روز آدینه ( ۲۸ آبانماه ۱۳۹۵ ) با چند شاخه گلسرخ ، به دیدار دوست شتافتم که قرار است روز دوشنبه ( یکم آذرماه ۱۳۹۵ ) هجدهمین سالگرد شهادت و عروجش باشد ؛ البته همراه با همسر ارجمند بانو پروانه .
آرامگاهشان را دخترشان بانو پرستو که نمادِ سوگ و خشمِ « ما » براین ماتم و جنایت است ، گلآذین میکرد ، همراه با بانو فرزانه خواهر بانو پروانه و جمعی از خویشان .
با دیدنِ خاکِ دوست ، اشک از چشمانم روان شد که : « خندند برآن دیده ، کاینجا نشود گریان »
بانو پرستو ، خاکشان را با گلبرگهای زرد به نشانهی جدایی و فراغ و سپید به نشانهی پاکی پوشانده بود و من با اجازه از او ، گلبرگهای سرخ را به نشانهی « جوشش خونِ شهیدان » و باور راستین به این اصل که : « خون عشاق نخفتست و نخسبد هرگز » ، بر آرامگاهشان نهادم .
چونان همهی این سالیان ، بیش از پیش ، چهرهی دردکشیدهی بانو پرستو را ، تجلیگاه ماتم و خشم و نیز عدالتجویی همهی پویندگان راه بزرگی و آزادگی این سرزمین یافتم ؛ چهرهای که با گذشت هر سال ، آثار « عزمِ راسخ » برای اجرای عدالت ، در آن نمایانتر میگردد .
بانو پرستو ، با اندوه بسیار و تلخیِ ژرف ، به من گفتند : چه دنیایی است ؟! گفتم تیرگی اهریمنی و ضحاکی است ؛ اما به حکمِ محتومِ تاریخ ، « کاوه » فرآیند آن است و ما دیروز ، پردهای از غرش « کاوگان » را از دشت پاسارگاد شنیدیم ؛ غرش و خیزشی که هیچ نیرویی در جهان یارای ایستادگی در برابر آن نیست ؛ زیرا حکم محتوم تاریخ است .
شاد باد ، شاد باد ، شاد باشید ای شهیدان راه ایران که به قرنها در دل دشت ها ، کوهها و دریاهای میهن ، به خون خود کفن پوشیده و خفته اید : نام شما و یاد شما افتخار ماست و درس زندگی ما .
شنبه ۲۹ آبانماه ۱۳۹۵ ـ هوشنگ طالع
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو