آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟

مسئله عقب ماندگی ایران و ایرانی در دوران معاصر(۴)

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟

امین بیات
تاریخ معاصر ایران با یکایک ورقهایش آموزنده است، تاریخ اگر چیزی بما نیاموزد فاقد ارزش است، بهمین دلیل هرورق آن گزارش از زندگی نظام جمهوری اسلامی از 57 تا400 باید بما مردم ایران آموخته باشد که با چه نظامی غیر انسانی و با چه افراد فاسدی در سیستم مذهبی ایرانی ستیز، مواجهیم.
برای رسیدن به آگاهی و اطلاعات بیشتر مردم اول باید در فهم ماهیت رژیم تبهکار اسلامی کنکاش واقع بینانه انجام دهند،انقلاب 57 در برابر چشم نسلی رخ داد که هنوز بخش زیادی از آنها در قید حیاتند و هنوزاز خود به اشتباهاتی که در قبال مردم انجام داده اند عذر خواهی رسمی، نکرده اند.
این رژیم اسلامی وحشی قرون وسطائی هر روز که اززندگی نا پاکش در قبال از هم پاشیدگی زندکی مردنم میگذرد وقیع ترو پرخاشگرتر میشود وایرانیان را درمقابل معماهای تازه ضد ایرانی قرار میدهد و سیاست جهان را با شیوه دروغ پراکنی و تهدید های بی پایه ، علیه خود، می شوراند.
و این در حالیست که شرح حال عملکرد غم انگیز و ننگین 42 ساله این سیستم بر کسی پوشیده نمانده است، به هر حال انکشاف در مورد رفتار و کردار بیرحمانه در دستگیری ،زندانی کردن،شکنجه کردن و اعدام و در مقابل تاراج ثروت جامعه و گسترش فساد و ورشکستگی عملکرد این رژیم بوده است، رفتار غیر انسانیش با مردم باید حتی المقدور جنبه عینی و مشخص داشته باشد، و ما نباید با تعصبات شخصی ،جاه طلبی،در گزینش های دلبخواه و یک جانبه را بکار بریم بلکه واقعیتها اگر گفته شود بیشتر اثر گذار است در، مردم.
استفاده از روش ماتریالیستی ذهن هر فردی را آراسته و منظم میکند و او را وادار می نماید تا کار و نوشته خود را از واقعیات به رشته تحریر در، بیاورد.
برهان های عینیت علمی ،سیاسی و اجتماعی را نباید در ذهن نویسنده جستجو کرد بلکه برهان را باید در منطق درونی روایت انتشار یافته جستجو کرد که دارای واقعیت عینی باشد، وفا دار بودن به اصل عینیت و واقعیت از اساس باید معتبر باشد و قابل فهم و با دلیل روشن، برای خواننده کنجکاو و کسی که بدنبال دریافت حقیقت است، باشد.
در هر انقلابی ، یا انقلاب مورد نظر من یعنی 57 بیش از هرچیز مداخله مستقیم توده ها در سرنوشت جامعه بعد از انقلاب دخیل بوده است، باید کوشش کرد که نادگرگونیهای آگاهی جامعه را ازپس پرده ابهام و حوادث بیرون کشید، و آنرا دوباره در معرض افکار عمومی برای نتیجه گیری بهترارائه داد، و ازهر متخلف علیه منافع عمومی دو باره سئوال و بازخواست کرد، یعنی دخالت بیگانه ، عملکرد نیروهای سیاسی روز، آگاهی جمعی توده ها که تصادفی نمی تواند بوجود آمده باشد، بلکه وابسته و تعمیق یافته به یک ضرورت عینی که قابلیت تغییر نظری دارد، بوده است، و از این رو بود وهست که قبول “رهبری” آخوند شیادی بنام خمینی ازطرف مردم دارای ریشه بود، و البته اجتناب ناپذیر، زیرا چگونه بدون مطالعه صحه به برنامه امپریالیست جهانی گذاشتند آیا دلیلی جز بی اطلاعی و عقب ماندگی، داشت .
اتفاقات و چرخشهای رادیکال، راست روی, چپ زدن، بدنبال مذهب راه افتادن، که در انقلاب 57 روی داد، و بدام برنامه های تنظیم شده ازجانب سرمایه داری جهانی، در پیروی نیروها ومردم از آخوندخمینی، درحقیقت امر معلول دگرگونیهای بنیادین اجتماعی بودند، که در طول تاریخ یک صد ساله اخیر در بنیان جامعه ایرانی انباشته شده بود، طغیان کرد و در 57 سر باز نمود، و اسلامیست ها ازاین نا آگاهی و عقب ماندگی سوء استفاده، کردند.
واقعیت امر این بود که در آستانه ی واژگونی سلطنت خانواده پهلوی بنام مردم ،امپریالیسم جهانی قبلا تدارک این چنین روزی را دیده بودوبا شناخت از بطن جامعه وعقب ماندگی “رهبر ” انقلاب را به مردم حقنه کرد، نا رضایتی توده ها را دامن زد، در این حقیقت تردید نباید کرد که اکثریت مردم به این نتیجه رسیده بودند که باید انقلاب کنند ، بلکه انقلاب به آنها تحمیل و قبولانده شد، البته زوال اقتصادی کشور هم دائما عمیقتر میشد،و نا رضایتی توده ها بیشتر خود را آشکار میکرد تا روز موعود 22 بهمن 57 فرا رسید.
اسلامیستها با کسب قدرت توسط آخوند خمینی و البته با کمک امپریالیسم ، سرمایه داری جهانی امید های سیاست مداران را که برای یک دگرگونی مترقی سالیان سال تدارک سیاسی دیده بودند را در هم شکستند، وخود نیروهای مترقی باعملکرد غلطشان مسئول شکست این واقعه شدند با کمک به تصویب رژیم به جمهوری اسلامی مشروعیت دادند، در واقع امر محرومیتهای صرف به تنهائی برای بر انگیختن مردم و تشویق آنها به قیام یا انقلاب نمیتوانست کافی، باشد.
برای شروع قیام یا انقلاب علیه یک سیستم ضد دمکرات مردم آگاه باید ببینند شرایط برای حرکت انقلابی آماده هست یانه، آیا ورشکستگی رژیم آشکارا بر ملا شده بود، محرومیتها غیر قابل تحمل شده بودند؟ بطور حتم نه واقعیتها در آن روزگار این این پیام را بما، نمیگویند
در این مرحله بود که سازشکاران تماع قدرت و ثروت و افراد شناخته شده نیز کمک به استقرار استبداد جدید کردند، و فراموش نباید کرد که انقلاب توسط مردم به فرجام خودرسید ، اگر مردم پیشرفته وآگاه بودند و همچنین شناخت ازاسلام داشتند، بدام مشتی مسلمان فریبکار مانند بنی صدر، بازرگان، خمینی نمی افتادند، و انقلاب موفق میشد و بنفع همه مردم جامعه قدمهای سازنده و مترقی بر میداشت.
در هیچ کجای این کره خاکی دیده نشده که مردم و نیروهای سازمان یافته و مترقی انقلاب کنند و حکومتی را واژگون کنند، وامروز که ازعمل خود پشیمان شده اند با چراغ سبز بدنبال بر گرداندن آن سیستم وابسته بگردند، بجر ایرانیان ، بجای اینکه از شکست انقلاب 57 سرمشق بگیرند، و از اسلام فاصله گرفته، به بر پائی سیستمی مبنی بر مردمسالاری و آزادی ، تکیه کرده و به گذشته دل نه بندند، یعنی باز هم متاسفانه به دام برنامه های امپریالیسم سلطه طلب افتاده و به آن صحه، میگذارند، و شعار همه با هم میدهند.
انقلاب 57 مردم توسط بخش اعظمی از اپوزیسیون به کجراه کشیده شد، چنانچه بیاد داریم، خمیمی با دادن پست نخست وزیری به بازرگان و درمقطعی اعطای پست ریاست جمهوری به بنی صدر وهمچنین فرماندهی کل قوای مسلح به اوکمک کردند تا مشروعیت به نظام عصرحجراسلامی بدهند تا خمینی کاملا برقدرت سوارشد و هر دوی این بانیان حکومت متحجر اسلامی را از قدرت بدور انداخت، و بحران حکومت از همان موقع شروع شد و یکی پس از دیگری، این مدعیان حکومت مردمی به سیاه چال اسلام مرتجع درغلطیدند، ازآنجمله بودند ملی مذهبی ها، جبهه ملی ها، فدائیان اکثریت ، حزب توده حزب رنجبران واعوان و انصارشان ، هنوز هم بعد از چهل و دو سال اگر منعشان نکنند و روزنه ای برایشان برای رسیدن بقدرت باز شود ، دوباره بدام متعفن اسلام فرو خواهند رفت.
بنی صدر، بازرگان ، سران جبهه ملی در انقلاب 57 شرکاء توطئه ی امپریالیسم ازآب در آمدند، بنی صدر بفرمان و تایید خمینی رئیس جمهور شد و به محض عرض اندام و زیاده روی بفوریت از قطار سریع السیر “انقلاب” به بیرون پرتاب شد ودیگر قادربه سوار شدن بقدرت نشد، ودر”هجرت” به ثنا گوئی اسلام ناب محمدی خودش در انقلاب اسلامی سر گرم شد، و در سر آرزوی سخنگوئی اپوزیسیون را می پروراند که آرزو برجوانان عیب نیست.
این سازشکاران پس ازتسکین بخشیدن به احساسات مذهبی خود، به این نتیجه رسیدند که خمینی آنها را گول زده و این در حالسیت که از لحاظ ایدئولوژیک مذهبی هم سو و هم فکر بوده اند اما میدانستند که بدون خمینی و خرافات مذهبی دستشان بقدرت نخواهد رسید، بهمین دلیل ذلیل و خوار به امید آینده زیر عبای ریا و تزویر خمینی علیه انقلاب مردم دسیسه براه انداختند ، در حرف جانبدار نجات میهن و آزادی بودند، در عمل آزادی را منع و سرکوب نمودند، و کشور را به انحطاط، کشاندند، البته امروز پشیمان شده اند و حرفهای دیگری میزنند و مخالف رژیم شده اند.
راه پرخطرائتلاف در 57 با گروه های غیر مسئول نامبرده و حمایت نیروهای به اصطلاح مترقی چپ باعث این شد که امروز پاسداران انقلاب اسلامی ضد مردمی طناب دار را به گردن هر معترضی بیندازند و افتخار هم بکنند که آدم میکشند ، آنهم در روز روشن و در مقابل چشم کور جهانیان.
در حقیقت این ائتلافهای ریا کارانه بود از جانب دو طرف، نطق اولیه خمینی شیاد در بهشت زهرا هم چپ وابسته، و هم راست تشنه قدرت را بدام انداخت ، اما دیری نپائید که اثرات آن نطق کذایی تبدیل به کشتار و اخراج همین مسببین ائتلاف و سازشکاران علیه مردم آزادیخواه ایران، شد.
در حقیقت مسیر های هر دو طرف از پیش تعیین شده بود، خمینی همچنانکه پس از سوارشدن بقدرت گفت خدعه کردم، طرف دیگر بقصد تصاحب قدرت و امید به رفتن خمینی به قم، پیش بییشان غلط از آب در آمد.
پس از همان بدو امر ، شکاف ما بین سازشکاران جنبه نمایشی و کلک داشت، که امروز عملکردشان برای مردم آشکار شده است.
بازرگان به اصطلاح لیبرال و بنی صدر چکمه پوش ، میدانستند که صلاحشان در آن است که چند صباحی به زیر عبای خمینی منحوس خود را پنهان کنند ،و از آنجا که در پشت پرده در گوادالوپ تصمیم گرفته شده بود که شاه باید برود و خمینی بیاید، وقطعا بنی صدرو بازرگان و سران جبهه ملی نمیتوانستند ازاین تصمیم بی اطلاع باشند، تن به ایجاد حکومتی دادند که خارج از نیروهای واقعی ملت یکپارچه ایران باشد و شرایط را چنان تنظیم کرده بودن که ماهیت درونی واقعی آنها مورد تردید مردم قرار نگیرد، مرکزیت پاریس را تدارک دیده بودند و آنرا به ایران منتقل کردند و به کمک نیروهای هم فکر داخلی ریاست هر سه قوه را بین خود تقسیم کردند، اما چه عاقبت نا فرجامی برای هر کدام رقم زده، شد.
تمام نقشه پیروزی افرادی چون خمینی و اعوان و انصارش آشکارا در گوادالوپ به رشته تحریر در آمده بود که بر کسی پوشیده نبود، و این افراد دست نشانده امروز هم به روی خود نمی آورند.
درمدت کوتاهی که از کسب قدرت گذشت انحلال و دستگیری افراد سازمانها و بگفته ی دولت مردان جمهوری اسلامی”ضد انقلاب” ، به ما میگوید که چگونه “انقلاب “57 با محو کردن مرز های متداول سیاسی ، در اوایل و نخستین ما ههای کسب قدرت همه کس و همه چیز را در لفاف خویش با آب و رنگ اسلامی پرورش دادند و به اینصورت مردم را فریب، دادند.
حتا به طریقی دشمنان انقلاب هم خود را به رنگ انقلاب و اسلامی در آوردند تا از نتایج انقلاب برای خود نمدی به پیچند که این نمد باعث مرگ سیاسی خود آنها، گردید.
در حقیقت میخواهم بگویم که این رنگ عوض کردن مسببین غریزی ماهیت واقعی این افراد و نیروها ، برای مردم امروزآشکار، شده.
عقب ماندگی را تنها بوسیله فرهگ سازی میتوان جبران کرد، بخش زیادی از مردم مشکل فرهنگی دارند، بخصوص پاسداران و خانواده آنها، دولتمردان و خانواده و کلن آنهائیکه ذوب در خرافات اسلامی شده اند، و این خرافاتی فکر کردن در همه اقشار جامعه کم و بیش نفوذ کرده است، فرهنگ سازی از وظایف اولیه ی نیرو های مترقی و مردمی در جامعه است، که باید اکثرا از صفر شروع کنند، تا افرادی تربیت شوند که عملشان در خدمت منافع اجتماعی کل جامعه قرار بگیرد، و برای زندگی دیگران ارزش قائل شوند، کسانیکه امروز در این سیستم این همه ستم، ورفتارغیرانسانی را می بینند یا خود انجام میدهند یا هم فکرانشان، و قصد تغییر روش دارند هنوز در پیچ و تاب مذهب گرفتارند و می پندارند که کلیات را فدای جزئیات نمیتوانند بکنند، کلیات یعنی حفظ نظام جمهوری اسلامی ، جزئیات از نظر این افراد یعنی سرکوب، دستگیری، زندان ، شکنجه و اعدام است، در نتیجه باید یک انقلاب اجتماعی و فرهنگی درجامعه بوقوع به پیوندد تا اینگونه افراد بخود بیایند و خود را از قید و بند خرافات اسلامی نجات، دهند.
در چهل و دو سال گذشته دولتها ی روی کارآمده با بر گزاری انتخابات های دروغین، قلابی و ضد دمکراتیک، که با شیوه های مزورانه مردم رابپای صندوقها ی رای کشاندند وبوسیله افرادی مانند زیبا کلام استاد دانشگاه وعامل دست نشانده سپاه به گول زدن مردم همت نمودند، سپاهیان روشن ترین تقلب ها را انجام دادند و هیچگونه ارزش برای رای مردم قائل نشدن، و زمانیکه مردم در خیابانها اعتراض کردند که “رای ما گو”،آنها را بیرحمانه بقتل رساندند، البته مردم نه یکبار بلکه چندین بارگول افرادی مانند زیبا کلام را خوردند واین استادهنوز بکار بیشرمانه خود برای انتخابات 1400 در تب و تاب و گوش بفرمان اطلاعات سپاه، است.
البته مردم به آگاهی بسیار بالائی دست یافته اند و بسیاری مسائل برایشان روشن شده است ، تنها آن بخش از جامعه که نان خور سیستم ضد بشری هستند ، چاپلوس و مدافع رژیم باقی مانده اند مانند بخشی ازنویسندگان ، هنرمندان و ورزشکاران وفا دار به رژیم ، که دیری نخواهد شد که آنها نیز ازعمل غیرانسانی خود پشیمان شوند و به مردم به پیوندند.
03.01.2021

Bayat.a@freenet.de
https://www.facebook.com/amin.bayat.9

تلویزیون رنگین کمان – بنیاد آزادی اندیشه و بیان

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.