امین بیات
متاسفانه نیروهای مبارز در شرایط بغرنجی بسر میبرند ، مبارزات طبقه ی زحمتکش در ایران بخصوص پس از شیوع ویروس کرونا ، بطور محسوسی فروکش کرده است، و تو گوئی منتظر یک فرصت خوب هستند، یا میرود تا خانه نشینی را پیشه ی خود کنند، ولی آیا با دولتی ورشکسته و رانت خوار و فرو رفته در فساد ، مگر ممکن است مردم گرسنه و بیکار و بی آینده، خانه نشین شوند.
سر در گمی و پراکندگی در صفوف کارگران و همچنین مدافعین زحمتکشان، وظایف سنگین و جدیدی را در برابر سوسیالیستها وکمونیستها ، ملی ها، استقلال طلبان قرار داده است، در حال حاضر وظیفه اساسی مدعیان دمکراسی و آزادیخواهان چه میتواند، باشد.
البته با وجود محافل و گرایشات نظری متفاوت وهمچنین متنوع که یک واقعیت انکارنا پذیر است، که همه گرایشات آنرا پذیرفته اند، امروزدیگر شرایط موجود نشان داده که ادعاهای بادکنکی گذشته همه سازمانها چه از نوع “چپ” و چه” راستش ” با اذعان به همه حقایق و دست آوردها در حالت انتظار و سکون و چه کنیم، مواجه هستند.
اما چه باید کرد؟
_اتحاد سیاسی دموکراتیک نیازمند تکیه بر مردمان ایران دارد، در ثانی نیازمند یک برنامه ی تدوین شده ، که مورد پذیرش اکثریت مردم ایران، باشد.
_ اقرار گروهها به ناتوانی در پاسخگوئی به معضلات و مشکلات جنبش دمکراتیک و چپ در مورد ایران.
_بدون داشتن ادعا و خارج کردن روش های شکست خورده گذشته جه از لحاظ تئوری و جه از جهت کار عملی ، وارد میدان همکاری شدن، آیا عملی است؟
_ آیا میتوان انرژیهای موجود از بقایای سازمانهای سیاسی را به منظور و هدف سازمان دادن در جهت یک مبارزه ئیدئولوژیک و در راستای ایجاد شرایطی برای نزدیکی و همکاری و تشکیل ستاد رساندن کمک به زحمتکشان و معترضین در درون جامعه را، تدارک دید؟
_ آیا افرادی و یا نیروهائی که در شکست دادن جنبش کمونیستی و دمکراتیک جامعه موثر بوده اند ، امروز قادرند در پشت نقاب توطئه وفرار از واقعیت ، ادامه حیات سیاسی بدهند و با دیگران وارد همکاری بشوند، و موثر واقع گردند؟ به نظر من نه، اینگونه افراد یاباید سکوت کنند و یا به تاریک خانه ی بازنشستگی بدون دریافت حق پاداش، بروند.
_ ائتلاف طبقاتی، رفرمیستی،سانترالیستی ، سوسیال دمکراتیک ،استقلال طلب ،چپ مستقل با چپ وابسته، با ملی طرفدار اسلام، و تا دیروز در خدمت جمهوری اسلامی و طرفداران مداخلات خارجی و…آیا ممکن است؟بنظر من نه.
رفرمیستها و امثالهم اصولن بدنبال کسب قدرت و ثروت و بدست آوردن امتیازات بیشتر در چار چوب هر نظامی از جمله نظام شاهنشاهی و نظام اسلامی چه از طیف راست ویا چپ وملی و دمکرات در تلاش معاش زندگی خود بوده و برای بدست آوردن امتیازات بیشتر در چار چوب نظامهای موجوددر ایران حرکت کردند، و عوامفریبانه در خدمت سرمایه و همکار و منادی حکومتهای دیکتاتوری شدند، و کار را به اینجا رساندند.
دردید نهائی اینگونه افراد ویا سازمانها ی رفرمیسم ازسیاست شوروی سابق و “حزب توده” امروزهم هنوز حرکت میکنند، آیا رفرمیستهای ایران هنوز درک نادرست از انقلاب اجتماعی دارندو قرار نیست ما بین انقلاب دمکراتیک و انقلاب سوسیالیستی ، پس از سرنگونی حکومت اسلامی عقب مانده و وابسته به سرمایه داری ، یکی را انتخاب کنند که بتواند در آینده منافع اکثریت مردمان جامعه را تامین کند ، و آزادی به معنای واقییش در جامعه برای همه باشد.
چپ رفرمیست در خدمت سرمایه است و در درازای تاریخ قبل و بعد از انقلاب 57 در تبلیغ و سازش طبقاتی سهم مخرب بسزائی ایفا کرده است و راه خطا را تا بدانجا پیموده که از مبارزات “ضد امپریالیستی”خمینی و حاکمان جمهوری اسلامی بدفاع مشروع پرداخته و خیانت به طبقه زحمتکش ایران کرده است، یعنی فقط بورژوازی ایران نبود که تحت نام جبهه ملی، نهضت آزادی، ملی مذهبی که با سازش تاریخی و ضد ملی خود با روحانیت مرتجع در این خیانت سهیم، بودند.
شیوع وابستگی در میان نیروهای ایرانی:
محوراصلی وابستگی درمیان نیروهای ایرانی رامیتوان به سه بخش تقسیم نمود، که دریک شکل گیری غیرطبیعی وابستگی در میان نیروهای چپ، راست بوقوع پیوسته است:
1-بخشی از چپ ایران خود را وابسته به اتحاد جماهیر شوروی سابق و حزب کمونیست و از طریق نیروی امنیتی شوروی تغذیه سیاسی و مادی میشد و در این رابطه اهداف و خواستهای شوروی را در ایران دنبال میکرد.
2-بخش دیگراز چپ وابسته به چین و حزب کمونیست چین ورفیق مائو بودند که سیاست و اهداف چین را نسخه بر داری میکردند و بخورد جوانان ایرانی میدادند.
3-بخشی از جناح راست وابسته به امپریالیسم جهانی بسر کردگی آمریکا و تابع سرمایه داری ،اهداف دیکته شده امپریالیسم را در ایران بوسیله حکومت شاه، پشتیبانی میکردند.
نتیجه این سیاستها امروز دردوران چهل ویک سال حکومت اسلامی مورد نظرهر سه بخش،اقتصاد ویران ،بیکاری فقرو ورشکستگی همراه شیوع خرافات بصورت وحشتناکش و کشور با سرعت تمام در دره قحطی در حال سقوط است.
یکی از دلایل رسیدن مردم ایران به شرایط امروز، کوتای 28 مرداد 32 است:
پیامدهای سیاسی ، اقتصاد و اجتماعی کودتای 28 مرداد سال 32
کودتا توسط دولتهای آمریکا و انگلیس طراحی و بوسیله عوامل داخلی پیاده شد و دارای چند هدف بود:
هدف اولیه، یایان دادن به نقش بورژوازی ملی(جبهه ملی ایران)، که آینده سیاسی ایران و مردم را تغییر داد.
هدف دوم ، بیرون راندن رفبای سیاسی از قدرت و یک کاسه کردن حکومت وابسته شاه ، و تقویت همه جانبه رژیم شاه، بود.
هدف سوم، دادن نقش به دولت در سرمایه گذاری و رونق دادن به اقتصاد وابسته ، و دریافت کمکهای میلیاردی نقدی ازآمریکا که شاه موظف بود دربهبود اوضاع اقتصادی آن دوران بکار گیرد، با درآمد ازفروش نفت کمکهای فوق العاده مهمی برای اقتصاد ایران، بود.
آمریکا با قرار دادن میلیونها دلار در اختیار شاه او را موظف کرده بود که ارتش ایران را بوسیله مستشاران آمریکائی و با خرید تجهیزات نظامی از آمریکا در مقابل اتحاد جماهیرشوری مجهز کند، و برای کنترل مردم و مخالفین ازموساد وسازمان اطلاعات آمریکا و سازمان امنیت(ساواک) برای قلع وقمع آپوزیسیون چینی و روسی و غیره ، و با سیاست درهای باز توانست سرمایه های خارجی را به ایران جلب، کند.
توسعه سرمایه داری وابسته در دوران شاه با بحران روبرو شد ، این بحران اقتصادی موجب شد که شاه دست بدامان” صندوق بین المللی پول” بشود که در آن دوران خلع سیاسی نیزعمیق تر ، بخشهای محروم جامعه را به خیابانها کشید، در این شرایط بود که جبهه ملی ایران بار دیگر در صحنه سیاسی کشور حضور یافت، فعالیتهای جبهه ملی ایران در آن دوران رفرمیستی و مماشاط طلبانه، بود، و بعد از انقلاب با دولت جدید نیز ادامه یافت.
آمریکا با سیاستی شبیه امروز دولت شاه را برای بعضی اصلاحات اجتماعی – اقتصادی و سیاسی تحت فشار قرار داد، اصلاحات ارضی انجام گرفت بدستور آمریکا، که باعث رونق اقتصادی گردید، و بعد از آن بود که تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران موجب از هم پاشیدگی روابط نهاد های پیشا سرمایه داری در ایران شد، و تجزیه طبقاتی در شهر و روستا شدت گرفت، نیروهای کار آزاد شده از دهات به شهر ها هجوم آوردند، و نقش اجتماعی روحانیت در آن دوران که بسیار ضعیف شده بود ، وبا بالا رفتن هزینه زندگی ، موقوفات امکان پرداخت مخارج روحانیت مفت خور را نداشت ، اینجا بود که روحانیت مقصرنا بسامانی طیف آخوند را شاه و حامیان او و دولت آمریکا ارزیابی کرد و در 15 خرداد 42 روحانیت از موج نا رضایتی مردم استفاده کرد و سوار بر خر مراد شد ، روستائیان نقش مهمی د رانقلاب 57 داشتند و همین روشنفکران مذهبی مانندعلی شریعتی که تحت تاثیر انقلاب الجزایر و انقلاب کوبا بود و عضو “نهضت آزادی “و به بازرگان و طالقانی نزدیک ،جذابیت برای جوانان مسلمان جامعه داشت نیز در انحراف دادن جوانان سهم بسزائی داشت، شریعتی باز گشت به اسلام و فرهنگ اسلامی، و با این فرهنگ مبلغ ایستادگی در برابر استعمار غرب شد، و به غلط معتقد بود ناسیونالیسم اسلامی پاسخی امروزی به مشگلات جامعه ایران میباشد، دیدیم چطور پاسخ داد، و روزگار مردم تحت پوشش قوانین اسلامی به کجا کشیده شد.
در دوران شاه مخالفین سیاسی عمدتا بر سر مشی مبارزه مسلحانه به وحدت نسبی رسیدند و مسئله تئوری را نادیده گرفتند و به این مهم توجه خاص نکردند که بالاخره تعیین کننده شیوه عمل مسلحانه برشیوه عمل تئوریک پیروز شد، و مبارزه طبقاتی به فراموشی سپرده، شد، امروز نیز این مهم به فراموشی و از دستور روز بیرون افتاده است.
پس از این بود که گسترش سریع روابط سرمایه داری ، همراه با روابط اجتماعی سنتی روشنفکران را بر علیه سیستم حاکم بر انگیخت ، و با مهاجرت عظیم و بیشمار نیروی کار از دهات به شهر ها که فقط بیل و کلنگ می شناختند در حاشیه شهر ها سکونت گزیدند و بفوریت آشکار شدن شکاف و فاصله طبقاتی در جامعه، اقشار تهیدست که زمینه ساز اصلی برای ارائه تئوری های گوناگون در امر نا برابری توزیع و خواستهای عدالت اجتماعی درسراسر کشوربود، شدند، وعصیان عمومی علیه نابرابری راآماده برای تغییراوضاع نمود، وتنها بدیل یعنی “هم استراتژی هم تاکتیک” بصورت مسئله محوری در آمد، و مبارزه مسلحانه علیه سیتم سلطنتی اکثر گرایشات را بهم نزدیک، کرد، نتیجه کارش کمک به رساندن ملا ها به قدرت، شد.
با قیام عمومی مردمان ایران دربهمن ماه 57 وسرنگونی قهرآمیز حکومت شاه ، دوره جدیدی از مبارزه طبقاتی در ایران در حال شکل گرفتن شد، که بوسیله قداره بندان و آدم کشان اسلامی متلاشی، گردید.
در میان نیروهای اپوزیسیون چهار خط اصلی شکل گرفت اولی حزب توده دومی فدائی سومی پیکاری و چهارمی، راه کارگر ، همه این چهار طیف نه بر اساس محتوای تئوریک بلکه براساس سابقه و سیاست آنها نسبت به شوروی و چین و دنباله روی شکل گرفت ، و با هم تفاوت آنچنانی نداشتند و کلیه ی این نیروها تحلیل نادرست از انقلاب به مردم ارائه دادند ، در شعار خلاصه شدند، حزب توده با دنباله روی از مشی حزب کمونیست شوروی و ارائه “راه رشد غیرسرمایه داری ” انقلاب ایران را” ملی دمکراتیک” و”ضد امپریالیستی ” ارزیابی مینمود و جمهوری اسلامی را بصورت استقلال از آمریکا و پیروی از ” اردوگاه سوسیالیستی شوروی” در افکار عمومی تبلیغ، میکرد.
استراتژی” حزب توده” در مورد انقلاب بهم 57 نه بر پایه تغییر روابط اجتماعی تولید و محور استثمار ، بلکه بر پایه کسب استقلال ملی قرار داشت و تشکیل ” جبهه متحد خلق” محتوا و برنامه اقتصادی ” حزب توده” را در بر میگرفت ، که تماما باطل و غیر واقعی بود وتوسط جمهوری اسلامی بر چیده شد، و اقتصاد اسلامی با آخوند جایگزین کلیه ترهات احزاب چپ گردید، و شوروی هم برمبنای منافع خود با آخوند ها سا خت و دست رد به سینه حزب توده زد، در حقیقت گرایشات دیگر چپ هر کدام بنوعی در سر در گمی تئوریک بسر میبردند ، اما پایه های فکری و تئوریک آنها و بر خورد آنها نسبت به انقلاب با سیاست حزب توده یکی، بود.
موضع فدائیان درمورد تسخیر سفارت آمریکا درتهران بیانگر کل واقعیت سردر گمی این پیروان حزب توده بودو همچنین درمورد جمهوری اسلامی گفته اند:” آن بخش از روحانیت که رهبری خمینی را پذیرفته اند و به اشکال مختلف در مبارزات ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی شرکت نموده اند.”را مترقی و ضد امپریالیست نامیدند.”در حقیقت به تثبیت رژیم خمینی صحه گذاشتند، و بالاخره در ارگان” کار” فدائی شماره 59 از توده ها خواستند : “مبارزات طبقاتی را فراموش کنند زیرا باید همه سلاح ها و قلم ها بسوی امپریالیسم آمریکا، و متحدین داخلی آنها نشانه رود، که موجب انشعاب در سازمان فدائی شد، با نگاهی تیز بین ببینیم رهبران باقیماده فدائی امروز کجا قرار، دارند.
اتحاد ، اتفاق، همکاری همه با هم ، سرابی بیش نیست، خوش خیالی رندان سیاسی است، عوامفریبی و کشاندن جوانان به گمراهی ، کمبودهای” فرهنگی” را با اتحاد و اتفاقهای بی پایه نمیتوان بر طرف کرد، گرد آوری”اتحاد جمهوریخواهان” با پرونده قطور دفاع از اصلاح طلبانش ، با “همبستگی جمهریخواهان”، “حزب چپ”(اکثریت)و پیشنهاد همکاری با ” جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک ایران” و ریختن اینها در یک دیگ، آش شله قلمکاری که با آتش دل مردم بجوش بیاید ، تازه در این دیگ قرار است چاشنی انقلاب اسلامی درهجرت هم برای خوش مزگی آش اضافه شود، چه آشی برای مردم بیچاره پخته میشود با یک وجب روغن، مردم درایران هنوز از شر گرفتاریهای چهل ساله اسلام خلاص نشده اند ، رندان اصلاح طلب که از در بیرون رانده شده اند اسلام در هجرت را از پنجره وارد، میکنند، بماند که اخیرا از نزدیکی با شاهزاده رضا پهلوی نیز پیشنهاداتی برای تکمیل همکاریهای گذشته از راه، میرسد.
محمد رضا شاه و اطرافیانش در طول سلطنتش با “روحانیت” در ایران سازش وهمراهی نمود و سر پوش روی فرهنگ ارتجاعی اسلامی گذاشت، و آگاهانه جوانان را در معرض بی اطلاعی از مذهب نگهداشت، سانسور کرد و حقوق مستمری مجانی به آخوند ها پرداخت نمود، مساجد را به روی جوانان گشود تا آخوند های مرتجع آنها را منحرف کنند، و زندانها را مملو ازمعترضین به سرکوب دمکراسی کرد، خلاصه اینکه خرافه پرستی، دین پرستی را در جامعه نهادینه شد، خود رندانه به مشهد و کربلا برای زیارت میرفت، به خرافات و موهومات ، نادانی مردم کمک مینمود، و عاقبت بدست همین آخوند ها از ایران رانده شد وعجبا که در خارج نیز مورد اهانت دولت آمریکا قرار گرفت که حتا او را برای معلجه بجائی راه، نمیدادنند.
نتیجه:
اعتقاد به تمامیت ارضی کشور واستقلال وطن و با اتکای به مردم ، جهت احیای حقوق شهروندیمان و برای رفاه عمومی، وکوتاه کردن دخالت اسارت بار مذهب با رد بدون چون وچرای خرافات تاریخی اسلام، آیا همه احزاب و نیروها حاضرنداز مطالبات خودعقب نشینی کنند ودست اتحاد و مودت بسوی هم دراز کنند؟بخاطر سرنگون کردن رژیم جمهوری اسلامی، درست است که نباید ائتلاف کرد اما همسوئی آری یا نه ؟ آیا برای ساختن ایران فردا میشود بهم اعتماد کرد و همسوئی پیشه نمود؟ و” پیمان” نوشت؟ آیا برای چلو گیری از بلعیدن ثروت مرمان ایران توسط کشور های امپریالیستی هم همسوئی میتوان ایجاد نمود؟
20.10.2020
Bayat.a@freenet.de
https://www.facebook.com/aminbayat.9