جبهه ملی ایران در دام « از ما بهتران »
اجازه میخواهم با استاد ارجمندم جناب آقای شاه حسینی گپی دوستانه داشته باشم . چون شاگردی که در محضر استاد مسائلی را مطرح میکند و بر این باور است که استاد از آن ناآگاه است . درحالی که استاد صلاح در این میبیند که خود را ناآگاه نشان دهد ، شاگرد نادانسته آنچه را که نباید بگوید، میگوید وانتظار پاسخ دارد .
جناب آقای شاه حسینی ، امروز روی سخنم با شما و همپیمانان دیروزمان در شورای مرکزی جبهه ملی ایران است . البته نه از روی کین بلکه از روی صداقت وعلاقه و ارادتی که به شخص شما و آن عزیزان دارم ، میخواهم در این نوشتار کوتاه مسائلی را بازگو کنم که امکان دارد بر اثر مرور زمان از یادها رفته باشد. من تلنگری به گذشته میزنم وموجی ایجاد میکنم به امید آنکه همگان به خود آییم که کجا بودیم ، وچه میکردیم ، و حال کجا هستیم .، وچه میکنیم !؟
جناب آقای شاه حسینی همه میدانند که شما یک تاریخ زنده جبهه ملی ایران هستید وبهتر از هر کس به مسائل ودرگیریها و فراز ونشیب های آن در گذشته و حال آگاهید وبه خوبی میدانید که جبهه ملی طی سالییان سال مبارزات خود از دوست نمایان وخود فروختگان و تفرقه افکنان وعوامل نفوذی و …. چه ضرباتی را متحمل شده ومتاسفانه امروز نیزشاهد آنیم که همان عوامل مخرب سبب رکود جبهه ملی ایران شده اند . یکی از آن عوامل بازدارنده گروه کوچکی است بنام « باند » یا به فرموده رهبر فقید ملت ایران دکتر مصدق : « از ما بهتران » . این گروه کوچک ولی منسجم همیشه سعی بر این دارند که از گسترش ومطرح شدن جبهه ملی جلوگیری کنند تا بتوانند آن را در یک محدوده کوچک در انحصار خود قرار دهند . شما ومن در طول سالهای متمادی شاهد آن بودیم که چه شخصیتهای بزرگی در برابر خواسته ها وامیال این گروه ایستادگی کردند ، حتی خواستار طرد آنان از جبهه ملی شدند. یکی از آن منتقدان خود شما بودید … ولی استاد عزیز حال چه شده که در برابر خواستهای غیر قانونی آنها سکوت اختیار کرده اید .!؟ و گهگاه در نشستهای آنان شرکت می فرمایید .! که این رفتار جنابعالی خود به منزله تایید اعمال آنان است . شاید ندانید که در بین بعضی از محافل این شائبه رواج یافته که شما تحت تاثیر یک امتیاز بی ارزش « عضویت در هیات رهبری » تغییر موضع داده اید که آن هم براثر توطئه و ترفندهایی جهت سوء استفاده از نام جنابعالی و در واقع چاهی در سرراه شما بوده است، ولی من با شناختی که طی سالیان سال از شخصیت و سابقه سیاسی ومبارزاتی شما دارم هرگز بر این اعتقاد نیستم . وغیر ممکن میدانم که با آن خردمندی و کیاست چنین آسان در دامگه « از ما بهتران » قرار گیرید.
جناب آقای شاه حسینی بیاد دارید دهه شصت و مبارزات سالهای پس از آن را، در حالی که جبهه ملی در آتش ارتداد میسوخت و بردن نام مصدق و جبهه ملی برای گوینده هزینه ای بس سنگین در پی داشت در آن شرائط به اتفاق جنابعالی در کنار زنده یاد علی اردلان و بیش ازپنجاه نفر از شخصیت های جبهه ملی و شیفتگان راه مصدق گرد هم آمدیم . و در نشست های هفتگی خود ضمن بحث و تبادل نظر مسائل سیاسی روز بیانیه هایی در راستای اهداف جبهه ملی ایران با امضاء یک یک اعضا بصورت گسترده انتشار میدادیم که در آن جو خفقان چنین در صحنه بودن شجاعتی وصف ناپذیر را طلب میکرد ، و درنتیجه هر یک از ما به نحوی هزینه های آن را پرداختیم.
در اینجا نام علی اردلان برده شد وظیفه به من حکم میکند که یادی از آن بزرگ مرد تاریخ معاصر ایران داشته باشم . انسان آزاده وشجاعی که زندان ، شکنجه ، ضربات شلاق در حالی که کالبد نحیف و فرتوت او را بیش از بیش رنجور و فرسوده کرده بود ولی هرگز نتوانست به عزم آهنین او کوچکترین خللی وارد سازد. او در زیر ضربات شلاق برای گرفتن اعتراف به جاسوسی با خروش فریاد میزد : « خود میدانید و همه میدانند که نه شما مسلمانید و نه من جاسوس » نامش جاویدان وراهش پر رهرو باد
آری این چنین انسانهای آزاده ای بودند که از همه چیز خود گذشتند ونام جبهه ملی را زنده نگه داشتند.
در اینجا اجازه میخواهم این سوال را که خواسته همگان است از استاد محترم جناب آقای ادیب برومند داشته باشم : بفرمایید در آن 13 سال که یکی از بحرانی ترین شرایط جبهه ملی بود جنابعالی و آقای دکتر موسویان و یارانتان ، کجا بودید ..؟ و چه میکردید ..؟ دیروز چه کردید ..؟ که امروز اینچنین میراث خوار جبهه ملی شده اید …؟ جناب آقای ادیب شما پس از سالها سکوت و همچنان ” جنت مکان بودن ” آن روزگاررا چنین توجیه می فرمایید : « … در حالی که جبهه ملی در تعطیلی محض قرار داشت … » . آیا به راستی چنین بود …؟ پس آن بیانیه ها و نامه ها با امضاء پنجاه و نود نفری ، زندانها ، بگیر بند ها در آن سالها برای چه بود ..؟ استاد محترم استدعا میکنم برای سرپوش گزاردن بر روی 13 سال سکوت خود و یارانتان ، مبارزات دیگران را نفی و تخطئه نکنید. این گفته شما بزرگترین توهین واهانت به بزرگ مردانی شجاع وآزاده ایست که در آن برهه از زمان ازهمه چیز خود گذشتند وبا کوله باری از درد ورنج و زندان وآثار شکنجه به ابدیت پیوستند . انسانهای آزاده ای چون ، علی اردلان ، مهندس نظام الدین موحد ، دکترسید شمس الدین امیرعلائی ، دکتر پرویز ورجاوند ، دکتر حبیب داوران ، تیمسار ناصرمجللی ،توکل امیر ابراهیمی …… و دهها وبلکه صدها از این شخصیت ها که امروز متاسفانه در میان ما نیستند ولی نامشان همچنان جاودانه است.
آقای ادیب بروند جنابعالی پس از 13 سال سکوت و در خانه امن به سر بردن منت بزرگی بر سر ملت ایران گزاردید و با مقامات امنیتی به گفتگو نشستید وبا چراغ سبز آنان میفرمایید ….. !! : « ….. پس از مدت ها بحث وگفتگو با مقامات امنیتی کشور که به انعقاد منظم جلسات وانتشار روزنامه پیام جبهه ملی انجامید …»
البته همه میدانند این یک توافق دوطرفه ( برد – برد ) بود و حاکمیت به یک جبهه ملی تحت کنترل خود دست یافت و جنابعالی هم به یک ریاست مادام العمری …..! بگذریم .. ناگفته ها بسیار زیاد است باشد تا زمانی دیگر.
جناب آقای شاه حسینی واعضای محترم شورای مرکزی جبهه ملی ایران « منتخب پلنوم 1382 » جهت یادآوری به دو مورد از تصمیمات شورا اشاره ای میکنم .
در اولین جلسات شورا پس از پلنوم آقای دکتر موسویان ویارانشان طرحی ارائه دادند که هیات رهبری و هیات اجرائی در هم ادغام شود، این طرح با مخالفت اکثریت اعضا شورا روبرو شد و آنرا خلاف اساسنامه جبهه ملی ورویه جهانی دانستند وبه آن را ی ندادند . خواسته دیگر ایشان این بود که روزنامه پیام جبهه ملی که ارگان رسمی جبهه بود وطبق تیصره 5 ماده 25 اساسنامه انتشار آن در صلاحیت هیات رهبری است را به هیات اجرائی انتقال دهند که به این خواسته رای منفی داده شد وروزنامه همچنان تا زنده بودن زنده یاد دکتر ورجاوند زیر نظر ایشان وبا همکاری آقای مهندس زعیم و من با تیراژ بالا انتشار می یافت . در تمام سالها روزنامه زیر فشار شدید ومستمر مقامات امنیتی و افراد « باند » قرار داشت. ( من در این رابطه سه بار بازداشت مورد بازجویی قرار گرفتم )
اعضا باند این روزنامه را تحریم کردند وتوهین آمیز آن را « ورجی نامه » نامیدند . از آقای موسویان باید پرسید چرا تا این اندازه روی این دو موضوع حساس بوده ومیخواستند آنها را در اختیار خود قرار دهند ؟ جز این بود که تصمیم داشتند که کل جبهه ملی را زیر سلطه خود قرار دهند .کاری که امروز پس از 12 سال موفق به اجرای آن شدند . خود ایشان در سالهای گذشته در سایت ملیون اظهار داشتند : « …. من در همین راستا پیشنهاد ادغام شدن هیات رهبری وهیات اجرایی را دادم که محتاج به تغییر اساسنامه بود به همین دلیل معوق ماند …. »
آقای موسویان بفرمایید آیا اساسنامه تغییر پیدا کرده ؟! شما چگونه به خود اجازه میدهید که بر خلاف نص صریح اساسنامه این دو هیات را در هم ادغام کنید ؟ کجای دنیا دیده شده که قوه مقننه و قوه مجریه در هم ادغام شده باشد ؟! وچرا روزنامه ارگان جبهه ملی را که طبق اساسنامه باید زیر نظر رهبری ادره شود به خود اختصاص داده اید ؟! آقای محترم کمی شرم کنید ، جبهه ملی ایران ارثیه شما نیست که اینچنین آنرا بازیچه دست خود قرار داده اید ، وهر روز با موافقت وتایید مقامات امنیتی و حمایت آقای ادیب ، آنرا به شکلی دلخواه در می آورید. بدانید که طشت رسوائی شما مدت هاست که از بام افتاده است.! کمی به خود آیید …. و حفظ آبرو کنید .
اعضای محترم شورا شما چرا امروز بر اعمال خلاف و غیر قانونی صحه میگذارید ؟ هرچند از یک شورای انتصابی و فرمایشی بیش از این نمیتوان انتظاری داشت .
جناب آقای شاه حسینی و یاران پیشین ، بیایید بار دیگر در کنار هم ، و با هم مروری داشته باشیم به آنچه در گذشته میگفتیم ، مینوشتیم و برآن اعتقاد داشتیم .
پس از برگزاری پلنوم 1382 که تخلفات وانحرافات یکی پس از دیگری به نمایش در می آمد ، عده ای از اعضای شورا به اتفاق جوانان علاقمند به جبهه ملی ایران ومنتخبین سازمانها ، اعتراضات خود را شفاهی وکتبی به ریاست شورا اعلام میداشتند ولی نتیجه ای حاصل نشد. لذا تصمیم بر این گرفتیم که اعتراضات قانونی خود را بصورت نامه های سرگشاده به اطلاع همگان برسانیم . در اولین نامه سرگشاده خطاب به ریاست شورا در آن یادآور شدیم : « اینجانبان امضاء کنندگان زیر اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران ….. تخلفاتی که بیشتر آنها نقض فاحش اساسنامه جبهه ملی وروح دموکراسی و آرمانهای جبهه ملی ایران می باشد ….. بارها جنابعالی مصوبات شورا را به سلیقه شخصی به عنوان اینکه رهبر جبهه ملی هستید نقض یا ملقی کرده اید …. شورای مرکزی جبهه ملی یک مجلس فرمایشی نیست ، شما حق ندارید ولایت مآبانه و خود بزرگ بینانه رای و نظر شورا به هیچ بگیرید …… در پایان اینجانبان اعلام میکنیم در صورت ادامه وضع موجود وعدم اجرای خواستهای قانونی و دموکراتیک شخص شما مسئول هرگونه اقدامات بعدی و پاسخگوی تاریخ خواهید بود . 15 آذر 1389 لقا اردلان، هرمیداس باوند، جمال درودی، علی رشیدی، کورش زعیم، حسین شاه حسینی .» همانطور که انتظار میرفت به این نامه پاسخی داده نشد.
هیات رهبری برای جلوگیری از هر گونه نابسامانی در جهت حل اختلافات درونی جبهه راهکاری ارائه دادند به نام « تفاهم نامه » با چهارده ماده . ذیل آنرا آقایان ادیب برومند، عباس امیرانتظام، هرمیداس باوند، علی رشیدی، ناصر فربد، حسین شاه حسینی امضاء کردند بتاریخ 15 / 11 / 1389 این تفاهم نامه برای بررسی وتصویب به شورا ارائه شد ولی چون با اهداف ” باند ” مغایرت داشت با ترفند هائی تصویب آنرا به جلسه بعد شورا موکول کردند. و سپس به دستور آقای ادیب که خود امضا کننده آن بودند تفاهم نامه را مغایر با اساسنامه جبهه ملی دانستند واز دستور کار شورا خارج کردند.
در 19 اردیبهشت 1390 عده ای از اعضاء شورا طی نمه ای سرگشاده به ریاست شورا، شدیدا به نحوه انتخابات شورا اعتراض کردند که در قسمتهایی از آن آمده : « …. جناب آقای ادیب شما با دستچین کردن چند نفر از میان انتخاب شدگان سازمانهای جبهه ملی ایران وشماری از بیرون سازمانهای جبهه ملی و دعوت از آنان برای حضوردر شورا کل تشکیلات و ساختار جبهه ملی واصول حاکم بر آنرا متزلزل کرده اید ……. جناب آقای ادیب تحمیل خودسرانه افراد هم حزبی و وابسته به شورای مرکزی اقدام غیر دموکراتیک وخلاف اساسنامه دیگراست ……. شما از خود به عنوان رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران سلب صلاحیت کرده اید …. ما گروهی از اعضای شورای مرکزی با صدور این اعتراضیه هرگونه اقدام وتصمیمات شما وافراد وابسته را مردود دانسته ودرخواست فوری تفاهم نامه را داریم .» به این نامه هم پاسخ داده نشد که این خود یک تخلف آشکار بود .
مجددا اعضای شورا ومنتخبین سازمانهای جبهه ملی نامه سرگشاده دیگری خطاب « به ملت ایران _ رهروان راه مصدق » بتاریخ 2/3/1390 انتشار دادند. به قسمتهایی از آن اشاره میکنم : « …. ما گروهی از اعضای شورای مرکزی وسازمانهای جبهه ملی ایران … اعتراضات قانونی خود را در جهت جلوگیری از انحرافات و قانون شکنیها ….. بر این باوریم که جبهه ملی ایران از آن ملت ایران است و به پیروی از رهبر فقید وآزاده جبهه ملی ایران زنده یاد دکتر مصدق که هرگاه با مشکلی روبرو میشد آنرا با ملت در میان میگذاشت واز مردم یاری میخواست، ما امروز چنین میکنیم …. » در این نامه سرگشاده به سیزده مورد تخلف از اساسنامه اشاره شده ودر پایان نامه آمده ، « …… ما اعضای شورای مرکزی واعضای منتخب سازمانهای جبهه ملی میخواهیم برای جلوگیری از فروپاشی ودر جهت استحکام وتداوم جبهه ملی هر چه سریعتر طبق ماده 61 اساسنامه یک جلسه اضطراری شورای مرکزی جبهه ملی برای رسیدگی به تخلفات وانحرافات وانتخابات شورا تشکیل شود …. » آیا این جلسه اضطراری تشکیل شد ؟! آیا حتی به یکی از اعتراضات سیزده گانه رسیدگی ویا پاسخی داده شد ؟! تنها وتنها این اتهام توهین آمیز را شایع کردند که امضاها جعلی است .
لذا در تایید دو نامه سرگشاده قبلی نامه دیگری با امضائ اعضای شورا انتشار داده شد که در آن یادآور شده : « ما در نامه مورخ 19 / 2 / 1390 درباره تخلفات اساسنامه ای در شورای مرکزی ودر نامه مورخ 2 / 3 / 1390 همراه با گروهی از اعضای منتخب سازمانهای جبهه ملی که نامزدهای قانونی انتخابات شورای مرکزی هستند در اعتراض به توقف انتخابات درجریان ، وتخلفات اساسنامه ای در سالهلی گذشته به اقدامات مقایر با آرمانهای جبهه ملی ایران در خواست کردیم که به این تخلفات رسیدگی وجبهه ملی به راه دموکراسی واحترام به حقوق اعضاء بازگردانیده شود … 22 خرداد 1390 ( 12 ژوئن 2011 ) مه لقا اردلان ، عباس امیر انتظام، داوود هرمیداس باوند، مرتضی بدیعی، عیسی خان حاتمی، اسماعیل حاج قاسمعلی ، جمال درودی، علی رشیدی ، کورش زعیم، حسیین شاه حسینی ، حسین عزت زاده، پریچهرمبشری، علی اکبرنقی پور »
انتشار این نامه های سرگشاده جنب و جوشی در داخل و خارج از کشور ایجاد کرد ودر این رابطه بیانیه هایی از طرف سازمانهای جبهه ملی در خارج از کشور وشخصیتهای ملی در نقد وتایید آن بیانیه ها انتشار یافت . شورای جبهه ملی ایران _ اروپا در تاریخ 30 اردیبهشت 1390 در بیانیه ای رسما اعلام کرد : « ….. ما هموندان جبهه ملی ایران _ اروپا ، ضمن اعلام وفاداری به جبهه ملی ایران رفتار و کردار آقای برومند و باند حامی وی را قویا محکوم میکنیم واعلام میداریم که تمام ارتباطات خود را با این بخش از سازمان قطع کرده …. »
ضمنا سازمانهای 18 گانه جبهه ملی به علت نابخردی رئیس هیات اجرائی وتشکیلات یکی پس از دیگری تعطیل شدند از جمله سازمان جوانان و دانشجویان جبهه ملی که این سازمان طی بیانیه ای اعتراضی کناره گیری خود را از فعالیت در جبهه ملی اعلام کرد : « … ما جبهه ملی را خانه خود میدانیم که باید به عرض برسانیم با توجه به آنچه یاد شد ادامه همکاری با ساختار کنونی جبهه ملی ایران برایمان امکانپذیر نیست . دفتر پژوهش های جبهه ملی ایران _ دکتر علی حاج قاسمعلی، دکتر حسین مجتهدی، مهندس آرش رحمانی، مهندس اشکان رضوی، مهندس حمیدرضاخادم »
در واقع کلیه این نامه ها واعتراضات به منزله استیضاحی بود برای آقای ادیب برومند وایشان میباست طبق روال معمول وسنت به یک یک این اعتراضات واتهامات وانتقادات پاسخ میدادند واز خود رفع اتهام میکردند.که چنین نکردند ! و پس از مدتها اجبارا سکوت را شکستند وچنین فرمودند : « …. مخلص به این مطالب دروغ ومغرضانه که از طرف بی شرمان و دروغ زنها منتشر میشود پاسخ نمیدهم ….. هوچی گریهای افراد بی ارزش ومامور تخریب …. بنابراین نیازی به پاسخگوئی کسانی که مامور ویرانگری وفحاشی وتهمت زنی هستند ندارم …. » البته این خود یک پاسخی مستدل ومنطقی است…!
ازطرفی دیگر آقای دکتر موسویان که از انتشار این نامه ها وانعکاس آنها در جامعه سخت بر آشفته شده بودند در یک نوشتار سراسربی محتوا و توهین آمیز و شتابزده چنین افاضه فرمودند : « ….. اخیرا نامه سرگشاده ای به شدت موهوم وبا لحنی سخیف ….. منتشرشده … درباره نامه آن فرد بهتر است حرفی نزنم چون مطلبی که یک فرد روان پریشان وآلت فعل دیگران نوشته وجز دروغ وفحاشی نکته ای در آن وجود ندارد …. اما در مورد نامه ای که تحت عنوان نامه سرگشاده سیزده نفر از اعضای شورای مرکزی …. این نامه فاقد هرگونه ارزش تشکیلاتی وسیاسی وحقوقی است … » در ادامه مطالب خود راجع به سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور چنین اظهار نظر میکنند : « …. شورای عالی جبهه ملی اروپا در نامه خود اعلام کرده است که ارتباط تشکیلاتی خود را با جبهه ملی ایران به حالت تعلیق در می آورد ، این در حالی است که جبهه ملی ایران با هیچ یک از سازمانهای که تحت نام جبهه ملی در خارج از ایران فعالیت میکنند هیچگونه ارتباط تشکیلاتی نداشته وندارد که اکنون بخواهد تعلیق شود …. 10 خرداد 1390 »
ای کاش بزرگ مردانی چون زنده یاد دکتر حجازی زنده بودند وبه این شاگرد با استعداد خود ..! می آموختند چگونه نوشتن را و چگونه پاسخ دادن به انتقادات را وراه ورسم سیاست را … البته همه آگاهند که آقای دکتر موسویان سعی بر این دارند ادای آن بزرگمردان از دست رفته را در بیاورند ولی متاسفانه نمیدانند که خیلی کوچکتر ازآنند که بتوانند در جایگاه آنان قرار گیرند. ایشان در حال حاضر کاریکاتوری هستند از آنان .
آری سروران این چکیده ای بود از آنچه در گذشته ای نه چندان دور، میگفتیم ، مینوشتیم ، وبه آن ایمان داشتیم … امروز ما را چه شده …؟ به کدام یک از خواسته های قانونی واهداف خود رسیده ایم … ؟ چه زود فراموش کردیم آنچه دیروز میگفتیم … ؟ مگر نه آن بود که باهم عهد وپیمان بستیم که در برابر خودکامگی ها ، کژرویها و انحرافات وتخلفات بیاستیم … ؟ چه شد آن قیل و قال ها و نامه پراکنی ها واعتراضات و آبستراکسیون ها …. ؟ براستی امروز چه چیزی تغییر پیدا کرده … ؟ صفحه شطرنج همان است که از قبل دیگران برایمان چیدمان کرده اند ، شاه همان شاه وزیر همان وزیر تنها چند مهره جابجا شده اند … ! وشورائی فرمایشی وانتسابی مورد تایید مقامات امنیتی برایمان تشکیل داده اند … ! دیگر از این بهتر چه میخواستیم ؟!
افسوس ، وهزاران افسوس چه آسان جبهه ملی ایران را پس از شصت وشش سال در اختیار « از ما بهتران » گذاردیم . در آستانه پیروزی شکست را پذیرا شدیم . حکایت ما حکایت غرش کوه بود و زادن موش … با سرافکندگی ازخود میپرسم ، آیا این همان جبهه ملی است که بزرگمرد تاریخ ایران دکتر مصدق بنیانگذار آن بود … ؟ آیندگان درباره ما چگونه داوری خواهند کرد ؟!
جای آنست که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می شکند با زارش
پاینده ایران
جمال درودی / عضو شورای مرکزی ایران ( منتخب پلنوم 1382 ) پنجم آبان 1394