آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟

نه به شکنجه و اعدام روشهای گوناگون بکار گیری خشونت

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟

امین بیات

خشونت که توسط “انسان ” بکار گرفته میشود، یعنی با تخریب جان و مال وعواطف انسان دیگر سر و کار خواهد داشت.
بحث در باره ی بکار گیری خشونت بسیار گسترده و دامنه اش وسیع است، و هر گز نمیتوان ادعا کرد که بحث کافی وجامع با اطلاعات مستند، انجام گرفته است .
به اعتقاد من بحث و گفتگو در مورد بکار گیری خشونت میتواند بیشتر هر فردی را به تجلیات حقیقت آشنا سازد، و او را قانع کند که هرفردی خشونت پیشه میکند که انسان دیگری را تخریب و یا نابود کند و جان اورا بگیرد، ازفهم بیمارگونه ای بهره مند است.
تمایز میان انواع گوناگون بکار بستن خشونت رابطه ی انگیزه نا آگاه فرد نسبت بهر یک از آنهاست :
1-خشونت نمایشی،از اهمیت علمی بر خوردار است.
یکی از وحشت انگیز ترین انسان آزاری شیوه ی بکار گیری خشونت نمایشی است، که میتواند اثر عملکرد خشونت را در تفکر و جسم بیننده جایگزین کند، و ویرانگری آنرا نشان دهد، واستدلال خشونت گران را به پذیرد که فرضا فرد مورد خشونت قرار گرفته ، کار خلاف غیر انسانی مرتکب شده، پس مستحق مجازات خشونت است، و بهمین دلیل شکنجه گران وعاملین قتل مخالفان که در مدارس شکنچه گاهها در مسکو و مونیخ تربیت شده و به سبک و سیاق اثر گذاری شیوه اعدام در ملاء عام آشنا هستند، عامدانه مرتکب چنین جنایتی در برابر چشمان بینندگان ، صحنه ی وحشتناک اعدام راانجام می دهند، نمونه دیگراینگونه جنایت، سنگسار درملاء عام است ویا شکنجه کردن زندانیان د رکنار اعضاء خانواده برای گرفتن مدرک و پایمال کردن عواطف انسانی فرد مورد شکنجه قرار گرفته شده.
خشونت گران میخواهند آگاهانه به مردم بفهمانند وگوشزد کنند، فردی که مورد خشونت قرارگرفته و یا بدار آویخته شده، اما منظور خشونتگران عمل مرگ نبوده و هدف آنها کشتن فرد نبوده است، بلکه رسیدن به ثواب مذهبی وپاک کردن جامعه از اخلالگران، و حتی در جمهوری اسلامی مرسوم است که شکنجه گران قبل ازحضور دراطاق شکنجه “وضوء” میگیرند که پیکرنا پاکشان باصطلاح پاک شود، تا در اثرشکنجه کردن ” ثواب” بیشتر ببرند، برای این خشونت بکار میبرند در کشتن که در خدمت حیات باشند،و چنین وانمود میکنند که نه مرگ عمدی و هدفشان صیانت است نه تخریب جامعه، واین ساخته ی ذهن متعفن عناصر مذهبی شکنجه گراست و درکشتار هر چه وحشی تر گوی سبقت از هم میگیرند، رهبران مذهبی آنها به اینگونه افراد می آموزند که عمل شما پاداش ” بهشت” را دارد و این نتیجه حاصل روانی پذیرش اعتقادات ساختگی مغز علیل اینگونه افراد است.
2-خشونت ناشی از شکست و ناکامی:
خشونت بکار گرفته شده در این مورد، زمانیکه آرزو یا نیازهای فرد شکنجه گر نا کام می ماند، او را تبدیل به یک “انسان” دیوانه ،مالیخولیائی، خشونت طلب ، وحشی صفت میکند، تا از طریق توسل به شدید ترین وجه خشونت آرزوی ناکام مانده خود را بدست بیاورد،بیشتر شکنجه گران در عنفوان جوانی در کسب تحصیل نا موفق بنا براین عقده ای و فکر میکنند باعث این جهالت آنها افراد موفق یا تحصیل کرده هستند و همیشه در پی انتقام گرفتن از اینگونه افراد میباشند.
خشونت ناشی از ناکامی میتواند در مورد افراد باصطلاح عادی نیز رخ دهد، برای مثال جوانی که فکر کرده بود در کنکور سراسری اخیر موفق نبوده است وآرزویش بر آورده نشده، بیکباره تصمیم به وحشیانه ترین متد برای قتل خود میگیرد و جان عزیز خویشتن خویش را با پائین انداختن خود از طبقه چهارم ساختمانی به زیر به زندگی خود پایان میدهد، اودرحقیقت میخواسته دانشجوی ممتازی باشد تا بیشتربه آرزوهای خود برسد و یابه وطنش و مردمان کشورش خدمت کند و زمانیکه متوجه میشود پیشوایان و رهبران مورد اعتماد او نیستند و همه آنها دزد ، قاتل ، زیانکار و شیاد ند و سئولات کنکور را قبلا فروخته اند و دراختیار آقا زاده ها قرار داده اند، ناگهان واکنش تخریب خشونت بر او غلبه میکند و تصمیم غیر معقول به پایان دادن زندگی خود میگیرد.
3-خشونت انتقام جویانه:
در بکار بردن این روش خشونت، بصورت واکنشی، هدف،یا دفع در مقابل تهدید، در نهایت در خدمت بقای زیست زندگی اتفاق می افتد، خشونت انتقام جویانه بصورنی است که آسیب قبلا اتفاق افتاده و در نتیجه خشونت بکار گرفته شده از روش کنش دفاعی انجام میگیرد ، که بسیار خطرناک، وحشیانه و نسنجیده است،بجای اینکه عاشق به زندگی و زنده ماندن باشد ، از ادامه زنده بودن جلو گیری میکند و خود به یک موجود ویرانگر جان خود تبدیل میشود، این ویرانگری جان حاصل یاس و نومیدی میباشد که دیگران یعنی حاکمین و روابط ساختاری جامعه را نسبت به او نومیدی و ویرانگری بجای شادی و نشاط و امید به زندگی، نهادینه کرده است.
پس استدلال اینکه انسان نمی تواند نا توانی کامل را به پذیرد و برای باز گرداندن قابلیت عملکرد خویش نمی کوشد، ولی می بینیم در قابلیت کشتن و نا بود کردن خود قدرتمند عمل میکند، قدرت نابود سازی انسان یکی از وحشیانه ترین شیوه ی خشونت میباشد، البته آفرینش وحفظ حیات مستلزم ویژه گیهای خاص خود است که شخص ناتوان و مایوس شده فاقد آنست، و پایان دادن به حیات خود یا دیگران تنها مستلزم یک خصیصه است، و آن به کار گرفتن خشم درونی بوسیله زور، این جوان که یادش گرامی باد ، برای اینکه حیات و زندگی را نفع کند، بیرحمانه از آن و سیستم ساختاری جامعه، انتقام گرفت.
همچنانکه عاملین جنایت در سیستم جمهوری اسلامی که دارای سادیسم روحی و روانی هستند و قادر به آفرینش نبوده و راه و رسم آنرا آگاهانه بدورافکنده و تحمل نکرده، شیوهای نابودی انسان دگراندیش را آنهم با خشونت افسارگسیخته، مانند صحنه های اعدام در ملاء عام متوسل میشوند تا از عملکرد وحشیانه و ضد انسانی خود درمقابل رهبران قاتل تر از خود راضی و به خوش خدمتی خود ارج می نهند و جوهر سادیسم آنها با دادن رنج و آزار دادن و کشتن دیگران، غلیظ تر میشود.
انسان زمانی میتواند ازسادیسم رهائی دهد که خود را از درماندگی و یاس رها سازد و در جستجوی راه حل برای ادامه زندگی بهتر باشد .
خشونت از نوع خون آشامیش:
افرادی که مرتکب اینگونه خشونتها میشوند، عمل آنها ناشی از درمادگی در حل مسائل مورد توجه آنها نیست، بلکه برای این کار تربیت شده اند، یعنی خون آشام فردیست که آگاهانه بخاطر رسیدن به شغل – مقام و ثروت انسانیت را زیر پا گذاشته و آنرا آگاهانه لگد مال میکند ، حیوانی در لباس انسان ولی وحشی صفت است، بی دین و یا با دین هم نمی شناسد ولی درجه ی شقاوت و وحشیگری دردارندگان و معتقدین به دین بسیار بالاتراست، خون می ریزند، انسان میکشند تا زنده بمانند و مانند جمهوری اسلامی به حیات ننگین خود ادامه بدهند،این گونه افراد در سیستمهای ضد انسانی بخود تلقین میکنند، تا میتوانی بکش و زمانیکه زندگیت ازخون سیرآب شد، برای کشته شدن آماده باش این بیماران روانی قاتل، بیخود نیست از یورش مردم علیه خود وحشت دارند،آنها صد درصد تخیلی و رویائی ، عقب مانده در گذشته زندگی میکنند و بیمار روانی هستند.
علاقه به مردن و زندگی، مرگ پرستان حرفه ای،
یعنی مرگ پرستان در برابر زنده ماندن، معمولا این گونه افراد ضد حیات میباشند ، شر یا شرور و شرارت در آنها نهادینه شده است، مرگ پرستند ، مخالف زندگی پرستی هستند ، خود شیفته گی عاد ت روزانه اشان است ، همیشه میل به تخریب و ویرانی دارند ، معمولن رهبران برای این که مخالف خود را از جلوی رسیدن به امیال پلید خود بر دارند دستور یا حکم جهادی میدهند به جلادان خود که یا مرده و یا زنده طرف را میخواهیم، یعنی شعار این گونه رهبران مانند خمینی ویا خامنه ای زنده باد مرگ بوده، درقلب مسئله شرارت و ناکسی را میتوان بخوبی دید.
در واقع امر، خمینی و خامنه ای وافرادی مانند اینها که در جمهوری اسلامی کم نیستند، ودست به کشتار مردم زده اند و دستشان بخون هزاران نفر آغشته است و سیرائی هم ندارند این است که اینها عاشق مرگ هستند، از کشتن اانسانها لذت میبرند،بعد از 1400 سال که از دعوای قبیله ای اعراب بدوی میگذرد هنوز با گذشت چهارده قرن از کشته شدن حسین ابن علی لذت برده و از این عمل استفاده مادی و معنوی میبرند، و حسین را هر ساله میکشند و گورش را نبش قبر میکنند، یعنی تفاوت بنیادی مابین عشق به زندگی و عاشق بمرگ در آنها دیده میشود، مرگ پرستی شیوه حکومت داری اسلامیشان شده است،سپاهیان این رژیم سر سپرده ی مرگ هستند، و تمام وقت زندگی خود را صرف کشتار دیگران کرده اند، مرگ پرستان معمولن در مورد بیماری، تدفین و مرگ گفتگو میکنند مانند آخوند ها درمنبر و مانند خمینی و خامنه ای که هر سه مفتون تخریب و مرگ بودند و هستند و از بوی مرگ و شنیدن شیون مرگ به روح و مشامشان خوش می آید.
بنظر من ژرف ترین خشنودی خامنه ای و خمینی آدم کش زمانی هست و بود که بفهمند موفق به تخریب مطلق و نابودی ایران و مردم ایران، شده اند.
مرگ پرستان همیشه در گذشته دور بسر میبرند ، سرد ، خشگ و وحشتناکند ، همواره از ارزشهای دقیقن ضد ارزشی یعنی نه به زندگی دیگران، نه به شادی بلکه مرگ دیگران آنها را به هیجان و شادکامی و موفقیت می رساند.
یکی از ویژگیهای مرگ پرستان(خامنه ای و…) گرایش آنها به بر قراری و تحمیل زور است، وعلاقه آنها به انسان شاد و خوشبخت آزاد، غیر قابل تصور است، زور گوئی و تعدی به حقوق دیگران با کشتن و حفظ قدرت آنها اجین است، ازخوارو ذلیل بودن ایرانیان لذت میبرند ، وعلاقمند به این هستند که ایرانیان را محتاج و از ثروت تهی به بینند که متاسفانه تا بحال تا حد زیادی نیز موفق بوده اند و ثروت ایرانیان را در سوریه، لبنان،عراق مصرف، کرده اند.
بیچاره آنهائیکه معبود مرگ پرستانند ، این در حالیست که بخود تلقین میکند که افرادی مانند خامنه ای و خمینی پدران مذهبی و رهبران مومن آنها میباشند، غافل ازاین که آنها در طول چهل سال گذشته ثابت کردند که نه مومن و نه از شرف انسانیت زره ای بر خوردارند، نسبت به حیات وزندگی دیگران بی اعتنا وتنها از شغل شیادی آخوندی در انحراف مردم استفاده کرده وثروت اندوخته اند، درروز روشن مقابل چشم جهانیان اوباش وآدم کشان خامنه ای 1500 نفر را در آبانماه 98 کشتند. ، و بیش از 7000 نفر را بازداشت و در زندانها شکنجه کردند.
کشتار هولناک زندانیان سیاسی در سال 67 ، اوج جنایت و وحشیگری خونین نظام جمهوری اسلامی بود، نشان از کینه آخوند ها از مبارزان رهائی بخش رهائی، جوانان ایرانی بود.
جمهوری اسلامی هر ساله جشن مردگان بر گزار میکند:
از طرفی حاکمان” دین دار” در جمهوری اسلامی دین رابه عنوان یک کالا بمردم حقنه کرده و میفروشند که بتوانند ار این راه صاحب ثروت و مکنت وهمچنین قدرت سیاسی شوند، با کلاهبرداری خاص آخوند ها ودروغ و ریا جیب مردم را خالی میکنند، و افراد نافرمان را با شدید ترین شیوه های قرون وسطائی مانند شکنجه و اعدام مجازات میکنند، در حقیقت دستگاه سیاسی نشر اکاذیب براه انداخته اند و مردم را از عذاب “آن دنیا” میترسانند وبشارت “بهشت” دروغین داده و کلن با ریا و تزویر و روشی شیادی جشن مردگان بر گزار میکنند ، و بیشتر پا منبریها را کلاغ سیاه ها تشکیل میدهند، محرم و صفرراه اداخته و به شیوه ی انسان های صدر اسلام بصورت بدوی و با وحشیگری تمام به زنجیر زنی، توسر زنی، سینه زنی وقمه زنی می پردازند و وقتی به خلوت میروند آن کار دیگر، میکنند.
صدای رسای همه زندانیان در بند رژیم جمهوری اسلامی باشیم و با ادامه مبارزه و اعتراض و محکومیت اعدام ، نگذاریم رژیم جنایتکار اسلامی به ادامه اعدام ها و جنایات خود ادامه دهد.

27.09.2020

 

Bayat.a@freenet.de
https://www.facebook.com/amin.bayat.9

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.