نوشتهی یرواند آبراهیمیان ـ ترجمه محمد ابراهیم فتاحی
من قدرشناس کوششهای آقای یرواند آبراهیمیان هستم ؛ اما مساله اینجاست که ایشان در کتابهای خود ، سخت میکوشند تا به گونهای ، توجیهگر عملکرد زشت حزب توده باشند . این امر از بار علمی بخشهای برخی از کتابها و نوشتههای ایشان میکاهد .
حزب توده نیاز به معرفی ندارد و مردم میهن ما این نهاد را به عنوان یک سازمان ساخته و پرداختهی دستِ بیگانه میشناسند که در ماجرای تجزیهی نافرجام آذربایجان و نیز در فراگشت ملیشدن صنایع نفت در سرتاسر کشور ، به دلیل وابستگی به شوروی ، در راستای منافع اردوگاه شرق و در برابر خواست ملت ایران قرار گرفت . حزب توده در مبارزهی بزرگ ملت ایران برای ملی کردن صنایع نفت در سرتاسر کشور ، هماره کوشید تا حرکت مردم ایران را کند نماید و سرانجام به دستور روسیان با رویارویی آشکار با نهضت ملی ، کشور را به سوی کودتای آمریکایی ـ انگلیسی ۲۸ امرداد با همگامی و همآوایی پنهان اتحاد شوروی ، سوق داد که خود سخن جدایی است و در این کوتاه نمیگنجد .
اما افزون براین « واژگوننمایی »ها در بارهی ماهیت راستین حزب توده که در بیشتر نوشتههای ایشان نیز به چشم میخوردند ، نکات زیر با حقایق همخوانی ندارند یا نیاز به روشنگری دارند :
ـ رر ۲۲۴ – ۲۲۳( هادی سپهر ) : « آریا در سال ۱۳۲۵ توسط هادی سپهر نظریهپرداز نژادپرستی تاسیس شد که طی جنگ جهانی دوم زندانی شده بود » .
هادی سپهر در سال ۱۳۳۱ از حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران ( سومکا ) انشعاب کرد و حزب آریا را تاسیس نمود . اونیفورم زرد افراد حزب آریا با اونیفورم وقت رفتگران شهرداری ، بسیار همانند بود . از این رو ، گفته میشد که در تظاهرات این حزب ، از وجود رفتگران شهرداری نیز بهره گرفته میشد .
هادی سپهر در سال ۱۳۲۲همراه با بسیاری از عناصر مخالف اشغال نظامی ایران و نیز ملیگرایان و به ویژه اعضای حزب کبود به رهبری حبیبالله نوبخت ، از سوی نیروهای اشغالگر بریتانیا دستگیر و در اراک زندانی گردید . هنگام دستگیری هادی سپهر ستوان یکم نیروی هوایی بود . هادی سپهر در مبارزات چریکی علیه فرقهی دموکرات ، یک چشم خود را از دست داده بود .
برای آگاهی بیشتردر بارهی زندانیان اراک ، نگ : ستون پنجم ـ کاوه بیات ( مترجم ) و اسیران ـ نورالله لارودی .
در کتاب گفته شده است که [ آقای ] « حسین علا وزیر دربار به شکل منظم با [ هادی ] سپهر ملاقات میکرد و [ دکتر مظفر ] بقایی هم ، همکاری نزدیکی با آریا و سومکا داشت » .
این که حسین علا دولتمرد شاخص و شخصیت سرشناس سیاسی ایران و شناخته شده در سطح جهانی « به شکل منظم با سپهر ملاقات میکرد » سخن بسیار بعید و گزافه است که به گفتهی معروف « به عقل جور در نمیاید » . افزون بر آن ، این ملاقاتهای « به شکل منظم » چگونه بودهاند که تاکنون سری نگاه داشته شده بودند و در این سالیان ، از هیجکجا ش« درز » نکرده بودند و اکنون فاش میشوند ؟! البته سندی هم در این زمینه از سوی نویسنده ، ارائه نگردیده است .
بسیار محتمل است که این مساله نیز از « ساختههای حزب توده » باشد ! زیرا ، حسین علا در رفع غائلهی آذربایجان ، کنشگر و موثر بود . حسین علا به عنوان نمایندهی ایران در سازمان ملل متحد ، نقشآفرین بود .
از سوی دیگر ، همکاری نزدیک مظفر بقایی با سومکا ( داود منشیزاده ) و آریا ( هادی سپهر ) نمیتواند درست باشد و باید آن هم از ساختههای حزب توده باشد .
البته ممکن است بقایی پس از گسستن از نهضت ملی با آنان دیدار داشت ؛ اما اگر هم « چیزی » بوده ، این ارتباط علنی و گسترده نبوده و در هیچ سندی از این مساله نام برده نشده است و در آن زمان نیز شایعاتی در این باره وجود نداشت .
ـ ر ۲۲۳ ( آریا و سومکا ) : « دو گروه آریا و سومکا که به ترتیب پیراهنهای سیاه و خاکستری برتن میکردند » . این دادهها از پایه نادرستاند : اونیفورم افراد حزب آریا چنان که در بالا اشاره شد ، زردرنگ بود و اونیفورم افراد حزب سومکا ، سیاه رنگ .
ـ ر۲۲۳ ( شاهپرور ) : عنوان غیررسمی شعبان بیمخ « تاجبخش » بود و نه « شاهپروز » که بانو هما سرشار از روی نا آگاهی آن را به کار گرفتهاند .
ـ ر۲۲ ( خلیل ملکی ) : در کتاب ، در بارهی انشعاب خلیل ملکی از حزب توده و این که « انشعاب » پیش از جدایی « تیتو » از اردوگاه شرق بود ، چیزی گفته نشده است .
خلیل ملکی در ائتلاف با مظفر بقایی حزب زحمتکشان ملت ایران را پایهگذرای کرد . پس از ۳۰ تیر که بقایی از نهضت ملی جدا شد و حتا به رویارویی با مصدق برخاست ، خلیل ملکی با گروه روشنفکران و دانشجویان از مظفر بقایی جدا شد و حزب زحمتکشان ملت ایران ( نیروی سوم ) را بنیان گزارد .
ـ ر۲۲ ( حسین مکی ) : برای حسین مکی عنوان « واعظ » به کار رفته است ، در حالی که این عنوان ویژهی قشر روحانی است و در خوانندگان جوان این باور را بر میانگیزد که حسین مکی روحانی بوده است
ـ ر۲۲۵ ( عباس فرزانگان ) : سال بعد از کودتای ۲۸ امرداد ، سرهنگ عباس فرزانگان که در کودتا دست داشت ، با درجهی سرتیپی در نخستین دولت کودتا به کفالت وزارت پست و تلگراف رسید و سپس وزیر همان وزارتخانه شد که تا پایان نخست وزیری سپهبد زاهدی در همین مقام بود . وی در دوران کفالت و وزارت ، سواستفادههای مالی فراوانی کرد .
ـ ر ۲۲۵ ( برادران بوسکو ) : فرخ کیوانی و علی جلالی « آنها انتقال جریان پول به لوتیهای پایینشهر و زورخانهها ـ به ویژه باشگاه تاج ـ و … » را عهده دار بودند .
در حالی که این وظیفه را برادران رشیدیان ( سیفالله ، اسدالله و قدرت الله ) که با سفارت بریتانیا در ارتباط بودند ، انجام دادند . گفته شده است که پدر برادران رشیدیان یعنی حبیبالله در سالهای پیش از کودتای ۱۲۹۹ ، درشکهچی سفارت بریتانیا بود .
ـ ر ۲۶۶ (طیّب ) : طیّب به عنوان رفیق شعبان بی مخ معرفی شده است . در حالی که این دو ، هیچ رفاقتی باهم نداشتند و طیب در میان « گندهلاتها » مقام بسیار بالاتری از شعبان بی مخ داشت . شعبان بی مخ ، زاییدهی کودتای ۲۸ امرداد بود
در این کتاب مسالهی اعلام احتمال کودتا از سوی حزب توده به دکتر مصدق نیز از همان جعلیات حزب توده است که متاسفانه آقای آبراهامیان آن را « پر وبال » بیشتری هم دادهاند . جاعل این مساله شخص آقای نورالدین کیانوری است و تنها شاهد آن نیز خود آقای نورالدین کیانوری می باشد .
چنان که گفته شد ، گرایش تند آقای آبراهیمیان به حزب توده ، به این بخش از کتاب ایشان سایهی سنگینی انداخته است که با عث دودلی خواننده در بارهی دیگر دیدگاههای ایشان میگردد .
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو