موضوع نشست: پیامد های سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقه

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران برگزار می کند:
پیامد های سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقه
سخنرانان :
منصور فرهنگ: فعال سیاسی و استاد روابط بین الملل در کالج بنینگتون
فرهنگ قاسمی: رئیس و سخنگوی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران – همسازی ملی جمهوریخواهان
حسین موسویان: رئیس شورای مرکزی و هیات اجرائیه جبهه ملی ایران و رئیس شورای مرکزی و هیات اجرائیه جبهه ملی ایران
تهیه شده توسط تلویزیون اینترنتی رنگین کمان بنیاد آزادی اندیشه و بیان ۲۸ مرداد ماه ۱۴۰۱ پاریس

مطالب مرتبط با این موضوع :

14 پاسخ

  1. با درود بر همه من در تهران زندگی میکنم چنانکه یک بار دیگر نیز نوشته ام به خاطر کارم شش روز در هفته، در روز حتما با بین ۵۰ تا ۲۰۰ نفر را که فقط چند نفرشان میتواند تغییر ناپذیر باشد سر و کار دارم. و البته با صدای بلند می گویم که اصلا پادشاهی طلب و سلطنت طلب نیستم. جمهوریخواه و لائیک و سوسیالیست هستم. اما بنا بر حساب و ریاضیات حماقتهای کسانی همانند آدمهای شورای ملی تصمیم و شوراهای دیگری از این دست را که مبنایشان بر «تاکید حکومت غیر متمرکز» و تجزیه طلبی و فدرالیست است بر نمی تابم. آن مردک کوروش مختاری که در کمال حقارت به فرح پهلوی توهین میکند و مقاله ی استمنائی زیر عنوان:« بوی کباب و تحریک شامه شهبانو فرح! » مینویسد را بسیار حقیر میدانم. همچنین مردمک احمق تری که حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز را «حفظ تمامیت عرضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز» نوشته را بسیار خود بزرگبین میدانم و خلاصه اینکه این آخری با حیله ای استالینیستی« شورای ضدملی تصمیم ِ» غیر مشروع را جا افتاده و مقبول مردم ایران جا می زند را بسیار خبیثانه میدانم. و باز تکرار کنم این انصارالاستالین تا دیدند که رضا پهلوی و مادرش با همه عیبهاشان، محمدرضا شاه و رضا شاه با همه عیبهاشان تا این اندازه در ایران طرفدار دارند ناگهان وارد میدان شدند و همه کسانی که مخالفشان هستند را به باد انتقاد گرفتند. آنها در اتاقهای در بسته شان دریافتند که شورای ضدملی تصمیم با چپانیدن دو بند ضد ایرانی و پاک کردن پرچم ایران و تاراندن شیروخورشید و جعل تاریخ خلیج پارس شکست این شورا را امضاء کرده اند. حالا ممد الکی وار وانمود میکنند که خمیرشان باد کرده و گرفته است!!! ایول! این «باشرفان» خانم فرح پهلوی را ناآگاه از وضعیت ایران میدانند و خودشان را آگاه ولی من به عنوان یک جمهوریخواه تمرکزگرا و خواهان تمامیت ارضی و پرچم شیروخورشید و نام نامی خلیج پارس و سوسیالیست اعلام میکنم که اگر قرار باشد مردم ایران بین این حکومت اسلام ضد بشر که شما چپی ها ۴۳ سال که نه بلکه ۶۰ سال است با آن لاس می زنید و آن فیلسوف احمقتان محمدرضا نیکفر که نمونه متعالی آن است و حکومت استالینیستی و تجزیه طلبانه و فدرالیست شماها و با ۵=۶= ۷ پرچمتان و رضا پهلوی و جمهوری لائیبک و سکولار و سوسیالیست یکی را انتخاب بکنم و بکنیم انتخاب نخستم جمهوری لائیک و سکولار و سوسیالیست است و انتخاب دومم البته شماها نیستید که باعث تداوم این حکومت ضد بشری شدید. از مجاهدتان گرفته تا حزب توده و تا فدائیانتان. هنوز پدر احمق من که حالا و از ۳۰ سال پیش تریاکی هم شده با دوستان چپیش که دانشمندانش حداکثر با یک مقاله و یا با یک کتاب کمونیست شده اند در زیر زمین خانه نوار کاست میگذارد و به یاد آن روزهاشان و روزهاتان شعار گوش میکند که در خیابان فریاد میزدید: «خمینی، کارگر، برزگر، مجاهد، فدائی ـ ما با هم متحد میشویم ـ تا برکنیم ریشه سلطنت» بله رفتید جلو خمینی زانو زدید و حالا به آن دو پادشاه که با همه معایبشان ایران را از دوره ی قاجاریه کندند و ما را به سوی قرن بیستم پرتاب کردند را ریشه کن کردید پس چرا حالا دوپباره ترس برتان داشته!

    آقایان چپی بروید خجالت بکشید دست کم با آن گذشته تخریبگرتان سکوت کنید. آن مردک ابوالفضله محققا بی تحقیق که خود را محقق مینامند آن دیگری کوروش گٌهلنام که تفاوت تمامیت ارصی و تمامیت عرضی را نمیداند و حاج مسعود نقره کار که خودش را خراب کردو…و آن امضاء کنندگان بیخبر حتما آلت دست وازلینی آخوند هستند تا مردم را از تجزیه ایران بترسانند و به حکومت اهریمنیشان ادامه دهند. جال است که شما چپیهای ضد امپریالیست همتان در امنیت همان امپریالیستها هستید! آقایان و خانمها بروید پنهان شوید، و هم بکشید خجالت را میگویم، شاید رستگار شوید!
    خودتان هم میدانید که با این بیانیه و با آن نقشه ایران بر خودتان تقود کرده اید. می بینید که شکستتان حتا زودتر از شورای مدیریت گهذار است،

    مردم ایران هر چه را بوی تجزیه بدذهد را دور میاندازند! میفهمید؟ بفهمید!

    شما اگر یک ذره نه حتا شرف بلکه ذره ای کاردان و سیاسی میبودید چنین بیانیه ای نمی دادید. من به شما پیشنهاد میکنم اگر من واقعبین نیستم و شما ذره ای شرف و راستی درتان هست بروید این شورای ضد ایرانی را منحل کنید و آنهاتان که همانند سید ضیا صدرالاشرافی ضد ایرانی نیست با گروهی واقعا ملی از چپی تا لیبرال و از پادشاهی خواه تا جمهوریخواه همداستان و همدست و همراه شوند و یک شورای رهبری جدید بیافرینند و بیانیه بدهند. مگر نه این است که شما ها همتان در کشورهائی آزاد هستید! پس چرا نیاموختید که مثلا در فرانسه با چند زبان بودن جنرال دوگل حتا همه ی زبانها را حتا در حد حرف زدن ملغی کرد!؟ البته که من به خاطر زبان مادریم با ملغی کردن حرف زدن مخالفم، اما زبان پارسی باید سیمان تمامی ملت ایران باشد. در غیر این صورت به قول حاج ابوالفضل محققی هر روز عضلاتتان شل تر میشود و چین و چروکتان نمایانتر و روضه خوانیتان سوزناکتر و ماندگاریتان و توهمتان سنگینتر و در اثر بیتحرکی و مفت خوری در غرب شکمتان هم بیشتر باد میکند و حکومت اسلام ضد بشر و تشیع آدمخوار و خرافات العالیه سرزمین ما را پریشان تر میکند. مرگ بر اسلام و مرگ بر تشیع و مرگ بر قرآن را بنویسید و هر روز دمجوش کنید و بنوشید شاید که خردتان بیدار شود. زنده باد ایرانی متمرکز دموکراتیک با احزاب گوناگون. امیدوارم هر کس این پیام را برای دوستان و خویشانش بفرستد. امیدوارم کسی آنرا برای مقام مکثف رهبر مخنث پیرو آن بچه باز بزرگ و آن قصاب یهودیان بنی قریضه بفرستد.
    تند نوشتم و فراغت خواندن ندارم و خطر همه مثل هوا و مثل امام جهل احاطه ام کرده. پس شما درست بخوانید. و پاسخ هم بدهید!
    بدرود

  2. دوباره درود!
    و اما واقعا برای من بسیار دردآور است که ما هنوز هعم روضه خوان ۲۸ مرداد هستیم. یکبار دیگر هم من نوشتم من با یک زوج ایرانی ژاپنی دوست هستم بدبختانه همسر ایرانی این ژاپنی درگذشت ولی او همچنان ایران می آید و میرود. او بارها به من گفت که شما مردم ایران نمیتوانید از عزا و ماتم و سوگ فاصله بگیرید. او میگفت که خانمش تنها عزادار امام حسین نبود و نیست بلکه عزادار ۲۸ مرداد هم هست. او میگفت اختلاف شما مردم با ژاپن که هر دو ملت دارای سابقه تاریخی بلندبالائی ست عزادر بود شما ایرانیان است. شماها انقلابتان به خاطر دو عزای تو در تو ست! یکی عزای امام حسین است که هنوز پس از بیش از ۱۳ سده در فکر انتقامش هستید و دیگری ۲۸ مرداد است که هنوز هم میخواهید شاه را محاکمه کنید! ما ژاپنی ها توانتسیم از پس هیروشیما و ناکازاکی پیروزمندانه بیرون آئیم.و آمریکا را نیازمند خودمان کنیم حتا چین و حتا جهان را! اما شما به خاطر ۲۸ مرداد و عزای آن اینچنین کشورتان را بدست ملایان دادید. عجیب است سخنان موسویان که آن قانون اساسی را خوب ارزیابی میکند، عجیب است حتا لحن فرهنگ قاسمی و عزادریش بر ای ۲۸ مرداد. واقعا جای تاسف دارد که شماها به اشتباه تاریخی و جمعیتان اذعان نمیکنید، اعتراف نمی کنید. معلوم نیست چرا اینگونه به درجازدن چسبیده اید. شما ها آدم را ناامید میکنید! کسی در بینتان نیست بگوید آقایان و گاهی خانمها بس کنید!
    بگوئید امروز چه باید کرد.
    بگوئید چه اشتباهی خودتان کردید. مگر شما جبهه ملی ها و لیبرالها و چپها و…نرفتید و جلو خمینی زانو نزدید. چرا باصدای بلند نمی گوئید اسلام و تشیع چیست! همین هی ۲۸ مرداد را غرغره میکنید! من واقعا متاسفم که شما پیران دیر جوانان را مایوس میکنید. امیدوارم بدتان نیاید! آخر این چه وضعی ست. چرا در برابر اسلام در سده ۲۱ اینهمه لکنت زبان دارید! لطفا سده ی روشنائی اروپا را بخوانید. واقعا گوئی داریم سخنان اصحاب کهف را می شنویم!
    یکباره بگوئید:
    عزاعزاست امروز روز غزا ست امروز
    دکتر مصدق ما پیش خدا ست امروز
    نخیر آقایان دکتر مصدق خودش هم شاه را بخشیده بود. شماها کوچکترین اشاره ای به خدمات بزرگ آن دو پادشاه نمی کنید. من اصلا شاهی طلب نیستم اما انصاف هم چیز خوبی ست! چرا که جامعه شناس جامعه ی آن روز ایران نیستید، زمانیکه ما را از دوره قجر جدا میکند!
    نه!
    عجب بدبختی جسوری
    عجب بدشانسی لجوجی
    عجب سیه روزی سمجی
    دست بر دارید آقایان، بگذارید جلو برویم!
    لطفا برنامه ای در مورد اسلام و ضدیتش با انسان بگذارید، برنامه در مورد بچه بازی پیامبر بگذارید، برنامه در مورد سربریدنهای علی بگذارید، برنامه در مورد امام عج بگذارید. مشکل امروز ایران همین هاست! و نه ۲۸ مرداد! ۲۸ مرداد را هم همین جهالتها و خرافات رقم زدند.
    گفتم
    تو خواه از سخنم پند گیر و خواه نگیر!

    1. عزیزم درود بر شرفت. چه خوب نوشته ای! ایکاش میتوانستم پیدایت کنم و دستت را ببوسم که: جانا سخن از این دل ما میگوئی. اما بدبختانه اینان گوششان نمی شنود. وقتط فکر می کنم منصور فرهنگ بود که گفت: اشتباه کرده و خمینی را باور کرده. البته او هم محکم نگفت و صعیف گفت< اما در مورد قبیله ی ضد ایرانی «شورای ضدملی خواهان تسلیم» درست نوشته ای. اینان عده ای پناهنده هستند که با حقوق پناهندگی امور میگذرانند و دلشان را به این خوش میکنند که دارند فعالیت سیاسی میکنند. و البته سیاستشان آگاهانه یا ناخودآگاهانه در خدمت حکومت اخوندهاست. ولی اینکه نوشته ای این بیلنیه خودش شکستش را حمل میکرده بسیار درست است. من البته هنوز مطمئن نیستم که آیا جمهوریخحواهم یا پادشاه خواه منتظرم ببینم رضا پهلوی و فرح پهلوی در روزهای آینده چه می گویند. من در اصفهان زندگی میکنم یک دوست افغانی دارم که حالا ایرانی شده و بسیار فعال است. اواز دست یکی از امضا کنندگان پرحرف بیانیه شورای ملی تصمیم که آنرا شورای خواهان تسلیم می نامد در اصفهان بسیار خشمکین است. در هر حال من چنان شما خواسته ای نظرت را کپی کردم و برای مادرم و برادرم فرستادم. در هر حال نظرت روی من تاثیر گذاشت. من نیز از این سایت میخواهم تا چند جلسه در مورد اسلام و تشیع بگذارد. آخر ناسلامتی این حکومت اسلامی ست و مردم ایران به خاطر اسلام و غنیمت گیری ایران و دختر بچه هایش و زنانش و کشورشان اینهمه درد و رنج کشیده اند. بر هر ایرانی واجب است تا از خودش بپرسد چرا مسلمان است. من با شعارهایت موافقم.

  3. ایرانیها عادتی دیرینه دارند تا تمام ناکاردانی و ناکارآمدی، بی فکری، خودشان را به گردن امپریالیستها و انگلیسی ها و فرنگی ها و آمریکائی بیندازند. آنها یادشان میرود که ماده اولیه جامعه ایران خود ایرانیهای بیشواد و مدعی و ریا کار و دروغزن و مرد رند و زرنگ هستند! همین نشست نشان میدهد که ما چقدر زرنگ تشریف داریم! از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هفتاد سال گذشته! اما برای آقایان انگار دیروز بوده! خانمها و آقایان پس از آن کودتا هیچ کار مثبتی نشده! آیا شورش ۵۷ که همه ی شماها هم درش شرکت داشتید ثمره و میوه زهرآگین ۲۸ مرداد بود! آیا اصلا ۲۸ مرداد یک کودتا بود و یا یک دعوای قدرت!؟ آیا دکتر مصدق نقشش را به خوبی بازی کرده بود! آیا دکتر مصدق به اندازه شماها مصدقی بود!؟ حیف شد که چنین شد. ایکاش شاه و مصدق با هم کنار آمده بودند. آیا فکر میکنید که آن وقت انقلاب نمی شد!؟ به نظر من حتما انقلاب می شد. چرا که مردمی که شماها نمایندگان برتر سیاسیش باشید وضعشان و آینده شان این چنین رسم شده که شده بوده بوده! مردمی که با تاریخ و تمدنشان با فرهنگ خحودشان با کتابشان و با مذهب بومی خودشان در حال جنگ هستند. چند روز پیش با یک مولتی میلیاردر که امریکائی اروپائی هم هست و مرتب با آقازاده هایش به سفرهای اروپا و آمریکا می رود دیدم که با کارمندش در حال سخنرانی بود. او ده بار گفت «به قرآن»، بیچاره هی قسم قرآن میخورد! تازه ایشون یکی از متمدنین ایران ماست! این اسلام مثل ایدز بیدرمان ایران ما را تباه کرده. هیچ کس نیست که وارد میدان شود و چگونگی ورود این دین خباثت و ریا و خون و خونریزی به ایران را واکاود و آنرا به میدان شهر و ده و روستا ببرد و به خانه و خانواده وارد کند. داستان غنیمت گیری دختر بچه و پسر بچه های و زنان و دختران ایران توسط مسلمانان و اجبارشان به قبول این دین که سمبولشان شهربانو ساسانی ست را نقل محفل میز و سفره و مهمانی و رستوران و قهوه خانه کند. اگر چنین شود میتوان امیدوار بود که اتفاقی در ایران از ژرفنای سر و کله ایرانی بیفتد! اگر نه که همینطور شوراهای ملی تصمیم به تجزیه ایران در محافل استمناء به قول نویسنده بالا(جامعه شناس شوفرتاکسی) گرفته میشود و بر عمر حکومت اسلامی افزوده میگردد. به نظر میرسد که باید رضا پهلوی را حتما به حساب آورد. چرا که تنها کسی ست که میتواند مدعی تاریخی باشد و در بین مردم جایگاهی داشته باشد. البته من امیدوارم که او نیز در صورت رای آوری جمهوریخواهان بر جمهوریخواهی گردن نهد.
    در هر حال ایران در حال درد است و در حال حاضر کسی نیست که بشود رهبرش نامید.

  4. آقای موسویان من یک جمهوریخواه هستم، اما با سخنان شما مبنی بر کنار زدن درضا پهلوی را نمی پذیرم. چطور ممکن است شما دموکرات باشید به رضا پهلوی اجازه ندهید تا او نیز بتواند در یک رفراندوم آزاد سخن خودش را بگوید و مثلا در یک رفراندوم شرکت کند. اگر قرار باشد هر کسی فقط خودیهای خودش را قبول داشته باشد این که نمیشود دموکراسی! ما چکاره ایم که به او اجازه بدهعیم یا ندهیم. و آیا او نیز چنین اجازه ای را داردذ تا بگوید من جمهوریخواه حق ندارم در برانداختن حکومت اسلام ضد بشر شرکت کنم و رای بدهم!؟ حالا فرض کنیم که در دو جبهه ی پادشاهی طلب و جمهوریخواهی لائیک مثلا جمهورخواهان ۵۵ درصد و پادشاهی طلبان ۴۵ درصد رای آوردند ما باید با آن ۴۵ درصد چه معامله ای داشته باشیم!؟ و حال برعکس اگر آنها ۵۵ در صد رای آوردند و ما ۴۵ درصد آنها با ما باید چه رفتاری داشته باشند. آقای موسویان من فکر میکنم که خوب است شما به تاریخیت پادشاهی و ریشه داری آن در ایران توجه داشته باشید. من فکر میکنم اصلا چرا نباید یک جمهوری پادشاهی داشته باشیم. چرا نباید به جای گفتن پرزیدنت نگوئیم پادشاه!؟ پادشاهی که هر مثلا ۵ سال انتخاب می شود. یادتان باشد که نامها بار معانی دارند. پادشاه در ایران ریشه ای چندهزار ساله دارد. آیا نباید برای صلح اجتماعی اصطلاح پادشاه رئیس جمهور را بکار برد. تا بسیاری در ایران خودشان را همراه بدانند.
    در هر حال من این برنامه را با خانواده ام دیدم. فکر میکنم منصور فرهنگ سخنانش صادقانه بود. سخنان موسویان هم درست بود اما من با سخنانش در مورد رضا پهلوی موافق نیستم. در پایان من با نظرات نوشته شده بسیار موافقم. و با تجزیه طلبان شورای تصمیم و دو بند بیانیه و لوگوی آن و پاک کردذن نام خلیج فارس بشدت مخالف هستم. آنهائی که این بیانیه را امضاء کرده اند ضد ایرانی و دشمنان ایران هستند. اینان را باید افشاشان کرد.
    ممنونم

  5. القصیده الانتریه فی احوالات رهبری علویه که در محراب به خود و جد مطهرش ریده

    بیش از ۲۰ سال از سرایش این القصیده می گذرد. بدبختانه شما آنرا از سایتتان روفته اید. از آنجا که این نوشته به هزار مقاله می ارزد و نویسنده اش دیگر در این جهان نیست، پس واجب است آنرا تصحیح کنیم و جاودانه نگهش داریم.
    سید قطب از جهنم. القصیده الانتریه فی احوالات رهبری علویه که در محراب به خود و جد مطهرش ریده گفت:

    القصیده الانتریه فی احوالات رهبری علویه که در محراب به خودو جد مطهرش ریده
    خب اینم از مریم خانم قرچک مکان. اما دیشب در بیت رهبری شب شعر بود و ایشون با خنده ای ملیح آن شعر الف شین را خواندند و از خنده دوباره بخیه های آنجاشان پاره شد و بوی ولایت امیر مومنان در فضا پیچید و سربازان گمنام امام ولایت سرمست شدند. من شخصا به رهبری بول دادم و و با غایط و اصرار که فردا این شعر را ادامه دهم و اینک به فضل الهی انرا با اضافاتی چون هیهات من الذله و سیل تبه کاران و هارت و هورت و چاقو کشان و… ادامه میدهم امیدوارم که دیکران هم بکنند آنچه که ما میکنیم بنده البته بنا نداشتم اما رهبری گفتند بکن و من هم می کنم. بنا بر این دوستان توجه داشته باشند که بنده چند روز دیگر که دوباره به تهران بیایم اینو چک میکنم تا ببینم ولائیون چه نوشته و چه اضافه کرده اند. از دوستان مخبر متشکرم و امیدوارم که آقای شنگول ما هم قیام کنند ودر ادامه این شعر در مدح آقا سید علی و روح پر فتوح آو ملعون بزرگ زوری بزنند. الوطنا فدا. و حالا آنچه دیگران نوشته و آنچه را من مزید کرده اهم….

    شاهرغ ایرانزمین از تهران نام مستعار ۲۵ خرداد, ۱۳۹۶
    سلام آقای فرهنگ٬ من به شما قول داده بودم تا این قصیده را براتان بفرستم و اینک می فرستم. آمید من این است که این قصیده را در صفحه نخستتان و به صورت مستقل منتشر کنید. من از آن روز که به شما قول دادم تا کنون در سفر بوده ام و نتوانستم این را براتان بفرستم. چرا که ارسال از کامپیوتر شخصیم خطرناک بود. من از یک اداره ی دولتی در جایی از ایران این قصیده را می فرستم امیدوارم آنرا منتشرش کنید. وقتی فاحشگی و لواط و اعتیاد در ایران فرماندهیش در دست شخص رهبری ست شما نمی توانید این قصیده را خارج از ادب بدانید. رهبری با حکم حکومتی فرمان پوشش لواط را در بیتش داده است. برای او تجاوز به دهها نوجوان اشکالی ندارد و آنها عروسکهای ارضای شهوات شخص رهبری و قاری قرآنی بودند که آن قاری خودش از چهارده سالگی قربانی شهوات رهبری بوده است. جالب است که کلیت روحانیون در این مورد سکوت تایید آمیز کرده اند. بنده شخصا یکی از این قربانیان را که اینک زن و دو فرزند دارد را می شناسم. او چندین بار برای من که استاد… هستم با گریه و زاری گفت که رواج لواط نزد شخص رهبری و تا همین امروز به صورت «مشت و مال» و آمدن ماساژور ادامه دارد. و او خودش بارها مورد تجاوز قرار گرفته است. او پیشبینی می کرد که سرانجام سعید طوسی به هر وسیله کشته شود تا نتواند رازهای بیت رهبری را برملا کند. رازهایی که البته دیگر راز نیستند. از قرار باید سر سعید طوسی پیش از مرگ رهبری برود زیر آب. او یا در تصادف کشته خواهد شد یا ایست قلبیش خواهند داد و یا به سرطانی فوری دچار خواهد گردید. من امیدوارم این قصیده را به طور جداگانه و با عکسی از فریاد اوارد مونچ و یا عکسی که خودتان انتخاب می کنید در صفحه ی نخستتان بگنجانید و برای بالاترین هم بفرستید. امیداست که جوانان ایرانزمین این قصیده را در تلگرام بگذارند. نیچه گفته است که ظنز دیکتاتورها را بیش از یک اسلحه ی مرگبار می آزارد. خواهش می کنم به ترتیب و ترکیب صفحه بندی توجه کنید. خصوصا تیتر با خطی غلیظ نوشته شود و…با سپاس…
    الف شین
    القصیده الانتریه فی احوالات رهبری علویه که در محراب به خود ریده

    این رهبر آزاده ی ایران به خودش رید٬
    تو بشمار٬
    تنها نه خودش رید به خود رهبر ایران٬
    یکپارچه ایران به سر رهبر خود رید و٬
    تو بشمار٬
    رهبر چو نگه کرد در آیینه ی تقلید٬
    با مزمزه کردن٬ گه خود را٬
    هم گه پوتین را
    اینبار با غضب بر سخن و عرش خدا رید!٬ و
    تو بشمار
    با حفظ هویت به سر شخص خدا رید و ٬
    تو بشمار

    بر تربت پاک انبیا رید و٬
    تو بشمار
    آن رهبر سابق در قبر بخندید ٬
    با آن کفن پاک مطهر٬
    که مزین به آیات خدا بود٬
    با گفتن صد بار: ولاکن٬
    از خنده به خود رید و
    تو بشمار٬
    آیات خدا بود به عمامه رهبر٬
    وقتی که میخندید٬
    وقتی که می خندید و به خود رید٬
    عمامه اش افتاد درون گه و غلطید٬ و
    بغلطید دو صد بار و
    تو بشمار
    عمامه تبرک با بوی خوش گه٬ مالید به پیشانی٬
    چون چادری از گه٬
    عمامه به سر کرد٬
    عبای گه اندود٬
    با عطر طهارت٬
    تیمم غایط
    با مسح و تلمس!
    با ذکر و تلمذ
    او عزم سفر کرد٬
    ریشش به ملات گه صد روزه حنا کرد!٬
    بهر سفر انگلیکن رخت به بر کرد٬
    ***
    در٬ آستانه ی در بود!٬
    عزاییل ٬
    کتایب آقا با نره خری لخت٬
    با آلت کلفت٬
    آهیخته و زمحت!٬
    سید سعید طوسی با نره خرک جفت٬
    شمشیر بدست و ٬
    و هم زره به تن داشت٬
    زان میر غضب خان٬
    آن سارق خیبر
    چیزی نه که کم داشت!
    شمشیر لای دندان٬
    فندک توی دستش٬
    سطلی ز گه ناب٬ با آب قاطی کرد!
    همچون آب زم زم غلپ و تلپ کرد
    ***
    پنهان نتوان کرد٬
    ارضای رضا بود٬
    این کار خدا بود!٬
    رهبر پا رو وا کرد٬
    حاج سعید طوسی با عورت نازش٬
    در اونجای رهبر تا دسته به جا کرد٬
    هی او جابجا کرد٬ اینجا و اونجا کرد!٬
    تا دسته درون شد٬ گاهی به برون شد٬
    از خنده ی آقا روده شون برون شد٬
    هر لحظه درون و گاهی به برون شد٬
    قاه قاه می خندید
    دو تا آویزون بود٬ یکی در میون بود٬
    شلپ و شلوپ بود٬
    آقا در میون بود٬
    دستاش رو زمین بود!
    اینها یه نشونی٬
    از عالم غیب بود!
    ***
    این رهبر آزاده ی ما نشئه ی عشق است٬
    الواط و لواط است٬ مثل آب نبات است٬
    مکنده ی آب و مکنده ی ذات است٬
    او اصل لواط و٬
    معنی فساد است٬
    این رفت و شدن ها٬ تلمبه زدن ها٬ با قاری قرآن ٬
    صدها نوجوانان٬ با صد کش و قوس است٬
    فرمان الهی وحیی ز نزال است٬
    انزال و نزول است٬
    ***
    گاهی فاعل گاهی مفعول٬
    گاهی عاشق و گاهی معشوق٬
    گاهی این دست رو زمین و٬ گاهی اون دست رو کمر بود!
    اصلش اینه که دمر بود
    کپلش مثل قمر بود٬
    کمرش مثل فنر بود٬
    اما اینبار رهبر ما٬ از خوش هم بی خبر بود٬
    اینبار حاج سعید طوسی٬دست و زانوش رو زمین زد٬
    هی اون بالا و پایین کرد٬
    رهبر ماه رو سوار کرد٬
    ماه – تو آسمون نگاه کرد!
    ***
    گاهی که این روی اون بود٬
    گاهیم این توی اون بود٬
    گاهیم این زیر اون بود!٬
    گاه لب و لوچه ی رهبر برا ارضا اویزون بود٬
    ***
    این رهبر آزاده ی ما زیر الاغ بود٬
    بیچاره علاغه٬
    کارش کار زار بود٬
    تا که میدید که کسی نیست!٬
    گاهی وقتام که کسی بود
    گاهیم رو الاغ بود٬
    خیالش رحت از این بود!
    که توی راه خدا بود
    با اینیم که چلاق بود٬
    چون رهبر خود٬ رهبر ما روی براق بود٬

    ***
    رهبر توی درد سر بود.
    تو -چهار – راه محشر بود٬
    شلوارش کشیده پایین٬
    قمبلش زیر تشر بود
    ناگاه بشد رعدی و برقی٬
    تو یکی از راه ها
    توی رعد و برق تاپاله زدی٬
    تا – پاله ی زدی
    این نور خدا بود٬
    حاج محمود ما بود٬
    احمدی نژاد بود٬
    با بمب و مسلسل٬ نارنجک دستی٬
    پشتشم سپاه بود٬ با لباس داعش٬
    پرچم لا لا لا
    مردم رو نوازش٬ کردند نمد مال!
    آقا کرد قار قار!
    « اینها نه مسلسل٬ ما میگیم ترقه ست٬
    این ترقه – بازی٬ کار حقه بازی٬
    این کار ما نیستش!
    کار اجنبی هاست٬ …
    ناگاه آقا گوزید٬
    چرت اما عج از اون صدا پوسید
    ناگاه عیان شد٬ یک سیل تبه کاران از راه رسیدند٬
    آقا رو که دیدند٬ پشت سر آقا فوری صف کشیدند٬
    از عقب فرو کردند٬
    از جلو مالیدند٬
    با هَیْهاتِ مِنّا الذلَّه
    عربده کشیدند!
    هر کدام از یک سو آقا رو گاییدند!
    ملائکه از عرش به پایین پریدند٬
    او نا هم برا آقا یک پرس بریدند!
    از راه دگر نیز چاقو کشای رهبر چون کرم خزیدند٬
    سر دسته ی آنها ذلفقار بدست بود٬
    با فرق شکافته هارت و هورت می کرد!
    زرت و زورت می کرد!
    ناگاه یه اف ۱۴ تو آسمون پیدا شد
    با این هواپیما٬
    سکوت محض بر پا شد٬
    وقتی که طیاره رفت دو باره غوغا شد.

    سرباز آقا بود
    ***
    آحمدی نژاد امد با نور الهی!
    دور سر او گه بود بود چون طوق طلایی٬
    خمپاره بدست و -هم بمب به کف بود٬
    از شمر بدترتر٬
    از کرب و بلا بود و
    در راه نجف بود
    یک بمب گهی انداخت اندر ره رهبر٬
    قهرمان نرمش ٬ با آن کمر ناز!
    آن فنر اعجاز٬
    رهبر جا خالی داد!٬
    چپیهیش رو علم کرد!
    انگشت بزرگش رو اون مثل علم کرد٬
    برا ترسوند مردم٬ هی اون تو دهن کرد٬
    هی لیس و والیس زد٬
    هی عره و تیز کرد!
    چون رهبر آزاده ی ما روی براق بود٬
    هر چند که الاغ بود٬
    چون رهبر خود٬ رهبر ما روی الاغ بود!٬
    یک خر رو الاغ بود!٬
    می گفت که براقه! آما که الاغ بود٬
    آما چه الاغی!٬
    یه الاغ لخت و
    نره خر داغ بود!٬
    با عشوه و ناز بود…٬
    گاهی خر روی امام بود٬ گاهیم زیر الاغ بود٬
    ***
    آن بمب بیفتاد به محراب تجلی٬
    آنگاه بترکید٬
    آیات خدا ریخت درون ره رهبر
    رهبر چو بلیزید٬
    یا اینکه بلغزید ٬
    تا دسته بلیسید!٬
    نا گاه بگوزید٬
    گفت اینکه ترقه ست
    پس بمب کجا بود؟؟؟
    پوتین رو خبر کرد!
    کونش رو سپر کرد،
    هی این تو و اون تو کرد
    هی این ور و اون ور شد…

    آن رهبر سابق از حماقت این، در قبر بخندید
    قاه قاه به خودرید
    دریا؟ چه بگویم٬
    گهستان الاه بود٬ از صفا تا مروه
    چون سنگ سیا بود
    بحری زه گه ناب٬
    عرفات آقا بود٬
    ***
    از عشق خدایی٬
    رهبر ولایی
    خناس مخنث٬
    این رهبر یکدست٬
    وارونه و سر مست٬

    رهبر شده بی تاب٬
    قواص خدا بود!٬
    رقاصه ی شیطان
    در حال ریا بود!
    این ترقه بازی کار انبیا بود!
    ***

    بهر سفر حج در راه خدا بود٬
    تنگی بگرفتش٬
    هرچند گشاد بود!
    رهبر سر پا شد٬
    با یاد خدا شد٬
    رهبر چو بریدند٬
    آن سیل کفن پوشان٬ اینبار از آن چارراه٬
    از راه رسیدند٬
    اول بو کشیدند٬
    آنگاه چشیدند٬
    با انگشت دشنام در گه به خزیدند٬
    یا اینکه خلیدند٬
    آنگاه لیسیدند٬
    اسپرم هزار جاسوس را٬ کشف نمودند٬
    این فیض عظیما را٬
    این فاز به فوزآ را با یطعه ی الله بر چشم کشیدند!
    اکمل شده این دین٬ با ملیون ذکر کین٬
    با دشمن ملعون٬
    امت شده واحد با کل مریدن٬ ریدند به دفتر٬
    آن صاحب این عصر ناگه شده بیدار!٬
    با چرت پریده٬
    پیغمبر تکفیری گردیده پدیدار٬
    همچون اونجای رهبر٬
    چرتش شده پاره!
    ***
    آن رهبر غائب گردید مهیا!٬
    بهر سفر خاک٬ اماده ز افلاک
    لاهوتی بی غش ٬ با عشوه ی مهوش٬
    او آمده با کش٬
    با شلوارک داغ!
    شمشیر برنده در دست درنده٬
    گرگان خونآشام٬ دندونای خونی٬
    با نره خری داغ٬
    با آن ذکر شق
    با فتنه ی اکبر
    با سید مظلوم٬
    با دریایی از خون
    با عامی مغبون
    با سپاه غارت
    با بسیج قاتل٬ با داعش بی رحم٬
    با طالب حوزه٬
    با طالب فیضه٬
    خون تا زیر بیضه!
    الامان به پا شد!
    بیداری اسلام!
    خونها که به پا شد٬
    خونها به زمین ریخت٬
    تا اسلام احیا شد!
    اسلام آدمکش سیراب ز خون بود٬
    سیرابتر خون شد!
    ای دنیای آزاد بر خیز و بپا شو!
    این میر غضبها را تو خلع سلا کن!
    این دنیای بیداد٬
    را از ظلم رها کن!

    دنیا پر بغض است٬
    و اینک شده فریاد از ظلم تو: اسلام
    از ظلم تو: اسلام!!٬
    فریاد و دو صد داد
    فریاد! و فریاد!!٬

    ***

    آی خدای واحد!٬
    نحسی شریعت٬
    نحسی شرایع٬
    اینک تو نگا کن
    این مردم ایران٬ گردیده مهیا
    بر زیسیتنی نو!٬
    الگوی نوینی انداخته در راه
    هم بی توی ظالم٬ هم بی اوی خناس٬
    بی رهبر لووواط!
    بدون ولایت٬
    بدون فقاهت٬
    هم با من و با او
    با این من دیگر با آن اوی دیگر!٬
    هم٬ هم زن و هم مرد٬
    هم پیر و جوانان٬
    در راه بهاران٬
    در راه نوینی٬
    چون سیل خروشان
    ماییم در ایران!٬
    ماییم در ایران!

    والسلام.
    دوستان ناشناس و سه چهار نفری شناس. من هم چون آن دیگری و دیگران چون نویسنده اجازه داده بود دست در نوشته ی اوو انها بردم٬ چنانکه کس دیگری و کسان دیگری نیز به قول خودشان نکملیه ای بر ان نوشته بود. من هم نوشتم و امیدوارم که نویسنده گان دیگر نیز همت کنند و این قصیده را که معلوم است خیلی صریح و اضطراری نوشته شده را پالایش کنند. من فکر می کنم خوب است که هر کسی این القصیده را برای دیگران بفرستد. دیگر اینکه هر کس وسعش میرسد آنرا چاپ کند و به صورت روزنامه بر دیواری شهرها و حتا دهات بچسباند. و از ترقه بازی رهبری هم نترسد. اینان حتا تجاوزات و ازاله بکارتها را نیز فقط یه دستمالی به حساب می آورند. آقا فرمودند ترقه بازی چون سرفرزندان حرامزاده و سر نوه های پر پدر یک مادرشان سلامت است. بیدار شویم با هم. روحانی هیچ غلطی نمی تواند بکند. من بسیار متاسفم که گول پدر خانمم را خوردم ( من هم رای دادم و گ.ل زنم را خوردم که از دیواری در خیابان مولوی ترسیده بود. مباد که زنان اینطرف خیابان و مردان آن طرف خیابان باشند) و به این بیشرفی رای دادم.
    من امیدوارم چنانکه آن دوست پارسی گوی غیر ایرانی ما پریشب و هم دیشب در بیت رهبری قول داد ادامه دهنده ی آینده ی این القصید باشد.

  6. من پیشنهاد میکنم تا جوانان زیر ۷۰ سال وارزد عمل شوند. و خانه ها و خانواده های روحانیون و مداحان و طلاب را شناسائی کنند و ترتیب آنها را با ضربه بر سر و با کوکتل مولوتف بدهند. در ضمن بر پدران و مادران واجب است تا به فرزندان خود حقیقت آخوند و ملا و مداح و طلبه را بیاموزند تا به آنها به دیده تحقیر نگاه کنند و حتا از کارهای ابلهانه ی آنها حتا خنده هم نکنند. من خودم به فرزندانم اینها را آموخته ام. خودم هم از این بیشرفان حرامزاده و تجاوز زاده فیلم گرفته ام. اما با انتشار آنها خودم و فرزندانم را لو خواهم داد. لذا خواهشمندم این عنوان را سرچ کنید و لودگی و مخنث بودن روحانیون و مسخره گیشان را ببینید. لودگی و حرامزادگی و مخنث بودنی که فرمانش را رهبر مخنث دوران اسدعلیجون داده. یادمان باشد که شیخ علی تهران شوهر خواهر رهبر که بچگی آسد علیجون را در خزینه و مردذدوستی او را تجزبه کرده میگوید که سیدعلی خامنه ای هم مفعول بوده و هم فاعل. آن عنوان این است:
    حرکات غیر معمول روحانیون برای جذب جوانان
    و اگر رنگین کمان ارزیابیش اجازه داد ادرسش هم اینجاست:
    https://news.gooya.com/2022/08/post-67608.php
    زنده باد ایران با پرچم سه رنگش و شیروخورشیدش و خلیج فارسش و مردمانش و رنگهایش و زبانهایش و زبان پیوندش پارسی

  7. برای من این سایت مظهر آزادی ملی برای ایران ست. چرا که بدون تعارف است. من به دوستان پیشنهاد میکنم تا آدرس این سایت را برای دوستان و آشنایان خود بفرستند. نظرات بسیار ارزنده ای بر برنامه های این سایت هست که باید قدرشان دانسته شود. باید در آگاهی دهی و تنویر اذهان فعالانه شرکت کرد. در ایران انقلابی مهم در راه است باید با میانبرزدن راه را کوتاه کرد. باید مردم را آماده کرده. باید آخوند و ملا و مداح و طلبه جرآت نکنند از خانه بیرون آیند و هم جرات نکنند در خانه بمانند. باید امنیت را در تمام ساعات و تمام جاهها از آنها گرفته شود. این بیشرفان ضد ایرانی باید یا ایرانی شوند و یا به وطن اصلیشان عربستان مهاجرت کنند. در تهران قرآنهای نیمه سوز در کوچه ها دیده شده، باید کوچه ها را مترو را و اتوبوسها را از قرآنهای نیمه سوز پر کرد.
    در پایان کسی مرا به سایت شما راه برد. من با مراجعه به رنگین کمان سایتی ایرانی افغانی از همجنسخواهان را دیدم. برنامه های آنها نیز بسیار جالب و افشا گرانه است. آنها بچه بازی طالبان را افشاء میکنند. همان اجرا و عادتی که در بیت رهبری و نوجوانان حرمش هست. و داستان سعید طوسی که در ۱۳ سالگی شخص رهبر به او تجاوز کرده، که البته او تنها نیست و بسیاری قربانی فعالانه و مفعولانه ی او بوده اند و بعد البته خود سعید طوسی برای خودش قطبی از تجاوز به نوجوانان قرائت قرآن شده بود. رهبری در این مورد و هم مورد غنیمت گیری شهربانو ساسانی دختر بچه ۶ ساله یزدگرد و افشای آن توسط مولوی حسین گرگیج دستور داد تا مسئله را کشش ندهند و خاموشش کنند. چرا که شیعه و سنی در مورد غنیمت گیری و تجاوز امام حسین به شهربانو ساسانی اتفاق نظر دارند. در مورد شهربانو ساسانی و تجاوز زادگی همه سیدها آیت الله قرائتی سخنانی دارد و البته مرجعش قرآن است قرآنی که باید نیمه سوز در سراسر ایران پخشش کرد. ببینید چه میگوید:
    https://www.balatarin.com/permlink/2021/8/28/5650463
    پس از دیدن لطفا بفرمائید آیا باز هم مسلمان هستید!؟

    اینچنین باد

  8. اولی این کارها را از شومن های کافر یاد میگیرند تا بگویند اگر کفر هم میخواهید این کفر! چرا اینهمه از فریدون فرخزاد طرفداری می کنید!
    و آما قرآئتی گه سگ را از کون پیامبرش میخورد که چنین چیزی میگوید، شاید هم از دهان آن پیامبر اعظم.
    ممنونم که خبرم کردید. اما کرونا جانی برایم نگذاشته. امیدوارم خودم رهبر بیشرف عنقلاب را بفرستم نزد پیامبرش.
    مذهب مردم ایران اگر این اسلام است
    بر چنین مذهب و پیغمبر آن باید رید
    این پیام را به مداح اهل بیت سید عطا<الله مهاجرانی حرامزاده برسانید. و بگوئی من سر قبر ولدیندش در اراک مشرف شدم و بر قبور آن دو بزرگوار به خاطر داشتن چنین فرزندی ریدم! خوشبختانه قبورشان نجس نشد چرا که سنگ قبری بر آن بود با آیاتی از قرآن! به این میگویند یک تیر دونشان بر آیات شیطانی!

    1. دوست عزیز من و خانواده هم یک بدهی هنگفت به والدین حاج سید عطاءالله مهاجرانی و فرزندانشان نوه هایشان داریم اگر ممکن است از طرف ما هم شما و خانواده و ایل تبارتان این بدهی را بر قبور آن دوسفله حاجیه خانم و حاج اقا هر دو سیده و جد مطهرشان بریزید در راه الله و بر الله. به قول مومنین : من الله التوفیق

  9. دوستان مرا خبر کردند که دوباره نظردهی بهمنی شده و همه دوباره بیدار شده اند. به پدرم میگویم کسانی فحش هم داده اند! او میگوید امروز فحش ناسزا نیست! فحش امروز به اسلام و اسلامیون و ملاها و مداحان و طلاب و حتا آرزوی مرگ براشان بسیار روا و حتا خجسته است! چرا که آنها میکشند تجاوز میکنند، ازاله بکارت می کنند غارت می کنند، ما تا حالا فقط فحش سزاوار داده ایم. امیدوارم بزودی مرحله پس از فحش فرا برسد و کشتار ملایان و مداحان و طلاب آغاز شود سوزاندن قرآن فر رسد…. من مطمئنم که بدنه سپاه و ارتش و حتا بسیج خواهان نابودی ملایان و مداحان و طلاب است. حتما اتفاقی بینظیر در تاریخ بشر در ایران خواهد افتاد. پدرم میگوید که جوانان باید «مرگ بر اسلام و مرگ بر قرآن و لعنت بر محمد را روی دیوارها بنویبسید… به جوانان و پیران و زنان و مردان بگوئید که اسلام و محمد و قرآن به ما اصلا مربوط نیستند…و باید قرآنها را سوزاند» پایان نقل قول پدرم!

  10. با درود در دو سایت کسی به نام اینترنت بندشلوار آیت الله
    در مورد آیت الله شدن حاج سید مجتبی خامنه ای نظری نوشته به شرح زیر:
    شاید اشتباه کنم اما فکر میکنم که ایرانیان خارج از کشور به جای تصمیم بیجا و ناخوشامد برای ما بهتر است در پی فراهم آوردن یک اینترنت فیلتر نشو باشند و مجانی. هر کشوری هم در این رابطه سرمایه گذاری کند در فردای سرنگونی این نظام ضد بشری میتواند هزینه اش را دریافت کند.و اما یک نکته در خبرها آمده که مجتبی پسر خامنه ای آیت الله شده. امروز من برای قضای حاجت در مسجد به مسجد امام حسین رفتم. عجبا در مستراح نوشته شده بود: هزرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا مصطفی خامنه ای آیت الله شدند: کسی در زیر آن با خط سرخ نوشته بود:
    بند شلوارمن چنان وا شد
    که آخوند من آیت الله شد!
    عجبا! این ملت چقدر حاضر جواب شده!
    باید به این مردم امیدوار بود.
    چرا که کسی زیرش نوشته بود:
    پس پشت سرش نماز بخوان!
    و کس دیگری نوشته بود:
    پشت سر کی!؟
    و شخص دیگر جواب داده بود:
    پشت سر آیت اللات.
    من فکر میکنم مقصود طرف این بوده که شورتش مارک یا برند آیت الله داشته که تا باز کرده قلمبه زده بیرون. به قول ملایان الله اعلم!
    اینهم از مواهب اینترنت است که میشود خبر همین امروز صبح را به دید و به گوش همه رسانید و ازاین بابت از این سایت سپاسگزاری کرد!
    و کسی اینچنین پاسخش داده :

    دوست عزیز بسیار درست نوشته ای هممیهنان خارج از کشور که در آزادی هستند میتوانند به ما بسیار کمک کنند که در واقع کمک به خودشان نیز هست. امیدوارم بکنند. اما اجازه بده در مورد بند شلوار و آیت الله شدن آخوند و قدکشیدنش توضیحی بدهم. اولا لطف کن و وقتی مینویسی یکبار بخوان تا غلط دیکته ای نداشته باشی.(من آنرا تصحیح کردم) دیگر اینکه این شعر را من هم در چند مسجد که حالا نامش به آبریزگاه ارتقاع یافته را دیده ام درستش این:
    بند شلوارم آنچنان وا شد
    که آخوند من آیت الله شد
    خفته در چاه ذلت اسلام
    ناگهان قد کشید و رسوا شد
    حجت الله بود در طویله تنا
    عروعرکرد و رهبر ما شد
    ما نمی خواستیم این چنین رهبر
    او خودش پیشنماز ما ها شد
    در کمین بود پشت زیپ و همین
    تا که وا شد سرش هویدا شد
    گر چه عمامه اش سیاه نبود
    کف بر لب نمود و غوغا شد
    عر و عر کرد و سید ما شد
    ما پیًش هر طرف روانه شدیم
    او جلو رفت مرشد ما شد
    اولی گرچه احمد آقا بود
    دومی مجتبای آقا شد
    حال ما مانده ایم و التنا
    چکنیم خود بخود مهیا شد…
    البته دوستداران اهل بیت میتوانند بقیه این قصیده را در سایتها پیدا کنند.عنوانش اینه: القصیده الانتریه فی احوالات رهبری علویه که در محراب به خود ری د ه
    دوستانت از لطف این نظر آخر من سایت شما را پیدا کردم و:
    «القصیده الانتریه فی احوالات رهبری علویه که در محراب به خود و جد مطهرش ریده»
    را خواندم و بقیه ی نظرات و کیف کردم. کیف می فهمید! دستتان درد نکند. اما خوب است که قدری در مورد سایتتان که کسی آنرا نمی شناسد قدری تبلیغ بکنید.
    بسیار خوب بود!

  11. خانمها آقایان. سایت شما سایت خوبی ست. اما نوع پردازش و ارائه ی آن بسیار بد است. سایت کوچه درست ۲۸ ساعت پس از این برنامه شما به میدان آمده و نزدیک به ۱۲۹۰۰۰بار دیده شده و اینهمه کامنت دارد! سایت شما با این همه کیفیت در مورد همین برنامه حتا صد ۱۰۰ نفر هم آنرا ندیده اند و در میان این ۱۰۰ نفر سه نفرشان از خانواده ی من هستند. آخر بفرکنید، ببینید عیب از کجاست. اگر برای دلخوشی و سرگرمیتان این پچنین خوابآلوده هستید که هیچ، اما اگر برای ایران کار میکنید باید کارتان را با ابتکار انجام دهید. اینگونه پیر پاتال بودن راه به جائی نمی برد.
    لطفا به این آدرس نگاه کنید:
    128,233 بار دیده شده
    youtube.com/watch?v=I63tZCeTkok
    در پایان من و خانواده و خصوصا پدرم پدر آقای فرهنگ قاسمی را میشناخته و به ما دوست با او را آموخته. پس این نظر دوپستانه است. یا آنرا به طور کامل پخش کنید یا حذف.
    متشکرم
    شاعر از شیراز

  12. خوش بود گر محک تجربه آید به میان.
    من دیدم که نظرات به حق به بسیار فحش سزاوار گفته اند. به خمینی و به اسلام و تشیع بسیجی و پاسدار و داعشی و …میخواهم بدانم اگر گسی مثلا بگوید که مصدق روحانی زاده بوده و مورد انتقاد قرار گیرد هم مقاله ای را میتوان دپر ایبن سایت گذاشت یا نه!
    آن مقاله که من آنرا کشکول یک طرفدار پادشاهی میدانمش هنمین است که در زیر گذاشته ام. من همه ی نوشته ی این آقا را مستند نمی دانم. اگر کسی میتواند در زیر مقاله پاسخ دهد. مقاله را عرفان قانعی فرد نوشته.
    مقاله این است:

    عرفان قانعی فرد
    در این روزهای دهه دوم از قرن ۲۱م، فاسدترین و خونریزترین و منفورترین حکومت الله بر زمین، در ایران حکم می‌راند. جمعی عمامه به سر فاسد و هرزه زبان و نعلین به پای فاقد شرف، اخلاق و تمدن بشری به تاراج و ویرانگری ایران، نشسته‌اند. شاید این روزها، یکی از تاریک ترین اعصار و دوران‌های تاریخ ایران باشد. دورانی شوم و منحوس که یادگار نکبت ۱۳۵۷ که ایران از مدار و محور اصلی خویش – پادشاهی ایرانی – خارج شد. همان زمستان بی بهار که مشتی به وطن به جان وطن افتادند و حاصلش این سیه روزی و بیچارگی و سیاهی است.
    کسی هم نیست بپرسد که اگر نمایندگان امام زمان جعلی و خیالی این اجامر وحشی صفت و اوباش لیتک کله باد و فاقد شرم انسانی‌اند، معلوم نیست که آن موجود خیالی ناموجود، چه تبهکار، وقیح ناخلف و هرزهکاری باشد. وقتی نوه مکارم شیرازی، مرجع تقلید شیعه، فردی جنایتکارو مخبط است، چرا باید گروهی باید اندیشه و عقل نقاد، مُقلد گوسفند وار این مُلای منحرف، فاسد و بی ریشه باشند؟ براستی وقتی اختاپوس مذهبی شیعه در ایران دارای چنین افرادی مات و مه، بی آزرم، بیعار، چشمدریده هستند، همین بساط خرافات و موهومات مذهبی و اباطیل شیعه گری در مام وطن باقی است.
    وقتی ثمره حکومت اسلامی و ره آورد حکومت امام زمان جعلی و خیالی در ایران، چنین سیه روزی و پریشان احوالی برای مُلک و مملکت به بار آورده است؛ فایده و ثمره این مذهب و دین برای مردمان آن دیار چیست؟ پروردگار عالمیان، بیکار و بیعار است که چنین وحشیانی تروریست را نماینده خود معرفی کند؟

    از روز اول که حکومت نکبت جمهوری اسلامی تشکیل شد، یکی از هرزه‌های تروریست پرور اسلامی، مهدی بازرگان بود.
    ۱. وقتی مهدی بازرگان از نوفل لوشاتو و خیمه خمینی به لندن رفت، نماینده ساواک در لندن به MI6 اعتراض کرد! اما پس از ۳ روز، خواستند نماینده ساواک را با حادثه ساختگی تصادف اتومبیل، نابود کنند!
    ۲. از بطن نهضت مثلا آزادی او، تروریست‌های مجاهدین خلق، زائیده شدند.
    ۳. کسی که بنا به روایت سحابی، به دیدار تروریست اسلامی دگر – نواب صفوی- رفت تا فضل الله زاهدی را ترور کنند!
    ۴. یک مصدق اللهی منحط الفکر و خرافاتی که به دروغ در نیویورک تایمز گفت: حکومت خمینی، حکومت عدل علی است (نیویورک تایمز، ۱۵ بهمن ۱۳۵۷) اما کسی نمی‌دانست که دوران پر نکبت و قتل و غارت و جنایت علی عرب، به من ایرانی چه مربوط؟
    mkh.jpgدر همان ایام او، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رسم شد. همگی آنان در توسعه سانسور و خفقان، تلاش کردند. همگی آنان در جهت توسعه تروریسم اسلامی (Islamic Terrorism) کوشیدند و حتی خود فعالیت تروریستی داشته‌اند.

    ۱. ناصر میناچی که از یاران و همراهان علی شریعتی بود که در ترویج فرهنگ تروریسم اسلامی، فعالیت کرد.
    ۲. عباس دوزدوزانی از پایه‌گذاران سازمان تروریستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
    ۳. عبدالمجید معادیخواه، قاضی شرع در دادگاه اوباش انقلاب اسلامی
    ۴. سید محمد خاتمی، مسئول تبلیغات جنگ نامقدس ایران و عراق
    ۵. علی اردشیر لاریجانی، جانشین ستاد کل سازمان تروریستی سپاه پاسداران
    ۶. مصطفی میرسلیم، حزب تروریست مؤتلفه اسلامی و سرپرست شهربانی جمهوری اسلامی
    ۷. سید عطاء الله مهاجرانی، حامی تروریسم اسلامی
    ۸. محمدحسین صفار هرندی (معاون مدیر مسئول و سردبیر کیهان)
    ۹. علی جنتی، تروریست اسلامی دوره دیده در فلسطین و مجاهدین خلق
    و مترسک هایی دلقک صفت و فاقد هویت مانند محمدمهدی اسماعیلی، سیدعباس صالحی، سیدرضا صالحی امیری، سید محمد حسینی، احمد مسجد جامعی که بیشتر دست بوس و پابوس، مٍلایان فاسد، پوچ و بی وطنی مانند مراجع تقلید شیعه (ناصر مکارم شیرازی، حسین نوری همدانی، حسین وحید خراسانی، محمدصادق روحانی، سید موسی شبیری زنجانی، جعفر سبحانی، عباس محفوظی، عبدالله جوادی آملی، کاظم حائری، علی‌محمد دستغیب، اسدالله بیات زنجانی، محمدجواد علوی بروجردی، محمدرضا نکونام، سید محمد امین خراسانی) بودند و یا مداح جنایت پیشگانی امثال خامنه‌ای و رفسنجانی. همه این مُلاهای بیشرم، ضد آزادی بیان و اندیشه و قلم بوده‌اند و هر کدام جداگانه، فتوی ترور اهل قلم را داده‌اند.
    براستی کدام‌شان در رشد و نهادینه کردن آزادی بیان و اندیشه و قلم در ایران تلاش کرده‌اند؟ کدام‌شان برای ترقی فرهنگ و ادب مملکت کوشیده‌اند؟ کدام‌شان پول‌های مفت برباد رفته در تبلیغات اسلامی و تروریسم اسلامی را برای توسعه مدرسه و مراکز آموزشی هزینه کردند؟ هیچ کدام!

    از میان این خیل، یکی محمد خاتمی – عروسک خیمه شب بازی رفسنجانی و مداح بیت خلیفه اول، خمینی – بود. مافیای چپ اسلامی (اصلاح طلبان و باند رفسنجانی) در ایام همین مُلای حیله گرو مکار، بر فرهنگ و رسوم جامعه ایرانی چنگ انداختند و به تباهی‌اش کشانیدند. خاتمی و اصلاح طلبی بزرگترین فریب امنیتی حکومت اسلامی و مارکسیست‌ها بود. مثلا تمامی افراد تحصیلکرده، دانشگاهی، هنرمندان و نویسندگان را جذب و بعد سر به نیست کردند! افکار مارکسیستی و جریان چپ و کمونیسم اسلامی را توسعه داد. جهت و سمت و سوی اعتراضات مردم ایران را به نام اصلاح طلبی منحرف کردند.
    اکثر فسادها هم از همین مافیای اصلاح طلبان خیزش داشته و تولد یافته. یکی از آن موارد مافیای فولاد در استان اصفهان است که در دست محمود اسلامیان می‌باشد که فرزندش، داماد یحیی رحیم صفوی و مهدی جهانگیری – برادر اسحاق جهانگیری- هم شریک محمود اسلامیان و رحیم صفوی است. همه اصناف فولاد و آهن و دست این چند تا خانواده اسلامیان و رحیم صفوی و سهل آبادی است و همه اینا برای مافیای هاشمی رفسنجانی و منتظری کار میکنند. مثلا نادر سلطانی، مدیر کل اطلاعات استان اصفهان برادر همسر آقای محمود اسلامیان بود! و از گماشته‌های حسن روحانی محمود اسلامیان بیش از صد شغل دولتی در ذیل چتر باند رفسنجانی دارد! و پاسدارهای فاسد و تروریست هم مدیریت‌ها را در اختیار دارند. دارای مافیای فولاد ایران هستند و میلیارد دلار ثروت دارند و کلیه معادن گرانقیمت کوههای ایران بنام آنهاست.
    همین اسلامیان عضو عالی اتاق تشخیص مصلحت نظام هم هست او سالها معاون امنیتی استاندار اصفهان (جهانگیری) بود و همه سمت‌های او امنیتی است محمود اسلامیان و برادران رحیم صفوی مافیای معاملاتی فولاد با جهان دارند. همین باند فاسد اصلاح طلبان اصفهان که متشکل از پاسدارهای یقه سفید هستند زیرمجموعه باند اسلامیان و رحیم صفوی میباشند و محسن رضائی هم بخشی از مافیای چپاول اصفهان است ولی مدیریت مافیائی این پاسدارها در دست اسحاق جهانگیری (داماد خواهر رفسنجانی) است! اما باند شرور منتظری که قوی ترین تشکل تروریستی اصفهان و حومه و متشکل از تندروترین پاسدارها است در هیبت اصلاح طلبان ظاهر شده و استانداری اصفهان و فرمانداری و شهرداری شهرهای حومه اصفهان را در دست دارند! و نجف آباد و خمینی شهر مرکز اعمال تروریستی این مافیای شرور هستند! اداران اطلاعات استان و شهرستانها توسط همین مافیا مدیریت میشود و هر کسی که کوچکترین اعتراضی بکند مشمول حذف و تنبیه خواهد بود!

    با کمی مرور در گوگل و سرچ این اسامی متوجه خواهی شد در اصفهان چه خبر است و اصفهان مرکز قدرت اصلاح طلبان امنیتی است! از آخوند طاهری گرفته تا منتظری تروریست و جنتی و اژه‌ای و جواد ظریف و خانواده اشرفی اصفهانی و بهشتی و… همگی اربابان قدرت اصفهان بوده و هستند! دزدی از فولاد مبارکه کمترین رقم و عددی است که اینها چپاول کرده‌اند! کلیه کارخانه‌های ذوب آهن و فولاد مبارکه و ریسندگی‌ها و صنایع سیمان و پالایشگاه و اموال دولتی بدست این تروریست‌ها افتاده و رقم دزدی و چپاول آنها از هزاران میلیارد دلار نیز بیشتر است! حتی فدراسیون فوتبال کلا دست اینهاست و برای اهداف تبلیغاتی خودشان استفاده میکنند! شهرداری و شورای شهر اصفهان نیز کامل بدست اینها چیدمان میشود و کل شهر را در اختیار خود دارند! و تا رئیسی خواست بخشی از مسئولان اصفهان را عوض کند، فی الفور مردم را به بهانه آب به خیابان‌ها کشاندند و شورانیدند! باید خود حدیث مفصل بخوان از این مجملو! اصفهان امروزه، بدبخت و مفلوک در دست تاراجگران این مافیا است.

    همین باند مهدی هاشمی رفسنجانی و تشکیلات اصلاح طلبان و سپاه، رسانه‌های فارسی زبان را هم در دست گرفتند. خاتمی و اصلاح طلبان هم در نقش نوچه‌های قدیم در زیر مجموعه باند رفسنجانی بازی می‌کنند و دمکراتهای آمریکا هم به آن آخوندک‌های خرافه گو دل خوش هستند. و دمکراتهای آمریکا و دولت‌های دمکرات در چهل و اندی سال گذشته حامی جمهوری اسلامی ایران هستند! نباید از دمکراتها و دولت جو بایدن انتظار دیگری داشته باشیم

    براستی چتر جریان چپ و حکومت مافیایی چپ مارکسیستی اسلامی یا جریان چپ حکومتی و کمونیست‌های اسلامگرا، ایران را به تباهی کشانیده‌اند. اپوزیسیون واقعی این حکومت فاسد و تروریست هم در خارج از کشور نیست! در داخل ایران جمعیت چند ده میلونی که جماعت پایین دست هستند

    و نکته مغفول مانده در تاریخ معاصر اینجاست که قتل‌های زنجیره‌ای، عملکرد باند خاتمی و منتظری بود. جنبش روشنفکری ایرانی از سالهای ۱۳۲۰ به ایدئولوژی ارتجاعی چپ گرفتار و از تولید اندیشه و امر ملی مغفول و ناتوان شد و هرگز فرصت و تجربه آزادی بمعنای مدرن نداشتیم! و وقتی شاه فقید پس از توسعه اقتصادی، قصد آزادی سیاسی داشت، تروریست‌های اسلامی و مارکسیست، ایران را به تباهی کشانیدند
    امروزه هم، اصلاح طلبی دولتی یک ایدئولوژی سازشکارانه است که در هنگام بحران حاکمیت ولایت فقیه و خلافت اسلامی، به نجات آن می‌آید و باعث استمرار آن میشود و سردمدار آن هم همین محمد خاتمی و موسوی خوئینی‌ها است. قبلا نوشته‌ام که طبق خاطرات یکی از کارمندان ضدجاسوسی ساواک [مرتضی موسوی]: ” پدربزرگ کیانوری رهبر حزب توده (شیخ فضل لله نوری) مورد احترام خمینی بود. او با ماموریت ک گ ب شوروی رابطه نزدیکی با خمینی برقرار ساخت. از دیگر سو در میان مُلاها، مارکسیست هایی را نفوذ داده بود که مخفیانه با حزب توده مرتبط بودند و در نزدیکی حزب توده با رهبران انقلاب نقش داشتند، از جمله: ۱. سید محمود طالقانی، محمدی گیلانی، لاهوتی و موسوی خوئینی‌ها. بعد از ۱۳۵۷ در مجله چاپ مشهد، مطالبی توسط پدر علی شریعتی نوشته شد که مدرسینی که با او بودند و بعدا مُلا شدند، در عضویت حزب توده استان خراسان بودند مانند خوئینی‌ها و در کتاب چریکهای فدایی خلق (گذشته چراغ راه آینده)، آمده که پدر خوئینی‌ها – در زنجان محضردار بوده و از اعضای برجسته فرقه دموکرات آذربایجان (ساخته و پرداخته شوروی) “حال این جاسوس روس، موسوی خوئینی‌ها، شده پدر اصلاح طلبی در ایران و خواهان اصلاحات در داخل ولایت فقیه!

    ملی گرائی ایرانى مورد نظر رضا شاه، تنها مورد در سده اخیر است که با اراده مصمم ایشان و با تکیه بر فرهنگ و مدرنیته شکل گرفت نه نسل کشى. هیچ کس پس از مشروطه به اندازۀ محمد مصدق و محمد خاتمی، آرمانهای ترقی خواهی سیاسی را پایمال نکردند! مصدق مجلس به توپ بستۀ لیاخوف را به چنان قداره کش خانه‌ای تبدیل کرده بود که بیشتر نمایندگان از ترس جان یا آبرو، به انفعال کشیده شده بودند! این آخوند زاده به واسطۀ وحشی گری تروریست‌های فدائیان اسلام هر بار جلوی پای مصوبات مجلس و نخست وزیرها سنگ می‌انداخت تا جاده را برای نخست وزیری خودش هموار نماید! جبهۀ معلوم الحالِ ظاهرا ملی نیز که اعضایش در دوران اشغال کشور به لانه‌ها خزیده بودند نه از ملی خبری داشتند و نه از ملت! در جریان آن نخست وزیری نکبت بار و کودتای ابلهانه مصدق علیه شاه، چنان ضربه‌ای به انسجام و اساس وحدت سیاسی کشور زدند که تا همین امروز هم گفتمان واگرایانه و فرصت طلبانه‌شان بر فضای سیاسی کشور سایه انداخت
    و بعدها، ثمره‌اش همین مافیای محمد خاتمی و باند منتظری و اصلاح طلبان و اصولگرایان و آخوندهای لعنتی در داخل و خارج از کشور همچنان به خط نفاق قیچی می‌زنند! در بلاهت مثلا ملی کردن صنعت نفت که برایش از جان رزم آرا هم نگذشت، علاوه بر پرداخت غرامت به BP، سهام ایران را در صنعت جهانی نفت به فنا داد تا امروز ما با شنیدن نام آرامکو غبطه بخوریم، چرا؟ چون عربستان فردی جاه طلب و کله شق و خود بزرگ بین و متوهم مانند مصدق نداشته و ندارد. مصدق علیرغم مهارتش در تمارض و دماگوژی و عوامفریبی، حتی نتوانست نفت‌های موجود در مخازن آبادان را بفروشد و اقتصاد کشور را در یک دورهٔ کوتاه به چنان بحرانی کشاند که ناچار به انتشار اوراق قرضه شود. با آن مدرک جعلی از سوئیس برگشت و به جای انتقال دانش روز از اروپا، با ساخت راه آهن سراسری مخالفت کرد! و گفت باید به جایش کارخانۀ قند بسازیم! همان کالایی که خودش و کالای مکملش وارداتی بودند و رضاشاه با مالیات آنها توانست منابع ساخت راه آهن سراسری را تأمین کند. با آنکه حکم عزلش را کتباً اعلام وصول کرد اما با لطایف الحیل سه روز برای بقای دولت کودتا تلاش کرد اما در آخر با انداختن همۀ اتهامات به گردن فاطمی (همانی که مکتب نرفته دکتر شده بود) خودش را نجات داد و برای جبهه کذایی‌اش شهیدی قهرمان جعلی ساخت. اما همۀ این ناکارآمدی‌ها در برابر خیانت او در سی‌ام تیرماه ۱۳۳۱ ناچیز است. شورشی که در آن سمپات‌های مصدق پای روحانیت و حوزۀ قم را به میدان سیاست باز کردند و ۲۶ سال بعد طرفداران او (تروریست‌های مجاهدین خلق و چریک‌های فدائی و فدائیان اسلام و روشنفکران چپ زده و آخوندهای ریاکار و نهضت مثلا آزادی) در جریان بلوای بهمن ۵۷ کشور را به چنان گردابی تاریک انداختند که هر روز بیشتر در آن منجلاب فرو می‌رویم.
    فیلمنامۀ تاریخ معاصر ایران اگر بازیگری عوامفریب به نام مصدق نداشت، بی شک پایان خوشایندی برای مردم ایران در آن رقم می‌خورد. بی هیچ پروا و پرده‌ای هم باید گفت که روندهای تاریخ معاصر نشان می‌دهد تا زمانی که رویکرد مصدقی و سمپات مصدقی وجود دارد، کشور ایران روی توسعۀ پایدار و آرامش و صلح را نخواهد دید؛ چرا که اینها تنها یک باور در عالم سیاست دارند و آن سهم گیری از قدرت به هر قیمت است! همان منش مرادشان ” محمد مصدق”، در محمد خاتمی هم هست و او نیز فتوکپی مصدق بود و جنایات او را دقیقا کپی و اجرایی کرد! قتل نویسندگان کمترین جنایت از سابقه باند خاتمی و منتظری است. رضا شاه روحت شاد پاسخ نسل جوان به اوست.

    امروز هم شبکه جهانی بی‌بی‌سی، در مقاله‌ای جدید نوشته که فتوای روح‌الله خمینی علیه سلمان رشدی، ساعاتی پس از آن صادر شد که محمد خاتمی در فرودگاه مهرآباد، درباره این موضوع با کلیم صدیقی، از مسلمانان هندی‌بریتانیایی، رایزنی کرد و سپس به دیدار خمینی رفت. آیا از مروج تروریسم اسلامی و بازیگر ناشی فیلم نامه ولایت فقیه، توقع دیگری هست؟ خیر!

    اما با تماشای این نمایش مسخره باند اصلاح طلبان به ظاهر اپوزیسیون درخارج از کشور، حالت تهوع به هر بیننده و شنونده‌ای دوستدار ایران و ایرانی، دست می‌دهد! این روزها هم؛ رسانه‌های وابسته به باند مافیایی اصلاح‌طلبان [چپ اسلامی] در حال تبلیغ برای پسران خلیفه جانی ساختارخلافت اسلامی ولایت فقیه اند[خُمینی چی ها] رسانه‌ها و ماموران دیگر، برای آن یکی پسر خلیفه جانی، تبلیغ دارند [خامنه‌ای چی ها]. این است حال و روز روزگار ما؛ در تاریخ ایران.. روزگاری منفور که مولود فریب خوردن ما است!

    تذکر: نویسنده نام یک مولتی مولتی مولتی میلیارد به یورو و دلار را با فامیلهای سببنی و نسبیش ننوشته آن شخص رسول دانیالزاده و فک فامیلش است که از دوستان بسیار نزدیک سید محمد خاتمی و رهبر انقلاب سید علی خامنه ای ست!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.