اولین انتخابات ریاست جمهوری: دلایل مخالفت خمینی با بنی صدر، دسیسه های حزب جمهوری و آخرین پیشنهاد خمینی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

بمناسبت سالگرد انتخاب اولین منتخب ملت ایران، ابوالحسن بنی صدر در ۵ بهمن ۱۳۵۸،زاویای مختلفی از آن انتخابات که در مصاحبه های مختلف آقای بنی صدر مطرح شده است را از نظر خوانندگان می گذرانیم. مخالفت آقای خمینی  با نامزذی بنی صدر حتی تا شب قبل از انتخابات، رفتار حزب جمهوری اسلامی و دستگاه تبلیغاتی دولتی، پیشبینی اعضای شورای انقلاب روز قبل از انتخابات از نتایج آن و دلیل اصلی تصمیم بنی صدر به شرکت در انتخابات از جمله مسائلی هستند که در این مصاحبه ها مطرح شده اند.

شرط بنی صدر با خمینی برای ریاست جمهوری و سه دلیل مخالفت خمینی با ریاست جمهوری بنی صدر

آقای بهشتی گفته بود یا انتخابات ریاست جمهوری نمی شود، یا بنی صدر رئیس جمهور نمی شود. من رفتم پیش آقای خمینی برای اینکه نامزد بشوم. البته، اول به آقای بازرگان گفته بودم که اگر شما نامزد بشوید، من نمی شوم.

رفتم به آقای خمینی گفتم آقا، بشرط آنکه شما از اختیار اصل ۱۱۰ استفاده نکنید، من خود را نامزد می کنم. ایشان به من گفت: شما به سه دلیل نمی توانید رئیس جمهور بشوید، نباید بشوید. «گفتم چرا؟ کدامند آن سه شرط؟ دلیل اول اینکه مخالف ولایت فقیه هستید. گفتم این بلا شرط. حرف شما خلاف اسلام است. بله من مخالف هستم». گفت دومش آنست که مخالف مالکیت خصوصی هستید. او، اقتصاد توحیدی را مخالفت با مالکیت خصوصی می دانست. سه، اینکه می خواهید دست آخوندها را از دولت کوتاه کنید. گفتم این سومی اگر شما چند تا ریشولیو [Richelieu صدراعظم فرانسه که از قشر روحانیت بود اما توانایی های زیادی داشت] که ما نمی شناسیم، اینها را معرفی بفرمائید؛ بنا بر لیاقت است، بنابراین نیست که هرکس عمامه داشت، حکومت بهش بدهند. بله من مخالفم به اشخاصی که لیاقت ندارند، به صرف آنکه عمامه دارند، اینها بر کشور حکومت کنند. بالاخره، کشمکش شد. آخر سر گفتم، آقا می دانید چیست؟ آمده ام برای یک شرطی. گفت چیست شرط شما. گفتم شرط من اینست که شما، نفی یا اثبات، دخالت نکنید. برای آنکه وضیعت بحرانی است، مردم باید اعتماد کنند به کسی که رای می دهند. قبول کرد. جز در یک مورد که من اعتراض کردم در آن مورد هم، که حقی را از آقای رجوی ضایعه کرد، دخالت نکرد. 

شب قبل از اولین انتخابات ریاست جمهوری در شورای انقلاب چه گذشت؟

پنجشنبه شب، یعنی شب جمعه ایکه فرداش انتخابات بود، آقای هاشمی رفسنجانی از جلسه شورای انقلاب رفت بیرون و برگشت و گفت: «احمد آقا بود». رویه ایشان آن بود که هر وقت می خواست چیزی را به آن شورا تحمیل کند، می رفت بیرون از قول احمد آقا، به اصطلاح حکم می آورد. می گفت امام فرمودند مدرسین قم به ایشان متوسل شدند که آقای بنی صدر به نفی آقای حبیبی کنار برود و نخست وزیر بشود که اختیاراتش بیشتر است. من درآن جلسه جواب دادم که فردا روز انتخابات به معنی آنکه یک رئیس جمهور انتخاب می شود، تنها نیست. بلکه مردم ایران هستند که فردا خواهند گفت، آنها اصول راهنمای انقلاب ایران را پذیرفته بودند و برای متحقق کردن آنها، انقلاب کردند یا خیر دنبال پیروی از شما آقایان می کردند و چون شما از مردم خواسته بودید انقلاب کنید، آنها هم انقلاب کردند. گیریم به اینکه شما هیچوقت از مردم همچین تقاضا نکرده بودید. اصلاً اطلاع هم نداشتید. بنابراین فردا روز یست که ملت می گوید که می دانسته چه کرده و چه می خواسته، و آن چیزها را هنوز هم می خواهد. در آن جلسه، آقای معین فر گفت که حرف آقای خمینی بجا است برای اینکه فردا یا شما ۴۰ درصد رای می آورید، آقای حبیبی 45 درصد، یا بعکس است. بهتر است یکی به نفی دیگری کنار برود که رئیس جمهور همان بار اول، انتخاب بشود. و من گفتم با اینکه آقایان اصرار کردند و نپذیرفتند که انتخابات را بگذارند در بهار که همه جای ایران بتواند در انتخابات شرکت کند، و در وسط زمستان گذاشتند، که بخشی از مردم کشور نتوانند شرکت بکنند، سنجشهای علمی دقیق افکار، معلوم می گوید که فردا، آقای حبیبی ۴ درصد، بین ۴ و ۵ درصد، و من ۷۵ درصد رای خواهم آورد. حالا شد ۷۶ درصد. و بلاخره اینکه 124 نامزد ریاست جمهوری بود.

گزارش تلویزیون فرانسه از سفر انتخاباتی بنی صدر در اصفهان

نمونه هایی از دسیسه های حزب جمهوری اسلامی برای مانع شدن از پیروزی بنی صدر

حزب جمهوری تعمد داشت در زمستان قرار بدهد و در انتخابات هم از هیچ گونه رذالتی فرو گذار نکردند. هر چی شما فکر کنید، کردند. هر نسبت، حتی از اینکه بگویند زن من فرانسوی است، جعل، در شهر کرمان، (متنی) پیدا کردند با امضا امام، کسانی که همسران خارجی دارند نباید مسئول بشوند. بعد سئوال؟ کی همسر خارجی دارد، جواب بنی صدر! هر کاری شما فکر بکنید، همه این کارها را کردند. 

حالا من چند تا از این مواردی که است برای شما می گویم. یکی از آنها این بود که هر کدام از این کاندیداها در رادیو تلویزیون برنامه داشتند. دو برنامه از اینها شده بود محاکمه. برنامه نبود. یکی برنامه من بود، یکی مدنی. محاکمه بود. آن آقا ما را سین جیم می کرد، که موجب اعتراض عمومی هم شد. و بالاخره من گفتم من نفهمیدم من آن‌جا نیم‌ساعت برنامۀ رادیویی دارم برای این‌که نظرات خودم را به مردم بدهم یا این‌جا من باید محاکمه بشوم و شما مرا سین‌جیم بکنید؟ با این‌حال خوب است بگویید، عیب ندارد. همۀ این‌ها را سؤال کنید و من جواب می‌دهم. این یک مورد. مورد دوم صبح روز انتخابات بود. اصلاً جرم قانونی بود. آقای مشکینی را به رادیو آوردند و مصاحبۀ مفصل بر ضد من کردند که دیگر داد من بالا رفته بود. سوم، این چیزهایی که بر ضد این داستان می‌شد، در همان گرماگرم مبارزۀ انتخاباتی یک عده تصفیه‌شدۀ دادگستری را ریختند به اتاق دادستان دیوان کشور که برادر من بود. داد و قال و فریاد، این‌ها قضات انقلابی ریختند و این‌ها قضات چنین و چنان را بیرون کردند و در اتاق این‌ها عکس شاه پیدا کردند عکس شاه در اتاق فتح‌الله بنی‌صدر پیدا شده دادستان کل کشور که برادر بنی‌صدر است به این هم اکتفا نکردند و طرح ریختند برای حمله به وزارت دارایی که من وزیر آن‌جا بودم و این‌جا دیگر به‌اصطلاح فقط یک اطلاع قبلی به من رسید که ما سالم از فاجعه بیرون آمدیم. و من چون قبلاً مطلع شدم بلافاصله اعلان کردم که هرکس می‌خواهد بیاید و وزارت دارایی را تصرف کند بیاید و از مردم هم من دعوت می‌کنم که بیایند آن‌جا و ببینیم چه کسانی هستند که می‌خواهند بیایند و در نتیجه جا زدند و این کار را نکردند. این‌ها به عنوان نمونه‌ای از رفتارهایی که می‌کردند برای به‌اصطلاح بی‌اعتبار کردن. حالا همان صبح روز جمعه ناگهان در شهرهای ایران پخش کردند که بنی‌صدر استعفا داده است. اه چطور بنی‌صدر استعفا داد؟ ظهر آن روز جمعه من تکذیب کردم که آقا من استعفا نداده ام. شما حالا ببینید. من هر چه به رادیو می‌گویم که آقا شمایی که پخش می‌کنید که این بنی‌صدر استعفا داد این تکذیب مرا هم پخش کنید ولی احدی حاضر نشد. ولی مردم ایران مردم هشیاری هستند و این‌جوری نیست که کلک بخورند و این بازی‌ها در آن‌ها مؤثر شود.

مصاحبه بنی صدر با تلویزیون ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری

مردم ما را انتخاب نکردند که به تنهائی بجای ۳۶ میلیون کار کنیم، همچنین چیزی نیست. این نظریه در این انتخابات رد شد، که یک عده ای، آنها بعنوانی که انقلاب شده است تا بجای همه کار کنند و همه امور را در دست داشته باشند، این حرفی بود که مردم نپذیرفتند. رای دادند که خودشان در حل مسائل و مشکلاتشان، مستقیماً عمل کنند. مردم این را رای دادند.

هدف بنی صدر از نامزد شدن در انتخابات ریاست جمهوری

ما با دوستانمان اجتماع کردیم و در آن اجتماع، من راضی نبودم که خود را نامزد کنم برای آنکه ورود در مهلکه بود، دلیلش اینکه این همه سال در سختی زندگی می کنم. گفتم شما می خواهید من را به کام مرگ بفرستید. آقای سلامتیان گفت “بله همینطور است. برای اینکه راه دیگر نمانده. اینها یک قانون اساسی دلخواه خودشان را بتصویب رساندند، یک رئیس جمهور هم از خودشان بگذارند آنجا، می شود یک استبداد قانونی. بعد هم کسی در دنیا نمی تواند بگوید این استبداد را مردم نمی خواستند. می گویند خب مردم خودشان رای دادند. شما می توانید رئیس جمهور بشوید، جلوی این استبداد را بگیرید، اقلاً مشروعیتش را ازش بستانید.”

ما به همین راضی بودیم. آنچه را هم که به دست آوردیم، اضافه است. آقای خمینی بگوید ۳۵ میلیون بگوید بله، من می گویم نه؛ یک دست آورد عظیمی در تاریخ ایران است. اینها روحانیان، همیشه خود را سخنگویان ملت می دانستند. کار مقام اول دینی، آنهم آدمی که به آن ترتیب از تبعید به ایران برگشته است، در رفراندوم، ۹۸,۲ درصد رای دادند؛ حالا در دو نوبت، بعد معلوم شد خیر، در سه نوبت، وضع خود را بترتیبی ببیند که در برابر پیشنهاد رفراندوم [پیشنهادی که آقای بنی صدر بعنوان رئیس جمهوری داده بود] بگوید، ۳۵ میلیون بگوید بله، من می گویم نه. پس مسئله ما، دفاع از دمکراسی بود، ولا من میدانستم که وارد دعوا می شویم. 

اولین انتخابات ریاست جمهوری, خمینی, بنی صدر, حزب جمهوری اسلامی, شورای انقلاب, احمد سلامتیان, ابوالحسن بنی صدر, 5 بهمن 1358, علی اکبر معین فر,

https://www.youtube.com/watch?v=3KgNcr10_Hw

مطالب مرتبط با این موضوع :

یک پاسخ

  1. بنی صدر یک مسلمان بود و بدبختانه مسلمان ماند و ۷۰ سال در فرانسه بود و هیچ درسی از دوره ی روشنائی فرانسه نگرفت. او در اسلامی و تحجری بودنش یکدنده بود و هرگز حتا کوچکترین شکی در اینکه در یک مرداب متعفن از خون ۱۴۰۰ ساله زندگی و خصوصا فکر میکند نکرد. او تازه میخواست انمقلاب اسلامیش را از هجرت به ملکت برگرداند. من همیشه به حماقت و سرسپردگی این قوم روشن فکر دینی شگفتزده هستم. آخر مگر ممکن است کسی یک ذره فکر و سواد داشته باشد و بر این همه ظلم و فساد و ضدیت با بشر اسلام صحه بگذارد. ایکاش سید ابولحسن بنی صدر به جای جراحی پلاستیک صورتش قدری شرف و انسانیت و تفکرش را جراحی کرده بود. چرا که دلکندن از عفیون مذهب و خصوصا این اسلام که انسانها را با خون معتاد میکند باید دلکندنی خونآلود باشد. بنی صدر در اینکه خمینی را او برای اولین بار امام نامیده در سال ۱۳۵۸ افتخار میکرد. او البته پس از فرار از دست اسلامیون و پناهنده شدنش در کشور کفار بارها منطرح کرد که او به خمینی چه گفته چه گفته. اما رسمالخط تمامی این مسلمانان چه آنها که آگاهند و چه آنها که ناآگاهند قرآن این دستورالعمل قتل و جنایت و تجاوز ازاله ی بکارت است. و با به غنیمت گرفتن دختر بچه های ایران و تجاوز به آنها و پس انداختن سید است. با مطرح شدن دوباره تجاوز امام حسین به دختر بچه ی شش ساله یزدگرد ساسانی شهربانو ساسانی بیدارباشی به ایران و ایرانی و به قول افغانستانی ایرانشهریها داده است. اما سید ابوالحسن بنی صدر و خانواده اش و با نامهائی که دارند همگی بر سید بودنشان افتخار میکنند و این بدان معنی ست که خانم دکتر فیروزه بنی صدر با زندگی در فرانسه و با زن بودنش به تجاوز و غنیمت گیری زنان و دختران توسط سرداران عرب و تجاوز به آنها تاکید دارد. اگر ندارند باید اینرا با صدای بلند بگویند. چرا آنها وارث یک مدعی حکومت هستند در ایران. نام علی داشتن همراهی با سربریدن هزاران انسان است توسط علی ابن ابی طالب. هیتلر با همه جنایاتهایش به گرد پای علی ابن ابی طالب نمیرسد. چرا که هیتلر هرگز خودش سر نبرید و هرگز طرفدارانش او معجزه گر و امام و امیر مومنان ننامیدند. امروز کسی بر او قسم نمی خورد. اگر روزی تاریخ درستی نوشته شود حتما هیتلر پیرو امام علی ست. چرا که او راه حل نهائی را با کشتار بیرحم و بینظیر و اتم و اکمل یهودیان بنی قریضه و هم پس از رسیدن به خلافت بیش از ۷۵۰۰۰ نفر را که اکثرا یهودی بودند را سربرید. این را من نامسلمان و بریده از اسلام و در حالی که روحانی زاده هستم نمی گویم اینرا معلمان اخلاق این دین حنیف گفته اند و تاریخ اسلام میگوید. برای همین من به سید علی بنی صدر پیشنهاد میکنم تا با اعلامی رسمی در مورد این نام و نشان موضع بگیرد. او میتواند سمبول یک بازخوانی تاریخی بشود تا بسیاری از او درس بگیرند. آخر باید فرقی بین شماها که در یک کشور آزاد و کافر و صد مذهب زندگی میکنید با منی که در یک کشور اسلام زده و وبا زده زندگی میکنم و باید با ترس و لرز بنویسم و هر لحظه ممکن است جانم را فدا کنم باشد!! این طور نیست!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.