سه سئوال پیرامون امواج بی پایان پناهجویان

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

iranrefugeesart-christmas-island-620x349

این روزها صحنه های دلخراش از سختی ها و خطراتی که در کمین پناهجویان هستند هر روزه در صحنه تلویزیون مشاهده می شوند و انسانیت تک به تک بینندگان را به لرزه می اندازند.هزاران زن و مرد و کودک سوار بلمهای پلاستیکی می شوند، دل به دریا می زنند و راهی سفر می شوند. می خواهند زندگی کنند و آنچنان از شرایط جانکاه خود کلافه شده اند که حاضرند تمام خطرات را برای خود و خانواده شان بپذیرند.
سیل پناهجویان امسال عمدتا سوری بوده اند و به همین دلیل در نوشته کنونی موضوع اصلی بررسی من خواهند بود ولی اگر به موارد دیگر هم مراجعه کنیم شاهد تشابه فراوان آنها با وقایع سوریه می شویم. در همه موارد نگیزه اصلی برای” کندن از آب و خاک پدری” یا بی امنیتی بخاطر جنگ، و یا فقر و فساد است که در هر دوی آنها مسئولیت مهمی به گردن سیاستمداران و قدرتمندان امریکائی و اروپائی می افتد. سه سئوال مهم به ذهن خطور می کنند:
اول- آیا اروپا می تواند این مسئله را به سادگی حل کند؟ به نظر می آید حل مسئله پناهجویان/ مهاجرین در کوتاه مدت بسیار بعید باشد. در ۹ ماهه اول سال ۲۰۱۵ بیش از هفتصد هزار نفر به اروپا پناهنده شده اند. قسمت اعظم آنها به آلمان رفته اند. بیش از هشتادهزار از باقی مانده به سوئد دعوت شده اند.این ارقام بی سابقه هستند با تمام اینها مسئله بر سر هضم این ارقام توسط اقتصاد و صنعت آلمان و سوئد نیست. مشکل قضیه در آن طرف معادله قرار دارد. تا زمانی که جنگهای کنونی در سوریه، عراق و افغانستان (و جنگ ترکیه با کردها و جنگ یمن و بالاخره رفتار وحشیانه اسرائیل با فلسطینی ها) ادامه دارند ملیونها پناهجوی بیشتر درآرزوی زندگی دور از جنگ، به سوی اروپا می آیند. تازه درنظر داشته باشیم که پناهجویان افریقائی (از لیبی و سومالی) و مهاجرینی که از فقر و بیکاری در افریقا فرار می کنند از رویای زندگی اروپائی که میزبان مهربان آنان شود به حرکت می افتند و به امواج بی پایان پناهجو و مهاجر می پیوندند. این موج ادامه می یابد
راه حلهای مختلفی در نظر گرفته شده اند که به طور کلی بخشی از آنها کوتاه مدت و برخی دراز مدت هستند. بطور کلی انگیزه اصلی برای پناهجویان موضوع یافتن امنیت و برای مهاجرین فرار از فقر و فساد حکومتهای محلی است . تا جنگ و خونریزی ادامه یابد ملیونها انسان بی پناه که فقط می خواهند زنده بمانند به دنبال مفری می گردند واین روزها آن مفر تازه برای آنها پیدا شده است. جنگهائی که سیاستمداران اروپا و امریکا به مردم تحمیل کرده اند باعث اصلی این سیل بی پایان است و تا جنگ تمام نشود ادامه می یابد. ممکن است که به خاطر تغییر هوا در پائیز و زمستان کمتر شود ولی با اولین علائم ارامش دریا ما دوباره شاهد صحنه های دلخراش و جانخراشی خواهیم بود که تمامی نظم کنونی را زیر سئوال می برد.
دوم – آیا ترکیه در ایحاد موج پناهندگان نقش دارد؟
امواج چند هزار نفری مهاجرین و پناهچویان فقط از دو کشور به سمت اروپا به راه افتاده اند: ترکیه و لیبی.
مرزهای دریائی مصر، مراکش، الجزایر و تونس به روی اینگونه موج مهاجرت بسته است. اما مرزهای لیبی بدین دلیل نقطه پرش هستند که حکومت مرکزی ای وجود ندارد. هیچ مرجعی نیست که اروپائیها بتوانند با استفاده از آن جلوی اینگونه حرکات را بگیرند.
در مورد ترکیه بحث دیگری وجود دارد. رسانه های عمومی در مورد نقش ترکیه در ایجاد این امواج صحبت صریحی ندارند ولی به نظر می رسد که دولت ترکیه نقشی بیش از یک شاهد بی طرف و بلامنفعت داشته باشد.
بی تردید ترکیه در راه اندازی جنگ داخلی سوریه نقش مهمی داشته است. هم اکنون هم آنها میزبان قریب دو ملیون پناهنده سوری هستند که به وضع اسفناکی در چادرهای پناهندگی روزگار می گذرانند. در همین حال دولت ترکیه نسبت به موقعیت کردهای سوریه نگران است. در هفته های اخیر آقای اردوغان به صراحت گفته است که ترکیه به یک “کردستان سوریه” (معادل حکومت خود مختار کردستان عراق) تن نخواهد داد.
رهبران ترکیه متوجه بودند که سیاست امریکا و یاران غرب در سوریه به بن بست رسیده و بنابراین امریکا و اروپای غربی در مورد سرنگونی رژیم اسد در سوریه متزلزل شده اند و ممکن است به سوی سیاست همکاری با کردها سوق داده شوند.بدین ترتیب دولت ترکیه به دنبال اهرمهای جدید فشار به غرب بود. در همین اوان امریکا بالاخره برنامه راه اندازی یک نیروی معتدل در سوریه را به کنار گذاشت و پس از مخارج نیم ملیاردی اعلام کرد که امکانات خود را برای تقویت نیروهای معتدل در سوریه به کار می گیرد. اما در صحنه واقعی جنگ سوریه، تنها نیروهای کرد سوری بودند که معتدل و مستقل از نیروهای سلفی عمل می کردند و به همین دلیل در ظرف دو هفته اخیر، امریکائیها بیش از پنجاه تن مهمات نظامی در اختیار آنها گذاشتند. این تحولات از چشم دولت ترکیه دور نبودند ولی علیرغم اعتراضات شدید، دولت ترکیه نتوانست جلوی برنامه اخیر امریکا را بگیرد. ترکیه نیازمند ابزار جدیدی برای ایراد فشار بود و به نظر می رسد که سیل پناهندگان ابزار فشار جدی ای در اختیار آنها قرار داد.
در ابتدای تابستان امسال موج مهاجرین عمدتا از لیبی به سوی جزایر ایتالیائی مدیترانه بود. ولی یکباره سیل پناهجویان از ترکیه به جزایر یونان شروع شد. این جزایر بر طبق طرح تقسیم سرزمین بین ترکیه و یونان ( در انتهای جنگ جهانی اول) به یونان واگذار شدند و بعضی از آنها بسیار نزدیک خاک ترکیه اند، به نحوی که از ساحل می توان این جزایر را به راحتی دید. به راحتی قابل تصور است که پناهندگان سوری بدنبال راه پناهجوئی جدید بودند و از دیدن مهاجرین لیبی به فکر راههای ساده نر ( و بنابراین) به فکر جزائر یونان بوده باشند ولی این نوع حرکات – اگر پراکنده و بدون سازماندهی مرکزی باشند – باید یک منحنی رشد داشته باشند. در این مورد اما ما شاهد یک خط مستقیم صعودی موج پناهجویان بودیم که شبهه دخالت دولت ترکیه را تقویت می کند.
در هر حال مسلم است که در صورتی که اراده سیاسی وجود داشته باشد دولت ترکیه به راحتی می تواند هر زمان که اراده کند جلوی سوار شدن هر شبانه روز چندین هزار پناهجو در بلمهای ساحلی را بگیرد.کافی است که چند هزار پلیس این خطه ساحلی را حفاظت کنند و جلوی تجارت انتقال آدمها از ترکیه گرفته می شود.
این راه حلی است که اتحادیه اروپا از ترکیه درخواست کرده و قول داده است که در صورتی که ترکیه حاضر به این اقدام باشد آنها سه و نیم ملیارد دلار به ترکیه بدهند. اقای اردوغان این پیشنهاد را قبول نکرده است و سفر خانم مرکل به ترکیه هم برای چانه زنی بیشتر بر سر همین طرح است. ولی چانه زنی کنونی بیشتر از مقوله چند ملیارد دلار کمک است. ترکها به برخورد غرب با کردها و مسئله پیوستن به اتحادیه اروپا اهمیت می دهند و در مقابل اروپا (عمدتا فرانسه) به تاریخچه کشتار ارمنی ها در جنگ جهانی اول و برخورد دولت ترکیه با اقلیتهای قومی اهمیت می دهد. اتحادیه اروپا بطور ضمنی اشاره کرده است که سیاست ترکیه در مورد پناهجویان به درخواست سی ساله ترکیه برای پیوستن به اتحادیه اروپا نیز اثر می گذارد. پیوستن به اتحادیه اروپا از اهداف دراز مدت تمام احزاب حاکم بر ترکیه بوده است که تا کنون – عمدتا بخاطر وتوی یونان – ناموفق مانده است. ولی به نظر می رسد که ترکیه قدرتیابی یک حکومت خودمختار کرد در سوریه را مهمتر از پیوستن به اتحادیه اروپا می داند.

سوم – منطق روسیه در اقدامات نظامی اخیر در سوریه چیست؟
سیاست امریکا در سوریه شکست خورده است. در همین اوان روسیه از اقدامات غرب در اوکراین بشدت نگران شده است و تحریمهای اقتصادی امریکا و اروپا هم آنها را در تنگنا گذاشته بود. در همین زمان موج پناهندگان -عمدتا سوری – موضوع تازه ای را به صحنه آورده است. حل مسئله پناهندگان به حل مسئله سوریه وابسته است و در شرایطی که سیاست امریکا ناکارامدی خود را نشان داده است فرصت مناسبی در اختیار روسیه قرار گرفته که بایک تیر دو نشان(یا چندین نشان) را بزند.
در چند هفته اخیر امریکا بالاخره اعتراف کرد که برنامه اش در سوریه به بن بست رسیده است و طرح ایجاد آلترناتیو معتدل به جائی نمی رسد. در سوریه دو نیروی جدی اپوزیسیون باقی مانده اند. یکی از این دو نیرو همان داعش است که شهر رقه را بعنوان پایتخت خلافت خود اختیار کرده است. اما نیروهای دیگر عمدتا از ائتلاف دو نیروی نظامی “جبهت النصره” و “احرارالشام” مایه گرفته است. این دو سازمان به نوبه خود هردو نیروهای افراطی هستند و جبهت النصره رسما خود را به عنوان نماینده القاعده در سوریه معرفی کرده است. دولت امریکا هم آنها را رسما بعنوان سازمانهای تروریستی معرفی کرده است.
(درنظر داشته باشیم که عناصر پراکنده آزادی خواه و دموکرات فراوانی در سوریه هستند و مخصوصا در دوره مبارزه مسالمت آمیز نقش حساس و موثری در سازماندهی و رهبری مبارزات مردمی داشته اند. ولی با شروع جنگ مسلح این نیرو در فشار و حتی در خطر قرار گرفت. باقی ماندگان اینها یا به خارج کشور پناهنده شده اند ویا در داخل سوریه سکوت کرده اندو در هر صورت این بخش از جامعه سوریه نیروی نظامی ای ندارد و بنابراین در محاسبات جاری کنار گذاشته شده اند.)
بنابراین روسیه در زمانی به صحنه جنگ سوریه روی می آورد که:
اولا سیاست امریکا شکست خورده است.
ثانیا موج مهاجرین سوری ، حل مسئله سوریه را به موضوعی عاجل در عرصه جهانی و بخصوص در رسانه های غربی تبدیل کرده است. حالا روسیه می گوید من راه حل می آورم. در چند هفته ماقبل ورود به عرصه دخالت مستقیم نظامی، مذاکرات فراوانی بین لاوروف و جان کری انجام گرفتند ( که به جای خود جای این شبهه را باقی می گذارد که امریکا ئیها به روسها چراغ سبز داده اند). احتمال این چراغ سبز زیاد است ولی – در شرایطی که اطلاعات دقیقتری در اختیار نداریم – نمی توانیم با قطعیت از همسوئی امریکا با سیاست روسیه صحبت کنیم. تقریبا مسلم شده که نوعی تفاهم روسیه و امریکا و نوعی قرار جهت “اطلاع رسانی دو جانبه” به وجود آمده است ولی اوباما در تحت فشار قرار گرفته و اگر این احساس به وجود بیاید که روسیه بیش از توافق ضمنی پیشروی می کند هنوز احتمال اصطکاک وجود دارد و در چنین صورتی خاورمیانه – و جهان – دچار دورانی از خونریزی وسیعتر و با اهمیت تر می شوند. اگر چنین شود نیروهای ایرانی موجود در سوریه هم بلافاصله درگیر جنگی ناگهانی و ناخواسته خواهند شد.
در پرانتز می خواهم یک مطلب را روشن کنم. روسیه می داند که آقای اوباما در دو ساله آخر ریاست جمهو یش حد اکثر کوشش خود را برای احتراز از جنگ تازه به کار خواهد برد. این آگاهی به نوبه خود به روسیه جرات بیشتری می دهد. اما پیشبرد راه حلهای مسالمت آمیز و مذاکره – که بعد از توافق برجام یک آس دوران ریاست جمهوری اوباما شده بود – با این پاتک روسیه در وضع بدتری به سر می برد. حالا جنگ طلبان امریکا به اوباما می گویند تجربه سوریه ثابت می کند در دنیائی زندگی می کنیم که منطق زور بر همه چیز دیگر غالب است و سیاست مسالمت آمیز به ضرر امریکا و به نفع رقبای امریکا تمام می شود.
بالاخره باید اشاره کرد که با این اقدام پوتین، روسیه دوباره به صحنه عرض اندام بین المللی وارد شده است. اقدام روسیه پایان دوره ای را اعلام می کند که در طی آن امریکا قدرت بلا منازع بشمار می رفت.
انقلاب سوریه به میدان جنگ قدرتهای بزرگ جهانی و رقبای محلی تبدیل شده است. در این میدان هیچ کدام از طرفین “پاک” و بی عیب نیستند. در یک طرف حکومت دیکتاتور بشار اسد قرار دارد که از کشتن بیش از دویست هزار از مردم کشورش باکی نداشته است. متحدین اصلی او حکومت ایران است که هدف نهائیش بزرگ کردن هلال شیعه می باشد و روسیه که در پی قدرتیابی دوباره در عرصه جهانی است. در طرف دیگر حکومتهای عقب مانده تر و پوسیده تر قرار دارند. داعش و اسرائیل، قطر و عربستان سعودی از گروه اول وحشی تر و بی رحمتر هستند. امریکا و اروپا هم به جای خود در این آتش افروزی سهم داشته اند و در هر حال در جنگ افروزی دست کمی از رقیب روسی خود ندارند. در این صحنه نقش کنشگران و آزادی خواهان چیست؟ ما مسلما باید برای آزادی و دموکراسی و برای صلح عادلانه صدایمان را بلند کنیم . ما می باید بکوشیم ریشه جنگ فرقه ای خشکانیده شود و از اینسو باید با تمام قوا برای سکولاریسم و علیه ایده دخالت دین دردولت افشاگری کنیم. ما می باید با هرگونه دخالت خارجی در امور هر کشوری مخالفت کنیم ولی علاوه برتمام این نکات، ما می باید سیاست مشخصی هم در پی داشته باشیم که زشتیها و پلشتی ها را به حد اقل برساند، سیاستی که کمترین هزینه برای رسیدن به صلح و آزادی را به همراه بیاورد. این رسالت را تنها در چارچوبه ژئوپولتیک به سرانجام می رسانیم.
بدین ترتیب نمی توان انتظار داشت که سوریه به این زودیها روی صلح و آرامش به خود ببیند. و بنابراین نمی توان انتظار داشت که امواج پناهجویان به سادگی فروکش کنند. اروپای غربی و بخصوص اتحادیه اروپا با آزمایش سنگینی روبرو هستند که به سادگی و به زودی برطرف نمی شود و می تواند فشارهای بیسابقه ای بروی اروپای غربی فراهم آورد. این دومین باریست که در طی سال جاری، اروپا با بحرانهای سنگین روبرو می شود. در اوائل امسال ما شاهد بحران بانکی بودیم که کمر اقتصاد یونان را شکست. آن بحران هنوز تمام نشده است. یونان را سرکوب کردند ولی هیچ کس فکر نمی کند که اقتصاد یونان نجات پیدا کرده است. بحران یونان از دل جامعه سرمایه داری بروز کرد و بحران پناهندگان در سایه جهان سرمایه داری رشد کرده است. اگر این دو بحران، پارادیمهای جدیدی را بروز ندهند آنها مسلما درباره بحرانهای بیسابقه آتی هشدار می دهند. شاید گرایش به چپ، در یونان، اسپانیا و ایتالیا و همچنین گرایشات رادیکال در انگلستان ( کسب رهبری حزب کارگر توسط جرمی کوربن) و امریکا (قدرت نمائی برنی ساندرز در انتخابات حزب دموکرات) علائمی از توفان پیش رویمان باشد.
مجید سیادت
۲۸ اکتبر ۲۰۱۵

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.