تجدید دیدارِ روسیه ـ ناتو: هوشنگ طالع

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

آیا روسیه، ناتو را در جنگ آتی نابود خواهد کرد؟

 هرگاه برفراز « نیک و بد » دست به بررسی مسایل جهانی و منطقه‌ای در پیوند با ایران بزنیم ، باید گفته شود که روسیان به رهبری پوتین خوب بازی می‌کنند .ابزار در دست‌رس برای « خوب بازی کردن » روسیه ـ پوتین ، عبارتند از :

 1 –  راهبرد درازمدتِ استوار برپایه‌ی « منافع ملی »

 2 – کمی عناصر نفوذی یا ستون پنجم در درون نظام شوروی  

 3 –  تقویت حسن میهن‌پرستی و تکیه بر روی نکات هم‌دلی و هم‌زبانی میان مردم این سرزمین . ( قابل توجه مقام‌های جمهوری اسلامی و نبود دو مورد یک و سه و فراوانی مورد دو )

در حقیقت روسیان ، زنده‌ی قرارداد شوم و ایران بربادده‌ی سعدآباد و سپردن مقدرات کشور از سوی دولت جمهوری اسلامی به دست حکومت  انگلیس ، فرانسه ، آلمان و سپس 1 + 5 است . امروز دلایل تحمیل قرارداد ننگین ترکمان‌چای آشکار است . عباس میرزای ولی‌عهد برای تداوم سلطنت در خاندان خود ، در حالی که بیش‌تر بزرگان ایران خواهان عزل او بودند و فتح‌علی‌شاه نسبت به وفاداری او به کشور بدگمان بود ، با توطئه کشور را به دام تجزیه کشاند ؛ اما هنوز دلایل تن در دادن نظام به قرارداد  سعدآباد که آغاز فروریختن بهمن سنگین « برجام » بر کشور بود ، آشکار نیست . آیا تن در دادن به این قرارداد از سوی مذاکره‌کننده‌ی اصلی ( حسن روحانی ) برای آن بود که پس از کمابیش 10 سال او به ریاست جمهوری برسد ، بسیار « سطحی » است ؟!

روسیه ـ پوتین ،  در این دوران که با یورش به گرجستان و جداسازی بخش‌هایی از این واحد سیاسی و پیوست آن به فدراسیون روسیه (‌سرراست یا ناسرراست ) آغاز گردید « نیش » دوران بلشویکی را با « نوش » دوران « پسابلشویکی » درهم آمیخت . البته باید گفت که غرب ( آمریکا + ناتو ) نیز در این دوران ، دارای آن صلابت پیشین در جهان نیست .

 در مساله‌ی گرجستان با توجه به این که مردمان این کشور با ما دارای پیشینه‌ی هزاران‌ساله‌ی هم‌خانمانی ، تاریخ مشترک و زیست دراز مدت در کنار یکدیگر داشته‌اند و از سوی امپراتوری تزاری روسیه بر پایه‌ی قرارداد تحمیلی گلستان ، از ایران جدا شده است ، جمهوری اسلامی به عنوان دولتِ بر سرِ کار بر پهنه‌ی ایران ، می‌بایست به عنوان مدافع « هم‌خانمان » و « صاحب تاریخ مشترک هزاران ساله » و « زیست درازمدت در کنارهم » به سود تمامیت ارضی گرجستان ، وارد شود و اجازه ندهد که روسیان به راحتی به مقاصد توسعه ‌طلبانه‌شان که آغازی بود برای « یورش » های دیگر و سرانجام هم‌خوانی و هم‌آوایی کامل با غرب برای تحمیل برجام ( برنامه جامع اقدام مشترک برای به بند کشیدن و اسارت ملت و مردم ایران ) موفق شوند

مهم‌تر این که بدین سان ،  به دیگر به کشورهای حوزه‌ی ایران فرهنگی یا بخش‌های تجزیه شده‌ی « فلات ایران » یادآوری می‌گردید که ملت و مردم ایران در هرحال در دفاع از منافع حیاتی کشورهای این حوزه ، کوتاهی نخواهد کرد .

با این اشاره‌ی کوتاه باید بدانیم که روسیه ـ پوتین با بازی با « برگ ایران » به دلیل ناتوانی جمهوری اسلامی از درک      « توان‌ملی » و نداشتن راهبرد مشخص بر پایه‌ی منافع ملی و به گفته‌ی دیگر عدم درک و شناخت منافع ملی و غرق در    « سراب جهان اسلام » که در حقیقت شاید بتوان گفت ، سران بیشینه‌ی کشورهای اسلامی ، بزرگ‌ترین خصم ملت ایران در این جهان ( دلیلِ روشن : تجربه‌ی جنگ تحمیلی و مسایل اخیر منطقه ) ، فرصت‌های بزرگ تاریخی را به « مخاطرات بزرگ تاریخی » بدل کرد . بدین‌سان ، ایران برای یک دوره‌ی قابل دید ، از دست‌رسی کرسیِ قدرت منطقه‌ای ـ جهانی  فرو کشیده شد . داوری در باره‌ی این‌که آیا این امر ، فرآورده‌ی یک خویش‌کاری از پیش‌طراحی شده و یا یک اشتباه راهبردی است ، زود است .

در جریان فرو پاشی اتحاد شوروی ، چند صد کلاهک هسته‌ای از زرادخانه‌ی روسیه و اوکراین ، به ظاهر گم شد . البته این کلاهک‌ها از سوی مافیاهای شکل گرفته از سوی بلشویک‌های پیشین برای به دست آوردن پول و در نتیجه قدرت ، از زرادخانه‌ی هسته‌ای روسیه و اوکراین غارت شد و به فروش رسید .

شماری از این کلاهک‌ها را غرب خریداری کرد تا به دست رقیبان نیفتد . گفته می‌شود که چند کلاهک نیز از سوی دولت پاکستان که با دست‌یابی هندوستان به جنگ‌افزار هسته‌ای سخت به مخاطره افتاده بود ، خریداری گردید و یا از سوی « غرب  برای ایجاد موازنه با هند و کشاندن هند به حوزه‌ی نفوذ غرب در درازمدت ، به حاکمان پاکستان فروخته شد .

حکومت پاکستان یکی از این کلاهک را در زیرزمین و در 80 کیلومتری مرز ایران آزمایش کرد . از یاد نبرده‌ایم که آقای منوچهر متکی وزیر امورخارجه‌ی دولت وقت جمهوری اسلامی « دوان دوان » خود را به اسلام‌آباد رساند و « ‌انفجار بمب اتمی اسلامی » را تبریک گفت . گفته شد که پس از آن هم‌کاری‌هایی نیز میان ایران و پاکستان در زمینه‌ی هسته‌ای آغاز شد که چند سال بعد ، در کمال ناباوری به مردم ایران گفته شد که « بمب اتمی از نظر اسلام حرام است » .

یک‌باره قلم به‌مزدان در روزنامه‌های « زرد » یا به گفته‌ای « زنجیره‌ای » و دستگاه ارتباط همگانی دولتی ( صدا و سیمای جمهوری اسلامی ) و دیگر دستگاه‌های دولتی و وابسته به دولت و شبه دولتی که تا دیروز از « بمب اتمی اسلامی » سخن می‌گفتند ، با 180 درجه چرخش ، یک‌صدا  « حرمت بمب اتمی در اسلام »‌ را فریاد می‌زدند . گویی یادشان رفته بود که تا دیروز مدیحه‌ی‌سرای « بمب اتمی اسلامی » بودند . هر قلم به‌مزد و هر روزنامه زرد ( زنجیره‌ای ) و هر دستگاه ارتباط همگانی دولتی ، نیمه‌دولتی و شبه‌دولتی ، می‌کوشید تا مانند دیروز که « هفت‌کرسی آسمان » را زیرپای پای  « بمب اتمی اسلامی » می‌گذاشتند ، اکنون « هفت کرسی آسمان » را زیر پای « حرمت بمب اتمی در اسلام  » قرار دهند . شیوه‌ی درست همین است  : آن ها که « نوکر بادنجان » نبودند و نیستند .

قرارداد ننگین و ایران برباد ده « سعدآباد » یعنی پذیرش کاپیتالاسیون هسته‌ای برا بر سه « شاخ شکسته‌ی اروپایی » یعنی انگلیس و فرانسه و آلمان و نیز « حرمت بمب اتمی در اسلام » ، روسیه ـ پوتین توانست خود را وارد بازی کند و با پیوستن به اتحاد شوم 1 + 5 ، بازیِ بزرگ  با « برگ ایران » را برای بازیابی دوباره جایگاه و موقعیت از دست رفته‌ی خود  در جهان ا آغاز کند .

در این راستا روسیان با بازی با برگ ایران یعنی عدم تحویل سامانه‌ی دفاع موشکی اس300  ، عقب انداختن آغاز به کار کارخانه برق هسته‌ای بوشهر ، هم‌راهی و هم‌گامی با آمریکا وغرب و « وتو » نکردن هشت قطع‌نامه‌ی ظالمانه در شورای امنیت و کشاندن پای چین به این بازی به زیان ایران ، ترساندن دولت‌مردان جمهوری اسلامی برای تن دردادن به برجام ،  به راحتی توانست شبه‌جزیره‌ی کریمه را ببلعد و شرق اوکراین ( منطقه‌ی صنعتی ـ کشاورزی )  این کشور را مانند بخش هایی از گرجستان ، به قلمرو خود بیافزاید .

حضور قدرت‌مند روسیان در سوریه و در هم‌آهنگی با ایران و هم‌آهنگی ایران با حزب‌الله لبنان ، توانست بسیار زود ، برگ جنگ را به سود دولت قانونی سوریه برگرداند . در مساله‌ی سقوط یک فروند بمب‌افکن راهکنشی ( تاکتیکی ) سوخوی روسیه به دستور ناتو از سوی جنگنده‌های ترکیه ، روسیان برخلاف انتظار غرب ( امپریالیسم آمریکا ـ ناتو ) بسیار زیرکانه عمل کردند . آنان به جای نشان‌دادن « واکنش گرم » که غربیان در انتظار آن بودند ، دست به تنبیه اقتصادی علیه ترکیه زدند ( جلوگیری از سفر شهروندان روس برای گذران تعطیلات به ترکیه و نیز جلوگیری از واردات کالاهای ترکیه به روسیه و … ) . از سوی دیگر ، هم‌زمان با اندک « جا‌ن‌بخشیِ » تسلیحاتی به اقلیت بزرگ و تحت ستم کردها در ترکیه ، این کشور را به سوی جنگ‌ِ داخلی کشاندند که پایان آن برای ترکیه نامعلوم است ؛ چه از نظر زمانی و چه از نظر نتایج آن .

روسیه ـ پوتین با برداشت چندگام بلند به جلو ، برای « تامین» این پیروزی‌ها ، یک گام کوچک به عقب برداشت و در گرماگرم پیش‌روی سوری‌‌ها ، ناگهان اعلام کرد که چون ارتش سوریه توان ادامه‌نبرد را تا پایان برای پاک‌سازی کشور از تروریست‌ها را دارد ، نیروهای خود را از این کشور ، باز می‌خواند . گرچه مقام‌های جمهوری اسلامی اعلام کردند که این کار روسیان در هم‌اهنگی با تهران می‌باشد ؛ اما با « جا‌خالی کردن » روسیان ، بار اصلی جنگ به دوش ایران افتاد تا جایی که شاید ، با کم‌آوردن سپاه ، ارتش نیز با گسیل نیروهای ویژه ، نخستین تجربه‌ی برون‌مرزی  پس از نبردهای « ظفار » در سال های 1354- 1351را تجربه کرد .

 در  نبرد ظفار ، نیروهای ویژه که بار اصلی جنگ را به دوش می‌کشید ، از خود دلیری و کفایت کامل نشان‌داد و می‌توان گفت که این نبرد ، تجربه‌ی یگانه‌ای از پیروزی یک ارتش منظم ، در یک جنگ چریکی و آن هم در سخت‌ترین شرایط جغرافیایی بود .

 در آذرماه 1351 به درخواست سلطان قابوس ( کاووس ) و برای رویارویی با چریک‌هایی که از سوی شوروی حمایت می‌شدند ، ارتش ایران وارد کشور عمان شد و به نبرد با شورشیان در منطقه‌ی ظفار پرداخت . ظفار یک منطقه‌ی سخت وکوهستانی است که برای شورشیان و نبردهای چریکی یک منطقه‌ی آرمانی به شمار می‌رفت ؛ اما پیروزی ارتش ایران و به ویژه نیروهای ویژه که بار اصلی جنگ را در ظفار به دوش می‌کشید ، تحسین همه‌ی دیده‌بانان نبردهای چریکی را برانگیخت .

 سه سال پس از آغاز نبردهای ظفار یعنی در آذرماه 1354 ، سلطان قابوس  پایان رسمی نبرد را اعلام کرد ؛ اما شماری از نیروهای ایرانی تا انقلاب ( پایان سال 1357 خورشیدی ) در این کشور مستقر بودند .

روسیه ـ پوتین با نشان دادن این نرمش نیز سکوت کامل در برابر نقض برجام از سوی آمریکا ، « کش و قوص » در تحویل سامانه اس 300 و … ، پیش‌درآمد از سرگیری نزدیکی به ناتو را فراهم کرد که به نخستین دیدار اخیر روسیه ـ ناتو پس از الحاق کریمه انجامید ؛ البته برای فرافکنی ، دو طرف اعلام کردند که دارای اختلاف‌های ژرف می‌باشند .

در این میان ، بازنده‌ی اصلی مردم اوکراین بودند که به مانند رخدادهای همانند ، قربانی سیاست پیشگان تشنه‌ی قدرت شدند ؛ البته این افراد در همه‌جای جهان می‌گویند که ما « شیفتگان خدمت‌ایم ، نه تشنگان قدرت » . در حالی که مساله درست عکس آن می‌باشد ، آنان آماده‌اند تا با « تکه‌پاره » کردن کشور و به نابودی کشاندن مردم ، به کرسی‌های قدرت دست یابند . در اوکراین ، نماد این تشنگان قدرت که خود را شیفتگان خدمت نشان می‌دادند ، بانو یولیانا تیموشنکو  و آرسنی یانسینویک نخست وزیران پیشین اوکراین اند که هر دو متهم به فساد مالی هستند .

تیموشنکو به عنوان بازرگانی‌ ـ سیاست‌پیشه ، یکی از پول‌دارترین افراد اوکراین است و برآورد می‌شود که یک پنجم کل ثروت اوکراین ، متعلق به این بانوی « شیفته‌ی خدمت » است . وی به اتهام بستن غیرقانونی قرارداد گاز با روسیه ، به زیان کشور ، به هفت سال زندان و پرداخت 188 میلیون دلار غرامت محکوم گردید . البته وی پس از انقلاب رنگین اوکراین از سوی دیگر « تشنگان خدمت » ‌از زندان آزاد گردید .

آرسنی یانسنیوک نخست وزیر دوران انقلاب نیز به جرم فساد مالی از کار برکنار گردید . وی دولت خود را ، دولت مبارزه با فساد اعلام کرده بود . البته از یاد نبریم که رییس جمهور انقلابی و به ظاهر« شیفته‌ی خدمت » نیز از ثروتمندان بزرگ این کشور است .

البته همه‌‌ی این « شیفتگان خدمت » پس از فروپاشی نظام شوروی و استقلال اوکراین با غارت اموال دولت ( بخوان ملت) این ثروت‌ها را اندوخته اند . اینان در رویای پیوستن به اتحادیه‌ی اروپا و « حلال‌کردن »‌ اموال غارتی و افزودن برآن‌ها به برکت بازار مشترک اروپا ، اوکراین را پاره‌پاره کردند ، باعث جداسازی شبه‌جزیره‌ی کریمه از این کشور شدند ، بخش پر برکت اوکراین یعنی بخش شرقی این کشور که بیش‌ترین صنایع اوکراین را در بر می‌گیرد و باورترین زمین‌های اروپا نیز در این بخش قرار دارد ، به دام تجزیه کشاندند و کشور اوکراین را به یک کشور بسیار فقیر و تجزیه شده بدل کردند .

 مهم این که دیگر اوکراین ، جذابیت برای غرب را نیز از دست داد و در نتیجه پس از « فریب » از سوی غرب به « پااندازی » عوامل داخلی تشنه‌ی خدمت ، رهاشد .

نظام جمهوری اسلامی نیز با یک خطای‌مرگبار ( اگر آن را خطا بنامیم ) با از دست دادن امکان پدآفند هسته‌ای در جهانی که از هرسو با قدرت‌های هسته‌ای معارض ( بالفعل و بالقوه ) محاصره شده است ، بخت رسیدن به جایگاه راستین را در این جهان از کف داده ، به گونه‌ای که اکنون ، نیازمند « چترهسته‌ای » می‌باشد . از این رو صاحبان این « چتر » با توجه به نیاز ایران برای بقا ، در پی بهره‌کشی کامل در حد یک « مستعمره  » از ما خواهند بود .

با از دست‌دادن « پدآفند هسته‌ای » یا نیروی باز دارنده ، این سرزمین بزرگ با موقعیت راهبردی یگانه ، یک ملت 80 میلیونی با 13 هزارسال پیشیه‌ی تاریخی و با وجود منابع عظیم زیرزمینی را به یک « نیازمند چتر هسته‌ای » تبدیل گردید .

پوتین به غرب هشدار داد که با « قدرت هسته‌ای باید با احترام رفتار شود » و کره‌شمالی با پهنه‌ی محدود و جمعیت اندک و نداشتن منابع طبیعی ، اعلام می‌کند که « جنگ افزار هسته‌ای برای امنیت این کشور لازم است » . امروز  ، متحدان دروغین این کشور یعنی چین و روسیه و نیز دشمنان این کشور یعنی امپریالیسم آمریکا ، تنها و تنها به خاطر برخورداری جمهوری دموکراتیک کره از « پدآفند ‌هسته‌ای » ناچاراند با این کشور با احترام رفتار کنند . یک مثل آلمانی می‌گوید : بی‌زور ، بی‌حیثیت (Wehrlos Ehrlos  ) . یا به برگردان استاد نوبخت : « بی‌زور ، از خدا به دور »

ایرانی‌ها می‌گویند : « شاهد از غیب رسید » . نوشتار را به پایان برده بودم که چشمم به دو مطلب در رویه آخر یکی از روزنامه‌های صبح افتاد : سرخط و مطلب نخست

« ولایتی ، دیپلماسی بدون قدرت دفاعی بی‌ثمر است » .

دکتر ولایتی مشاور رهبر جمهوری اسلامی در امور بین‌الملل ، با « تاکید بر این که قدرت دفاعی و توان دیپلماسی یک کشور مکمل یک‌دیگر هستند و تعارضی باهم ندارند ، تاکید کرد : بدون قدرت دفاعی ، تحولات و فعالیت‌های دیپلماتیک هیچ پشتوانه نخواهد داشت و بی ثمر خواهد بود » .

وی تصریح کرد : « اگر دیپلمات جمهوری اسلامی ایران در یک کشور بیگانه از جانب یک ایران قدرتمند سخن بگوید ، سخنش نفوذ دارد ولی اگر ایران قدرت نداشته باشد ، کسی به حرف دیپلمات گوش نمی‌دهد … » .

سرخط مطلب دیگر :

« شرط مضحک یک مقام آلمانی برای سفر مرکل به ایران »

« یورکن هادت از مقام های دولت آلمان در سخنانی پیرامون سفر احتمالی صدراعظم [ نخست‌وزیر ] آلمان به ایران گفت : سفر آنگلا مرکل به ایران غیرمعمول است مگر این که این کشور بر روی موشک‌هایش برچسب ِ درود و تهنیت بر اسرائیل را نصب کند »

وی در ادامه گفت : « اگر رییس جمهور ایران از فرصت سفر به آلمان استفاده کرده و به طور رسمی حق موجودیت اسرائیل را تصدیق نماید ، آن گاه این امر [ سفر مرکل به ایران ] محقق می‌شود » .

نتیجه‌گیری از خبرِ یک : مقامات جمهوری اسلامی با چشم‌باز و آگاهی از نقش قدرت دفاعی در دنیای دیپلماسی ، با تسلیم همه‌ی صنایع هسته‌ای به « خصم » و نابود کردن امکان « پدآفند هسته‌ای » یا « توان بازدارندگی هسته‌ای » ملت و مردم ایران را در چاه بردگی و اسارتِ « برجام » سرنگون کردند و طوق رقیت و حاکمیت محدود را بر گردن مردم این سرزمین ، افکندند .

نتیجه‌گیری از خبرِ دو : « بی‌زور ، بی‌حیثیت » ؛ یا « بی‌زور ، از خدا به دور » .    

یک‌شنبه 12 اردیبهشت 1395ْ

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.