دلایل زنده بودن جنبش زن ،زندگی، آزادی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

ژاله وفا

۲۵ شهریور ۱۴۰۲، سالگرد شهادت مهسا(ژینا) امینی است که در پی آن جنبشِ بزرگی که جنبش «زن، زندگی، آزادی» نام گرفت، آغازشد.

شهادت ژینا در عصر روز جمعه ۲۵ شهریور، نقش جرقه را ایفا کرد و احساسات و وجدان جمعی را نشانه گرفت و موجی از نفرت از این خشونت عریان در باره دختری از این سرزمین به مثابه نماد تمامی ظلمهایی که بر سر دختران و زنان ایران از طرف نظام ولایت مطلقه فقیه رفته است، پدید آورد و این نفرت عمومی بدل به جنبشی انقلابی گردید که ستون پایه های این نظام و راس خیمه آنرا هدف قرار داده است و جهانی را متحیر خود کرد و چون دفاع از حق زندگی و زیست در آزادی هدف جنبش ما مردم بود و در شعارها منعکس، وجدان جهانی در شکل رسانه ها و انجمنها و شخصیتهای مختلف در سطح جهان به دفاع از جنبش ما مردم، برخاستند و با پیامهای خود دفاع از حق زندگی در آزادی برای مردم ایران را خواستار شدند.

بعد از گذشت یکسال، بسیار دیده شده که برخی این پرسش را مطرح می کنند که آیا این جنبش هم مانند سایر جنبشها در نظام ولایت فقیه خاموش  شده است؟ در اولین نگاه بنظر می رسد که نظام حاکم ظاهراً با سرکوب شدید و ایجاد رعب و وحشت حاصل از اعدامها  توانسته است به جنبش پایان دهد. هرچند جنبش زن، زندگی، آزادی تاکنون خسارات بسیاری را از قبیل اعدامها،  سرکوب و خشونتها، مسمومیت‌ها، دستگیریها، خودکشی‌های پس از زندان، نقص عضوها، ساچمه باران کردن بدنها و  عمدا چشمان جوانان و دیگر خشونت ها و فشارهای ناجوانمردانه که آخرینش قتل جواد روحی در زندان بوده است، متحمل شده است، اما عوامل بسیاری گویای این امرند که این جنبش هم زنده است و هم درعمق جامعه در حال گسترش و پیشرفت .

در ذیل دلایل زنده بودن جنبش زن، زندگی، آزادی را از دید خود می آورم:

۱-  از دید نگارنده، اصولا هیچ جنبشی را نمی شود خاموش کرد. هر جنبش اعتراضی نتیجه آگاهی و معرفت بخشی از جامعه به حقوقشان و اعتراض به سلب آن حقوق و انتقال آن آگاهی به سایر اقشارجامعه است. این انتقال زمینه شکل گیری و تقویت وجدان جمعی را بوجود می آورد. بیداری و آگاهی از جنس حقند و حق را نمی توان از بین برد. منتهی می شود مدتی با ناحق و خشونت سرکوب آنرا از دیدها پوشاند و آفتاب حق برای همیشه مستور نمی ماند. اما به میزانی که هر جنبشی در شعارهایش نمایانگر حقوق همه جمهور مردم است همگانی و سراسری می شود و مراحل خود را  تا سرمنزل مقصود سالم طی خواهد کرد. اما در دو حالت امکان ایستایی موقتی ویا مخدوش شدن چهره جنبشها وجود دارد:

الف: زمانی که بخشهایی از جنبش از لحاظ نظری در نظامی آشیانه دارند که سلطه بر مردم بر قرار کرده از اینرو ناحقوند است. در این حالت جنبش ایستایی و نه پویایی را بخود تحمیل می کند و به پیش نمی رود. چرا که پای را در سمنتی گیر انداخته که با حقوق جمهور مردم سازگاری ندارد. همانند جنبش سبز ۸۸ که شعار “رای من کو ” جنبش را در چهارچوب نظام نگاه می داشت و “رهبری” آن نیز متاسفانه آینده ای را که برای مردم تصویر می کرد “دوران طلایی امام بود” ! البته بعد از آن، خوشبختانه آقای موسوی حتی در حصر غیر قانونی و تحمیلی و ناعادلانه و طولانی در مقابل نظام حاکم مقاومتی شجاعانه کرد و جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی ” را که محل عمل و خواستش بیرون از نظام قرار داشت را پشتیبانی کرد.

ب: و یا زمانی که بخشی از اپوزیسیون وابسته به قدرتهای خارجی (داخل و یا خارج از کشور) که خود را بزور به جنبش تحمیل می کند، با ترویج خشونت گرایی و رجوع به قدرتهای خارجی، برای مدتی می تواند چهره مسالمت آمیز و مستقل جنبش را مخدوش کنند و چه بسا موجب دلسردی بخشی از جامعه شوند.

همانگونه که در زمانی که جنبش “زن، زندگی ،آزادی” در داخل از کشور آماج حمله و سرکوب شدید نظام قرار داشت، در خارج از کشور گرایشی از پهلوی طلبهای بیگانه با آن جنبش، که نه با مسالمت جویی و دمکراسی خواهی آن جنبش همسویی دارد و نه خواهان رفع تبعیض از زنان کشور است و نگاهش به جنبش تنها سوء استفاده ابزاری برای مطرح کردن خود و انحراف افکار عمومی جهان از جنبش است، به بهانه حمایت از جنبش اما در نظر و عمل کاملا متضاد با جنبش، مبلغ نوعی از افراط گرایی و لمپنیسم و خشونت گرایی و ترویج ضد فرهنگ فحاشی و پرخاشگرایانه در تظاهرات حامیان جنبش و نیز شایعه پراکنی و تحریف اخبار داخل جنبش آنجور که رخ میداد و نیز مراجعه به قدرتهای خارجی شد.

رفتار خشونت طلب آنان همچون ضرب و شتم مخالفان یا تحمیل خود بر دیگران، و تفرقه افکنی میان حامیان جنبش در خارج از کشور، و آنهم با بالا بردن چوبه های دار و عکس شکنجه گران نظام پهلوی همچون ثابتی، موجب مخدوش شدن چهره جنبش و سوال برای افکار عمومی جهانی شد که شاهد این خشونت ورزیها بودند. بیاد دارم همکار من که خانمی آلمانی و فعال جنبش زنان در آلمان است از دیدن رفتار برخی سلطنت طلبان که عکس مهسا امینی را نیز حمل می کردند سخت دچار تعجب شده بود و در اینستا گرام با ترجمه شعار پهلوی طلبان؛ “رهبر ما پهلویه هرکی نگه اجنبیه ” مواجه شده بود و در مورد وضعیت خشونت و موضع جنبش در مورد خشونت طلبی و حذف دگر اندیشان از اینجانب سوال می کرد. چه بسا بسیاری از خارجیان طرفدار جنبش مردم ایران،ظاهر اعلام حمایت از جنبش، را توسط پهلوی طلبان را با باطن مصادره به مطلوب جنبش به نفع خود و محو چند صدایی و اعلام جنگ با طرفداران انقلاب ۵۷ و نیز جایگزینی تک صدایی توسط پهلوی طلبان را به پای جنبش مردم بنویسند. از اینرو تاکید می کنم که عواملی می توانند موجب مخدوش شدن چهره جنبش و دلسردی برخی شوند و بایستی نسبت به این آفت ها شدیدا حساس بود.

اما به مصداق درس گیری لقمان حکیمی (ادب از که آموختی از بی ادبان)، جنبشها نیز از ضعفهای خود و عواملی که نقش آفت را برای جنبش ایفا می کنند درس می گیرند و در حرکت بعدی در پی تصحیح آن خواهند بود و زمانی انقلابی رخ می دهد که همگانی است و جمهور مردم از آن راضی اند، که چه در شعارها و چه در رفتارها و تاکتیکها و استراتژیها و در بدیل و برنامه هایش، حقوق انسانی و شهروندی و ملی و حقوق طبیعت و حقوق ملی به مثابه بخشی از جامعه جهانی در نظر گرفته شده و مراعات گردد. و ساختارهای جامعه در چهار بعد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بصورت مجموعه ای از زور وقدرت رها و برمبنای حقوق باز سازی شوند.

۲- هیچ جنبشی را نمی توان خاموش کرد چرا که اثر خود را در حرکت و جنبش بعدی بجای خواهد گذاشت. همانگونه که من باب نمونه شاگرد کلاس ۱۰ بدون دانشی که از کلاسهای ابتدایی فرا گرفته نمی تواند ابتدا به ساکن به سطح آگاهی و دانش کلاس ۱۰ برسد، جنبشها نیز چون زنجیری از تجارب بهم وصلند. مگر جنبشهای اعتراضی و یا انقلابها و نهضتهای ۱۰۰ سال اخیر ملت ایران و پیامدها و درسهای آنها را می شود از ذهنیت تاریخی جامعه زدود؟ به زعم نگارنده، هیچ جنبشی، نه در ایران و نه در هیچ جای جهان ابتدا به ساکن و بی بهره از تجارب مثبت و منفی جنبشها و حرکتها و انقلابهای پیشین در آن جامعه و بلکه در جهان رخ نمی دهد. انسانهای تحول خواه هیچگاه خود را بی نیاز از بهره گیری از تجارب ارزنده ملت خود و ملتهای جهان نمی دانند لذا در هر جنبش و انقلابی، آثار بس گرانقدری از کوشش و تلاش جامعه در حرکات و جنبشهای پیشین وجود دارد و ارزش هر جنبش در همین اثری است که در ارتقاء سطح آگاهی جامعه می گذارد. هرگاه جامعه بر اثر حرکتی به اهداف خود برسد و پیروز شود، از یاد نمی برد که جنبشهای قبلی و همه شرکت کنندگان و فعالان آن، همچون نردبانی عمل کرده اند و جامعه را در این مرحله به بلندای اهداف خود رسانده است. اینگونه است که هیچ جنبشی را نمیتوان خاموش کرد بلکه جنبشها در نقش خود در ارتقاء وجدان تاریخی مردم زنده و حاضر و شاهدند.

۳- در خط مقدم جنبش انقلابی “زن ،زندگی ،آزادی” بویژه زنان میهن قرار داشتند. بدرستی تا زنان جامعه ای آزاد نباشند آزادی و دموکراسی واقعی در آن پا نمی گیرد. چرا که زنان پیشقراولان تغییر و تحولند. زنان در نقشهای متعددی که در جامعه ما ایفا می کنند نه تنها در شکل گیری فکر تحول و تغییر بلکه در انتقال آن به سایر اقشار خصوصا جوانان کشور نقش بسیار بسزایی را ایفا می کنند. در نظر بگیریم زنان تنها در نقش مادری و در نقش معلمی و استادی که با انسان و ذهنهای کودکان و نونهالان و جوانان در ارتباطند چه نقش بسزا و مهمی را در شکل گیری ذهنیت تغییر و تحول خواه و شورنده به وضع موجود ایفا میکنند. این نقش، نقش یاد آوری حقوق ذاتی آدمها است.

۴- حضور فعال پنج نیروی محرکه تغییر ( زنان، کارگران، دانشجویان، معلمان و روشنفکران و هنرمندان) در جنبش. پیوستن کارگران صنعت نفت و پتروشیمی به اعتراضات مردم و بسیاری از بازاریان و کسبه و نیز حضور معلمان و دانشجویان بعنوان نیروهای محرکه ای که در کار تولید فکر و دانش هستند و نیز پشتیبانی بسیاری از روشنفکران و هنرمندان و ورزشکاران و پزشکان جامعه از جنبش مردم، همه یک نوع پیوستگی، فراتر از یک خیزش صرفا از سر خشم را نوید می دهد. هرچند هنوز این پیوستگی بایستی منسجم تر و همگانی تر گردد تا جنبش را به مرحله همگانی و سراسری شدن خود راهبر شود اما صرف حضور این ۵ نیروی محرکه جامعه، نشان از گسترش و ژرفای این جنبش در بطن جامعه دارد از اینرو هنوز زنده است.

۵- بر کسی پوشیده نیست که رژیم ولایت مطلقه فقیه همانند همه دیکتارتوری ها به هیچ دین و آیینی و مرامی جز مرام قدرت باورمند نیست و از مرام و دین به مثابه وسیله اعمال قدرت خود سوء استفاده می کند. از اینرو مسئله حجاب را که ربطی به دین اسلام هم ندارد ( رجوع شود به تحقیق علمی آقایان ترکاشوند و بنی صدر در مورد تحمیل حجاب در ۸ قرن (قمری )بعد از اسلام توسط فقیهی بنام محمد بن جمال الدین مکی عاملی (۷۳۴-۷۸۶ق) به مسلمانان ) تنها بهانه ای است برای اعمال سلطه به زنان. رژیمی که خود زمینه ساز فحشا و اعمال کننده انواع خشونت و تبعیض نسبت به زنان است، نگران عفاف زنان جامعه نیست. بگذریم که عفاف با یک تکه پارچه بر سر تامین نمی شود و امری درونی و اخلاقی و آموختنی است و رژیم از حجاب به مثابه ابزاری برای محبوس نگاه داشتن زنان، تحقیر آنان ، سلب حق انتخاب آزاد پوشش از زنان، اعمال قدرت بر زنان و بهانه ای برای سرکوب و اعمال خشونت علیه زنان سوء استفاده می کند. در واقع حجاب اجباری، دو اصل  استقلال، یعنی حق انتخاب پوشش و آزادی یعنی حق انتخاب نوع پوشش، سالیان متمادی است که از  زنان ایران سلب شده است. چرا که اقلیت کوچکی زورمدار «بالا»نشین حق خود دانسته اند برای نیمی از جمعیت ایران تعیین تکلیف کنند و آنها را از حق رهبری خود محروم نگاه دارند. در این جنبش، بخش بزرگی از زنان ایران شجاعت بدست گرفتن استقلال رای و آزادی و قوه رهبری خود را نشان دادند.

در جنبش “زن، زندگی، آزادی” وقتی زنان محجبه و بی حجاب دست در دست هم علیه زور نهفته در تحمیل پوشش توسط رژیم مقاومت کردند، نشان دادند که هدف اصلی رژیم را در سرکوب زنان می شناسند و متحد با هم علیه این زور مقاومت می کنند. و اکنون نیز با گذشت یکسال و با همه سرکوبی که نظام حاکم اعمال کرده، در کوچه و برزن و خیابانهای کشور شاهد مقاومت مدنی دختران و زنان میهن هستیم که دیگر حجاب ندارند و شجاعانه، جان در کف، از استقلال نظر و آزادی تصمیم خود دفاع می نمایند پس حتی در ذهن کسانی که به حجاب اعتقاد داشتند و تحمیلی بودن آنرا قبول نداشتند روشنایی نسبت به حق هر انسان در انتخاب آزاد پوشش خود شکل گرفته و یا حتی بسیاری از زنانی که نگران سرکوب بودند، طعم سرپیچی از اوامر قدرت فرموده را چشیده و ترسشان ریخته است و رژیم در این زمینه ناچار به عقب نشینی گشته است. هر چند از سرکوب بازنایستاده و به اشکال مختلف در پی ایجاد محدویتها برای زنان شجاع میهن است. هنر پیشتاز آن هنری است که در واقع ممکن بودن “ناممکن” ها را به جامعه می شناساند و هنر زنان شجاع میهن ما در سرپیچی از قبول حجاب اجباری در این است که ممکن بودن ایستادگی بر سر استقلال و آزادی رادر سطح فردی و ملی به چشمها می آورند. از اینرو مقاومت در قبال اعمال زور رژیم نشکسته و جنبش تاثیر خود را در ایجاد مقاومت در مقابل زور و تحمیل قدرت گذاشته است و زنده و در حال گسترش است و همین هنرمندی و زنده بودن جنبش است که لرزه بر اندام حاکمیت استبدادی انداخته است.

۶- دلایل ایجابی که بخاطر آنها دختران و پسران و عمدتا جوانان کشور (ناگفته نماند که از هر سن و قشری در جنبش شرکت داشتند ) دست به اعتراضات و تظاهرات وسیع زدند، هنوز پا برجایند. آنان از ادامه یک رژِیمِ بشدت خشونت گرا و فاسد و متحجر که حقوق  اساسی و انسانی آنان را محدود کرده وحیات ملی را بخطر انداخته و آینده را تیره و تار کرده به ستوه آمده و خواستارِ تغییرات اساسی و ساختاری و رفع شر این نظام شده اند. هرچند در جنبش زن، زندگی، آزادی که مرحله دوم یعنی مرحله استقامت و تداوم مبارزه را طی میکرد هنوز به مرحله شعارهای ایجابی نرسیده بود (این مراحل را در وضعیت سنجی شماره ۴۰۶ تحت عنوان اهداف و روشها و مراحل جنبش مردم ایران (۱) تشریح کرده ام *۱) این دلایل همچنان برجاست و در دل و ذهن جامعه بیدار و خواستنی .

۷- دلایل سلبی که باعث شد مردم ایران از وضعیت موجود به ستوه بیایند هنوز موجودند و حدت و شدت نیز یافته اند. برای جلوگیری از اطاله کلام، نگارنده بررسی این دلایل را و نیز  برشماری نقاط قوت و درس گرفتن از تجربه و نیز نقد سازنده ضعفهای جنبش و نیز تمهیداتی که باید برای پیشبرد و همگانی و سراسری شدن جنبش سنجید را به شماره های آینده وضعیت سنجی موکول می کنم.

ژاله وفا عضو مجامع اسلامی ایرانیان

۱* وضعیت سنجی شماره ۴۰۶ تحت عنوان اهداف و روشها و مراحل جنبش مردم ایران

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.