آغاز پایان یاغی گری عشایری

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

دوم بهمن (٢ ڕێبەندان)  ١٣٩٩یادداشتی تحت عنوان “رمز گرامی‌داشت دوم بهمن” بەرشتە تحریر درآمد، با تغییراتی آن را منتشرمی‌کنم چرا کە اشارە بە دو نکتە مهم آن هنوز موضوعیت دارد: ١- نقطە آغاز پایان یاغێ‌گری عشایری(تحت نام کردایەتی). و٢- آغاز فعالیت حزبی و مدنی لائیک در کردستان.

١ –  پایان یاغێ‌گری عشایری(تحت نام کردایەتی):

در اواخر قرن ١٩میلادی، آغاز فروپاشی امپراتوری عثمانی و پوسیدگی حکومت قاجارآثار جوانەهای پیشا ملی در کردستان آغاز بە رشد کرد. اما در غیاب جامعە شهری(عدم گسترش سرمایەداری و صنعت) و عدم گسترش اقشار و طبقات شهری کە گسترانندە  پدیدە نوین “ملی” باشند، سرکشی عشایری در مقابل حکومت پوسیدە قاجار پدیدەای بنام (کوردایەتی) کە شکل مقلوب “ملی گرائی کُرد” است، با رهبری عشایر غیر شهری پابە زندگی اجتماعی وتاریخی ملت کرد نهاد. تاریخ نویسان و خبرنگارانِ در خدمت استعمار گران و حاکمان مستبد مرکز های (تهران، استانبول بعدها بغداد و دمشق)   تا توانستند بە حقنە کردن  این جعل تاریخی  و بە باور  درآوردن عمومی آن کوشیدند، و بمانند هر خرافە و دین خرافی  همچون باستانی بودن “ملت “! و…در بباور درآوردن آن  بنا بر عرف منطقە کوتاهی نکردند کە متاسفانە جایگیر شد و فرهنگی عشایری بجای واقعیت “رشد فرهنگ ملی”` شناختە شد. اکنون زمان آن رسیدە است مسئلە ملی و رخسارە واقعی آن را از زیر آوار بازدارندە و ارتجاعی عشایری درە آوردە و در جای مناسب خود کە زیبندە قوارە انسانی و آزادیخواهانە این ملت است قرار گیرد.  میشود گفت کە توان آزادی‌خواهانە، همراە با ملل تحت ستم دیگر ایران در تقابل با شوینیسم نژاد پرستانە (رضاشاهی) در گرو وحدتی مبارزاتی برای حل مسئلە ملی قرار دارد. (خوانندە را بە نوشتە دیگر نویسندە  :ناسیونالیسم درایران و حل مسئلە ملی در کردستانارجاع می‌ دهم)

کردستان از نظر نگارندە سرزمین بهم پیوستەای در خاور میانە است کە مردمان کرد در آن زندگی می ‌کنند از نظر جغرافیای سیاسی منطقەایست کە اسلام سیاسی بر زندگی اجتماعیش حکم رانی نمی‌کند.

از همان آغازپروسە شکل گیری کشورهای ایران وترکیە وعراق  و سوریە (پس از جنگ اول جهانی )، فرماسیون کنفدرالهای عشایری دیرپا در منطقە،  کە هنوز هم وجود دارند و نمونەهای بارز آن را در اقلیم کردستان و از آن واضح تر در مناطق عربی عراق، امارات و عربستان سعودی درقالب دولت کشورهای بسیار ثروت‌مند در ملغمە(آلیاژ)عشیرەای (فرماسیون پیشاسرمایەداری- درایران درقالب حکومت اشرافیت دینی) منطبق  و در خدمت سرمایە داری جهانی ، بە زندگی و اعمال قدرت ادامە می‌دهند.

چنانکە اشارە شد در خلاء شهر نشینی و تجدد،  طغیانهای عشایری بە سادگی در کردستان توانستند چهرە بەظاهر ملی بگیرند. نا گفتە نماند کە سیاست های خارجی وتسلط طلب با شناختی کە از مکانیسم عقب ماندە عشایر داشتند جهت مانع‌تراشی در مقابل رشد جنبشهای تودەای و آزادی‌خواهانە ملی تا هم‌اکنون هم پشتیبان و حامی ارتجاع پیشاسرمایداری در منطقە هستند.

می‌توان گفت کە دوم بهمن در کردستانِ واقع در کشور ایران نقطە آغازی بر پایان این یاغیگری بالباس ملی بود. اما فقط یک واقعە بود وبس!، ارتجاع موجود در منطقە بە زندگی نکبت‌بار خود ادمە داد.

خاور میانە کە یکی از سرچشمەهای رشد تمدن و  بستر تاریخ بشر بودەاست، تمدنهای سومر کلدە و بابل را شاهد بودە ، پروراندە موسی و عیسا و محمد  بودەاست، و در دوران کنونی با داشتن منابع و دخایر انرژی ، آب شیرین و از همە مهمتر منطقەای سوق الجیشی (ژئو پۆلتیک) در رابطە با جدال  سیاسی بین ابر قدرتها… منطقە ای‌است کە  حضور نظامی، سیاسی، اقتصادی دولتهای صنعتی(ابر قدرتها) بر آن تحمیل شدەاست.

نمونە ای از تاپێر عوامل خارجی در این منطقە کە استیلاگران سرمایە داری را بە پذیرش اندک تکامل مدنیت در منطقە واداشت، انقلاب اکتبر١٩١٧ بود، چراکە برای جلو گیری و سدی در مقابل این پدیدە نوین تاریخی  بە شکل‌گیری کشورهای خاورمیانە بە مثابە دوران جدید تاریخ (بعداز جنگ اول جهانی)   تن دردادند.

اگر قرار دادهای ١٩٠۵، ١٩٠٧، و ١٩١۵ لغو نمی‌شد بی‌گمان نقشە جغرافیای منطقە چیز دیگری بود. وکشور میراث قاجار هم همانند میراث عثمانی می‌بود واستیلای کامل ابر قدرت های سرمایەدارغربی در منطقە بە صورت دیگری می‌بود.

بنا بر این باز خوانی تاریخ معاصر خاور میانە و توجە بە حوادث،  آنچنان کە اتفاق افتادە نە آنچنان کە برایمان نوشتەاند ضرورتی خاص دارد.

٢ –  آغاز فعالیت حزبی و مدنی لائیک در کردستان.

  در أواخر قرن ١٩ وحکومت عبدالحمید دوم جنبش های ملی مستملکات عثمانی را بلرزە در آردە بود، خلیفە عثمانی برای حفظ استیلای خود سپاهی بنام حمیدیە بوجود آوردە بود. در کنار ارتش عثمانی بدون مقررات نظامی و اختیاراتی بیشتر. این سپاە از عشایر کرد مسلمان تشکیل شدە بود بە رهبری ” شیخ سعید نورسی” کە خودرا شاگرد سید جمال الدین افغانی می‌دانست و طالب تحکیم حکومت اسلام بود، این شیخ لقب “بدیعالزمان” بر خود نهادە بود، وبە قول خودش بایک دست تفنگ وبادست دیگر قرآن برای نجات خلافت عثمانی می‌جنگید. شێخ سعید نورسی بعد از جنگ عزلت گزید و بنوشتن عقاید و شرعیاتی (همانند تمام قطبهای اسلامی)  بە قطبی دینی برای کرد وترک تبدیل شد. اما بقایای سپاە حمیدیە، عشایری کە در جنگ اول برای خلافت عثمانی جنگیدە بودند، بعداز جنگ هم در رکاب “اتا تورک”  حوادث جانکاە ارامنە شرکت داشتند و یونانی‌هارا از خاک کشور کنونی ترکیە بیرون راندند، ودرواقع سپاهیان مسلمان عشایر کرد یکی از ستونهای بنیان گذاری حکومت فاشیستی اتا ترک بود.

واما جوانەهای  جنبش “پیشاملی” کرد بعداز جنگ اول خودرا نشان داد کە مهمترین آن قیام “شیخ سعید پیران” است(١٩٢٣).  پس از فرو ریختن حکومت عثمانی و تفسیم مستملکات آن  متفقین پروژەهائی برای تشکیل کشورهای جدید در نظر داشتند از جملە  پیشنهاد انگلیس برای ایجاد “کشور کردستان” کە در اجلاس “سور” در فرانسە بە تصویب رسید (١٩٢٠-١٩١٩)، اما در شهر لوزان سویس این پیشنهاد کنار گذاشتە شد(١٩٢٣)، در آن موقعیت در تقابل با پیمان لوزان بود کە شیخ سعید پیران بە شیخ سعید نورسی مراجعە می‌کند واورابە قیامی برای بدست آوردن مملکتی کُردی دعوت می‌کند، اما شیخ  نورسی ازاین کار امتناع می‌ورزد و “ملت” را مغایر با “امت” میداند و درواقع تکفیر می‌کند ، از آنجا کە اکثریت عظیم مسلمانهای تحت حاکمیت عثمانی(ترک وکُرد) ازجملە عشایر آن‌زمان تحت تاثیر شیخ نورسی بودند. رویگرداندن مسلمانها از جنبش ملی، اثر مثبتی بر  فعالیت سیاسی  واجتماعی در کردستان گذاشت چرا کە بری  بودن از آلایش دینی زیانهای کمتری را متحمل می‌شذ، و می‌شود گفت کە جنبش ملی در کردستان در واقع غیر دینی متولد شد.

این چنین بود کە از همان پایان جنگ اول چپها ، کمونیستها،لائیک ها و خلاصە غیر دینیها می‌توانستند  بە میدان بیایند و فعالیت اجتماعی خودرا در ارتباط با تودە مردم ، بە دور از تسلط اسلام سیاسی انجام دهند. با اشاراتی کە شد ملغمە یا آلیاژ طبقات و اقشار کهنە ونو فرهنگی می‌افرینند کە نە بەارادە وعمد کە زائیدە شرایط و وضعیت تاریخی است و طبعا در آغاز شکل گیری (ناسیونالیسم کرد) افسنەها و عقاید کهنە رگەای از اعتقادات را می‌آفریند.

شاید گفتە “جورج بوردو” مورخ معاصر فرانسوی کە می‌گوید:

“.. همە افسانە پردازی‌هائی کە منشاء ایدە ملت را تشکیل می‌دهند بی پایە نیست، این افسانە سازی‌ها نەتنها وجود گروه را تحکیم می‌بخشد بلکە ترکیب سیاسی آن را تقدیس وقدرتی کە در آن اعمال می‌شود را مطلوب و مساعد می‌سازد” .(پایان تقل قول) “انسیکلۆپدی یونیورسالیس1995”

این گفتە بە اعتباری بخشی از واقعیت را نشان دهد اما در شرایط حساس کنونی باز بینی واقعیات ضرورت حیاتی دارد و پناه بردن بە افسانەها و تخدیر روانی ممکن است مهلک هم باشد.

جان استاینبک  (١)، کە در رمانهایش خلاقیتی در روان‌شناسی اجتماعی بە نمایش می‌گذارد ، رمان “شرق بهشت” را با تصویری از درە سالیناس در کالیفرنیا آغازمی‌کند کە رودخانەای بەهمین نام در آن جریان دارد. ابتدا از چم و خم رودخانە و زیبائی‌هایش می‌گوید واز گلها و پروانە ها و قورباغە ها… . اما در پایان پس از توصیفات زیاد  می‌گوید :

” این رودخانە ابدا رودخانە خوبی نبود، ولی تنها رودخانەای بود کە داشتیم و بنا بر این همیشە در بارە اش لاف می‌زدیم ومیگفتیم  در زمستان سرد و نمناک، چە خطر ناک است! ودر تابستان خشک، وچقدر خشک است!..  اگر آدم در دنیا فقط یک چیز داشتە باشد ناچار است در بارەاش لاف بزند، شاید هر چقدر آدم کم‌بود داشتەباشد بیشتر مجبور است لاف بزند!.” (پایان نقل قول)

سالها سپری می‌شوند و سال‌یادهای تاریخی تکرار میشوند، مواردی وجوددارد که‌ هرچه‌ از مبداء اتفاقات تاریخی دورتر میشویم، پروسه‌ای که‌آن حادثه‌ مورد نظر را بوجود آورده‌ به‌فراموشی سپرده‌ میشود و حادثه‌ مورد نظر تقدس و الوهیتی پیدا میکند که‌ گاها بسان معجزه‌ای ویا اتفاقی نا ممکن جلوه‌گر میشود وسایه‌ بر درک تاریخی آن می‌افکند.

   دوم بهمن  در چنین شرایطی خاص کە بر خاستە از خیزشی تودەای نبود. یا می‌توان گفت نطفەای بود کە خیلی زودتر از موعدش بە دنیا آوردە شد.

جنگ جهانی دوم، اروپا را در نوردیدە بود، تاثیرمقاومت کمونیستها چه‌ ارتش سرخ وچه‌ کمونیستهای اروپای شرقی وچە کمونیستهای غرب اروپا، نهضت مقاومت فرانسه‌ و مبارزات ضد فاشیسم در اسپانیا، حماسه‌ هائی درمقابله‌ با فاشیسم آفریدند کە روشنفکران وآزادیخواهان جهان را به‌حرکت درآورده‌ بود،  متفقین علیه‌ هیتلر به‌ کشور به‌ظاهر بی‌طرف  ایران اما طرفدار آلمان نازی وارد میشوند، بدون کوچک‌ترین عکس العملی.

این اشغال سادە، ازطرفی ناشی از قوام نایافتگی وبی‌مایگی ارتش شاهنشاهی بود، و از طرف دیگر بی تفاوتی تودە مردم را نشان‌ داد، کە بیان کنندە جدائی نیروهای حکومتی از توده‌ مردم  بود (دولتی بی ملت را بنمایش گذاشت )، به‌ عبارتی شکل نگرفتن احساسات ملی ایرانی«یگانە» درمقابله‌ با نیروی “بیگانە” را آشکار کرد. متفقین، انگلستان از جنوب وارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی از شمال وارد کشور ایران شدند.

در نواحی شمال غربی ایران (آذربایجان)و منطقه‌غرب کشور(بخشی از کردستان)جوانه‌های شکل گیری ملت های ترک وکرد که‌ در فروپاشی دولتهای عثمانی و قاجار آغاز به‌ رویش کرده‌بودند، موجودیت خود را نشان دادند. (بخشی از مناطق کرد نشین، کە منطقه‌ مکریان تااشنویه‌ و ماکورا دربر میگرفت و تحت نظارت  ارتش سرخ بود این پدیدە امکان بروز پیدا کرد.ولی مناطق سنندج،کرمانشاه‌ وایلام که‌ تحت استیلای انگلستان بود این پدیده‌ امکان بروز پیدانکرد، بروزجنبش های ملی دراین بخش از کشورنشان داد که‌ تلاش دوران رضاشاهی برای بوجود آوردن یک ملت یک پارچه‌ “ایرانی بر محور زبان فارسی” ناموفق بوده‌ است، و اکنون این واقعە تاریخی به‌ وضوح کثیرالملله‌ بودن کشور ایران را عیان کرد.

    ناتوانی نیروهای سرکوبگر دولت مرکزی ایران در منطقه‌ غرب کشور وحضور ارتش سرخ ، رفت و آمد های فرهنگی و سیاسی به‌ باکو(آذربایجان شوروی) را امکان پذیر ساختە بود، وآشنائی با فرهنگ جدید ونوین ضد فاشیسم گسترش پیداکرد.

شخصیت برجستە ویکی از بنیان گذاران کومەلە ژ.ک.”بیژن٢”(زندە یادعبد الرحمن ذبیحی) در نشریە “نیشتمان”   شمارە ٢ مهر ماە ١٣٢٢در مقاله‌ ای زیر عنوان “ما و مردم” مینویسد:

“…گرد وغبارتبلیغات وپروپاگاند زهرآگین فاشیست‌ها رخسار بی غبارکردستان راهم مانند بیشتر کشورهای جهان آنچنان تاریک گردانده‌بود کە هنوز هم آثار آن برجاست.

مبلعین نازی درعراق وایران در حال گل‌آلود کردن  فضای سیاسی این کشورها بودند ، بیشترین تبلیغ خود را در کریه نشان دادن چهرە کمونیسم  و کمونیستها بکار می‌بردند…. آنچنان توهمی بوجود آوردە بودند  کە با شنیدن اسم شیوعی(بلشویک) [تودەای] کسانی بودند کە چهرە در هم کشیدە وبر می‌آشفتند.

با آمدن ارتش سرخ بە کردستان، [اردوی ارتش سرخ] آنچنان رفتار ومنشی از خود نشان داد کە تمام تلاش مبلغین هیتلری برباد رفت، ولی بازهم  کسانی‌ پیدا می‌شوند کە مغزشان بازیچە تحریکات و دروغ‌‌پردازی‌های فاشیستها باقی‌ماندە است. کسانی ازاین تهی مغزها که‌کتاب”هدیه‌” وشماره‌ اول “نیشتمان” را خوانده‌اند وهواداری وتمایل مارا به‌ حکومت شوروی دیده‌بودند، گفته‌بودند که‌آرمان جمعیت ژ.ک. ترویج مرام کمونیزم است، این گفته‌ بیشک از منبع تبلیغات فاشیستها سرچشمه‌ می‌گیرد، وگرنه‌ ماکمونیست نیستیم واگر کمونیست هم باشیم جای هیچ اعتراضی برای مردم نیست دراین رابطه‌ هیئت مرکزی جمعیت بیانیه‌ رسمی را انتشار خواهد داد…”  (پایان نقل قول)

چند سطر فوق بیان شرایط منطقه‌ ایست که‌ اثری از وجود کار خانه‌ ویا کارگاههای صنعتی  در آن نیست، یعنی در فضائی که‌ بجز تولیدات بسیار ضعیف کشت و زرع سنتی و دام‌داری، تجارت و کاسب کاری جزء،  کمترین اثر سرمایه‌داری درآن  منطقە به چشم نمی‌خورد ، در منطقه‌ای که‌ هنوز عشایر وشیوخ سلطه‌ اجتماعی وسیاسی داشتند، در چنین شرایطی کۆمه‌ڵه‌” ژ.ک” متولد شد.   دراین برهه‌جوانانی روشنفکر و پرشور دست به‌ اقدامی انقلابی زدند وبرای اعلام بدست آوردن حق تعیین سرنوشت ملت کرد،  اقدام به‌ بوجود آوردن تشکیلات به‌ معنای مدرن و شهری آن زدند (تشکیلاتی مخفی با اسمهای مستعار دارای ارگان تبلیغی”نیشتمان”…)هرچند عمر این حرکت کوتاه بود و بنا به‌ مصلحت زمان( بنا بە پیشنهاد و سفارش حکومت شوروی)  با انحلال کومه‌ڵه‌ “ژ.ک”  حزب دموکرات به‌ مثابه‌ حزبی با برنامه‌ و اساسنامه‌ و…غیرە بوجود آمد. اهمیت مسئله‌ اما، در این‌بود کە آغازی بود بر پایان یاغی‌گری های طائفه‌ای، قبیله‌ئی و قومی نهادینە شدە.

در این‌جااست که‌  بوجود آمدن حرکت سیاسی جدید در کردستان ایران اهمیت پیدا می کند  و علی‌رغم تمام کم وکاستی ها، از جمله‌ نبود کادرهای درس خوانده‌ شهری که‌توان اداره‌ اموررا بە شیوە جدید داشته‌ باشند وهم چنین تکنسین ها و مهندسین و…غیرە که‌ سازما‌نده جامعه‌ نوین شهری باشند، در اوضاع آنزمان سنت مبارزه‌ مدنی ولائیک(سکولار)  این چنین قدم بە عرصە وجود نهاد.

مبارزه‌ برای حل مسئله‌ ملی از دست طوایف کوه‌ نشین بیرون آمده‌ بود.‌ تا آن زمان “کوردایه‌تی”آمیزەای بود از یاغیگری عشایری درزیر چتر خواست ملی و تبعیت از شیوخ متشرع و پیران طریقت، کە توانستە بودند در غیاب نیروهای بالندە اجتماعی بر موج آزادیخواهی ملت کرد سوار شوند. از پایان جنگ اول تا پایان جنگ دوم بنا بە آمیزە حرکت اجتماعی ورشد پدیدە ملی همراە با فرهنگ و روش های ارتجاعی دینی کە  در غیاب مدارس جدید  مکاتب آخوندی سنتی بە عمرخود ادامە می‌دادند  معمولا بپایان رسانندەگان مکتبهای سنتی “ملا” نامیدە می‌شدند اما هر آینە بە فکر فعالیت سیاسی کە معمولا خواست ملی در صدر آن بود می‌افتادند از سلک و روش “ملا”ئی دور می‌شدند، و بە لائیسیتە و مدنیت نزدیک می‌شدند.

     رمز پیشرفت و شکوفائی مبارزه‌ دموکراتیک حل مسئله‌ ملی  در کردستان مرهون  “حرکت مدنی لائیک” است.

   میبینیم که‌  جناب قاضی محمد متشرع  در سلک سیاسی، لباس سویل می‌پوشد و دیگران به‌ تبعیت از اوضاع آن‌زمان چنین می کنند .

صحبت از آموزش بە سبک مدرن  می‌شود و بە حق سواد آموزی و شرکت زنان در مسائل سیاسی، بە مثابە حقوق پایەای نگریستە می‌شود . لازم بە یاد آوریست کە آموزش دختران در مناطق شهری کردستان مثل کرمانشاە و سنندج و سقز سالها بود کە دختران بە مدرسە میرفتند مثلا در سنندج ١٣١٣ دبیرستان دختران(مستورەاردلان) افتتاح شدە بود. اما  برای آن بخش از کردستان پدیدەای تازە و پیشرفتە بود.

این جهش فکری، تبدیل بە فرهنگی می‌شود کە بعد از شکست و از بین رفتن (جمهوری کردستان در مهاباد)  چنانکە اشارە شد، باوجود نبود مدرسه‌ (دبستان)، کودکان و جوانانی کە راهی مکتب ها میشدند، پس از اتمام تحصیلات مکتبی اگربه‌ رتبه‌ ملائی (جیزی در حد حجت الإسلام در تشیع)هم میرسیده‌اند، هرآینە این درس خوانده‌های مکاتب دینی، قصد فعالیت سیاسی داشته‌اند لباس فقاهت را به‌ کناری گذاشته‌ اند، و همانند یک شهروند به‌ فعالیت سیاسی پرداخته‌اند.  کم نیستند مبارزین چپ و کمونیستی که‌ پیشوند ملا را بانام خود دارند. چنانکه‌ اشاره‌ شد این “روش” پسندیده‌ منطبق باحرکت متکامل اجتماعی، پدیده‌ ایست که‌ یاری رسان مبارزین دموکرات –لائیک ، چپ وسوسیالیست در کردستان شده‌ است. به‌ عبارتی خواست حل مسئله‌ ملی در کردستان ، مبارزه‌برای احقاق حق تعیین سرنوشت به‌ شیوه‌ لائیک و دمکراتیک است که‌ شکوفائی مبارزه‌را تضمین کرده‌است. ومی‌بینیم علی‌رغم عدم رشد صنعت و خدمات شهری مناسب ونبود‌انکشاف مبارزات طبقاتی چشم گیر،  نیروهای مبارز چپ و سوسیالیست ستون اصلی مبارزات دمکراتیک علیه‌ جمهوری اسلامی را تشکیل می‌دهند واین امر چیزی نیست جز اثر اعجاب انگیز جدائی دین از حرکت سیاسی.  این آن رمز پدید آمده‌ بعداز جنگ جهانی اول است که‌ بصورت “فرهنگ سیاسی” درجنبش انقلابی خلق کرد نهادینە شدە  است که‌ جای خود دارد آن را گرامی بداریم.

می‌بینیم، تحت تاثیر شرایط جهانی این واقعە تاریخی امکان بروز پیدا کرد وگرنە در همان ایام کوتاه  کمبودهای جدی‌ چشم‌گیربود. حتی از نظر نظامی بجز زندەیادان، میرحاج احمد طاهر، مصطفی خوشناو، عزت عبالعزیز و… از کردهای عراق(حزب هیوا)دانشکدە های نظامی را در عراق گذراندە بودند، ازکادرهای ورزیدە درس آموختە دانشگاە دیدە در کردستان ایران خبری نبود. از روشنفکران آکادمیک و تئوریسن دیگر جای خود دارد.

مطلبی ازنشریە “کوردستان”  ارگان حزب دمکرات آن زمان سال اول شمارە ٧٧ (٢۴ مرداد ١٣٢۴)  گوشەای از شرایط آن زمان را بازگو می‌کند.

“در سوگ برادر ازدست رفتەام”

   برادر عزیزم(م)ای‌کاش خبراز قلب اندوهگین من داشتی، اشک خونینم را می‌دیدی، ماتمی را کە برجای گذاشتەای، غبار تاریک برباد رفتن آرزوهایمان بر آئینە امید نوجوانانی  است کە حقیقت و آزادی را فهمیدەاند.

برادر عزیزم؛ چگونە فراموشت کنم؟ سال گذشتە کە جنبش بارزان فرا روئیدە بود، در شهر(و) تورا دیدم، [پیش ازآن هرگز ندیدە بودمت]، ازطرف رفیقی از کردستان ایران، برایم چند نسخە”نیشتمان” هدیە آوردە بودی، از صحبتها و اندیشەات بوی جوانی وخونگرمی و شهامت بە مشام می‌رسید. حرفهایت چە دلنشین بود، از کومەلە، از پیشوا می‌گفتی، می‌گفتی: مژدە بدە کە بە این زودی‌ها چشممان بە دیدن پرچم سەرنگ کرد برافراشتە در مهاباد روشن خواهد شد.

تو درعراق تحت تعقیب بودی اما ترسی بەدل راه نمی‌دادی ومی‌گفتی من کار خودم را کردەام[کاری کە می‌بایست انجام دادە ام] بگذار دست‌گیرم کنند، اعدامم کنند، ترسی ندارم. در دور دستهای جنوب عراق بودی کە خبر برپاشدن حکومت کردستان را شنیدی، ازآنجا بە سابلاغ[مهاباد] آمدی.

وقتی کە می‌دیدمت هیچ‌گاە خندە از لبانت دور نمی‌شد برق شادی در چشمان سبزت می‌درخشید ومی‌گفتی :[ووردی] نمردیم و اهتزاز پرچم کردستان و برپائی حکومت کردستان را دیدیم، کاش این پرچم بر فراز کوه‌های آرارات ، کرماشان ، سرای سلیمانیە و همە شهرهای کردستان بزرگ بەاهتزاز درآید، ولی دریغا کە این آرزوی معصومانەات بە‌زیر خاک رفت، دنیائی از احساسات پاک بودی.  وقتی‌کە نوشتە ای[متنی در حجم کوچک]را از کیف پولت درآوردی، خوب نگاە کردم، دیدم هشت تومان پول داری، ازت پرسیدم چکار می‌خواهی بکنی؟ در جواب گفتی: حاضرم “پیشمرگه” بشوم و در راه آزادی کردستان جان فدا کنم، تقاضای “پیشمرگە” شدن کردی، اما پشت گوش انداختند، چرا کە در این کار بسیار کار آمد بودی! خواستی معلم بشوی غیر ممکن بود چراکە تا بی‌سوادها هستند، کار بە باسواد ها دادە نمی‌شود! تقاضای تلفن‌چی‌گری کردی، آن‌هم دچار اگر واما شد، باتمام این‌ها یک بارهم روی ترش نکردی و ندیدم خم بە ابرو بیاوری. تا روزی کە  در خیابان تورا دیدم با دوگردە نان خشک در دستت، فهمیدم در چە حالی هستی اما دریغ کە یک هفتە بود ،جیبهایم رەنگ دەشاهی پول سیاە را ندیدەبود، پرسیدم بالاخرە دستت بە جائی بند نشد؟ آه سردی کشیدی  و گفتی: مثل اینکە نمی‌خواهند کاری بەمن بسپرند، سر می‌دوانند و طفرە می‌روند، وقتی تقاضای کار می‌کنم انگار کە متقاضی ریاست کل هستم[پاشایتی].

چهار روز گذشت، انگار گم شدە بودی! غروب روز پنجم از دور دیدمت، چوب‌‌دستی در دست داشتی، با پشتی خمیدە قدم بر می‌داشتی، چهرە سرخ گل انداختەات بە زردی لیمو گرائیدە بود، کلمەای اگر می‌گفتی، دوبار نفس تازە می‌کردی. آری، ازنا امیدی، گرسنگی، بی خانمانی و نبود بهداشت بە (تیفوس، تیفوئید) مبتلا شدە بودی، فقط توانستم بگویم: نومید مباش! پایداری کن! بە آرزوهایت می‌رسی!. چهار روز دیگر از دیدەها پنهان ماندی اما برای من پنهان شدن ابدی بود، دیگر بار ندیدمت،  در بیست‌سالگی بدون امکانات، بدور از پدر، مادر، دوست و قوم وخویش، درگوری تنگ و تاریک آرمیدی، حسرت بیست سالگی را بە خاک سپردی، چراغ اقبالت خاموش شد، هزار ویک آرزو در دل داشتی  و ناکام رفتی. خودت را برای یک زندگی کام‌روا آمادە کردە بودی، دریغا  درخت امیدت بە ثمر ننشست. بعد از چهار روز حکم استخدامت رسید، وا اسفا نوش‌دارو بعد از مرگ سهراب آمد.

برادر عزیزم(م) تنها تو نیستی کە از گرسنگی جان باختی، هزاران مثل تو در نهایت فقر و بیخانمانی  در راه آزادی جان باختند.  دیگرانی هم راه تورا در پیش دارند، زمستان کە بیاید میهمانان زیادی  خواهی داشت، تو کفش داشتی، لباس قشنگی بەتن داشتی، ولی باید بدانی، آنهائیکە زمستان می‌رسند لخت و عور خواهند بود، افسوس کە در هنگام خاموشیت درکنارت نبودم با این چند بیت دلت را تسکین می‌دهم.

تا زمانی‌کە کهنەپرستی بر جاست                     رهائی از ذلت و خواری کردها پایان نخواد گرفت

تا زمانی‌کە جلادان و جاهلان برجای باشند          رهائی کرد از دست بیگانگان میسر نخواهد شد

تا زمانی‌کە کار بە دستان، این‌چنین باشند               کردستان این چنین سرگردان خواهد ماند

تا زمانی‌کە سرمایەداری برجاست                       ملت بیچارە رنگ رهائی نخواهد دید   

                                                                         برادرت “ووردی”  (پایان نقل قول)   

پس از بازگشت ارتش سرخ بە شوروی،  جمهوری کردستان کە از هر نظربسیار ضعیف تر از جمهوری آذربایجان بود، چە از نظرنظامی و اداری، چە تنظیمات حزبی و بالاخرە کادر های ورزیدە‌ای کە توان ادارە نظمی نوین را داشتە باشند. واز همە مهمتر حکومت آذربایجان توانستە بود پارلمان انتخابی برقرار کند ولی در کردستان این مهم بە انجام نرسیدە بود. در هر حال هردو  جمهوری کە در شرایط جهانی مناسبی کە پیش‌آمدە  بود سر بر آوردە بودند، نتوانستند قوام یافتە و برسر پای خود بایستند، و همچنان تابعی بودند از وضعیت سیاسی شوروی.

درآن برهە سیاست شوروی برعدم ادامە کمک بە فرقە دمکرات درآذر بایجان و حزب دمکرات در کردستان قرار گرفت ، و حتی بعد از خروج سپاه سرخ عدم مقاومت را بە این دوجریان توصیە کرد، متاسفانە این دو جنبش، خود قادر بە حفظ شرایط بوجود آمدە نبودند، وهمانند شکوفەهای شکفتە در هوای استثنائی معتدل زمستان بودند که طاقت بازگشت سرمارا ندارد و گاها درخت را هم بی‌ثمر می‌کند. مهم وجود درخت و قابلیت شکوفە دادن است کە وجود داشت.

        چنانکە اشارە شد تاثیر این واقعە سبب شد کە سطح حرکت‌های جداگانە وپراکندە “پیشا ملی” در مسیر گسترش و شکل‌گیری مبارزات آزادی‌خواهانە و دمکراتیک ازجملە حل مسئلە ملی در راستای دوران جدید قرار گیرد( مبارزات سازمان یافتە مدنی).

استقرار مجدد حکومت مرکزی ایران موجی از نا امیدی، رعب و وحشت بوجود آوردە بود.

آقای صارم‌الدین صادق‌وزیری در بخشی از خاطراتش(کتاب “دفاع از دو چهرە برجستە جنبش ملی کرد” صفحە ۴٩) تحت تیتر “تجدید فعالیت حزب دموکرات کردستان” چنین می‌‌نویسد:

” در بهار یا تابستان ١٣٢۶ بود روزی رفقا رحیم سلطانیان و رحیم خرازی بە منزل ما آمدند و ضمن دیدار آظهار داشتند کە پس از سقوط جمهوری مهاباد و اعدام سران آن و دستگیری وزندانی کردن بسیاری دیگراز فعالان آن حزب، ما یعنی عدەای از جوانان مهابادی کە سابقە فعالیت سیاسی داشتیم گردهم‌آمدیم و بر آن شدیم کە بار دیگر حزب را تجدید سازمان کنیم و نگذاریم کە مردم بیش از این نومید و سر گشتە شوند. …

… بە آنان قول دادم کە در کنارشان باشم از کمک و همراهی بە آنان دریغ نکنم. شاید پس از دو یا سە هفتە یا یک‌‌ماه پس از این ملاقات بار دیگر متفقا بە تهران نزد من آمدند و گفتند ما نامەای بعنوان ژنرالیسم استالین نوشتەایم و طی آن از ایشان کسب اجازە کردەایم کە در کار تجدید تشکیلات حزب دموکرات کردستان اقدام کنیم می‌خواهیم این نامە را برای ایشان جهت کسب اجازە ارسال داریم. … “(پایان نقل قول)  و در ادامه به ملاقتی مشکوک و بی نتیجه بودن آن اقدام اشاره می شود.

اشارە بە این موارد برای نشان دادن این امر است کە در مقایسە با شرایط امروز کردستان، میزان رشد و انسجام مبارزە را روشن‌تر ببینیم.

متاسفانە دراین دوران تک قطبی جهانی، نە تنها در کردستان کە در دنیا ارزشها وارونە شدەاند و پردەای از یاس و ناامیدی بصورت پردە ساتری برارزشهای مبارزاتی و سوسیالیستی، ارزشهائی کە تکامل و آسایش بشررا مد نظر دارد، کشیدە شده است.

  درهر حال خارج از باور ویا تعریف این و آن از مقولە “ملت”، امروزە موجودیت “ملت کرد” خود را نشان دادە است، و نیروئی بالقوە برای رفع ستم ملی در کردستان وجود دارد با پذیرش این واقعیت می‌رسیم بە موئلفە هائی کە این پتانسیل سیاسی بالقوە را بە بالفعل تبدیل می‌کنند.کە عبارتند از:

  ١ –  خود را کُرد دانستن “کرد بودن” کە مقبولیت عام یافتە است، چندین نسل است کە “کُرد “بە دنیا می‌آیند! (احساس هویت و شخصیت می‌کند،  در مقابل هر نوع تسلط گرائی مرکز مقاومت نشان می‌دهد وبەواقعیتی ملموس بدل شدەاست)

٢ –  بە‌وجود آمدن سازمانها و احزاب سیاسی فعال با دیدگاههای روشن‌تر منتسب بە طبقات واقشار جامعە، وبالاخرە توده عظیم مردم بنابە دید‌گاە وموقعیت های طبقاتی‌خود،دراین مورد ابراز وجود مینماید(اعتصابهای عمومی و ابراز نارضایتی های کوچک و بزرگ اما تعطیل ناپذیر، تفاوتهائی با مبارزە در مناطق دیگر ایران را نشان می‌دهد، کە بروزات ملی را بە روشنی می‌شود در این حرکات جمعی مشاهدە کرد، و چون این پدیدە سیاسی، حاوی پتانسیل اجتماعی نیرو مندی است، مورد  سرکوب واعمال قدرت  قرار دارد. (امنیتی شناختە شدن استانهائی کە مردمان کُرد درآن زندگی می کنند نشان دهندە خشونت مرکز نسبت بەاین ملت است. چە درزمان پهلوی و چە در حکومت دینی این پدیدە بە واقعیتی غیرقابل انکار تبدیل شدە است)

درکردستان ایران پس از سرکوب جنبش در آذرماە ١٣٢۵(1946) برای سالها حرکت اجتماعی قابل روئیتی بوقوع نپیوست. [بجزبازتاب وقایع سالهای پس از کودتای عبدالکریم قاسم (١٣٣٩) ١٩۵٨آغاز مجدد جنبش ملی در کردستان عراق ویا ١٣۴۶ ۴٧_1968 -69) (کمیتە انقلابی حزب دمکرات کردستان ایران) کە تشابهی با انشعاب سازمان انقلابی حزب تودە ایران از حزب تودەایران داشت، اثری از حرکات سیاسی قابل دیدن وجود ندارد. واما در سالهای (1978\1979) همراه با قیام ١٣۵٧ ایران، در کردستان بە دلیل وجود وتداوم فرهنگ مبارزاتی رها از سلطە دین خیزشی آزادی‌خواهانە مجددا پا بەعرصە وجود نهاد، کە علیرغم لشکر کشیها و درندگی های حکومت فاشیستی – دینی ایران، این خیزش در قالب جنبش مقاومت خلق کرد،لا ینقطع بە موجودیت خود ادامە دادە است.

لازم است گفتە شود کە دراین مرحلە نە با یک تداوم بلکە با یک با لندگی چشم‌گیری روبروهستیم  در واقع اگر در سال‌های 40 میلادی (٢٠شمسی)  تازە صحبتی از آزادی های دمکراتیک ویا حقوق زنان بە میان آمدە بود. اکنون خود زنان هستند کە دوش بدوش مردان حقوق انسانیشان را می‌طلبند. در این دوران روشن شدە است کە نمی‌شود از دمکراسی سخن گفت و رفع ستم ملی را مطرح نکرد، و بە همین گونە نمی‌شود از رفع ستم ملی سخن‌راند ولی از برابری حقوق زن ومرد و هم‌چنین از حقوق دمکراتیک و حد اقل امکان زندگی اکثریتی بیش از ٨٠ درصد از جامعە کردستان کە جملگی کارگر و زحمتکش و ازلایەهای محروم جامعە هستند سخن نگفت.

درآن دوران ورود ارتش سرخ سبب شد کە فشار پلیسی حکومت ایران زندگی مردم را تهدید نکند، در نتیجە موج آزادی‌خواهی کە بازتاب  مبارزە علیە فاشیزم  بود در این سرزمین برپا شود و اولین قدم‌ها بسوی مبارزات نوین، برداشتە شود، اما تاثیر همان وابستگی بە شرایطی کە فقط با وجود ارتش سرخ ممکن بود، شکست محتومی را بە دنبال داشت. در آن دورە تاثیر عوامل خارجی، کاملا تعیین کنندە بود، مولفە ای کە زمینە را برای ابراز وجود جوانەای کە وجود داشت، آمادە کرد نە پدیدەای برآمدە از رشد مبزرزەای شهری و مدرن. این پدیدە تصنعی هم نبود زیرا بدون زمینە مسئلە ملی و جوانەهای پیشا ملی در سرزمین کردستان، بی گمان چنین وقایعی بوقوع نمی‌پیوست. اما در این دور، همراه قیام و پس ازآن شاهد بالندگی مبارزە ای هستیم کە از اعماق جامعە با آگاهی نسبی بە سرنوشت خود بە میدان آمدە اند، واثری از تاثیرات خارجی در آن وجود ندارد.

تفاوت اساسی نارس بودن آن زمان بابالندگی نسبی اما هنوز جوان  این زمان را به خوبی می‌توان دید، در آن دوران، جنبش همە گیر تودەای کە سرتاسر کردستان را فرا گیرد وجود نداشت، ولی امروزە تودە ای بودن جنبش مقاومت خلق کرد، ویا بە اعتبار مبارزینی کە در جهت تغییر روابط اجتماعی می کوشند، جنبش انقلابی خلق کرد، کاملا واضح است. جنبش انقلابی خلق کرد در کردستان ایران، با وضعیت آن زمان، قابل مقایسە نیست ونشان‌دهندە تکامل و رشد سیاسی ملت کرد و بوجود آمدن احزاب و سازمانهای سیاسی در این منطقە است. نشان دیگر بالندگی این دوران این‌است کە از همان ابتدا بە روشنی تفاوت احزاب یا سازمانهائی کە برای جوابگوئی بە خواست های جنبش، باز سازی شدند ویا بە میدان آمدە بودند آشکار است، دستە ای (حزب دمکرات شاخص آن است )برای شرکت در حکومت، با تلاش دیپلماتیک بە میدان آمدە بودند، و دستە دیگر  جواب بە خواست جنبش را در تلاش برای دگر گون کردن روابط اجتماعی وبرقراری سیستمی دمکراتیک می‌دیدند و تاکتیک های دیپلماتیک را برپایە وفاداری وحفظ این اصول قرارمی‌‌ دادند (کومەڵە مظهر این شیوە رادیکال بود).  واقعیت نشان داد کە علیرغم مخالفت‌های شدید متمایلین بە پذیرش حکومت ، تا زمانی کە شرایط مساعد بود، تبعیت از تاکتیک های رادیکال و انقلابی چشمـ‌گیر بود.                                  

نپذیرفتن حکومت اسلامی(دینی)، گسترش مبارزە وتودەای شدن مقاومت در برابر حکومت اسلامی، تجربە اشکال تکامل یافتە مبارزات مدنی، درسالهای اول بعد از قیام( تلاش در بر پائی شوراهای شهر، تحصن ها، کوچ بزرگ مریوان، مقاومت ٢۴ روزە شهر سنندج اریبهشت١٣۵٩سنبل عدم پذیرش حکومت دینی بود)، مقابلە قهرمانانە پیشمرگە پس از هجوم حکومت اسلامی و پدید آمدن جنبش مقاومت خلق کرد نمونە های این روند هستند.

حملە حکومت عراق بە ایران و بە حرکت درآمدن ناسیونالیسم ایرانی رضاشاهی(فاشیستی) در پشتیبانی از دولت جدید یکی ازعوامل بنیانی و موئثر در تحکیم حکومت اسلامی ایران  وتوان سرکوب جنبش آزادی‌خواهی ملت کُرد بود.  وتوانست مانع پیروزی جنبش مقاومت خلق کُرد باشد. این جنبش بە دلیل جوان بودن و نداشتن امکانات مادی(تسلیحاتی و لجستیکی) توان ادامە نبرد در برابر دولت انسجام یافتە ایران را نداشت و نیروهای درگیر با حکومت ایران در حد حفظ نیرو بە خارج ازمرز ایران عقب نشینی کردند. و بە موجودیت خود با اندک امکانات ناکافی، ادامە فعالیت  داد اما انقطاع در تلاششان بوجود نیامدە است.  بە دور از واقعیت نیست کە بگوئیم پیامدهای قیام ١٣۵٧ گام تعیین کنندەای  بود کە پرۆسە تبدیل”مردم کردستان” بە مثابە ملت را بە انجام رساند. پروسەای کە از هنگامەی جنگ اول جهانی جوانەهای “پیشاملی”، آن شروع شدە بود.

حملە دولت صدام بە ایران آخرین گام انسجام  فقط “بخشی از مردم کشور ایران  درقالب ملت ایران” را تثبیت کرد( یگانگی در تقابل با نیروی بیگانە) . ونشان داد کە  پروسە “دولت- ملتی” کە از اوایل مشروطە آغاز بە وجود آمدن کردە بود و تلاشش فراگیر شدن برزمینە کشورتحت حکومت قاجار و بر محور زبان فارسی  بود، بە عبارتی  پروسە شکل گیری دولت یگانە بەانجام نرسیدە پایان یافت، وبە نهایت خود رسید، ودیدیم کە در پهنە کشور ایران، درواقع موجودیت ایالات و ولایاتی کە در قانون اساسی مشروطە بر آن پای فشردە شدە بود ولی نادیدە گرفتە شد اکنون در قالب کشوری کثیرالملە بەڕوشنی خود را عیان کردەاست.

در بخشهائی از کشور ایران کە از ثمرە بوجود آمدن  ملت(ایران) بی بهرە بودند بخوبی درحاشیە بودن خودرا حس کردند .  جنبە دیگر این واقعە تاریخی این بود کە با تحکیم  حکومت اشرافیت روحانی(دینی)،  مشروطە بەخاک سپردە شد.

در عکس العمل تودەای  این بار درقبال حملە دولت عراق (“نیروی خارجی”)، برعکس بی‌تفاوتی مردم (حرکت اجتماعی) در تغییرات انتقال حکومت از قجر بە پهلوی، یا شهریور  در ١٣٢٠ و تغییر حکومت از پدر بە پسر حضور ناسیونالیسم (متاسفانە عظمت طلبی رضاشاهی) چشـم‌گیر است.

ناگفتە نماند کە دوارن سالهای ١٣٢٩ تا ١٣٣٢تلاش بنیادینی برای شکل‌گیری “دولت – ملت” ایران صورت گرفت کە آن هم  باوجود حرکت بزرگ “ملی کردن صنعت نفت” نتوانست بە یگانگی “ملی” دست یابد چرا کە کثیرالملە بودن ایران شکل گرفتە بود، پیروزی ملی کردن نفت می‌توانست گامی باشد در دوستی بین ملل کشور ایران، کە آن هم با کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ و بازگشت شوینیزم رضا شاهی این پروسە عقیم شد.

بررسی تمام این اتفاقات تاریخی مقولە هائی هستند کە می‌توان با بازبینی و درس‌آموزی از آنها راه را برای یافتن راه حلهای ممکن هموار کرد. واین مهم فقط با تلاشی پیگیر و خستگی ناپذیر درآگاهی دادن بە تودەها امکان پذیر است. در واقع  اگر خیزش سرتاسری در کردستان درسال ١٣۵٧(1979) بە دلیل وجود تشکل های مخفی توانست ثمری آنچنانی ببار آورد.  در آن زمان موجودیت جنبش ملی درکردستان شناختە شدە نبود، ولی امروز تداوم و بە ثمر رسیدن این جنبش در دستور کار است. شکل و فرم فعالیت مخفی دگر گون شدە واشکال گونە گونی را در قالب فعالیت های مدنی بە خود گرفتە است. اکنون بە دلیل گسترش وسایل ارتبات جمعی ارسال اخبار وباز تاب نظرات سیاسی  گسترش مبارزە امکان پذیر است.

اما حفظ ارتباطات مخفی و آمادە شدن برای شرایط برآمد انقلابی محتاج بە تاکتیک های زیرکانە جدید دارد. کە این کاری است کارستان و بدور از هیاهوی دیپلماتیک! ویا متکی بە قدرتهای دولتی (چە ایرانی و چە خارج ازایران).

اکنون با خیزش انقلابی (ژن –ژیان- ئازادی/ زن-زندگی- آزادی)  سیر تکاملی مبارزە را روشن تر می بینیم  این شعار جادوئی  پردە های ساتری را کە در متن فوق بەآن اشارە رفتەاست را کنار زدە و با ایران واقعی مرکب از مردمانی گونەگون و گلستانی از فرهنگهای تمدنی انسان در وحدتی مبارزاتی برای ساختن آیندەای انسانی کە زنِ رها از اسارت مرد سالاری وزندگی بایستە و درشان انسان . پیمودن راە برای رسیدن  بەدورانی بدور از استثمار را نشان می‌دهد واین امر میسر نمی‌شود مگر در پناە آزادی انسانها از تمام قیود نکبت بار تعصبات دینی و عظمت طلبی های نژاد پرستانە  کە میراث دورانهای  گذشتە پر رنج و این ارثیە پراز ناپاکیهارا  بر شانەهایمان نهادە است.  هوشیاری فراوانی لازم است کە طنین صدای چکمەهای رضاشاهی شنیدە شود.  زنگ خطر بزرگ فاشیسم عظمت طلب نژاد پرستانە آریائی هرچند از دور اما شنیدە می‌شود.

دو نکتە تاریخی یا دو درس آموزندە تاریخی میتواند راهنمای پروسە پیشبرد انقلاب باشد ، وآن اینکە انقلاب نە بەارادە افراد کە  لحظاتیست در روند ناشناختە تاریخ  و نە در زمان و شرایط دلخواە.

١- “…آدمیان هستند که تاریخ خود را میسازند نه آنگونه که دلشان می خواهد، یادر شرایطی که خود انتخاب کرده باشند، بلکه درشرایط داده شده ای که میراث گذشته است وخود آنان به طورمستقیم با آن در گیرند بار سنت های گذشتە باتمامی وزن خود بر مغز زندگان سنگینی می‌کند وحتی هنگامی کە این زندگان گوئی بر آن می‌شوند تا وجود خود و چیزهارا بە نحوی انقلابی دگر گون کنند، وچیزی یکسرە نو بیافرینند..”  (هجدهم برومر)

٢-” یک نظم اجتماعی هرگز پیش از آنکه همه نیروهای مولدی که برایشان گنجایش کافی دارد تکامل نیافته باشند از میان نمیرود، و روابط تولید نوین برترهرگز پیش از آنکه شرائط مادی برای وجود آنها در بطن جامعه کهن پخته نشده باشد جانشین روابط کهن نمی شود. بدین سان بشریت[نوع بشر] ناگزیر چنان وظائفی را پیش روی خود می گذارد که قادربه حلشان است، زیرا بررسی دقیق تر همواره نشان می دهد که خود وظیفه تنها هنگامی سربر می آورد که شرائط مادی برای حل آن بوجود آمدە باشد.” (نقد اقتصاد سیاسی)

یوسف اردلان بهمن ماە ١۴٠١

i جان استاینبک در سال ۱۹۰۲ در کالیفرنیا به‌دنیا آمد. پدرش خزانه‌دار و مادرش آموزگار بود. پس از تحصیل علوم در دانشگاه استانفورد، در سال ۱۹۲۵ بی‌آنکه دانشنامه‌ای دریافت کرده باشد دانشگاه را رها کرد و به نیویورک رفت. در این شهر خبرنگاری کرد و پس از دو سال به کالیفرنیا برگشت. مدتی به عنوان کارگر ساده، متصدی داروخانه، میوه‌چین و… به کار پرداخت و به همین سبب با مشکلات برزگران و کارگران آشنا شد. پس از آن پاسبانی خانه‌ای را نوشتن آثاری چون موش‌ها و آدم‌ها و خوشه‌های خشم شد.پذیرفت و در این زمان وقت کافی برای خواندن و نوشتن پیدا کرد. زمانی که جهان به‌سرعت به سمت مدرنیسم پیش می‌رفت و ادوات جدید کشاورزی جایگزین بیل و گاوآهن می‌شد، او در اندیشه‌ی غم و درد و رنج آنان بود. نخستین اثرش جام زرین را در سال ۱۹۲۹ نوشت. نگاه انسان‌دوستانه و دقیق او به جهان پیرامون و چهره‌ی رنج‌کشیده‌ی خودش سبب درخشش او در نوشتن آثری چون خوشه‌های خشم شد.    

iiاصل متن بە زبان کردی است وبرگرفتە از دورە کامل نشریە نیشتمان  ارگان کومەلە ژ.کاف. کە بە همت علی کریمی در “بنکە ژین”سلیمانیە ٢٠٠٨ منتشر شدەاست.

-ممکن است بر نگارنە خردە گرفتە شود کە  لائیسیتە با سکولاریسم فرق دارد و … منظور در این مختصر روشن است، وآن هم فرق گذاشتن بین فعالیت سیاسی و تبلیغ دینی ویا بهتر گفتە شود سوء استفادە از اعتقاد دینی مردم بە نفع برنامەهای سیاسی.

ivزندەیاد شیخ عزالدین حسینی کە در جوانی این دورە را تجربە کردە بود،هموارە تاکید می‌کرد کە:” من دین خود را دوست دارم و نمی‌خواهم آنرا با سیاست آلودە کنم، سیاست افت و خیز دارد جای بدە بستان است، کسی کە بە دینش معتقد باشد و ریگی بە کفشش نباشدهرگز آنرا با بازار سیاست نمی آورد.

vترجمە از متن کردی نشریە “کوردستان”  دورە کامل این نشریە در کردستان عراق سلیمانیە بەهمت  رفیق صالح و صدیق صالح  در بنکەی ژین بەچاپ رسیدە است

viدر بخشی از جواب استالین بە نامە جعفر پیشەوری کە از خارج شدن ارتش سرخ  بیم‌ناک بود چنین می‌آید:”…با وضعیت فعلی ما نمی‌توانیم نیروهای خودمان را درخاک ایران نگە داریم، زیرا وجاد ارتش ما در ایران بە أساس سیاست نجات‌بخش اتحاد شوروی در آسیا و اروپا لطمە می‌زند و آن را متزلزل می‌سازد، انگیسی‌ها و آمریکائی‌ها بە ما می‌گویند اگر نیروهای شما مجازند در ایران بمانند، پس چرا نیروهای انگلیس در مصر ، سوریە، اندونزی و یونان ونیروهای آمریکا  در چین ایسلند  و دانمارک ننماند؟ بە این دلیل ما مصمم هستیم نیروهای خودمن را از ایران و چین بیرون بکشیم…”       ترجمە این نامە توسط “حمید ملازادە”در روزنامە “مهدآزادی” چاپ تبریز منتشر شدە و در مجلە “آدینە” شمارە ١١٧؛ ١١٧  مجددا منتشر شدە است

viiiمثلا جریان  مکتب قرآن بە رهبری مفتی زادە از این مقولە بود

– حتی با پذیرش حکومت اسلامی و لبیک گفتن بە خمینی و اینکە در شیراز چرا پاسدار شیرازی باشد، در مهاباد هم جوانان مهابادی شهر را ادارە کنند(تلویحا هم ارز دانستن پاسدار و پیشمرگە، نقل بە معنی از سخنان جناب عبدالرحمن قاسملو)

iiاصل متن بە زبان کردی است وبرگرفتە از دورە کامل نشریە نیشتمان  ارگان کومەلە ژ.کاف. کە بە همت علی کریمی در “بنکە ژین”سلیمانیە ٢٠٠٨ منتشر شدەاست

iiiممکن است بر نگارنە خردە گرفتە شود کە  لائیسیتە با سکولاریسم فرق دارد و … منظور در این مختصر روشن است، وآن هم فرق گذاشتن بین فعالیت سیاسی و تبلیغ دینی ویا بهتر گفتە شود سوء استفادە از اعتقاد دینی مردم بە نفع برنامەهای سیاسی.

ivزندەیاد شیخ عزالدین حسینی کە در جوانی این دورە را تجربە کردە بود،هموارە تاکید میکرد کە:” من دین خود را دوست دارم و نمیخواهم آنرا با سیاست آلودە کنم، سیاست افت و خیز دارد جای بدە بستان است، کسی کە بە دینش معتقد باشد و ریگی بە کفشش نباشدهرگز آنرا با بازار سیاست نمی آورد.

vترجمە از متن کردی نشریە “کوردستان”  دورە کامل این نشریە در کردستان عراق سلیمانیە بەهمت  رفیق صالح و صدیق صالح  در بنکەی ژین بەچاپ رسیدە است

viدر بخشی از جواب استالین بە نامە جعفر پیشەوری کە از خارج شدن ارتش سرخ  بیم‌ناک بود چنین میآید:”…با وضعیت فعلی ما نمیتوانیم نیروهای خودمان را درخاک ایران نگە داریم، زیرا وجاد ارتش ما در ایران بە أساس سیاست نجات‌بخش اتحاد شوروی در آسیا و اروپا لطمە میزند و آن را متزلزل میسازد، انگیسیها و آمریکائیها بە ما میگویند اگر نیروهای شما مجازند در ایران بمانند، پس چرا نیروهای انگلیس در مصر ، سوریە، اندونزی و یونان ونیروهای آمریکا  در چین ایسلند  و دانمارک ننماند؟ بە این دلیل ما مصمم هستیم نیروهای خودمن را از ایران و چین بیرون بکشیم…”       ترجمە این نامە توسط “حمید ملازادە”در روزنامە “مهدآزادی” چاپ تبریز منتشر شدە و در مجلە “آدینە” شمارە ١١٧؛ ١١٧  مجددا منتشر شدە است

viiiمثلا جریان  مکتب قرآن بە رهبری مفتی زادە از این مقولە بود

– حتی با پذیرش حکومت اسلامی و لبیک گفتن بە خمینی و اینکە در شیراز چرا پاسدار شیرازی باشد، در مهاباد هم جوانان مهابادی شهر را ادارە کنند(تلویحا هم ارز دانستن پاسدار و پیشمرگە، نقل بە معنی از سخنان جناب عبدالرحمن قاسملو)


ما دموکرات هستیم پس نظرات مخالف و اقلیت‌ها را ارج میگذاریم. اما تنها مقالات، ویدئوها، میزگردها و مصاحبه های انتشار یافته با امضای یا مجوز سخنگو و/ یا نهاد راهبردی حزب در سایت و تلویزیون رنگین کمان بنیاد آزادی اندیشه و بیان، ارگان حزب سوسیال دموکرات و لاییک ایران – همسازی ملی جمهوریخواهان – بیان‌گر رسمی مواضع حزب هستند. بنابراین دیگر نوشته‌ها نظرات شخصی می‌باشند.

فرهنگ قاسمی سخنگوی حزب  و مدیر و بنیانگذار سایت

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.