانید که در زمان جنگ ایران و عراق سربازان مسلمان عرب به بیش از هزار زن و دختر ایرانی و تجاوز کردند. آیا میدانید که سرپل دختر یک دبیرستان دخترانه اکثرا مورد تجاوز قرار گرفتند چند دختر نیز به کنیزی گرفته شدند و عربها با خود بردند تعدادی نیز کشته شدند. آیا میدانید که دهها دختر از این تجاوزات آبستن شدند و خمینی نایب امام عج فتوای حلالزادگیشان را صادر کرد! اما حالا ایران باید با این سیدهای نو که اینک حدود سی ساله بسوزد و بسازد! و پرسش آخر آیا میدانستید که بسیاری از برادران مسلمالن فلسطینی برای کمک به برادران مسلمان عراقیشان در این قتلها و کشتارها و تجاوزات همکاری داشتند. و حالا شما یک یهودی، یک اسرائیلی را پیدا کنید که چنین کارهائی کرده باشد. حالا رهبر آدمخوار اسلام ناب می خواهد اسرائیل را نابود کند! برای همین حالا دیگر با رجب طیب اردوغان همراه شده و هی آتش افروزی می کند. من امیدوارم کسانی در ارتش و سپاه این سیستم آخوندی و روحانی و مداحی را با بمباران تمامی مراکزشان نابودشان کنند. راه یکی ست و همین است که عرض کردم.
    همین است فکر حکیم و رای برهمن!

    مزاج دهر تبه شد در این بلا ایران
    ببین تو فکر حکیم ست و رای برهمنی

  5. لطفا به این دکور توجه کنید* ! این پر و پاچه ی والده ی آقا مجتبی مدل معمار بوده. ایشون از دو طرفه رانهایش را ۴۲ سال پیش باز کرده که هنوز میخورده بر درد و معمار از لایب پاش عکس گرفته و آنرا ساخته و کداخدائی تمثل گه تپ از دهانم خامنه ای افتاده اون وسطش. واقعا عجب سکسی داشته. دم انگلیسی ها گرم که عمل لقاح رو نسل عن در نسل برای آل خامنه ای انجام میدهند. لطفا ببینید. در ظمن من میکویم سرباز وضیفه درست نوشته. پالسطینی ها به زنان و دختران شما ساکنان حرم حضرت عباس تجاوز می کنند و شما باز هم از هاماس پالسطین دفاع می کنید. حالا شما فکر کنید که آخوندها و بسیجی و موفق شوند با پالسطینی ما را همه بکشند و پالسطیاین پیروز شود. آن وقت عربها اولین کاری که میکنند مرگ بر ایران است و تجاوز به دختروپسرهای ایران هست. حالا نمایش لنگ و ران والده ی آقا مجتبی را ببینید. من هنوز هم ایرانی هستم و فکر می کنم به شما.

  6. جناب داوود یا به قول خودت داوید کدوم دکور رو میگی ؟ کجاست ؟
    رفیق کلیمی من بهت بگم که ما مردم از بیشرفانی که برمون حکومت میکنند بیشرفتریم. ولی بیشرفتر از ما همگی کسانی هستند که بهشون میگن سلبریتی! سلبریتی یعنی آدمهای آشغالی که هم از کون غرب میخورند و هم از کون شرق و خصوصا از کون آیت الله و مداح و ملا و پاسدار که از مسترحهای ما تغذیه کرده اند. الان هم بیشترشون یا مقیم شمال تهران و بخوانید اروپای کاذبند و یا در نیویرک و کالفرنیا و لندن برلین و پاریس در حال پختن خورشت قیمه تو شکمهاشونن تا برن سر قبر امام حسین خالی کنند چرا که نذر حضرتش کردند یا در حال آماده کردن شله زرد تو شکمشونن و تو رودهاشونن تا برن سر قبر امام حسن و بریزن بقبرش و یا قرمه سبزی خوردن و دارم می پزن تا برن و روده هاشونو خالی کنن تو فرق شکافته علی ابن جنونٍ خونخواری. حالا این سایت هم در حالی که مردم ایران زیر شدیدترین ضربات روحی تاریخی فر هنگی تمدنی و هنری ست و عزا روی عزا دلش برای فلسطینی سوخته. در صورتی که اصل و اساس این خون و خونریزی آخوندها و آیت الله ی ایرانی هستند که آتش این جنگ را روشن کردند تا سرما بیشرفان حقه باز و دروغزن و تو سری خور را از یک طرف با قاتل حزب الهی حاج اکبر خرمدین و قتلهای دختر و پسر و دامادش و شاید بزودی چند قتل دیگر ش گرم کنند و از طرف دیگر دعوای فلسطینی و به قول تو پالسطیانی را راه انداختند تا ما بگوئیم عجب ما چه خوشبختیم کگه بمبباران نمی شویم. آخوند حرامزاده تر از آنی ست که ما تا مکنون فکرش را می کردیم. و حتما یک قال دیگری هم چاق خواهند کرد تا در آن سر و صدای قال «انتخابات» را که بیشتر به یک سرقت شبانه می ماند که در روز انجام خواهد شد را به انجام برسانند و فوری حالت وضعیت عادی اعلام کنند و به قول شاملو دارها برچیده خونها شسته و ما را هم که وائی سر میدهیم وای جغدی باشد. در هر حال نه نادری هست و نه اسکندری و نه رضا شاهی…
    فرزند ۲۳ ساله ی من میگوید کاشکی من جای رضا پهلوی بودم. و من بهش میگم اونوقت تو با این عزاداران ۲۸ مرداد که نزدیک ۷۰ ساله ست که شیون می کنند چه می کردی. می گوید خب بله اگر من جای او می بودم میرفتم طرف اونها و مسئله را حل می کردم… این مرد ۶۲ ساله رضا پهلوی به اندازه ی بچه ی ۲۳ ساله من خرد ندارد. همین آقای فرهنگ هم ندارد! اغلب نویسندگان این سایت که من هفته ای یک بار سر می زنم هم ندارند. اگر داشتند یک نشست با دیگران می گذاشتند و رضا پهلوی را هم دعوت می کردند. و../.
    من در عین حالی که هم مصدق را دوست دارم از مصدق الهی ها بیزارم، در حالی که به رضا شاه و محمد رضا شاه احترام دارم از شاه الهی ها بسیار بیزارم. اینان اگر اندکی شعور سیاسی داشتند اگر اندکی مثل همتایان اروپائی خود می بودند می بایستی با هم هودست میشدند تا ایران را نجات دهند. ای داد و بیداد داوود آقا. از قول من به یهودیها اسرائیل سلان برسان و بگو یک ایرانی از تهرلان فریلاد زد: کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک !کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک !کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک !رکمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک !کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک ! کمک !
    و بگو که اسرائیل هرگز تا این اندازه در ایران محبوب نبوده است. و بگو که یهودی و اسرائیلی هرگز دوستی و و میهنی چون ایران و ایرانی نداشته و ایران و ایرانی هرگز دوستی و دوستانی ژنتیکی و تاریخی همچون یهودیان نداشته است. و الته شاید این سایت این نظر را سانسور کند ! خب بکند!

  7. من از این سایت با تعجب احترام میگذارم. در اینجا فقط بگویم که با پرسه زدن در این سایت دو تا مسئله را دریافتم. یکی اینکه این روحانیون بر ای تخریب همه چیز آمده بودند. نظرات و خصوصا دوستانی شعرهائی سیاسی مذهبی و طنزی را روی کاغذ میخواندند و گفتند که از این سایت بوده. البته من آنرا پیدا نکردم اما نتیجه گیری بکنم و آن اینکه اشعار شاوزوزک و بیهقی و القصیده را در چند شب نشینی دوستان می خواندند سه مسئله بسیار مهم را تداعی میکند. پیش از هرچیز این حکومت که همه آنرا در ایران ضد بشریش می نامند همه چیز را تخریب کرده و خود دین را بیشتر از هر چیز. یعنی در جهان هیچ حکومتی تا این اندازه مورد تنفر مردمش نبوده و به حق مردم این حکومت را اشغالگر ایران میدانند. دو اینکه نقاب از چهره ی دین برداشته. یعنی تا کنون مثلا میگفته که علی ابن ابی طالب سر بیش رار صد هزار نفر را چه از یهودیان بنی قریضه و چه یهودیان دیگر بریده و در دوره ی خلافتش سر حدود هشتادهزار نفر را بریده و… اما در یک وضعیت خرفتی و بیهوشی متوجه نبودند یعهنی چه! اما حالا دارند میبینند یعنی چه! بنا بر این ضد این حکومت ضد بشر شده اند. و سوم اینکه سلاح امروز جامعه و بنده به عینه در روز شاید بیش از صد نفر آدم تازه وارد را می بینم تماما فحش های رکیک به تمامی مقدسین میدهند. بنابراین یکی از سلاحهای مهم امروز فحش است! یکی دیگر از سلاحها قرآن سوزی ست. من خودم ندیدم اما بارها مسافرینم آنرا دیده اند اینها همه نوید مهمی ست. یکی از مسافران که با یک مداح مشاجره می کرد و مداح میگفت اینهئی که حکومت میکند اسلام نیست اسلام فلان و بهمان است. در پاسخ آن شخص گفت: طالبان میگن اسلام تو خوب نیست مال من خوبه، داعش همین طور، بسیجی و پاسدار همینطور سنی همینطور، شیعه همینطور…مداح جوش آورد و گفت آقا همین جا نگه دار من پیاده بشم.من نگه داشتم، پول نداده در ماشین رو محکم بست و رفت…اون طرف دعوا فریاد زد: به امید تبدیل مساجد و حسینیه ها به رقاصخانه و کازینو و تاتر و سینما. و نتیجه بگیرم که البته هزینه به این جا رسیدن بسیار بود ولی رسیدیم به جائی که در همین صفحه اسلام و تشیع را به قول آخوندها و مداحان به عطسه ی سگ که هیچ به مدفوع سگی هر روز و هر سگ در سرتاسر ایران می فروشند. این حکومت نکبت ضد بشر ببینید چه وضعیت مبارکی را برساخته.
    مرگ بر حکومت اسلام مرگ بر اسلام و زنده باد ایران زنده باد اسرائیل و زنده باد فلسطین و مرگ بر تروریسم.

  8. با شبتان به خیر من نظر زیر را در پاسخ به این ویدیو:
    https://www.youtube.com/watch?v=VFncR2x3NAU&t=121s
    نوشتم اما از آنجا که نظراتم را مننتشر نمی کنند بنا به سفارش دوستی برای شما می فرستم شاید منتشرش کردید. در ضمن در این ویدیو اشاره ای هم به پیرهن چاکن غزه شده که شاید پاسخی باشد بر نوشته آقای فرهنگ قاسمی. و البته نظر من این است که دور تا دور خلیج پارس را عربان گرفته اند خب بگذارید این تکه خاک هم برسد به یهودیان. اعراب مسلمان تا توانستند جهان را عربیزه و اسلامیزه کردند. از بحشی از چین و هند تا ایرالن و افغانستان و تاجیکستان و تا افریقا و تا اندونزی و تا آلبانی و…حالا که گویا فرانسه و انگلیس اروپا و آمریکا را هم مسلمانان دارند به نجاست می کشند. حالا بگذارید تکه خاک که شبیه یک الف است برای یهودیان باشد.

    من البته بسیار متاسفم که شما اگر بنویسیم که بالای چشم رضا پهلوی ابروست منتشر نمیکنید. اما باز هم پرروئی کنم و بگویم که از سر دوستی ست که فریاد می زنم. من هم دانشجو هستم و هم در یک دبستان پولی که نام احمقانه غیر انتفاعی بر آن گذاشته اند هفته ای چند ساعت درس می دهم و هم شوفر تاکسی غیر مجاز هستم. چرا که پدر و مادرم پیر و بازنشسته و فرهنگی هستند و حقوقشان خرج خرید نان خالی هم نمی دهد. و اما میخواهم من هم در عزای پژمان و پژمانها و پویا ها و نوید ها فریاد بزنم شاید که با فریادم جانم هم بدر رود و آرام بگیرم. شاید آقای رضا پهلوی باید از استدلالات این زن بهره ببرد. چنانکه همه ی ایران از آن بهرمند است. من میخواهم بگویم که راننده چند آقازاده در خیابان فرشته شمیران هستم. این آقا زاده ها که من و برادرم را به هم پاس میدهند، اکثرا فرزندان بساز بفروشها و بازاریهای و کارچاق کن ها وکلای مجلس، ملایان و مداحان و نزدیکان رژیم هستند همگی مقیم لندن و کالفرنیا و دانمارک و هلند و فنلاند و پاریس هستند. گاهی خواهری در هلند است و برادری در فنلاند و… در هر حال اینان از ترس با اتومبیلهای آخرین سیستمشان به فرودگاه نمی روند و از حمالی بنده و گاهی برادرم استفاده می کنند. اینان همگیشان از ما بهترون هستند. یعنی هم طرفدار این حکومت ضد بشری هستند، چرا که غارتگران این سرزمینند که هر کدامشان به اندازه ده نسلشان دزدیده اند و هم لباسها و ساعتهای بسیار گران قیمت دارند و هم بنده باید نوکریشان را بکنم وقتی از راه می رسند چندین چمدان دارند و وقتی می روند چندین دیگر. اینان هم ابربدکارانند هم ابرغارتگران و ابردزدان و ابر بیشرفانند. من از مردمی که همیشه در خواب و رخوت و بیهوشی هستند میخواهم تا بیدار شوند فقط این فقیران بیایند تا فرودگاه خمینی ملعون و ببینند این آقا ها و آقا زاده ها را. من حتا از آنهائی که درستکارند و از این حکومت دفاع می کنند طرفداری می کنند درخواست میکنم تا بروند به فرودگاه و حتا در این ماتم کرونا ببینند این آقاها و آقا زاده ها را که چگونه در حال غارتند. ای مردم شما را به ایران قسم بیدار شوید. این حزب الهی های انگلیسی و آمریکائی و اروپائی را شناسائی کنید. هر کس ملایان و مداحان محله ی خودش را زیر نظر داشته باشد تا ببیند که همشان با همان آمریکا و انگلیسی و غربی که مرگ برشان می گویند رفت و آمد دارند خانه و کاشانه و مستقلات دارند. ای ایران به لرزه در آ ! آقای رضا پهلوی باید به میدان درآئی. ای کیهانٍ به قول پدرم مصباح زاده آزادی، آزادتر شو. اینکه از رضا پهلوی درخواست به میدان آمدن میشود، آخر چه بدی دارد که شما نظر پیشین مرا منتشر نکردید. اینکه نشان از جایگاه او دارد! چه متوجه نیستید!!
    دانشجوی راننده تاکسی شهر ری تجریش

  9. شما به فکر مردم فلسطین هستید! در حالی که بنده از همین امروز به جنبش می توش پیوسته ام. من با نام واقعیتی حاج سید محمد علی خراسانی ۸۵ ساله در این سایت اعلام می کنم که خانم سیده ی فامه لاریجانی مقیم آمریکا یک شب بنده را با دعا و نماز شب مست خودش کرد و از جلو و عقب با خودش تجاوز نمود. زهرا محقق داماد با سجده شمار ساخت کشور برادر چین شاهد این تجاوزات بود و تعداد رفت و آمد و آمد و رفتها را شماره کرده و در تٍز لیز و لغزنده دکترایش آنرا ثبت کرده است چیزی را که این فاتی کوتوله در تٍزش ننوشته این است که به بوی گند نجاست و کثافتی که وجود نحس علویش بیرون می زد اشاره ای نکرده. من از سایتهای مختلف درخواست می کنم تا لطف کنند و این عمل تجاوز را افشا نمائید. اینها با این کارها در قرآن و بر ولایت امیر مومنان و به ریش پیامبر اعظم می رینند و خجالت هم نمی کشند. من شاکی خصوصی و جنسیتی هستم. من می توش هستم. اینرا نباید فقط به زنان نسبت داد بنده قربانیم. اگر بیل کلینتون سیگار برگ را در آنجای منیره لویناسکی فرو کرده بود، فاتی کوتوله یک بطری شراب سرخ را در مقعدش برای مست کردن من گرم کرده بود. لطفا اینها را به مقامات عالیه اسلام ناب و مجمع مجتمع جماع و شورای نًجِستان گُهـعَنبان گوزآرش کنید. حاج شیخ سید علی لاریجانی جنایتکار نباید از زیر بار تجاوز دخترش به شخص بنده قسر در برود. این فاتی بوگندو و زهرا درازکش و اون یکی آریانا طباطبائی را باید از آمریکا بیرون کرد.
    و اما این کثافات ابنِ کثافاتِ شیعی اسلامی قرآنی آمریکا و اروپا را به نجاست کشیده اند بر ایرانیان ساکن آن دیارها ست تا اینها را افشا کنند و به ساکنین آن دیار بگویند که در ایران تمامی دوستان غرب در زندان هشتاد میلیونی اسیرند و هر گاه رژیم منحوس و نکبتبار دستش برسد چه در ایران و چه در هر کجای دیگر تا بتواند آمریکائی اسرائیلی اروپائی و حتا فلسطینی خواهد کشت. شما خارج نشینان دست کم اینگونه میتوانید ما را در ایران کمک کنید.

  10. دو موضوع: اولا من باید بگویم که کشورما در اشغال سیدان و جنایتکاران و روحانیون و مداحان و طلاب است در حالی که همه ی اینها همدین و هم خون و هو ژن همان اعراب فلسطینی و عربستانی و هستند. برای همین در عین حال که من و ما باید ناراحت باشیم که هر کسی کشته می شود اما در دور تا دور خلیج پارس به اندازه کافی جا برای عربها هست. حالا بگذارید این چند کیلومتر هم به یهودیان برسد. البته که من نه به خاطر یهودی بودنشان بلکه به خاطر انسان بودنشان می گویم. و اما شما بدانید که حکومت اسلام ایران و ترکیه تمامی این مصیبتها را برای پنهان کردذن بحرانهای داخلیشان به وجود آوردهو که در وحله نخست فلسطینیها بازنده آن هستند. و آنچه را مردک حقیر خامنه ای می گوید زر ورونه است که می زند.
    و اما این سایت شما پیشبین و پیشگو ست! یا اینکه این پیرمرد ۸۵ ساله که شما را داور تجاوز خودش با آلات پس و پیش سرکار خانم فاطمه لاریجانی در ایران این خانواده را لاش ریجانی می نامند.ایران هستند. چرا که لاریجانی های محترم و معتبری هم در ایران هستند. و اما این پیر مرد «می توش» واقعا کار خوبی کرده که تجاوز با آلت توسط این خانم را بر ملا کرده. چرا که ما زنها به مردها نباید جفا کنیم و هی دم به دم از دست درازی آنها به خودمان شکایت کنیم باید از شکایت آنها هم نسبت به تجاوزات کسانی مثل فاتی بوگندو حمایت کنیم. و اما من به « می توش my toosh از تهران » پیشنهاد می کنم تا نام مونیکا لوینسکی را درست بنویسد و هم به مطلب جریده گویا درباره رابطه‌ جنسی مونیکا لوینسکی با بیل کلینتون توجه کند. شاید این مرد مورد تجاوز قرار گرفته هم بتواند در یک بر نامه تلویزیونی در جائی شرکت کند. در ضمن ایشون توضیح نداده که آن بطری را سرانجام از آن جای فاتی لاش جرجانی بیرون کشیده یا خودش افتاده و…در هر حال این توضیحات واجب است.
    در هر حال برای اینکه این سایت بداند واقعا در زمینه افشای تجاوزات پیشرو است و « می توش my toosh از تهران » هم با گذشتن از آبروی خودش و افشای این تجاوز دوآلته که باید آنرا ذوالآلتین نامید خدمت بزرگی به بشریت کرده من آدرس چشمک زدن مونیکا لوینسکی را این می گذارم.

    زینب محمدی از قم

  11. یکم:
    فلسطین زمانی برای من مهم میشود که کشور خودم زیر دست اعراب همدین و همخون فلسطینی نباشد. خواهید دید که فلسطین بتواند ایران را نابود خواهد کرد.
    دوم:

    می توش my toosh از تهران ما را بسیار خنداندی ! دمت گرم. البته اینکه مای توش است و نه می توش me toush میخواستی از خود فاتی خانوم لاریجانی بپرسی اون در آن حالت انگلیسیش از سرکار قویتره. تره تره! شایدم شما از این تجاوز دوطرفه هیجانت زده بوده!

  12. ما ملت که حقیر هم جزوشان هستم سزاواری رهبری بنده هستید. بنده بارها عرض کردم که شاه را بیرون کردید چون لیاقت شما همین حقیر است. بنده باترها عرض کرده ام که بنده در حقارت سرآمد حقیران عالم هستم و سزاوار ملتی صغیری چون امت ـ ملت همیشه در خواب ایران اسلامزده…
    حالا بنده در مورد میتها و مردگان هم عرض می کنم که در اسلام به حمد الله برای همه ی امور و تمامی مسائل راه حل هست. بنده به مّـرّدِه عرض کردم در این باب پیامبر اعظم به عایشه شش ساله فرموده بودند که اّکْل مِیِته در زمانی واجب است. چرا که امروز برادران فلسطینی ما، برادران حزب الله لبنانی ما، برادران یمنی و جبهه ی جبهه ی مقاربت ما در عراق و همچنین آقازاده ها و خانمزاده های لاریدجانی و خاتمی و فرزند برونمند حاج معصوم خانوم ابتکار و سایر آقازاده های مستضعف در آمریکای جهانخوار و اروپای ریاکار احتیاج به پول دارند و امت همیشه در خواب هم احتیاج به گوشت. به حمد الله امروز با کاردانی نظام مقدس ما میتهای زیادی را پرورده ایم و آن گفته پیامبر اعظم مبنی بر وجوب اّکْل مِیِته در امروز بدرد نظام مقدس میخورد. بنده بارها هم خونها خورده ام و هم گوشت و پوست این ملت همیشه در خواب. البته بعضی ها در این موارد ایراداتی گرفته اند اما حقیر گفته و می گویم که این جبهه ی حق ما هم ریزش دارد و هم جوشش. الانه چند جای بدن حقیر به خاطر بعضی حرکات شبانه و با حضور نوجوانان و قاری محترم حاج شیخ سید سعید طوسی بوده که انشاءالله الرحمن بزودی خشک خواهد شد. در هیچ کجای قرآن کریم منعی بر کارهای خطیر این بنده حقیر و حاج شیخ سید سعید طوسی و نوجوانان حرم وجود ندارد. مردم نباید به سخنان صهیونیستها گوش کنند.

  13. بزرگترین دستاورد حکومت ملاتیان و مداحان آدمنخوار را در این سایت میتوان دید< از اردشیر بی نهایت سپاسگزارم که این سایت را با القصیده الانتریه … را به من معرفی کرد. و اما من از این مردمی این حکومت ضد حیات را تحمل می کند متنفرم. متنفر می فهمید.

  14. آقای فرهنگ قاسمی آیا شما فکر میکنید که مشکل فلسطین و اسرائیل در شرایط مرگباری که ما خودمان به سر می بریم به ما مربوط است !؟ یادم نمی رود که جنبش رای نمیدهم یا نه به جمهوری اسلامی را شما و دوستانتان مثل آن آقای خودبزرگبین و هیجان زده جمشید اسدی تخطئه می کردید. با این برهان که ما از قبل گفته بودیم ! عجبا ! هر عملی فصلی دارد، درست مثل این است که شما در پائیز بگوئید بهار بهار بهار ! نه آقای محترم بهار از پس زمستان است ! فصل نه به جمهوری اسلامی الان است ! درست مثل همین که فصل سنگ فلسطین به سینه زدن هم حالا نیست ! ایران که از اشغال آزاد شد می تواند در سلح و آرامش منطقه شرکت کند. همین ! و نه بیشتر ! و سرانجام من به نظری که می گوید اعراب دور تا دور خلیج پارس را گرفته اند همان بهتر که یهودیان هم میهنی داشته باشند. یهودیان بیش از ۳۰۰۰ سال است که دوستان ایران و ایرانی هستند. ایران مامن آنها بوده و هست و خواهد بود. این کسانیکه بر ایران حکومت میکنند اصلا ایرانی نیستند. اینان برای ایرانیان هم غیر از ناامنی گسترده و همه جانبه نیاورده اند. برای همین باید مطمئن بود که ماجرای حملات خمپاره ای و موشکی کار سپاه پاسداران و ملایان و مداحان است. اینرا خامنه ای جلاد و قاتل خودش با صدای بلند می گوید. به امید نابودی ملایان و مداحاتن و طلاب در ایران و منطقه. من واقعا از سایت شما لذت بردم دوستانی چند مرا به سایت شما راه بردند اما این دلسوزی شما را برای فلسطین در حالی خانه ی خودمان و در دل هر ایرانی از زادروش تا روز مرگش در آتش و خون و جنون اسلام و تشیع ضد بشر است را نمی فهمم.
    و هم نظرات جالب و موثر و خواندنی و خنده داری بود. ممنونم

  15. جناب رنگین کمان ! الف ب به من گفت که شما نظر مرا منتشر خواهید کرد. از آنجا که سایت مورد نظر نظرات را اغلب منتشر نمی کند برای شماهم میفرستم. چرا که برای نوشتنش وقت میگذارم و زحمت می کشم. شاید که خواننده ای داشته باشد. شاید مقاله ای را که در دست نوشتن دارم برایتان فرستادم.
    آن این است، که خطاب به نواندیشان و ملی مذهبان و اصلاحطلبان است…
    تا زمانی که شما مسلمانان متوجه این امر حیاتی نشوید که اصل و اساس و مرجعتان که محمد و قرآن و علی ست همه آدمکشند، آدمکشان واقعی و قرآنتان دستوالعمل قتل و غارت و تخریب و کنیز گیری ست و آنچه از کراماتشان می گویند چیزی جز افسانه و خواب خیال و افرینش ذهنیات نیست برای پوشانیدن آن همه جنایت سحر و جادو کردن شنونده و خواننده و… با اطمینان میتوانم بگویم بیشتر شماها که مدعیان اسلام مثلا «رحمانی» هستید حتا یکبار قرآنتان را تا آخر نخوانده اید و اگر خوانده اید آنرا به عنوان دعا و نیایش و شفا و طوطی وار خوانده اید. حتما نه تاریخ و نه تاریخچه قتل عامها و مثلا قتل عام «غزوه بدر» (جنگ بدر) را نخوانده اید و آن گودال بزرگ را که مدل قتل عامهای دفن شدگان خاوران است را نه میدانید و نه میخواهید بدانید. نمی خواهید بدانید و وقتی دانستید آنرا حکمت الهیش میدانید. حتما خطبه ی پیامبرتان بر جنازه های متعفن و باد کرده قتل عامیان در آن گودال «بدر» را نخوانده اید و اگر خوانده اید آنرا خوب و متعالی و الهییش میدانید. حتما گردن زدنهاتی علی و شخص پیامبر و کنیز گیری آن «حضرت» را خیر مجسم میدانید، ازدواج با عایشه دست بسیار بالا شش ساله را نیز بسیالر خوب و متعالی و الهیش میدانید. رفتار حسین و حسن با ابن منلجم مرادی و قتل فجیع او با مثله کردن و بریدن دست و پا و میل داغ فرو کردن در چشمانش را شاید نخوانده اید و فقط به آن ضربت خوردن کذائی که در واقع تصفیه حسابی بین «خودیها» بوده عًلًمٍ عزاداری مردم نگونبخت ایران کرده اید. واقعا باید از شما نواندیشان دینی که بیشترتان از ابتدای انقلاب همه کاره بودید و نگهبانان سابق خاوران و ممنوع کنندگان حتا عزا برای قربانیان پرسید که ما مردم برای کشته شدن علی و حسین و حسن و رضا و تا کی باید باید عزادار باشیم و نوحه بخوانیم و توی سر خود بزنیم !؟‌تازه قرار است که مهدی موعود هم بیاید و تا زانوان اسبش را خون بگیرد آدم بکشد و گویا باز او هم قرار است «شهید» شود و…و گویا ما باید تا روز رستاخیز ـ اگر باشد ـ عزادار باشیم … بله این قرار الهی ست …من واقعا اگر هنوز خودم را مسلمان میدانستم و پیرو علی حتما به ابراهیم رئیسی رای میدادم، چرا که او واقعا نه تنها پیرو علی که علی دوران است! اما خوشبختانه با وجود عالم علم دقیقه بودن قرآن را چندین بار به عربی و به انگلیسی و پارسی خوانده ام و به غزوات پیامبر پرداخته ام و واکاوی کرده ام. تقلب بزرگ و عریان نویسندگان قرآن را و رونویسی آنان را از تورات دیده و باز شناخته ام. برای همین من به عنوان دکترای علم دقیق از یکی مهمترین دانشگاههای جهان و هم فرزند یک « روحانی» و هم مقیم ایران اعلام میکنم که شماها متوجه اصل و اساس این ماجرا نیستید و نمی خواهید باشید. من نوشته های و گفته های تک تک شماها ر ا خوانده ام از سروش تا اشکوری، از اکبرین تا بازرگان، از خاتمی تا کروبی، از میرحسین موسوی تا بهشتی …همه و همه اما بدبختانه هم برای خودتان و هم برای ایران فقط نق می زنید و به اصل ماجرا نمی پردازید. من از همه ی نامبردگان تقاضا میکنم تا به جای ایراد از خامنه ای و رئیسی و ملایان و مداحان و طلاب بر قدرت، اسلام بر قدرت مادی و معنوی و حکومت گر بر قلوب را واکاوند. این کاوش است که میتواند ما را وارد مرحله ای کند که اروپا را در سده ی هجدم کرد یعنی اروپا از سال ۱۷۱۵ تا ۱۷۸۹ وارد عصر روشنائی شد. تازه ایران یکی از گنجینه های مهم انسانی و معدن بسیاری ارزشهاست. باید ایران را از اسارت اسلام و قرآن و تشیع و محمد و علی و سیره هاشان و حدیثشان نجات داد. اروپا مدل نداشت و طرحی نو درانداخت که امروز سراسر جهان را و سراسر تاریخ را بارور و باردار کرده است. اما ایران ما خودش در زمانه ای مهمترین تمدن و فرهنگ و تاریخ جهان بوده: یک مدل! و هم مدل بیرون رفتن از مرداب و خشونت کلیسا در اروپا را دارد: یک مدل دیگر! سکولاریسم و برتر از آن لائیسیته راه حل اصلی و اساسی و نهائی ایران است. در غیر این صورت فروپاشی ایران و ایرانیت و اجتماعش حتمی ست. هنوز با همه ی دیر شدنش، دیر نشده. ای نویسنده گان زیتون و کلمه و هر کجا به خود آئید. مسئله ی اصلی را حل کنید. عدد صد را بدست آورید آنگاه است که آیت الله ها چه قتل عامی بالفعل باشند و چه به القوه ـ که غیر از این وجود ندارد و نمی شود مسلمان و مومن بود و اینگونه نبود ـ ملایان و مداحان و طلاب عددی نیستند. صد را نشانه و هدف کنید!
    من دوستدار ایران و انسانم باورم کنید
    استاد دانشگاه و دوست استادی دیگری هستم که در سایت مورد نظر نظراتی داشته

  16. سلام علیکم و رحمت الله.
    بنده چند دقیقه گهزارش را که با ماسک و محافظت های لازم تهیه شده را براتان می فرستم. البته تمرکز بنده فقط روی اعلاهرزه رهبر معزم مدفوعنا له الفدا می باشد. دیشب شب شعر بود و رهبری سر مست از لواط هائی که بر او وارد شده بود، در حد مشنگها لول لول بود و بنده و برده ی نوجوانان حرم و البته زیر تشر و تلاوت کلام الله خبیث و…با صدای ناز سید سعید طوسی و…
    در هر حال از هر دری سخنی رفت و رفت به ایشون تا دسته و ایشون ناگهان فرمودند که : «حتا دست الله هم از برکت افتاده و چیزی درگیر نشده، و اصطکاکی هم نه». البته «چیزی درگیر نشده، و اصطکاکی هم نه» خودش بسیار فلسفه دارد!
    و اما پس از اجماع جماع و نماز جماعت به امامت این فرزانه که البته به شهادت بنده همهگی لخت مادر زاد بودند و روده ی رهبری آویز ان بود و سربازان گمنام امام عج و اتفاقا در حضور شخص حضرت مهدی، ذوب شدگان در دیگ ولایت روده آویزان رهبری را به رسم تبرک می لیسیدند، بلکه پس از جماع تا دسته ـ جمعی، شب شعر تشکیل شد. البته بنده به اشعار نوجوانان و شخص حاج سعید طوسی که بسیار هم مهیج بودند نمی پردازم فقط چند بیت از اشعار شخص رهبری که با تضریب ظرافت خود همه را مشعوف کردند بسنده میکنم.
    پیش از اینکه وارد چند بیتی رهبری شوم اشاره کنم که رهبر مخنث عنقلاب و مررریدنشان تشکیل یک کلاب‌هاوس ولائی داده بودند که در آن حسن نصرالله و اخ الذوجه ی و مخدره ی ایشون و اولیا مخدرات و جناب آیت الله دکتر سید ابراهیم رئیسی و دختر ایشون و پدر عن بزرگوارشان حاج سید گه سگ العلماء و الصدیقین هرزت علم الهدا هم همگی عریان و لخت مادر زاد نشسته بودند. گوئی بهشتی که پیامبر بچه باز هرزت محمد ابن عبدالله نویدش را داده بود در همین کشور کرونای اسلامی انزال شده است. در هر حال سخن در باب احمدی نژاد رفت در اینجا بود که رهبری در حالی که روده مبارکشان را در دست گرفته بودند و بو می فرمودند: این حقیر با آقای دکتر احمدی نژاد نزدیکی ها کرده ام. اما خب هر کس دورانی دار، دورانی دارد ایشون تموم است، همچنانکه دوران سید سعید طوسی هم تمام است و ایشون مامور فقط وازلین در بیت است برلای تازه واردین!
    در همینجا بود که رهبری که یک دستشان ریش مبارکشان را گرفته بودند با دست دیگر به عکسی از نوجوانی احمدی نژاد اشاره فرمودند و با صدای ملکوتیشان فرمودند:
    نمی دانم چه در سر دارد این بخت بد اندیشه،
    ز دشمن می گریزم دوست می ریند به این ریشه!
    در اینجا بود که امام عج در حالی که قرآن مجید را در دست داشتندفرمودند :«حضرت نایب بنده شما باید دستتان را می گذاشتید روی این کتاب و چنین می خواندید:
    نمی دانم چه در سر دارد این بخت بد اندیشه،
    ز دشمن می گریزم دوست می ریند به این ریشه!
    چرا که ریشه اینجاست و نه آن ریش !
    و رهبری فرمودند :« احسنت طیب الله و بنده البته وقتی میگویم ریشه، یا او کتابه، مقصود توئی، مدفوع ادرار بهانه !»
    پایان گهزارش از بیت رهبر مخنث عن قلاب .
    والسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.