فرهنگ سازی زیر سایه ملا

انسان گرائی چیست؟: جهانشاه رشیدیان

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

فرهنگ سازی زیر سایه ملا
ترم انسانگرائی یا Humanism از Humanitas (طبیعت انسان) و به معنی Human ( انسان) گرفته شده است. انسانگرائی یک جنبش فکری است که در خلال رنسانس در ایتالیا در برابر تعصبات خشک مذهبی قرون وسطا پدیدار شد. انسانگرائی در پیوند با ارزش های فلسفی، ادبی، هنری کلاسیک کهن است و انان را پایه شکوفائی بشر اطلاق می‌شود. انسانگرایان عصر رنسانس فرهیختگانی بودند که عطش شکوفائی بشریت را داشتند. انان وجود انسان را مرکز دغددغه های خود جای داده و در جستجوی شکوفائی انسانگرائی ارزش های جدیدی پیشنهاد می کنند که بر منطق ازادی اراده مستقر هستند.
اختراع صنعت چاپ در تمام اروپا باعث رشد اجتماعی و بویژه رفرم هائی می شود که سرانجام ترم انسانگرائی را از نیمه قرن ۱۹ در فرهنگ انسان مصطلح می کند. در گسترش خود، در مفهومی مدرن، انسانگرائی به هر جنبش فکری ایدالیست و مشوقانه اشاره می کند که انسان را فراتر از هر چیز قرار می دهد و هدف ان شکوفائی و اعتماد بنفس انسان است تا تکامل اجتماعی خود را بطور مثبت طی کند.
انسان مدرن باید خود را در برابر عبودیت، بندگی و تحقیر مقام انسانی خود حفظ کند و هر مانعی را علیه ترقی خود بردارد. ساختار انسان باید مستقل از هر مرجع فرا طبیعی آزاد باشد. نتیجه عملی انسانگرائی نهادهای بشردوستانه مانند صلیب سرخ، پزشکان بدون مرز، و دیگر نهاد های متعدد خیریه و سازمان های حقوق بشر هستند که هدف مشترک همه آنان کمک و همبستگی به بشریت و حفظ احترام به تمام ارزش های انسانی در جهان پر تلاطم ما است. بشر مدرن نیامند است که انسانگرائی فاکتور مهمی در سیاست و روابط دیپلوماتیک جهان شود تا جامعه جهانی بتواند در برابر رژیم های مستبد، فاسد و سرکوبگر و بسیاری بیعدالتی های اجتماعی و اقتصادی رایج اقدام لازم و عملی کند. انسانگرائی در مفهوم مدرن به ارزشهای اخلاقی، حقوق بشر، دموکراسی، عدالت اجتماعی تداعی می شود. فرد و جامعه با سنت روشنفکری در اروپا پیوند دارند. تاریخاً انسانگرائی به جنبش معنوی در اواسط قرن ۱۴ در ایتالیا و آغاز رنسانس در ۱۵۰۰ مربوط است که از ایتالیا به دیگر نقاط اروپا گسترش یافت. جنبش انسانگرائی ارزش های اخلاقی و ادبی فلسه کهن یونان را عمده می کند تا از نفوذ مسیحیت و تاریک اندیشی اسکولاستیک آن فاصله گیرد.
ارزش های انسانگرائی: ـ منزلت انسان مصونیت دارد ـ از تحمل انسان نباید تا حد تخریب حقوق و منزلت او سوء استفاده کرد ـ دموکراسی ـ همبستگی ـ صلح ـ برابری زن و مرد ـ حق و وظیفه انسان برای حق انتخاب ـ مقابله با دگماتیسم و مطلق گرائی – تبادل ایده صلح آمیز ـ به رسمیت شناختن مرز اخلاقی علوم ـ تاید علمی که با معیارهای اخلاقی ، اتیک، پیوند دارند ـ قبول جهان در تنوع و تضادهای ان ـ حفظ طبیعت برای حیات ـ ازادی بین مفاهیم مختلف در زندگی و حق انتخاب آنان ـ نگاه به عذاب نباید به دلیل تاوان و حق آنان تفسیر شود، سعادت حق است.
در قرن ۱۸ و ۱۹ انسانگرائی نوینی سرچشمه میگیرد که با بینش فلسفی هومبولد، Humboldt, وینکلمن، Winkelmann, هگل, Hegel, توسعه می یابد. اشتیاق به فلسفه کهن با علوم انسانی و فلسفه معاصر ترکیب شد. آخرین هدف انسان و جهان آموزش فردیت است.
نگرش گران سوسیالیسم تاکید دارند که انسانگرائی تنها امتیازی برای آموزش شهروند نباید باشد. بلکه تحول تمام جامعه فعال را شانس برابر مهیا کرد. از جهت مارکسیسم انسانگرا ها و انسانگرا های مدرن پیشروان دو انسانگرای واقعی مارکس و انگلس هستند.
انسانگرائی در برابر اسلام یک معضل بشریت است، همانطور که در قرن ۱۵ انسانگرائی در مقابله با تاریک اندیشی مسیحیت پدیدار شد، امروز هم در برابر اسلام جهادی، زن ستیز، ضد دموکرایک و ضد حقوق برابری انسان ها صرفنظر از جنسیت، قومیت و عقیده مقدور نیست. فلسفه خشونت در جهاد-فی-سبی-الله با فلسفه انسانگرائی هیچ تفاهمی ندارد.
انسانگرائی با بینش افراطی چپ معتقد به دیکتاتوری و بویژه راست افراطی معتقد به نژاد پرست، خارجی ستیز و ناسیونالیست همگون نیست. چون شرط انسان گرائی دموکراسی و احترام بدون قید و شرط به حقوق، عقیده، و جایگاه انسان آزاده به منزله مرکز ثقل همه چیز است.
جهانشاه رشیدیان

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.