آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟

چطور استخوان بندی جامعه مدرن ایران را بسازیم (۲)

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟

امین بیات

در بخش اول سعی بر آن شد تا مقایسه کوتاهی از رژیم سالطنتی با رژیم آخوند ها تصویری ارائه دهم و در ادامه به چگونگی رسیدن بیک تفاهم ملی و ساختن یک ساختار حزب سیاسی مردمی برای آینده می پردازم.
در اینکه درجوامع امپریالیستی نیز طبقاتی رفتارمیشود شکی نیست ، و از تضادهای همدیگر بنفع خود بهره برداری میکنند، نیز شبهه ای ندارم ، و مبارزه برای بدست گرفتن قدرت در میانشان بصورت ظاهر دمکراتیک و واقعی است نیز شک ندارم اما انتخابات اخیر آمریکا و تقلب آشکار درآن جهان را بشدت تحت تاثیر خود قرار داد که دمکراسی هم میتواند ظاهری باشد، و در نتیجه سیاست خارجی کشور های امپریالیستی انعکاس از اوضاع و احوال داخلی و شرایط بد اقتصادی و مناسبات میان طبقات و نیروهای اجتماعی حکایت دارد.
این مناسبات درسطح جهانی تعیین کننده است برای آنها ، و نباید تردیدی بخود راه داد که بنا بر نقشی که دولت وقت آمریکا مسبب نفوذ ودخالت آشکاردرحیات اقتصادی و سیاسی آن دوران در ایران داشت توانست درتحولات وحوادث سالهای انقلاب 57 نقش موثر و تعیین کننده ایفا نماید، و در راس سیاست دخالتگرانه آنها هیستری ضد کمونیستی آشکارا بیان میشد، وجود احزاب و سازمانهای طرفدار شوروی در ایران از جمله حزب خائن توده و امثالهم هم وعملکردشان نسبت به خمینی و امپریالیسم آمریکا موجب سر در گمی مردم ایران گردید و راه را برای تصرف قدرت سرمایه از نوع عقب مانده اسلامیش هموار نمود، و در نشست گوادالوپ و گرفتن تصمیم خیانتکارانه علیه مردم ایران نشان داد که تامین منافع تا چه اندازه حاکمان سیاسی این کشورهای سرمایه داری را وادار به جنایت علیه بشریت و در اینمورد علیه مردمان ایران نمود.
مسئله دفاع از حقوق بشر که توسط حاکمان امپریالیستی سرمایه داری انجام میگیرد یکی از حربه های دروغین و توجیه گر سیاستهای ضدانسانی آنها برای تحمیق افکارعمومی بوده است که ما ایرانیها نتیجه آنرا درانقلاب 57 دیدیم وآشنائی مردم با این امرباعث این خواهد شد که مردمان ایران به وعده ها و وعیدهای دروغین سرمایه داری و عوامل داخلی آنها گوشی فرا ندهند و چشمانشانرا به این حقیقت بگشایند که آزادی،دموکراسی، و پیشرفت و ترقی برای کشورهای عقب نگهداشته شده آسیا در دستور کار سرمایه داری نبوده و نیست و تنها بهانه ای برای چپاول ثروت مردم این قطعه از جهان است.
یکی از موفقیتهای رژیم شاه این بود که در درون کشور بجز اپوزیسیون مذهبی و عقب مانده آخوندها که هراز گاهی خود شخص شاه به این توهمات دامن میزد، و با حضورش در کنار آخوندها و مراکز “زیارتی” ، هرگونه فعالیت علنی بخشهای دیگر جامعه را سد و بشدت توسط ساواک سرکوب میکرد، و دیدیم که با آنهمه سرکوب و تطمیع ها اما نتوانست مانع فعالیت علنی وگسترده دانشجویان در دانشگاهها و بخصوص در خارج از کشوربشود و مبارزات دانشجویان درصفوف کنفدراسیون جهانی را که با رژیم در حال مبارزه و نبرد بودند راخاموش کند.
متاسفانه وجه مشخصه انقلاب شکل آن بود، که انقلاب درروند تکامل خود و در مسیر حوادث بخود شکل مذهبی و ارتجاعی دادو نیروهای مذهبی بخصوص درپاریس به این جنایت دامن زدند که تعدادی از آنها مانند بنی صدردراین جنایات سهم بسزایی بازی کرد و حتی نیروهای دیگر که مسلمان هم نبودند ولی از هر مسلمانی بیشتر به شکل آن دامن زدند مانند حزب توده-جبهه ملی-نهضت آزادی -ملی مذهبیهاو… که شعار های ارتجاعی را بیخردانه پذیرفتند و اختیار خود را بدست خمینی و یارانش دادند و از او اطاعت و بی چون و چراو به او تمکین نمودند.
اکثر نیروها بغلط و با توهم کامل و تبعیت به امر انقلاب مشروطه و قبل از آن از جنبش تنباکو تا ملی شدن صنعت نفت همه را بفراموشی سپردند وامت اسلامی حکومت اسلامی را طلب کردند و از خمینی حمایت ، شرم آور نیست.
البته پرسیدنی است که چرا نیروهای” آگاه سیاسی” گول خوردند مگر نه اینکه خمینی قبل از انقلاب گفته بود، از جمله البته دروغهای شاخدارهم گفت والبته هر وعده ای داده شده باشد، در مورد شعار اصلی انقلاب، که استقلال، آزادی، جهموری اسلامی و تاکید هم شده بود که درجمهوری اسلامی مورد نظر اوآزادی ،حقوق سیاسی اجتماعی ،فرهنگی و اصولا نظام اجتماعی برمبنای شریعت اسلام و قوانین آن استوار خواهد بود و برای هر چیزی که با شریعت اسلام در تعارض باشد محلی از اعراب وجود نخواهد داشت، با این وجود نیروهای وابسته قبول کردند.
پس نیروهای سیاسی وابسته،غیر وابسته به تنها چیزیکه فکر میکردند تصاحب قدرت سیاسی بود ومسئله آزادی مطرح نبود.
بخش قابل توجهی از مخالفان رژیم سابق که “جبهه ملی” از نظر اجتماعی و سیاسی آنها را نمایندگی میکرد از نظر خواستگاه اجتماعی خود طرفدار بر چیدن بساط سلطنت نبودند، زیرا منافع اجتماعی این طیف نا همگون در ایران آن روز در تعارض قرار نداشت.
نمایندگان فکری موثر در درون جامعه از دو طیف تشکیل میشد طیف”جبهه ملی”و طیف روحانیون که اولی خود را به روحانیت تسلیم کرد یعنی ملت را وزندگی آینده مردم را به روحانیت فروخت و چیزی دریافت نکرد جز وطن فروشی و عاجز از کشیدن مرز روشن و قاطع بین مردم و روحانیت بود.
“جبهه ملی”با شعار شاه باید سلطنت کند نه حکومت، تکیه بر صندلی وسط زد که با روند تکامل جامعه همخوانی نداشت و”جبهه ملی” درتداوم مبارزه چون شعار”سلطنت قانونی” رامطرح ساخته بود به خمینی ویاران مزدورش بازی را با شرمندگی باخت و خود با دستگاه بدون برنامه و رهبری قاطع را در خدمت اهداف شوم 1400 ساله در خدمت خمینی قرار داد،در کل فاقد شخصیت بارزی چون دکتر محمد مصدق بود، ودربرابر خمینی خود را نفع کامل کرد و سند قبول رهبری خمینی بدست بی کفایت دکتر سنجابی در پاریس را به عنصر مرموزی چون بنی صدر سپرده شد.
نخست وزیری بازرگان تجسم زنده ومتحرک انقلاب شد، اوفردی تحصیل کرده ومطلع به علوم جدید،استاد دانشگاه، که همیشه درتفسیر قرآن جلسه بر گزار میکرد،هم دارای کراوات بود ووجود خدا رابوسیله ترمودینامیک به اثبات رساند و وقیحانه در خدمت رسانی به اهداف خمینی کم نیاورد و در حقیقت شریک جرم جنایات خمینی و بنی صدر در تاریخ انقلاب 57 مردم ایران ثبت شد.
برای اولین بار در تاریخ بوسیله قیام بهمن 57 بساط سلطنت وابسته واژگون شد و بر خلاف گذشته تاریخ برای نخستین بار در تاریخ مبارزات مردم ایران برای استقلال و آزادی ،حاکمیت سیاسی در کلیت آن در اختیار روحانیت مرتجع قرارداده شد ونتیجه تعیین و تکلیف قدرت سیاسی به آینده موکول شدوعملا تاریخ به 1400 سال برگشت ، موتور این چرخش به عقب خمینی،بنی صدر،بازرگان، جبهه ملی و نیروهای وابسته به روسیه بودند،با برنامه از پیش تعیین شده در گوادالوپ.
خمینی دست پرورده( ک -گ -ب) وقتی خیالش ازجانب “جبهه ملی”،”ملی مذهبیها”و”نهضت آزادی” که رهبران نالایق وبی کفایتی داشتند راحت شد، تصمیم گرفت هر کدام رایکی پس از دیگری ازجلوی حرکت خود بسمت قرون وسطا بر دارد.
دولت بازرگان بی کفایت ترین دولت تاریخ که سه نفر از رهبران “جبهه ملی” در آن نیز حضور داشتند ، دولتی قشری و خمینی پرست و عقب مانده بود، و مصیبت بارتر و خجالت آورتر حرکت چریکهای فدائی خلق بود که نه درکی از شرایط و ماهیت حاکمیت از خود نشان دادند و از نظرآنها دولت بازرگان یک دولت” خلقی” ارزیابی شد، و معنی این سیاست وابسته چنین برداشت شد در جامعه که چریکها قدرت سیاسی را حق مسلم ومشروع قشریون برهبری خمینی میدانند،و به ناتوانی و غیرسیاسی بودن خود صحه گذاشتند وآتش بیارمعرکه شدن وبخشی ازآنها تحت نام فدائیان اکثریت در لو دادن افراد اپوزیسیون دست به جنایت زدند.
آن بخشی از” چپ” ایران بخصوص در خارج از کشور اگر چه خود را امروز حتی مذهبی نمیداند و حتی تظاهر آشکار در ضدیت با آن نشان میدهد ولی در تفکر خود سراپا مذهبی عمل میکند نمونه مشخص این ادعا پیامهائ انتشار یافته به درگذشت بنی صدر مذهبی و شرکت در خاک سپاری بود که با بررسی اسامی میتوان به این نتیجه رسید که آنها ریشه درمذهب دارند و”نماز میت” برای بنی صدر میخوانند، زیرا تفکر مذهبی به آن تفکری گفته میشود که فراورده های ذهنی ومادی انسان و پدیده های طبیعی آنها این اجازه را میدهد که از بنی صدرارتجاعی ومذهبی متحجر و عقب مانده بت بسازند، البته مسئله تسلیت به تنهائی جایگاه خود را دارد.
دامن زدن به روابط کور اجتماعی آنهم بقولی دانسته و تایید رهبری عقب مانده و قرون وسطائی بنی صدر یا ایدئولوژی او باین دلیل است که آزادی مذهب ویا آزاددی در نفع مذهبی خاص، برابر با آزادی مذهب نیست، پس اینگونه افراد زمانی خود را از قید و بند مذهب رها خواهند کرد که به فراورده های انسانی همانگونه که هست بنگرندوبجای زیر سلطه قرار دادن خود، به کار فکری و خود آگاه آن دست یافته باشند و از مذهب دوری جویند بخصوص از مذهب حکومتی.
مذهبی ها و ملاها بچه آخوند ها روزگارشان در آینده سیاه است، در عمل نشان دادند که توانائی حل مشکلات و معضلات جامعه را ندارند، جز دزدی و چپاول وغارت ثروت مردم کاری ازشان برنمیآید، رژیم مورد علاقه اشان شکست خورده و عقب مانده است و دیگر جز کارگزاران و مزدوران خود پشتیبانی در میان توده های مردم ندارند وتوازن قوا امروز بنفع بارز و آشکارمردم است، و روحانیت درکل قافیه را باخته و تضعیف عمیق پایگاه روحانیت بوضوح در کل جامعه دیده میشود.
وظیفه تاریخی این رژیم تبهکارو افرادی چون بنی صدرها بسرآمده وآنها قادربه حل مشکلات و معضلات جامعه ایرانی نبود ند و نیستند،وظیفه تاریخی این عناصرتوهم زدائی جامعه ازخرافات مذهبی و زدودن آن از ذهن مردم بود.
حالا که پس از چهل وسه سال درآزمایش عملی مردود شناخته شدند، وعده و وعید های شعارهای افسانه های متحجر مذهبی ملاها و آیت الله زاده ها گذشت و جز توهم پراکنی و ورشکستگی در کلیه مسائل اجتماعی سیاسی و اقتصادی که در برابر بخش گسترده و عظیمی از جامعه 80 میلیونی رنگ باخته و دیگر کسی باورهای مذهبی و شیادی آنها و اقتصاد توحیدی آنها را باور ندارد.
مردم ایران در شرایطی قرار گرفته اند که باید بفکر آینده باشند:
راه حل برون رفت از شرایط امروز:لازم است که عناصرمترقی ومیهن پرست،آزادیخواه،ضد امپریالیست ومستقل در ایجاد حزبی که در بر گیرنده طیف وسیعی از عناصری باشد که خود را متعلق به بخشهای اپوزیسیون کنونی که هوادارحکومتی لائیک و دمکرات و مستقل هستند وطرفدار عدالت اجتماعی میباشند با حفظ فراکسیون خودآنرا تشکیل دهندو برنامه برای بدست گرفتن قدرت سیاسی توسط طبقه مشخصی جنبش کارگری داشته باشند، شرکت دریک تشکیلات واحد سیاسی بدوراز اصولی که بیان هویت اجتماعی– سیاسی آنان بوده و در تناقض و تضاد با باورهای نظری وجهانبینی آنها نباشد،حزب سیاسی مورد نظر تنها برای کسب قدرت ساخته نمیشود بلکه درجهت کمک رسانی به اکثریت زحمتکشان جامعه، و درخدمت تبلور دادن آگاهی به جامعه، تبلور پلورالیسم نظری، تضاد کارو سرمایه بمعنای منافع عمومی و استوار برواقعیت جامعه و خدشه دار نکردن حزب طبقاتی تقدم و تاخرمنافع طبقاتی، پذیرش حق اقلیت و سپردن نقش مرکزیت به اکثریت، محترم شمردن رای مردم، ثبات جامعه در جهت برقراری دمکراسی وسکولاریسم وبراری زن و مرد،رفع تبعیض،حفظ محیط ذیست ، حکومت غیر متمرکز،تقسیم ثروت و تضمین دمکراسی و…
چنین حزب سیاسی میتواند بر اساس یک تحول بنیادین بر مبنای اصول زیر تشکیل شود:
اصل اول:استقلال ، شرط استقلال سیاسی و اقتصادی کشور اجرای سیاست موازنه منفی است ، منظور عدم وابستگی به هر دو بلوک غرب و شرق ، و حفظ تمامیت ارضی ایران.
اصل دوم: آزادی، ابراز عقیده به زبان و قلم ، آزادی تجمع ، تشکیل سازمان ، رهائی از فقر -گرسنگی،بیکاری و…
اصل سوم : عدالت اجتماعی، اکثریت مردم ایران را طبقات وقشرهای محروم و ستمدیده تشکیل میدهند، تامین حاکمیت ملی تنها میتواند بمعنی استقرار سیستم اقتصادی، اجتماعی باشد، تامین عدالت اجتماعی ضمانتی است برای حفظ صلح وآرامش اجتماعی، حفظ استقلال کشوروحراست از آزادیهای سیاسی-اجتماعی و فرهنگی.
اصل چهارم:جمهوری لائیک ایران با برگزاری یک انتخابات آزاد
اصل پنجم: جدائی دین از دولت و نداشتن دین رسمی.
13.11.2021

Amin.bayat@googlemail.com
https://facebook.com/amin.bayat.9

تلویزیون رنگین کمان – بنیاد آزادی اندیشه و بیان

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.