فدرالیسم یا استقلال قومی و تبعات آن

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

 همایون مهمنش

همه‌پرسی استقلال اقلیم کردستان عراق در ۳ مهر ۱۳۹۶ (۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷) برگزار گردید. پیش از آن هم روشن بود که عراق، ترکیه و ایران از اعلام استقلال اقلیم کردستان و ایجاد کشوری جدید در عراق با تمام قوا جلوگیری خواهند نمود. در واقع هم جدایی اقلیم از عراق منافی تمامیت ارضی این کشور بوده و میتوانست باعث آغاز کشمکش های جدید، به هم ریختن مرزها و چالشی دیگر برای صلح و آرامش در خاورمیانه باشد. متاسفانه آقای بارزانی علیرغم همه هشدارها همه پرسی را عملی ساخت و دیری نپائید که ارتش عراق کرکوک و بخش های دیگری از مناطق تحت فرمانروایی اقلیم را، که بیش از محدوده شناخته شده برای کردستان عراق بود، اشغال نمود. پیشمرگه ها مقاومتی نشان ندادند و به این ترتیب از جنگی جدید در منطقه جلوگیری شد. مدتی بعد آقای بارزانی استعفای خود را از سمت ریاست اقلیم کردستان عراق اعلام نمود و در روزهای اخیر هم اقلیم رای دادگاه عالی عراق مبنی بر ممنوعیت جدایی را پذیرفت.

طی چند دهه گذشته برخی گروههای سیاسی کرد در ایران و عراق “فدرالیسم” و “استقلال” را راه حل مشکلات کردها دانسته و آن را هدف نهایی مبارزات خود قلمداد کرده اند. آنها در ایران هم قائل به تقسیم کشور به مناطقی متعلق به اقوام کرد، بلوچ، آذری، عرب و “فارس” هستند. با سخنی دیگر فدرالیسم مورد نظر آنها قومی است و خواهان خودمختاری خطه هایی متعلق به اقوام میباشند. میدانیم که فدرالیسم قومی با فدرالیسم استانی که در کشورهایی مانند آلمان، آمریکا و سویس برقرار است تفاوت دارد. در فدرالیسم استانی قومیت، نژاد و دین و غیره تاثیر و نقشی در تقسیم بندی های استانی ندارد و در قوانین استانها نیز همه مردم حقوق مساوی دارند.

استقلال قومی هم مانند فدرالیسم قومی به معنی ایجاد سرزمینی از یک قوم با یک دولت قومی است. در جهانی که با رشد جمعیت هر روز تنگتر و فشرده تر میشود و مردم با قومیت، اصل و نسب، نژاد، زبان، زادگاه و باورهای مذهبی متفاوت هر روز بیشتر مخلوط میشوند، تحقق خواست یک نظام همگون قومی هر روز مشکل تر میشود و میتواند به پاکسازی و کشتار و آوارگی مردم متفاوت از قوم حاکم بیانجامد. نمونه کوشش برای همگون سازی قومی را در دوران تجزیه یوگسلاوی سابق دیده ایم. کشمکش هایی که در این سرزمین از سال ۱۹۹۱ شروع شد در قالب جنگ های اسلوونی، کروات، بوزنی، کوزوو با کشتار مردم و جنایت علیه بشریت تا سال ۲۰۰۱ ادامه یافت. جنگهایی که تنها پس از دخالت نظامی و فشار آمریکا و کشورهای اروپایی پایان گرفتند.

تحلیلگر آلمانی گوستاو سایبت (Gustav Seibt) مطلبی در باره استقلال طلبی بخشی از مردم کاتالونی از اسپانیا در روزنامه زوددویچه تسایتونگ ۹ اکتبر ۲۰۱۷ منتشر کرد که در آن از یک سخنرانی سیاستمدار آلمانی، رالف دارندورف (Ralf Dahrendorf) در سال ۱۹۹۱ در باره یوگسلاوی، یاد کرده است. دارندورف در آن سخنرانی جنگهای خونینی را که در یوگسلاوی سابق برای پاکسازی و حتی کشتار قومی صورت گرفت پیش بینی کرده و گفته بود:

«حق تعیین سرنوشت خطرناک میشود وقتی می خواهد همگونی قومی را تحمیل کند. علت تمایل به بازگشت به واحدهای تاریخی و همگون قبیله ای این است که اعضا قوم نمیخواهند یا نمیتوانند زندگی در جوامع غیر همگون را تحمل کنند. آنها به دنبال افراد شبیه – یا تا حد امکان شبیه – به خود میباشند».

سایبت ادامه میدهد:

«دارندورف مفاهیم خود مانند “جامعه قومی یا ایلی” (Stammesgesellschaft) یا “موجودیت قومی” را با دقت انتخاب میکند. این مفهوم با تفکر سیاسی کارل پوپر، از لیبرال ترین معلمان دارندورف، با “جامعه باز” که در آن انسانهای متفاوتی با حقوق مساوی در کنار هم زندگی میکنند، در تقابل قرار دارد.

“حکومت ناهمگون ملی” بزرگترین دستاورد تمدن سیاسی است. حکومت های اروپایی عموما ناهمگون، حامل تفاوت های درونی بسیار، ادیان مختلف و گویش های متفاوت، اقلیت و اکثریت ها هستند. حکومت ملی همگون، تخیل بسیاری از ناسیونالیست ها، تنها در سرزمین های کوچک و جائی که مردم به عنوان یک فامیل بزرگ، قبیله یا ایل زندگی میکنند، ممکن است ولی در جایی که جمعی از شهروندان هستند که در طول تاریخ رشد یافته و یکدیگر را مساوی می بینند، میسر نمیباشد. تمام کوشش ها برای حاکم ساختن همگونی و هم شکلی در ملت های بزرگ به سرکوب های فجیع، پاکسازی های قومی و حتی قتل عام منجر گردیده است.

این راه حل که کشور را به واحدهای کوچکتر تجزیه کنیم تا فقط دولت های کوچکِ همگون باقی بمانند، یعنی “اروپایی متشکل از مناطق”، برای دارندورف لیبرال مطلوب نیست. زیرا “همگونی” با ایده “شهروند” که زندگی در تفاوت را میسر میسازد بیگانه است. تفاوتی که فقط زبان و اصلیت را منظور نمیکند بلکه تمام جنبه های دیگر که هر شهروند میتواند در آن با دیگران تفاوت داشته باشد، از جمله دین، اعتقاد سیاسی، جهان بینی و تمایلات جنسی را نیز در بر میگیرد. هرچه یک سرزمین کوچکتر باشد به همان نسبت مدارای آن نسبت به تفاوت ها کمتر میشود و ایده دموکراتیک تساوی توسط ایده همگونی قومی محدودتر میگردد.

مفهوم سیاسی مردم در دموکراسی به ایده نژاددوستانه قوم و قبیله تبدیل میشود. اگرچه این صفات بخش هایی از واقعیت را در بر میگیرد، اما روشن میکند که چرا از دید لیبرالسم، همگونی بیش از حد، مطلوب نیست. … آزادی درونی صدمه می بیند وقتی آزادی در مرحله اول به عنوان آزادی بیرونی و آزادی وحدت ملی فهمیده میشود.

… در سال ۱۹۹۱ در اروپا فرآیند دیگری را نیز شاهد بودیم و آن اینکه بخش های مختلفی که از هم جدا میشدند میخواستند در عین حال در اروپای بزرگ باقی بمانند و مایل نبودند نتایج مادی تجزیه را تحمل کنند. از یکسو میخواستند در کنار هم و همگون باشند و از سوی دیگر و همزمان، خواهان استفاده از مزایای یک نظم اقتصادی بزرگ بودند». (پایان نقل قول از گوستاو سایبت).

 پس از بررسی مشکلات عام فدرالیسم قومی یا استقلال قومی به همه پرسی اقلیم کردستان عراق باز میگردیم. اقلیم از سال ۲۰۰۵ به بعد طبق قانون اساسی فدرال عراق، استقلال کامل داخلی داشت. با وجود این، وضعیت امروز اقلیم را از قول آقای هندرن فرج هورامی(۱)، خبرنگار و تحلیل‌گر سیاسی مستقل کرد عراق بخوانیم:

«بحران های اقتصادی داریم. نیروهای پیشمرگ یکی نیستند، نیروهای پلیس یکی نیستند، درست است. حکومتی هست به نام حکومت اقلیم کردستان ولی در مناطق زیر سلطه اتحاد میهنی، بارزانی هیچ‌کاره است و در مناطق زیر سلطه پارتی، اتحاد میهنی هیچ‌کاره است. دو اداره متفاوت دولتی در اداره اقلیم کردستان بود».

با در نظر گرفتن اینکه علاوه بر این آقای بارزانی و یارانش در این دوران از راه صادرات و فروش غیرمجاز نفت موفق به ایجاد صدها شرکت تجاری و تولیدی(۲) در ترکیه و عراق و دیگر کشورهای همجوار شده اند، نمیتوان از استقلال داخلی اقلیم کردستان عراق به عنوان تجربه ای موفق یاد کرد.

در مورد ایران تردیدی نیست که زورگویی ها و تمامیت خواهی جمهوری اسلامی، وضعیت اسفبار معیشتی، گرانی و بیکاری در تمام کشور، بویژه مناطق مرزی، پایمال کردن حقوق و آزادی های مردم و سرکوب هرگونه حرکت اعتراض، بهرتین زمینه سازِی برای جدایی طلبی است. جمهوری اسلامی با تبعیض و سرکوب و بی توجهی به وضعیت زندگی و نیازهای مردم، بویژه مناطق مرزی کشور، این تفکر را در برخی ایجاد و تقویت میکند که تنها با جدا کردن حساب خود از سایر مردم ایران میتوانند مشکلاتشان را حل کنند. در رابطه با کردها این وضعیت، اگرچه به درجات متفاوت، در کشورهای عراق، ترکیه و سوریه نیز حاکم است.

اما همانطور که اشاره شد هدف قراردادن فدرالیسم قومی یا استقلال قومی با مفهوم جامعه باز در تقابل است، راه به آزادی و رفاه نمیبرد و چه بسا نتایجی به بار می آورد که نه تنها برای مردم کرد بلکه برای سایر مردم منطقه نیز فلاکت‌بار است. هدفگذاری نادرست میتواند باعث سیاست ها و اقداماتی سوال برانگیز گردد. در زیر به دو نمونه از این سیاست ها مانند دلبستن به کمک خارجی و تاکید بر مبارزه مسلحانه بجای مبارزه سیاسی بدور از خشونت می‌پردازیم.

قاضی محمد از رهبران برجسته کرد و پایه گذار جمهوری مهاباد به شوروی امید بسته بود ولی زمانی که جمهوری مهاباد مورد تهدید ارتش ایران قرار گرفت، شوروی اقدامی نکرد. حزب دموکرات کردستان ایران مدتها از کمک عراق برخوردار میشد و کردهای عراق از محمدرضا شاه کمک میگرفتند. هر دو برای اینکه علیه دولت کشوری که در آن بودند مبارزه کنند. اما پس از انعقاد قرارداد الجزیره میان ایران و عراق، دولتهای نامبرده دست از پشتیبانی گروههای کرد برداشتند و آنها را بین زمین و آسمان رها کردند. کردهای عراق در اثر حملات و فشار صدام حسین تلفات زیادی دادند. در جریان همه پرسی اقلیم کردستان هم آقای بارزانی به پشتیبانی آمریکا و اسرائیل امیدوار بود. آیا علت اینکه گروههای کرد اجازه میدهند دولتهای بیگانه از ایشان برای پیشبرد مقاصد خود استفاده کنند و بعد از موفقیت، آنها را به حال خود رها سازند، همان هدفگذاری نادرست نیست؟

تاکید بر مبارزه مسلحانه بجای مبارزه سیاسی بدور از خشونت را نیز میتوان نتیجه هدفگذاری یادشده و بی توجهی به این نکته دانست که امروز مبارزه مسلحانه هرچند میتواند برای دولت های مرکزی مشکلاتی ایجاد کند، اما بدون زرادخانه کافی و لازم از سلاح های سنگین و به روز شده شانس موفقیت ندارد. این در حالیست که استفاده از این سلاح ها مستلزم برخورداری از امکانات دولتی و سرمایه های لازم برای تولید و خریداری و نگاهداری آن و در غیر اینصورت وابستگی به دولت های بیگانه است. وابستگی ای که یکطرفه است و سرنوشت آن منوط به منافع این دولتهاست. زیرا آنها به محض اینکه به امتیازات مورد نظر خود برسند، عقب می نشینند و تنها شاید از دور برای شهامت و رشادت اقوام درگیر کف بزنند.

آیا آقای بارزانی و حزب ایشان نمیدانستند که اعلام استقلال اقلیم کردستان به معنی کشمکش، جنگ و آشوب دیگری در منطقه و بی توجهی به سرنوشت مردم آن است؟ بنظر میرسد که این خطرات در مقایسه با استقلال قومی برای ایشان اهمیتی نداشت. ایشان به راحتی فراموش میکند که رژیمهای استبدادی منطقه برای ماندن در قدرت آماده و طالب تنش و جنگند. جمهوری اسلامی خامنه ای، ترکیه اردوغان و حکومت متزلزل عراق و بشار اسد هم بی میل نیستند در زمینه ای که بر دیگران پیشی دارند، یعنی جنگ و کشتار، مسابقه بدهند و به این ترتیب خود را ضامن حفظ تمامیت ارضی کشورشان نیز جلوه دهند.

راه موثر مبارزه با جدایی طلبی کوشش برای آزادی، رفاه و رفع تبعیض است که متاسفانه در ایران با جمهوری اسلامی میسر نیست. هدف مبارزات مردم ایران احقاق حقوق خویش، استقرار دموکراسی، حاکمیت قانون، تعالی و رفاه است. اهدافی که تحقق آنها بدون عبور از جمهوری اسلامی ممکن نیست. عبور از جمهوری اسلامی اما تنها یکی از ضرورت های تحقق دموکراسی است. ضرورت های اصلی و مهمتر آن ایجاد ساختارهایی برای کنترل و نظارت و تقسیم قدرتهای اجتماعی است. ساختارهایی که امکان شرکت هرچه بیشتر مردم در تعیین سرنوشت خویش را فراهم میسازند. ساختارهایی که مد نظر مبارزان راه آزادی و دموکراسی در ایران از نهضت مشروطه گرفته تا نهضت ملی نیز بوده و آنها پیشنهاداتی در این زمینه ارائه کرده اند.

در اولین مجلس دوران مشروطه تشکیل “انجمنهای ایالتی و ولایتی” برای تشکیل شوراهای استان و شهرستان به تصویب رسید که تا کنون فقط در مورد شهرها به اجرا در امده است. تشکیل شوراهای استانی و تفویض اختیارات لازم به آنها با الهام از قانون نامبرده وسیله ای برای بهره گیری از خرد جمعی بمنظور رفع مشکلات استانهاست.

نمونه دیگر “عدم تمرکز امور اداری و واگذاری امور محلی به نهادهای انتخابی، ازسطح روستا تا استان” از منشور پیشنهادی ملیون ایران و سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور است(۳). به این ترتیب اجرای امور محلی به عهده نهادهای انتخابی و نه مسئولین اجرائی اعزام شده از مرکز گذاشته میشود. امری که سبب عدم تمرکز و تقسیم بهتر قدرت در کشور میشود.

جبهه ملی ایران در منشور خود همچنین پیشنهاد تشکیل مجلس مهستان به موازات مجلس شورای ملی که هر استان نمایندگانی به آن اعزام میدارد را داده است(۴). نقش چنین مجلسی، کنترل و نظارت بر اجرای امور کل کشور و قانونگذاری برای آن است.

تحقق این پیشنهادات ساختاری و پیشنهادات مشابه نه تنها به مردم استانهای کشور امکان میدهد در اداره امور محلی خود شرکت کنند، بلکه همچنین زمینه ساز رشد و آموزش کادرهای سیاسی بیشتری در کشور خواهد بود. کادرهایی که میتوانند برای حل مشکلات کل جامعه و کشور نیز موثر باشند.

تحقق دموکراسی در ایران و تغییرات ساختاری لازم در کنار تحولات اساسی دیگر بدون مبارزه سیاسی متشکل و هدفمند در همه سطوح و همکاری تمامی بخش های جامعه میسر نمیشود. در این مسیر بویژه گروهها و مبارزان دموکرات کرد که در مبارزات سیاسی تجربه دارند، میتوانند نقش قابل توجهی ایفا نمایند.

همایون مهمنش
۲۹ آبان ۱۳۹۶ برابر ۲۰ نوامبر ۲۰۱۷
hmehmaneche@t-online.de
http://homayoun.info

این مطلب برای سایت میهن نگاشته شده است.

  1. آقای هندرن فرج هورامی: http://melliun.org/iran/141722
  2. http://www.ghatreh.com/news/nn39481459/%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D8%B4-%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF
  3. طرح مقدماتی اصول هدف های ملیون ایران و سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
  4. منشور جبهه ملی ایران

فدرالیسم یا استقلال قومی و تبعات آن

مطالب مرتبط با این موضوع :

2 پاسخ

  1. شب بخیر/
    من یک نظر طولانی نوشتم تا به شما چیزهائی را بگویم. پس از آنکه فرستادم سایتتاان به من اعلام کرد که آدرس ایمیلم درست نیست و آنچه را نوشته بودم به حدر رفت. خوب است شما هم مثل همه سایتها کاری بکنید که چنین پیشآمدی نوتشه از بیم نرودی. آما در سایت دیگری هم مطلبی دیدم که در زیر نظرم را می دهم. اما به میزدگری که خیلی هم گرد نیست بسیار مختطر آنچه را در نوشته نابود شده ان نوشتم فقط تیتروار عنوان کنم. یکم اینکه اصلا چیز جدیدی در گفتار هر سه نفرتان دنیست! حاج قاسم را حامنه ای آدرس قتلش را و قرار ملاقاتش را با آمریکاتئیها بابت بدهی داد تا آمریکا او را ببخشد. و البته همه باغزیچه دست او بودند. برای همین هم از پس حاج قاسم حجازی و حق بین را هم فرستاد به لقاء الله. فایل صوتی را هم دیلماسی بیت رهبری به بیرون فرستاد تا به پائین کشیدن شلوارش برای آمریکا امضا بفرستاد و فرستاد. روسها هم در برابر عمل نجام شده گفتند که ما سخنان رسمی ایران را قبول داریم. در هر حال سخنان شمات فقط پر بود از ادعا و اینکه شماها نبظ سیاست ایران و جهان را در دست دارید. و منم منم بود. تازه همین منم منم هم بسیار تکراری و بدون تازگی بود و خالی و آری از انرزی ! شاید بتوان آنرا خود ارضائی نامید.
    و اما دیدم که در آمریکا یک تابو عطیم از راهزن بیشرف اسلام منتحل زده اند که در آن افشاگری کرده اند که قاتل است و غارتگر است و چه و چه چرا چنین کاری در اکثر شهرهای اروپا و آمریکا نمی شود. چرا در لندن و پاریس مادرید و استکهلم و هلسنکی و کپنهاگ و…چنین کاری نمی شود. اتفاقا بسیار خوب است که کسانی مستقلا چنین کاری را بکنند. باید ایرانیان دستبکاری مهم بزنند و سرتاسر جهان را از اخبار جنایات آیت الله ها و مداحان و طلاب پر کنند. همچنین باید یک آیت الله و ملا و طلبه و مداح جرات نکند از خانه بیرون آید. جوانان باید خانه های اینان را برای روز مبادا شناسائی کنند. باید آقا ها و آقازاده های زیر نظر داشته باشند. مردم فقیر باید از خودشان بپرسند که چه فرق است بین آنها و آقاها و آقازاده ها. هرکس باید در سراسر ایران و حتا خارج از کشور یک ماژیک در جیب داشته باشد و به زبانها پارسی و خارجی روی دیوارها شعار بنویسد. این ملایان چنان کارد را به استخوان مردم رسانده اند که حتا در جنوب شهر تهران هم قرآن های نیمه سوز دیده شده. یک قرآن نیمه سوز سه روز در یک کوچه دیده شده. این برای ایرانی که به نام اسلام و قرآن انقلاب کرده بسیار پر معنی ست. آخوند محله ما با صدائی آهسته به عموی من گفته که : آقا جان چرا اینطوری شدید شما مردم؟ و عموی من پاسخش داده بود: » آقا جان هر مسلک و مرامی که به قدرت برسد اگر نو نشود برایش همین اتفاق می افتد. روحانیون اشتباه مرگباری کردند که وارد سیاست شدند…
    آن آخوند از عمویم پرسیده بود که:
    آیا شما مثلا با سوزاندن قرآن موافقید؟
    و عمویم گفته بود:
    نه من با سوزاندن هیچ کتابی موافق نیستم، خصوصا کتابهائی که برادران عرب شما در حمله به ایران آنها را سوزاندند. بنده با کشتارهای این ۴۲ سال و این ۱۴۰۰ سال هم موافق نیستم…
    و آن آخوند گفته بود.
    ما فکر کردیم نزد شما حاج آقا درد دل کنیم.
    عمویم گفته بود:
    من دیگر حاجی نیستم حاجی بودن من هم همچون قرآنها را شماها سوزاندید…
    آن آخوند اندکی به زمین خیره شده بود و با گفتن اینکه: خدایا تو شاهد باش به راهش ادامه د اده.عمویم گفته بود« شاهدم !»
    دوستان شماها که بسیار مدعی هستید می خواستید رضا پهلوی را که حالا جمهوریخواه شده را هم دعوت کنید و با دو سه جوان یا پیر که نای حرف زدن داشته باشند. باور کنید که اهل خانه از خنده روده بر شدند.
    یادآوری کنم ساعت ۳ و ۱۵ دقیقه است و خسته ام که باز خوانی کنم امیدوارم مرا به خاطر رک بودنم ببخشید.
    درود بر شما و البته با احترام.
    رهاورد رازی

  2. چنانکه میدانید رهبری حکومت اسلامی امروز سخنانی ایراد کرد. من پاسخی به سخنان او نوشتم. از آنجا که وقت زیادی گذاشتم و نوشتم و برای سایتی فرستادم و آنرا منتشر نکرده بنا بر سفارش دوستی برای شما می فرستم لطفا آنرا برسی کنید و اگر به نظرتان آمد آنرا منتشر کنید. . ممنونم. بنده تمامی سخنان رهبری را شنیدم. سخنان او تکرار سحنان این ۴۳ سال و این ۱۴۰۰ سال بود. در این سخنان که شما بدان استناد نکردید او حاج قاسمش را که مظهر شقاوت و کشتار مردم خصوصا سوریه و عراق و مردم ایران بود را با علی مقایسه کرد. اگر از علی مظهر عدالتٍ سید علی خامنه ای عربتبار، که قاتلٍ دست کم صد هزار نفر است سند و محجوز بیلاوریم که چنانکه قرنها ست می آوریم آن وقت باید کنجکاو شویم و بررسی کنیم که این شخصیت مورد اعتناء چه کرده است. قتلهای این مرد بزرگ قتلهائی با بمب باران نبوده، با خمپاره و تیر و تنفگ نبوده بلکه این جرثومه عدالت اسلامی یکی یکی آدمها را گرفته خوابتنده و یا ایستاده و یا نشسته آنها را سربریده. میفهمید! سر بریده! میفهمید سربریدن یعنی چه!؟ اینرا من به عنوان توهین و یا حتا انتقاد نمی گویم، اینها واقعیت تاریخی ست که خود ملایان بر منابرشان برای ما گفته اند و مداحان مدحش را خوانده اند و آنها را عدالت و شجاعت و رحمت و حکمتش نامیده اند. فقط در یک روز در حضور پیامبر سر بین ۹۰۰ تا ۱۱۰۰ ( خمینی کبیر میگوید ۷۰۰) پیر و جوان و زن و مرد و کودک یهودی بنی قریضه را سر بریده. برای همین هیتلرمدل داشته ( حتما رهبری هم که در مورد اسرائیل راه حل نهائی را با آن پوستر معروف تجویز کرده با تبعیت از علی بوده) همچنین در ۵ سال خلافتش سر۷۵۰۰۰نفر را بریده میفهمید، اینرا هم من نمی گویم اینرا مصباح یزدی می گوید و اگر هم با او از نظر سیاسی موافق نباشیم او یک مورخ و مرجع است بنا بر این در این مورد به خصوص دروغ نمی گوید که اگر دروغ بگوید آیت الله های دیگر بر او ایراد خواهند گرفت، و ایرادی نگرفتند و خود من هم بررسی کردم و از آیت الهی پرسیدم و پاسخ مثبت بود. . بنا براین عدالت، حتما در سرتاسر عمر حکیمانه اش و امامتش و خلافتش باید بیش از صد هزار نفر را سربریده باشد. حالا پدر و مادر اندیشمند من تا، درست، ۱۳سال پیش هنوز روزه میگرفتند و شبهای قدر را قرآن بر سر و الهی العفو میگفتند. در مورد مطهری هم ایشون سخن راندند و او را معلم شهید و فکر و فکر ساز و نماد و مدل معلمی و… نامیدند.که در اینجا من کشتن او را شدیدا محکوم میکنم و اگر من آن لحظه قتل آنجا می بودم حتما حتا به قیمت جانم از او دفاع می کردم، اگر چه او حتما با این سخنان من با کشتن من موافق می بوده. چنان بر قتل حسن علی منصور و… این مرد حلالزاده و باشرف و ضد ایرانی، ایرانیت را و تاریخش را و تمدنش را و فرهنگش را نجاستی میداند که باید رویش را خاک ریخت. اصولا اسلام برای نابودی ایران و ایرانیت و انسانیت آمده. ببینید در هر کشوری که رفته، مصر، ایران، شمال افریقا و هندستان، اندونزی و… تا جائی که زورش رسیده.. با کشتار و تجاوز بیحد همه آن کشورها را تا حدود 100%مسلمان کرده. و با قوانین ضد انسانی ارتداد و التحاد و کافر و …آنها را مسلمان هم نگه داشته> الان هم اگر بتواند باز مسلمان میکند و باز مسلمان گه میدارد، چنان که اثرات نشت شده اش را ما اینک در سرتاسر اروپا می بینیم. برای همین اگر اتفاقاتی که ایران آبستن آن است در کشور ما بیفتد حتما ما پیش قراولان نهضتی خردگرا خواهیم شد تا این بیماری مزمن را اگر نه ریشه کن بلکه تلطیف کنیم. من واقعا امیدوارم ایران در این پیچ تاریخی و این گردنه ی بسیار تند به سلامت گذر کند.
    در این جا میخواهم از رهبری به خاطر سخنانش سپاسگزاری کنم. چرا که سخنان چند شب پیش مرا صحه گذاشت. و آن این بود: در پایان بنده باصدای بلند می گویم که اصلاحطلبان به مراتب خائن تر و دروغگوتر و آلوده تر اصولگرایانند. چرا که آنچه، را آنها یعنی اصلاحطلبان در پنهان می کنند و لای کت و زیر بغل دارند، اصولگرایان و ارزشی ها عریان و با ساطور لای دندان به میدان می آیند. بادامچیان با شوقی سرشار از به درک واصل کردن حسن علی منصور بال تپانچه اهعدائی رفسنجانی می گفت. آنرا مدتها پیش خودم شنیدم. . پس ما میدانیم که اصولگرایان کیانند و اما اصلاحطلبان ورونه زنان نعل هستند. البته انسان میتواند متحول شود اما به شرطی که به دروغ اصلاحطلب نباشد. اصلاحطلب باید اصلاحاتش را خارج از این نظام جستجو کند. درضمن من برلای سایت شما این موضوع را اضافه کنم که حتما پشت افشای این نوار شخص رهبری نیز بود تا تا ظریف را از سیاسی بکشد و شاید هم از قتلی انجام شود، همچنانکه سلیمانی را نیز او خودش به طریق استالینیستی و البته بدست آمریکا کشت. یعنی آدرس دقیق و ساعت قرار ملاقات را به آمریکا داد.
    تا نشان سم اسبت گم کنند،
    ترکمانا نعل را ورونه زن

    در پایان خواهشمندم این نظر را در جائی منتشر کنید تا خوانده شود
    آموزگار تاریخ از ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.