نشست سالانه همسازی ملی جمهوریخواهان ایران

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

نشست سالانه همسازی ملی جمهوریخواهان  ایران

از هم اندیشان و هم میهنان علاقمند به سرنوشت میهن مان دعوت میشود برای آشنائی با راهکارهای همسازی ملی جمهوری خواهان ایران و مشارکت در این کارزار بزرگ ملی که بتواند پاسخگوی خواست های مردم و برآورنده نیازهای جامعه پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی باشد در این نشست شرکت نمایند.

محل نشست: پاریس

زمان نشست : شنبه ۲۴ ژوئن ۲۰۲۳

برای آگاهی بیشتر میتوانید به :

تارنمای اندیشکده آگاهی و شناخت

و تارنمای حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران، “تلویزیون رنگین‌کمان بنیاد آزادی اندیشه و بیان” نگاه کنید.

با آرزوی بهترین‌ها برای آینده ایران

همسازی ملی جمهوریخواهان ایران:

اندیشکده آگاهی و شناخت

حزب جمهوری خواه سوسیال دموکرات و لائیک ایران

مطالب مرتبط با این موضوع :

نوروز خجسته‎

از سینه‌ی فراخ زمین، زین مادر زمان، بهار، از بهار، نوروز آمد به بار. آوردی ماندگار، نیکی و داد را یادگار، رُفت تاریکی ، شُست

مطالعه بیشتر

12 پاسخ

  1. دوستانت نوشته اید نشست سالانه! اگر شما همچنان به ۲۸ مرداد چسبیده باشید حتما در چند نسل آینده از همین نوع نشست های سالانه خواهید داشت شما ۲۸مردادالهی ها چپ اللهی ها و شاه اللهی بنی صدراللهی دو دمجاهداللهی و فدایی اللهی ها جربزه شناخ۹ت امروز ما را در ایران ندارید. من این نظر را در سایت گویا برای مقاله خوب خسین باستانی نوشتم اما محو شد. در اینجا نمیز میگذارم. آقایان بخودآئید. اینقدر در لحاف ۲۸ مرداد و مصدق محتلم نشوید. آخر به سلامتی شماها مثل سیاستمدار کارکشته هستید. چرا با پادشاهی طلبان چپها دور یک میز نمی نمشینید. به قول بیهقی الحق که در همه کارها ناتومانید. اما بسیار مدعی. آدرس مقاله را در پائین نظرم میگذارم..

    یکی از بدبختی های بزرگ جامعه ی ایران این اپوزیسیون است که نه سیاستمدار، بلکه سیاستندار است! آن خانم جو گیر شده فریاد می زند، «رهبرم منم، رهبری توئی، رهبر همه ی ما هستیم». آن دیگر خانم ساده دل و ساده لوح که بر لوحش هیچ نوشته نشده و لاجرم هیچ هم نخوانده فریاد سر میدهد: «رهبر ما پهلویه، هر کی نگه اجنبیه». و مرگ بر این و مرگ بر آن، گروههای چپی وقتشان را گذاشته اند تا دوران پهلوی را از همه معایب پر و از حتا یک حسن تهی بدانند. دورانی که چه بخواهیم و چه نخواهیم دوران مدرنیته و پیشرفت ایران است و ایرانیان در جهان دارای آبرو هستند و دوران شکوفائی ست از سدهها پیش تا قاجاریه. بعد نوبت می رسد به بنی صدریها و اصلاحطلبان که آنها نیز در حد یک مسابقه به غارت زن زندگی آزادی مشغولند و ضد تولید، تولیدشان است و در پی جمهوری اسلامی دوم هستند. به همه ی اینها باید لمپن های همه ی جناحها که طبق همه ی داده در حال توهین و فحاشی به یکدیگرند را اضافه کرد. به همه ی این درجازدنها باید سازمان مجاهدین را نیز در نظر داشت. این سازمان نیز مثل همه ی آن دیگرها نمیتواند خوش را از سازمانیتش، یا اساس و شالوده ی سازمانش که تروریستی ست فاصله بگیرد. و البته فدائیان خلق، شاد و مفتخر به کشتار سربازان و درجه داران در سیاهکل و حماسه نامیدن جنایتشان و…در حقیقت باید گفت: ما یک اتوبوس داریم و دها مدعی راننده گی در همین یک اتوبوس. این جماعت بی تدبیر و خود خواه و نابالغ و کوچک، پیوسته و بی گسست همدیگر را هل میدهند تا پشت فرمان بنشینند. جالب است که گروهی در پی بیرون آوردن اسناد پنجاه، شصت، هفتاد و…سال پیشند تا شاه فقید را افشا کنند! یا پدرش رضا شاه را بیسواد و دستنشانده معرفی نمایند. آنها حتا حاضرند برای مقاصد سیاسیشان همچون سایت محترم زمانه داستان پنجاه شصت سال پیش را رخداد همین امروز نشان دهند تا جنایتهای عظیم این جمهو.ری شیطانی را که خودشان هم در به وجود آوردن آن دست داشته اند همچون جنایت قتل مجیدرضا رهنورد را خواسته یا ناخواسته دیروزیشنش کنند!‌ آما آنها هرگز موقعیت زمان و مکان ایران را در نظر ندارند. و آما یک گروه دیگر نیز در این فرستادن گاز کربونیک برای خاموش کردن انقلاب زن زندگی آزادی نقش موثر باز کرده و میکنند. آن گروه فدرالیستها و تجزیه طلبانند. آنها نه میدانند و نه میخواهند بدانند که باعث ترساندن مردم داخل هستند. آنها همچنین نمی خواهند واقعیت موجود در ایران را و استقرار سوق الجیشیش را جغرافیایش را و همسایه گانش را مورد سنجش قرار دهند. آنها نمی خواهند بدانند، بفهمند که در یک ایران أزاد و آباد آنها نیز به آزادی خواهند رسید. برای وارد شدن به مرحله ی گذار از پیروزی به خود انقلاب زن زندگی آزادی پیروز شده ما به یک حداقل نیاز داریم. آن حداقل تمامیت ارضی ست، حکومت مرکزی ست، پرچم شیروخورشید است و تعهد به احترام به اقوام و تاکید به تعریف این احترام در مجلس شورا ملی ایران! و البته با تاکید متواضعانه و پرهیزکارانه نیز بر رفراندوم برای نوع حکومت. حالا چرا؟ برای اینکه حکومت بی وقفه بر اینکه: اگر او برود ایران تجزیه می شود، پای می فشرد! دوم حکومت مرکزی برای ایرانی که در این منطقه ی جغرافیائی قرار دارد و دشمنانش فقط در کمین هستند تا ایران را تکه پاره کنند، و اتفاقا اقوام بیشترین هزینه را خواهند پرداخت …از طالبان افغانستان گرفته، تا ترکیه و عربستان و روسیه و آذربایجان و عراق، و کشورهای خلیج پارس و… آنهائی که ألمان را مثال میزنند بروند همسایه های این کشور را ببینند: اتریش است و فرانسه است و لوگزامبورگ است و بلژیک و لهستان و…و دیگر تارکیبات برای وحدت نخستین پرچم شیر و خورشید…و البته تاکید چندین باره بر رفراندوم برای تعئین نوع حکومت! ما چه جمهوریخواه باشیم و چه مشروطه طلب باید باید باید وجود یگدیگر را خواهرانه و برادرانه و هممیهنانه برسمیت بشناسیم و به هم احترام بگذاریم. اینگونه حتما همه ی ما امیدوار میشویم. حتما کسانیکه صاحب نام و نشان هستند میتوانند پرهیزکارانه وارد گفتگوئی نوین بشوند و کشور را از این حالت قیامهای کور و هدر رفتن بدون پیشرفت جان و مال و وقت و عمر انها بکاهند. خرد به ما میگوید در میان اپوزیسیون هر کسی باید به توانائیهای خودش و جایگاه خودش و وزن خود و جنم خودش در جامعه ی ایران توجه کند. برای همین تصویری که از دومینو در این مقاله ی نسبتا خوب کشیده شده تا کنون اتفاق نیفتاده. من در این نوشته ی کوتاه موضعم همان اصول است که گفتم. در این رابطه باید اعتراف کنیم که همه ی اپوزیسیون کوتاهی کرده، همه و همه موج سواری کرده اند، همه فکر کرده اند که کار تمام است و همه به هم غضب کرده اند همه همدیگر را ندیده اند. همه پر ادعائی کرده اند. به همدیگر احترام نگذاشته اند پادشاهی خواهان به جمهوریخواهان، جمهوری خواهان به پادشاهی خواهان و همینطور چپها به راستها و راستها به چپها. جالب است که همه این مدعیان و تمام این نامبردگان خارج نشین در کشورهای أزاد زندگی میکنند و تمامی انواع نحله های سیاسی از لیبرال تا رادیکال از چپگرا تا راستگرا از پادشاهی طلب تا جمهوریخواه دارند با هم زندگی دوستانه میکنند. و…من امیدوارم این نوشته را دوستانه تلقى کنید و مرا دشنام باران نکنید. وقتی نازیها فرانسه را اشغال کرده بودند تمامی مردم فرانسه از چپ و راست لیبرال و رادیکال و اقوام باسکی و نرماندیائی و بروتانیائی و … همه در اتوبوسی بودند که جنرال دول رانده اش بود. حکومت اسلامی به مراتب از نازی ها جنایتکار تر است. فقط یک فرق وجود دارد و آن مردم شرف ایران است که آلمانی زمان هیتلر نیست.
    فرخنده شهیدی
    و این هم مقاله حسین باستانی
    news.gooya./2023/06/post-76993.php

  2. با تصحیح

    دوستان رنگین کمان نوشته اید نشست سالانه! اگر شما همچنان به ۲۸ مرداد چسبیده باشید حتما در چند نسل آینده از همین نوع نشست های سالانه خواهید داشت شما ۲۸مردادالهی ها چپ اللهی ها و شاه اللهی بنی صدراللهی و مجاهداللهی و فدایی اللهی ها جربزه شناخت امروز ما را در ایران ندارید. من این نظر را در سایت گویا برای مقاله خوب خسین باستانی نوشتم اما محو شد. در اینجا نیز میگذارم. آقایان بخودآئید. اینقدر در لحاف ۲۸ مرداد و مصدق محتلم نشوید. آخر به سلامتی شماها مثلا سیاستمدار کارکشته هستید. چرا با پادشاهی طلبان چپها دور یک میز نمی نشینید. به قول بیهقی الحق که در همه کارها ناتوانید. اما بسیار مدعی.

    تاریخدان
    یکی از بدبختی های بزرگ جامعه ی ایران این اپوزیسیون است که نه سیاستمدار، بلکه سیاستندار است! آن خانم جو گیر شده فریاد می زند، «رهبرم منم، رهبری توئی، رهبر همه ی ما هستیم». آن دیگر خانم ساده دل و ساده لوح که بر لوحش هیچ نوشته نشده و لاجرم هیچ هم نخوانده فریاد سر میدهد: «رهبر ما پهلویه، هر کی نگه اجنبیه». و مرگ بر این و مرگ بر آن، گروههای چپی وقتشان را گذاشته اند تا دوران پهلوی را از همه معایب پر و از حتا یک حسن تهی بدانند. دورانی که چه بخواهیم و چه نخواهیم دوران مدرنیته و پیشرفت ایران است و ایرانیان در جهان دارای آبرو هستند و دوران شکوفائی ست از سدهها پیش تا قاجاریه. بعد نوبت می رسد به بنی صدریها و اصلاحطلبان که آنها نیز در حد یک مسابقه به غارت زن زندگی آزادی مشغولند و ضد تولید، تولیدشان است و در پی جمهوری اسلامی دوم هستند. به همه ی اینها باید لمپن های همه ی جناحها که طبق همه ی داده در حال توهین و فحاشی به یکدیگرند را اضافه کرد. به همه ی این درجازدنها باید سازمان مجاهدین را نیز در نظر داشت. این سازمان نیز مثل همه ی آن دیگرها نمیتواند خوش را از سازمانیتش، یا اساس و شالوده ی سازمانش که تروریستی ست فاصله بگیرد. و البته فدائیان خلق، شاد و مفتخر به کشتار سربازان و درجه داران در سیاهکل و حماسه نامیدن جنایتشان و…در حقیقت باید گفت: ما یک اتوبوس داریم و دها مدعی راننده گی در همین یک اتوبوس. این جماعت بی تدبیر و خود خواه و نابالغ و کوچک، پیوسته و بی گسست همدیگر را هل میدهند تا پشت فرمان بنشینند. جالب است که گروهی در پی بیرون آوردن اسناد پنجاه، شصت، هفتاد و…سال پیشند تا شاه فقید را افشا کنند! یا پدرش رضا شاه را بیسواد و دستنشانده معرفی نمایند. آنها حتا حاضرند برای مقاصد سیاسیشان همچون سایت محترم زمانه داستان پنجاه شصت سال پیش را رخداد همین امروز نشان دهند تا جنایتهای عظیم این جمهو.ری شیطانی را که خودشان هم در به وجود آوردن آن دست داشته اند همچون جنایت قتل مجیدرضا رهنورد را خواسته یا ناخواسته دیروزیشنش کنند!‌ آما آنها هرگز موقعیت زمان و مکان ایران را در نظر ندارند. و آما یک گروه دیگر نیز در این فرستادن گاز کربونیک برای خاموش کردن انقلاب زن زندگی آزادی نقش موثر باز کرده و میکنند. آن گروه فدرالیستها و تجزیه طلبانند. آنها نه میدانند و نه میخواهند بدانند که باعث ترساندن مردم داخل هستند. آنها همچنین نمی خواهند واقعیت موجود در ایران را و استقرار سوق الجیشیش را جغرافیایش را و همسایه گانش را مورد سنجش قرار دهند. آنها نمی خواهند بدانند، بفهمند که در یک ایران أزاد و آباد آنها نیز به آزادی خواهند رسید. برای وارد شدن به مرحله ی گذار از پیروزی به خود انقلاب زن زندگی آزادی پیروز شده ما به یک حداقل نیاز داریم. آن حداقل تمامیت ارضی ست، حکومت مرکزی ست، پرچم شیروخورشید است و تعهد به احترام به اقوام و تاکید به تعریف این احترام در مجلس شورا ملی ایران! و البته با تاکید متواضعانه و پرهیزکارانه نیز بر رفراندوم برای نوع حکومت. حالا چرا؟ برای اینکه حکومت بی وقفه بر اینکه: اگر او برود ایران تجزیه می شود، پای می فشرد! دوم حکومت مرکزی برای ایرانی که در این منطقه ی جغرافیائی قرار دارد و دشمنانش فقط در کمین هستند تا ایران را تکه پاره کنند، و اتفاقا اقوام بیشترین هزینه را خواهند پرداخت …از طالبان افغانستان گرفته، تا ترکیه و عربستان و روسیه و آذربایجان و عراق، و کشورهای خلیج پارس و… آنهائی که ألمان را مثال میزنند بروند همسایه های این کشور را ببینند: اتریش است و فرانسه است و لوگزامبورگ است و بلژیک و لهستان و…و دیگر تارکیبات برای وحدت نخستین پرچم شیر و خورشید…و البته تاکید چندین باره بر رفراندوم برای تعئین نوع حکومت! ما چه جمهوریخواه باشیم و چه مشروطه طلب باید باید باید وجود یگدیگر را خواهرانه و برادرانه و هممیهنانه برسمیت بشناسیم و به هم احترام بگذاریم. اینگونه حتما همه ی ما امیدوار میشویم. حتما کسانیکه صاحب نام و نشان هستند میتوانند پرهیزکارانه وارد گفتگوئی نوین بشوند و کشور را از این حالت قیامهای کور و هدر رفتن بدون پیشرفت جان و مال و وقت و عمر انها بکاهند. خرد به ما میگوید در میان اپوزیسیون هر کسی باید به توانائیهای خودش و جایگاه خودش و وزن خود و جنم خودش در جامعه ی ایران توجه کند. برای همین تصویری که از دومینو در این مقاله ی نسبتا خوب کشیده شده تا کنون اتفاق نیفتاده. من در این نوشته ی کوتاه موضعم همان اصول است که گفتم. در این رابطه باید اعتراف کنیم که همه ی اپوزیسیون کوتاهی کرده، همه و همه موج سواری کرده اند، همه فکر کرده اند که کار تمام است و همه به هم غضب کرده اند همه همدیگر را ندیده اند. همه پر ادعائی کرده اند. به همدیگر احترام نگذاشته اند پادشاهی خواهان به جمهوریخواهان، جمهوری خواهان به پادشاهی خواهان و همینطور چپها به راستها و راستها به چپها. جالب است که همه این مدعیان و تمام این نامبردگان خارج نشین در کشورهای أزاد زندگی میکنند و تمامی انواع نحله های سیاسی از لیبرال تا رادیکال از چپگرا تا راستگرا از پادشاهی طلب تا جمهوریخواه دارند با هم زندگی دوستانه میکنند. و…من امیدوارم این نوشته را دوستانه تلقى کنید و مرا دشنام باران نکنید. وقتی نازیها فرانسه را اشغال کرده بودند تمامی مردم فرانسه از چپ و راست لیبرال و رادیکال و اقوام باسکی و نرماندیائی و بروتانیائی و … همه در اتوبوسی بودند که جنرال دول رانده اش بود. حکومت اسلامی به مراتب از نازی ها جنایتکار تر است. فقط یک فرق وجود دارد و آن مردم شرف ایران است که آلمانی زمان هیتلر نیست.
    فرخنده شهیدی
    و این هم مقاله حسین باستانی
    https://news.gooya./2023/06/post-76993.php

  3.  خبر فوری

    رئیس دفتر رهبری محمد محمدی گلپایگانی که روز سه‌شنبه ۲۰ تیرماه در یک نشست مذهبی در خصوص «الگوی حکمرانی» سخنرانی می‌کرد، با اشاره به شایعه بیماری حضرت امام آیت الله خامنه ای گفت: هرازگاهی دشمنان تبلیغ می‌کنند رهبری مریض است اما من که از نزدیک شاهد هستم ایشان بیمار بودند، اما برادران اسرائیلی تونستند مدفوع سگ را از دهان امام عج در غار حرزا که نقبی ست به چاه سامراء و جمع کران را فراهم کنند و برای رهبری امام خامنه ای بفرستند، مجمع روحانیون مبارز و کارشناسان سپاه و و مداحان امام عج آنرا چشیدند وصحت آنرا تصدیقات کردند. سپس حضرت آقا آنرا اول غرغره و سپس تناول کردند و اینک حضرت ایشان در کمال سلامت هستند و خدا را شکر هیچ مشکلی ندارند، مگر اینکه ایشون حالا دیگر به آن مدفوع سگ که با آب دهان امام عج متبرک شده عادت کرده اند و موساد قرار است مرتب آنرا برای حضرت آقا بفرستد.

    رادیوامروز با نقل قول از سخنسرای حضرت آقا اعلام کرد- : «من از نزدیک شاهد هستم که رهبرهر صبح و شام آن مدفوع لزج را میمکند و قرار است حتا مثل تریاک آنرا بکشند. بنا بر این به زنان و مردان مسلمان نوید بدهید که آقا حالا حالا بر اشان تولید مدفوعی میکنند که هضم شده مدفوع سگ است از دهان امام عج! پس نگرانی نباشند! هم رهبر و هم امام عج وهم سگ مرحوم شاه که روحانوین آنرا مصادره کرده اند و هم امام زمان عج همه و همهخ در کارند تا برای آمام خامکنه ای غذا داروی خوب و مائده ای آماده کنند. پس هم رهبر و هم انقلاب در کمال سلامت هستند و خدی قهار و جنایتکار و جبار و مظهر بیشرفی ا را شکر که هیچ مشکلی نیست». پایان نقل قول.

  4. در مورد بیماری مولای جهانیان هرزت التنا حاج سید آیت الله اسدعلیجون خامنه ی خشتتکوهو پاره
    طبق خبر موثق موساد عسل سگ از دهان امام عج برای امام خامنه ای فرستاده و ایشون که طعم شناس است از آن مکیده و مالیده و خورده و شناخته و تصدیق کرده و حتا از آن عسل تولیدی سگ از دهان امام عج نوعی تریاک سگی درست کرده اند و با دیگ ۱۱۰ ضد کووید و از آن مدفوع سگ از دهان امام عج تولید نوعی تریاک ولائی کرده اند و امام خامنه ای به همراهی تریاکیان حرم می کشند و نشئه می شوند. برای همین ایرج میرزا گفته:

    تریاکیان الدنگ کردند کون پاره را تنگ

    تا سیل خون نیامد سنده برون نیامد

    در لحظه های موعود با آن امام نیرنگ

    شب در بساط احرار از التفات سردار

    عن در سپاه و پیشفنگ کنیاک بود بسیار تریاک بود بو گند،

    با رهبری به لبخند

    هر کس به نشوه‌ای تاخت با نشوه کار خود ساخت

    این رهبر فرزانه مکید از گ…ــُه سگ با آن دهان پاره

    آب دهان مطهر از آن امام غایب

    من هم زدم به وافور از حد خود فزون تر

    تریاک مُفت ریدم، باز هم دوباره ریدم

    غافل که رهبرینم با آن دهان بازش، بنشسته زیر مدبر!

    الحق که صبح آن شب ریدیم بر دفاتر،

    قرآن با خلایق

    هستیم جمله لایق

    جمعیتان خاطر ،

    گشت از وفور وافور الیُبس مزاج موفور

    با آن بساط مدفوع آما چه باک ِ رهبر،

    هی میچشد بی مر، هم میکشید بی در

    چونان که صبح ماندم در مستراب مضطر

    تریاکیان الدنگ سازند سنده را سنگ

    این رهبری الدنگ، هم میخورید فراوان، هم میکشید برسر

    چون قافیه شود تنگ وسعت فُتد به مَدبر

    یک قرن مات بودم زان پس به جد فزودم

    تا روده را نمودم خالی من ای برادر

    در این دهان رهبر

    تا سیل خون نیامد سنده برون نیامد اندر دهان رهبر

    چیزی ز کون نیامد جز پشکل محجر الاسواد المحجر

    این رهبری کیفور میزد با زبان جلق

    الحق که ریدن ما تریاکیان بدبخت،

    باشد جهاد با نفس یعنی جهاد اکبر

    دوستان میبیبنید که ایرج میرزا هم در فکر جهاد اکبر بوده خدایش بیامرزاد!

  5. این نظر را در سایت گویا گذاشتم اما غیب شد. همسرم میگوید در سایت شما نیز بگنجانم. در اینجا بهتان یااور شوم که شما کار مقبتی نکردید که پرچم شیروخورشیدتان را برداشتید! پرچم شیروخورشید مثل نام ایران است و به همه چه جمهوریخواه و چه مشروطه خواه تعلق دارد!
    شما خارج نشینان و خصوصا شاه اللهی ها ما مردم را در ایران نقره داغ کرده اید. من طرفدار مشروطه بوده و هنوز هم هستم. چپ گرا هم هستم اما واقعا رضا پهلوی و خصوصا همسر ایشان من را و مارا ناامید کردند. هم در ایران و هم در خارج میگویند که کسی که چپگرا ست نمیتواند مشروطه خواه باشد! این گریه دار است. من اصولا به این نتیجه و فکر رسیدم که سلطنت طلبها از نظر روانی خودشان را سزاوار واقعی و حقیقی الترناتیو شدن نمیدانند. برای همین به قول فردوسی :«همه آن کند کش نیاید بکار». اصولا آیا رضا پهلوی شاهزاده خودش را سزاوار و قادر به مجموعه رهبری شدن ندارد. رضا پهلوی مثل یک گیاه بیریشه عمل میکند. وکالت میدهم یک حماقت محض بود! من چند بار نظری نوشتم فورا طرفداران رضا پهلوی با فحاشی مرا تخطئه کردند. تجزیه طلبی دروغ محش است من خودم یکی از اقوام هستم. آقای شاهزاده رضا پهلوی واقعا ناکاردانی شما و خانم محترمه تان خجالت آور است. قدری خرد بورزید. طرفداران شما و البته چپ اللهی ها و شخص شما و خانمتان و مشاورینتان ائتلاف را تخریب کردید. با گفتار و کرداری نوین وارد عمل شوید. همچنین من از چپ و راست لیبرال و سوسیال درخواست میکنم تا همدیگر را بفهمیم و وارد همکاری و تساهل و تفاهم برسیم. آنچه را آقای حسن داعی میگوید بسیار درست است! من ملتمسانه از همه درخواست میکنم تا به فکر ایران و ایرانی به فکر ما باشند. ما واقعا داریم نابود میشویم و شماها دارید همدیگر را میدرید که در واقع کشتار ما ست! و دم مدعوتان گرم که با این نشاط از بیماریش سخن میگوید و با این حضور ذهن. تندرست باشی! زنده باد ایران زن زندگی آزادی و دموکراسی و خصوصا رفراندوم. هر کس باید بپذیرد که بیش از یک رای ندارد. باید خودش را در آئینه مخالفش ببیند. شما را به ایران سوگند میدهم باادب و با پرهیز باشیم. زنده باد ایران دموکراتیک چه جمهوری و چه مشروطه!

  6. برادر آمنه السادات ذبیح پور، استوری از خود و حسین آقامیری را در اینستاگرامش منتشر و از برگزاری مراسم عقد خواهر خود خبر داده.
    آمنه سادات وقتی به مشهد مقدس آمده بود در حضور امام هشتم و ضامن آهو به خود من گفت که چند شب صیغه ی امام زمان عج بوده. او حتا راجع به قد و قواره آلت حضرت حجت ابن الحسن العسکری عج هم با من به تفصیل و اشارات دست و وجب و گـِردی و کلفتی فقره ی آن حضرت گفته بود. تا جائی که من که زنی ۷۶ ساله هستم را وادار کرد که نذر کنم تا اگر حتا در بیداری نمی شود در خواب آن حضرت را در آغوش کشم. اتفاقا حاجتم بر آورده شد و آن حضرت را در خواب دیدم او را حاج سعید طوسی به من معرفی کرد. من فکر کرده بودم که یکی از نوجوانان حرم است، اما حاج سعید طوسی به من گفت که خود امام زمان است و یکی از موارد لواط او همین حضرت بوده که مرتب برای ملاطفه به بیت می آمده. طفلک امام زمان که گفت سیزده سالش بیشتر نیست زد زیر گریه و من با یائسه گیم ناگهان محتلم زنانه شدم. و حالا خوشحالم که دست کم همه ی اینها را در خواب دیدم. جالب تر اینکه این خواب را برای امام جمعه محله مان تعریف کردم و او گفت که او چله نشینی میکند تا این جوانک دوازده سیزده ساله امام عج را هرازچندی در بیداری و در خواب ببیند و محتلم شود. در هر حال خوشا به حال آن جوانی که آمنه سادات را بکندش ازدواج و عورت، جای عورت امام زمان عج بگذارد. خوشا به سعادتت ای فاطمه ی زهرای دوران ما تحت، بله ما تحت ولایت امیر مومنان دوران که ای تف به دورش بیاید!

  7. آقایان و خانمهای جمهوریخواه نه شما و نهع سلطنت طلبها و نه مشروطه خواهان و نه چپها و نه راستها و نه منلی ها و نه ملی مذهبی ها هیچکدام به تنهالئی نمی توانید و نمی توانیم این حکومت اسلام ضد ایرانی را سرنگون کنیم باید همه با هم باشیدم. آگر همه با هم خمینی بهش خیانت شد. دلیلی نمی شود که ما با هم نباشیم. لطفا پاسخم دهید!

    چرا سایت شما اینهمه مهجور است!؟
    و اما واقعا خاکی ناپاک بر سر ما ایرانیان کنند و چرا؟ برای اینکه ما وارثان ناسزاوار سرزمین و تاریخ و تمدن و هنر ایران هستیم. ما بازندگان تاریخیم! و چرا!؟ نگاه کنید یهودیان را، نگاه کنید ارمنیان را، نگاه کنید اروپا را و آمریکا را! نگاه کنید اتحادشان را. سپس نگاه کنید طرفداران جمهوریت در ایران را! طرفداران سلطنت در ایران را! طرفداران مشروطیت در ایران را! طرفداران حاج سید شیخ ابوالحسن بنی صدر با انقلاب اسلامی در هجرتشان را! طرفداران سازمان مجاهدین را و پایه گذاران کشتار آمریکائی ها در ایران و منطقه را و همکاران صدام را که با سماجت دست بردار هم نیستند! نگاه کنید به طرفداران حزب چپ ایران(فدائیان) با کشتار سیاهکل و حماسه نامیدنش در این ۶۰ سال را! نگاه کنید به ثروتمندان چپاولگر، به بساز بفروشها و به هتل سازها و مسجد سازها، نگاه کنید به آقا ها و آقازاده ها و به خارج نشینانی که همه و همه مدعیانند: شاه اللهی، چپ اللهی بنیصدر اللهی، به آنهائی که شورای احمقانه ضد ملی تصمیم (شورای ملی تصمیم) و شورای مدیریت گذار را سرهم کردند. برای همین قشر خاکستری به میدان نمی آید! من با آنها بسیار سخن گفته و شنیده ام. همه اینها در یک انجماد در یک سترونی در یک نازائی در یک مرداب خودخواهی و خودپرستی گرفتارند. برای همین نعره ی آن خانم که «رهبر منم رهبر توئی، رهبر همه…» گویای این نادانی و عدم بلوغ سیاسی و عدم شناخت مراحل پیشرفت، عدم توانائی در یک اجماع، در یک توانمندی هستند. در حالی که اینهمه و باز هم اینهمه که طبق آمارهای مختلف با زاد و ولد و ازدواج و… بیش از ده میلیون ایرانی در خارج از کشور و خصوصا در غرب میتوانستند حتا الهام بخش ما باشند که در ایرانیم همینطور دارند بر سر هم میزنند. حقارت را ببینید که چگونه غربی ها دارند با کل ایران و ایرانی بازی میکنند امروز سازمان مجاهدین خلق را در آلبانی سرکوب میکنند و فرادیش «رئیس جمهور» منتخب مسعود رجوی این امام غائب را در ایتالیا با سلام و صلوات میپذیرند. از آن طرف رضا «شاه» پهلوی را در اسرائیل و همه ی اینها حتا خودشان در بی مایگی و سردرگمی گرفتارند چه برسد به آنهائی که انگشت هم به دیگری میرسانند… نتیجه بگیرم که همه ی اینها در اثر بیسوادی و کم سوادی و گرفتاریهای روحی و روانی و بی ادبی و بی نزاکتی ست. بدبختانه گروهی نیز هستند که دارای سواد و اخلاق و فلسفه و منطق و ادبیات و هنر هستند اما انزوا طلب و گوشه گیرند و ساکت و میدان را داده اند بدست لمپن های انگشت رسان از هر گروپه و نحله ی سیاسی! من با الهام از جامعه ی ایران و برای دومین بار اعلام میکنم که ما در ایران نیاز به یک ائتلاف داریم که بنا بر امنیت لازم میتواند این ائتلاف و یا حتا اتحالد تا پیروزی در خارخ از کشور تشکیل شود و موجب کمک به یک حرکتی بشود که در ایران در حال آماده شدن است برای تا یکی دوماه آینده. آن ائتلاف باید: ۱- به دور تمامیت ارضی ۲- حکومت مرکزی نیرومند ۳- به رسمیت شناختن احترام به اقوام و زبان و فرهنگشان و رسم و رسومشان و دادن جا و مکان در پایتخت برای فرهنگسرا و معبد و…که از اجزاء سازنده کل فرهنگ ایرانیند… ۴- پرچم شیروخورشید به عنوان نماد ملی. این نشان، این پرچم هزاران ساله است و همچون نام ایرانزمین به همه تعلق دارد. ۵- تعهد به رفراندوم و گردن نهادن به نتیجه ی آن و نگهبانی صددرصد برای ممنوعیت و عدم امکان تقلب در آن، زیر نظر سازمانهای بین المللی و حقوق بشری. در آن ائتلاف همه ی اعضاء باید یک سخن گو داشته باشند و با هماهنگی کامل سهن بگویند و بنویسند. باید خط قرمزهخای خودشان را که از پیش ساخته شده را رعایت کنند. اینکه خانم گلشیفه بیاید در یک ائتلاف یا نازنین بنیادی و… کار درستی نیستن. آنها میتوانند کمک بکنند اما آنها نمی توانند سیاستمدار باشند. اگر بخواهند سیاستمدار شوند موضوعی دیگر است و راهی دیگر داردو آنها میتوانند پشتیبانی کنند. و نه بیشتر. نه؟ کسانی میتوانند بر آنچه نوشتم تکمله ای بنویسند. اما خود من در اینجا اینرا اصافه کنم که چنانکه ما بارها در ایران با دوستان دیگر بر سر فدرالیسم صحبتهای داغ داشته ایم و دوستان عزیزی آلمان را برای ما مثال زده اند… در اینجا من گوشزد کنم که، دوستان، ما تا رسیدن به جایگاه آأمان راه درازی در پیش داریم. ما در ایران توسط گرگان هاری از هر طرف محاصره شده ایم. من از آنها نام نمی برم شما خود نگاه کنید. اما در مورد آلمان نگاه کنید همسایه گانش را: هلند، بلژیک، لوگزامبورگ، فرانسه، سوئیس، لهستان، چک. و حالا دوستان بدانید که من و ما هم در چنین وضعیتی با فدلارلیسم موافقیم و هر گاه همسایه طالبانی ما و رجب طیب اردوعان و عربسان و امارات و دوبی و روسیه …به این درجه از همسایگیمان رسیدند من و ما هم به عنوان یکی و چندی از اقوام فدرالیست خواهم و خواهیم شد. در هر حال در یک حکومت لائیک و سکولار و دموکراتیک راه برای بحث های زندگی ساز برای ایران باز خواهد بود!
    تو خواه از سخنگ پند گیر یا فحش بده!

  8. این گزارش مهم را بخوانید:

    سرتیپ پاسدار محمداسماعیل کوثری، از فرماندهان سپاه و نماینده مجلس شورای اسلامی، می‌گوید سال گذشته بسیاری از مقام‌های جمهوری اسلامی نگران آینده حکومت بوده و بیم سقوط آن را داشتند.

    او گفته:‌ «پارسال همه رسانه‌ها علیه ما شدند و خیلی‌ها ترسیده بودند و خیال کردند که الآن دیگر نظام تمام شد؛ حتی بعضی از نماینده‌ها.در هر حال ما در شیبی قرار داریم و اگر همگی دست بکار نشویم شاید خواب ایرانیان در دشمنی با ما تعبیر شود. »

    آقای کوثری، که پیشتر جانشین قرارگاه ثارالله، قرارگاه امنیتی سپاه در تهران بوده، گفته است که از نظر او تهدیدها علیه آینده نظام حکومتی ایران به نوعی «امتحان» وفاداران به حکومت بوده‌اند، این امتحان با معدل ده روی بیست قبول شده و اگر وا بدهیم این قبولی بسیار موقتی خواهد بود و شاید فقط ما چند ماه فرصت داشته باشیم تا با وارد کردن حزب الله از لبنان کتائب و حشد الشعبی از عراق و شیعیان افغانی و اینک افریقائی ها هم به آقای آیت الله رئیسی قولهائی داده اند، بتوانیم جمعیتی برای سرکوب ایرانیان تدارک ببینیم.

    او می‌گوید در برابر ابراز نگرانی‌های مقام‌هایی که حکومت را در خطر می‌دیدند گفته:‌ «من گفتم اتفاقا اینها امتحان برای تک تک ما است که ببینند چه کسی پای کار است، چه کسی زیر کار است و چه بلیط میفروشد. آیا ایستاده‌ایم یا کم آورده‌ایم، یا به اموالمان می‌چسبیم و دیگر حرکت نمی‌کنیم. این حرکت، حرکت رفت و برگشت است. الان ما احباری داریم که تا یکی دو هفته و شاید یک ماه دیگر همه چیز دار آماده میشود. رهبری به خود بنده فرمودند بزودی قیام القایه خواهد بلود و خواهیم دید چه کسانی در جبه ما و چه کسانی در جبه ی ایران هستند.»

  9. دوست عزیز رنگین کمان جان، این مقاله در سایت شما بوده و ناپدید شده. من آنرا کپی کرده بودم. حتما آنرا دوباره به روز کنید. من البته کپی آنرا پیدا کردم و در این جا میگذارم لطفا آنرا پیدا کنید یا همین را در سایتتان به صورت مستقل به ذگنجانید. اینهاش:سخنرانی محمد هادی معصومی روحانی هفتاد و هشت ساله در جلسه ای خصوصیدر کرج بمناسبت فرا رسیدن ماه محرم متن این سخنرانی همراه با یادداشت زیربرای انتشار به سایت میهن ارسال شده است که در اختیار خوانندگان قرارمیگیرد . فرزندان من ، گردانندگان سایتهای اینترنتی سلام به شما عرضمی کنم.‏ گویا بعضی از شما در صحت وجود کسی که عاصی از دین باشد و پیش ازاین روحانی هم بوده باشد شک کرده ‏اید. باور کنید که اگر چنین چیزی راسالها پیش به خود اینجانب هم گفته می شد باور نمی کردم. ولی باید با ‏همهبلایایی که به سر مردم ایران و حتی جهان آمد بگویم که خوشبختانه بسیاری ازمردم توهمشان و ‏احترامشان به اسلام و روحانیت دچار تزلزلی ماهوی و ریشه ایشده است. البته آنچه را من می نویسم خارج ‏از استنادات نیست و کاملا قابلبرسی ست، شما با مراجعه به قرآن و احادیث می توانید واقعیت و یا عدم آنرا‏ثابت کنید. آنچه را من در آن صحبت و به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم کردمهمه و همه از بینات قرآنی و ‏تاریخی ست. مرجع و ماخذ آنرا نیز داده ام.آنچه که مربوط به تاریخ اسلام و ایران می شود نیز همه را در حد یک ‏سخنرانیکه ما با چندین جوان و با ترس و لرز در کرج و یا در تهران و یا جاهای دیگرانجام میدهیم، مستندات آنرا ‏حتا گاهی با عربی و دادن مراجع آورده شده ومی شود. خوشبختانه در ایران امروز اگر ترس ها و وحشت ها ‏کنار رود چه بسانشست های چند ملیونی در باره حقانیت و خصوصا عدم حقانیت اسلام برپا خواهدشد. و باز ‏هم خوشبختانه این دستگاه کامپیوتر نسبت به برد خبر و اشاعه یاندیشه هزینه ها و خطر های جانی را کمتر ‏و کمتر کرده است. علی ایحال شمابدانید که هر لحضه ممکن است مرا و فرزندم را و حتا زن و بچه های دیگرم ‏درخطر بوده باشیم . اما چنانکه به فرزندم گفتم تا به شما بگوید بدانید که مادر برهه ای از زمان به سر می ‏بریم که لازم است برای بقای ایران و درنیفتادن آن به روز عراق و تجزیه ی آن هر طور شده با هزینه کردن و با‏افشاگری اصل دین از بروز عراقی شدن ایران و حتا نابودی آن جلو بگیریم. ‏ ‏فرزندان عزیزم من با صدای بلند به شما بگویم که ما هر چه می کشیم از اسلاماست و باید آنرا افشا و رسوا ‏کرد. ما در ایران با خطراتی روبروییم که شمادر آن جا، آلمان و آمریکا و فرانسه و انگلیس و جاهای دیگر اروپا و ‏آمریکاروبرو نیستید. بنا بر این کوشش کنید از آدمی مثل من نهایت استفاده رابکنید. من چنانکه در آن ‏سخنرانی گفتم و نوشتیم آفتاب لب بامم. شاید شماآخوند سرخورده و مرتد و دین باخته ی دیگری را پیدا نکنید ‏که جرآت کند باشما و چهار تا جوان دانشجو یا بسیجی و پاسدار سرخورده حرف بزند و اسرارهویدا کند و نه ‏اینکه نترسد بلکه بترسد و با ترس باز هم بگوید و بنویسد.شما مطمئن باشید که با درصدی بزرگ روزی خواهید ‏شنید که روحانی نمای فلانکه با نام مستعار محمد هادی معصومی سب النبی و مرتد بود و چه و چه می ‏کرد وبرای سایت های معلوم الحال خارج کشور مطلب می نوشت امروز دست گیر شد و یاامروز بدست ‏سربازان گمنان و یا نام آور امام زمان و یا فرزندان نواب صفویبه درک واصل شد. شما اسم واقعی مرا نمی ‏شناسید و شما حتما به من این حق رامی دهید. اما و اما و باز هم اما بدانید که بیشتر از هفت پشت من ‏آخوند وآیت الله و مرجع تقلید بوده اند، ومن خود از نزدیک بسیاری از این آقایانروحانی و حتی سران آنها را می ‏شناسم. حال خود دانید که آن مطلب را که بهمناسبت آغاز ماه محرم که در واقع آغاز عزادری برای ایران است را ‏منتشرکنید یا نه. مطالب بعدی مرا منتشر کنید یا نه . موفق و باشید.‏ محمد هادیمعصومی از کرج در اینجا باید از فرزندم به خاطر اینهمه زحمت قدر دانی کنم.‏ اسلام نیاز حیاتی به باز سازی خودش دارد و گرنه مثل ممثل همانحمله انتحاری ست که هم خودش را می کشد و هم همه ی آنچه اطرافش هست را نابودمی کند. متن کامل سخنرانی محمد هادی معصومی روحانی هفتاد و هشت ساله درجلسه ای خصوصی در کرج بمناسبت فرا رسیدن ماه محرم. توضیح: این سخنرانی کهبه صورت مخفی و در حضور چندین دانشجو و پاسدار و بسیجی ناراضی در کرج برپاشده از نوار پیاده شده و آقای محمدهادی معصومی آنرا خوانده و تصحیح کردهاند. با درود و سلام به شما که با قبول خطر به اینجا آمده اید. بایددر طلیعه سخنم عرض کنم که نخست اینکه به خاطر وضعیت حالیم و هم کمی وقت وهم عدم امنیت ممکن است مسائلی را که اینجانب مطرح می کنم تا اندازه ای ازهم گسیخته و نا منسجم باشد. آنچه را امروز بیان خواهم کرد، مختصری ست ازرساله ای در باره ی اسلام و تشیع که به محض آماده شدن از طریق اینترنت بهاطلاع عموم خواهد رسید. چنانکه امروز رایج است میتوان آنرا با دستگاه پستالکترونیکی همه را از آن آگاه کرد. بنده معتقدم که اسلام برای حیات خودش وهم دیگران باید که اصلاح شود، اصلاح اسلام به هیچ روی از نوع اصلاح طلبیآقای خاتمی و آقای کروبی و مجلس ششمی ها نیست. اسلام در حقیقت حمله ایانتحاری ست، چنان که رایج است. و حمله ی انتحاری یعنی کشتن خود و دیگران. وهمه ی اینها یعنی مرگ به عنوان هدف غایی و نهایی. برای همین هم اگر اسلامبه گفته ی غربی ها رفورم نشود برای غرب هم خطرناک است. می گویم برای غربزیرا خطر ناک بودن اسلام برای خودش مثل روز روشن است. بنا بر این اگر درخود اسلام اتفاقی نیفتد ، غرب و جهان آزاد (که البته این آزادی نسبی ست و در هر حال نسبت به ما آنها در آزادی به سر می برند) کمر بر دفاع همه جانبهاز هستی خودشان خواهند بست. و این دفاع یعنی انهضام و در هم شکستن کاملکشورهایی که خودشان را با شرایط همزیستی مسلمت آمیز جهان تطبیق نمی دهند. وایران ما متاسفانه در راس همه این کشورهای یاغی و کردن کش و اسلام گرا ست.من فکر می کنم از آنجا که کسی از روحانیت جرات و و کیفیت از خود گذشتگی واز مال گذشتگی و از موقعیت گذشتگی آنرا ندارد که این مباحث را مطرح کندمباحث بنده که امروزه و امروز مطرح می کنم برای عموم مردم مسئله ای حیاتیمی باشد. بنا بر این از عموم مردم که خواننده و شنوندهی مطالب منند تقاضامی کنم که در نشر و ترویج آن نهایت سعی و کوشش خود را گسیل دارند. اینجانباگر نه یک سال که شاید دو سه سال آخرین زندگیم را می گذرانم. آفتاب لببامم. آنچه از جهان نصیبم شده، و باید با عزا و تاسف بگویم، همه بلا بودهاست و مصیبت و رنج. چنانکه در گذشته نیز گفته ام با احتساب به اجدادمقرنهاست که پدران من از فرقه روحانیت شیعه بوده اند و از این استمرارارتزاق کرده اند. من نیز سالها سال از این وضع مسثناء نبوده ام. ولی اعتقادمن بر این است که انسان تا زنده است باید زندگی کند و یکی از نعمت هایعظیم زندگی که همه چیز دیگر را نیز تحت الشعاع قرار می دهد تفکر و شک است.اینجانب دیری ست که به مقوله ی شک به عنوان ابزار پیشرفت بشر توجه و باوردارم و آنرا به همه ی هموطنان زن و مرد و پیر و جوان توصیه می کنم. با شکاست که بشریت امروز به چنین پیشرفتهای بزرگی نایل شده و با شک است که اینراه را حتما ادامه خواهد داد. ادیان سه گانه ابراهیمی پیوسته راه شک رامسدود کردند و خرد را خفه و پژمرده و عقیم نمودند. با انقلابات فکری وعقیدتی که در بلاد مغرب زمین روی داد از بلیه مذهب تا اندازه ای آزاد شدند وپیشرفتهای بشریت امروز هم که همگی در گرو این آزادی بود رابطه ای معکوس باعقب نشینی مذهب مسیح و مذهب موسی داشت. شما شنوندگان محترم اگر توجه کنیدرابطه ای انکار ناشدنی ست میان دینداری و خرد و پیشرفت و هنر و دانش.انسانها هر قدر دیندارتر بشند بسته تر و بی فکرتر و نا مبتکرتر و بی هنرترند! به شک باز گردم که که کلید همه ی پیشرفت ها و تفکر هاست. انسان متمدنوقتی به خدا شک کرد خود همه کاره ی جهان شد. قوانین سر سخت جهان را کشف وبه جای توکل و توسل بر آن سوار شد، و قوانین خود را بر آن استوار کرد.امراض مختلف را، زلزله و سیل و آتش سوزی و توفان را به جای بلای آسمانینامیدن کشف شهود کرد آنرا باز شناخت و برایش پیشگیری و علاج و دارو ساخت. وهمه این کارها را نکرد مگر با فاصله گرفتن از دین و حتا ایمان! کسانی کهمدعیند که فلان و بهمان با اینکه مذهبی بودند عالم به فلان علم و دانش همبودند باید بدانند که اولا آنها پیوسته از اینکه از سوی مذهبیون به ارتدادمتهم شوند از افشای لامذهبی خود ترس و وحشت داشتند و ثانیا اگر هم چنینباشد لاجرم ابتدا و آغاز دانش و علم با ابتدا و آغاز لامذهبی همراه و لازمملزوم یکدیگرند. آنها که حافظ و سعدی و مولوی و خیام و ابن سینا و سهروردیابن خلدن و ابن عربی و الکسیس کارل را و حتی گاهی شنیده شده ادیسون را مومنو معتد و مسلمان و با ایمان می دانند از بی کسی ست که دست به دامان اینگاهی لامذهبان و گاهی از ترس مسلمانان و گاهی متظاهران به دین می شوند!آنها اگر اینها را از زندگی ذهنی خود دور کنند چه کسانی باقی می مانند؟ اگراینها را از زندگی یک مومن مسلمان مثل شیعه برداریم چه کسانی باقی میمانند؟ بلال حبشی و اباذر غفاری پیامبر اسلام و امامان شیعه و روحانیون کهالبته به مناسبت ماه محرم مورد بحث امروز ما نیز هست و موضوع جلسه ی ما درهفته ی گذشته در تهران هم بود. بحث امروز را باید از دو یا جهت مورد تجسس وقرائت قرار داد. ۱= یِکی اینکه اسلام و انبیا و اولیا او از پیامبر وامامان گرفته تا روحانیون و اعظام دیگر اسلام همگی نه تنها ضد ایران وایرانی، ضد پارس و پارسی بوده اند ( در اینجا وقتی میگویم پارس و پارسی مرادم مفهوم لغوی آن به معنی همه مردمانی ست که با هر مرام و آیین و زبان و رسم و رسوم زیر چتر تمدنی و فرهنگی و تاریخی ایران زمین زندگی می کردند، از عرب و ترک و پارس و لر و بلوچ و گیلک و تالش و…) بلکه آنها ضد تمامیفرهنگها و ملت ها و مردمان کره ی خاکند حتی ضد عرب هم هستند. که؛ در قاموسایرانی و فرهنگ آن نژاد پرستی و ضدیت با زبان و فرهنگی نباید وجود داشتهباشد. مسلمانان ضد همه هستند حتا ضد اعراب غیر مسلمان. لازم است در اینجاگفته شود که اکثریت قاطع جنگهای مسلمانان در صدر اسلام بر علیه خود عربهابود. عربها خود اولین قربانی اسلام و مسلمانان بوده اند. برای مسلمانانتنها اسلام است که باید زنده باشد و نه غیر از اسلام. البته این ضدیت ازسوی مسلمانان در مورد ایران با سرسختی و تظاهر و عزم جزم و ثابت قدمی ودیرپایی و بی نظیری بیشتری به خرج داده و می دهند. این حب و بغض از ارکان واساس و سرشت و شالوده ی این مذهب است. بنا بر این لازمه ترک این کینه وبغض یا همانند کردن دشمن است به خود و یا قتل او ست تا به تابیر قرآن او «لاتکون» شود؛ یعنی نابود! اسلام اصولا ضد غیر خود ی است. ضد نا محرم است…در تمام اخبار، آیات و روایت و فرهنگهای اسلامی نوعی ضدیت با بشر غیرمسلمان وجود دارد که اگر بخواهیم به همه آنها بپردازیم مثنوی هفتاد من کاغذخواهد شد. کافی ست به همین دم دست ترین مقوله که هر روز مسلمانان آنراهفده بار تکرار می کنند یعنی نماز توجه کنیم که اتفاقا کسی به آن نپرداختهدر حالی یکی از آطه های نژادپرستانه مذهبی قرآن است. در نماز بعد از آنی کهبه صورت مزورنه ای با بسم الله الرحمن الرحیم شروع می شود در پایان خود رارستگار و دیگر مذهبان را « مغضوبین » و « ظالین » معرفی می کند. غیرالمغضوب علیهم ولا الضالین، غیر خودی، مورد غضب واقع شدن و گمراهان!کسانیکه آدرس امیران غضب را از من می خواستند توجه کنند. در نیایش و دعای مسلمانبه صورت ریشه ای وجود دارد. همین الساعه که من اینجا رسیدم از من پرسشیشد. این پرسش را دوستان دیگری از جمله در خانواده خود من هم مطرح کردند.این روزها در مورد اهانتی که حسین ابن علی به ایرانیان کرده و در « سفینهالبحار و مدینه الاحکام و الاثار» نوشته حاج شیخ عباس قمی آمده از منپرسشهایی شده که آیا صحت دارد یا ندارد. پاسخ من این است که مگر امروزمسلمانان همه جهان به نا مسلمانان همه جهان فحش و توهین روا نمی دارند. مگردر همین کشور خودمان تمامی توهین ها را در نماز جمعه و در کوی برزن و توسطهمین رهبر انقلاب و هم آن رهبر قدیمتر به مردم غیر مسلمان روا نمی دارند.مگر در تریبون نماز جمعه رهبری نگفت که ایرانیانی که با او و نظرش موافقنیستند بی غیرت و بی سوادند. مگر همین امروز بر سر منبر های ما در نمازهعای جمعه ی ما « اللهم اخذل الیهود و اهله ــ اللهم اخذل الیهود والنصاری» گفته نمی شود. مگر مرگ بر ضد ولایت فقیه معنیشاین نیست که دست کممرگ بر نود در صد مردم ایران. مگر مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل و مرگ برهمه ی عالم که بیست و هفت سال است که می گوییم و عمل هم می کنین. از کشتنسربازان آمریکا یی و سربازان فرانسوی و انگلیسی و اسراییلی در لبنان گرفتهتا کشتن یهودیان در مرکز تجمع آنها در آمریکای جنوبی گرفته تا کشتن سربازانآمریکایی در عربستان و کشتن مخالفان حکومت و مخالفان اسلام در ایران و درخارج اینها همه در راستای همان ضدیت با بشر غیر مسلمان نیست. حال شما ازجان یک مسلمان که از فرهنگ بالایی و سواد و کمال بالایی هم برخوردار نبودچه توقعی دارید. حال اگر هم صد ها سال بعد از مرگش سکه امامت و سیدالشهدایی بنام بزنند و برایش زیارتنامه بنویسند و گنبد طلا برایش درستکنند. سخنانی اینچنینی در مورد ایرانیان هم از دهان پیامبر بیرون آمده و همعلی و هم همه ی امامان دیگر. البته چنان که گفتم و خواهم گفت این مسائل بهطور فراوان نزد کسانی که در حوزه های علمیه خودشان را جزء خواص می دانندمطرح بوده و هست ولی نباید این مسئله به بیرون برود. چنان که من مطلع هستمرهبری و شورای نگهبان شدیدا از بیرون رفتن این سند از محدوده ی روحانیت بهخارج عصبی هستند. این سند چنانکه دیگران نوشته و گفته اند در صفحه ۱۶۴ «سفینه البحار و مدینه الاحکام و الاثار » نوشته حاج شیخ عباس قمی می باشد .این شیخ نویسنده بسیاری از کتابهای ترویجی خرافات شیعیان است. این همانکسی ست که مفاتیج الجنان را هم نوشته. او چنین نوشته است: « فامنت به العجمفهذه فضیله العجم مع عن ضریس عبدالملک مع عن ضریس بن عبدالملک قال سمعتابا عبدالله علیه الاسلام نحن قریش و شیعتنا العرب و عدونا العجم بیان ایالعرب الممدوح من کان عجما والعجم المذموم من کان عدونا و ان کان عرباسورای الثانی فی الاعاجم قب لما وردسبیالفرس الی المدینه ادار الثانی انیبیع النساء و ان یجعل الرجال عبیدالعرب و عزم علی ان یحمل العلیل و اظعیف والشیخ و الکبیر فی طواف…» او می نویسد که « در مقایسه عرب و ایرانی ضریسبن عبدالملک از قول اباعبدالله سلام الله (امام سوم شیعیان حسین بن علی)روایت میکند که گفت شنیدم از ابا عبدالله الحسین که گفت ما از نژاد قریشهستیم و شیعیان ما تنها ازاعراب و دشمنان ما ایرانیانند و روشن و بین استکه عرب از ایرانی برتر و نیکتر است و هر ایرانی از دشمنان معمولی ما نیزپست تر است. ایرانیان را باید دستگیر کرد و به عنوان اسیر به مدینه آورد وزنان و دخترانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی برد تاپیران و ضعیفان را بر دوش کشند و به طواف برند…» (البته بعضی عجم را غیر ایرانی معنی می کنند که گر چه تغییری در اصل ماجرا ندارد اما لازم است گفته شود که اعراب و خصوصا مسلمانان و بالاخص پیامبر و امامان برای تحقیر و خفت ایرانیان آنان را عجم خطاب می کردند. و اتفاقا « عجم زنده کردم بدین پارسی» فردوسی هم اشاره اش به همین است). در اینجا لازم می دانم اشاره ای به نهج البلاغه ای بکنم که ایرانیان نوشتند و آنرا بنام علی کردند. روشن استعلی ای که نهصد نفر را در یک روز گردن می زند و در طول عمرش شخصا با احتسابهمه ی مقتولینش شاید سر به چندین هزار نفر بزند نمی نوانسته چنین خطبههایی زا بگوید و بنویسد. این نوشته ها را باید به شریف رضی نسبت داد و ازاو بابت آنهمه شعورش تشکر و قدر دانی کرد. من بدون هیچ حب و بغضی خواهران وبرادران و فرزندان خودم را به این موضع توجه می دهم که شریف رضی حدودچهارصد سال پس از علی ابن ابی طالب نهج البلاغه را نوشته! همین امروز بااین همه امکانات و رادیو و تلویزیون و روزنامه ما نمی توانیم دقیقا بفهمیمکه خمینی چه گفته و چه نوشته! سخنرانی خمینی در بهشت زهرا نایاب است. احمدینژاد را ما همگی نزد آیت الله آملی ادعای تقدس می کند، فیلم هم از اوگرفته اند ، اما او می گوید بابا این من نیستم. خمینی در پاریس وعدهدموکراسی می دهد ، بعد زیر همه چیز می زند. امروز تنها چند سال و حتی ازفردای مرگ خمینی هزاران کرامات را به او نسبت داده اند، حال چطور شما میخواهید که شریف رضی که بیشتر از جهارصد سال بعد از مرگ علی نهج ابلاغه بهنام علی می گوید و می نویسد درست و راست باشد. تنها توضیحی که می شود برعمل شریف رضی داد زیرک بودن و اصالتا ایرانی بودن اوست گر چه در بغدادبدنیا آمده باشد. زیرکی او در این است که توانسته از یکی از خونریزترین وگردن کلفت ترین و حتی جلادترین آدم در تمام روزگاران ـ شما توجه داشتهباشید که تا به امروز بشریت کسی را به خود ندیده است که بتواند در یک روزنهصد نفر را سر ببرد و ککش هم نگزد!!! حتا کسی که با بمب اتم هم آدم کشتاولا خون جهیدن از رگهای قربانیانش را ندید و دوما چنانکه در رادیو منشنیدم بعد از این عمل غیر انسانی دچار عذاب وجدان شد، در حالیکه علی و حتیحسین و دیگر مسلمانان طبق اخبار خود شیعیان هر قدر آدم می کشتند بشاش تر وزنده تر می شدند ـ در هر حال شریف رضی کارش مهم است زیرا خواسته است قدریانسانیت و بزرگ منشی که خاصه نزد ایرانیان از منزلتی بالا برخوردار بوده رادر این خشونت و تقدس خشونت و آدمکشی وارد کند. بنا بر این شما یقین داشتهباشید که این نامه ها و خطبه ها از آن علی نیست. اکثرا خوب هست ولی کار علینیست کار علی ، کار اسلام، کار پیامبر، کار قرآن، کار خمینی چیز دیگری ست وروشن است که چیست. ۲= دیگر اینکه ممکن است کسی، مردمی ملتی فرهنگی رغیبداشته باشد، حتا دشمن داشته باشد که تا پای جان او هم ایستادگی کند. اینموضوع در همه تاریخها و فرهنگها وجود داشته و دارد. تمدن و فرهنگ عجیب غربنمونه ای منحصر به فردی از آن است. او در پی رقابت با همه ی فرهنگهای بومیست ولی در عین حال هم به « غیر» همه چیز پیشنهاد می کند. حتا به دشمنش همقرص آسپرین و ضد درد و آمپول ضد کزاز و واکسن ضد وبا و ضد دیفتری و برق وتلفن و ماشین و تکنولوژی میدهد. البته برای این کار دلایل خودش را هم دارد.بهردلیلی که باشد مهم این است که دیگر فرزند حتا مسلمان ضد کافر و ضد غربهم دیگر بچه اش از دیفتری خفه نمی شود و خودش و ناموسش و خانواده اش از وباو مالاریا و سل و سردرد نمی میرند. ولی اسلام در دشمنی و ویرانی با غیرخودی به قول احادیث و قرآن « شدید» است و شدید یعنی اشد مجازات و یعنی مرگ!در حالی که هم رنگ و هم مذهب و همدین شدن با مسلمان هم مزیتی غیر از زندهماندن ، ولی برده و بنده ماندن ندارد. شما نگاه کنید در سرتا سر تاریخ وسرتاسر جهان مردمی را عقب افتاده تر از مسلمانان نداریدف حتی خود بنده!آنهم با آنهمه ذخایر نفت و گاز و معدنهای دیگر. شما مردمی را کم فرهنگتر وبی فرهنگ تر از کشورهای اسلامی ندارید. اسلام همانند یک بیماری ویروسی همهچیز انسانها را مورد آسیب قرار می دهد. شما نگاه کنید کشور هند که مثلایران حدود پنج شش و حتا هفت هزار سال سابق ی تمدنی دارد، بسیاری از آدابرسومش هم قابل ایراد و انتقاد است. ناگهان اسلام مثل یک بیماری وارد آنجاشده. سال حدودا هزار و نهصد و پنجاه میلادی استقلالش را از انگلستان بدستمی آورد. انگلیسی ها می روند گر چه زیانهایی هم با استعمار خود بر هندوستانبه جا می گذارند، اما به هندوستان دمکراسی ای می دهند که زبان زد خاص وعام است. ولی به محض استقلال از انگلیس « پاکان» اسلام پناه که به مرضاسلام دچار شده بودند با قیام و آدمکشی و برای « لاتکون» کردن مردمهندوستان این کشور را تجزیه کردند و پاکستان را بوجود آوردند. حالا شمابیایید و این کشور را با کشور مادرش هندوستان مقایسه کنید. فرهنگش را،مردمش را ، سیسمتش را حکومتش را، پیشرفتش را، آبرویش را در جهان و…شما تمدنعظیم مصر را نگاه کنید با آن بزرگی و مناعت طبع و پیشرفتهای هنگفت که هنوزچشم بشریت امروز به آن خیره مانده و هر روز یره تر هم می شود. شما ببینیداسلام با او چه کرده است، حیثیتش را شرفش را فرهنگش را تاریخش را چنان بهپستی این بیماری آلوده است که حتا زبان مادریش را از یاد برده! به تاریختمدن خودش که یکی از درخشانترین تواریخ همه جهان است به تمسخر نگاه می کند.امروز تنها یک انسان « تندرست » و « سالم » است که اینهمه بزرگی و عظمت راتقدیر می کند او هم کسی ست که مسلمان نباشد و یا آدم بدیعی باشد، یعنیبدعت گذار و بدعت گذار یعنی کسی که طبق قرآن و اسلام باید او را کشت،چنانکه خمینی بدعت گذاران مجاهد را کشت، و بهایی ها را کشت، پیش از همکسانی کشتند، بعد از هم خواهند کشت. مسلمان مصری امروز به فرهنگ و تمدن وزبان مصریش به چشم تحقیر می نگرد. او امروز به عربیت و اسلامیت خود مباهاتمی کند. در واقع او از آنجا که به بیماری فلج کننده ای دچار است که ذهن اورا و فکرش را تخدیر کرده تنها به همانی می نازد که او را همانند عفیون درچنبره گرفته است. همین روحیه هم نزد پاکستانی ها هست. آنها به حق سابقه یتمدنی خودشان را فراموش کرده اند و بالاتر از ۱۹۵۰ را نمی بینند. برای یکپاکستانی مسلمان و معتقد تاریخش تاریخ اسلام است و لاغیر. و چون پاکستانبیشتر از شصت سال ندارد بنا بر این مجبور است به محمد و علی و عمر و عثمان وامامامان و خلیفه های دیگر اقتدا و ارتجاع و اعتصام کند. شما سیستمدیکتاتوری پاکستان را با دموکراسی عظیم هند نگاه کنید، مقایسه کنید. گویادر هند سیصد دین و مذهب و آیین است که همگی با هم در صلح و صفای نسبی زندگیمی کنند. تعداد زبانها هم کمتر از این نیست. آفریقای شمالی را شما نگاهکنید. اسلام مثل اسید ریشه درخت تناور تمدن و فرهنگ تونس و الجزایر و مراکشرا سوزانده. تمدن آنها به قول آن نویسنده ی تونسی که الان در ذهنم نیستبسیار پر بار ، غنی و آزاد ظریف و زیبا بوده و هیچ ربطی به این تمدن وفرهنگ عاریتی و تحمیلی اسلامی نداشته . که اسلام به زور شمشیر کشی و زبانبریدن و سر بریدن و قتل عام بر آنها تحمیل شده است. افغانستان کشور همزبان وهم فرهنگ خودمان را نگاه کنید در چه آتش ستمی از اسلام بسر می برد.افغانستان کشور ی ست در قلمرو شعر و زبان و فرهنگ و تمدن ایران زمین، کشوربرادر من و شما، افغانستان! جایی که در آن، در سینمایش ، در زمین ورزشش، درسالن تاترش در سالن نمایشش انسان ها را به جرم عشق بازی ، به جرم هنرمندی،به جرم آزادی خواهی و نامسلمانی در برابر دوربینهای تلویزیون جهان به اذنقرآن و پیامبر اسلام و امامان مبین و با تلاوت آیاتی از قرآن گردن زدند،دست بریدند پا بریدند و چشم در آوردند و باز هم چنین خواهند کرد. چنانکه درایران در این بیست و هفت سال و در این هزار چهارصد سال و در هر جایی کهاین دین حنیف رفته چنین کرده، حتا در عربستان هم، شما اگر به مکه بروید وبه عنوان یک آدم آزاد در در هر جای عربستان قدم بزنید صبح های زود گاهی قبلو گاهی بعد از اذان شاهد گردن زدنهایی خواهید بود که در باب الفیصل و بابلسعود و اجرا می شود، و در مملکت خودمان که دیگر دوباره تکرار نکنم. چرا؟پاسخش قرآن است، پیامبر است، علی ست، حسن است، حسین، و همه خلفا و امامانهستند. قرآن فرمان می دهد: «فاذالقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب حتی اذااتخنتموهم فشدوا الوثاق فاما منا بعد و اما فداء حتی تضع الحرب اوزارها ذلکو لویشاء الله لانتصر منهم ولکن لیبلوا بعضکم ببعض و الذین قتلوا فی سبیلالله فلن یضل اعمالهم» این آیه که در سوره ای که پیامبر محمد بنام خودشکرده است. یعنی اسم این سوره سوره ی محمد است در آیه ۳ آن. و معنیش ایناست: « شما مومنان و پیرو قرآن پیامبر ( چون در آیه پیش از این اشاره ش صریحا به خود قرآن و پیامبر است) هر جا که خود را در برابر کافران دیدیدباید که سر آنها را ببرید. شما باید آنقدر خون آنها را بریزید تا آنها همگیاز پا در آیند. وقتی از پای در آمدند و دیگر رمقی نداشتند آنانرا به بندکشیده اسیر کنید. و وقتی آنان را با منت آزاد کردید از آنان باج بگیرید. واین حکم خداست…» بنا بر همین حکم حکومتی اسلام ناب محمدی بودی که مسلمانانبه ایران حمله کردند و کتابها را سوزاندند و بنا ها را ویران کردند.زرتشتیان را و میتراییان را و بودییان و مسیحیان را و یهودیان را همه و همهرا از دم تیغ گذراندند و مخزن آسیبهای آبی را از آب خالی کردند و برای زهرچشم گرفتن، از خون ایرانی پر کردند و به فرمان همان آیه و صدها آیه دیگرآسیاب به خون ایرانی گرداند و گندم آرد کردند و نان پختند و خوردند. دراستان خوزستان امروزین چنان کشتاری از زرتشتیان کردند که در تاریخ نمونه آنرا تا آن روزگاران نداشته است و پس از آن نیز بدان صورت شنیع و مشمئزکننده کسی ندیده است. این متمدنان به تمدن اسلام ناب محمدی وقتی به ایرانرسیدند چنان در حرص طمع بودند که گاهی فرماندهان آنان آنقدر خوردند تاترکیدند و یا آنقدر به زنان و دختران ایرانی تجاوز کردند تا در بستر مردند.و آنان همه ی اینها را به حکم و به اذن الله و پیغمبر و امام کردند.افتادن به دامان تشیع همه و همه در واقع پناه بردن از قاتل است به قاتل.چطور ممکن است که در کشوری که صد در صد غیر مسلمان بود با آنهمه سنن وآیینها و رسوم مختلف از بودایی و نصرانی گرفته تا یهودی و مسیحی و البتهزرتشتی ناگهان همه و همه مسلمان شوند. و مگر نه این است که خود پیغمبر درقرآن خطاب به خودش می نویسد: گمان مبر که تو خود اینچنین پیروز میشوی تو همشمشیری تیز داری و هم زبانی لَیِن. و اما خوشبختانه دیگر کسی در براییشمشیر آقا پیامبر، محمد رئوف و مهربان شک ندارد ولذا با شمشیری به آن تیزیدیگر چه کسی فکر زبان است! ولی خواهران و برادران فرزندان من این روزهاسندی روشن از دشمنی امام حسین با ایرانیان منتشر شده که در ایران و گویاجهان سر وصداهای بسیاری کرده است. اولین دشمنی امام حسین با ایران و ایرانی غنیمت گرفتن شهربلانو دختر بچه شش ساله یزدگرد است و تجاوز به او. سپس دشمنی قرآن ، پیامبر، امام علی، امام حسن، امامحسین، و دوازده امام دیگر یا حتی یک مسلمان عادی پیدا نمی شود در ایران ،در مصر، در پاکستان و یا هر کشور دیگری که اسلام درش شیوع کرده باشد پیدانمی شود که با آزادی و دموکراسی سر جنگ نداشته باشد، به همان مقدار که یکمسلمان به آزادی نزدیک می شود، به علم نزدیک می شود ، به فرهنگ نزدیک میشود لازمه اش دوری و فاصله گرفتن از اسلام است. شما ببینید در یازدهمسپتامبر سال دوهزار و یک میلادی اسامه بن لادن با انصارش حدود پنج شش هزارنفر را کشت. این کار با اذن قرآن ، با اذن پیامبر با امام و خلیفه انجامشد. پیغمبر در جنگهایی که به مردمان مختلف در دوره ی زندیگیش تحمیل کردهزاران نفر را شاید ملیونها نفر را از دم شمشیر گذراند. علی همین طور، امامحسین و امام حسن و تمامی امامان همین طور. تکرار کنم که علی طبق تاریخ وروایاتی که همه از جمله امام خمینی و رهبر خامنه ای هم بارها به آن استنادکرد نهصد نفر رو در جنگ با بنی قریضه سربرید. تمام امامان شیعه هم آدمکشبوده اند و هم کشته شده اند. این مسئله قابل اعتناست! شیعیان و مسلمانهاوقتی آدمکشی می کنند آنرا کافر کشی و به درک واصل کردن دشمن می دانند ووقتی خودشان کشته می شوند در هر راهی که باشد و برای هر کاری شهید محسوب میشوند. با این حال این مسئله ی مهمی ست که ما بر سر منابرمان و در کتابتاریخمان از آدمکشی های پیامبر و امامان خود تا آنجا پیش می رویم که تارکاب اسب آنها خون بالا آمده. بنا بر این، در این که آنها آدمکش هستندتردیدی کسی ندارد. خود ما روحانیون مرتب آنرا در مساجد و و تکایا و برمنابر گفته ایم. امام خمینی در سال شصت و چهار و شصت و هفت مستقیما حدودپانزده هزار نفر را که حتا در مسلمان نبودنشان هم شک رواست قتل عام کرد.این البته تنها در آن سال بود و در تمامی دوره ی حیاتش خمینی به دادن فتوایقتل برای این و آن و یا این گروه و آن گروه طی شد. فتوای او برای قتلسلمان رشدی نمونه بین المللی و سمبلیکی بود که سالها بعد فرزند روحانی اوبن لادن در الگویی بزرگتر در نیویورک اجرا کرد. در رابطه با قتل عام خمینیدر سال ۶۴ و قتل های زنجیره ای از دکتر سامی و سید جواد ذبیحی و تقیروحانی، تا پروانه و داریوش فروهر و احمد تفضلی و محمد جعفر پوینده، و محمدمختاری و سعید شریف و پرویز دوانی و هزاران دیگر و قتل آن صد و چهاردهپانزده نفر پاسدار و خبرنگار و قتل سردار احمد کاظمی و یارانش آنهم به خاطرتنها مخالفت لفظی با رهبری و نحوه ی بر خورد حکومت با مسئله هسته ای، واینکه آنها همه تدابیر ناامنی را برای هواپیمای آنها اندیشیده بودند.، چونآن هواپیما می بایست حتما سقوط می کرد و احمد باید حتما کشته می شد حال باچند نفر دیگر بهتر بود چون می توانستند ماجرا را بهتر لوث کنند. برای همه یاینها که گفتم و نوشتم از قتل دکتر کاظم سامی دوست بسیار خوبم تا ذبیحیو…تا احمد کاظمی که می شناختمش و چقدر به زندگی بیشتر از مرگ علاقه داشت! وچقدر دلش نمی خواست شهیدش کنند و بعد هم برایش تعزیه بگیرند، آری برای همهی اینها پاسدارانی هستند که هنوز در عذاب وجدان آنروزها و این روزهاگریانند و می سوزند و من آنها را می بینم و می شناسم. آنها به خوبی فهمیدهاند که سپاه و بسیج به جای پاسداری از ایران پاسدار روحانیت و زالوصفتانیهستند که از کنار ایران و ایرانی و در همسایگی روحانیت ناپاک همچون خوکانبی درد فربه شده اند… آری تمامی قتل ها و آدمکشی های ایران اسلامی طبقفتاوی و احکام اسلام و تشیع و روحانیت آن است. اینها همه طبق دستوراتاسلامی و شیعی ست. برای همین هم با آب و تاب از آن کشتارها بی پروا منبر میروند و خطابه می خوانند. وبی خود نیست که پیامبر و علی و همه امامان وخلفا با شمشیر های لخت و آغشته به خون نماز می گزاردند و اینک در نمازهایجمعه امامان جمعه با تفنگ ژ۳ خطابه می خوانند و نماز می گزارند. در اینجالازم می دانم بگویم که به نظر اینجانب کسی نمی تواند دیندار باشد و خصوصامسلمان باشد و آزادیخواه هم باشد! ممکن است کسی برای خودش خواهان آزادیباشد و مسلمان هم باشد. ولی فرق است بین آزادی خواهی و خواهان آزادی خودبودن! آزادی خواهی یک فلسفه است که با دین و خصوصا اسلام در تضاد کامل است .خود آقایون روحانی هم قبول دارند و هم به کار می برند. اگر امروز گروهی ازروحانیون مثل خاتمی و صانعی و موسوی اردبیلی ، و آن موسوی تبریزی که مسئولکشتار سینما رکس آبادان است وانمود می کنند که آزادیخواه شده اند یا از سرمردم فریبی ست یا از سر دروغ و نیرنگ است یا سخت در اشتباه اند. پاسدارینزد من گریه می کرد و می گفت آقای فلانی در تمام دوره ظلم روحانیت شیعه بهاین مردم حتی یک آخوند و حجت الاسلام و آیت الله حتی یک روحانی شیعه دربرابر این همه ظلم و آدمکشی قد بلند نکرد. و این در حالیست که در زمان شاهکه ظلمش در برابر این ظالمان عین داد بود این همه عربده می کشید و برایفلان مسلمان آفریقایی و فلان مسلمان فلسطینی و… اشک تمساح می ریزد و بهدروغ و ریا کشته های آنان را هم از کیسه ی خلیفه شهید می نامد و… از آنپاسدار پرسیدم می دانی چرا؟ گفت باور کنید می دانم و من خود شرمنده ام.شرمنده ام که پاسدار روحانیتی هستم که با پولی که حق مردم است چنان مراکزفساد مالی و پولی و حتی عشرکده های اسلامی برپا کرده و با تریاک کشی ِجماعتی، چنان فسادی ایجاد کرده که نگویید و نپرسید. آن پاسدار غیور می گفتکه سر نخ تمامی مواد قاچاق و مواد مخدر از تریاک و هرویین گرفته تا شراب وویسکی و آبجو و قرص های وهم آور و شادی آفرین که کشنده هم هستند، همه و همهرا آقازاده های روحانیت و خودی های آنان در دست دارند. او می گفت روحانیت واطرافیان آنها چنان حیف و میلی از ثروت نفت می کنند که انسان از خودش تهیمی شود. او از اختلاف طبقاتی سخن می گفت که تا کنون چند پاسدار و بسیجی وطن پرست را وادار به خودکشی کرده است. والبته فرماندهان سپاه وانمود کرده اندکه آنها در اثر ایست قلبی در گذشته اند. همین پاسدار می گفت که بعضی ازپاسداران و بسیجی ها باید در سقوط هواپیما بمیرند؛ بعضی در اثر ایست تحمیلیقلبی، بعضی در اثر ایست خود خواسته ی قلبی. و او ادامه می داد هر کسی کهشک کند باید یک طوری سر به نیست شود…. ولی آنچه موجب حیرت است این است که گروهی خیال یا وانمود کنند که اسلام با دموکراسی سازگار است، و کسی می تواند ادعا و یا خیال کند که در عین اینکه مسلمان است می تواند یک انسان آزاد و آزاد اندیش و روشنفکر و دموکرات باشد. اساسا و اصولا این چنین نیست و خود اسلام هم نه تنها چنین ادعایی ندارد بلکه برای تفکر و اندیشه چهارچوبی آهنین تدارک دیده که برون رفت از آن مساوی با برون رفت از مذهب است وجاری شدن در ارتداد و قتلش واجب! شریعتی که به نظر بنده نه دکتر که یک حجتالاسلام واقعی و یک جامعه شناس قلابی ست که البته خوشبختانه مدارک جامعهشناس نبودنش از دانشگاه سووربون فرانسه بیرون آمده نیز از مظاهر مانع الجمعبودن روشنفکری و اسلام است. قله بلند نادانی و حتی ریا و تزویر او همانابیرون کشیدن دموکراسی از دل امامت و امت است. در صورتی که طبق خود قرآن وسنت و اهل بیت امامت یعنی دیکتاتوری و قتل و غارت و کشتن و کشته شدن، و امت اساسا یعنی ممنوعیت فکر برای دیگران، و واداشتن آنان ولو به زور ( چنانکه امروز شاهد آنیم) به پیروی از یک فرد. آنان که امروز وانمود می کنند کهچنین نیست و شریعتی و آل احمد و طالقانی چنین نمی اندیشیدند یا اسلام وپیامبر و قرآن و حدیث و امام علی تا امام یازدهم را درست نمی شناسند یاتنها دعوای قدرت ـ به قول آقایان ـ بین خودیها با هم دارند و یا دروغ میگویند. به نظر بنده به عنوان روحانی و روحانی زاده ی کهنه کار اینها با همقابلیت جمع شدن و قابلیت اجماع ندارند. کسی که خودش را روشنفکر اسلامی می داند در برابر این آیه چه می گوید ؟ : « اذ یوحی ربک الی الملیکه انی معکمفثبتوا لذین امنوا سالقی فی قلوب الذین کفروا الرعب فاضربوا فوق الاعناق واضربوا منهم کل بنان» (سوره ی الانفال آیه ۱۲ ) معنیش این است: « همین الاناست که خدا از طریق فرشتگان خودش به شما امر میکند که خود را سر راهکافران قرار بدهید با هیبت خود آنها را بترسانید سرهایشان را ببرید وانگشتانشان را قطع کنید.». این کسی که خودش را روشنفکر می داند، اگر اینآیه را قبول کند روشنفکر نیست اگر آنرا قبول نکند مسلمان نیست. به همینسادگی! و دقیقا بر اساس آیات و روایات قرآن و پیامبر و امامان و شریعت استکه خمینی و ملا عمر و بن لادن آدم می کشند. اگر بخواهیم کسی را که مثل ممثلپیامبر اسلام و امام علی و امام حسین در دنیای امروز باشد پیدا کنیم کسیرا بهتر از بن لادن و خمینی نمی یابیم. در این رابطه و با نتیجه گیری منطقیباید امام زمان بودن بن لادن و امام خمینی را به رسمیت بشناسیم و با آقایفخرالدین حجازی در این باز شناختن هم عقیده شویم. در امتداد خط قرآن وپیامبر و امام علی و…و دنباله های آنان ابذر غفاری و بلال حبشی حر ریاییومجاهدین خلق و علی شریعتی ست که میر غضبی امروزین چون محمود احمدی نژاد و رئیسی به قدرت می رسد و امیران غضب دیگر هر یک در مسندی از شهردار و دهدار و قاضی و وزیر و وکیل می شوند. روشنفکر و ملی گرایی که این قرآن را قبول داشته باشد معنیش این است که آنرا بکار نیز خواهد برد. و به کار بردن آن همین و همان است که خمینی و خامنه ای و خاتمی و رفسنجانی بکار برده و خواهند برد. بنابر این اگر خوب و عمیق این مسئله را نگاه کنیم داشتن چنین دینی هم برایدیندار زیان آور است و هم برای غیر مسلمانان. پدر من که از روحانیون بنامبود همیشه به من می گفت که از روحانیت شیعه آلوده تر تنها خودش است و نهکسی غیر خودش. پدرم که تا نود و سه سلگی زندگی کرد مکررا به مادرم به طعنهمی گفت: خانم آن لباس پاک مرا را بیار، آن عمامه مفت خوری ما را بیار. اودر تمام عمرش را که من به یاد می آورم می گفت که دین اسلام دو نوع است نوعیبرای خواص و نوعی برای عوام. نوع خواصش این است که از پیامبر گرفته تاامام یازدهم و قرآن هم ضد بشرند و هم ضد ایران و همه ی آخوندها و روحانیونهم می دانند. نوع دیگرش که برای عوام است این است که: اولا ـ وانمود شود کههمه این بدیهای و مسائل تعفن دار و تهوع آور و مزخرف چیز بدی نیست؛ مثلهمان آدمکشی ها و فتاوی آدمکشی و حلال و حرام های احمقانه که خوب و انسانیشجلوه می دهند . و انصافا مردم هم تا کنون آنهمه قتل و آدمکشی امامان رامثل نقل و نبات تکرار و تکرار کرده اند، ولی خوشبختانه وضع فرق کرده و داردبیشتر هم فرق می کند. و : دوم ـ اینکه روحانیت تمام رفتار و کردار وگفتارش که بر عکس ادعا هایش است که تنها برای مردم است از انظار بدورنگهداشته شود تا مردم نفهمند که این حلال و حرام ها فقط برای آنها ست و نهبرای گوینده ی حرف. و البته باز هم این تقصیر روحانیت و آخوند و ملا نیستاین اصل و اساس اسلام است. نمونه آزادی کشی و سرکوب و فریب حکومت اسلام ومسلمانان همین عمل امروز آقایون در اعمال خشونت و سرکوب هموطنان زحمت کش مادر شرکت واحد است. یعنی شما از این انسانها شریف تر و بهتر هم سراغ داریدکه اینچنین ناجوانمردانه و با این همه خشونت اعتصابشان را سرکوب کردند.ظلمی نیز که امروز در حق گنجی ، و سلطانی و باطبی و طبرزدی و دیگران می شودهم همگی اجرای دقیق احکام اسلامی ست و لاغیر. برای فرار از این همه بیعدالتی ما باید به ایرانی بودن و پارسی بودن خود مراجعه کنیم. و پارسی بودنمعنی عصبی نژادی ندارد، نام ایران تنها حدود شصت سال است که تبدیل بهایران شده. پیش از این پارس بوده با آن تمدن والایش که عرب و لر و بلوچ،سیستانی، گیلکی، آذری و…و همه مرامها و مذاهب و همه ی مردمان دیگر را درخود جای داده بود بی آن که خواسته باشد حتی زبانشان را تغییر دهد. حتما اگراین تساهل در او نبود تا کنون همه ی سرزمینهای پارس ، پارسی زبان همبودند، ولی این چنین نیست ودر دوساعتی تهران زبانی صحبت می شود که پارسیزبانان آنرا نمی فهمند! بسیار از صبرتان تشکر می کنم. با سپاسگزاری مجدداز دوستان، اگر سوالی هست بفرمایید. توضیح دیگر اینکه متن پرسش و پاسخآقای محمد هادی معصومی در آینده ای نزدیک منتشر خواهد شد. محمدهادی معصومیکرج ۵٨۰۶ – تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨۷

  10. لواط به دستور امام جلق به روز شد!

    شمس از خیابان مولوی از تهران گفت:
    22 آوریل, 2022 در 17:00
    رهبر و جوانک
    دید رهبر آن جوانک را براه
    کو همی‌گفت رهبرا آی رهبرا

    تو کجایی تا شوم من چاکرت

    مقعدت لیسم بمالم خایه ات

    کون تو شویم شپشهایت کشم

    شیره ات را برمکم ای محتشم

    دستکت بوسم بمالم پایکت

    وقت خواب آید درآرم جامه ات

    ای فدایت نوجوانان حرم

    تو مِکی از من از کیرم آب تن

    ای فدای ریش تو چون پشم سگ

    ای فدای سبلتت تو چون پشم کون

    ای که کردی الوط لالواط خون

    ای که کردی قمبلت از لاف برون

    ای که تو پیشی گرفتی از خدا

    تو کجا هستی که مالی خایه ام

    یا بلیسی مقعد صد پاره ام

    تا که رهبر این شنید از پشت سر

    ضربتی زد آن پسر را بر کمر

    گفت : اینجایم من ای خوشگل پسر

    اسد علیجونم عزیزم گل پسر

    رهبری بگذار در جمعی دگر

    من غلام آن کپلهای توام

    آب ریزان بتر جای تو ام

    دین و ایمانم فدای هیکلت

    ناقصین جسمم فدای اذکرت

    کیر تو چون بیرق اسلام من

    گوز و بادت قاری قرآن من
    تحت و ماتحتت بلای جان من

    تو خودت دانی که رهبر راستگوست

    هم دمر خواب است و هم بس ترس خوست

    از سگم بیشتر میترسد رهبری

    تو بیا پیشم عزیزم ای جگر
    تا گذارم سر به روی اشکمت
    هم بمالم هیکلم بر هیکلت
    پس حیا بگذار اندر پیش خلق!
    من و تو اخذ حیا هرگز کنیم
    خلوت خود را عزا هرگز کنیم
    این عزا بگذار بهر مردمان
    تو بیا این را بمالم من به آن
    جسم و جان من فدای هیکلت
    هیکل هم ترگل و هم ورگلت

    عفیون و تریاک لای پای توست

    من غلام خنده های تنگتم

    ناف تو چون قبله گاه امتم

    ای جوانک تو که سیزده ساله ای

    خود به من برگو که تا نام تو چیست؟

    لکه ها بر روی شلوار ت ز کیست؟

    آن جوانک گفت: آخ جون رهبرم

    رهبر لوواط دکًل پرورم

    من سعید طوسیم، قاری تو!

    صوت قرآنیم وصف حال تو

    از پائین و از بالا اصوات تو

    کی…رها در ذکر و کفها بر دهان

    چون توئی پیغمبر آخر زمان

    دوش که عزم تلوط کرده ایم

    آن امام جلق را ما دیده ایم

    در حضور انورش صد نوجوان

    فعلت الواط تلاوت کرده ایم

    دست و پا در حق ما استایش است

    الحق از پاکیش، لایش لاکش است

    لم یلد را لوله کردیم از قفا

    وازلین نابوده، لغزید از قضا

    هرچه شل شد شلق شد از تنگیم
    تو نمودی مقعد گل رنگیم

    تو که از کون و دهانت صد فساد

    هی همی بیرون می آید چون جهاد

    شیخ علی آنرا در خزینه دید

    گفت رهبر آخ دهانم دوختی

    وز پشیمانی تو جانم سوختی

    رحم کن ای نو جوان شیرزبان

    عمر من کوتاست چون شلوارک
    آن جوان بر کند جامه از تنش
    جامه را برکند و عریان رید و رفت

    رهبری گریان بسویش زود رفت

    آن گه جوشان بریشش می مالید

    آن امام عج نشسته در کنار

    مثل لکاته آدامس هی می جوید

    رهبری مالید گه پیشانیش

    قپه نوری شده از ظلمانیش

    رهبری خود پیرو آن نو جوان

    می دوید آسیمه سر چون هرزه گان

    سر نهاد اندر بیابانی و رفت

  11. هزار آفرین به این سایت و به این نطرات. من شرافتا لذت بردم از اینهمه ذوق. ادامه بدهید ای نویسندگان نظر.

  12. دوستان بروید در رنگین کمان : « القصیده الانتریه فی احوالات رهبری علویه که در محراب به خود و جد مطهرش ری:::ده.» ده آخر مقصود روستائی پاک و مطهر. این القصیده در مبحث: « برای اول ماه مه روز جهانی کارگر» و این بسیار مهم است. چرا که آخهمشتن هم در زیر و هم در رو کار کرده اند. آخوندان کارکن ترین قشر جامعه هستند. این مخنثان متلوط هم در کودکی و نوجوانی و حتا جوانی زیر کارند و هم در بزرگی تا پیری و تا مرگ روکارند. زیر کار یعنی در کودکی و نوجوانی و جوانی زیر اشکم آحوندان در کار هستند و روکار یعنی روی کپل و کمر نوجوانان حرم های متعدد و حتا خانه هاشان در حالل تحرک و تبرکند. و آما خاک بر سر ایرانیانی که هنوز خودشان را مسلمان میدانند.شبتانخوش تا بیخ دسته. فقط بروید بر قبر پیامبر اکرم و امامان شیعه و آیت الله ها و ملایان و مداحان و طلاب ب ر ی ن ی د. بی آنکه به اوراق مطهر و بویناک و نجاست کده آن قرآن نجیس را فراموش کنید. به قول عبید زاکانی:

    کیمیائی ست عجب ری..دین به قرآن مجید

    که نباید ز کسی منت معکوسن رید!

    جامه را سخت درید

    وقت تنگ است و گشاد است مدبر

    مدبر زینب و زهرا و رقیه در کار

    تا تو ری..دن بتوانی نه به عفلت ر…یدن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.