بیکاری که به ویژه گریبانگیرِ نسلِ جوان کشور است ، چیزی است که از آن به عنوان « خجلت و شرمندگی نظام » نام برده شد .
به گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی ( البته با ارقام تصحیح شده ) کمابیش شش و نیم میلیون بیکار یا با اشتغال ناقص در کشور ، وجود دارد . البته با توجه به این که آمار مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نیز از دید کارشناسان مستقل در ردهی « آمار دولتی » قرار دارند ، میتوان رقم بیکاران ، افراد با اشتغال ناقص و تودهی بزرگی که به دلیل نیافتن کار دلسرد شده و از بازار کار بیرون رفته اند ، کمابیش 10 میلیون تن یا بیشتر به شمار آورد .
این درحالی است که آمار مرکز آمار ( نهادی که صد در صد در اختیار دولت قرار دارد ) حتا از کاهش شمار بیکاران با ادعای خندهآور و مسخرهی « کمشدن آمار متقاضیان شغل » سخن میگوید ؟!
این شرمندگی و خجلت که به اصطلاح معروف « برای فاطی تنبان نمیشود » ، بیش از پیش فرآوردهی « رها کردن کشور و دل بستن به برجام » در چهار سال اخیر است .
از زمانی که سیدعلیاکبر صالحی ( پهلوان هستهای ) مامور گفت وگو با آمریکاییها شد ، ادارهی کشور رها شد و دلها در گرو « توافق » قرار گرفت .
البته پیش از آنهم ادارهی کشور به دلیل « نادانی » ، « کمدانی » مسئولان به دلیل راهیابی تنها « خودی »ها به مراکز تصمیمگیری ، به صورت « باری به هرجهت » بود ؛ اما با نخستین دیدار پهلوان با « طرف آمریکایی » ، اداره ناقص کشور نیز به طور کلی رهاشد : نخستین نشانهی رهاکردن ادارهکشور و « شیفتگی کامل به توافق » سخنان یکی از ارکان نظام بود که اعلام کرد « تا 6 ماه دیگر در کشور قحطی میشود » ( پیآمد آن هجوم مردم به فروشگاه های بزرگ و خالی شدن قفسهها برای ارزیابی میزان ترس مردم ) .
همزمان با این اقدام ، « جمشید بسمالله » را وارد میدان کردند و در کوتاهترین زمان ، برابری دلار به ریال را به بیش از 3 برابر افزایش دادند ( ارزش پول ملی را 3 برابر کاهش دادند ) . سپس با شکستن کاسهو کوزهها بر سر دولت حاضر « ناجی یا منجی » را وارد صحنه کردند تا مردمی را که از قحطی در پیشرو ترسانده بودند و با « سقوط آزاد » ریال در برابر دلار ، تودههای مردم را به جایی کشانده بودند که این سخن را بپذیرندکه حتا : حل مسالهی آب خوردن هم در گرو برجام است .
با به کرسی نشاندن امضاکنندهی قرارداد شوم سعدآباد و به اصطلاح « مادر همهی بدبختیها » ، دولت تازه در نخستین اقدام ضربهی کاری آگاهانهای به اقتصاد و اشتغال وارد کرد و با خواباندن « مسکنمهر » ، اقتصاد کشور را به طور کامل به «اغما» کشاند و با « چشمبه هم گذاردن بیشتر » در مقولهی قاچاق ، و کشاندن واحدهای تولیدی داخلی به « تعطیل یا نیمه تعطیل » و با گرهزدنِ حل همهی مشکلات کشور حتا « آب آشامیدنی » به پذیرش خواستههای آمریکاییها یا « برجام »، مردم را با راهبرد « گرفتن به مرگ و راضی کردن به تب » آمادهی پذیرش طوق لعنت برجام ( برنامهی جامع اقدام مشترک برای به بند کشیدن و اسارت ملت و مردم ایران ) کردند و کار را به این جا کشاندند که « با لابه و التماس» شاید « دل امپریالیست » نرم شود و اندکی از بار تحریمها بکاهد و یا هر روز تحریمهای تازهای وضع نکند ؛ البته عبث و بیهوده .
جای شگفتی است که با وجود اقرار به « شرمندگی و خجلت » مجریان ایجاد بیشترین بخش « شرمندگی و خجلت » یا دولت یازدهم « ُسر و ُمر و گنده » با دریافت حقوق و مزایای چند صدمیلیونی سرجایشان هستند و عاملان آن دو باره به عنوان پاداش به ریاست مجلس شورای اسلامی میرسند ؛ در حالیکه ناچار به اقرار میشوند . آقای لاریجانی رییس دوباره انتخاب شدهی مجلس شورای اسلامی ، در مورد جلسهی 3 نفره پیش از تصویب برجام در مجلس به خبرنگار هفتهنامه مثلث میگوید : « مسالهی هستهای ، مسالهی تصمیمگیری در پارلمان نبود [ خود ایشان هم برخلاف شعاری که میدهند ، میدانند که مجلس در راس امور نیست ؟! ] … این که کار پارلمان باید با تصمیم شورای امنیت ملی [ به ریاست رییس جمهور ] متوازن باشد ، نقطهی اختلاف همین جا بود .
برخی دوستان میگفتند ما کاری به دیگران نداریم . هرچه فکر میکنیم ، انجام میدهیم و برجام را رد میکنیم . بخش دیگر نیز آن بود که برخی فکر میکردند ما باید توافق را به هم بزنیم و برجام را رد کنیم و من قبول نداشتم … » .
و من در عرض 20 دقیقه برجام را به ملت و مردم ایران قالب کردم و رکود « تصویب » را درجهان شکستم و آن را به نام « مردمسالاری دینی » به ثبت رسانیدم .
دوشنبه 17 خردادماه 1395 ـ هوشنگ طالع
نشانی تلگرام : @hotale