علیرضا مناف زاده
واکنش وزارت امور خارجۀ ایران به انتشار کاریکاتورهایی از علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در نشریۀ شارلی ابدوُ به همان اندازۀ کاریکاتورها خنده دار بود. در بیانیهای که آن وزارتخانه روز پنجشنبه ۱۵ دیماه برابر با پنجم ژانویه منتشر کرد، آمده است: شارلی ابدو با انتشار این کاریکاتورها موازین شناخته شدۀ اخلاقی را زیر پا گذاشته، به مقدسات دینی تعدی ددمنشانه کرده و به ساحت مرجعیت سیاسی و مذهبی و نیز به نمادهای حاکمیتی و ارزشهای ملی ایران بیحرمتی کرده است
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی انتشار این کاریکاتورها را نشانهای از ترویج اسلامستیزی و اشاعۀ تنفر و تفرقه در میان جامعهها و انسانها دانسته و از دولت فرانسه خواسته است به بیعملی در برابر اسلام ستیزی و نفرت پراکنیِ نژادپرستانه پایان دهد و عاملان و بانیان این نفرتپراکنیها را پاسخگو کند.
این بیانیه را گویا گروهی خیال اندیش بی توجه به آنچه در کشور روی میدهد و برای خالی نبودن عریضه صادر کردهاند. نه تنها مردم بلکه حتی نزدیکان علی خامنهای نیز میدانند که او نه یک مرجع سیاسی و دینی است و نه نماد حاکمیت و ارزشهای ملی. وگرنه مردم برضد او اینچنین به پا نمیخاستند و توهین آمیزترین شعارها را در خیابانهای کشور نثار او نمیکردند.
چگونه میتوان کسی مانند خامنهای را نماد حاکمیت و ارزشهای ملی ایران دانست که از آغاز برقراری جمهوری اسلامی در ایران دستش را به خون معترضان و مخالفان رژیم در داخل و خارج کشور آغشته است و سالهاست در مقام رهبر نظام فرمان شکنجه و کشتن فرزندان کشور را میدهد؟ صادر کنندگان بیانیه بهتر از هرکسی میدانند که نیروهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی بی اجازۀ او کاری نمیکنند و برای همین، مردم او را، چنان که در شعارهاشان اعلام میکنند، مسئول اصلی شکنجه و جنایت در زندانهای کشور و کشتار جوانان در خیابانها میدانند.
خامنهای بارها خود را پیرو نواب صفوی، بنیانگذار فدائیان اسلام و مسئول چندین قتل سیاسی، اعلام کرده است. او، چنان که در پایگاه اطلاعرسانی دفترش توضیح داده شده، از هفتاد سال پیش به مکتب نواب صفوی گرویده است. خامنهای، به گفتۀ خودش، نخستین بار با شنیدن سخنان پرشور نواب در سال ۱۳۳۰ در مشهد به مکتب او گروید و همچنان به آرمان او وفادار مانده است.
به چند نمونه از رفتارهای این رهبر «معظم» با معترضان اشاره میکنیم:
در نهم خرداد ۱۳۷۱ هنگامی که مردم مشهد، شهر زادگاه خامنهای، در اعتراض به کشته شدن نوجوانی به دست نیروهای امنیتی تظاهرات به راه انداختند، علی خامنهای، که تازه به رهبری منصوب شده بود، وزیر اطلاعات و وزیر کشور را به دفترش فراخواند و، چنان که در خاطرات رفسنجانی آمده، فرمان «سختگیری با تظاهرکنندگان» داد.
به گواهی شاهدان عینی، او در ۲۰ خرداد در سخنانی مردم معترض را «قشر رذلِ اوباش» نامید که میبایست مانند «علفهای هرز کنده شوند، درو شوند و دور انداخته شوند». او ابراهیم رئیسی را در مقام «نمایندۀ ویژۀ رئیس قوه قضائیه» به مشهد فرستاد تا فرمانش را به اجرا بگذارد.
در آن تظاهرات بیش از ۳۰۰ نفر دستگیر شدند. ۴ تن از آنان را برای زهرچشم گرفتن از معترضان در دادگاهی فوق العاده به اعدام محکوم کردند. رئیسی به نیابت از رئیس قوه قضائیه احکام اعدام را با قید فوریتِ اجرای آنها تأیید کرد. آن چهار معترض بخت برگشته در زندان وکیل آباد مشهد بیدرنگ به دار آویخته شدند.
جنایتهایی که نیروهای امنیتی در ۱۳۸۸ درحق معترضانِ به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری و نتایج ساختگی آن انتخابات مرتکب شدند، همه به فرمان رهبر جمهوری اسلامی بود. سردار احمدی مقدم، فرمانده سابق نیروی انتظامی کل کشور، سالها بعد در مصاحبهای پرده از نقش علی خامنهای در سرکوب معترضان و فرونشاندن جنبش سبز برداشت.
به گفتۀ احمدی مقدم، رهبر جمهوری اسلامی «کمیتۀ ویژهای» را در شورای عالی امنیت ملی مسئول کرده بود که نتایج جلسات آن شورا را هر روز به رأس هرم نظام سیاسی گزارش دهد. به گفتۀ او، تصمیمگیر نهایی و برنامه ریز اصلی در سرکوب آن جنبش، شخص ولی فقیه بود.
سرکوب اعتراضهای آبان ۱۳۹۸ نیز به فرمان خامنهای صورت گرفت. خبرگزاری رویترز در گزارشی که با استناد به «سه منبع نزدیک به حلقۀ اصلی اطرافیان رهبر جمهوری اسلامی» تهیه کرده بود، به تأکید نوشت که کشتار معترضان در آن اعتراضها به فرمان مستقیم رهبر جمهوری اسلامی صورت گرفته است.
به نوشتۀ این خبرگزاری، خامنهای چند روز پس از آغاز جنبش اعتراضیِ آبان ۹۸ «بیقرار شده بود» و در جلسهای با شرکت مقامهای ارشد امنیتی و دولتی از جمله حسن روحانی و اعضای کابینۀ او، گفت: «جمهوری اسلامی در خطر است، برای پایان دادن به آن هر کاری لازم باشد انجام دهید. دستور من این است».
چند ساعتی پس از انتشار گزارش رویترز پایگاه اطلاعرسانی دفتر خامنهای آن گزارش را تکذیب و ریاکارانه بخشی از سخنرانی ۲۱ تیر ۷۸ او را که در آن حادثۀ کوی دانشگاه تهران را به ظاهر محکوم کرده بود، منتشر کرد.
نقش خامنهای در سرکوب خیزش سراسری کنونی نیز بر کسی پوشیده نیست. او مسئول اصلی همۀ نابسامانیها و بحرانهای ویرانگر کشور است. حتی در بحران کرونا نیز دست او به خون مردم آغشته شد. متخصصان و پزشکان کشور او را مسئول «فاجعۀ ملی» گسترش ویروس کرونا در ایران میدانند. زیرا او در مقام بالاترین قدرت تصمیم گیرنده در کشور «تصمیمی جنایتکارانه» گرفت، از پذیرفتن کمکهای جهانی سرباز زد و پزشکان بدون مرز را از کشور بیرون کرد.
آیا با چنین کارنامهای میتوان او را مرجع سیاسی و دینی مردم و، بالاتر از آن، نماد حاکمیت و ارزشهای ملی دانست؟