این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

580389_1020751391304207_8450641493406786850_n

مادر بهکیش رفت

او، یادی و آبروئی گذاشت

لهیده شده، به دل تاریخ رفت.

داغدارترین مادر جهان

از ستم “با خدایان”

باری، رهائی یافت و رفت.

دلریشترینِ دل های پاره بخاک رفت

جگرسوخته ترین جان های سوخته بخاک رفت.

+

دامن پلید آسمان پُرافاده، لکه دار این مِهرکُشی ست

وجدان تاریخ پتیاره ی او، بدهکار مادر بهکیشی ست

حرمت این زن:

چنین به که در خاموشی آسمان دریده هویداست

مصیبت کهکشانی او را

نه هرگز کمر کوه، یا که خدا، تاب نمی آرست.

+

مادری تکه پاره ـ

که اندوه او کوه ها ـ

و خود

بسان کاه تکیده بود

و شگفتا، تا دم مرگ

با کمر و دست های شکسته از پا نایستاد.

+

مادر بهکیش:

نه کوه که مشتی استخوان و پوست شد ـ

او مادری از درون داغان بود،

و همچنان

بسان رشته های زاگرس بلندبالا می نمود

و سینه بر آسمان “شبِ ستم” می سائید

تاب رنج می آورد

و در عین ویرانی

هرگز

درخود نمی نشست و نمی نالید.

بهنام چنگائی 13 دی 1394

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.