تاملاتی در بابِ ایرانِ «پساانتصابات»: رضا پرچی‌زاده

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

0002

انتصاباتِ هفتمِ اسفندِ رژیمِ جمهوری اسلامی پرده از بسیاری حقایق برداشت. اینجا می‌خواهم برخی تاملاتم در بابِ ایرانِ «پساانتصابات» را به اطلاعِ هم‌میهنانم برسانم.

اول از هر چیز، این انتصابات نشان داد که رژیم به شدت ضعیف شده. گرچه مدام در ایران و خاورمیانه نمایشِ قدرت می‌دهد، اما در نهاد خُرد شده است. این را از اینجا می‌فهمیم که در جایی که قدرتِ واقعی را کماکان در دستِ «خودی‌ها» حفظ کرد، اما «ویترین» جدیدش را تا حدودِ زیادی مطابقِ میلِ «شیطانِ بزرگ» چید. بدین ترتیب، شکافی که از پس از مرگِ خمینی در اواخرِ دهه‌ی شصت در «نظام» افتاده بود، پس از حدودِ ربعِ قرن به دنبالِ وحشتِ رژیم از سقوط هم آمد. حالا دیگر خمینیست‌ها و خامنه‌ایست‌ها می‌توانند علنا بنشینند با هم فالوده بخورند و به ریشِ ملت بخندند.

به اینجا که رسیدیم، باید بگویم که ما انسان‌ها در بندِ واژگانیم. فکر می‌کنیم که واژگان را ما تعریف می‌کنیم، اما در بسیاری موارد این واژگان هستند که ما را تعریف می‌کنند، و در قبالِ آن تعاریفْ رفتارهای ما را هم رقم می‌زنند. از آن قسم است دو واژه‌ی «اصولگرا» و «اصلاح‌طلب»، که هر دو دست‌سازِ رژیمِ جمهوری اسلامی است؛ که انتظار داشت و دارد با دنبال کردنِ این دو واژه و تلویحاتی – عموما گمراه‌کننده – که ایجاد می‌کنند از ما رفتارهای مشخصی سر بزند. مدتها بود این واژگان را باید دور می‌انداختیم و خودمان به «انتخابِ» خودمان بازتعریف‌شان می‌کردیم. در ایرانِ پساانتصابات دیگر موعدِ آن بازنگری فرا رسیده.

من فکر می‌کنم با توجه به طبیعتِ دو طیفی که این دو واژه را به نامِ خود سکه زده‌اند، واژگانِ «اقتدارگرا» و «استمرارطلب» بیشتر مناسبِ حال‌شان باشد؛ چرا که در جایی که طیفِ اول اقتدارگرایی را تبلیغ و به آن عمل می‌کند، طیفِ دوم سر سپردن به اقتدارِ طیفِ اول و در نتیجه استمرارِ آن اقتدارگرایی را تبلیغ می‌کند. پس این دو هر دو در «امتدادِ» یکدیگر واقع می‌شوند، و نه چنانکه پیش‌تر به نظر می‌رسید در «مقابلِ» یکدیگر. به منظورِ تاکید بر این امتداد، من از این پس در تمامِ نوشته‌هایم این دو واژه را برای توصیفِ آن دو طیفِ جمهوری اسلامی به کار خواهم برد.

انتصاباتِ هفتمِ اسفند تکلیفِ طیفی از جامعه که هر کدام به دلیلی دل به استمرارطلبان به جهتِ «تغییر» بسته بودند را هم معلوم کرد؛ و بدین ترتیب بخشِ نه‌چندان کوچکی از پایگاهِ اجتماعیِ رژیم را تحلیل برد. البته بخشی از طبقه‌ی متوسط هنوز هم به رژیم اقبال دارد. این بخش همین‌قدر که خودش آسایشِ نسبی داشته باشد، شبِ جمعه کافی‌شاپ و سفره‌خانه‌اش را برود، بساط پارتی‌اش به راه باشد، و سالی یکی دو بار سفرِ کیش و قشم یا دبی و ترکیه‌اش را برود برایش کافی است. عدمِ ثباتی که در پیِ هرگونه متزلزل شدنِ رژیمْ این بند و بساطِ شادخواریِ کاذبِ آنها را به هم می‌ریزد برای‌شان نامطلوب و غیرقابل تحمل است. در مقابل، این بخشِ «ناسازگارِ» طبقه‌ی متوسط و عمده‌ی طبقه‌‌ی پایین‌دست است که از این پس به طُرُقِ مختلف با رژیم ضدیت خواهد کرد.

 

با این تفاصیل، من احساس می‌کنم رژیم در عرصه‌ی خاورمیانه هم مجبور به عقب‌نشینی خواهد شد. امیر طاهری معتقد است که رژیم «مدلِ چینی» را دنبال کرد؛ یعنی گشایش در خارج و سرکوب در داخل. من تا حدودی با او موافقم. حزبِ کمونیستِ چین به ازای محرومیت از مشارکتِ سیاسی، به مردمِ چین رفاه اقتصادی داد. اما رژیم جمهوری اسلامی در عرصه‌ی اقتصادی نه می‌خواهد و نه می‌تواند آن مدل را دنبال کند. آلیگارشیِ جمهوری اسلامی چنان آلوده است و سیستمِ سیاسی/اقتصادیِ ایران چنان خراب است که هرگز به مدلِ چینی درنخواهد آمد. و اصولا ایدئولوژیِ استعلاییِ جمهوری اسلامی جایی برای پذیرشِ اقتصادِ رفاهی نمی‌گذارد. این خود در میان‌مدت باعثِ ریزشِ هرچه بیشترِ پایگاهِ اجتماعیِ رژیم خواهد شد.

اما شاید مهمترین نکته‌ی ایرانِ پساانتصابات این باشد که قسمتِ قابلِ‌توجهی از اقتدارِ پوشالیِ رژیم فرو ریخت. اکثریتِ قریب به اتفاقِ مردم با مشارکت نکردن در انتصاباتِ رژیم نشان دادند که دیگر نه برای بازی‌های سیاسیِ رژیم ارزشی قائلند و نه از عدمِ مشارکت در آنها واهمه‌ای دارند. این از یک طرف از رفتارِ اقتدارگرایانه و دروغگویانه‌ی خودِ رژیم سرچشمه گرفت و از طرفِ دیگر از تعامل و بده بستانِ فکریِ جامعه با نخبگانِ آزادی‌خواه و دموکراسی‌خواه و اعتمادِ متقابلِ آنها به یکدیگر. در این فرآیند، بسیاری از مردم فهمیدند که «شخصیت» دارند، و تصمیمِ فردی و عملِ جمعی‌شان می‌تواند تاثیرگذار باشد.

و این همان چیزی است که رژیم – اعم از اقتدارگرایان و استمرارطلبان – همیشه از به وجود آمدنش وحشت داشته‌؛ چرا که می‌دانسته اگر مردم به احساسِ تاثیرگذاریِ واقعی دست یابند آن وقت رژیم به خطر می‌افتد؛ چون‌که آدمی که به انسان بودن و تاثیرگذار بودنِ خود واقف باشد هرگز زیرِ بارِ یک رژیمِ استبدادیِ جنایتکار نخواهد رفت. امروز بسیاری از مردم از مرحله‌ی «تردید» عبور کرده‌اند؛ به زودی از مرحله‌ی «ترس» نیز خواهند گذشت. من قویا معتقدم که فروپاشیِ رژیمِ جمهوری اسلامی در نهایت در نتیجه‌ی آگاهیِ عمومی و عملِ جمعیِ معقولانه و شجاعانه رقم خواهد خورد. با آنچه ذکرش رفت من این را چندان دور نمی‌بینم.

———

این جستارْ یکی از مقالاتِ مجموعه‌ای است به نامِ «نه بگوییم به انتصابات». باقیِ مقالاتِ این مجموعه را اینجا بخوانید.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.