«بازی دیالکتیک» در خاورمیانه
ارسطو میگوید “هدف جنگ، صلح است.” این گفته ارسطو اگر درست باشد؟ پس اهمیت پیدا میکند که جنگ را علاوه بر زاویه سیاسی و اعمال قدرت و کشورگشایی از نگاه فلسفی نیز بررسی کنیم. از رویکرد فلسفی، جنگ به عنوان یک مبحث از طبیعت انسان و روابط ذهنی او در حوزه سیاسی و اخلاقیات و ماوراء الطبیعه باید مورد تجسس قرار گیرد. با چنین نگاهی جنگ دیگر یک جبر و اجبار نیست که تا از طریق آن بشریت به صلح دست پیدا کند.
با این توصیف بیشتر موافق هگل باید بود که میگوید «جنگ یک بازی دیالکتیک است» اما از دیدگاه هگل دیالکتیک چیست؟ یادآوری آن در اینجا ضروری است زیرا به ادامه بحث ما کمک خواهد کرد. هگل اعتقاد دارد که دیالکتیک سازش تناقضها و اضداد در وجود اشیاء، ذهن و طبیعت و عین فلسفه و قاعده فکر کردن و وجود است.
با این حساب شاید بتوان گفت که در اثر جنگ و یا این بازی دیالکتیک بالاخره باید زمانی برسد که تناقض ها و اضداد موجود در ذهن انسان ها و در طبیعت و هستی در اثر جنگ ها به یک سازش برسند سازشی که بر اساس قاعده فکر کردن یا متدولوژی و وجود داشتن و بودن تنظیم یافته باشد.
با چنین رویکردی به نظر می رسد بتوان گفت که در شرایط کنونی نظریه ارسطو دیگر برای امروز اعتبار ندارد! زیرا حداقل در قرن اخیر این واقعیت تلخ اثبات شده است که هدف جنگ ادامه جنگ های به شکل ها و روش های دیگر است و نه به منظور ایجاد صلح. شاهد این ادعا می تواند از جمله جنگهای منطقه ای در اقصی نقاط آفریقا و آسیا به ویژه به خاورمیانه باشند که در آن قدرت های سرمایه داری برای فروش اسلحه و گرداندن کارخانجات اسلحه سازی خود سالهای مدیدی است که تنور آتش جنگ را روشن نگه داشتهاند. شاید توصیف هگل از این نظر درست باشد که این جنگ ها یا این بازی های دیالکتیک یک قاعده فکری یا متدولوژی را به وجود آوردهاند که حاصل آن غیر از آواره کردن مردمان بی گناه و کشتن آنان و در به دری و بی خانمان کردن مردان و زنان و جوانان و آموزش و پرورش خشونت برای نسل های آینده چیز دیگری نبوده است. بدینسان اگر دیالکتیک هگل را در ارتباط با جنگ قبول بکنیم برای به وجود آوردن صلح نیز بهتر است از همین بازی تضادها، متدولوژی خود را تنظیم کنیم تا بتواند از تضاد بین جنگ و صلح موجودیت و تفکر و قاعده و تدابیر مناسبی را فراهم آورد که از طریق آن طرفداران صلح و انسانیت فعالیت خود را برای ایجاد و حفظ صلح و امنیت و تلاش برای پرهیز از جنگ افزایش دهند. در انکشاف این دیالکتیک بدون شک نه تنها باید پاسخی برای شکست تلاشهای طرفداران صلح پیدا کرد، بلکه باید تکنولوژی پیشرفته صنعت جنگ، تضادها و تناقض های ساختار سازمان عظیمی که نام خود سازمان ملل متحد بر خود نهاده است را مورد بازبینی قرار داد، سامانه گوورنانس و قدرت های دولتی و تناقض های موجود در دموکراسی و اقتصاد و مصرف لجام گسیخته منابع و امکانات و پافشاری بر حقوق انسان و طبیعت را از نظر دور نداشت. اقدامات دیگر مانند تحریم ها و تهدیدها از نظر من فقط تا اندازه تظاهر و تشریفات مرسوم دیپلماتیک ارزشمند می باشند که هرگز نمی توانند درد بزرگ جنگ افروزی و کشتار انسانهای بی گناه را درمان کنند و جهان را از این آشفتگی توسط دیوانگان بر قدرت نشسته رها سازند.
فرهنگ قاسمی
سخن روز: دموکراسی و سلامت صنعتی
هر دو نیاز جوامع هستند. هم سلامت و هم دموکراسی. اما تعداد انگشت شماری از صاحبان ثروت و قدرت هر دو را مال خود کردهاند:
2 پاسخ
برای من که ساکن ایرانم و زیر سایه نحس و نجس امام زمان و نایب بیشرفش بسیار سخت است که اروپا اینچنین بیبخیال و خنثی باشد در برابر این کشتار بی نظیر در کشوری متمدن و با مردمی نجیب! و اما بیشرفی اسلام و متشعین بیشرفتر در این است که این دین و این تشیع همانند بیماری ای تا مغز اسخوانشان نفوذ کرده تا جایی که حتا کسانیکه از این دین خشن و قاتل و متجاوز و گردن زن فرار کرده اند همچنان این بیماری را با خود به پناهگاهای خود در لندن و برلین و کالفرنیا و لوس آن نجلس و پاریس و استامبول و… برده اند اصلاحطلبان حکومتی که در ایران به افضاطلب مشهورند این کشتار را حجامت نظام ضد بشری دانسته اند!!! عجبا! و اما میگویند ترس برادر مرگ است. و حالا «خودحجامتی» عارف عارفکیا، خواننده پیر ایرانی ـ مشهور به عارف را ببینید که بعد از واقع گویی نسبت به علی این مطهر آدمکشی و بیشرفی، بیچاره را آنقدر تلفن پیچش کرده اند تا هذیان بگوید و علی این ابر قاتل جهان را مصدر عدالت و مردانگی بخواند. در پیامی که برای انتشار در اختیار ایسنا قرار گرفته، با تصحیح اظهاراتش درباره هرزت علی که یکی از سخنرانی هایش گویا با کگفتن واقعیت به این بیشرف توهین کرده بود بله او بیچاره جو گیر شده بود و نمی دانسته که تروریستها هم در کنسرتش هستند. آنهایی که در جوامع خارج از کشور از بهترین امکانات دموکراسیها استفاده میکنند. اما در حجابی از تحجر و بیشرفی مدفونند و مدفوعند. اینان بر عکس ادعایشان تا مغز استخوانشان اسلامیند.اعراب صدر اسلام و حجج اسلام و آیات الله ها و مداحان اهل بیت چنان تا دسته در حلقومشان کرده اند که حتا در لوس آنجلس و پاریس و لندن هم تا دسته در حلقومشان است. برای همین شب و روز بیچاره عارف را تبدیل به دوزخ و دلهره کردند تا جایی که او از ترس این امام گردن زن را امام همام نامیده که همام را باید ح جیمی نوشت یعنی امام حمام و البته حمام خون و جنون. و اما این عذر خواهی عارف نشان میدهد که بیشرفی این امام بعد از نزدیک چهاره قرن چگونه تروریسم را رهبری میکند. مرگ بر اسلام و نابود باد تروریسم شیعی.
واقعا این عکسی که در صفحه ای دیگر هم گذاشته اید که چند تا پرچم مختلف در آن دیده می شود دردناک است این را خطاب به آقای محمدرضا شاهید نوشتم و از آنجا که اینترنتم پاسخ مثبت نداد گفتم شاید حکومت غیبی مانع شود که بدستتان برسد و در اینجا هم میگذارم. امیدوارم منتشرش کنید.! این ایرانی ت ک بسیار درست نوشته. واقعا من هم از حماقت این این جمعیت «بیکران و میلیونی» تعجب می کنم. مثلا خیر سرشان ابتکار هم زده اند مبادا مثلا به تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران رفرنس داده باشند. من واقعا از دوست ناشناس که چشمش آیب دیده تشکر می کنم که چنین نظری نوشته. واقعا حیف که به قول یک آمار که چند وقت پیش دیدم بازاد و ولد بیش از دوازده میلیون ایرانی حاج از کشور می تواند نفس ایران رژیم را ببرد و به مایی که در ایران داریم از بی هوایی و سرکوب و کشتار خفه می شویم اکسیژن بدهد. اما این بیش از ۱۳درصد جمعیت ایرانی خارج از کشور اینچنین متفرق و خودخواه است که حتا حاظر نیست تاکتیکی هم که شده زیر یک پرچم جمع شود. ایرانیان خارج از کشور با دودنشینان دوست شوید. نترسید ما شما را دودی نخواهیم کرد. عزادار نخواهیم کرد! شاید واقعا باید خجالت بکشید که حتا پرچم چندین هزار ساله ایران را هم قبول ندارید. شما چند نفر هم بروید خانه. ما را به خیر شما امیدی نیست شر نرسانید. و اما یک وزیر جرآت کرده و گفته که ایرانیان افسرده شده اند. خبرش ایناهاش (وزیر بهداشت با گلایه از دامن زدن به دلمردگی و یاس، شیوع بیماریهای روانی را زنگ خطری برای سلامت جامعه خواند و خواستار توجه عمومی به این مشکل شد. افسردگی، اضطراب و پرخاشگری اختلالهای رایج در کشور معرفی میشوند.) بله مردم ایران افسرده و غمگینند.برای اینکه از تاریخ تمدن فرهنگ ایرانی فاصله گرفته اند.اسلام این دین نانجیب و نانجیبی ایرانی را و اصولا مسلمان را سوگوار و افسرده و عزادار کرده و می کند و تا زمانی اسلام اسلام است خواهد کرد. مردم ایران داری فرهنگ و دینی بودند که تمامی فلاسفه غرب از یونان تا روم تا اروپا را با نشاط کرده. همین امروز که در غرب مسیحیت جشن نوئل و کریسمس است از ایران آمده اصلا هیچ ربطی به مسیحیت ندارد. جشن تولد میترا الهه نور است. از آیین زروان میترا مزدا و از طریق زرتشت بزرگ این بنیان گذار فلسفه میآید. تمامی فلاسفه غرب از اپیکور تا سنت اگوستین و تا اسپینوزا و تا نیچه و هگل و تمامی فلاسفه غرب بدون حتا یک استثنا زیر نفوذ زرتشت بوده و هستند. زرتشت اصلا پیامبری از سوی خدا به معنی سامی و ابراهیمی آن و الله نیست. اهورا مزدا یا خدا از خرد ناب انسان میآید. اهورامزدا خداوند خرد و هوش و دانایی ست. ایرانیان باید دست از این آدمکشان بردارند. باید کل مسلمانان را کمک کنند تا از این دین قتل غارت شمشیر عزا ماتم ببرند. برای این کار ایران و ایرانی باید پیش از هر چیز خودش به اصلش و فلسفه اش رجوع کند دریابد،بسنجد،بفهمد و اجرا کند تا بتواند پیش نجات دیگران خود را نجات دهد. امیدوارم نظرم تا منتشر کنید. نام سابق من محمد بوده که ارشام تغییر داده ام. این نوشته ر ا به پویا بختیاری تقدیم می کنم