پروفسور برومند، خانه چند میلیارد تومانی را به دانشگاه علوم پزشکی اهدا کرد

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

وی دراین باره نوشت :پدرم زنده یاد غلامعلی برومند شهمیرزادی از سال 1314 خورشیدی در شهرستان شاهی استان مازندرا ن بازرگان بودند. در سال 1315 خورشیدی با مادرم زنده یاد بدرالزمان قیصری اصفهانی پیمان همسری بست و خانه ای بزرگ برای همسر خود در خیابان تهران بنا نهاد که فرتور پدر و مادر درمنزل تازه ساز پیوست است.

من درسال 1319 خورشیدی در آن منزل بدنیا آمدم . نخستین فرتور زندگی من درسال 1320 خورشیدی در آن خانه دیده میشود.

از سال های کودکی یاد بودهای بسیار بیاد ماندنی دارم .چند فرتوراز روزهای نوباوگی پیوست است. در آن دوران منزل ما تنها ساختمان بزرگ در آن سامان بود. کودکان بسیاری از دهکده های نزدیک همبازی من بودند که در ساختار آینده من بسیار نقش داشتند.با این کودکان در جنگل های دوروبر با آبزیان و خاک زیان بسیار آشنا شدم و بسیار آموختم.


درسال 1327خورشیدی در ده قادیکلا نزدیک شهر شاهی آتش سوزی شد .در آن زمان پدرم همزمان رئیس انجمن سازمان شیروخورشید سرخ شهر بودند و تجارتحانه خود را که در تنها میدان شهر بود،برای کمک به آسب دیدگان آتش سوزی آماده نمود.

بدرستی ساختمان بازرگانی پدر شده بود یک درمانگاه سرپائی که به آسیب دیدگان، گاز، پنبه و الکل برای پانسمان میداد و چگونکی بکاربردن انها را به بستگان بیماران آموزش میدادند. ضمن اینکه نخستین انگیزه من برای پزشک شدن دیدن شادی آزردگان از کم شدن درد اشان بود. آموختم که از این راه میتوانم از دردهای مردم بکاهم.

اکنون پس از هشتاد سال از ساخته شدن خانه مادر و پدرم بر آن شدم همانگونه که پدرم، در سرای بازرگانی خود  یک درمانگاه سرپائی ساخته بود من هم از خانه مادر و پدر یک درمانگاه ویژه بسازم. از این رو آن خانه را به دانشکده پزشکی مازندران بخشیدم تا در آن درمانگاهی برای تندرستی مردم قایم شهر که خود را وامدار مهربانی های آنان میدانم و همیشه دوستشان داشته ام بنا شود.
در نخستین روز امرداد سال 1395خورشیدی ، به قائم شهر رفتم تا رسما آن خانه را به بهداری واگذار کنم .دیدم نیاز تا بدان اندازه بود که دانشگاه مازندران پیش از انکه من خانه را واگذار نموده باشم دست بکار ساختمان شده. در آخرین دیدار از خانه ای که در آن بالنده شده بودم چند فرتور بیادگار گرفتم .

در یکی از فرتورها میوه درخت نارنگی را که هنوز نرسیده بود بدست گرفتم و آن را به همشهریان ام پیش کش نمودم.
امید دارم دیگر همشهریان توانمند نیز در این رهگذر گام بردارند و تا آن اندازه که میتوانند به مردم کمک نمایند.تا شهری زیباتر وهمشهریانی تندرست تر و آگاه تر داشته باشیم. ایدون باد.

دکتر بهروز برومند
نخستین روز شهریور سال 1395 خورشیدی برابر هزارو سی و ششمین زادروز پورسینا

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.