امین بیات
پس از کودتای 28 مرداد 32 توسط دولتهای انگلیس و آمریکا با کمک ادیادی داخلیشان در ایران، مارکسیستها سوسیالیستها و کمونیستها ی ایرانی که بامبارزه خستگی نا پذیر خود بمدت سی سال، توسط عوامل در بار سلطنتی وساواک و بدستور دولتهای سرمایه داری جهانی بخصوص انگلیس دردهه ی 60 تحت فشار و سرکوب قرار داشتند باشکست کامل تشکیلاتی و تئوری روبرو شدند.
دلایل این شکست چه بود؟
رژیم وابسته به آمریکا ی شاه از کمونیستها بی اندازه وحشت داشت، و در مقابل ازآخوندها بیش از اندازه حمایت و پشتیبانی میکرد، مساجد رابرای ملاها و طرفدارانشان باز گذاشته بود، زندانها از کمونیستها و سوسیالیستها پر شده بود و در زندانها آنها را شکنجه و آزارمیداد و با صحنه سازیهای سازمان امنیت ساواک بخشی از آنها را به گلوله بست و کشت، و درعوض ملاها در زندان پرورش یافتند و عاقبت توسط دولت شاه آنها را بجان مردم انداختند، یعنی سرمایه داری با برنامه از پیش تعیین شده، شاه را برد و ملاها را حاکم بر سرنوشت مردمان ایران، نمود.
با این توصیف در شرایط انقلابی که رژیم شاه سرنگون شد و زندانیان آزاد شدند، “چپها” نتوانستند بدلایل ضعف تشکیلاتی و تئوریک خطری پایدار برای بقدرت رسیدن آخوند ها و بر پائی جمهوری اسلامی، باشند.
درحقیقت باید اذعان کردکه سقوط مارکسیسم در ایران با فرو پاشی” اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی” سرچشمه ئیدئولوژیک خود را از دست داد، و از طرفی دولت روز روسیه نیز پشت هواداران و دست نشاندگان خود را خالی کرد و بنا بر مخالفتش با آمریکا از ملاها و رژیمشان پشتیبانی کرد، و در حقیقت بزرگترین خیانت را نسبت به مردم ایران انجام داد، چپ سرگردان نتوانست در انقلاب 57 قدرت را بدست بگیرد و حتا با سیاست غلط خود ضربه به انقلاب مردم زد که پس از چهل و اندی سال هنوز زخم انقلاب بر پیکر مردم التیام نیافته، است.
ویژه گیهای مارکسیتهای این دوران ، پراکندگی، انشعاب، وابستگی به شوروی وچین توده ای،آلبانی،کوبا و ویتنام و… بود که ازویژگیهای اقتصادی، ساختار طبقاتی وحتا موقعیت جغرافیائی نیز میتوان نام برد، وجود عوامل خاص برخی گروهها را در نقش خود عقیم کرد و ساختار آموزش و ساختار تشکیلاتی آنها نیز از عوامل موثر شکست بود، و با رفتار و کردار غیر سیاسیی و ناقص خود باعث دستگیری و از هم پاشیدگی سایر نیروهای مستقل چپ از جمله اعضاء سازمان وحدت کمونیستی و سازمان جنبش مستقل کارگری و باعث اعدام تعداد زیادی از رهبری این سازمانها، شدند.
یکی از مهمترین عوامل ضعف “چپ” در ایران، سرکوب بیرحمانه دستگاه سرکوبگر رژیم شاه بود، تاریخ بما میگوید ، که چپهای ایرانی در فاصله سالهای32تا57 با سرکوب دستگاه ساواک محمد رضاشاهی روبرو بودند، و اما درفاصله سالهای 57تا60 هم از لحاظ ساختاری و هم از لحاظ تعداد رشد روز افزونی داشتند، اما سرمایه داری جهانی ازترس گرفتن قدرت دولتی توسط چپها ازعقب مانده ترین قشر جامعه یعنی آخوندهای مرتجع حمایت کردندو کمک به سرکوب بی امان چپهای ایرانی نمودندوجمهوری اسلامی توسط روسیه توانست قسمت عمده چپ ایران را مهار، کند .
از دوران 57 تا 32 رژیم شاه بیشترین سرکوب راعلیه کمونیستها بکار برد، و کار بدانجا کشید که اکثر کمونیستها دستگیر و زندانی شدند، و هیچگونه فعالیت علنی و فعالانه علیه رژیم شاه در جامعه از آنها دیده نشد، رژیم شاه آگاهانه مراکز اسلامی مانند مراکز قم ، مشهد و مساجد در سرتاسر ایران را آزاد گذاشته بود ، گاهنامه های این مراکز فساد در ایران نشرو پخش میشد، و انجمن های مذهبی هر روز بیشتر میشدند، کلیه مراکز مذهبی موسسات مذهبی ، مساجد ، مراکز آموزش دینی وفقهی، بصورت آزاد اجازه فعالیت داشتند و حتاازکمکهای بیدریق دولتی نیز بطور آشکار و وسیع بهره مند، میشدند.
البته گفتنی است که رهبران مذهبی مرتجع و عقب مانده که مبارزه علنی و فعالانه علیه رژیم شاه انجام میدادند یا تبعید میشدند و یا بازداشت وزندانی ، اما برای فعالیت مذهبی آنها هیچگونه محدودیتی در تمام کشور برایشان وجود نداشت.
مارکسیستها نتوانستند بطور آزاد با مردم در تماس قرار بگیرند ، اما مذهبی ها آزادانه در میان مردم تبلیغ خرافات و یار گیری میکردند، و توسط سرمایه داری جهانی آمریکا، فرانسه، آلمان، انگلیس و… رهبری برای مذهبی ها تراشیدند و آنها را در پاریس گرد آوردند و بزرگترین خیانت را توسط همین اطرافیان خمینی در پاریس علیه مردم ایران تدارک دیدند، بدون حمایت این مرتجعین در پاریس خمینی نمیتوانست به ایران برگردد، آنها بودند که خمینی را رهبر کردند، و شاه به دستور عوامل سرمایه از ایران اخراج، شد.
سیاست غلط چپها دردوران 57 تعیین کننده شد و با حمایتشان از رهبری مذهبی ها یا اسلامگرایان بسادگی و ساده لوحانه و غیر سیاسی در عرصه راددیکالیسم و ضدیت با امپریالیسم گول مشتی آخوند و اسلامگرایان را خوردند ، درک غیر واقعی و نداشتن اطلاعات واقع بینانه از ئیدئولوژی مذهبی و سیاست خارجی اسلامگرایان ، آنها را به راه کج و خیانت کشاند و عده ای حتا دانش پژوهان مارکسیست و غیر مارکسیست مانندعوامل بورژوازی همچون “جبهه ملی” را به حمایت وهمکاری با خمینی کشاند،و چپها ” الگوی ضد امپریالیستی ” را با مسئله ی وابستگی گره زدند و بهمین خاطر مارکسیستها ی ایرانی البته نه همه ، نتوانستد بین استقلال سیاسی جمهوری اسلامی در برابرسیاست امپریالیستی قدرتهای خارجی به ماهیت واقعی و قصد اسلامگرایان از بر پائی حکومت ترور و خفقان قرون وسطائی یک حکومت دینی جلو گیری کنند، متاسفانه بعد جهل سال هنوز هستند نیروها، افرادی که از فواید اسلام در میان مردم در افشانی میکنند و این همان ادامه خیانت 57 در پاریس، است.
جالب است که بخش زیادی از گروههای” چپ” مارکسیستی در ایران بر این باور بودند که خصلت وابستگی شاه ویژه گی نظام سرمایه داری ایران است،زمانیکه انقلاب 57 به پیروزی توسط سرمایه داری جهانی رسید وخواست آنها بر آورده شد و مردمان ایران را آلت دست خود کردند و به خیابانها کشاندند و به اصطلاح پیروز شدند، آنوقت تسمه را کشیدند و چپها، مات و مبهوت ، حیرت زده و سردر گم ، فراری و در زندان با ماهیت ضد بشر جمهوری اسلامی آشنا شدند، و” حزب توده” و نوچه هایش ” فدائیان اکثریت” از موضع اینکه روحانیت که با ارزشهای فرهنگی غرب و به خصوص در مورد آزادی زنان اینجا و آنجا دشمنی یا مخالفت میکردند از موضع ارتجاعی و عقب ماندگی، این چپهای دست نشانده این طور برای خود تلقین میکردند که این حکومت ماهیت ضد امپریالیستی داردو میتواند بالاخره ایران و مردم ایران را وارد اردوگاه شوروی کند ، غافل از اینکه برنامه توسط امپریالیسم تهیه شده و نوکران آنها یعنی اسلامگرایان نسبت به آنهامتعهد شده اند تا کاملا قدرت را بدست گرفتند پس از این مرحله بود که گفتند ما توطئه کردیم و ما خدعه زدیم و چپها ی عاملین روسی ما را انگشت بدهان، نگهداشتند.
این خانمها و آقایان توده ای و اکثریتی با حمایت بیدریق خود که حتا در بعضی مقاطع چه در زندان و چه در خیابان نیروهای ضد جمهوری اسلامی را شناسائی ، دستگیر و به پاسداران تحویل میدادند و در این راه ترجیح میدادند که عناصر پاسدار و بسیجی ، حزب الهی یعنی مسببین فقدان آزادی های دموکراتیک را نا دیده بگیرند و با آنها همکاری هم بکنند، البته بودند درآن مقاطع حساس نیروهای اصیل و مترقی ایرانی مانند اقلیت، پیکار، راه کارگر و نیروهای مستقل مانند وحدت کمونیستی و جنبش مستقل کارگری که می پنداشتند نظام اقتصادی ایران مذهبی در جمهوری اسلامی وابسته به قدرتهای خارجی، است.
بهرصورت این دوستان “اکثریتی” ، ” توده ای” ، ” رنجبران” و امثالهم بخاطرهمان ” الگوی ضد امپریالیستی” در دفاع ازآزادیهای دمکراتیک حتا قدمهای کوچکی برنداشتند ،یادم هست که دراعتراضات سراسری زنان درتهران به خاطرحجاب اجباری که به خیابان آمده بودند همین احزاب تحت نام چریکهای فدائی خلق با جانبداری ازرژیم حتا حاضر نشدند از خواست بحق زنان پشتیبانی کنند ، امروز پس از چهل و دوسال بدنبال اتحاد و همبستگی با سایر نیروها تلاش میکنند، بدون اینکه کوچکترین پشیمانی ومعذرت خواهی ازمردم انجام دهند، تکرار رفتار غیر معقول گذشته را میکنند و بعضی نیرو ها از جمله “جبهه ملی” دراروپا وآمریکا دو باره بدام این چاپلوسیهای آنها گرفتار میشوند، البته گذشته آنها حکایت ازهمسوئی را نشان میدهد ومعروف است که درو تخته همدیگر را پیدا میکنند، و ما معرف همکاری وهمدستی و اعلامیه پراکنی آنها تحت نام چهار گروه، هستیم.
مسئله مهمی که “چپ” توده ایسم راه راست رفت در ارتباط با تسخیر سفارت آمریکا در تهران در سال 58 بود، که تجاوز به حریم خصوصی سفارتیان با وجود دخالتهای آمریکا وحتا کودتای 28 مرداد،حمله به سفارت را تائید کردند، و در حقیقت در باطن نفس خود راضی ، که دیدید گفتیم جمهوری اسلامی “ضد امپریالیست ” هست، و شادمان از این حرکت تجاوز کارانه و ندیدن نتایج آن که امروز آشکار شده این حرکت تروریستی را مورد تایید قرار، دادند.
در ایران بعد از انقلاب 57 مارکسیستها طرفدار شوروی و چین ، ملی گراها ،ملی مذهبیها با خیانت و همکاری با خمینی بازی را به آخوند ها باختند، زیرا نتوانستند مسائل پیچیده ملی و بین المللی را درست تجزیه و تحلیل کنند، و یا نمیدانستند که رهبران و بازیگران اصلی چه درپاریس و چه بعد از آن تحت فرمان وزیر نفوذ و سلطه خارجی از جمله آمریکا و انگلیس برای رسیدن به قدرت بودند ، آن وقت مردم نا آگاه از تبادلات پشت پرده از مسائل بین المللی تحت تاثیر این بازیگران شیاد قرار گرفتندو آنچه نباید میشد بدست خود و به پیشنهاد خمینی و یاران پاریس و با حمایت مستقیم امپریالیسم حکومتی را بر اریکه قدرت بنشانند که بزرگترین جنایات را علیه مردم ایران انجام دهد، وپس ازسوار بر قدرت با سیاستی مرموز آنها یعنی یاران خود را یکی پس از دیگری از صحنه سیاس خارج کنند.
البته من میدانم که بعضی ازخوانندگان بمن ایراد خواهند گرفت که در این شرایط وانفسا چرا چنین برخوردی میکنم، بنظر من تعیین و تکلیف رژیم در درون ایران و بوسیله مردم ایران انجام خواهد گرفت، واین نیروهائیکه در انقلاب 57 از خمینی پشتیبانی کردند و در حقیقت آگاهانه یا نا آگاهانه به مردم و زندگی میلیونها انسان خیانت کردند قابل تغییرنیستند ونباید به آنها اطمینان کردهمانطورکه دربعضی موضع گیریها دم خروس میزنه بیرون، برای من روشن است که در آینده بعد از جمهوری اسلامی مردم مسببین آوردن جمهوری اسلامی را محاکمه خواهند کرد .
30.11.2020
Bayat.a@freenet.de
https://www.facebook.com/amin.bayat.9
آیا ممکن است در ایران به دمکراسی پایدار دست یافت
امین بیات اتحاد مبارزه پیروزی سالیان درازیست از دوران حکوت شاه و تا پایان حکومت آخوندها ،که دست اندر کاران سیاست چه در بحث های