آخوند حسن روحانی، رئیس دولت اسلامی ایران روز ١۶ نوامبر ۲٠١۵ به فرانسه می آید تا با همتایش فرانسوا اولاند دیدار و گفت و گو کند.
دید و بازدیدهای سران دولت جمهوری اسلامی با نمایندگان دولت های غربی شتاب گرفته است. دولت فرانسه که اکنون در دست حزب سوسیالیست است نمی خواهد از دیگر دولت های ١ + ۵ برای دستیابی به بخشی از «بازار» ایران واپس بماند، هر چند چین و روسیه پیش از زد و بند اتمی، بخش چشم ناپوششی از این بازار را در دست داشته اند. لوران فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه روز ۲۹ ژوئیه گذشته، تنها دو هفته پس از سازش جمهوری اسلامی پیرامون پرونده ی اتمی اش به تهران رفت و دو ماه پس از آن ١٣٠ کارفرمای شرکت های فرانسوی با سازماندهی Medef، اتحادیه کارفرمایان فرانسه، در همان شهر مهمان بودند!
کارنامه ی جمهوری اسلامی ایران از روز نخست زایش ننگینش، در سرکوب مخالفان سیاسی، زنان، کارگران، خلق های ساکن ایران به ویژه خلق کرد، زندانیان سیاسی و غیرسیاسی، خداباوران بهائی، همجنسگرایان، مهاجران افغان و غیره چنان سیاه و سنگین است که شمارشش مثنوی را هفتاد من کاغذ کند. تاکنون صدها هزار زن و مرد در جنگ دو دولت ایران و عراق، در زندان ها، در خیابان ها، در کردستان، در کارخانه ها و در جای جای ایران با موشک ها، گلوله ها و شکنجه ها جان باخته اند یا بر سر دار رفته اند. هر فارسی زبانی که اندکی در درازای سی و هفت سال گذشته خبرهای ایران را پی گرفته باشد به این کارنامه ی خونین آگاه است.
پس بگذارید نگاهی کوتاه به آن چه در چند روز پیش از سفر روحانی به فرانسه رخ داد بیافکنیم، تا ببینیم چگونه ادعاهای دولت فرانسه در دفاع از حقوق بشر رویاروی منافع اقتصادی مشتی اندک سرمایه دار رنگ می بازد و به بوته ی فراموشی سپرده می گردد.
بر پایه ی گزارش هایی که فعالان حقوق بشر منتشر کرده اند، دولت جمهوری اسلامی در مهرماه ٣٢ تن را در هشت شهر اعدام کرد که سه نفرشان در ملاء عام بوده است. اعدام فاطمه سالبهی به جرم قتل شوهرش وحشیانه ترین بود، چرا که فاطمه زمانی زندانی شد که فقط ١٧ سال داشت. یکم مهر، روز آغاز سال تحصیلی، بار دیگر روزی بود که صدها هزار کودک نتوانستند به مدرسه بروند چرا که دولت اسلامی از ثبت نامشان تنها به جرم افغان بودن سرباز زد. ماه مهر ماهی بود که ١١ کارگر دیگر در محل کار جان باختند. ماه مهر ماهی بود که رامین زندنیا به همراه همه ی اعضای خانواده اش به جرم فعالیت در کانون صنفی معلمان و مبارزات اخیر آنان دستگیر شدند.
رویدادی که در ماه شهریور رخ داد و لکه ی ننگ دیگری بر پیشانی جمهور اسلامی شد همانا اعلام مرگ شاهرخ زمانی در زندان بود. او که چندین سال دربند بود جرمی به جز تلاش برای سازماندهی تشکلات کارگری نداشت. کمتر کسی بود که باور کند مرگ شاهرخ کاملاً طبیعی بوده باشد. شاهرخ در ۵١ سالگی در بند جان باخت.
رویداد دیگری که نشان از دخالت جمهوری اسلامی در کشتار داشت درهمین ماه آبان است. این رویداد با موشک باران اردوگاه لیبرتی در نزدیکی بغداد و کشتار دست کم ٢٠ تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق رخ داد. کیست که نداند پس از سرنگونی دولت صدام حسین با موشک های پیشرفته و چند تنی آمریکایی، دولت هایی در عراق به وجود آمدند که فرمانبر جمهوری اسلامی بوده و هستند. هر چند دولت کنونی عراق بر تمام مناطق این کشور حکومت نمی کند، اما بغداد و دور و بر آن در دستانش است. پس دولت عراق نمی توانسته از موشک باران دوباره ی اردوگاه مجاهدین خلق ناآگاه بوده باشد یا حتا مستقیماً در آن دخالتی نکرده باشد، این دولت بدون فشار جمهوری اسلامی دست به چنین اقدام جنایت باری نمی زد. کشتار دوباره در اردوگاه مجاهدین خلق در بغداد بار دیگر بی کفایتی نهادهای وابسته به سازمان های بین المللی دولتی را نشان داد، چرا که مجاهدین خلق در اردوگاه لیبرتی پناهنده شناخته شده و آن ها مؤظف به تأمین جانی اشان بودند.
سرکوب و بگیر و ببند جمهوری اسلامی به داخل محدوده ای به نام ایران خلاصه نمی شود. این رژیم در سودای برپایی امپراتوری اسلامی در منطقه است و مانند هر دولتی در امور دیگران دخالت می کند. وگرنه چگونه است که هر چند روز خبری از مرگ پاسداری در سوریه منتشر می شود؟ حزب الله لبنان را چه دولتی تأمین مالی می کند؟ آیا حماس فلسطین دیگر رابطه ای با دولت اسلامی ایران ندارد؟ چرا بحرین از دستگیری چندین نفر در رابطه با دولت ایران خبر می دهد؟ جنبش افراطی حوثی در یمن چه؟ تنش های دولت های ایران و عربستان سعودی برای چیست؟
آری حسن روحانی در چنین اوضاعی به فرانسه می آید، روحانی آخوند و نماینده ی دولت دینی و خودکامه دست در دست اولاند، نماینده ی دولت لائیک و دمکراتیک برای تاراج دسترنج زنان و مردانی که در ایران از نخستین حقوق انسانی محروم اند. اینجاست که بار دیگر وظیفه ی دولت ها همچون آفتاب نیمروز خودنمایی می کند. دولت ها چه اسلامی باشند و با خیمه شب بازی های انتخاباتی از نوع ولی فقیهانه اش روی کار آمده باشند و چه دمکراتیک باشند و ظاهراً با انتخابات آزاد، اما در واقع به ضرب و زور پول و سرمایه زمام امور را به دست داشته باشند وظیفه ای به جز غارت و سرکوب ندارند. و این موضوع فقط مختص به ایران و دولت اسلامی آن نیست. مگر همین چندی پیش نبود که دولت های آمریکا و کوبا نیز آشتی کردند و سفارت هایشان را برپا نمودند؟ چه شد آن همه ادعاهای رنگارنگ ضدامپریالیستی برادران کاسترو که نزدیک به شصت سال است با مشت آهنین بر کوبا و مردمش حکومت می کنند؟ آیا در چین با حکومت تک حزبی کمونیست، کارگران کمتر از فرانسه چند حزبی استثمار می شوند؟ آیا در کره شمالی با حکومت دودمان کیم مردم می توانند جمله ای علیه دولت حزبی و دستگاهش بیان نمایند؟ کارگرانی که برای شرکت های چند ملیتی همچون آدیداس در جمهوری سوسیالیست ویتنام با دستمزدی چندرغازی کار می کنند، چه احساسی دارند؟
زنان و مردانی که خواهان آزادی و برابری هستند، آنانی که ویژگی های هر دولتی، با هر رنگ و ایدئولوژی، مانند پلیس، ارتش، زندان، سلسله مراتب، بوروکراسی، دین، مرز، فساد، جنگ، اختلافات ژرف طبقاتی و ده ها رنج دیگر را به چالش می طلبند، آنانی که می خواهند رهسپار راهی بس دراز و سنگلاخ آجین به سوی آزادی و برابری توأمان باشند چاره ای ندارند مگر این که به نیرو و تلاش خود تکیه کنند. دولت ها و احزاب گوناگون که این دولت ها را تشکیل می دهند همواره در این راه در برابر زنان و مردان خواهند ایستاد. این زنان و مردان می توانند زندگی نوین آزاد و برابر بیافرینند اگر بپذیرند که امورشان را خود در شوراها، سندیکاها و دیگر نهادهای از پائین و افقی به دست گیرند و دم و دستگاه هر دولت و حزب و رهبری را برکنند. انسان های آزاد و برابر، به دولت و رهبر و خدا هیچ نیازی ندارند. آنارشیست ها، چه در ایران و خاورمیانه، هم اکنون در روژاوا و مقاومت و بازسازی کوبانی، چه در فرانسه و چه در هر جای دیگر جهان همیشه در کنار زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب خواهند بود تا رهایی و برابری.
جمعی از آنارشیست ها و آنارکوسندیکالیست های فارسی زبان در پاریس
١٠ / ١١ / ٢٠١۵ – ١۹ / ٨ / ١٣٩۴
anarchistespersanophones@yahoo.fr