تضاد های حل نشدنی در اپوزیسیون: جهانشاه رشیدیان

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

در این مقاله یکبار دیگر مانع اصلی اتحاد را در اپوزیسیون که نوع حکومت است بحث میکنم. این مانع یک دلیل بی رغبتی مردم در مبارزه برای گذار از رژیم ضد ایرانی اسلامی است. از آنجا که مبارزه مردم توسط یک حزب یا اوپوزیسیون منسجم با نوع مشخص حکومت جانشین مشخصی است, تضاد چهار نوع حکومت یعنی موروثی، جمهوری، کمونیسم و اسلامی نوع مجاهد مانعی در وحدت است. این فقدان یک دلیل بقای رژیم جنایت کار, غارتگر و اشغالگر اسلامی است.
تجربه تاریخ نشان میدهد که تشکیل اپوزیسیون برانداز درهر رژیم توتالیتر قابل تحمل نیست و چنین اپوزیسیونی در نطفه خفه میشود. اما تجربه نشان داده که ستاد چنین اپوزیسیونی میتواند در خفا در داخل و یا نهان در خارج بسته شود و اعضای ان در داخل فعالیت کنند. بهمین دلیل رژیم توتالیتر اسلامی مخارجی هنگفت، که از تاراج ثروت ملی به غنیمت گرفته میشود، صرف سرکوب مخالفان و به موازات آن تشکیل اپوزیسیون قلابی با گفتمان اصلاح طلب, ملی, چپ, سکولار … میکند تا از تقویت و وحدت یک اپوزیسیون واقعی در داخل و خارج جلوگیری کند. در کشورهای توتالیتر که توسط یک فرد، یک حزب یا یک الیت اولیگارشی اداره می شوند نه تنها اپوزیسیون بلکه گاهی افراد پوزیسیون، یا کسانی که سهم کمتری از مزایای قدرت دارند, سرکوب می شوند ( تصفیه های خونین در زمان استالین). حکومت اسلامی در قرن ۲۱ مانند استالین عمل نمی کند، درعوض از ظرفیت پوزیسیون استفاده کرده و برای فریب مردم و افکار عمومی جهان ازبعضی از ناراضیان پوزیسیون یک اوپوزیسیون قلابی تشکیل می دهد که هدف ان حفظ و اصلاح رژیم است. رژیم به این اوپوزیسیون قلابی امکانات وسیع تبلیعاتی داده یا دسترسی به آن را مجاز می کند تا اوپوزیسیون بر انداز را در افکار عمومی تضعیف، متفرق و بی اثر کند. ولی این به تنهائی دلیل طولانی شدن عمر انگلی رژیم نیست, بلکه تضادهای اساسی در درون اپوزیسیون عامل اصلی ۳۸ سال عمر انگلی رژیم است. با نگاهی به گزینه های نوع حکومت در درون اپوزیسیون میتوان مشاهده کرد که امکان وحدت بین آنان بسیاراندک است.
١ـ گزینه مجاهدین: اگر چه مجاهدین جمهوری سکولار را مدعی هستند، ولی در مواردی جمهوری دموکراتیک “اسلامی” را هم مطرح میکنند. بعلاوه برآن، اعتقادات اسلامی در این جریان, تا حد حجاب اسلامی، تفکیک جنسیتی، برگزاری مراسم عاشورا -تاسوعا و شرط شیعه بودن برای عضویت در سازمان, تجلیل از امامان شیعه و احترم به تهاجم اسلام به ایران در زمان خلفای راشدین تا خلافت علی … تصویر یک جمهوری سکولار را کمرنگ میکند. این گزینه در سال های اول انقلاب محتمل بود ولی با گذشت زمان شانسی در رهبری ایران آزاد ندارد. در اوائل انقلاب توهم مذهبی مردم اجازه اسلام پذیری نوع مجاهد را میداد ولی امروز اکثر مردم ایران هر نوع اسلامیت را باور ندارند و حکومت غیر مذهبی و بدون آپارتاید جنسی می خواهند. اگرچه مجاهدین, با بنیه خوب مالی و سازمان دهی منظم و شبه نظامی, تا کنون بیشترین مبارزه را علیه رژیم اسلامی انجام داده اند و بیشترین ضربات را به رژیم زده اند, ولی به دلایلی متعدد که از حوصله این مقاله خارج است، فاقد پایگاه مردمی در ایران هستنند. حامیان مجاهدین بقایای اعضا و هواداران اوائل انقلاب و بیشتر در خارج هستند. اکثریت ایرانیان مجاهدین را بخشی از اسلام سیاسی قلمداد میکنند,اگر چه بسیاری از نسل جدید مجاهدین و بدنه ان تعصبات اسلامی مشابهی با افراد رژیم اسلامی یا دیگر جریانات اسلامی در منطقه ندارند.
۲ـ گزینه موروثی : این گزینه تلویحاً انقلاب ١٣۵٧ را توطئه بیگانه و نتیجه فریب مردم ایران می داند و لذا خواستار احیای نظام پادشاهی است. حامیان این گزینه معتقدند که گزینه پادشاهی موروثی بعد از گذار باید به رأی مردم گذاشته شود تا در صورت انتخاب احیا شود. چنین انتخابی در نظام موروثی البته معنی عام ندارد و عملاً یک انتخابات یکبار مصرف برای دادن قدرت و مالکیت همیشگی ایران به یک فرد و ورثای او است. شاه, سلطان, خلیفه یا هر نامی که داشته باشد فردی است که این مقام را از یک سلسله دیگر متصرف و آنرا در خانواده خود موروثی میکند چون سلطنت اکتسابی و بر اساس پیوند خونی است نه انتخابی و بر اساس شایسته سالاری. مضاف به آن, هیچ تضمینی نیست که جانشین سرسلسله, حتی اگر با حمایت و انتخاب مردم به این مقام برسد, افرادی شایسته و همیشه مورد حمایت مردم خواهند بود . سلطنت در ایران اشکال مختلفی مانند خلیفه, ملک, سلطان, امیر…داشته و با سلسله های مختلفی مانند قاجار, افشار…صفوی سلطنت کرده اند. ولی حامیان نظام موروثی امروز سلطنت را در خانواده پهلوی وشخص رضا پهلوی به عنوان شاه جایز میدانند. حامیان حکومت موروثی در خانواده پهلوی بیشتر از بازماندگان کسانی هستند که مزایای بهتری در دوران شاه داشته اند و یا افرادی عامی هستند که بین بد و بد تر, رژیم شاه “بد” را به رژیم “بدتر” اسلامی ترجیح میدهند. حامیان این گزینه تابع منافع یا احساس خود هستند تا منطق سیاسی.
۳ـ گزینه کمونیستی: حکومت دیکتاتوری پرولتاریا پیشنهادی مارکس است که برخی آنرا حکومت شورائی, جمهوری دموکراتیک, جمهوری سوسیالیتی… نام گذاری کرده اند. اگر چه در تئوری این یک سیستم عادلانه و مردمی معرفی می شود و دارای نتایجی نیز در این روند بوده, ولی از زمان لنین تا خاندان کین جونگ بیشتر یک ماشین سرکوب و دیکتاتوری بوده است. این گزینه در ذهنیت مردم تداعی دوران دیکتاتوری خشن امثال استالین, مائو و پل پت و تصفیه های خونین آنان , تداعی با نفی حقوق اولیه بشر و دموکراسی است لذا شانس زیادی در جهان امروز ندارد. اصولاً کمونیسم امروز از مد افتاده, مجموع آرای آنان در انتخابات یک دموکراسی از چند در صد تجاوز نمیکند. بحران های سرمایه داری و اجتماعی ایده های روز را می طلبند که کمونیسم نمی تواند بدان پاسخ دهد.از طرف دیگر بخشی از این چپ سنتی ایران در جبهه رژیم اسلامی بوده و رژیم را در سرکوب اوپوزیسیون حمایت کرده است و حتی این چپ مدعی مارکسیسم سکولار یا دموکرات هم نیست. نمونه بارز آن حزب توده است که بعد از ۷۵ سال ادعای سوسیال دموکرات و کمونیست بودن هنوز سکولار هم نشده و اصلاحات در درون رژیم اسلامی را به مارکسیسم ترجیح میدهد. بخشی از چپ که مارکسیست ـ لنینستی- استالیستی- مائویستی…هستند, اگرچه در جبهه اپوزیسیون قرار دارند, ولی اولویت خود را در مبارزه با سرمایه داری و امپریالیسم نشان میدهند و فقط از زاویه پیوند رژیم با سرمایه داری و امپریالیسم با ان موضع دارند. از انجا که هدف انان برقراری نوع دیگری از دیکتاتوری است, انان نیز مانند رژیم اسلامی با مقوله هائی مانند دموکراسی، حقوق بشر، پلورالیسم سیاسی، پارلمانتریسم، انتخابات مستقیم مقامات … مخالفند. به گمان آنان از آنجا که رژیم اسلامی سرمایه داری است لذا باید انرا سرنگون و یک حکومت کارگری / سوسیالیستی / دیکتاتوری پرولتری.. را جانشین آن کرد. دعوای آنان با رژیم محدود به مبارزه با سرمایه داری است. خصلت ضد بشری و ضد ایرانی رژیم در این مطرح نیست. در سنت آنان, مبارزه برای حقوق بشر، دموکرسی و منافع ملی بی اهمیت یا حتی انگ “بورژوازی” دارند: چون به دیکتاتوری پرولتاریا منتهی نمی شوند.
۴ـ گزینه جمهوری پارلمانی: این نوع تجربه شده در اکثر ملل جهان, تا حد ۹۴% , است. این گزینه مورد نظر کسانی است که دموکراسی را تا حد انتخاب بالاترین مقامات حکومتی و شایسته سالاری لازم دانسته و بنا بر تجارب تاریخی در اکثر دمکراسی ها موجود به اعتبار این نظام مطمئن تر هستند. این نظام بر خلاف گزینه موروثی یا کمونیست به یک طبقه اجتماعی متکی نیست بلکه بلکه حکومت را منتخب تمام مردم و برای خدمت به تمام مردم تعریف میکند. به گمان من اکثر مردم و روشنفکران دمکرات و سکولار خواستار این گزینه هستند اگر چه سوء استفاده در این نظام غیر مقدور نیست و ما افرادی مانند پینوشه, فرانکو, قدافی, صدام, اسد… یعنی رئیس جمهور مدام العمر و دیکتاتور داشته ایم. تفاوت اساسی این گزینه با دیگر گزینه ها در انتخابات آزاد و مستقیم پیش بنی شده در قانون اساسی آن است. جمهوری بر خلاف گزینه های دیگر در قانون اساسی خود حامل پتانسیل فساد و دیکتاتوری نیست.
اپوزیسیون ایران با یکی از این ۴ گزینه متضاد شناسائی می شود و مشکل اتحاد نیز به دلیل همین تضادهای اساسی است زیرا که هدف هر اوپوزیسیون کسب قدرت سیاسی و تشکیل نوع حکومت دلخواه خود است. به گمان من وجود اختلاف عمیق در این ۴ گزینه موارد خاصی هستند که وحدت را تا کنون در اپوزیسیون غیرممکن کرده اند. چنین تفرقه ای در اپوزیسیون دیگر کشورهای دیکتاتوری و اسلام زده موجود نیست، یعنی کسی از اوپوزیسیون انان, مثلاً در مصر یا تونس, به فکر احیای سلطنت یا نوعی دیگر از حکومت اسلامی نبوده است. تمام مردم ایران متمایل به گروهای اوپوزیسیون تمامیت خواه و ماکیاولیستی فکر نمیکنند; اولویت انان نجات از رژیم نکبت بار داعش اسلامی در ایران است. آنان طالب آنند که اپوزیسیون حد اقل تا مرحله گذار وحدت کند. اگر چه تضاد در میان گروه های اوپوزیسیون در همه جای دنیا وجود دارد و امری طبیعی است, در اپوزیسیون ایران مورد خاصی است که انرا بیشتر پراکنده و مغشوش میکند. دو گزینه ۱ و ۲ , یعنی سلطنت طلبان و مجاهدین, به دنبال جاه طلبی های شخصی یا گروهی و یا احیای نظام موروثی هستند. گزینه کمونیستی در دنیای امروز مورد حمایت جامعه, حتی طبقه کاگر, نیست, بویژه که قطب بندی جامعه ایران با رژیم است, نه طبقات درون جامعه یا سیستم اقتصادی سرمایه داری جهان. به گمان من به غیر از گزینه جمهوری دیگر اشکال حکومتی , به ویژه در جهان سوم, با ترکیبی از دموکراسی, سکولاریسم, شایسته سالاری زاویه دارند. آنچه مربوط به وحدت اوپوزیسیون است, رشد تضاد در نوع حکومت نه تنها یک تناسب معکوس برای پائین بردن شانس وحدت است بلکه دلیل دلسردی مردم در مبارزه با رژیم توتالیتر اسلامی می شود.
این دلسردی اتفاقاً فرصتی مناسب برای رژیم است تا در اتاق های فکری خود در داخل و خارج برنامه ریزی کند چون این دل سردی میتواند یک دلیل دل خوشی مردم, حتی اگر موقت و تاکتیکی, به اپوزیسیون قلابی رژیم (پوزیسیون) شود که با نام و ژست اپوزیسیون برای بقای عمر انگلی رژیم با رنگ و لعابی دیگر تلاش می کند و طبیعتاً در صدد تضعیف، تخریب و نفاق در میان اوپوزیسیون سرنگون طلب با هر گرایش یا گزینه ای است.
به گمان من گزینه موروثی, اسلامی و کمونیسم فاقد یک رسالت تاریخی هستند و مشکل میتوان آنان را احیا کرد. سلطنت و اسلام، و کمونیسم ( با هر نامی) به تاریخ تعلق دارند. مسلماً تعدادی از هموطنان ما هنوز به احیای سلطنت یا اسلام بهتری در قدرت توهم دارند, ولی تعداد آنان رو به تقلیل است. دلیل اساسی این تقلیل شباهت شکل یا محتوای این ۲ گزینه با استبداد و فساد رژیم اسلامی و دربار گذشته است. لذا حامیان گزینه موروثی امروز مشروطه را مطرح می کنند , چیزی که بغیر از چند سال در دوران تضعیف دربار در ایران وجود نداشته, و با مثال از نوع ” ناب ” مشروطه در چند کشور خارجی ( نه ایران!) در رؤیای باز گشت به “دوران” طلائی شاه” هستند. قضاوت عامیانه آنان انتخاب بین بد و بدتر است, یا بین شا ه و شیخ, بدون اینکه به گزینه خوب متکی شوند. برخی هم بین منافع خود و منافع ملی, نعلی به چپ و نعلی راست میزنند و در مواردی خود را جمهوری خواه نشان داده ولی در افکار خود بیشتربه گزینه پادشاهی تمایل نشان می دهند — همانطور که برخی خود را چپ یا ملی مینامند ولی مدافع بقای رژیم ارتجاعی و ضد ملی اسلامی هستند ( این چنین موضع گیری التقاطی و مضحک که کسی جمهوری خواه است ولی از سیستم پادشاهی هم حمایت میکند و یا چپ است ولی مدافع رژیم اسلامی و ضد چپ است یک فریب نخ نما است, یعنی فرقی ندارد که رعیت شاه یا بند شیخ بود یا یک فرد ازاده!). میتوان تصور کرد که مفت خوران رژیم اسلامی نیز بعد از سقوط رژیم،” ولایت مشروطه” علم خواهند کرد, شازده آنان هم بی شک آق مجتبی است, فرزند خلف ولیه فقیه مطلقه که بعد از سقوط رژیم اسلامی با ترفند ولایت مشروطه شازده یک گزینه جدید خواهد شد!
گزینه کمونیستی هم مانند دو گزینه دیگر تجربه موفقی در تاریخ ندارد. و بیشتر یک ایده آل روشنفکری احزاب چپ گذشته و معدودی روشنفکر امروز است. شاید با تکامل اجتماعی چنین ایدهٔ آلی روزی ممکن و دوباره تجربه شود ولی فعلا به دور از چنین تصوری است. هیچ کدام از این ۴ گزینه دیگری را قبول ندارد, مگراینکه معجزه ای پیش آید تا مثلٱ خانواده پهلوی و رجوی از گزینه پادشاهی و حکومت „دمکراتیک“ اسلامی خود چشم پوشی کنند و یا کمونیست ها به سیستم پلورالیسم, تعدد احزاب و پارلمانتیسم باور کنند و یا جمهوری خواهان به نوعی دیکتاتوری تک حزبی یا یک شاه راضی شوند, چیزی که خیلی بعید است. به گمان من این ۴ گزینه تضاد اساسی و مانع اصلی وحدت عمل اپوزیسیون برای عبور از رژیم جهل و جنایت داعش اسلامی در ایران هستند که هر روز از عمر نکبت آن با کشتار، سرکوب، تاراج و تخریب بیشتر ایران و مردم ایران مصادف است.
به گمان من پلورالیسم، آزادی های فردی و سیاسی در یک جمهوری دمکراتیک پارلمانی و سکولار قابل رشد هستند. درگزینه های ایدئولوژی یا موروثی پلورالیسم و دموکراسی بی معنی یا در چارچوب نظام تحمل میشوند. در این نظام ها حکومت هر نامی که داشته باشد یک الیت مستعد برای رفتن به سوی فساد و دیکتاتوری است. این تضادها در اوپوزیسیون ایران حل شدنی نیست, چون معدود افرادی در قرن ۲۱ حاظرند بنده یا رعیت شوند و یا برای یک ایدئولوژی و حکومت نا کجا آباد مبارزه کنند. انسان قرن ۲۱, به ویژه در ایران اسلام و استبداد زده, برای آزادی خیلی بیشتر ازهرمزیت دیگر ارزش قائل است. این را اپوزیسیون باید در حرکات خود علیه رژیم توتالیتر و آزادی ستیز اسلامی در نظر گیرد تا تفوق خود را تثبیت کند.
لذا پیشنهاد من قبول یک جمهوری سکولار, دموکراتیک و پارلمانی برای شرط وحدت یا یک پلاتفورم مشترک کلیت اپوزیسیون است. شکی نیست که جمهوری تنها یک فاکتور در میان فاکتور های دیگر برای آزادی است و به تنهائی دلیل دموکراسی نیست, همانطور نظام موروثی در نروژ دلیل استبداد نیست. دموکراسی در پادشاهی نروژ ممکن است ولی در یک کشور جهان سوم به ویژه اسلامی مقدور نبوده است, در حالیکه جمهوری در جهان سوم میتواند دموکراتیک هم باشد. حتی افلاطون، با وجود اعتقاد به تفکیگ طبقاتی، کتاب معروف خود را به نام “جمهوری” نوشت. در رم و یونان باستان هم جمهوری و یا نوعی مشروطه گاهی رایج بوده است. جمهوری به دلیل شایسته سالاری و انتخابات مسئولین اداره کشور برای مدتی معین امروز بهترین نوع حکومت است. حکومت های موروثی در طبیعت خود میل به فساد و استبداد دارند. فساد و استبداد مانع رشد اقتصادی و فرهنگی جامعه میشود و حتی اخلاق جامعه را با خود آلوده میکند, چیزی که ما در رژیم اسلامی شاهد آن هستیم ، به همین دلیل افرادی که در دربار شاه و شیخ خدمتگزاری می کنند, منافشان در یک استبدادی فاسد است چون خود ذینفع و امیدوارند از این آب گل الود ماهی گیری کنند. جامعه باید در فقر اقتصادی و فرهنگی باقی ماند تا منافع مفت خورانی از کاست اشرافیت یا روحانیت تضمین شود.
من دمکراسی، سکولاریسم و جمهوری را سه شرط لازم برای اینده ایران میدانم. هر سیستم مذهبی، موروثی و ایدئولوژی در خود جرم دیکتاتوری و فساد را حمل و دیر یا زود خود و جامعه را آلوده میکند. تجارب حکومت های اسلامی، فاشیسم، کمونیست و خیل شاهان فاسد و مستبد, به ویژه در کشورهای اسلا مزده که شاه سایه خدا می شود, پشتوانه تجربی این نظر است. اگر در اروپا و ۱۵ کشور در جهان با جمعیتی کمتر از ۴% جهان هنوز سلطنتی باقی مانده است, مطمئن باشیم اگر انگلیس، اسپانیا، هلند … جمهوری بودند, آنان در رشد اقتصادی و فرهنگی امروز جلوتر بودند,, دربار در این کشور ها نماینده ارتجاعی ترین اشرافیت و روحانی مفت خور است. انگلیس و اسپانیا, هلند روزی ابر قدرت بوده اند، امروز از همسایگان جمهوری خود مانند فرانسه, سوئیس و المان عقبترند… ایا سلطنت فاسد و قشر مفت خور اشرافیت یک دلیل این رکود نیست؟ اگر استبداد دربار در این کشورها توسط قدرت اجتماعی مهار می شود ولی ریخت وپاش دربار آنان و مزایای یک طبقه مفت خور اشرافیت در این کشورها محسوس است. در کشورهای موروثی جهان سوم, به ویژه اسلامی, رشد استبداد و فساد در دربار اجتناب ناپذیر است. چون قدرت اجتماعی بوجود نمی آید تا با آن مقابله کند و اگر هم در یک شرایطی مانند دوران تضعیف دربار احزاب و نهادهایی در قدرت اجتماعی بوجود ایند, به گواه تاریخ بعد از انقلاب مشروطه در ایران, زود سرکوب میشوند.
جهانشاه رشیدیان

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.