هموطنان آزاده
برای سنجش رویدادهای سیاسی کشور، جبهه ملی ایران همواره حاکمیت ملت و منافع ملی را دو معیار اساسی می داند. جوهر حاکمیت ملت یک گزینش آزاد و منصفانه است که پیش شرط های آن: آزادی بیان، احزاب، اجتماعات و مانند اینها است. در آغاز پیدایش جمهوری اسلامی همهپرسی برگزار گردید که نه تنها هیچکدام از پیش نهاده های بالا را نداشت، بلکه ایرانیانیکه سالها تجربه یک گزینش آزاد را نداشتند، می بایستی برای همیشه میان نظام سلطنتی که دیگر وجود خارجی نداشت و جمهوری اسلامی که بنیان گذارانش هم تصوری از آن نداشتند، در جوّی پاک شورانگیز بر نظام جمهوری اسلامی صحه بگذارند.
یکی از بازیگران و صحنه چینان درشت این میدان شیطانی معممی بود که از نوجوانی در محیط حوزوی و در همسایگی روح الله خمینی زیسته و به دلالی هم خو گرفته بود. وی، «آقای هاشمی»، در جوانی سیاست زده شد واز بد حادثه رابط و واسط بین ناجی بزرگ و امت اسلامی وی گردید. آنچه ٬لازم ومهم بود٬ به گوش و هوش ناجی بزرگ که بزودی به مرتبه امامت هم رسید، میرسانید وهرآنچه را از پیش میخواست کمابیش دریافت کرده و به هر قیمتی به خورد امت اسلامیِ «امام خمینی» می داد. این واسط و «شخص دوم نظام» سالها برای اِعمال تصورات و خواستههای سیاسی خود جنازه های بسیاری را یکی در کنار دیگری چیده و از روی آنها به سوی «تحکیم بنیادهای جمهوری اسلامی» که یکی از آنها همانا اصل کشتن مخالفین بود، گام برمیداشت. نیازی نیست برگهای خونین کارنامه دوران جولانگری وی را یکی پس از دیگری بشمرد. آگاهان و آزادگان ملت هشیار ایران بسیارند و حافظه تاریخی خوبی دارند و بی تردید نام قربانیانی مانند پروانه و داریوش فروهر، شاپور بختیار، عبدالرحمان قاسملو، فریدون فرخزاد و بسیاری دیگر که قربانی سیاست ترور« نظام مقدس جمهوری اسلامی» شدند، و نام آمران این کشتار را فراموش نخواهند کرد. سیاست کشتار آقای هاشمی در«حفظ نظام مقدس اسلامی» چنان بنیادین و پیوسته بود که حتا در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی نیز ادامه یافت و نام ویژه«قتل های زنجیره یی» گرفت. شواهد چنین حکایت میکند که وی نیز قربانی آن سُنتِ ترور حکومتی شده، که خود او سهم بسزایی در ساختن دستگاه درخورآن را داشته است.
با همه اینها نمیتوان نقش چنین بازیگران قمارِ سیاست را تنها از دید انسانی-اخلاقی دید. اینان هر آنچه کرده و یا نکرده اند، خواسته و یا نخواسته، جدا از سرشت شخصی شان، گهگاه در تاریخ کشور بسیار برجسته و حیاتی بوده است. نقش «آقای هاشمی» در جلوگیری از ورود ایران به جنگ اول آمریکا-عراق، حتا اگر در متن رویارویی وی با جناح «تندرو» محتشمی و یا در «خدمت بقای نظام» بوده باشد، و حمایت او از رئیس جمهوریِ محمد خاتمی را میتوان به همان اندازه مثبت سنجید که طرد آیت الله منتظری از صحنه حکومت، ویا خروج دیرهنگام ایران از جنگ عراق علیه ایران، بازگذاشتن دست سپاه در اقتصادِ رانتی- دولتی و انتصاب علی خامنه ای به «رهبری» را، منفی. انتصاب علی خامنه ای به رهبری درست همان اقدامی بود که آغازِ دوره پایان «تاریخ مصرف» هاشمی رفسنجانی را رقم زد، دوره ای که نفر ۳۰ ام شدن وی درانتخابات مجلس ششم(سال ۷۸ ) یکی از فرازهایش بود. استاد سخن سعدی نیک گوید که: ٬ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند٬. منطق جنگ قدرت حکم میکرد که با همان روشهایی که هاشمی ابداء کرده بود، خود وی را کنار بزنند و شاید هم در انجام «سرش را زیر آب کنند». این است سرنوشت دولتمردانی که اقتدارشان نه بر آرای آزاد مردم که تنها بر زدوبندها و چانه زنی ها در بالا بنا شده است.
در نهایت برای هاشمی رفسنجانی حاکمیت کسانی که درچهارچوب قوانین جمهوری اسلامی به نحوی مورد تأیید امت اسلامی بودند، مطرح بود. او و همپالگی هایش سالهاست که حق ملت را از حاکمیت سلب کردهاند و از آزادی، آزادی معممان و مکلایانی را میفهمند در حکومت کردن بر مردم و غارت ثروت ملی او از طریق رانت خواری، دلالی و دزدی محض.
شرکت میلیونی مردم تهران در مراسم خاکسپاری هاشمی بیشتر از بُغض خامنه ای بود تا حُب رفسنجانی. هشداری بود صریح به علی خامنه ای که ظلم بس است. ملت ایران نجیب و بخشنده است ومصمم به گرفتن حقوق شهروندی خود و آزاد کردن رهبران جنبشی از حصر، که به او نوید آزادی داده بودند.
نکته پایان تاریخ مصرف رفسنجانی عملاً بنحوی روشن و خشن نشان داد که او نماد گذار به دموکراسی نبود و راهش نمیتوانست جز به ناکجا آبادی در پی جنگ قدرت در نظام جمهوری اسلامی ختم شود. باشد که ملت آگاه ایران بزودی در جنبشی رنگین به ایجاد جمهوری ایران دست یابد.
آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی
پاینده ایران
جبهه ملی ایران- اروپا
۲۹ دی ۱۳۵۹