صدای اعتراضمان را نسبت به شلاق زدن۱۷ کارگرمعترض معدن طلای آقدره رساتر کنیم
– بازگشت به کار کارگران معترض شهرداری اهواز!
– هاشم رستمی دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال یافت
– رسول بداقی برای دومین بار بطور تلفنی احضار گردید
– سخنگوی کانون صنفی معلمان همچنان در حال ادامه مداوای عوارض جسمی ناشی از اعتصاب غذا
– ششمین روزاعتصاب کارگران شرکت زراعی دشت نازبرای امنیت شغلی و قرارداد دائمی!
– تجمع اعتراضی کارگران بیکارشده کارخانه کاشی حافظ مقابل سازمان صنعت فارس!
– تجمع کارگران بیکارشده آدنیس دراعتراض به عدم پرداخت مطالباتشان مقابل کارخانه!
– تجمع کارگران بازنشسته نئوپان گنبددراعتراض به کاهش حق سنوات وپرداخت قطره چکانیش مقابل کارخانه!
پرداخت بخشی ازمطالبات این کارگران منوط به تعهد نامه محضری مبنی بر عدم پیگیری حق و حقوقشان!
– کارگران کارخانه قند کامیاب بستانکار بودند؛ بیکار هم شدند
– یکهزار و ۷۰۰خانواده کارگران شهرداری بروجرد چشم انتظار ۶ ماه حقوق معوقه
– عدم پرداخت۴ماه حقوق ۵۰۰کارگر معدن منگنز ونارچ!
– عدم پرداخت ۳ماه حقوق کارگران شهرداری مرند!
-“ارج” دیگر نفس نمیکشد
– آن نُه ماه لعنتی
دو روایت از زندگی دو کارگر که حقوق معوقه زندگیشان را عوض کرد
– تجمع مهندسان ناظر بیکار شده مقابل دیوان عدالت اداری!
– جان باختن دو کارگر بر اثر گودبرداری در شهرستان پاوه
– کشف جسد کارگر ۲۳ ساله حادثه شهران پس از دو روز
بازگشت به کار کارگران معترض شهرداری اهواز!
تمامی ۲۰ کارگر پیمانکاری شهرداری اهواز که به دلیل برپایی اجتماع اعتراضی برای مدت پنج روز در هفته گذشته روانه محبس شده بودند، از امروز به کار سابقشان بازگشتند.
به گزارش۳۰خرداد ایلنا،یکی از این کارگران با اعلام این خبر گفت: تمامی این افراد در حال حاضر مشغول انجام فعالیت روزانه خود هستند.
وی در عین حال از پرداخت شدن دستمزد فرودین ماه خود و همکارانش خبر داد ودر عین حال گفت: قرار شده تا در ادامه پیگیری خواستههای گروهی از کارگران پیمانکاری شهرداری اهواز با شهردار جلسه داشته باشند.
به گفته این کارگر شهرداری اهواز جلسه مذکور پیش از ظهر برگزار خواهد شد و در آن تعدادی از کارگران بازداشت شده هم حضور خواهند داشت.
از قرار معلوم صحبت در مورد مطالبات مزدی اردیبهشت و خرداد و عدم دریافت اضافه کاری و ساعات طولانی و شرایط کار از جمله موضوعاتی است که قرار است از طرف کارگران در این جلسه مطرح شود.
هاشم رستمی دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال یافت
هاشم رستمی فعال کارگری در سنندج ،امروز شنبه ۲۹خرداد ساعت حدود ۴بعد از ظهر هنگامیکه در حال رفتن به مراسم ختم برادر سهراب جلالی بوده است قبل از وارد شدن به مسجد توسط سه نفر از نیروهای اطلاعات دستگیر و به مکان نامعلوم برده شده است.
برگرفته از سایت اتحادیه آزاد کارگران ایران
رسول بداقی برای دومین بار بطور تلفنی احضار گردید
دیروز شنبه ۲۹خرداد۹۵ رسول بداقی فعال صنفی معلمی بوسیله ی شخصی ناشناس بطورتلفنی به شعبه ی ۲۶ دادگاه انقلاب احضار شد. این دومین باراست که نامبرد در طول دوهفته به دادگاه احضار می شود،امااز حضور در دادگاه خودداری می کند.
رسول بداقی خواهان احضاریه ی رسمی و مکتوب از طرف دادگاه شده و اینگونه احضارهای تلفنی را خلاف قانون دانسته وآنرا رفتارهای خودسرانه تلقی کرده است.
منبع:اتحادیه آزاد کارگران ایران
سخنگوی کانون صنفی معلمان همچنان در حال ادامه مداوای عوارض جسمی ناشی از اعتصاب غذا
محمود بهشتی لنگرودی که از ابتدای اردیبهشت ۹۵ وارد چهارمین دور اعتصاب غذای خود شده بود، پس از ۲۳روز اعتصاب غذای تر و خشک و افت شدید قند خون و خونریزی معده و پس از مداوا در بیمارستان، نهایتاً روانه منزل شد.بهشتی همچنان در حال پیگیری عوارض جسمیِ ناشی از اعتصاب غذاست.
به گزارش۳۰خرداد حقوق معلم وکارگر،این عضو ارشد کانون صنفی معلمان پس از آزادی، مجدداً به دلیل تشخیص عارضه ملنا (خونریزی معده) به مدت ۶ روز در بیمارستان طالقانی تهران بستری بود و در جریان پیگیری درمان و معاینه و عکسبرداری ها، تورم پانکراس (پانکرانیت) نیز تشخیص داده شد.
در حال حاضر در طی پیگیری های درمان این معلم و فعال صنفی، به علت خطرات جدی پانکرانیت، عمل جراحی در دستور کار پزشکان قرار گرفته است.
محمود بهشتی لنگرودی، به واسطه سه حکم مجزا که توسط قضات دادگاه انقلاب اسلامی، صلواتی و مقیسه صادر شده، به ۱۴ سال زندان محکوم شده است و از بدو اجرای حکم در شهریور ۹۴ تا کنون چهار بار اقدام به اعتصاب غذا کرده است.
ششمین روزاعتصاب کارگران شرکت زراعی دشت نازبرای امنیت شغلی و قرارداد دائمی!
امروزیکشنبه۳۰خردادماه،برای ششمین روزاعتصاب کارگران قرارداد موقت شرکت زراعی دشت ناز ساری وابسته به بنیاد مستضعفان برای داشتن امنیت شغلی وقرارداد دائمی ادامه پیدا کرد.
به گزارش۳۰خردادایرنا،کارگران قرارداد موقت شرکت زراعی دشت ناز ساری وابسته به بنیاد مستضعفان خواستار دائمی شدن قراردادشان با این شرکت پس از حدود ۱۵ سال کارکردن شدند.
این کارگران همچنین از مسئولان این که شرکت در سال جاری با گذشت سه ماه با آنان قرارداد موقت نیز نبستند ، انتقاد کردند.
کارگران قراداد موقت در روزهای اخیر انتقادشان را از وضعیت موجود در محل شرکت و با دست کشیدن موقت از کار ابراز داشتند و اعلام کردند که برای داشتن امنیت شغلی لازم است قرارداد دائمی با آنان امضاء شود.
آنان همچنین گفتند که شرکت در سال جاری تاکنون با آنان حتی قرارداد موقت هم امضاء نکرد و به صورت روزمزدی آنان را به کار می گیرد.
بخشی از این کارگران افزودند به مدت حدود ۱۵ سال با شرکت کار می کنند ، امضا قرارداد دائمی سبب می شود تا در هر فصل و سال مدیران شرکت به صورت سلیقه ای با آنان برخورد نکنند.
کارگران اضافه کردندکه حق بیمه آنان با قرارداد موقت فقط برای شش ماه از سال پرداخت می شود و با این شرایط آنها باید ۶۰ سال کار کنند تا بازنشسته شوند.
شرکت زراعی دشت ناز دارای سه هزار و ۱۰۰ هکتار اراضی مرغوب و مکانیزه کشاورزی است که در این اراضی گندم، جو، کلزا، و برنج کشت کشت می شود.
این دشت کشاورزی که هم اکنون در اختیار بنیاد مستضعفان است از چند سال پیش با اجرای قانون خودگرانی دچار مشکل شد.
این واحد زراعی در حالی در سال های اخیر با مشکلات مالی دسته و پنجه نرم می کند که در دهه ۸۰ یکی از واحدهای مهم تامین بذر کشاورزی در ایران و حتی خاورمیانه بود.
در این مجتمع زراعی حدود ۴۰۰ کارگر اشتغال دارند که نیمی از آنان قرارداد موقت هستند.
نماینده کارگران قرارداد موقت روز یکشنبه گفت که همکارانش از این که پس از ۱۰ تا ۱۵ سال کارکردن برای شرکت زراعی دشت ناز همچنان امنیت شغلی ندارند ، ناراحتند.
وی افزود : از ابتدای امسال با ما قرارداد موقت هم امضاء نکرده اند و به صورت روزمزد به ما حقوق پرداخت می کنند .
وی دستمزد هر کارگر را در این فصل بسته به نوع کاری که انجام می دهد روزانه ۳۰ تا ۴۰ هزار تومان اعلام کرد .
درهمین رابطه:
اعتصاب کارگران شرکت زراعی دشت نازدراعتراض به نداشتن قراردادکار،شرایط کاروعدم پرداخت حقوق!
از صبح امروز۲۵خردادماه،جمعی از کارگران شرکت زراعی دشت ناز دراعتراض به نداشتن قراردادکار،شرایط کاروعدم پرداخت حقوق دست به اعتصاب زدند.
به گزارش۲۵خرداد فارس ، پیش از ظهر امروز بیش از ۱۵۰ نفر از کارگران شرکت زراعی دشتناز در پی اعتراض به شرایط کاری و قراردادی دست به اعتصاب زدند.
این اعتراضات در سالهای گذشته نیز سابقه داشت اما توجه نشدن به خواستههای کارگران این شرکت موجب شد تا مشکلات آنان تا به امروز ادامه داشته باشد.
این کارگران در حالی دست به اعتصاب زدهاند که نداشتن قرارداد، بیمه ناقص، بیکاری در روزهای بارانی و برخی دیگر از مشکلات در شرایط کاری دلیل صلی این اعتراض بوده است و آنان خواهان رسیدگی هر چه سریعتر مسؤولان شدند.
کارگران شرکت زراعی دشتناز از صبح امروز دست از کار کشیده و کارهای این شرکت عملاٌ متوقف شد، این تحصن تا ظهر امروز ادامه داشت تا اینکه رئیس اداره کار و نماینده استانداری در بین معترضان حاضر شده و خواستار بازگشت کارگران به کار شدهاند.
نگرانی کارگران از اخراج دلیل این اعتصاب است، زیرا هیچ قراردادی ندارند و این در حالی است که برخی تا ۱۵ سال سابقه کاری دارند.
به گزارش امروزتابناک درهمین رابطه، (م- الف) یکی از کارگران این شرکت گفت: بیکاری در روزهای بارانی، نبود قرارداد مشخص بین کارگر و کارفرما، بیمه شدن ناقص ۱۵ روز در ماه، اخراج به دلیل اعتراض به شرایط کاری و روزمزد بودن پس از ۱۵ سال سابقه کاری از جمله دلایل اعتراضات ما است.
گفته شده مدیرعامل این شرکت تا ظهر امروز در محل تحصن کارگران حضور نیافته، رئیس اداره کار و مقامات محلی در شهرستان میاندورود به جمع کارگران پیوسته اند و در حال مذاکره با ۳ نفر از نمایندگان کارگران معترض برای آرام کردن اوضاع با هدف بازگرداندن آنها به مشاغل خود هستند.
اما عملی نشدن قولهای بیعمل متولیان شرکت به کارگران در سه سال گذشته مانع پذیرفته شدن قولهای مسئولان و ادامه تعطیلی شرکت زراعی دشت ناز شده است.
شرکت زراعی دشت ناز با بیش از ۶۰ سال قدمت و ۳هزار و ۴۰۰ هکتار اراضی مرغوب از شرکتهای پیشرو در کشور و خاورمیانه است که توسط یکی از نهادهای کشوری اداره میشود.
تجمع اعتراضی کارگران بیکارشده کارخانه کاشی حافظ مقابل سازمان صنعت فارس!
امروز۳۰خردادماه،جمعی از کارگران کارخانه کاشی و سرامیک حافظ، در اعتراض به اظهارات علی همتی، مدیر کل سازمان صنعت، معدن و تجارت استان فارس در مقابل این سازمان تجمع کردند.
برخی از کارگران معوقات خود را دریافت نکردند؛ حق بیمهشان پرداخت نشده و بازنشستگان هم مطالباتی دارند.۱۴۰ نفر اخراج شدند و مابقی هم درانتظار اخراج شدن هستند درصورتی که همچنان محصولات کارخانه به فروش میرسد و ما اطلاعی از درآمد و هزینه کردها نداریم.
به گزارش۳۰خرداد شیرازه، علی همتی در نشست خبری اعلام کرده بود: وقفه ایجاد شده در فرایند تولید کارخانه کاشی و سرامیک حافظ، به خاطر دوره زمانی تنفسی است که مدیران این کارخانه برای نوسازی خط تولید خود با هدف ارائه فناوری جدید تولید کاشی در شرایط رکود بازار مسکن مطالبه کردهاند.
یکی از کارگران معترض حاضردرتجمع با بیان اینکه انتظار داریم مدیر کل سازمان واقعیتها را ببیند، گفت: صحبتهای آقای همتی درست نیست؛ کدام کارخانه شش ماه اول سال را تنفس اعلام میکند در حالی که اوج تولید در شش ماه نخست و شش ماه دوم زمان بازار یابی و فروش محصولات است.
وی ادامه داد: کارخانجات کاشی و سرامیک حافظ دارای مدرنترین دستگاها و تکنولوژی به روز است که حتی در خاورمیانه هم نمونه هستند اما به بهانه نو سازی خط تولید کارخانه را تعطیل میکنند.
وی با بیان اینکه قبول داریم در بازار مسکن رکود است اما مدیران استانی ضعف بازار یابی و فروش دارند افزود: با وجود اینکه استان باید از تولیدات خود استفاده کند، از استان یزد کاشی و سرامیک وارد میکنند. چطور می گویند بازار مسکن فارس دچار رکود شده اما از استانهای دیگر کاشی و سرامیک میخرند؟
وی تصریح کرد: برخی از کارگران معوقات خود را دریافت نکردند؛ حق بیمهشان پرداخت نشده و بازنشستگان هم مطالباتی دارند.۱۴۰ نفر اخراج شدند و مابقی هم درانتظار اخراج شدن هستند درصورتی که همچنان محصولات کارخانه به فروش میرسد و ما اطلاعی از درآمد و هزینه کردها نداریم.
یکی دیگر از کارگران درادامه گفت: سهامدار کارخانه میگوید؛ کارخانه فروش ندارد و ضرر میدهیم، دستگاهها به روز نیست و کارخانه سودی ندارد. ایشان میگفت که کارخانهای که ورشکست بشود و نیرو نداشته باشد بهتر به فروش میرسد. در واقع قصدشان فروش و تغییر کاربری کارخانه است تا به سودهای کلان خود برسند.
گویا مشکلات کارخانه کاشی و سرامیک حافظ و درد و رنجهای کارگران و خانوادههای ایشان که چندین سال از این راه ارتزاق میکردند تمامی ندارد، و وعدههای مسئولان استانی تا اراده و خواست جدی پشت آن نباشد گره گشا نخواهد بود.
درهمین رابطه:
تجمع کارگران بیکار شده کاشی حافظ مقابل کارخانه دراعتراض به عدم پرداخت مطالباتشان وبرای بازگشت بکار!
صبح امروز۲۶خرداد، کارگران بیکار شده کارخانه کاشی حافظ دراعتراض به عدم پرداخت مطالباتشان وبرای بازگشت بکاردست به تجمع مقابل کارخانه زدند.
به گزارش۲۶خرداد فارس،کارگران بیکار شده کارخانه بزرگ و معروف کاشی حافظ که چند ماه از دریافت حقوق خود محروم مانده و یا حق بیمه آنان واریز نشده و اخراج شدهاند، از ساعات نخستین صبح امروز در مقابل این کارخانه تجمع کرده و خواستار احقاق حقوق خود شدند.
بنابهمین گزارش،از سال گذشته این کارخانه بهدلیل ضعف شدید مدیریتی با بحرانهایی مواجه شده به طوری که تاکنون سه بار شورای تأمین استان فارس در این مورد تشکیل جلسه داده است.
تاکنون هیچ یک از مصوبات شورای تأمین استان فارس در مورد این کارخانه اجرایی نشده و سهامداران و مدیریت آن بهخاطر نفوذ و قدرتی که دارند نسبت به مصوبههای این شورا بیاعتنایی کردهاند.
با توجه به پیگیریهای مستمر و طولانی تنها تعدادی از کارگران توانستهاند حقوق اسفندماه سال گذشته خود را دریافت کنند اما تعدادی کثیری از کارگران از همین حقوق سال پیش نیز محروم ماندهاند.
مدیران این کارخانه در شورای تأمین استان فارس متعهد شده بودند که حداکثر تا پنجم اردیبهشتماه گذشته نسبت به راهاندازی خطوطی از تولیدات این کارخانه اقدام کنند که تاکنون این امر محقق نشده است.
برپایه این گزارش،کارگران این کارخانه تا دریافت دستمزد و دیگر حقوق قانونی خود همچنان بهطور متناوب به تجمع خود ادامه خواهند داد.
تجمع کارگران بیکارشده آدنیس دراعتراض به عدم پرداخت مطالباتشان مقابل کارخانه!
صبح امروز۳۰خردادماه،جمعی از کارگران کارخانه لوازم خانگی آدنیس در مشهد، در اعتراض به تعویق حقوق و سایر مطالباتشان در مقابل درب ورودی این کارخانه تجمع کردند.
به گزارش۳۰خردادایلنا،یکی از کارگران معترض با اشاره به اشتغال حدود ۳۰۰ کارگر پیش از تعطیلی این واحد تولیدی گفت: تجمع کنندگان کارگرانی هستند که بعد از اعلام تعطیلی کارخانه (اسفند ماه ۹۳) بیکار شده وهنوز نتوانستهاند مطالبات معوقه مزدی خودرا دریافت کنند.
این کارگر با بیان اینکه بعد از تعطیلی کارخانه حدود ۵۰ نفر از همکارانش با قرارداد دائمی و سوابق بالای ۲۰ سال سال بعد از یکسال دوندگی توانستند با استفاده از قانون مشاغل سخت و زیان آور بازنشسته شوند افزود: این کارگران که از یکسال ونیم پیش به مروراز این واحد بازنشسته شدهاند اما هنوز نتوانستهاند سنوات پایان خد مت خود را از کارفرما دریافت کنند.
به گفته یکی از کارگران اخراجی، کارفرما در زمان اخراج کارگران مرتبا وعده پرداخت مطالباتشان را میداد اما بعدا به بهانههای مختلف از جمله مشکلات مالی از پرداخت مطالبات کارگران طفره رفت.
این کارگر درباره روند پیگیری حقوقی دریافت مطالباتشان خود وسایرهمکارانش میگوید، بعد از بدقولی کارفرما همه کارگران به صورت مجزابه اداره کار مشهد شکایت کردند و اداره کار حکم به پرداخت مطالبات ما داد اما کارفرما تمکین نکرد و پرونده برای اجرای احکام به سایر مراجع قضایی انتقال پیدا کرد.
این کارگر «آدنیس» میگوید پس از پیگیریهای حقوقی سرانجام توانستند حکم مصادره اموال کارخانه را برای دریافت طلبشان بگیرند اماپیش از کارگران اموال شرکت در مصاده بانکها واداره مالیات و.. قرار گرفته بود.
او بابیان اینکه در حال حاضرتنها راه وصول مطالبات همکاری مسئولان در توقیف اموال شخصی کارفرماست؛ درباره جرئیات مطالبات کارگران بازنشسته واخراجی کارخانه آدنیس گفت: میانگین سنوات پایان خدمت هر یک از بازنشستگان بر اساس سوابق کاری بین ۱۵ تا ۲۵میلیون تومان است که کارفرما به بهانه نداشتن منابع مالی، توان پرداخت آن را ندارد.
به گفته وی کارگران بازنشسته آدنیس علارغم دریافت نکردن سنوات، چندین ماه مطالبات معوقه مزدی دارند که مربوط به زمان اشتغالشان میشود.
به گفته این کارگر کارخانه لوازم خانگی آدنیس، همچنین ۲۵۰ کارگر قراردادی کارخانه که از سوی کارفرما همزمان با تعطیلی کارخانه اخراج شدهاند به طور میانگین هر کارگر از ۲ تا ۶ ماه مزد دریافت نکرده طلب دارند.
به گفته وی مجموع مطالبات کارگران بازنسته وشاغل کارخانه حدود ۸۰۰ میلیون تومان میشود.
تجمع کارگران بازنشسته نئوپان گنبددراعتراض به کاهش حق سنوات وپرداخت قطره چکانیش مقابل کارخانه!
پرداخت بخشی ازمطالبات این کارگران منوط به تعهد نامه محضری مبنی بر عدم پیگیری حق و حقوقشان!
دیروز۲۹خردادماه،تعدادی از کارگران بازنشسته، نئوپان گنبد حوالی ساعت ۱۴ الی ۱۵، در مقابل درب کارخانه تجمع اعتراضی برگزار کردند .
کارفرما در یک اقدام ضد کارگری در حالی که مبلغ سنوات و مطالبات کارگران را می بایست سریعاً پرداخت نماید، متأسفانه همین سنوات پرداختی اندک به کارگران معترض را طی یک سال و به صورت قطره چکانی پرداخت کرده ، به نحوی که این مبلغ عملاً از بین رفته و دست کارگران خالی مانده است. این در حالی است که طی همین زمان چندین میلیارد سود شرکت به سهامداران پرداخت شده است.
این کارگران بازنشسته گفتند کارفرما پرداخت آخرین قسط از مطالبات را (آن هم بعد از یک سال) منوط به حضور کارگران در دفتر خانه و امضاء تعهد نامه محضری مبنی بر عدم پیگیری قانونی نسبت به حق و حقوق دانسته است, که البته این خود نشان دهنده آن است که کارفرما می داند که حق و حقوق کارگران را کامل پرداخت نکرده است و نگران پیگیری قانونی کارگران می باشد.
به گزارش۳۰خرداد قابوس نامه،کارخانه نئوپان گنبد بدلیل استفاده از مواد اولیه شامل “چوب آلات هیزمی” و همچنین “چسب فرمالدئید” آزاد که به شدت استنشاق گاز آن سرطان زاست، از جمله کارخانجات مشمول مشاغل سخت و زیان آور است و کارگران این شرکت بدلیل قرار گرفتن در معرض مرگ و میر زود هنگام و بیماریهای سخت از جمله سرطان، از عمر کوتاهی بعد از بازنشستگی برخوردار بوده و هزینه های سنگینی را بابت بیماریهای شغلی می بایست متقبل شوند.
از ۲۰ سال گذشته به این سوی، مدیران شرکت باآگاهی به این موضوع نسبت به پرداخت پاداش سنوات خدمت تا ۴ برابر مقدار قانونی اقدام می کردند تا کارگران بازنشسته، دغدغه کمتری برای هزینه های درمان بعد از بازنشستگی داشته باشند.
طبق اظهارات معترضین ، متأسفانه مدیریت فعلی از ابتدای مدیریتشان اقدام به کاهش سنوات پرداختی به ۳ ماه و بعد ۲ ماه و در آخرین اقدام به کمتر از ۲ ماه کرده که با توجه به حقوق های پایین کارگران در کارخانه نئوپان گنبد، سنوات پرداختی بسیار ناچیز بوده است و عملاً کارگران بعد از بازنشستگی بی پناه رها می شوند.
با این حال کارفرما در یک اقدام ضد کارگری در حالی که مبلغ سنوات و مطالبات کارگران را می بایست سریعاً پرداخت نماید، متأسفانه همین سنوات پرداختی اندک به کارگران معترض را طی یک سال و به صورت قطره چکانی پرداخت کرده ، به نحوی که این مبلغ عملاً از بین رفته و دست کارگران خالی مانده است. این در حالی است که طی همین زمان چندین میلیارد سود شرکت به سهامداران پرداخت شده است.
این کارگران بازنشسته گفتند کارفرما پرداخت آخرین قسط از مطالبات را (آن هم بعد از یک سال) منوط به حضور کارگران در دفتر خانه و امضاء تعهد نامه محضری مبنی بر عدم پیگیری قانونی نسبت به حق و حقوق دانسته است, که البته این خود نشان دهنده آن است که کارفرما می داند که حق و حقوق کارگران را کامل پرداخت نکرده است و نگران پیگیری قانونی کارگران می باشد.
لذا اعتراض کارگران بازنشسته اینست است که اولاً مطالبات آنان از سالهای ۹۳ و ۹۴ شامل معوقات بهره وری سالهای مذکور کامل پرداخت شود.
ثانیاً سنوات کارگران بازنشسته نیز باید بر اساس عرف کارگاه و ۶۰ روز محاسبه و پرداخت شود.
همچنین این معترضین اقدام غیر اخلاقی و غیر عرفی کارفرما مبنی بر اجبار به دریافت تعهد نامه در محضر را توهین به کارگرانی که عمر و جوانی خود را در محیط آلوده و خطرناک کارخانه از دست داده اند، دانستند.
کارگران کارخانه قند کامیاب بستانکار بودند؛ بیکار هم شدند
کارگران کارخانه قند کامیابِ، خمینی شهر که به دنبال توقیف اموال و زمینهای کارخانه توسط بانک صادرات از روز سهشنبه بیکار شدهاند از حدود یک سال پیش بابت معوقات مزدی طلبکارند.
به گزارش۳۰خردادایلنا،یکی از این کارگران با اعلام این خبر گفت: کارخانه به دلیل کمبود نقدینگی نتوانسته شکر مورد نیاز برای راه اندازی را فراهم کند در نهایت روز سهشنبه یکی از بانکهای بستانکار با در دست داشتن احکام توقیف زمین و اموال کارخانه درب کارخانه را به روی ۵۰ کارگر باقیمانده بست.
وی افزود: ممنوعیت پنج روزه حضور کارگران باقیمانده در محل کارشان در حالی است که این کارگران از حدود یک سال پیش معوقات مزدی پرداخت نشده طلبکارند.
از قرار معلوم حدود ۵۰ کارگر کارخانه قند کامیاب، خمینی شهر هر کدام نزدیک به ۱۰ میلیون تومان معوقات مزدی دارند. همچنین در حدود ۱۱ بازنشسته این کارخانه بابت سنوات پایان خدمت خود هر کدام بیش از ۳۰ میلیون تومان طلبکارند.
پیش از این در اسفندماه سال گذشته نزدیک به ۱۰۰ کارگر قند کامیاب در اعتراض به تعویق حقوق و نامشخص بودن وضعیت شغلیشان مقابل درب ورودی کارخانه تجمع کرده بودند.
یکهزار و ۷۰۰خانواده کارگران شهرداری بروجرد چشم انتظار ۶ ماه حقوق معوقه
در حال حاضر یکهزار و ۷۰۰ خانواده کارگران شهرداری بروجرد چشم انتظار ۶ ماه حقوق معوقه هستند . شش ماه حقوق معوقه کارگران شهرداری بروجرد ماه هاست که خبر ساز شده و چرخ زندگی این کارگران به سختی می چرخد و انگار معمایی است که راه حلی ندارد و باید انتظار پشت انتظار بکشند تا شاید حقوقی واریز گردد.
به گزارش۳۰خرداد بازتاب بروجرد،مشکلات شهرداری بروجرد تمامی ندارد و روز به روز نه تنها مشکلی حل نمی شود بلکه بر مشکلات این نهاد افزوده می شود.
شش ماه حقوق معوقه کارگران شهرداری بروجرد ماه هاست که خبر ساز شده و چرخ زندگی این کارگران به سختی می چرخد و انگار معمایی است که راه حلی ندارد و باید انتظار پشت انتظار بکشند تا شاید حقوقی واریز گردد.
وقتی که افرادی هیچگاه درد بی حقوقی نکشیده اند پس نمی توانند کارگران را با خانواده هایشان در این شرایط دشوار درک کنند.
کارگران شهرداری بروجرد مدتهاست که به جای حقوق فقط وعده دریافت می کنند، وعده هایی که خبر از پرداخت حقوق در هفته آینده را دارد و هیچکسی از کارگران تا کنون این هفته را به چشم ندیده است.
کارگران شهرداری بروجرد هفته گذشته در تجمعی در مقابل شورای شهر خواستار رسیدگی به مشکلات خود بودند و از مسئولین خواستند تا حقوق معوقه آنها را پرداخت کنند اما پس از نشستن کارگران و خانواده هایشان در پارک مقابل شورای شهر بدون دریافت کوچکترین مطلبی محل را ترک کردند و دست خالی به خانه بازگشتند.
همه این مشکلات یک طرف و اختلاف نظر اعضای شورای شهر بروجرد از طرف دیگر مشکلی به مشکلات اضافه می کند و به نظر می رسد این اختلاف ها شکاف مشکلات را بیشتر می کند به طوری که عده ای موافق دریافت وام شهرداری هستند و عده ای مخالف چون بازپرداخت وام هم به نظر مشکل می رسد.
وقتی در این میان هر کسی اصرار بر روی حرف خود داشته باشد نتیجه همین می شود اما نیاز است که برای رفع مشکلات برنامه ریزی اساسی شود که هنوز تا کنون برنامه مشخصی برای رفع این همه مشکلات شهرداری اندیشیده نشده است.
حالا شهرداری علاوه بر عدم پرداخت حقوق کارگران بدهی های میلیاردی هم دارد که هر ماه باید ۴۵۰ میلیون تومان به حساب تامین اجتماعی واریز نماید اما به دلیل بدهی هایی که روی هم انباشته شده بدهی ها به حدود ۳۲ میلیارد تومان رسیده که ۱۵ میلیارد تومان از این بدهی فقط جریمه است.
گرچه بارها و بارها گفته شده که شهرداری پروژه های عمرانی بسیاری را انجام می دهد اما بهتر است در کنار این برنامه ها مشکلات کارگران هم مرتفع گردد.
حالا چند ماهی است که دودندگیها برای دریافت تسهیلات شهرداری انجام می شود تا بتوانند بخشی از مشکلات را حل کنند اما انگار دریافت وام برای این نهاد به یک رویا تبدیل شده است.
در این میان هر از چند گاهی مبلغی به عنوان بیمه کارگران به تامین اجتماعی واریز می شود که هم اکنون تعدادی از نیروهای شهرداری در انتظار بازنشستگی بوده و با مشکل بیمه روبرو هستند.
“عباش شمس الدینی “ر ئیس شورای شهر بروجرد گفت: حقوق دیماه برخی از کارگران پرداخت شده اما به طور کامل همه نیروهای شهرداری حقوق دریافت نکرده اند.
عدم پرداخت۴ماه حقوق ۵۰۰کارگر معدن منگنز ونارچ!
کارگران معدن منگنز ونارچ، بزرگترین معدن منگنز خاورمیانه در حالی عمق ۴۰۰ متری زمین را میکاوند که چهار ماه است حقوق نگرفتهاند.
حرف و حدیثها درباره اعتراض کارگران معدن طلای آقدره در آذربایجانغربی و دادن حکم شلاق در ملأ عام در پاسخ به اعتراض این کارگران در حالی در سطح کشور انعکاس پیدا کرده که بزرگترین معدن منگنز خاورمیانه در قم چندان حال و روز بهتری ندارد.
۵۰۰ کارگر معدن منگنز ونارچ قم درحالی چهار ماه است حقوق نگرفتهاند که این معدن بزرگترین معدن منگنز خاورمیانه است و مشتری معتبری مانند ذوب آهن اصفهان دارد.
معادن منگنز ونارچ در جنوب غربی شهر قم واقع شده و راه ارتباطی از قم به معدن ۳۰ کیلومتر است که ۱۸ کیلومتر آن جاده اصلی قم – نیزار و ۱۲ کیلومتر آن راه اختصاصی معدن است.
این معدن در محدوده شهرستان کهک قرار دارد. روستای ونارچ در دو کیلومتری معدن واقع شده و تعداد زیادی از ساکنان آن در این معدن فعال هستند. در فاصله چند کیلومتری معدن شاهد خاک و گرد و غبار سرخ هستیم که نشان از فعال بودن این معدن دارد.
روزانه چندین اتوبوس از قم و روستاهای اطراف کارگرانی را به سوی معدن ونارچ میبرند تا خوراک یکی از بزرگترین صنایع کشور را فراهم کنند اما این معدن پرسود، نه تنها برای این کارگران سودی نداشته که با تأخیر در پرداخت حقوقها خستگی را به تنشان گذاشته است.
نصرالله بازوند، مدیرکل کار، تعاون و رفاه اجتماعی استان قم ، مشکلات کارگران این معدن را تأیید میکند. او میگوید جلساتی با حضور معاون سیاسی و امنیتی استاندار و نمایندگان هیئت مدیره این معدن برگزار کرده تا این مشکل را برطرف کند.
بازوند خبرهایی مبنی بر اعتصاب، تجمع، اعتراض و حتی آسیبدیدگی برخی کارگران این معدن در جریان این اعتراضات را تأیید نمیکند و میگوید این معدن همچنان فعال است و کارگران با وجود مشکلات به کار خود ادامه میدهند.
احمد ذاکری، رئیس سازمان صنعت، معدن و تجارت استان قم اما معتقد است در هیئت مدیره این معدن عزمی برای حل مشکلات کارگران وجود ندارد و بعید است این جلسات به این راحتی به نتیجه برسد.
وی ، با اشاره به اینکه ما معدن ونارچ را به عنوان یکی از معادن بزرگ استان میشناسیم که حتی در خاورمیانه تک است، اظهار کرد: با این حال در نحوه مدیریت این معدن آسیبهایی وجود دارد.
رئیس سازمان صنعت، معدن و تجارت قم با تأکید بر اینکه هیئت مدیره این معدن باید طوری مدیریت کنند که با ظرفیتی که در این معدن وجود دارد ما مشکل کارگری در آن نداشته باشیم، گفت: یکی از آسیبهایی که در این معدن وجود دارد این است که معدن در قم است اما تمام امور اداری آن در اصفهان صادر میشود.
وی افزود: آسیب دیگر این است که این معدن تک مشتری است و محصول خود را تنها به کارخانه ذوب آهن میفروشد. در نتیجه اگر کوچکترین مشکلی در ذوب آهن وجود داشته باشد خودش را در معدن نشان میدهد.
ذاکری با اشاره به اینکه معدن تولیدات خوبی دارد و مشکل خاصی در تولید ندارد، تصریح کرد: معدن ونارچ نزدیک به ۱۱ و نیم میلیارد تومان از ذوب آهن طلبکار است .
وی میگوید به نظر میرسد که سهامداران و مدیرعامل ونارچ هیچ همتی در این موضوع ندارند که این مطالبات را پیگیری کرده و حقوق کارگران را بپردازند.
رئیس سازمان صنعت، معدن و تجارت استان قم افزود: ما به طور قاطع میگوییم که اگر این همت در هیئت مدیره و سهامداران معدن ونارچ نباشد، نسبت به اعمال ماده ۲۰ قانون معادن در سلب صلاحیت ورود پیدا کرده و معدن را به مزایده میگذاریم.
وی با بیان اینکه معدن از نظر تولید و جذب مشتری مشکلی ندارد اما عزمی از ناحیه اعضا نسبت به رفع مشکل کارگری نیست، گفت: این معدن تقریباً چهار ماه حقوق به کارگران بدهکار است که رقم کل میشود دو میلیارد تومان که برای شرکت این رقم چندان زیاد نیست.
ذاکری افزود: به این نتیجه رسیدیم که عزم برای رسیدگی به مشکلات کارگران در این معدن نیست و به همین دلیل به دنبال سلب صلاحیت از این معدن هستیم چرا که این منطقی نیست که معدن ونارچ در قم باشد، گرد و خاکش را قمیها بخورند و کارگران قمی در آنجا بدون حقوق کار کنند اما سود و گردش مالی برای مجموعه دیگری و استان دیگری باشد.
بخشی ازیک گزارش مهربتاریخ۳۰خرداد
عدم پرداخت ۳ماه حقوق کارگران شهرداری مرند!
پرداخت دستمزد بیش از ۳۵۰ کارگر شهرداری مرند در استان آذربایجان شرقی دست کم سه ماه به تاخیر افتاده است.
به گزارش۳۰خردادایلنا،این کارگران که در شهرداری مرند و سازمانهای وابسته به آن به صورت رسمی وقرار دادی مشغول کارند؛ دست کم سه ماه حقوق معوقه طلب دارند.
کارگران با بیان اینکه مهمترین عامل پرداخت نشدن مزد آنها کمبود نقدینگی و نبود منابع مالی است افزودند: با تغییر شهردار که در ماهای پایانی سال گذشته انجام شده باز هم کارگران با مشکلات معیشتی ناشی از عدم دریافت مزد مواجه اند.
بر پایه این اطلاعات، سال گذشته شهردار سابق به همراه تعدادی از اعضای شورای شهر مرند به اتهام انجام جرائم مالی دستگیر وعزل از کارشده اند.
به گفته آنها، علاوه بر به تاخیر افتادن کارگران رسمی وقرار دادی تحت مسئولیت شهرداری مرند تعداد حدود ۵۰۰ کارگر نیز به صورت پیمانی در شهرداری کار می کنند که مسئولان شرکتهای پیمانکاری به بهانه پرداخت نشدن به موقع صورت وضعیتهای مالی امکان به موقع پرداخت حقوق کارگران را ندارند.
کارگران در خاتمه تصریح کردند: مشکلاتی که در زمینه پرداخت دستمزد بوجود آمده باعث نگرانی شده وآنان نیازمند دریافت همه معوقات حقوقی خود هستند.
“ارج” دیگر نفس نمیکشد
مدتهاست که خبر تعطیلی ارج فضای رسانه ها را پر کرده است. این گزارش نگاهی است به اوضاع کارخانه ارج از دید کارگران.
کارخانه ارج مدتهاست که حال و روز خوشی ندارد. بحران مالی، اخراج کارگران، خطوط تولیدی که تعطیلند و مدیرعاملی که در رسانه ملی ادعا میکند ۴۰ درصد ظرفیت تولید فعال است، همه و همه پای ارج را به رسانهها باز کرده است و این روزها خیلیها میگویند پس از برجام ارج «هم» تعطیل شد.
۱۳۱۶، ارج کارگاه کوچکی است حوالی میدان شوش که توسط ارجمند نامی پا به میدان میگذارد. این کارگاه کوچک در سالهای بعد با قدرت تمام میتازد و به زودی به یک «برند» ملی تبدیل میشود، از آن نوع برندها که هرجا میروی، حضور دارد، در خانههای مردم و ادارات و موسسات ملی. ارج دهههای پشت سرهم، آب گرم و سرد خانوادههای ایرانی را فراهم کرده است.
اما این روزها ارج حال و روز خوشی ندارد. آخرین سری اخراج کارگران مربوط به اسفند ۹۴ است که ۲۳۰ کارگر همزمان از کار بیکار میشوند. کارخانهای که در روزهای اوجش محل اشتغال بیش از ۳۲۰۰ کارگر بوده است، اسفند ماه خطوط تولید را متوقف میکند و از آن خیل عظیم کارگران آن روزها، فقط ۳۰- ۴۰ نفر برای نگهبانی و حراست باقی میمانند.
ولی مدیر عامل کارخانه ادعا کرده است که کارخانه همچنان با ۴۰ درصد ظرفیت فعال است. صدا و سیما گزارشی پخش میکند: «کارگران در حال کارند» اما اخراجیها میگویند در گزارش، بر تن نگهبانها لباس فرم پوشاندند و جای کارگر خط تولید جا زدند. کارگران میگویند نه تنها خط تولید تعطیل است، بلکه در هفتههای اخیر دستگاهها را برش میزنند و به جای ضایعات میفروشند. به قول همین اخراجیها تا حالا بیش از چند صد تن دستگاه خرد شده، تبدیل به آهن پاره شده و به عنوان ضایعات به فروش رفته است.
بازدید از ارج به این راحتیها ممکن نیست. میخواهیم بدانیم چرا تلویزیون اصرار دارد که ارج کاملا تعطیل نشده، چرا سهامدار اصلی که بانک ملی است، پاسخگو نیست و بسیاری سوالات دیگر.
نمیتوانیم وارد شویم، مسئول نگهبانها میگوید مدیرعامل نیست، جانشینی هم ندارد، میگوید بازدید از ارج ممکن نیست، مجوز میخواهد و غیره… هیچ مقام مسئولی حاضر نمیشود ما را بپذیرد و در عین حال کارگران بیکار و اخراجی مقابل درب اجتماع کردهاند، آنها هم مثل ما اجازه ورود ندارند.
ارج کاملا سوت و کور به نظر میرسد. ساختمانها تا ته خیابان پشت هم صف کشیدهاند، پشت هم ایستادهاند و کارگران میگویند داخل این سولهها و زیر این سقفها هیچ چرخی نمیچرخد، همه چرخهای ارج از گردش بازماندهاند و خبری از تولید بخاری و یخچال و آبگرمکن نیست. میگویند: انبارهای قدیمی و بزرگ ارج، سه چهار سالی است که به اجاره رفته است.
«پرونده بیشتر ما در اداره کار خیابان آزادی موجود است. درخواست بیمه بیکاری دادیم و به خیلی از ما بیمه بیکاری تعلق گرفته است. مدتهاست کمپرسورهای تولید خاموش است. ماههاست، درب انبارها پلمپ است و ما کارگران باسابقه و کاربلد، به خیل بیکاران یارانه بگیر پیوستهایم. بیمه بیکاری میگیریم، روزها اینجا میآییم و بر حال ارج قدیمی تاسف میخوریم».
در سالهای گذشته، مدیریت ارج بارها تغییر کرده است. این عوض بدل شدنها کارها را بسامان نکرده که هیچ اوضاع را بدتر کرده است.
«آنقدر مدیر عامل عوض شد که آخر کار نفهمیدیم با کی طرف هستیم. تا چشم باز کردیم، همه چیز تمام شده بود، اخراج شدیم».
ارج مدتهاست که حال و روز خوشی ندارد. بعضیها میگویند وقتی کولر و بخاری ارزان از چین وارد میشود، چرا تولید کنیم. بعضیها میگویند زمین ارج، ملک باارزشی است، فروشش سود بیشتری دارد. خیلیها هم با ناباوری نگاه میکنند و میگویند قرار بود تولید داخلی تقویت شود قرار بود، اقتصاد رونق بگیرد ولی حالا این ارج است که دیگر نفس نمیکشد…..
منبع:ایلنا-۳۰خرداد
آن نُه ماه لعنتی
دو روایت از زندگی دو کارگر که حقوق معوقه زندگیشان را عوض کرد
ما ۱۳۰۰ نفر بودیم. جاده ساوه را که هر روز به سمت چهاردانگه میرفتیم، میرسیدیم به چهارراه بوتان و درِ کارخانهای برایمان باز میشد که پدران خیلیهایمان قبلاً هم همانجا کارگر بودند. روز برای ما وقتی شروع میشد که پایمان را در حیاط میگذاشتیم و وقتی تمام میشد که خودمان را و خستگیمان را با سرویس به خانههای کوچکمان، خانههای اجارهایمان، خانههای شلوغمان میرساندیم. آنوقتها اوضاع آنقدرها هم بد نبود. ماهی ۳۵۰ هزار تومان کفاف زندگیمان را که نه کفاف سطح توقع پایینمان را میداد؛ از آن صدوخردهای هزار تومان، که از بقیهی پول اجاره خانه برایمان میماند، میشد خریدی کرد برای خورد و خوراک روزانه، میشد سالی یک بار عید که میآمد با زن و بچههایمان برویم بازار و لباس بخریم، میوه و آجیلی که پذیرایی سادهی خانه ما در روزهای دید و بازدید سال نو بود. ما آن موقع چه میدانستیم «معوقه» یعنی چه، چه میدانستیم نُه ماه نگرفتن حقوق، نُه ماه، صبحها با سر پایین از خانه بیرون زدن و با سر پایین به خانه برگشتن یعنی چه. ما را اصلاً چه به سیاست؟ چه به اعتصاب؟ چه به بازداشتگاه؟ ما عادت کرده بودیم هر روز برویم کارخانه و برگردیم و دلمان را به همان حقوق بخور و نمیر آخر ماه خوش کنیم. برای زن و بچههای ما «ندارم» کلمهی آشنایی بود ولی «اصلاً ندارم» و «نُه ماه است که ندارم» را چطور باید به آنها میفهماندیم؟ «خدا از باعث و بانیاش نگذرد».
سال ۸۶ بود. یک روز در کارخانه چو افتاد که میخواهند مدیریت را عوض کنند. که مالکیت کارخانه را میخواهند واگذار کنند به یک بنده خدایی که ما اصلاً اسمش را هم تا آن موقع نشنیده بودیم. فقط یادمان میآید کارگرها در گوشی به هم میگفتند او یک ساختمانساز است که با وامهای کلان کارخانه را خریده. هنوز یک ماه به دو ماه نرسیده بود که مدیریت جدید سر ناسازگاری با ما گذاشت. گفتند نداریم که حقوق بدهیم، انشاءاله ماه بعد. این «ماه بعد»ها کمکم آنقدر زیاد شدند که طاقتمان تمام شد؛ شما فرض کن، یکی دو ماه نه، نُه ماه. یعنی در یک سال سه ماهش را حقوق گرفته باشی و بقیهاش را چشمت به دست رئیس باشد تا کَرَمی کند. ما آن روزها با همین چشمهای خودمان میدیدیم که کارخانه دارد از بین میرود؛ کارخانه به آن بزرگی. «کامیون کامیون گوسفند آورده بودند و در زمین فوتبال ول کرده بودند. همان زمین فوتبالی که ما هر هفته در آن بازی میکریم، تیمی داشتیم برای خودمان. گوسفندها را ول کرده بودند در کارخانه و همینطور گلاب به رویتان، پشکل گوسفند بود که روی تایرها میدیدیم. کار هم که خوابیده بود. در دههی هفتاد با چه تلاشهایی ناوگان تولید تایر را بهروز کردند و بهترین دستگاهها را آوردند. آن موقع بهترین حرف در لاستیکسازی ایران را همین کارخانه میزد ولی متأسفانه کار به جایی رسید که کسی لاستیک ما را نمی خرید. سال ۸۶ همهی محوطهی کارخانه پر تایر شده بود. جا نبود رد بشوی. طوری شده بود که کادر آتشنشانی شب و روز میگشتند که مبادا لاستیکها آتش بگیرند، یعنی آنقدر که لاستیک تولید کرده بودیم و کسی نمیخرید. یعنی انگار اصلاً نمیخواستند آنها را بفروشند.»
آنها دو نفر از آن ۱۳۰۰ نفرند. اینجا چهارراه ولیعصر است و هوا سرد است و خیابانها شلوغ است. نیمکت کوچک دور حوض بزرگ پارک دانشجو برای حرف زدن جای خوبی است. علی و اصغر چندساعت صبح را مرخصی گرفتهاند تا بیایند اینجا از روزهای کارگریشان بگویند، از اینکه آن روزهای سخت سال ۸۶ که نُه ماهش را حقوق نگرفتند چطور گذشت و چه شد که حالا جفتشان همسری در خانه ندارند که «چون دیگر طاقت نداری را نداشتند، گذاشتند و رفتند»؛ علی امروز صبح به آژانس نرفته و اصغر به رئیسش گفته امروز صبح را به کارخانهی لاستیکسازی جادهی ساوه نمیرود.
علی سن و سالش بیشتر است؛ تجربهاش هم. کلاه پشمیاش را که یادگار روزهای سرد کارخانه است، سرش کرده و آمده تا با آن صورت گوشتی از روزهایی بگوید که پرداخت حقوقش را آنقدر عقب انداختند که او «از زندگی عقب افتاد». علی سیکل دارد و کتابخوانده است. این را میشود از همان اول حرفهایش فهمید، وقتی میخواهد بگوید حالا بازنشسته شده و مانند پدر شعرهای فروغ «همین حقوق تقاعد برایش کافی نیست». او پنجاهودوساله است، ساکن کرج و وقتی میخواهد بگوید دو سال است بازنشسته شده، اولش یک کلمه میگذارد: «خوشبختانه». او دستهایش را که آفتاب اریب و کمجان زمستانی از لابهلای ابرهای تکهتکه و آسمان تهران، که چندروزی است آبیِ آبی است، رگهایش را بزرگتر و خالهایش را پررنگتر نشان میدهد، روی هم گذاشته و با نگاه به روبهرو تندتند حرف میزند؛ سرفهها اگر بگذارند.
جانبازید؟
خیر خانم. ما آنجا جانباز و آزاده هم داشتیم. معلول هم داشتیم. اما من توی کارخانه آلوده شدم و الآن مشکل شدید ریوی دارم.
چندسال آنجا کار کردید؟
۲۷ سال. از نوزدهسالگی. من از همان اول شاهد بودم که برای نجات کارخانه تلاشهای زیادی شد و در دههی هفتاد به دوران اوج شکوفایی خودش رسید. تا سال هفتاد. خیلی تلاش کردند و پایهریزی خوبی برایش شده بود. اوج شکوفایی کارخانه زمانی بود که کسانی ورود پیدا کرده بودند و با مدیریت صحیح و تشکیل شورا و تشکلهای کارگری برنامهریزیهای خوبی انجام داده بودند. مثلاً در آن سالها مسابقات رالی که در کشور برگزار میکردند، کیان تایر همیشه رتبهی اول را داشت. این بهواسطهی مواد خوب و دلسوزیهای کارگران بود که با جان و دل کار میکردند.
تا اینکه سال ۸۶ آمد.
بله. ما در اوج زمان کاریمان بودیم که گروهی وارد شدند که میخواستند در سال ۸۶ کارخانه را بخرند. بهرغم اینکه بر اساس مستندات قانونی خیلیهایمان سهامدار بودیم، کارخانه را خریدند و شنیدیم در بدو ورود سیصد میلیارد تومان از چند بانک وام گرفتهاند. هنوز مدتی نگذشته بود که آنها با مدیریت نادرستشان کار کارخانه را از بین بردند. انگار که اصلاً دغدغهی ادامهی کار لاستیکسازی را نداشتند. برای همین هم بود که یک خروار لاستیک تولیدشده روی دستمان ماند و حقوقمان مدام عقب افتاد.
آن نُه ماهی را که حقوق نمیگرفتید چطور گذراندید؟
خیلی سخت. شما خودت میتوانی تصور کنی که نُه ماه، یعنی یک سال، هر روز بروی سر کار و برگردی و هیچ پولی نگیری؟ شما میدانی معنی نُه ماه حقوق نگرفتن یعنی چه؟ بچهی دانشجو داشتن یعنی چه؟ آن روزها ما هر روز وارد اردوگاه میشدیم؛ نه صبحانهای نه ناهاری. زندگی خیلی سخت میگذشت. خدا میداند که ما چه چیزها در آن کارخانه دیدیم. کار به جایی رسید که ماشین برادرم را یک روز در میان قرض میکردم و از پنج صبح تا یازده شب با آن کار میکردم. یک روز در میان به کارخانه میرفتم. اما خیلیها نمیتوانستند همین کار را هم بکنند. خدا شاهد است ما بربری را سه نصف میکردیم با دو تا سیبزمینی میدادیم کارگرها بخورند. چندتایی پول روی هم میگذاشتیم و دارو تهیه میکردیم و به پزشکی که آنجا کار میکرد میدادیم تا بچهها را دوا و درمان کند. او هم نُه ماه بیحقوق کار کرد و دوشبهدوش ما ایستاد. ما آنجا سکتهها دیدیم، مصیبتها دیدیم، اما با غیرتی که داشیتم زندگی را میچرخاندیم. آن موقع یکی مریض بود، یکی دانشجو داشت، یکی زنش معذرت میخواهم زایمان کرده بود. زندگی ما آنوقتها روی دست فامیل و آشنا میگذشت. آنها برای ما دارو و لباس میآوردند و سعی میکردیم با هم بسازیم.
آن موقع هم ساکن کرج بودید؟
بله در یک خانهی پنجاهمتری مستأجر بودم. آنموقع ماهی دویست هزار تومان کرایه میدادم. شب و روز با ماشین میدویدم و به تعدادی از بچهها هم، که نداشتند، پول میدادیم. خرج معیشتمان درمیآمد. بگویم قوت لایموت، بهتر است.
خانوادهتان از سختیهایی که میکشیدند گلایه هم میکردند؟
بله، مگر میشد که نکنند؟ آنقدر سختیهایی که میکشیدند زیاد شد که یک روز همسرم گفت دیگر نمیتواند تحمل کند. شما فکر کن که بعد هجده سال زندگی گفت طلاق میخواهم. فقط هم من نبودم. زندگی من و حداقل ۱۰ نفر دیگر منجر به طلاق شد. خب خرج زندگی درنمیآمد. من کاری به توقعات ندارم ولی زن و بچه پول نداشتن ما را به حساب بیعرضگیمان میگذاشتند. آنها باور نمیکردند که چه دارد در آن کارخانه به سر ما میآید. خیلیها باور نمیکردند که به ما چه میگذرد. بعدها خبرهایش را که دیدند باور کردند ولی باز هم زنم برنگشت. بههرحال نمیشود همهی اینها را به حساب قضا و قدر گذاشت. نمیدانم چه شد. از این بدترها هم خیلی بود. شما حساب کن صاحبخانهی یکی از کارگرها برای اینکه کرایهی خانه عقب افتاده بود به او گفته بود زنت بیاید جبران کند. او هم فردایش آمد در کارخانه طناب دار انداخت به گردنش، خودش را از منبع آب پایین انداخت، داشت خفه میشد که بچهها پایینش آوردند. میدانید با دیدن این صحنه چه آتشی به جان همه میافتد؟ که مبادا یک روز نوبت خودمان بشود.
علی به کارخانه میگوید لعنتآباد. میگوید آن کارخانه او را به کارهایی واداشت که هرگز تابهحال فکرش را هم نکرده بود؛ مثل آن روز که ۱۳۰۰ کارگر طاقتشان تمام شد و بعد از مدتها اعتصاب برای اعتراض جاده ساوه را بستند: «ما اعتراض کردیم و مسائلی برایمان پیش آمد. دیگر چارهای برایمان نمانده بود. کارگرانی بودند که مستأجر بودند و صاحبخانه پولش را میخواست. آنها کارشان به صفر رسیده بود. با تجمعها سعی کردیم صدایمان را به جایی برسانیم. ولی ما فقط دنبال حق و حقوق خودمان بودیم. دنبال جار و جنجال سیاسی نبودیم. ما آنموقع خیلی جاها رفتیم. چون فشاری را که باید در بیست سال تحمل میکردیم، در نُه ماه متحمل شدیم. موضوع ما سیاسی نبود. ما دنبال این بودیم که حقمان را بگیریم. ما با خانوادههایمان پنجهزار نفر بودیم و تحت فشار. وابسته شدیم به داروهای مسکن، روانپزشک و مانند اینها. از این موردها آنجا فراوان دیدم. مسلمان نشنود، کافر نبیند.» باز تکرار میکند که شما فکر کن بعد هجده سال زنم از من جدا شد: «فشار مالی تأثیرگذار است در زندگی. اگر نانآور خانواده دستش تنگ باشد، بچهها توقع دارند و وقتی برآورده نشود چالشهایی پیش میآید. عدهای کارشان به دادگاه رسید و متوقف شد. بعضیها به نزاع و کتککاری در خانواده رسید و برای بعضیها مثل من، با جدایی از همسر، زندگی برایشان زهر شد. همه که ماشین نداشتند مثل من بروند کار کنند. عدهای بودند که چشمشان به دست امثال من بود که با قابلمهی سیبزمینی بروم آنجا تا به خانههایشان ببرند.»
سال ۹۴ است. علی حالا بازنشسته است. او کنار اصغر که تماممدت با تکانهای سر و نم اشکش حرفهایش را تأیید کرده، نشسته و دستهایش روی زانوهایش است. او به قول خودش برای دادن حقوق بازنشستگیاش هم بدبختی زیاده کشیده؛ برای آن ماهانه پانصد هزار تومان سنوات، چه دادگاهها که نرفته. همهی اینها اما به کنار، خاطرهی آن روزها هم به کنار. «فکر یک سری چیزها ما را عذاب میدهد. زندگی بعد از جدایی سخت است. فردا پسرم بخواهد زن بگیرد، من چه بگویم؟ من چه گناهی کرده بودم که باید اینطوری تقاص پس بدهم. خدا شاهد است که در آن نُه ماه آنچنان ضربهی روحی به ما زدند که حال و حوصلهی هیچی را ندارم. «خندهی تلخ من از گریه غمانگیزتر است» شده حکایت ما.»
علی میگوید خون دلش را آنها خوردند و حالا وضع کارخانه بهتر شده. او وقتی میگوید «حالا»، سکوت میکند و با نگاهش به اصغر میگوید که ادامهی حرف را او بگیرد. اصغرِ چهلوپنجساله، که کارش قالبسازی عاج تایر است، بدن لاغرش را لَخت انداخته روی نیمکت پارک دانشجو و با صدایی که بسیار غمگین است شروع میکند به حرف زدن. او هنوز هم در همان کارخانه کار میکند. همان کارخانهای که هم همسرش را از او گرفت، هم بچهاش؛ بچهای که ششساله بود و آنقدر مریض بود و او آنقدر پول نداشت، تا خرج دوا و درمانش کند، که از دنیا رفت. حرف زدن برای اصغر خیلی سخت است. او بهسختی راضی شده تا اینجا بیاید و از آن روزها و الآنش بگوید؛ این از مدام سیگار روشن کردن و پکهای عمیقش پیداست. «من در آن نُه ماه هیچ درآمدی نداشتم. یک منزل مسکونی در شهرری داشتم و خودم یک خانه اجاره کرده بودم. آن موقع ۱۵۰ هزار تومان کرایه میدادم و حقوقم ۳۰۰ هزار تومان بود. با مشکلات کارخانه بهمرور مشکلات زیاد شد، صاحبخانه جوابم کرد، جایی نداشتم بروم. خانهام در شهرری را فروختم قسمتی را دادم برای بدهکاری و بقیهاش را با زن و بچهام خوردیم. ما باید در کارخانه میماندیم. در حالت اعتصاب بودیم و کاری نداشتیم. مجبور شدم سراغ کاری بروم. آنموقع قسطی وانت کهنهای خریدم و از صبح تا عصر بار میبردم، بعدازظهر میآمدم کارخانه.»
همسر اصغر هم از او جدا شده است: «یک سال پیش خانمم جدا شد. ۲۲ سال زندگی کردیم. بهخاطر مشکلات مالی، همسرم کم آورد. میگفت من نمیتوانم با این شرایط زندگی کنم. طعنه میزد و تحقیر میکرد. البته مشکل فقط این نبود. مشکل اصلی مرگ پسرم بود. او در سال ۸۶ و وقتی کارخانه خوابیده بود مرد. همان موقع ما فهمیده بودیم مشکل قلبی دارد. ولی من نتوانستم کاری برایش بکنم. به هر دری زدم نشد. من دو تا بچهی دیگر هم دارم؛ ۲۱ و هفدهساله. دخترم دانشجوست، پسرم سال آخر دبیرستان است اما پسر کوچکم همان سالها از بین رفت؛ توی همان نداری و بدبختی. فقط هم من نبودم. خیلیها را دیدم که مشکلات داشتند. من خودم تلاش کردم و خانوادهام را حفظ کردم تا اینکه سال پیش خانمم نتوانست با من زندگی کند. کسانی بودند که سال ۸۶ و ۸۷ خانوادههایشان از هم پاشید. چون پول اجاره نداشتند زنشان ولشان کرد و رفت یا خانمهایشان به راههای کج کشیده شدند. این خیلی برای مردها سخت است. ما ضربهی روحی زیادی خوردیم. فکر کن این همه سال با کسی زندگی میکنی و بعد به خاطر نداشتن درآمد درست و حسابی ولت میکند و میرود.»
اصغر هنوز هم هر روز از خانه میرود جاده ساوه و در کارخانه، که حالا دوباره اسمش عوض شده، کار میکند و برمیگردد. او بعد از همهی جریانهایی که پشت سر گذاشته، حالا ارتقا گرفته و حقوقش به قول خودش خوب است: «یک میلیون و پانصد هزار تومان. راضیام به رضای خدا. بههرحال اینها به شرایط خانوادگیمان هم برمیگردد. پدران خیلیهایمان کارگر بودند. ما مجبور بودیم تحصیلات را ول کنیم برویم. آدمهای جنوب شهر همینطوریاند، به خانوادههایشان خیلی وابستهاند. الآن اینطوری نیست ولی ما قدیمیها اینطوری بودیم. من نمیخواستم پدرم ناراحت باشد و سریع رفتم سر کار، خانه را که نیمهکاره بود ساختم، بعدش کارگر شدم و کارگر ماندم. چون خیلیهایمان فکر میکردیم که کارگری هرچه نداشته باشد، بازنشستگی دارد. ما میخواستیم موقع پیری محتاج نشویم. این شد که کارگر شدم.»
او هم مثل علی میگوید آن روزها، که برای گرفتن حقوق معوقهاش به هر طریقی صدایش را به گوش بقیه رسانده، فکرش را هم نمیکرده که اسمش را بگذارند جرم و او را یکی دو روز به بازداشتگاه ببرند: «۲۴ فروردین ۸۷ بود. عید همان سال بدون پول و عیدی ما را فرستادند خانه. خب بالاخره زن و بچه خرید عید میخواستند. مهمان میآمد. خدا میداند عید را چطور گذراندیم. اقوام به ما قرض میدادند و شرمنده میشدیم. داغان میشد آدم. بقیه هم همینطور. بیشترمان آن عید را با بدبختی گذراندیم. بعدِ عید دیگر به اینجایمان رسیده بود. کم آورده بودیم. بچهها شدت اعتراضها را بیشتر کردند. هر کار میکردیم هیچ کس سراغ ما را نمیگرفت. تا اینکه مجبور شدیم جاده را ببندیم و بعدش با ما برخورد شد. خواستهی ما صنفی بود. ما میگفتیم شما هم خودتان را جای ما بگذارید اگر نُه ماه حقوق نگیرید، چه کار میکنید؟ ما میگفتیم بگذارید ما خودمان تولید کنیم. آن موقع وزارت صنایع از ما حمایت کرد. الآن هم از سال ۸۶ روی پای خودمان ایستادهایم. سایزهایی را که در ایران تولید نمیشود، طرحهایش را پیدا کردیم، قالب ساختیم و تولیدش را بهاندازه کردیم و شرکت را دوباره بالا کشیدیم.»
اصغر سیگار چندمش را وقتی روشن میکند که بغض به میان صدای اندوهناکش میدود: «الآن راحت صحبت میکنم ولی مشکل روحی زیاد دارم. آن استرس و تأثیری که آن اتفاقها در زندگیام گذاشت نمیگذارد شب راحت بخوابم. هر موقع چهار نفر دور هم جمع میشویم ناخواسته خاطرات آن موقع را میکشیم جلو و تعریف میکنیم. تأثیر بدی در زندگیمان گذاشت. حتی زندگیمان را از هم پاشید. پانزده سال کارگری کردم ولی بعدش هرچه جلوتر رفت، به جای بهتر شدن، بدتر شد. یک سری شرایط پیش آمد، همان چیزها باعث شد که غرور زنم جلو فامیل شکسته شد. یواش یواش از من متنفر شد و فکر میکرد من مقصرم. الآن خانهمان ۵۳ متر است، گذاشتم برای فروش چون باید مهریهاش را بدهم. این خانه را سال ۹۰ با قرض و قوله و وام خانه خریدم و الآن دوباره باید بفروشمش. یعنی دوباره حرکت از نو، یعنی دوباره از صفر.»
و میخندد.
منبع:شبکه آفتاب-۲۹خرداد
تجمع مهندسان ناظر بیکار شده مقابل دیوان عدالت اداری!
صبح امروز۳۰خرداد، جمعی از مهندسین رشته های عمران، مکانیک، معماری و برق برای اعتراض به مصوبه ۲۵ مرداد ۹۴ روبروی دیوان عدالت تجمع کردند.
به گزارش۳۰خرداد کار ایرانی، بنقل ازیک منبع آگاه: بر اساس این مصوبه افرادی که دارای مدرک کاردانی غیر مرتبط هستند، بعد از ابطال پروانه اشتغال ۳ ساله، حق فعالیت در نظام مهندسی را ندارند این در حالی ست که طبق ماده ۶ قانون نظام مهندسی، ملاک فعالیت داشتن مدرک مهندسی در رشته های نام برده است، نه نحوه ی گرفتن ان و یا غیر مرتبط بودن مدرک کاردانی در سیستم اموزش نا پیوسته!
این افراد طبق قوانین کشوری دانش نامه مهندسی گرفته اند و حالا صحبت از عدم اعتبار همین دانش نامه به میان امده است.
طبق تبصره ۲ ماده ۷ قانون نظام مهندسی ـ کمیسیون هم ارزی، حدود صلاحیت حرفه ایی دارندگان مدارک تحصیلی دانشگاهی مرتبط با مهندسی ساختمانی و عناوین این رشته ها، توسط کمیسیونی متشکل از نمایندگان وزیر مسکن و شهر سازی، وزیر فرهنگ و اموزش عالی و رئیس سازمان مرکزی تعیین و به تصویب وزیر مسکن و شهر سازی می رسد.
این منبع آگاه با بیان اینکه مرجع تطبیق عناوین مدارک تحصیلی کمتر از معادل لیسانس و تعیین حدود صلاحیت حرفه ایی دارندگان ان ها ، وزارت مسکن و شهر سازیست، بیان کرد: افرادی که در رشته های مرتبط نظام مهندسی تحصیل کردند، با صلاح دید فرد مذکور، از کد رشته اصلی و یا مرتبط بهره می جویند.
وزارت مسکن با همکاری سازمان سنجش باید بین دو تا پنج سال یک بار ازمون نظام مهندسی را برقرار سازد در حالی که سالانه حداقل یک تا دو مرتبه این ازمون جهت دریافت پروانه اشتغال مهندسین برگزار می شود.
افرادی که در ازمون شرکت کرده اند ، پس از صدور پروانه اشتغال به کار، وارد لیست شاغلین دولت می گردند و این گونه آمار اشتغال زایی رو به رشد می رود در حالی که همین افراد بر اساس مصوبه ۲۵ مرداد ۹۴ بعد از مدتی از کار برکنار می گردند و این جاست که کسی نام ان ها را به خاطر عدم نزول نمودار اشتغال زایی دولت، از لیست حذف نمی کند.
جان باختن دو کارگر بر اثر گودبرداری در شهرستان پاوه
دو کارگر بر اثر ریزش خاک در محل گودبرداری خط انتقال فاضلاب شهر پاوه واقع در منطقه زمین شهری این شهر روز یکشنبه۳۰خرداد کشته شدند.
به گزارش۳۰خرداد ایرنا، در این حادثه دو نفر به نام های محمد عزیز منوچهری اهل شهرستان روانسر و مختار عزیزی اهل شهرستان پاوه جان خود را از دست دادند.
رئیس اداره آب و فاضلاب شهرستان پاوه گفت: کار این پروژه هم قسمت اجرایی وهم نظارت آن به پیمانکار واگذار شده و پیمانکار باید پاسخگوی حادثه به وجود آمده باشد.
سالم مرادی افزود: هنوز برای ما مشخص نیست که چه کسی مقصر است و با تحقیقات کامل مشخص خواهد شد که آیا پیمانکار موارد ایمنی کار را رعایت کرده و یا کارگران طبق ضوابط موجود پیمانکار اقدام کرده اند یا نه.
وی اظهار کرد: گزارش کامل حادثه را به مسئولان ذیربط اعلام و سعی خواهیم کرد با عدالت کامل احقاق حق شود.
بعد از وقوع این حادثه؛ پلیس به همراه اکیپ های امدادی فوریت های پزشکی، جمعیت هلال احمر و آتش نشانی در محل حاضر شدند اما نتوانستند برای دو کارگر در زیر خاک مانده کاری انجام دهند.
شهرستان پاوه با بیش از ۶۰ هزار نفر جمعیت در شمال غربی کرمانشاه قرار دارد.
گودبرداری غیر اصولی هفته گذشته نیز در شهرستان جوانرود سه مصدوم بر جای گذاشت.
کشف جسد کارگر ۲۳ ساله حادثه شهران پس از دو روز
با تلاش نیروهای عملیات سازمان آتش نشانی و مترو جسد کارگر ۲۳ ساله پس از دو روز از زیر خروارها خاک و آوار بیرون کشیده شد.
به گزارش۳۰خرداد پایگاه خبری۱۲۵،پیرو حادثه آتش سوزی محله شهران، بلوار کوهسار که در اولین ساعات بامداد روز جمعه بر اثر شکستگی لوله انتقال گاز و نشت آن صورت گرفت ، نیروهای امداد و نجات سازمان آتش نشانی از همان لحظات اولیه تلاش خود را برای یافتن کارگر مفقود شده آغاز کردند.
سعید علیزاده مدیر منطقه یک عملیات سازمان آتش نشانی تهران که در محل حادثه حضور داشت در این باره گفت: در پی اعلام نیاز شرکت مترو ،آتش نشانان با تلاش همه جانبه خود، عملیات جستجو برای یافتن افراد مفقود شده احتمالی در زیر آوار و گودال ایجاد شده بر اثر این حادثه را آغاز کردند و پس از آوار برداری و انتقال خاک به مقدار زیاد با رعایت موارد ایمنی و استفاده از تجهیزات تخصصی توانستند پس از دو روز جسد بی جان یکی از کارگران جوان این حادثه را ،که در اعماق خاک مدفون شده بود یافتند و پس از بررسی علائم حیاتی وی را تحویل عوامل مترو دادند.
وی افزود: آتش نشانان در گرمای طاقت فرسای این دو روز گذشته از هیچ تلاشی فروگذار نکردند و با اجرای ایمن سازی های لازم و ارائه تذکرات ایمنی به شهروندان ساکن این منطقه اطمینان خاطر را برای آنان به همراه داشتند.
سی خردادماه۱۳۹۵
akhbarkargari۲۴۶۸@gmail.com