این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

شعری از حافظ به انتخاب عباس جعفری از ایران‎

مغـنی ملـــولــم  دو تائی  بزن  
به  یکـــتائی  او کــه  تائـی  بزن
به مستان نوید سرودی فرست  
به  یاران ِ رفـــته درودی فـرست 
مغـنی بساز آن  نو آئین سرود 
بگـــــو با حـریفان  به  آواز رود 
مرا بر عدو عاقبت فرصت است  
که از آسمان مژده ی نصرت است 
مغنی نوای  طــرب   ساز  کــن  
به  قـول  و غــزل قصه آغاز کـن
که بار غمم بر زمین دوخت پای  
به  ضرب اصولــم  برآور  ز جای
مغـنی  نوائـی  به گـلبانگ  رود  
بگــوی و  بزن  خسروانی  سرود 
روان  بزرگان ز خــود شاد کن  
ز  پرویز  و از  باربَد  یاد  کــــن 
مغـنی از آن   پرده  نقشی  بیار  
ببین تا چه گفت از درون پرده دار
چـنان  بر کــش  آواز  خنیاگری  
که ناهید ِ چـنگی  به رقـص آوری
مغــنی  دف و چنگ را  ساز ده  
به آئین  خــوش  نغـمه   آواز  ده 
رهی زن که صوفی به حالت رَوَد  
به مستی وصـلــش حـوالـت  رود 
مغــنی  کــجـایی  به  آواز ِ رود 
به  یاد  آر ازان  خسروانی سرود
کــه تا  وجـد را کــار سازی کنم 
به رقــص آیم و خــرقـه بازی کنم
( حافظ خانلری جلد دوم صفحه 1058 )
ببینید – گویی در فضای قبل از اسلام این شعر سروده شده است . هیچ نشانی از اسطوره ها و نُمادهای عرفانی قرن هفتم و هشتمی در آن نیست . یک دلتنگی ، یاد آورد ِ دورانی که در حافظه  تاریخی – جمعی  باقی مانده است . شریعتمداران که به هر بهانه ای شادی و نشاط را منع کرده و راه بهشت را از کوچه های جهنم آدرس می دادند را با این سروده به چالش گرفته است . این زمینه به سادگی در تاریخ ادب ایران ثبت و ربط نگردیده – خون حلاج ها و عین القضات ها و سهروردی ها و کوشش احمد غزالی ها و گروهی  از دلسوختگان است که این درخت کهن را با آب ِ جان سبز نگاه داشته است . اقلیتی مانده از ساسانیان که به جامعه اسلامی تأثیر گذاشتند ، پیروان ِ آئین مندائی – یا صبی بودند . اینان در خوزستان و جنوب عراق کنونی زیستگاه داشته و چون غسل تعمید در آب جاری از مناسک ایشان بود در مجاورت شط العرب و کارون سکونت گزیده بودند . آقای زرین کوب در کتاب جستجو در تصوف ایران نوشته اند : « تا حد زیادی معرف عقاید گنوسی ( عرفانی ) عهد ساسانی به شمار می آیند . در نزد اعراب و مسلمین قرن نخست به عنوان مغتسله مشهور شدند ، اکثرا” پیشه وراند .» می توان مندائی ها را مذهبی از دین مسیح دانست . آب و نور در این آئین مقدس است . گویی پدر مانی مذهب مندائی داشته است . مانی اگر چه در بین مغتسله و همراه آنان بود ، ولی از آنان جدا شد و خویشتن را فارقلیط  یا مسیح موعود نامید و ظهور خود را اعلام نمود . مانی که سفری به هند کرده بود توانست پیروانی در آن پهنه از هندی ها و اُیغورها  گرد خود جمع آوَرَد . ثنویت مانی در نور و ظلمت – روح و ماده ، تجلی یافته است ( رسوب مهرآیینی است ). اگر چه در اسلام به اتهام زندقه مورد  تعقیب و آزار قرار گرفتند – ولی در لباسی واژگونه به زندگی ادامه دادند . زُهد و ریاضت و دوری از مال دنیا و معیشت ، آنان را در برابر اعتراض و نقد  مزد یسنا باوران قرار داد . مسافرت به دور دنیا و گذران از صدقه و دریوزگی بعدها به گروه هایی از صوفیه منتقل شد . دوران زوال و ضعف ساسانیان با رواج کیش ها و آئین های گونه گون همراه است . زُروانی که فرقه ای از دین زردشت است – فرقه کیومرثیه – کرامیه –  بهافریدیه ( بهافرید مدعی نبوت که در اواخر عهد امویان در خواف نیشابور پدید آمد و به امر ابو مسلم خراسانی کشته شدند – یان ریپکا – تاریخ ادبیات ایران – ص 220 ) و دیگران که مهجور ماندند و نامی از آنان نمانده است .

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.