اهمیت آمادگی برای تشکیل مجلس شورای ملی موقت

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :


امروز ۳۱ دسامبر ۲۰۲۲ برابر با ۱۰ دی ۱۴۰۱ در شهر های گوناگون ایران از جمله در تهران و کردستان مردم به دنبال خیزش های انقلابی ۱۰۵ روز گذشته باز علیه رژیم به پا خاستند. امروز باز یک جوان دیگر به نام برهان الیاسی، در مراسم چهلم ۷ جان باخته اعتراضی، توسط نیروهای نظامی جمهوری اسلامی کشته شد. علاوه بر این به احتمال زیاد مشکلات اقتصادی و معیشتی در هفته های آینده شدیدتر خواهد شد.
حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران – همبستگی ملی جمهوریخواهان این قتل را محکوم می‌کند و باور دارد که سرنگونی جمهوری اسلامی ورشکسته و بی اعتبار در داخل و در خارج، تنها از طریق اعتراضات و اعتصابات وسیع و همگانی ملت ایران امکان پذیر است.
بر اساس آمار دولتی بیش از ۵۰۰ نفر در این خیزش ها کشته شده‌اند که بی‌شک تعداد کشته شدگان بیش از آنچه می باشد که رسماً اعلام شده است.
تعداد رسمی زندانیان سیاسی از مرز ۲۰ هزار نفر گذاشته است.
تعداد کسانی که هر روز محکوم به اعدام می‌شوند و در راهروهای اعدام قرار دارند صدها نفر را در بر میگیرد و محاکمات غیر عادلانه همچنان ادامه دارد.
در این شرایط مردم ایران با اهداف شفاف، با همگرایی ممکن و با هویت انسانی و ایرانی روشن که گذار از جمهوری اسلامی، استقرار حاکمیت ملی، آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و جدائی دین از سیاست را طلب میکنند به شهادت مبارزات خود در راه برآوردن این خواست‌های عمومی عقب نشینی نکرده اند.
از نظر ما در این مرحله از مبارزات چند نکته اهمیت ویژه دارد:
۱- سازماندهی خیزش ها،
۲- همسازی جمهوری‌خواهان دموکرات و لائیک – سکولار،
۳- پشتیبانی بی قید و شرط کشورهای جهان از این میارزات،
۴- سازماندهی به اعتصابات کارخانه ها و اشغال محل های کار و مشارکت فعال در اعتراضات عمومی،
۵- اعتصابات عمومی دانش آموزان، دبیرستانی‌ها، دانشجویان، آموزگاران، اساتید، کارکنان وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش،
۶- در حد ممکن، ایجاد کمیته های مخفی در محله ها و شهر ها ایران،
۷- آماده سازی نمایندگی برگزیده مخفی‌ از میان افرادی که که از مشروعیت مردمی در نواحی خود برخوردار هستند.
۸ – مردمان ایران و جهان از اقشار خاکستری و مردد جامعه که تاکنون وارد عملیات نشده‌اند انتظار دارند که در کنار مبارزان قرار بگیرند و آن‌ها را از طرق مختلف یاری کنند. عوامل دل بسته به رژیم باید بدانند که کار این رژیم جنایتکار و نادرست به پایان رسیده است وقت آن رسیده است که با کناره گیری از تعهدات و مسئولیت های خود در کنار مردم مبارز و تلاشگر ایران قرار بگیرند تا رژیم را در انزوای بیشتر غرق شود.
۹- سازندگی دموکراسی در ایران نیازمند مبرم به سازماندهی احزاب و عضویت در آنها دارد، زیرا از این طریق است که شهروندان می توانند در سرنوشت خود مشارکت کنند. بنابراین آن‌دسته از مردمان ایران، در داخل و خارج از کشور اگر با حزبی احساس نزدیکی میکنند بهتر است که در آن تشکیلات متشکل شوند، در غیر این با همگرایی خود صورت تشکل‌های سیاسی خود را به وجود آورند.( ۱ )
۱۰- اگرچه ظاهرا رژیم مقاومت می‌کند باد به غبغب می‌اندازد که ماندنی است، اما افتادن آن به سرعت انجام خواهد گرفت. اگر چنانچه نیروهای مردمی برای بعد از افتادن رژیم آماده اقدامی سنجیده با مشارکت همه برگزیدگان انتخابی مردم نباشند جامعه ما دچار صدمات بزرگی خواهد شد‌. برای جلوگیری از هرج و مرج بوجود آمدن وضعیت مخاطره آمیز، حزب ما در ۱۰ اکتبر ۲۰۲۲ طرح پیشنهادی مجلس شورای ملی موقت را که مشخصات آن در اینجا به طور مشروح ذکر شده است را پیشنهاد میکند. از طریق این مجلس شورای ملی موقت که مرکب نمایندگان مردم است میتوان دولت موقت و همینطور قوه قضاییه موقت و قانون اساسی جمهوری ایران را تشکیل داد.
سایر نکات برای پروژه در دوران گذار تا انتخاب مجلس شورای ملی معمولی در این مقاله به تفصیل آمده است.

۱۰ دی ۱۴۰۱ شمسی برابر با ۳۱ دسامبر ۲۰۲۲
فرهنگ قاسمی
رئیس و سخنگوی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران

مطالب مرتبط با این موضوع :

نوروز خجسته‎

از سینه‌ی فراخ زمین، زین مادر زمان، بهار، از بهار، نوروز آمد به بار. آوردی ماندگار، نیکی و داد را یادگار، رُفت تاریکی ، شُست

مطالعه بیشتر

17 پاسخ

  1. دوستان رنگین کمان ببینید که کیان پیرفلک هم رنگین کمان ساخته بود. سایت میهن و شما اولینها در فضای مجازی بودید که این شعر فلسفی تاریخی و جامعه شناسی و ضد اهریمنی را در سایتتان منتشر کردید. اگر چه حدود ۲۷ سال پیش روی کاغذ در ایران و افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان مکنتشر شده بود. حالا شما آنرا دوباره منتشر کنید و بدانید که این شعر آوانگرد و پیش قراول انقلاب امروز بوده است. من سپس کیبرد را در اختیار همسرم می گذارم تا مطلبش را در نظر پسین بنویسد.

    سپاسگزارم تا همه را از وجود این القصیده خبر کنید

    اولین بار این القصیده در سال ۱۳۸۱ است تا میرسه به سال ۸۳ و تا ۸۹ هی باز سازی شده و دست تووش بردن. در هر حال اینهاش. خدا بیامزه آفرینندشو.

    القصیده الانتریه فی احوالات رهبری علویه که در محراب به خودو جد مطهرش ریده
    این رهبر آزاده ی ایران به خودش رید
    تو بشمار٬
    تنها نه خودش رید به خود رهبر ایران٬
    یکپارچه ایران به سر رهبر خود رید و٬
    تو بشمار٬
    رهبر چو نگه کرد در آیینه ی تقلید٬
    با مزمزه کردن٬ گه خود را٬
    هم گه پوتین را
    مال شی جین و پینگ را
    اینبار با غضب بر سخن و عرش خدا رید!٬ و
    تو بشمار
    با حفظ هویت به سر شخص خدا رید و ٬
    تو بشمار
    بر تربت پاک انبیا رید و٬
    تو بشمار
    آن رهبر سابق در قبر بخندید ٬
    با آن کفن پاک مطهر٬
    که مزین به آیات خدا بود٬
    با گفتن صد بار: ولاکن٬
    از خنده به خود رید و
    تو بشمار٬
    آیات خدا بود به عمامه رهبر٬
    وقتی که میخندید٬
    وقتی که می خندید و به خود رید٬
    عمامه اش افتاد درون گه و غلطید٬ و
    بغلطید دو صد بار و
    تو بشمار
    عمامه تبرک با بوی خوش گه٬ مالید به پیشانی٬
    چون چادری از گه٬
    عمامه به سر کرد٬
    عبای گه اندود٬
    با عطر طهارت٬
    تیمم غایط
    با مسح و تلمس !
    با ذکر و تلمذ
    او عزم سفر کرد٬
    ریشش به ملات گه صد روزه حنا کرد!٬
    بهر سفر انگلیکن رخت به بر کرد٬

    ***
    در٬ آستانه ی در بود!٬
    عزاییل ٬
    کتائب آقا،
    حاج قاسم ملعون با نره خری لخت
    با آلتِ کلفت٬
    آهیخته و زمحت!٬
    سید سعید طوسی، با نره خری جفت٬
    شمشیر بدست و ٬
    و هم زره به تن داشت
    زان میر غضب خان٬
    آن سارق خیبر
    چیزی نه که کم داشت!
    شمشیر لای دندان٬
    فندک توی دستش٬
    سطلی ز گٌه ناب٬ با تربت و با آب، اونها را قاطی کرد!
    همچون آب زم زم غلپ و تلپ کرد

    ***
    پنهان نتوان کرد٬
    ارضای رضا بود٬
    این کار خدا بود!٬
    رهبر پا رو وا کرد٬
    حاج سعید طوسی با عورت نازش٬
    در اونجای رهبر تا دسته که جا کرد٬
    هی اون جابجا کرد٬ اینجا و اونجا کرد!٬
    تا دسته درون شد٬ گاهی به برون شد٬
    از خنده ی آقا روده شون برون شد٬
    هر لحظه درون و گاهی به برون شد٬
    قاه قاه می خندید
    دو تا آویزون بود٬ یکی در میون بود٬
    شلپ و شلوپ بود٬
    آقا در میون بود٬
    دستاش رو زمین بود!
    اینها یه نشونی٬
    از عالم غیبه !

    ***
    این رهبر آزاده ی ما نشئه ی عشق است٬
    الواط و لواط است٬ مثل آب نبات است٬
    مکنده ی آب و مکنده ی ذات است٬
    او اصل لواط و٬
    معنی فساد است٬
    این رفت و شدن ها٬ تلمبه زدن ها٬ با قاری قرآن ٬
    صدها نوجوانان٬ با صد کش و قوس است٬
    فرمان الهی وحیی ز نزال است٬
    انزال و نزول است٬

    ***

    گاهی فاعل گاهی مفعول٬
    گاهی عاشق و گاهی معشوق٬
    گاهی این دست رو زمین و٬ گاهی اون دست رو کمر بود!
    اصلش اینه که دمر بود
    کپلش مثل قمر بود٬
    کمرش مثل فنر بود٬
    اما اینبار رهبر ما٬ از خوش هم بی خبر بود٬
    اینبار حاج سعید طوسی٬دست و زانوش رو زمین زد٬
    هی اونو بالا و پایین کرد٬
    رهبر ماه رو سوار کرد٬
    !ماه – تو آسمون نگاه کرد

    ***

    گاهی که این روی اون بود٬
    گاهیم این توی اون بود٬
    گاهیم این زیر اون بود!٬
    گاه لب و لوچه ی رهبر، برا ارضا اویزون بود٬

    ***

    این رهبر آزاده ی ما زیر الاغ بود٬
    بیچاره علاغه٬

    کارش کار زار بود7
    تا که میدید که کسی نیست!٬
    گاهی وقتام که کسی بود
    گاهیم روی الاغ بود٬
    خیالش رحت از این بود!

    که توی راه خدا بود
    با اینیم که چلاق بود٬
    چون رهبر ِ خود٬ رهبر ما روی براق بود٬

    ***
    رهبری توی درد سر بود.
    تووی -چهار – راه محشر بود٬
    شلوارش کشیده پایین٬
    قمبلش زیر تشر بود

    ***
    ناگاه بشد رعدی و برقی٬
    تو یکی از راه ها
    توی رعد و برق، تاپاله زدی٬
    تا – پاله ی زدی
    این نور خدا بود٬
    حاج محمود ما بود٬
    احمدی نژاد بود٬
    با بمب و مسلسل٬ نارنجک دستی٬
    با شمشیر مولا، آلوده به خونها،
    پشتشم سپاه بود٬ با لباس داعش٬
    پرچم لا لا لا
    مردم رو نوازش٬ کردند نمد مال !
    آقا کرد قار قار!
    گفتش: « که اینا نیست، اینها نه مسلسل٬ ما میگیم ترقه ست٬
    این ترقه – بازی٬ کار حقه بازی٬
    این کار ما نیستش!
    کار اجنبی هاست٬ …»
    ناگاه آقا گوزید٬
    چرت اما عج از اون صدا پوسید
    ناگاه عیان شد٬ یک سیل تبه کاران از راه رسیدند٬
    آقا رو که دیدند٬ پشت سر آقا فوری صف کشیدند٬
    از عقب فرو کردند٬
    از جلو مالیدند٬
    با هَیْهاتِ مِنّا الذلَّه
    عربده کشیدند!
    هر کدام از یک سو آقا رو گاییدند!
    ملائکه از عرش به پایین پریدند٬
    او نا هم برا آقا یک پرس بریدند!
    از چار راه دیگه چاقو کشای رهبر چون کرم خزیدند٬
    سر دسته ی آنها ذلفقار بدست بود٬
    با فرق شکافته هارت و هورت می کرد!
    زرت و زورت می کرد!

    ***
    ناگاه کیری ز قضا و قَدَر و معجزه بر خاست،
    این پیر از این کیر غذا مورد،
    این پیر بلافاصله بر لوح قَدَر رید،
    سپس لوحو بلیسد

    ***
    ناگاه یه اف ۱۴ تو آسمون پیدا شد
    با این هواپیما٬
    سکوت محض بر پا شد٬
    وقتی که طیاره رفت دو باره غوغا شد.
    سرباز آقا بود

    ***
    آحمدی نژاد امد با نور الهی!
    دور سر او گٌـه بود، چون طوق طلایی٬
    خمپاره بدست و – هم بمب به کف بود٬
    از شمر بدترتر٬
    از کرب و بلا بود و
    در راه نجف بود
    یک بمب گهی انداخت اندر ره رهبر،
    قهرمان نرمش ٬ با آن کمر ناز!
    آن فنر اعجاز٬
    رهبر جا خالی داد!٬
    چپیهیش رو علم کرد!
    انگشت بزرگش رو اون مثل علم کرد٬
    برا ترسوندن مردم٬ هی اون تو دهن کرد٬
    هی لیس و والیس زد٬
    هی عره و تیز کرد!
    چون رهبر آزاده ی ما روی براق بود٬
    هر چند که الاغ بود٬
    چون رهبر خود٬ رهبر ما روی الاغ بود!٬
    رو کیر الاغ بود،
    یک خر رو الاغ بود!٬
    می گفت که براقه! آما که الاغ بود٬
    آما چه الاغی!٬
    یه الاغ لخت و
    نره خر داغ بود!٬
    با عشوه و ناز بود…٬
    گاهی خر رو امام و٬ گاهی زیر الاغ بود٬

    ***
    آن بمب بیفتاد به محراب تجلی٬
    آنگاه بترکید٬
    آیات خدا ریخت درون ره رهبر
    رهبر چو بلیزید٬
    یا اینکه بلغزید ٬
    تا دسته بلیسید!٬
    نا گاه بگوزید٬
    گفت: « اینکه ترقه ست
    پس بمب کجا بود ؟ »
    پوتین رو خبر کرد!
    شی جین و وازلین
    کونش رو سپر کرد،
    هی این توو، اون توو کرد
    هی این ور و اون ور شد…
    آن رهبر سابق از حماقت این،
    رهبر کنونی، با این کون خونی، در قبر بخندید
    قاه قاه به خودرید
    دریا؟ چه بگویم٬
    گهستان اِلا بود٬ از صفا تا مروه
    چون سنگ سیا بود
    بحری زه گه ناب٬
    عرفات آقا بود٬

    ***
    از عشق خدایی٬
    رهبر ولایی
    خناس ِ مخنث٬
    این رهبر یکدست٬
    وارونه و سر مست٬
    رهبر شده بی تاب٬
    قواص خدا بود!٬
    رقاصه ی شیطان
    در حال ریا بود!
    این ترقه بازی کار انبیا بود!
    اهریمن ما بود !

    ***
    بهر سفر حج در راه خدا بود٬
    تنگی بگرفتش٬
    هرچند گشاد بود!
    رهبر سر پا شد٬
    با یاد خدا شد٬
    رهبر چو بریدند٬
    آن سیل کفن پوشان٬ اینبار از آن چارراه٬
    از راه رسیدند٬
    اول بو کشیدند٬
    آنگاه چشیدند٬
    با انگشت دشنام در گه به خزیدند٬
    یا اینکه خلیدند٬
    آنگاه لیسیدند٬
    اسپرم هزار جاسوس را٬ کشف نمودند٬

    این فیض عظیما را٬
    این فاز به فوزآ را با یطعه ی الله بر چشم کشیدند!
    اکمل شده این دین٬ به میلیون ذَکــَر کین٬
    با دشمن ملعون٬
    امت شده واحد با کل مریدن٬ ریدند به دفتر٬
    آن صاحب این عصر، آن عج ِ مٌجَلـَق ناگه شده بیدار!٬
    با چرت پریده٬
    پیغمبر اهریمن گردیده پدیدار٬
    همچون اونجای رهبر٬
    چرتش شده پاره!

    ***
    آن رهبر غائب گردید مهیا!٬
    بهر سفر خاک٬ اماده ز افلاک
    لاهوتی بی غش، با عشوه ی مهوش،
    او آمده با کش،
    با شلوارک داغ !
    شمشیر برنده در دست درنده٬
    گرگان خونآشام٬ دندونای خونی٬
    با نره خری داغ٬
    با آن ذکر شق
    با فتنه ی اکبر
    با سید مظلوم٬
    با دریایی از خون
    با عامی مغبون
    با سپاه غارت
    با بسیج قاتل٬ با داعش بی رحم٬
    لباس شخصی خونخوار
    با طالب حوزه٬
    با طالب فیضه٬
    با طائب حوزه،
    خون تا زیر بیضه!
    الامان به پا شد!
    بیداری اسلام!
    خونها که به پا شد٬
    خونها به زمین ریخت٬
    تا اسلام احیا شد!
    اسلام آدمکش سیراب ز خون بود
    بچه کش ملعون ،
    تجاوز گر شرطان،
    سیرابتر خون شد!

    ***
    با گریه بگویم ،
    با ناله بنالم
    با زجه و افعان

    از بهر تو ایران
    از بهر بلوچم
    از بهر تو کـٌردَم
    آذری نازم
    اهوازی تشنه
    دوره گرد گشنه،

    دورتان بگردم ،
    دردتان بجانم …
    ای دنیای آزاد بر خیز و بپا شو !

    این میر غضبها را تو خلع سلا کن !
    این دنیای بیداد٬

    را،
    از ظلم رها کن !
    دنیا پر بغض است٬
    و اینک شده فریاد از ظلم تو: اسلام
    از ظلم تو: اسلام!!٬
    فریاد و دو صد داد
    فریاد! و فریاد!!٬

    ***
    آی خدای واحد!٬
    نحسی شریعت٬
    نحسی شرایع٬
    اینک تو نگا کن
    این مردم ایران٬ گردیده مهیا
    بر زیستنی نو!٬
    الگوی نوینی انداخته در راه
    هم بی توی ظالم٬ هم بی اوی خناس٬
    بی رهبر لووواط!
    بدون ولایت،
    بدون فقاهت
    هم با من و با او
    با این من دیگر با آن اوی دیگر!٬
    هم، هم زن و هم مرد٬
    هم پیر و جوانان٬
    هم خرد و کلانان،
    در راه بهاران،
    بچه های ایران،
    در راه نوینی٬

    چون سیل خروشان

    ماییم در ایران!٬

    ماییم در ایران!

    والسلام.

    دوستان موسیقی زن حتما این شعر را تبدیل به یک کار صدا شیمائی و شنوائی کنید. .
    سپاسگزاریم

  2. خانمها و آقالیان محترم شما دم از تشکیل مجلس شورای ملی موقت می زنید. بفرمائید خودتان در این میان چکاره اید !؟ وقتی شما هیچ نمی گوئید و در هیچ نشستی غیر از نشستهای خودمانی خودتان شرکت نمی کنید و گویا اصلا جرئتش را ندارید پس یا هیچ نگوئید یا باصدای بلند وارد شوید. وقتی وارد نمی شوید به تجزیه طلبان و فدرالیستها میدان میدهید. واقعا ما در ایران از اینکه شما پرچم شیروخورشید را از سایتتان برداشتید بسیار شگفت زده شدیم. این اصلا چه معنی داشت که گذاشتید و چه معنی داشت که برداشتید. البته پر معنی بود اگر میبود و یا شاید اصلا نمی بود. اما حالا معنی ترسیدن و خجالتی بودن دارد. این کار بسیار بدی بود. امروز سرتا سر ایران این پرچمش است. انقلابی را که کردستان با
    ژن ژیان ئازادی
    زن زندگی آزادی
    به سراسر ایران و جهان سرایت داد نشان میدهد که ایران شده کردستان، ایران شده بلوچستان و ایران شده کل ایران و تمامیت ارضیش در غیر این صورت خونستان خواهد شد. اینرا بفهمید. من واقعا از شما خارج نشینانم تعجب میکنم که چطور متوجه آنچه درون ایران می گذرد نیستید.
    آن نوشته شرمساری
    آن نوشته شورای مدیریت گذار
    آن نوشته ی واقعا پوک و پوچ شورای ضد ملی تصمیم تقصیم ایران
    اینها نشان میدهد که این آقایان نه میدانند در ایران چه میگذرد و نه میخواهند بدانند. من اصلا نمی داانم که کسانی همچون این شورائی ها مستقلند یا مزدور عربستان و کشورهای خلیج پارس. اگر درستکارند چرا شماها شرکت نمی کنید. اگر مزدورند چرا افشاشان نمیکنید. هان !

  3. https://rangin-kaman.net/%d8%a7%d9%87%d9%85%db%8c%d8%aa-%d8%a2%d9%85%d8%a7%d8%af%da%af%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%db%8c%d9%84-%d9%85%d8%ac%d9%84%d8%b3-%d8%b4%d9%88%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%85%d9%84%db%8c/

    آقایان و خانمها ببینید این آٔدرس همین صفحه است. چرا به جای واژه های پارسی عدد لاتین نمی گذارید تا ما بتوانیم راحتر آنرا برای دیگران بفرستیم. ببینید چقدر طپول و دراز است. من برای دوستی فرستادم او فکر کرده بود هکرها به تلفنش حمله کرده اند. و بعد متوجه شدم چرا دوستانم اصلا این آدرس را حتا باز هم نکرده بودند. این فقط در سایت شما این گونه است. نباید واژه پارسی و حتا حرف پارسی در یک آدرس باشد. این اولیه ها را تکنسین شما باید بداند. نه ! آخر تکنیک هم چیز خوبی ست. در ضمن من این شعر را خواندم و دوبار هم خواندم. واقعا هنر است. و هم مهین خانم راست میگوید چرا پرچم را برداشتید. شما آن پرچم را برداشتید تا دیگران و خصوصا سازمان جنایتکار مجاهدین ازش سو استفاده کند ! واقعا معلوم نیست که انقلابیون خارج از کشور چرا این جزئیلات که مثل مسائل استقرائی ما را به مسائل مهم سوق میدهد را نمی بینید. من با تشکیل «تشکیل مجلس شورای ملی موقت» بسیار موافقم مادر و پدرم که لرستانی هستند هم مواقند.

  4. دوستان این حاج صادق زیبا کلام شکرهائی خورده که شما هم میتوانید آنر گوش کنید. من پاسخی برایش نوشته ام که هنوز منتشر نشده. هم پاسخم را و هم آدرس شکرخوردنش را در زیر میگذارم امیدوارم که هم بشنوید و هم بخوانید.
    بیشرف «حلالزاده» آخر چرا اصل ماجرا را که قرآن نجس و اسلام جنایتکار و تشیع خونخوار و کل این سیستم خیانت و جنایت و قتل و وحشت است را نام نمی بری. بیشرف «مادر پاک» دخترت را فرستاده ای تا همچون عروس رهبر لنگش را برای انگلیسهای کافر باز کند. و برای ما شکرخوری میکنی که:« من حاضر نیستم یک موی (پیامبر بچه باز) را با کل تاریخ هخامنشی عوض کنم». آن وقت زر می زنی که:« من نمی دانم اینان چه میگویند و چه میکنند !» من میدانم اینان کاری میکنند که در فردای رستاخیز ایران دمار از روزگارشان در آید. این مداحان و طلاب و بسیجی ها و آیت الله و دوستانشان را که میخواهند ما را زنده زنده بخورند ما مجبورشان خواهیم کرد که فقط از ایران بروند به کشور خودشان. بله ما متمدن و ایرانی هستیم. ما که نه بچه بازیم، نه آدمکشیم و نه دیگر مسلمانیم. ما فقط باید خمینی را از از قبرش بیرون آوریم و آتشش بزنیم. باید امام رضا را از قبرش بیرون آوریم و بفرستیمش به کشور خودش و این دو قبر را توالت جهانیش بنامیم چنانتکه انیدواریم با قبر حسین بچه باز و متجاوز به شهربانو ساسانی و قبر علی آدمخوار و خونخوار و قبر پیامبر بچه باز هم همین کار را بکنند. . باید یک آدینه سوری برای سوزاندن قرآن و چادر و عمامه و عبا بر پا کنیم همانند چهارشنبه سوری. باید مثل قبل از این دین ضد بشر ما مثل تمامی ملل متمدن شنبه را نیمه تعطیل و یکشنبه تعطیل اعلام کنیم. باید این ۱۴۰۱ سال نحوست و نکبت را از تاریخمان پاک کنیم و بدانیم که نوئل و کریسمس و سال نو میلادی بر گرفته از تاریخ ما بوده و بر اساس همان شب یلدا ست و هم بدانیم که سال نو میلادی فقط اندکی بیش از هزار سال پیش در کشورهای غربی و حتا روسیه جشن گرفته شده است. کسانی که شک دارند میتوانند به متون نوشته شده در اینترنت و کتابها مراجعه کنند. ایرانیان باید بر علیه این دین بر علیه این قرآن که دستوالعمل قتل و جنایت و ازاله بکارت و تجاوز و مقعد درندگی و وژن پارگی و غنیمت گیری دختران و غلامان گیری پسران است قیام کنند. این «باشرف» زیبا سخن اصلا از مقعدهای دریده شده، از وژنهای پاره شده از ازاله بکارتها، از اعدامها از قتلعامها از لواط کاری ساجمه باران بدن نازنین زنان و دختران و پسران توسط سربازان امام زمان و پیامبر دوران امام خامنه ایش خرفی نمی زند. خواهید دید که تا چند روز دیگر همه را حاشا خواهد کرد.
    همچون بسیاری دیگری.
    میتوانید در اینجا گوش کنید
    /news.gooya.com/2023/01/post-72106.php
    میدانم که خواهید گفت که آدرس سایتی دیگر را مکنتشر نمی کنید اما در اینجا اضطرار وجود دارد.

  5. دوستان نادیده من برای اولین بار به سایت شما آمده ام و فکر میکنم سایت خوبی ست. در ضمن دوستی به من گفت تا نظر منتشر شنده ام را در سایت گویا برای سایت شما بفرستم شاید که منتشرش کنید. چرا که او چنین کاری کرده بود و راضی بود. اینرا من در پاسخ به آقئی به نام محسن کوشا نوپشته ام. شاید بد نباشد.

    آقای محترم محسن کوشا ! من مدتی بودم غایب شده بودم و اینک فقط به خاطر نوشته ی شما سکوت را شکستم. من یک آیت الله زاده ای عاق شده ام و ایرانیان بدانند که ما تصمیم نگرفته این در یک خانواده روحانی بدنیا بیاؤیم. میگویم ما، چرا که تعدامان بسیار است.

    و آما آن امام حسین به مراتب جنایتکار تر از یزید و شمر و معاویه است. در اینجا بگویم که من ضد مجازات اعدام و قتل حسین ابن علی بوده و هستم. آما ببینید آنچه را از ما پنهان میکنند اما من به جهت اینکه روحانی زاده هستم از آن آگاهم و البته پیش از این اگر میگفتم، چنانکه گفته بودم، کسی باور نکرده بود و نمی کند. اما حالا دیگر همه باورشان میشود. قتل علی و ضربت خوردن او توسط ابن ملجم به خاطر تجاوز علی به دختر ابن ملجم بوده و سپس رابطه اش با همسر ابن ملجم مرادی. بنا بر این تمامی آنچه در این مورد گفته شده نوحه سرائی ست. در مورد حسین ابن علی، هم، شیعیان و هم سنی ها میدانند که یزدگرد در ۲۹ سالگی توسط مسلمانان عرب کشته شده. او در ۱۹ سالگی ازدواج کرده دو دختر و یک پسر دارد. و حالا حساب کنید سن و سالها را. فرزند نخست او پسر است، فرزند دومش دختر و ایراندخت است و دختر سوم او شهربانو ست. شهر بانو بین ۵ تا ۶ سال دارد. هر سه فرزند یزدگرد را طبق نص صریح تاریخ به غنیمت می برند به مدینه از راه عراق و چون دختر امپراطور ساسانی ست این شهربانو ست که به عنوان غنیمت جنگی میدهندش به حسین ابن علی و «امام» حسین به ان بچه تجاوز میکند. اصولا طبق نظر یک پزشک معتبر اولین فرزند شهربانو امام سجاد زین العابدین که ملول بود و بیماری صرع و مالیخولیا داشت و مرتب دل درد داشته…همه ی بیماری او از کودک بودن شهربانو می آمده. در ضمن طبق تاریخ معتبر شیعه و سنی این غنیمت جنگی را با زور حسین ابن علی تصاحب کرده. مولوی محمد حسین گرگیج در یک سخنرانی معتبر گفته که او غنیمت جنگی بوده و حتا از واژه ی اسیر و غنیمت هر دو استفاده می کند. حال شما ببینید که آیت الله قرائتی در مورد غنیمت بودن زن چه میگوید:

    balatarin.com/permlink/2021/8/28/5650463

    سپس ببینید مولوی محمد حسین گرگیج چه میگوید:

    youtube.com/watch?v=UIV_e4RGXb8

    و آنگاه بخوانید که خبرگزاری حوزه در مورد این جنایت چگونه خبرسازی میکند. نوشته است: مادر امام سجاد علیه السلام، شهربانو دختر یزدگرد سوم پادشاه ساسانی ایران بود که پس از حمله مسلمانان به امپراتوری ساسانیان و پیروزی مسلمانان در آن نبرد، اسیر شد و به همراه سایر اسیران ایرانی به مدینه منتقل گردید و به پیشنهاد امیرمؤمنان(ع) در انتخاب همسر، آزاد و مختار گشت. وی در میان تمامی جوانان و صاحب منصبان مدینه، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را اختیار و به عقد ازدواج وی درآمد و از آن هنگام به “سیّده النّساء” معروف شد !!!!

    پدر من که یک از «علمای» معروف قم است میگوید که یزید و معاویه دشمنی بسیار سنگین و قدرتمندی به خاطر این جنایت حسین نسبت به آن بچه داشتند. البته آنها نسبت به اینکه این حسین بوده که به آن بچه تجاوز کرده و نه آنها کینه داشتند. چرا که شهربانو که تقریبا همسن و سال عایشه بوده زمانی پیامبر در ۵۸ سالگی و شاید ۵۷ سالگی به او تجاوز میکند، تجاوزی که تبدیل به افضا می شود و طبق گفته ی یک روحانی معتبر که با مزاح و لبخند تعریف می کرد میگفت «زرنگی رسول الله در این بوده که به عایشه میگفت خونریزی مداوم تو برای این است که الله تبارک و تعالی ترا برای مدتی هشت برای من باکره میکند» ببینید اوج جنایت و ضدیت با زن در این اسلام دیده می شود. افضا، آنهم پس از دست کم سه سال تفخیذ. در هر حال آقای محسن کوشا این اسلام سرتا سرش جنایت است. شما اگر خواستی کل ویدیوی قرآئتی و مولوی محمدحسین گرگیج را جستجو کنید و ببینید. پیامبر حتا به عروس خودش هم دستدرازی کرد و پسر خوانده اش را برای رسیدن زینب که عروسش بود به نوعی سربه نیستش کرد و به او تجاوز نمود. جالب است که آدم به غایت احمق و بیشعوری همچون شیخ عبدالعلی بازرگان در پی تحریف تاریخ است و در حقیقت تاریخ سازیست تا روایتهای دیگری از این ماجرا بسازد. البته او تنها نیست، محسن کدیور، اکبرگنجی، سروش دباغ، عبدالکریم سروش، یوسفی اشکوری و…و قرآن پژوهان و نواندیشان دینی و اصلاحطلبان و خلاصه همه به جنب و جوش افتاده اند تا تاریخ سازی کنند. همچنانکه خبرگزاری حوزه چنان نوشته که گوئی آنجا بوده و دیده و طوری تعریف می کند که گوئی از فیلمهای بلیوودی هندی اقتباس کرده و یا حتی کپی کاری نموده.

    1. آقا یا خانم قمی شما درست نوشته ای برادرتم، بله هر شب به اذن الله آن بچه ی در آغاز شیرخوار و سپس پنج شش ساله که باید شهید شده ی ک…یر پیامبرش نامید برای آن پیامبر «رحمت و عزت و گرامی» اسلام باکره میشده تا آن حظرت لذت الذایذ زندگیش را ببرد. آن حضرت مثل همین حضرت امام خامنه ای از سکس و از خونخواری هر دو مست می شده و لذت می برده. آن حضرت هم مثل این حضرت لوطخانه ی خودش را داشته. علی یازده ساله را شما باحاج سعید طوسی سیزده ساله مقایسه اش کنید. حاج علی شریعتی معروف به «دکتر علی شریعتی» در امت و امامت به صورت شفاف مینویسد: « وقتی علی نوجوان دستش را در دست پیامبر گذاشت چنان رفت و برگشتی از گرمای دوجسم ایجاد شد که نطفه ی امامت و نبوت به هم پیوند خوردند…». البته شاید سیدعلی شریعتی ناخودآگاه این موضوع را عنوان میکند شاید هم آگاهانه. چرا که خود حاج علی شریعتی تمایل شدید همجنس گرایانه داشته و اگر کسی درست «کویریات» را بخواند آن احساسات را دریافت میکند. البته احساسات همجنسگرایانه ی ایشون به خودش مربوط است. اما اینکه هم پیامبرش بچه باز باشد هم آئمه اش هم رهبرش لواطکار باشد و هم فرزندانش در مدح اینان بنویسند و دخترش تئوری مهدویت درس بدهد اینها همه را با هم جمع و ضرب و برای قابل درک شدن بر میلیون تقسیم کنید خواهید دید سر و دماغتان را درچه گندابی فرو کرده اید.
      و اما دوستان نادیده من دوسال پیش به سایت شما آمدم و نظری نوشتم اصلا یادم رفته بود که شماها وجود دارید ! از خودتان بپرسید چرا ؟ حالا دوباره آمدم. من فکر میکنم که شماها فقط خودتان نویسنده و خواننده ی مطالبتان هستید و از این بابت خوشحال هم هستید.
      اما روش کار این نیست.
      سایت شما با مطالب ارزنده اش سزاوار مطرح شدن است. باید آنرا همگانیش کنید. باید آنرا در صفحه سایت گویا نیوز دست کم هرازچندی بگنجانید.

    2. در ضمن دوباره آمدم چرا که دیدم القصیده در سایتتان است. من آنرا از روی کاغذ خوانده بودم. این کار و اگر راست باشد که بیست و چند سال پیش نوشته شده واقعا نویسنده اش دست مریزاد دارد.
      ایکاش کسی آنرا با موسیقی بخواند و اجرا کند.

    3. و سخن آخر آقای فرهنگ چرا پرچم شیروخورشید را برداشتید ! اینکار شما اصلا قابل درک نیست. شما میتوانید حتا به پادشاهی ناسزاه هم بگوئی اما متوجه جایگاه پرچم سه رنگ ایران با شیروخورشیدش نیستید. این پرچم برای اکثریت قاطع مردم ایران یک سمبول ریشه دار تاریخی ست. انگار متوجه نیستید. اصلال ربطی به پادشاه فقید نداشته، او هم به خاطر تاریخیتش آنر انتخاب کرده من مطمئنم که شما را زیر فشار گذاشته اند تا آنرا بردارید. زنده یاد پدر بزرگ من که با پدر شما دوست بود تا هنوز هم در اتاقش که ما به یادگار به آن دست نزده ایم پرچم شیروخورشید و سبز و سپید و سرخ داشته و دارد.

  6. من این منطلب را برای هاشم آقاجری که سید هم هست نوشتم. نمیدانم گویا، دیگر گویا مطالب دانشجویان را منتشر نمی کند. حالا در اینجا آنرا پاکنویس میکنم تا شاید کسی آنر ا بخواند. در آن تبلیغی هم برای سایت شماست.
    در ضمن حتما کسی باید القصیده را با موسیقی تلفیق کند.

    آقای سید هاشم آقاجری. جرزنی نکن. این اسلام از اساس ضد بشر است. جائی نوشته بودی که خوانش های مختلفی از قرآن و دین هست. تو بشمار ببین از خود پیغمبرت آغاز کن که آنهمه سر بریده، آنهمه مردان را از کمر دونیم کزده. آنهمه را از زانو بریده و به قول علمای اسلام «پی» کرده یعنی طوری از بالاتنه به پائینم آنها را برش شمشیری زده که آن نگونبختان نمیرند و آرزومند مرگ شوند، مرگی که نمی رسیده، میله داغ در چشمان آن بیچاره ها خودش، یعنی خود پیامبر فرو کرده و زیر آفتاب ولشان کرده تا زجرکش شوند. هر دختربچه ای ازش خوشش آمده از شیرخوارگی تا شش سالگی و نه سالگی و یازده سالگی باهاشن تفخیذ و تجاوزشان کرده حتا به عروس خودش. امام علی خان قصاب همینطور، شمر و عمر و عثمان و ابوبکر و معاویه یزید اینها همشان مسلمان بوده اند، امام حسین هم او را به اسیری برده تا نوه ی پیامبر گرامی اسلام او را ببرد و فورا به او تجاوز کند. حالا در سایت حوزه نیوز با کپیکاری از فیلمهای هندی میگویند که همه خوانان خوشکل و خوش هیکل را جمع کردند و به او نشان داده اند و و او از میان آن همه جوان آن جوان رعنا امام حسین را انتخاب کرده. بلکه همه شرافتش را میتوان در غنیمت گیریش از یک دختر بچه که از خراسان تا مدینه بکش بکش او را برده اند و با چه خواری و زجری همینطور کافی ست به اقدام قهرمانانه اش در تجاوز به شهربانو بچه دختر ۵=۶ ساله ی یزدگرد ساسانی و معلول بودن نوزادش زین العابدین که طبق نظر پزشکان بیماری آن حضرت و هم مالیخولیائی بودنش و بیضه هایش که درون شکمش بوده همه از بچه دختر بودن مادرش بوده آن بچه بی زیان می بایستی تمام عمر برود در یک آسایشگاه بیماران روانی و جسمانی مثل آسایشگاه سالمندان و نه اینکه الکی بکنندش امام سجاد. بعد همینطور بیائید تا حکومت امویان و عباسیان تا حکومت عدل اسلام ضد بشر خودمان در ایران و زائیده هایش طالبان و القاعده ای ها و داعشیان و بوکوحرامی ها و بسیجیان و پاسداران و اصولگرایان و اصلاحطلبان و مداحان و روحانیون و شریعتیستها و سروشیستها و فدائیان اسلام و …حالا روشنفکران دینی و نواندیشانشان و قرآن پزوهانشان و آخر شما کجای این دین ضد انسان و ضد بشر و حتا تخریب کننده تاریخ و تمدن ایران و ضد آب و باد و خاک و…را قابل اعتناء میدانید. واقعا در حیرتم که کجای این درخت بیشرفی میخواهی عبایت را بیاوزی ًای سید هاشم آقاجری ! آخر تا کی میخواهی سید بودذن که معنای آن تجاوز را در خود دارد پاک کنی ؟ در پایان میخواهم به دوستانی که برای شارلی ابدو خوشحالی کردند و حق هم دارند. از نوشته ی بسیار محکمی زیر عنوان:

    « القصیده الانتریه فی احوالات رهبری علویه که در محراب به خود و جد مطهرش ر…یده»

    اشاره کنم تا بروید حتما آنرا بخوانید.

    در سایت

    rangin-kaman.net

    در بخش:
    اهمیت آمادگی برای تشکیل مجلس شورای ملی موقت
    بخوانند. ابداعات این نوشته از عجایب روزگار است.
    من امیدوارم سایت ارزنده گویا فقط به نظر نویسان مشتری همیشگیش اکتفا نکند و به ایرانیان داخل که بسیارند نیز توجه کند. چرا که د انشجویان شکوه داشتند
    که نظرشان منتشر نشدهو بدانید که ما زیر نفس نحس امام عج با هزار مشکل
    مطلب و نظر مینویسیم. پس منتشر کنید.

  7. دوستان رنگین کمان من با هزار مشکل و بیش از یک ساعت کوشش نتوانستم نظرم را در سایت گویا منتشر کنم. لذا دوستان گفتند برای شما بفرستم. شاید که بشود شما نیز با پیوستن به رضا پهلوی کاری بکنید. آخر این جدائیهایتان دارد در ایران ما را می کشدو میفهمید. این نوشته ی مرا بخوانید و پاسخم دهید که کجایش درست نیست !
    دوست عزیز رضا پهلوی که نمی گوید رهبر است ! او میگوید وکیل است. وکیل یعنی از من جمهوریخواه و هر کس دیگری که این وکالت را به بدهد دفاع خواهد کرد. او میتواند به خاطر طرفدارانی که دارد، اینکه دستش آلوده ی به خون نیست، دزدی هم نکرده، در مورد پادشاهی طلبی و یا جمهوریخواهی هم گفته عمیقا جمهوری خواه است. این جمهوریخواهی او در حقیقت برسمیت شناختن اشتباهات پدرش نیز هست، قدری انصاف هم چیز خوبی ست. شما جای او چه میکردید و چه میگفتید…؟؟ آیا توقع دارید که او به پدرش توهین کند! خب اینکه میگوید جحمهوریخواه است یعنی چه ؟؟؟؟؟ . ما باید قدر این آدم را بدانیم. من شخصا جمهوریخواهم و برای او و مادرش و خاندانش و خانواده اش بسیار احترام دارم اطرفیان شاه آدمهای درستی بودذن و آدمهای نادرستی هم درشان بود. اما همه چیز نسبی ست. شما نسبت یک گروه تروریستی که رئیسش نگهبان اتاق خواب صدام بوده که یکی از طرفداران سابقش میگفت حتا دخترکان جوان ایرانی را نیز برای صدام می برده را با همین حکومت اسلام ضد بشر بسنجید این حکومت نسبت به آن گروه تروریستی ارجحیت دارد یا ندارد ؟؟؟

    و…. آقای محترم ما باید خودمان را در زمان قاجار قرار دهیم و رسیدن به

    قدرت رضا شاه را و یکپارچه کردن ایران را و تااسیس دانشگاه را و دادن

    شناسنامه به مردم را و … اینکه گروهی از ما در چسبگاه ۲۸ مرداد ماندگار شده اند و یا در مرگ حسین فاطمی همچنان عزادارند یا برای خسرو گلسرخی همچنان سیاهپوشند و…بله آن کارها بد بوده اما ماندگالری در آن بدتر است. باید گفت آقایان و خانمها اگر همین خاندان پهلوی پر اشتباه نبودند شاید کسانی میبودند که ایران را بهتر اداره میکردند، اما باید اینرا نیز در نطر داشت که ممکن بود کسانی دیگر ایران را در موقعیت افغانستان نگه میداشتند. در موقعیت ازبکستان و ارمنستان و تاجیکستان می چسبانیدند. من فکر میکنم ما اگر چپی باشیم تا راستی، ملی باشیم و یا جبهه ی ملی باید این بیماری ۲۸ مردادی را و این بیماری «حماسه سیاهکل» را که اتفاقا دیشب در جلسه ای ۱۹ نفره، ما در جنوب تهران مطرح کردیم و حاصل آنرا برای دوستان در ۱۳ شهر فرستادیم تا آنها نیز برای دیگران بفرستند، اری این بیماریها را در خودمان درمان کنیم. همچنانکه چینی ها با دادن بیست میلیون کشته توسط ژاپونی ها، و ژاپونیها به نوبه ی خود قربانی بمب اتم آمریکا شدند و اینها در همان کشتار و همان بمب اتم ماندگار نشدند و پیش رفتند. اما ما مردم با آن سابقه ی تمدنی با آن فرهنگ و فلسفه و سعدی و حافط و فردوسی و رودکی مولانا و… همچنان در ۲۸ مرداد و حماسه سیاهکل کل کل می زنیم و درجا. بروید کره ی جنوبی سال انقلاب ایران ۱۳۵۷ را همان سال ایران با کره ی جنوبی ۱۴۰۱ و وضعیت امروز ایران مقایسه کنید تا بفهمید که ما مردم در یک جنایت همگانی و جمعی بر علیه خودمان چگونه کشورمان را با دست خودمان دادیم در دستان الله و قرآن و پیامبر و علی و اسلام و نمایندگانش ملایان و مداحان و طلاب و اینچنین نجاستگاهی را با ایران هفت هزار ساله ساختیم. در نهایت من جمهوریخواه لائیک و همه ی دوستان پرشمارم که گاها در این سایت نظر نوشته اند این وکالت را به رضا پهلوی جمهوریخواه میدهیم. او گفته است که جمهوریخواه است و ما باید در این جمهوریخواهی و در این تمامیت ارضی و این حکومت قدرتمند مرکزی و این آزادی و لائیسیته و این برابری شنانس برای همه اقوام برای رئیس جمهو.ر شدن فراهم آوریم ما باید او را کمکم کنیم. من به شخصه اگر با دانش و درایت و حکمت و تدبیر برابر یک کردستانی یا بلوچستانی و آذربایجانی و خوزستانی و مازندارانی و شیرازی و خراسانی و …کاندیدای ریاست جمهوری شود حتما اولویتم آن خواهر و یا برادر بلوچ و کرد و آذری و خوزستانی و مازندرانی خواهد بود تا یک شیرازی و خراسانی و پارس. چرا ؟ برای جبران ستمی که بر اقوام رفته که من یکی از آنهایم.جانم فدای ایران و خاکش و تو هم میهنم

    در پایان از سایت گویا درخواست عاجزانه دارم تا اینقدر مارا کنترل نکمند ما با هزار مشکل با فیلترشکن و مکافات به سایتتان می آئیم و برای گذاشتن یک نظر باید هزار بار کنترل شویم. که ربات نیستیم و…

    1. اگر کسی شعور و صداقت نداشته باشد و یا شرف و درایت نداشته باشد نمی تواند بفهمد که وقتی رضا پهلوی میگوید جمهوریخواهم یعنی بسیاری و شاید کل اشتباهات پدرش را قبول میکند. چنانکه گفتم نه تنها شرف کافی ست و نه تنها درایت و درک درست. این باید با هم باشد تا زمانیکه میگوید من جمهوریخواهم اینها همه درش دیده شوند. من البته چپگرا و جمهوریخواهم. اما این چپ گهنگان عهد قاجریه ای را هم نمی فهمم. اصلا شماها واقعا معلوم نیست چنانکه خودتان می گفتید :

      خمینی مجاهد فدائی

      ما با هم متحد میشویم تا بر کنیم ریشه سلطنت

      و یا

      تا شاه در کفن نشود

      این وطن وطن نشود

      خب شما با همکاری خود شاه ایراندوست و فقید هم ریشه ی سلطنت را کنیدید و هم شاه را در کفن کرزدید. حالا پسرش هم میگوید بابا من جمهوریخواهم. دارای نام و نشان و تارخیت هم است در اروپا و آمریکا هم زندگی کرده و درس خوانده و زیر ساطور اسلام هم بوده. در ایران هم که ما هستیم می بینیم که بسیاری طرفدار او و مادرش هستند. البته اشتباهاتی هم دارد اما بفغرمائید دیگر با چه زبانی با شما باید سخن بگوید ؟ کسانی گفته اندذ وکیل نمی خواهند ! خب باشد نخواهید. اگر من وکیل خواستم باید سرم را ببرید ! من در این ایران فرزند راننده کامیون هستم. خب ! ثروتمند هم نیستم. من بلندگو بدست بودم برای کامیونداران، خب؟ چپی هم هستم،خب؟ پدرم که یک نیمه سکته کرده میترسد رانندگی کند من کنار او هستم و گاهی مواقع من به جای او کامیونرانی میکنم و ژاندامها هم اینرا میدانند. حالا چرا اینها را تعریف میکنم بر اینکه بگویم من به بسیاری شهرها رفت آمد میکنم اصلا هم رضا پهلوی فعلا در اکثریت نیست اما طرفداران بسیار بسیاری دارد. آقای مانی کلفت نویس من و پدرم هر دو و خانواده جمهوری خواهیم لایئک و سکولار و از اقوام. اما بسیاری طرفدار رضا و مادرش هستند باید با اینها چه کرد ؟ اگر اینها اکثریت شدند باید با این اکثریت چه کرد. اگر رضا پهلوی محکم بگوید که من جمهوریخواهم و از آن عدول نمی کنم باور کنید صددرصد رئیس جمهور آینده است.

      اگر باور ندارید، شما منتقدین، و آن دیگران ضدها و دسگرانی که فحاشان هستند بفرماسند و اعلام کنند ببینیم چند نفر به سراغشان خواهد امد.

      من موضع خودم را شفاف گفتم و شفافترش هم این است که پرچ سه رنگ و شیروخورشید و تمامیت مطلق ارضی و حکومت مقتدر مرکزی و آزادی کامل احزاب. ما در جغر افیای وحشتناکی هستیم و باید یک قدرت منرکزی اکیدا قدرتمند داشته باشیم.

      دوستان حتما خوانندگان شما برای نظر دادن در خارجچ از کشور مشکلی ندارندذ. اما ما با دوموضوع مواجهیم. نخست اینکه واقعا این دستگاه کنترول شما و. شاید به خاطر اینترنت ما را ذله میکند و دیگر اینکه چنانکه دوستان دیگری نیز گفته نظرات ما منتشر نمی شود. ما البته به خاطر مسائلی که روشن است با نام و رسم مستعار مینویسیم. امیدذو.اریم اسانگیرتر باشید. البته که خطرات متوجه سایتتان رات نیز می فهمیم.

  8. آقای فرهنگ قاسمی لطفا اگر با این نظر که برای جای دیگری نوشته شده موافقید آنرا منتشر کنید که هدر نرود. در غیر این صورت آنرا حذف کنید. سپاسگزارم. من از طرف دوستی این نظر را میفرستم.
    سال نو میلادی براتان فرخنده باد.
    آقایان چپی های توده ای ها مجاهدین خلقی فدائیان شماهائی که خمینی را به قدرت رساندید خب معلوم است که وکالت نمی دهید. کسی هم اصلا از شما وکالت طلب نمی کند. اصلا وکیل که به سوی کسی نمی رود. وکیل فقط میگوید من وکیل هستم. همین حالا هرکس خواست می رود به سوی او و هر کس نخواست نمی رود. شما «دانشمندان» و «خردمندان» و مدعیان «عدالت» و «پیشروان» جامعه ««««»»»» همه و همه دکتر و مهندس و جامعه شناس ۴۴ سال است که توی سر هم میزنید. هر هفته و ماه و شش ماه و سال هی تولید شورا و هی تولید گروه و هی تولید مجمع میکنید اما به اندازه مهسا ژینا و حدیث و نیکا و مجیدرضا و توماج صالحی و پژمان و پویا و منوچهر بختیاری و فرزندش و…نتوانستید و نه میتوانید تولید حرکت بکنید. میدانید چرا؟ برای اینکه کوچکترین آبروئی در ایران ندارید. بروید حماسه سیاهکلتان را مرور کنید خواهید فهمید. بین شانزده تا سیزده سرباز صفر و یک استوار ژاندارمری و سه گروهبان را کشتید و ۶۰ سال است آنرا جشن میگیرید و حماسه اش مینامید. واقعا بروید خجالت بکشید. من به پدر خودم که از چپی های سابق است و در زیر خانه با دوستان چپی و مجاهد سابقش به شغل شریف تریاک کشی مشغول است یکبار در دعوا گفتم «بابا خون تو با این درایتت (یعنی حماقتت) برو بشو همکار حاج سید دکتر ابراهیم رئیسی.»

    و دوستان خواهند دید که همین امشب تا فردا هم «شورای مدیریت گذار» سر ذوق می آید و بیانیه تجزیه ایران میدهد و هم «شورای ملی تصمیم» تصمیم میگیرد به حاج سید ضیاالدین صدرالاشرافی بگوید تا با نقاشی دهها رنگی نقشه ی جدید ایران فتوا بدهد که مثلا از این به بعد ایران را با عین عیران بنویسد. و آقای نقره دست به طلا نویسی می زند…

    آنهائیکه میگویند رضا پهلوی باید به جای پدرش توبه کند. من از آنها میپرسم که آیا این خاندان پهلوی بودند که ایران را به روز سیاه نشاندند یا چپها و حزب توده و مجاهدین و فدائین و ملایان و آنهائیکه هنوز هم در اسلام و روحانیت جنبه های ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی می بینند ؟ کی ؟ کدام ؟ پادشاه ایران دوست کشور، محمد رضا شاه پهلوی، بله اشتباه کرده بود. اما آیا وقتی رضا پهلوی میگوید من جمهوریخواهم آیا باز هم باید او را سلطنت طلب نامید ! عوض کمک به او باز هم میگوئید او سلطنت طلب است !! حاشا به شرفتان. این ملایان در شهر ما به یک بهائی میگفتند تو فقط بگو من بهائی نیستم ما باور میکنیم. اما او نگفت و او را کشتند ! حالا این رضا پهلوی میگوید بابا من جمهوریخواهم ! شما باز هم برای اینکه او بکشید و به قول خودتان، در کفنش کنید، میگوئید او سلطنت طلب است. این اصلا از شرف انسانی به دور است. بعد عده ای میگویند که او شفاف نمی گوید. او البته شفاف گفته اما شماها باز هم گفتید شفاف نیست: اگر او را که در ایران طرفداران بسیاری دارد کمک کنید او واقعا جمهوریخواه ترترتر تر خواهد شد. شماها هیکدامتان غیر از علی کشتگر شجاعت برسمیت شناختن گناه و تقصیر بزرگتان و انتقاد از خود را نه دارید و نه از پی آن برآمده اید. حتا من در تلویزیونی کسی را دیدم که از آقای فرج سرکوهی که من برایش احترام دارم پرسید و یا گفت که شماها هرگز یک انتقاد از خود نکردید و فرج پاسخ داد :« شما هم میخواهید از ما یک تواب بسازید»

    آقایان و خانمها بیائید راستی و درستی پیشه کنید. همتان در اغوش امپریالیسم غرب دارید مفت مفت میخورید و می آشامید سکنا دارید و پناهنده هستید در امنیت هستید و به غرب فحش میدهید که سرمایه داریست. بیائید فقط اندکی درستکار باشید. اندکی راست بگوئید. اندکی !

    و اما

    ما کم کم فهمیده ایم که سایت گویا ما را که بسیاری دانشجو هستیم و در بینمان استاد هم هست و اتفاقا بسیاریمان و از جمله خود من چپی هستیم را دوست ندارد و نطراتمان را منتشر نمی کند. اما اگر کرد در همین جا پاسخم دهید. در پایان من خودم چپی هستم ولی باید سوگمندانه بگویم که واقعا در ایران چپ هیچ هیچ هیچ آبروئی ندارد. مجاهدین منفورترین های تاریخ ایرانند تا جائی که اگر قرار باشد این حکومت اسلام ضد بشر صد برابر هم فاشیستتر از این باشد که هست، باز هم مردم این رژیم ضد بشر را بر مجاهدین ترجیح میدهند. پس هوشیار باشید رضا پهلوی به عنوان جمهوریخواه و هم برای مردم به عنوان یک انسان راستگو بسیار طرفدار دارد. زنده باد ایران با پرچم سه رنگش و شیروخورشیدش و تمامیت ارضیش… و مرگ بر هیچکس

    ما در نشست دیشبمان قرار گذاتشتیم در آخر هر نوشته و نظر بنویسیبم:
    مرگ بر هیچکس.

  9. نخستین نظر در این سایتو یا هر سایتی به دعوت دوستان. و اما سایت محترم دوستان مرا حواله دادند تا در اینجا نظرم را بفرستم. حتا دوستانی که پیش از این در همین صفحه نظر داده اند و با نظر من موافق نیستند. شاید دلتان خواست منتشرش کنید. اگر منتشر کردید حتما به خوانندگان سفارش میکنم که اگر موافقند آنرا کپی کرده برای دیگران بفرستند. در ضمن برای ما و خصوصا من بسیار مشکل است تا به سایت شما بیائیم.
    ایرا در سایت گویا برای کیهانی ها نوشتم و دوستان سفارشم کردند تا برای شما نیز بفرستم. من از گروه آگاه هستم.
    آقایان کیهانی ها!

    اولا شماها هر چه بکنید، لاجرم در عکسهای بالا می بایستی عکس شاهنشاه آریامهر را نیز می گنجاندید. چرا که رهبر اصلی انقلاب و حتا پیش از آیت الله خمینی و این حُمَقاء، آن اعلاحضرت بود. من البته برای شاهان پهلوی با همه ی معایبشان احترام دارم. اما اشتباهات خانمانسوز آن پادشاه و استبداد و خود رائیش را نباید فراموش کرد. در مجموع باید گفت پیش از همه محمدرضا شاه رهبر آن انقلاب بود و هنوز هم هست. البته سایت کیهان لندن چنان در «خودرابه فراموشی » فرو کرده که قادر نیست اشتباهات اعلاحضرتش را قبول کند. اما خواننده ی محترم توجه داشته باشد که رهبری اصلی انقلاب شاه بود. در غیر این صورت اینان کسی نبودند. اگر مصدق را اگر حتا علی امینی را اگر شاپور بختیار و اگر مردم ایران را به حساب آورده بود اصلا مگر انقلاب میشد. من در جشنهای ۲۵۰۰ ساله بچه بودم از بچگی از فقر و به خاطر یک «اتفاق» مجبور بودم شبانه به دبستانی بروم که بزرگ سالان در آن بودند. من فکر میکردم که پادشاه قرار است به محله ی ما هم بیاید اما هرگز نیامد…

    و حالا شما کیهانیان واقعا پوک و پوچید و هرگز آدم رقبتش نمی شود که نوشته هاتان را بخواند، فکرش را بکنید که اگر پادشاه ایران که من گواهی میدهم که ایران را دوست میداشت، اگر جشنهای دوهزاروپانصد ساله را مثلا در دوهزار و پانصد شهر و روستا اجرا شده بود، اگر مردم ایران و حتا من نوعی که کودک بودم از آن بهره برده بودم هرگز در خیابان « مرگ بر شاه» میگفتم ؟! اگر این جشن با مردم ایران گرفته شده بود، اگر مردم در این جشن به حساب آورده شده بودند اصلا انقلابی میشد؟ آقایان پادشاهی طلبان، آقایان و خانمهای سلطنت طلب به خودتان بیائید من با شماها جنگ ندارم من از شماها فقط می پرسم. عکسهائی را که منتشر کرده اید همشان در حکومت پهلوی بزرگ شده بودند. این رنگ سیاه و سرخ را که اشاره میکنید از کجا آمده بود، چه کسی مسئولیت وجود آنها در ایران بر عهده داشت. چه کسی میدان عمل و نشو و نما برایشان، و محیط مستعد براشان درست کرده بود. آقا و خانمها تنها به قاضی نروید. چرا پادشاه ایران آنقدر از ایرانی دور بود که می بایست اروپائی ها و آمریکائی ها را دعوت کند تا آنها باور کنند که ایران وجود دارد. بروید فیلمهای جشنهای ۲۵۰۰ساله را ببینید همه آنها، همه ما و پادشاهمان را مسخره میکنند. من فیلمهای انگلیسی و آلمانی آن زمان را دیده ام. خوراک و آشپزیش و شرابش را و چادرهایش را و حتا دستمالهایش را و به قول ما ایرانی ها سیر تا پیازش را از اروپا و خصوصا از فرانسه آورده بودند. برای من که کودک بودم گوئی مریخیها آمده بودند کشورم را اشغال کرده بودند و دارند برای خودشان جشن میگیرند. برای من کودک بسیار عجیب بود در قهوه خانه ای فقرائی که هیچ کدامشان تلویزیون نداشتند پشت شیشه قهوه خانه جمع شده بودند و از تلویزیونی سیاه و سفید کلسکه ها و تصاویر تاتری را میدیدند که امروز برایم بسیار مسخره اند. حالا دوباره فکرش را بکنید که پادشاه ایران رفته در هر شهر و روستا و با مردم نشست و برخاست کرده بود. در آن صورت حالا ما کجای تاریخ و جغرافیا بودیم. آقایان کیهانی ها این قدر پوچ و تهی از خرد و معانی و تدبیر و خرد و تعقل و فکر و اندیشه و…نباشید. ما زمانی میتوانیم پیشرفت کنیم، رضا پهلوی زمانی میتواند یک نقش اساسی و مثبت بازی کند که این اشتباهات را برسمیت بشناسد و با صدای بلند بگوید و بعد بیاید با شجاعت، اگر دارد ، با درایت، اگر دارد، با جنم، اگر دارد، با سخنوری و رتوریک، اگر در این چهل سال هر ماه یک کتاب تاریخی و فلسفی و دانش اجتماعی خوانده و در دهان همین اژدهاهای سرخ و سیاه و سبز برود و پیروزمندانه بیرون آید. اینکه اصلا عزت و اعتماد به نفس نداشته باشد و یک روز بگوید جمهوریخواهم و روز دگر بگوید وکیلم، و روز دگر مردان و زنان کاخش بگویند که پادشاه است که نمی شود‌! پرچم ایران با شیروخورشید و تمامیت ارضی و لائیسیته و سکولاریسم و دموکراسی درست، اما همه ی اینها را باید با درایت با در میدان بودن با شجاعت با نوعی معماری و کاردانی و با جنم با سخنوری، نه الان بلکه در این ۴۴ سال نکبت ساخته و پرداخته بودید.

    خب بسیاری ممکن است بر این وکالت رای مثبت بدهند اما خود رضا پهلوی و نزدیکان میدانند که در انبان چیزی نیست.

    من دشمن شما نیستیم اما ویروسهای حکومت اسلام ناب به کنار، این دوستان شما بعضا تا چه اندازه بد دهن و خامند، اگر بگوئید که اینها به شما مربوط نیستند، پس بسیجی ها و لباس شخصی ها هم به ولایت و ملا و مداح و طلبه وابسته نیستند.

    من آنچه را مینویسم در حقیقت مرثیه ایست بر پوسته ای که فکر میکنم پوک است، شاید اشتباه کنم، امیدوارم اشتباه کنم، که میتوانست یک رضا پهلوی خردمند و با تدبیر و دانشمند و سیاستمدار و فیلسوف سیاسی درش باشد ولی به نظرم میرسد نیست، امیدوارم اشتبه کنم. آقای پهلوی واقعا همینطور است. من در پی تحقیر شما نیستم اما آخر چرا ما نباید شما را دهن به دهن و گوش بهع دتهن، و دهن به گوش در یک کنفرانس خبری با چند انسانی که دست کم مثل خودشما فکرمیکنند ببینیم. آخر اینکه نمی شود شما فقط با خبر نگارانی که آب از لب و لوچه شان برای شما جاری ست حرف بزنید، برای کستانیکه از عحن صدایشان عشقشان به شما فوران می زند حرف بزنید ! چرا شما در یک میزگرد با ایرانیان خارج از کشور و داخل کشور وارد بحث نمی شوید. شما میتوانید مثل همه آدمها خط قرمز هم داشته باشید. اما آخر اینکه نمی شود شما بگوئید من امام زاده ام و حالا زوار بیایند. من وکیلم و حالا مولین بیایند!

    باور کنید من نه سرخم و نه سیاهم و نه تجزیه طلب و فدرالیستم و با آنها اتفاقا مخالفم. ایرانیم برای تمامیت ارضیش برای پرچم سه رنگش و شیروخورشیدش برای آزادی و دمکراسیش برای مهسا ژینا امینش برای نیکا و ریتا و محسن و مجیدرضا و ایدا و ندا و پویا و مهدی، محمد مهدی،پژمانش و همه مقعد دریدگان و وژن پاره شدگانش و…برای کردستان پیشانیش و برای بلوچستان پشت و پناهش برای خوزستان تشنه و شجاعش برای لرستان عزادارش و برای مازندان با چشمان ترش. پس سخن مرا باور کنید. آقای رضا پهلوی وقتی به شما میگویند شفاف نیستید آیا دروغ است : شما یکبار میگوئید جمهوپریخواهید پعد آن گفته را شل میکنید، آنگاه اصلا رها میکنید…

    من به شما فقط سفارش راستی و درستی و استحکام میکنم. اگر مشروطه خواهید، پس چرا میگوئید جمهوری خواهم، اگر جمهوری خواهید پس چرا آنر پی نمی گیرید. چرا دوستانتان و پیروانتان با پرچم تاجدار به تظاهرات می آیند. شفافیت از این قرار است که گفتار و گردار و پندار منطبق بر هم باشند. من دشمن شما نیستم. شما باید و میتوانید برای ایران و تمامیت ارضیش و دموکراسیبش و لائیبسیته و سکولاریته اش بسیار مفید باشید. پس باشید آقا! بدون لکنت زبان و بپون مبهمات و ابهامات.

    زنده باد ایران و مرگ بر هیچکس حتا دشمن من

  10. با درود من بسیار خوشحالم که به سایت شما راه پیدا کردم و خوشحالتر که مجبور شدم همه ای این پیج را بخوانم. حالا برای تبرک این گزارش را از بیت راهزن انقلاب براتان می فرستم…

    در مشاعره ای که دیشب در بیت رهبری به مناسبت اولین دخول ایشان به حاج سعید سیزده ساله، معروف به حاج سعید توشی ؟ بر پا شده بود، آسدعلیجون با اشاره به پیشرفتها و دخول ایران به سال جدید انقلاب فرمودند
    دیگران کاشتند و ما خوردیم
    ما بری …نیم دیگران بخورند
    و خاتمی در پاسخ فرمودند
    رهبری ری…ده اند و ما خوردیم
    ما برینم پیروان بخورند
    و رهبری فرمودند:
    احسنت ، ممکن است این دو بیت را تکرار کنید !
    و خاتمی فرمودند
    در این ایام ظلمهای به رهبری نظام و اسلام عزیز شد که جا دارد در یک لواط جمعی دایره ای تشکیل دهیم و همه در هم دخول کنیم و متحد شویم و تودرتو، تا ولایت را اکمل من التکمیل کنیم.

    رهبری ری..ده اند بر اسلام
    ما بلیسم تا نهایت جان
    تو ببخشای رهبری بر خلق
    مهدی عج زنند پنهان جلق

    حاج مسعود و مامان مریم او
    میکنندی تنفگ دسته قیام
    دیگران کاشتند و ما خوردیم
    ما بری …دیم توی کل جهان
    رهبری فرمودند که شما با این ابیات زبان ما حال ما را گفتید و ما را آب در دهانمان انزال شد.

  11. من نظری فرستادم که آنرا تکمیل میکنم، شاید هر دو منتشر کنید شاید یکی را و شاید هم هیچکدام را.
    با درود به آقای کشتگر که من فقط در زمان جنبش سبز که از ایران فرار کرده بودم و درست ۳۳ روز در فرانسه بودم خدمتشان رسیدم. ایشون شاید یکی از چپهای غیر منجدی باشد که با انعطاف بر ایران و در ایران می نگرد. نظر زیر را من برای آدمی نوشتم که اصلا از صداقت بر خوردار نیست و بارها در جاهای مختلف دیده ام که مطلبهای آبکی و بیخردانه و بی سر و ته می نویسد. لذا نظر زیر را بر انشای او نوشته ام که به نظرم آدم تهی مغزی ست و عجبا که خودش هم اینرا میداند و از نوشته هایش میشود فهمید. من در صفحه ای که اظهار فضل کرده چنین نوشته ام:
    ـ خوشبختانه این آقای «دکتر» هستند تا همه ی نحله ها و فرقه ها و تفاوتهای جامعه ایران را برشمرده اند. آنهم با ابزار جامعه شناسانه!
    من امیدوارم ایشان بفرمایند از کدام دانشگاه در کدام کشور دکترای جامعه
    شناسی به این سترگی گرفته اند. در هر حال کارشان بسیار دانشگاهی و مورد فبول است. اما ایشون چند فرقه را فراموش کرده اند: فرقه های سبیلو، ریشو، قد کوتاه، قد بلند، سیاه چرده، سفید، لهجه های مختلف و…و …و را از یاد برده اند. تا
    در یک ـ دو ـ سه ـ چهار…بازیشان بگنجانند. واقعا انسان درمی ماند در مورد این مقاله نویسان گویا چه بگوید. اگر کوچکترین چیزی نیز گفته شود اساعه ادب شده و بی حرمتی شده. دریغ از فهم آنچه در ایران میگذرد. خوب است این آقای علی کشتگر هست تا گاهی چیزی بنویسد…
    و اما «خوشبختانه» ما در ایران حاج احمد زیدآبادی را داریم که کپه ی داخلی ماست و کپه ی آن طرف آب این ترازو ف م سخن خارجه نشین ست هر دو در بیماری توهم و بیماری استخراج نوشته در مسابقه اند …بعد هم همین آقای دکتر است که من منتظر دانستن این هستم که حضرت ایشون مدرک دکترای لرزانش را از کدام دانشگاه گرفته است با این تقسیمات عجیب و غریب. حتما هم موم خاکستریش را بسیار بکار بسته تا با این دل و آن دل کردن به یکدلی برسد و سرانجام این جمله ی بسیابسیار پر معنی را زایمان کند، که:

    «یادمان باشد که ایران فرزندانش را صدا کرده است !»
    حتما بعد از این جمله هنگفت رفته جشن گرفته و یک بطر شراب انگلیسی را سر کشیده. اما بچه ی دوازه ساله من میگوید:
    بابا صدا زدنی ست یا کردنی ست !
    میگویم:
    عزیزم صدا زدنی ست!
    می گوید:
    آره بغل دستی من در انشاء نوشته بود :
    … و اردوان پدرش را صدا کرد…
    من بهش گفتم : نه صدا زد درست است !

    بهش میگم عزیزم این آقای دکتر زبان دومش پارسیه !
    میگه:
    آهان فهمیدم !
    مرسی آقای علی کشتگر که در این چند سال ماجرا را خهوب دیده ای برعکس آن بابا تقسیمکار !

  12. آقای فرهنگ من این دیگاه را برای گویا و خطاب به مجید محمد نوشته و دانشجوئی به من گفت شکیبا باشم و اگر دیدگاهم منتشر نشد برای شما بفرستم شاید شما منتشر کنید. در هر حال این ریش و اینهم قیچی اگر بهع دیدتان آمد منتشر کنید و گر نه که فراموشش نمائید. در ضمن خوب ست سایتتان را در فهرست گویا بگنجانید. من اصلا نمیدانستم که سایت شما وجود دارد و شما در فرانسه هستید. و گر نه در جنبش سبز که چندی در فرانسه بودم می آمدم به دیدنتان. سپاسگزارم

    تارا امروز از اصفهان
    و اینهم آن دیدگاه
    این آقای مجید محمدی با همه ی مدرنیته اش فرق سکولاریته و لائیسیته را روشن نمیکند و یا شاید در آمریکا که زندگی میکند واقعا فکر میکند که ایران باید مثل آمریکا بشود ! نه آقا، نه آقایان در ایران روحانیت یعنی: آیت الله ها یعنی روضه خوانها، یعنی مداح ها، یعنی طلبه ها بدون حتا یک استثنا در عمل و دست کم کم کم در تائید عمل تجاوز کرده اند، به قتل رسانده از کشته پشته ساخته اند، جنگ هشت ساله را دامن زده اند، صدها هزاران و از دیرباز میلیونها نفر را به قتل رسانده اند، قتل عام کرده اند،‌قتل خاص کرده اند، مقعد دریده اند، وژن پاره کرده اند، روده بیرون کشیده اند با باتوم تجاوز کرده اند، با باتوم آلوده به سیانور به علی اکبر سعیدی سیرجانی پیر مرد برای فقط نمونه تجاوز کرده اند، ازاله بکارت کرده اند، زن و دختر و دختر بچه و پسر بچه را به غنیمت گرفته اند و…فقط با این لیست کوتاه و مختصر پس ایران نمی تواند و نباید مثل آمریکا باشد که هرگز مذهب بر قدرت نبوده. ایران نباید مثل انگلیس هم باشد، مثل آلمان هم باشد ! چرا ؟ چون که در این کشورها هرگز مذهب بر قدرت سیاسی و نظامی نبوده… ایران با فرانسه ی قرون وسطا قابل مقایسه است ! با پرتقال قرون وسطا قابل مقایسه است. در فرانسه ملایان کلیسا بر قدرت بوده اند و حالا هیچ ملا و آخوندی نه حق دارد و نه جرآت که با عبا و کلا و پیراهن و لباس روحانی در خیابان بیاید. در انقلاب کبیر فرانسه به خاطر جنایت روحانیون در کلیساها قاطر و خوک بستند، سر ملایان را در حوضک غسل تعمید فروکردند و تا بدنشان شل نشد آنها را رها نکردند، گیوتین را برای همین کار درست کردند. من البته ضد مجازات مطلق یعنی اعدام هستم اما بقیه ی ماجرا را قبول دارم. ملایان باید به این صورتی که هستند ریشه کن شوند. آنها که باقی میمانند باید حضورشان در اجتماع کاملا به صورت عرفی باشد، لباسشان باید در کیفشان و در مسجد و در حسینیه شان باشد و با لباس روحانی در ملع عام باید براشان ممنوع باشد و این ممنوعیت باید مطلق و از روز نخست محکم در قانون نوشته شود. دولت نباید کوچکترین کمکی به حوزه ها و مساجد و حسینیه ها بکند مگر آنها که جزو بناهای تاریخی هستند. حوزه های علمیه باید تبدیل به مکانهای فرهنگی شوند. و روحانیوپن نباید کوچکترین اختیاری در قانونگذاری و دخالت در اجتماع و امر و نهی داشته باشند. ۱۳۹۰ سال و در آن این ۴۴ سال جنایت و خفت گیری و غارت و تخریب تاریخ و تمدن ایران و غنیمت گیری دختر بچه ها و کشتار مردان و تحمیل این دین کثیف کافی ست. پس این کارها را فقط با سکولاریته نیست که میتوان جبرانی ماندگار کرد، بلکه سکولاریته و یک درجه بالاتر لائیسیته نیز هست. من با ۱۱ دوست و همکار در زمان جنبش سبز از ایران فرار کردیم و از راه ترکیه توانستیم خودمان را به فرانسه برسانیم. ما بسیار کنجکاو بودیم که آخر کجایند این آخوندهای مسیحی چرا در خیابان ما آنها را نمی بینیم. سرانجام رفتیم به کلیساها در پاریس و چند شهر دیگر و دیدیم که در آنجا هستند، و دیدیم که آدمهای عرفی و معمولی میرفتند در پستو و با لباس روحانی می آمدند بر صحنه. از خود کشیشان پرسجو کردیم آنها به ما گفتند که: از سال ۱۷۸۹ میلادی همه چیز اینطور شده و آمدن با لباس روحانی در خیابان اصلا امکان ندارد و آنقدر امکان ندارد که شده است ماجرائی طبیعی، حتا آنهائی که هنوز مومن هم هستند ما را در خیابان با لباس تحمل نمی کنند.. در مورد حجاب زنان مسلمان پرسیدیم با اشاره دستهاشان را شمشیری به گردنشان گذاشتند، اشاره شان به سربریدنهای اسلام ناب بود و به ما گفتند انقلاب اسلامی ایران شما این بلا را سر ما آورده امیدواریم با انقلاب جنبش سبزتان ما را از این بلیه برهاند. پس آقای مجید محمدی پرهیزکارانه این پند مرا و مارا بپذیرید و در نوشته های آینده تان بکار برید. لطفا در پی توجیه هم نباشید. دیگر اینکه ایکاش حالا که فهمیدید در این دین چه منجلاب خون و کثافتی جاریست یک نام ایرانی برای خودتان دست و پا کنید و اعلام نمائید، کاری که تمام ایرانیان باید با نامهای اسلامی شیعیشان بکنند. شما که مدعی فلسفه هم هستید و روزگاری همراه عبدالکریم سروش هم بوده اید و من شما را به خوبی می شناسم، پیشنهاد میکنم حالا که از سروش جدا شده اید این کار هم بکنید.

    با فروتنی تارا روشنبین امروز از اسپهان

  13. به ما میگویند تا دیدگاهمان را برای شما بفرستیم.
    روحانیون و مداحان و لباس روحانی و صدای اذان و صدای روضه و سینه زنی در خیابان و تاسوعا و عاشورا و محرم و صفر و رمضان باید برای همیشه در ملع عام مطلقا ممنوع گردد. حوزه های ضد بشر ضد علم همچون حوزه فیضیه و حوزه های دیگر همچون خراسان و مشهد و شیراز و تهران باید تعطیل و تبدیل به مراکز فرهنگی و علمی بشوند. من ضد مجازات اعدام هستم اما تمامی آیت الله و معممین باید تبدیل به افرادی عرفی و معمولی شوند. باید اموالشان مصادره شود. همچنانکه باید اموال برج سازان، بساز بفروشها و غارتگران و نزدیکان به این نظام اسلام کثیف و ضد بشر باید مصادره شود. باید فرزندان آقا و آقازاده ها مورد تعقیب قانونی قرار گیرند. باید در تلویزیون و رادیو تمامی مظاهر اسلامی و تشیع و تسنن برچیده گردند. در اینجا من با صدای بلند اعلام میکنم که فرزند یکی از آیت الله های بیشرف قم هستم. ما گروهی از فرزندان این نابکارانیم که تصمیم گرفته ایم ایرانی شویم. من و ما اعلام میداریم که حتا یک آیت الله و آخوند و ملا و مداح و طلبه ایرانی وجود ندارد. حتا اگر به زبان پارسی سخن بگویند و بنویسند. پس مردم ایران باید بدانند که در روز رستاخیز میهن باید محکم و استوار قوانینی وضع شوند که اسلام به کلی و مطلقا از حکومت و دولت پاک شود و امری بسیار بسیار و صددرصد شخصی گردد. این بسیار بسیار مهم است برای آینده. نباید کوچکترین روزنه ای برای ورود این موش اهریمنی موزی و حیله گر و خفاشگونه باقی گذاشت باید تمامی روزنه ها را به سویش بست. باید برای همیشه حکومت و دولت در برابر اسلام ضدبشر و ضد اخلاق و ضد شرف نفوذ ناپذیر گردد. در مجلس نمایندگان مردم هر کس با بسم الله الرحمن رحیم سخنش را آغاز کند، هر کس بخواهد با لباس کثیف روحانیت که آغشته به خونی ۱۴۰۲ ساله است شرکت کند باید ممنوپع الورود گردد. باید ایران ایرانی شود. باید تمامی تبعیضات اقوام و ادیان برداشته شود. باید هر کس معبد خود را در پایتخت داشته باشد، بی آنکه صدایش در کوچه و خیابان و تظاهرش در کوچه و خیابان بپیچد. باید از انقلاب کبیر فرانسه درس گرفت. نکات مثبتش را برشمردم نکات منفیش گیوتنی کردن و گردن زدن ملایان و آیت الله های کلیسای سراسر فرانسه و سراسر پرتقال بود که تکه تکه شان کردند، اینکار آنها بسیار منفی و غیر اخلاقی و غیر انسانی بود. بنا بر این در ایران باید جلو کشتار آیت الله ها و مداحان و طلاب گرفته شود. آنان باید یا ایران برسمیت بشناسند و ایرانی شوند و لباس عرف بپوشند و دست از تبلیغ این دین کثیف بردارند و به شغلی شرفتمند دست بزنند و یا از ایران بروند و راه سوم را بر ایران و ایرانی ببندند که بسیار شوم خواهد بود. و البته که باید ملایان و مداحان و طلاب مجرم شناسائی و تتنبیه شوند. باید زندانهای ایران خالی از زندانی شوند. وقتی ثروت و امکانات بین همه تقسیم شوند دیگر دزدی و کیف زنی و تجاوز و تعدی دلیل وجودی خود را از دذست میدهند و به حداقل خواهند رسید. ما عاق شدگان که فرزندان این بیشرفان هستیم چیزهائی میدانیم که اگر همه بدانند از این دین بیشرفی خروج خواهند کرد. بنابراین باید این نظرات ترویج شوند و در رادیو تلویزیون این افشاگریها انجام شود و تو هممیهن که این متن را میخوانی باید آنرا کپی کنی و برای دیگران که فیلترشکن ندارند بفرستی. باید در یادمان بماند که اصلاحطلبان به مراتب بیشرفتر از اصولگرایان و خامنه ایستها هستند. چرا که اگر اولی پنهانی بیشرف است و دقلکار و ریا کار و آدمکش و تجاوز گر دومی دست کم شفاف متجاوز است و آدمکش است و مقعد در است و وژن پاره کن و متجاوز غارتگر و تخریبگر تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی.

    در پایان زنده باد ایران با تمامیت ارضیش و حکومت مقتدر مرکزیش و کردستان و بلوچستان قهرمانش و آذربایجان خونگرم و نجیبش و لرستان با فرهنگ و هنرمند و رنگارنگش و ترکمنستان با مردم غیورش و تمامی ایران زمین این تابلو درخشان فرهنگ و تاریخ و تمدن و هنر و دانش و آزادیخواهیش.

    نوشتم حکومت مرکزی قدرتمند به خاطر منطقه ی پر دشمن ما و گر نه من و ما امیدواریم تا در آینده یک رئیس جمهور ایران کردستانی و نخست وزیر بلوچستانی و یا یک شهردار ترکمن و فرمانده کل قوا ی اذربایجانی و رئیس پلیس خوزستانی و رئیس جمهور از هر کدام اقوام داشته باشیم. راه یکی ست و آن ایران آزاد و آباد دموکراتیک و لآئیک و سکولار است. و لائیک یعنی جدائی صددرصد دین و دولت بدون اغماض و بدون اما و اگر و حذف تمامی اعیاد شیعی و تعطیلات مذهبی و جایگزینی آنها با جشنهای ایرانی و قومیتی و…حذف کامل مقدسین و مقدسات که باعث ننگ بشریتند در ایران که پایه گذار فلسفه یعنی خرد دوستی و دانش و کنکاوی تجربی ست و تغقل در طبیعت و زندگی…

    با سپاسگزاری از سایت شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.