آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟

چرا نباید در انتصابات جمهوری اسلامی شرکت کرد؟ قسمت پنجم: امین بیات

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟

 

سرانجام دست اندرکاران حکومت ترور، خفقان و ضد ایرانی، ابراهیم رئیسی را با چراغ سبز خامنه ای و از سوی “جبهه مردمی نیروهای انقلاب” (بخوانید جبهه ضدمردمی از نیروهای ضد بشر) برای انتخابات ریاست جمهوری ایران به میدان فرستادند تا به مردم بفهمانند که: ما، بیت رهبری و دست به سینه گان “ولایت فقیه”، بزرگترین قاتل فرزندانتان را بر شما و کشور حاکم می کنیم.
رئیسی مسئولیت های قضائی متعددی را در این نظام عهده دار بوده و در همه جا دستش به خون فرزندان آب و خاک ایران آغشته است. در شهرهای مختلف به عنوان دادستان مرتکب جنایت های بیشماری شده است. او هم‌اکنون، پس از عمری کشتار و اعدام و دست و پا بریدن که بگفته خودش ” از افتخاراتش است ” خود را آماده می کند تا این بار در پست ریاست جمهوری به غارت و چپاول ثروت مردم ایران بپردازد.
خامنه ای پس از فراغت از شر توطئه های رفسنجانی که مزاحم آرزوها و بلندپروازی های شخصی او بود، امروز با خیال راحت و در کینه توزی با مردم ایران، یکی از منفورترین فرد شبیه به خود را که در قتل هزاران نفر بیگناه وظیفه خود را بخوبی اجرا کرده، برای جانشینی خود آماده می کند.
وقتی وزیر دادگستری دولت روحانی یک جنایتکار حرفه ای مانند مصطفی پور محمدی باشد که در سال شصت و هفت، در کنار رئیسی، یکی دیگر از اعضاء اصلی هیئت مرگ بوده، مردم چه انتظاری می توانند از این رژیم داشته باشند؟ تو گوئی که در این نظام بربرمنش هر کس بیشتر آدم کش باشد، بیشتر به مقام وزارت و وکالت نزدیک می شود. افرادی مانند دری نجف آبادی، محمدی ریشهری، احمدی نژاد و امثالهم که عوامل شرور و آدم کشی در جمهوری اسلامی هستند، مست از سر کشیدن جام خون جوانان وطن، در سرکوب دموکراسی و پایمال کردن حقوف اولیه انسانی، از هم گوی سبقت می ربایند.
تمام نقشه ها و وعده های روحانی نیز با شکست مفتضحانه ای روبرو شده اند. در بازی آخر نیز، برد یا باخت او تاثیری به حال مردم ندارد. چه روحانی چه رئیسی و چه هر کس دیگری که برنده شود، همه ملتزم به قانون اساسی ارتجاعی و اطاعت از “ولایت فقیه” می‌باشند.
آنان تقلب می کنند، در حالی که غیر خودی ها و زنان حق نامزدی انتخاباتی را ندارند، خیلی از خودی ها را نیز رد صلاحیت کرده و از کاندیداتوری منع می‌سازند و تنها صلاحیت نورچشمی ها و اعضای بارگاه خلیفه را تائید می کنند. با همه این ترفندها، در صورت نیاز، دست به کودتا هم می زنند. در واقع کاندیداهای تأیید شده، کار و برنامه دیکته شده رژیم را به پیش می برند. مگر عملکرد این دارو دسته در نتیجه انتخابات هشتاد و هشت چه بود؟ مگر نه اینکه کودتا و تقلب کرده و از مردم انتقام گرفتند؟ کنترل نهادهای انتصابی در دست نیروهای سرکوبگر سپاه و نیروهای امنیتی می باشد و دست آنان در جابجائی صندوق ها و تقلب باز است. برای رئیسی رسیدن به مقام ریاست جمهوری، نردبانی برای نزدیک شدن به کسب مقام رهبری “ولایت فقیه” می باشد. چهره های سوم سناریو، خزعلی و بقائی اند. اگر کوچکترین خطری را از سوی آن دو احساس کنند، رد صلاحیت می شوند و اگر برایشان همچون کبریت بی خطر باشند، برای شکستن آرای روحانی، آنها را نیز وارد میدان بازی خواهند کرد که نتیجه ای جز بنفع رئیسی به بار نخواهد آورد.
البته نتیجه انتصابات مهندسی شده ایران تاثیر مستقیمی در سیاست منطقه ای ایران و به خصوص در سوریه خواهد داشت. جبهه “اصلاح طلبان” به صورت یکپارچه پشتیبان نامزد خود، روحانی ایستاده اند و جبهه اصولگرایان با نامزد واحدی در برابر روحانی به صف آرائی کاذب انتخاباتی رسیده اند. این دو جناح ضد مردمی، حامل و مدافع دو سیاست جداگانه می باشند، تند روهای طرفدار “ولایت فقیه” شدیداً جنگ طلب و جناح دیگر موافق سیاست “محافظه کارانه” و مذاکره تیم روحانی در قبال عربستان و حامیان منطقه ای او می باشند.
مسئله دیگری که باید در نظر داشت، نفوذ یا تجاوز نظامی پاسداران است که از محور عراق و سوریه تا دامنه مدیترانه گسترش یافته و به مرز اسرائیل وسعت یافته است.غرب جنگ طلب و فروشندگان سلاح های مرگبار و عرب های وابسته، با اندوخته های میلیاردی و زندگی های مرفه، نگران نفوذ روز افزون ایران در خلیج فارس و دریای مدیترانه اند. آنها همگی به تکاپو افتاده اند. دولت های عربی با پشتیبانی آمریکا به صف آرائی نظامی می پردازند و هر روز رئیس دولت یکی از این کشورها به دست بوسی ترامپ، راهی کاخ سفید می شوند. بنابر این دور نمای خطر بروز جنگ در منطقه خاورمیانه به روشنی قابل پیش‌بینی است.
پس از این رفت و آمد های سران به کاخ سفید و پس از روزها تبلیغات عوامفریبانه رسانه های امپریالیستی اروپا و آمریکا به “حمله شیمیائی” توسط رژیم اسد و زاری با دلسوزی امپریالیستی برای “کودکان بیگناه سوریه ای”پایگاه نظامی الشریعات ارتش سوریه هدف ده ها موشک کروز قرار گرفت و ویران شد. دخالت و تجاوز آشکار امپریالیسم آمریکا در سوریه با حمایت و پشتیبانی و تحریک دولت های (اسرائیل، ترکیه، اردون، قطر، عربستان و با چراغ سبز اروپا) صورت گرفت، و این خود نشان میدهد که سکاندار جدید کاخ سفید استراتژی مشخص ندارد.
موقعیت حسن روحانی در میان مردم، به دلیل عمل نکردن به وعده های انتخاباتیش و سکوت معنی دار دولتش در باره نقض فاحش حقوق شهروندان و اعمال سیاست های ضد زن و ضد کارگری در سطح جامعه، بطور محسوس شکننده است و به احتمال زیاد، مردم دو باره گول وعده های او را نخواهند خورد و مشارکت مردم در این بازی به نفع او چشمگیر نخواهد بود و سیاست خانه نشینی در روز انتخابات بیشتر محسوس خواهد شد و این انتخابات تک دوره ای به پایان خواهد رسید.

در متن برنامه تبلیغاتی هر دو جناح مسئله اقتصاد و برنامه اقتصادی نهفته است که فریبی بیش نیست. هیچ کدام از آن ها قادر به جوابگوئی بحران اقتصادی در جامعه ورشکسته ایران نمی باشند. رکود اقتصادی، بیکاری و فقر گلوی جامعه را می فشارد.
اپوزیسیون دمکرات و مستقل ایران باید در راستای ضدیت با نظام استبدای مذهبی ایران و در مسیر بر اندازی آن حرکت و صفوف خود را منسجم کند. باید به سازماندهی یک کنفدراسیدن، شبیه کنفدراسیون جهانی طرفدار آزادی، دمکراسی، استقلال، لائیسیته و حفظ تمامیت ارضی ایران همت گماشت و در راستای سازماندهی آن کار جدی انجام داد تا مورد حمایت نیروهای داخلی ضد رژیم قرا گرفت. باید آگاهانه صفوف خود را از اصلاح طلبان خارجی رژیم جدا کرد و در قبال آن ها موضع سیاسی گرفت.
زمانی که مردم به پای صندوق های رای می روند، به حکام حکومتی فرصت می دهند تا با وجود بساط دار و شکنجه در زندان ها و میادین همگانی، حکومت خودکامه اسلامی خود را، دولتی دمکراتیک به جهانیان معرفی کنند. این کمال خیال پردازی و عوام فریبی است که مبلغین رژیم وانمود می کنند، تغییرات اساسی از طریق جابجایی آخوندها و آخوندنماها در سمت ریاست جمهوری ممکن می شوند. ایرانیان آزاده و میهن دوست باید به شیوه‌های دموکراتیک، مردم را از شرکت در این مضحکه انتخاباتی باز دارند.
عده ای از حامیان “اصلاح طلب” در ایران و جهان در امتداد کشاندن سرمایه های جهانی به ایران، به کار پر درآمد خود سخت مشغولند و به وسیله قلم های پیش فروش خود، افکار عمومی را بازیچه قرار داده و به مردم نوید می دهند که نقش اپوزیسیون مستقل و برانداز جمهوری اسلامی در تحریم “انتخابات” تاثیر گذار نیست. آنچه تا کنون در نظام جمهوری اسلامی تحت عنوان “انتخابات” انجام گرفته، جز فریب توده ها و در خدمت بقاء رژیم، مضحکه ای بیش نبوده است و مردم را وادار کرده اند که از میان مهره های چیده شده رژیم که از انواع نظارت های “استصوابی”، “شورای نگهبان”، “تشخیص مصلحت” گذشته اند، اجازه دارند یکی را انتخاب کنند.
تحریم به معنای مخالفت با کل نظام جمهوری اسلامی می باشد. تحریم انتخابات به معنای صدای اعتراض به سیستم حاکم است. اما عناصر رانده شده از رژیم که بند نافشان هنوز به بخشی از حاکمیت وصل است، در میادین از قبل تعیین شده به بازی مشغولند و ترفند های کهنه را به تکرار به کار می‌برند و با شیوه های قدیمی و شناخته شده سیاست گذاری، می کوشند که مردم “اصلاح طلبان “را مورد حمایت قرار دهند. این معرکه گیر ها باعث بازار گرمی انتخابات رژیم می شوند. تحریم یا بایکوت بخاطر این است که جلوی هر دو جناح گرفته شود. تحریم اعتراض رسا و مستقیم بخشی از جامعه به نظامی است که خود را تا کنون با چماق و سرکوب حفظ کرده است. کسانی که به شیوه بازاری و سود جویانه به “انتخابات” نظر دارند و مردم را از لولوی سر خرمن می ترسانند، کمک به تداوم حاکمیت ترور و خفقان می کنند. روحانی گفته است که “دولت او تابع و در کنار رهبری است”. باید باور داشت که افراط گرائی اسلامی و راستگرائی ترامپیسم، هر دو محصول بحران های درون سرمایه داری در ایران و جهان است و نتیجه شکست و نا کامی های سیاست های جنگ طلبانه نئولیبرالیسم در جهان است. تمامیت خواهی ایرانی نتوانست در بیش از سه دهه، گره ای از بحران های جامعه را باز کند. سال هاست که باند های مافیائی با هم تلاش می‌کنند تا مردم را به پای صندوق های رای بکشانند. آن‌ها همیشه از بهتر شدن اوضاع اقتصادی دم می‌زنند و با تعریف و تمجید، به مردم وعده و وعید دروعین می دهند. اما نه تنها اوضاع بهتر نشده، بلکه دامنه بحران اقتصادی همه جا گیر شده است. واقعیت این است که بعضی ها نمی خواهند بپذیرند که بازیگران رژیم، علیرغم اختلاف نظرات سلیقه ای مابین جناح های خود و حملات نمایشی انتخاباتی به هم دیگر، یک سناریوی از پیش نوشته شده حفظ حکومت اسلامی را بازی می کنند.
همه جناح های این حاکمیت در بوجود آوردن اوضاع آشفته و به بن بست کشاندن اقتصاد کشور شریکند. همه آنان در سرکوب کارگران و در بیکاری و در فقر فرورفتگی و گرسنگی توده های زحمتکش جامعه همدست می باشند.
مردم نه تنها نباید به پیام های حساب شده جناح های مختلف حاکمیت وقعی بگذارند، بلکه باید با تکیه بر نیروی میلیونی و پر توان خود، سرنوشت نسل های آینده را رقم بزنند. تبلیغاتی مانند تهدید هایی از قبیل حمله نظامی و تحریم از یک سوی و بازداشت و تهدید های داخلی از سوی دیگر، همه و همه برای به جلو راندن گاری رژیم و خاموش کردن صدای اعتراض مخالفان و سرپوش گذاری به نا رضایتی های مردم است. رژیم از رشد روز افزون مبارزات اقشار مختلف جامعه، از جمله کارگران، زنان، دانشجویان و مبارزات مدنی و صنفی مردم در کلیه عرصه های اجتماعی در هراسند. نتیجه “انتخابات” تأثیر چندانی در ادامه مبارزات برای سرنگونی رژیم نداشته و ندارد. محمد نوری زاد در پیامی به مردم ایران می گوید: “شرکت در انتخابات، خیانت به ایران و ایرانی است.”
خامنه ای و “جبهه مردمی نیروهای انقلاب” بخوبی آگاهند که رئیسی شانس پیروزی، آن هم با رای میلیونی مردم را نخواهد داشت. کدام ایرانی آگاه به مسئول “هیئت مرگ”در سال شصت و هفت رای می دهد؟ جز مشتی حزب الهی و آن بخش از مردم که نمی دانند در ایران چه خبراست. پس دستگاه بوروکراتیک بیت خامنه ای جز تقلب و طراحی مهندسی انتخابات و البته با کمک و همکاری امام زمان صندوق ها را پر خواهند کرد. خامنه ای هم قول داده که هرکس مخالفت کند سرکوب می شود. این گوی و این میدان! پس برای اینکه مورد اهانت و سرکوب قرار نگیرید، بهتر است عاقلانه در خانه بنشینید و در رای گیری شرکت نکنید و نظاره گر اعتراضات بعد از تقلب باشید.
Bayat.a@freenet.de

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.