امین بیات
جنبش سیاسی دمکراتیک ملی و چپ ایران در شرایط بسیار سختی بسر میبرد،ونیروهای این جنبش بصورت پراکنده و تجزیه شده دارای صف بندیهای کماکان ظاهری وصوری باهم میباشند، درحالیکه جنبش توده ای مردمان در ایران بصورت جمعی و متحد در مقابل رژیم منحوس جمهوری اسلامی ایستادگی میکنند، برایشان فرقی نمیکند که فردی که درخیابان در کنارهمدیگرعلیه کل سیستم فاشیستی اسلامی شعار میدهد و بمبارزه دامن میزند، هوادار چه گروهی و یا دسته ای میباشد، مهم برای آنها تفاهم و همبستگی ملی و میهنی است که با عزم راسخ قصد بر داشتن مانع سر راه آزادی و دمکراسی که کلیت سیستم جمهوری جهل و جنون اسلام باشد را دارند، و به این می اندیشند که پس از سرنگونی رژیم اسلامی آخوندی در یک انتخابات آزاد شکل حکومت آینده را انتخاب میکنند.
بر خورد با واقعیتهای جامعه:
ابواب جمعی جنبش در خارج از کشور گر چه مهم اما در حد نهائی نیروئی بعنوان پشت جبهه داخلی است که با کنکاشی از درون میتوان گفت انتظار داشتن از این اپوزیسیون که بخشی از آن مجاهد،و سلطنت طلب، بخشی توده ای وملی، و بخشی هم دمکرات وچپ مستقل و غیره میباشند انتظار داشته باشیم و بخواهیم که متحد شوند انتظاری بیمورد وکاری است بسیار ناشدنی ودشوار، چطور میشود نیروئی بغایت مذهبی را با نیروهای چپ مستقل ودمکرات و چپهای وابسته و ضد دمکرات را کنار هم نشاند و انتظار همکاری از آنها را داشت ، چگونه میتوان سلطنت طلبان را که هنوز درآب و هوای قبل از انقلاب زندگی میکنند و بخش زیادی از آنها در توهم مذهب گرفتارند، و بند نافشان وابسته به سرمایه داری جهانی یعنی همان هائیکه در کنفرانس گوادالوپ شاهشان را بر داشتند و خمینی را بجایش گماردند انتظار دارند به آنها کمک کرده و در ایران آینده از دمکراسی و آزادیخواهی پشتیبانی کنند ، هنوز خون جوانان افغان در کابل بدست طالبان گمارده بقدرت توسط آمریکا و سرمایه داری خشگ نشده است، درس عبرت نمیگیرند، و نمیخواهند راه رسیدن به دمکراسی را که تنها در درون ایران وبوسیله مردم ایران قابل دسیابی میباشد بپذیرند، و همچنین سایر نیروها دارای همین وضعیت با هم هستند، پس هر اتفاقی بخواهد در مسیر تغییرات اساسی انجام بگیرد درایران ممکن است نه در خارج، نیروهای مستقر در خارج هم تا آنجائیکه در حرف وعمل گفته میشود مدافع مردم در سطوح مختلف میباشند.
آنچه که امروز در داخل و خارج ، و آنچه که خود را بصورت انواع ائتلاف سیاسی ما بین نیروها متبلور میسازد ، در حقیقت چیزی است که در راستای کوششی فرهنگی-سیاسی-اجتماعی و حقوقی، در متن جامعه در مسیر راه یابی بر علیه کلیت سیستم اسلامی باید باشد است که مجموعه پیش شرطهای سیاسی و اجتماعی تغییرات درونی جامعه متناسب با قوای طبقاتی ، سیاسی را بجلو میبرد میباشد، تا موفق شود وضع موجود را در شکلی مشخص و مردمی سامان دهد.
موقعیت بحرانی جامعه ایران امروز در نظام واپسگرای جمهوری اسلامی وابسته به آمریکا و غرب در تداوم الزامات گوادالوپ بسیار شدید تر از ” بحران” اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی در دوران حکومت وابسته بسرمایه داری جهانی میباشد، امروز بحرانهای اقتصادی لرزه بر اندام جامعه انداخته است و حتا دست اندرکاران متحجر بیت ولایت از پیامد های این لرزه شکننده، به التماس در درگاه اتحادیه اروپا و آمریکا در آمده اند و خود به بحران اقتصادی و شکسته شدن ستون فقرات اقتصاد کشورمعترفند و هر از گاهی اذعان به فروپاشی سیستم آخوندی متعهد به کنفرانس گوادالوپ، میکنند.
بزرگترین فشاراجتماعی برشانه های طبقه زحمتکش جامعه سنگینی میکند، این طبقه بر اثر فعالیت اجتماعی، صنفی و سیاسی خود از جانب استثمار زدگی به یک نیروی اجتماعی در آمده که میتواند تعیین کننده تاریخ نسل بعد از خود باشد، تاثیر مستقیم وغیر مستقیم، با مبارزه آشکار خود علیه سیستم استثمار گر و دزد و چپاولگر آخوندی مذهبی موجود، مصممانه فشار مبارزاتی خود را به دستگاه هیئت حاکمه آدمکش هر روز بیشتر میکند و نیروی خود را در برابر دشمنان طبقاتی خود هر روز آشکارتر بنمایش افکار عمومی جهان میگذارد، البته سرمایه داران استثمار گر جانی و داخلی ضد ایرانی وضد کارگرو ضد آزادی به این واکنشها های آشکار مردمان ایران از کلیه اقشار طبقاطی، که در شکل دهی مبارزاتی و دگرگونی آن موثرند، دخالت کرده و اقدام به سرکوب ، دستگیری، زندان و شکنجه کارگران و سایر معترضین ، شدیدا اقدام میکنند .
جبنش کارگری وبا حمایت جنبش عمومی تحت عنوان یک نیروی اجتماعی که دارای گذشته تاریخی ازلحاظ مبارزاتی میباشد و مهمترین طبقه ی جامعه ایرانی را تشکیل میدهند ، امروز متحد با هم آماده ی نبردند، شرایط امروز طبقه کارگر ،زحمتکشان و کشاورزان در سرتاسر ایران با گذشته تغییرات اساسی کرده و از آنجمله گروه های مزدبگیر روزانه،دانشجویان مزدبگیر روزانه، فارغ التحصیلان مزد بگبر روزانه جمعیت های مزد بگیر روزانه زنان و… که در سیستم سرمایه داری استثمار گر وابسته و عقب مانده مذهبی که خود عامل تضاد ها و فرسودگیها ی عمیق در جامعه بلا زده اسلامی میباشند، که موجب تبین و پیوستن این گروه ها به سیستم طبقه بندی کارگران صنعتی شده اند واکثریت جامعه را تشکیل داده اند، این اکثریت شکل گرفته دریافته که نباید تردید در مبارزه علیه سیستم ستمگر دستگاه استثمارگر سرمایه داری داخلی آخوندی و خارجی غرب و شرق بشوند.
مبارزه روزانه و خستگی ناپذیر کارگران در امور طبیعت کار از حد و حدود خود فراتر رفته و اقشار دیگر جامعه را نیز در بر گرفته است، دانشجویان و دستگاه آموزش و پرورش که وظیفه سنتی ترویج علم و صنعت و دانش را بعهده دارند، با مبارزه جمعیت بزرگ زنان بیکار و جوانان تحصیل کرده و بیکار ، احساس همدردی میکنند که در کنار زحمتکشان میتوانند مشترکا آینده خود را تضمین کنند.
مسئله متعهد بودن و آماده شدن برای بعهده گرفتن کارکرد همه جانبه اجتماعی و آمادگی برای اداره امور اجتماعی خود بعد از این پس از 43 سال تجربه مبارزه علیه سرمایه داران و عملکرد کشورهای سرمایه داری نسبت بمردم ایران و در داخل عوامل سر سپرده سرمایه و عقب مانده انترناسیونالیسم اسلامی نشان میدهد که تمایل به واگذاری امور به بخش خصوصی و ضعف اجتماعی و سیاسی بیشتر و عمیق تر در طبقه کارگر رسوخ یافته و سمت وسوی قبول مسئولیت مشترک بخود گرفته است.
امروز در ارتباط با عدم کلی مشارکت اقشار مختلف جامعه که مدتها ی زمانی فاصله طبقاطی با جنبش کارگری را حفظ میکردند شکسته شده و از درون متلاشی شده و در خیابان کارگر مزد بگیر که تنها نیروی کارش را برای فروش عرضه میکند دیگر تنها نیست در کنارش زنان بیکار،دانشجویان بیکار،فارغ التحصیلان بیکارقرارگرفته اند و اگر با دیدی منصفانه به آنچه اتفاق افتاده بنگریم و آنچه را که در واقعیت شکل گرفته اما هنوز شکل تشکیلاتی ندارد و اعتراضی عمل میکند که حاصل 43 سال مبارزه باید معترف شویم که این نتیجه گیری و این شکل طبقاطی نزدیک بهم میتواند نیروی عظیم ، فعال ،آگاه جامعه را در عالم نظر و عمل بهم گره بزند موجب دگرگونی بنیادین اجتماعی و تاریخ ساز آینده گردد.
جستجوی یک طرح که بتواند عامل تحقق و تشکل این افراد و طبقات در یک حزب سیاسی و با تدوین و تعیین یک تئوری که بتواند به مقتضیات آینده در امور اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی بمردم کمک کند امری ضروریست.
اگر مجموعه اکثریت زنان ،مردان کارگر و غیر کارگر که با سیستم استثمار اسلامی مخالفند موفق نشوند که تحققش بخشند وعهده دار تدوین این طرح نشوند و آنرا عملا از تجلی نیاز ها و آرزوها ی خود دور سازند، و واقعیت را نه پذیرند هیچ قشر و طبقه خاصی دیگر بخصوص غیر کارگری (طبقه خاص سرمایه دار یا سازمانهای بورژوازی) عهده دار سرنوشت نجات آنها نخواهند بود.
از آنجا که اکثریت مردم ایران را طبقات و قشرهای محروم و ستمدیده، استثمار شده توسط سیستم حکومتی اسلامی تشکیل میدهند ، تامین حاکمیت ملی تنها و تنها میتواند بمعنای استقرار سیستم اقتصادی،اجتماعی باشد که منافع و نیازهای این اکثریت عظیم را در مد نظر و در برنامه خود داشته باشد خود را پاسخگوی آن بداند ، تامین عدالت اجتماعی ضمانتی است برای حفظ صلح و آزادی اجتماعی وحفظ استقلال کشور و حراست از آزادیهای سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی بعد از سقوط رژیم اسلامی ضد ایرانی.
هیچ حزب بورژوازی بفرض محال اگر هم بخواهد نمیتواند در سیستم سرمایه داری که در آن شکل تشکیلاتی بخود داده و در ظاهر از دمکراسی دفاع میکند، درعمل ثابت شده که قادر به تامین آموزش و پرورش رایگان ، تامین کار و مسکن برای اکثریت مردم، تامین بیمه بیکاری، بیمه با زنشستگان ودر کل مدافع کارگر باشد، و با تقسیم عادلانه ثروت و اخذ مالیات از سرمایه داران و رفع تبعیض طبقاطی باشند ، پس سازمانهای رنگارنگ بورژوازی در خدمت سرمایه داری داخلی و در نهایت عامل سرمایه داری جهانی و مجبور به استثمار طبقه کارگر هستند.
در ایران بعد از انقلاب مشروطه و تجربه بعد از آن نشان داد که علیرغم وجود آزادیهای فردی واجتماعی وهمچنین علیرغم تقسیم سه قوه قانونگزاری-اجرایی و قضائی از یکدیگر و تعیین و تقسیم حدود اختیارات هر یک از آنها در قانون اساسی ، دیدیم که با همه این تفاصیل دولتها با حفظ ظواهر قانون تبدیل به استبداد شدند و از جان و مال و نیروی کارگران و زحمتکشان بهره بردند و آنها را علاوه بر استثمار سرکوب هم نمودند.
نتیجه:
برای رسیدن بمقصود،تشکیل و ایجاد سازمان سیاسی یا حزب سیاسی درجامعه ایرانی یک ضرورت حیاتی و سیاسی است، نه یک شیوه تفنن و سرگرمی، زیرا فرد به تنهائی وبا تکیه بر دانستنها و توانائیها ی علمی وعملی مبارزاتی نمیتواند منافع خصوصی و عممومی خود را تحقق بخشد،زیرا حفظ منافع مشترک با کار مشترک ارتباط مستقیم دارد، بنا بر این دلیل ایجاد هر اتحاد سیاسی یا ایجاد یک حزب سیاسی ارتباط مستقیم با منافع عموم دارد،عضویت در حزب یا سازمان تنها وسیله ای است که فرد در برابر خود می بیند، و برای فائق آمدن بر ضعف فردی روش متحد شدن با افراد همسو، یگانه وسیله ای امروزی برای تحقق خواستها میباشد، اتحاد جمعی ناتوانائیهای فرد را بر طرف میکند ، یک جمع دیالکتیکی زیر پوشش روابط دمکراتیک کیفیت مبارزه را بالا میبرد، انتقادات و انتظارات بیجا و واقعی درچنین جمعی به توهمات پایان میدهد ، البته انتظارات از جمع سازمانی و یا حزبی سیاسی باید با واقعیت خود فردی و جمعی خوانائی داشته باشد، اگر امروز فرد یا افرادی به اتحاد روی میآورند از روی اجبار است و نه بدلخواه،چون سیستمی در جامعه کنونی ایران حاکم بر جان و مال مردم شده که دارای زر و زور است ، بدین جهت باید تشکیلات مناسب و واقعی سازماندهی نمود که بتواند توازن نیرو را تضمین کند و قدرت بسیج و مبارزه رو در رو را داشته باشد، اگر هر فرد علاوه برتامین منافع وآرمانها و اراده خصوصی خود به منافع جمع نیز توجه مبذول دارد ، برای رسیدن به هدف تشکیلات یا همان حزب لازم و ضروریست ، هیچ معضلی قابل حل در جامعه اسلام زده ایران نخواهد شد مگر با کمک و همکاری یکدیگر.
در جوامع سرمایه داری شکل مالکیت بورژوازی بر وسایل تولید آن مرزی است که “اراده عمومی” از آن فراتر نمیرود، اما اگراکثریت جامعه بخواهد و اراده کند میتواند و قادر است با استفاده از اراده و داده های مدرن امروزی در اجماع ، این سد را بشکند، یعنی تنها راهی که میتواند به موفقیت تامین منافع عمومی برسد توازن نیرو و شدت بخشیدن با مبارزه طبقاتی است.
23.11.2021
amin.bayat@googlemail.com
https://Facebook.com/amin.bayat.9
https://ragin-kaman.net