چه باید کرد؟

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

محمد علی مهرآسا

این پرسشی است که دوست گرانمایه و نازنین آقای دکتر تقوی بیات ساکن سوئد، جهت اظهار نظر و پاسخگوئی برای بسیاری از دوستان از جمله صاحب این قلم ارسال فرموده است و توقع پاسخی دارد که با منطق هماهنگ باشد.

گرچه پرسش به تنهائی و با این عنوان ساده، اندکی گنگ به نظر می رسد، زیرا جناب دکتر  تقوی بیات موردش را ذکر نفرموده است، اما موضوع روشن است و گیرنده می داند مقصود و منظور دکتر تقوی بیات، از «چه باید کرد؟» بحث در مورد اوضاع پریشان و بی سر و سامان میهنمان ایران است.

به دید من درحال حاضر کاری که جنبه عملی و تهاجمی داشته باشد، مقدور نیست. به ویژه برای ما که در بیرون مرز جغرافیائی میهن زندگی می کنیم.

من بارها گفته ام و باز هم تکرار می کنم که با انقلاب مخالفم و دقت و کند و کاو در حاصل و ثمر انقلابهای جهانی مرا از انقلاب بیزار کرده است. با نگاهی ژرف به انقلاب 1357 ایران و قیاس و بررسی سایر انقلابهائی که در جهان رخ داده و ما از روی قضاوت تاریخ به وقوع و بالاخره سود و زیانشان پی برده ایم، من به هیچ عنوان برای کشور ایران، انقلابی دیگر را نه تنها پیشنهاد نمی کنم، بل از آن متنفرم و چنین شورشی را زیانبارتر از فتنه 1357 برای ملک و ملت می دانم.

انقلابها همچنان که تاریخ می گوید و نشان می دهد، همیشه زیانبار برای مردم انقلاب کننده و انقلاب زده بوده و آرزوهای ملت را به تباهی کشانده و به یأس مبدل کرده است. انقلاب مهم و تاریخی فرانسه که آن همه سر و صدا هنوز به دنبال دارد، حاصلش اختراع گیوتین و نمودار موجودی خونخوار بود به نام روبسپیر که حتا دانشمند و کاشفی مانند لاوازیه را به زیر تیغه ی گیوتین فرستاد. و سرانجام خود روبسپیر را نیز همین گیوتین گردن زد و روانه گورستان کرد. ملت فرانسه از این انقلاب چنان زده و خسته شد که مجبور شد به یک سپاهی خودخواه و جاهطلب و کله شق به نام «ناپلون بُنا پارت» پناه ببرد و از او استمداد برای نجات بجوید.

انقلاب شوروی به رهبری لنین و همیاری تروتسکی و ژوزف استالین گرجی که از سال 1907 آغازیده بود نیز، سرانجامی شوم داشت و حاصلش حاکمیّت دیکتاتوری مخوف به نام ژوزف استالین بود که به نوشته تاریخ نویسان با اعدام و نابودی سی میلیون آدم قدرت را حفظ کرده و شوروی را به سمبلی به نام «پشت دیوار آهنین» تبدیل کرده بود. و چنانچه خود شاهد بودیم، سرانجامش نیز شکستی مفتضحانه بود که شوروی سابق را به گداخانه ای تبدیل کرده بود با فروشگاه هائی خالی از جنس و مایحتاج زندگی. کشوری که نمی توانست غذا و دیگر نیازهای زندگی ملت را فراهم کند و بسیاری از مردم از گرسنگی در رنج بودند، در عوض هزاران  بمب اتمی اش در انبار خاک می خورد و ماهواره اش نیز در فضا در گردش بود. 

به همین دلیل مردم مسکو به سرکردگی فردی روسی به نام«یالتسین» این امپراتوری وحشت را درهم شکستند و کشورهائی که تزارها تسخیر کرده و مستعمره کرده بودند، از بدنه این امپراتوری جدا و مستقل شدند.

موضوعی را که من همواره با دوستان کمونیست شیفته شوروی چه آن زمان که شوروی وجود داشت و چه اکنون در میان می گذارم و مورد پرسش من است، این است که آقای لنین رهبر و پشتیبان خلقها و کارگران، پس از پیروزی انقلاب کارگری، کشورهای مستعمره شده توسط تزارها را به مردمان آن سرزمینها پس نداد و همچنان در تیول خود نگه داشت؟ او مگر نمی دانست ترکمنستان و تاجیکستان و ارمنستان و دیگر مستعمرات هیچ ربطی به روسیه  ندارند و اینها حاصل استعمارگرانی است به نام تزار که در برابر مستعمرات بریتانیا و فرانسه این ملتها را اسیر کرد؟ پس باید اقرار کرد که منظور اصلی لنین نیز آزادی مردم و خلقهای دربند نبود وگرنه آن 16 کشور مستعمرات را در تیول خود نگه نمی داشت.

انقلاب کوبا و نتایجش را نیز به عین دیده ایم. خوشبختانه مسافران می توانند از این کشور انقلابی دیدن کنند و اوضاع نا به سامانش را از نزدیک ببینند. در این مورد سخن فراوان می رود، ولی هیچ کدام رایحه پیشرفت و ظواهر خوش بینی را نشان نمی دهد. در کشور کوبا مواد خوراکی و سایر ملزومات زندگی کمیاب است. اما پزشک و معلم اضافه بر نیاز دارند!! کره شمالی را نیز انقلاب به یک وحشت سرا تبدیل کرده است و در مقایسه با همجوارش کره جنوبی، گداحانه ای بیش نیست.

اشتباه نشود آنچه که بیش از دو قرن پیش در ایالات متحد به وقوع پیوست و باعث استقلال این کشور شد، انقلاب نبود بل نوعی جنگ کاملاً کلاسیک به فرماندهی ژنرال «واشنگتن» بود که علیه استعمار بریتانیا آغازید و به نتیجه رسید. این را نیز بیفزایم که همان ژنرال واشنگتن خود از اعقاب بریتانیائی هائی بود که قرنها پیش این ناحیه را تصرف و مستعمره کرده بودند.  

بنابراین باید در درون میهن مردم که اکنون بسیار روشن و عینی به وقایع می نگرند، حکومت موجود را با فشار و اعتراضها و حتا اعتصابات کمر شکن از پای درآورند و با تأمل و تعصب و دوراندیشی کانون های مزاحم را برچینند تا میدان برای عرض اندام ملت بازتر و مهیاتر شود. به طور مثال باید پیش از هرچیز به حذف شورای نگهبان بپردازند و با درخواستهای مکرر کاری کنند که این ساواک کوچولو از بین برود تا نامزدهای هر گونه انتخابات بتوانند با راحتی و آرامش در عرصه سیاست کشور خود را به مردم معرفی کنند.

به گمان من، کاری چشمگیر از دست ما خارج نشینان ساخته نیست. زیرا درمرز میهن نیستیم که حتا اگر مقدور شد تفنگی به دست گیریم و تیری در کنیم. بنابراین آنچه باید کرد، همه در دامن و در اختیارمردمی است که درون مرز ایران زمین در حبس عمومی روزگار را بدرقه می کنند. این مردم می توانند با اعتصابها و با تظاهرات حتا آرام اما مداوم، توجه جهانیان را به تلاش و کارکرد خود جلب کنند. در نتیجه این امکان فراوان است که کشورها و مؤسسات و سازمانهای سیاسی خارجی به یاری همین مردم گامهای مؤثر و عملی بردارند و یاری رسان ایرانیان دربند حکومت فقیهان شوند.

من به نوبه خویش با حصر اقتصادی هیچ مخالفتی ندارم، این که مردم با حصر اقتصادی دچار تنگی و نارسائی معیشت می شوند، اگرچه سخنی درست است، اما راه درستی نیز برای اعتراض های همان ملت را در اختیارشان می گذارد. تا مردم در فشار نباشند اعتراضی در کار نیست. زمانی که دولت پول برای پرداختهایش ندارد و از پرداخت حقوق کارمندان عاجز است، به یقین همان کارمندان برخواهند خاست و برای حکومت دردسر ایجاد خواهند کرد.

بنابراین به گمان و دید من نجات ایران در درون ایران پی ریزی می شود و توسط همان ملت دربند به سرانجام خواهد رسید. ما تنها می توانیم به عناوین گوناگون پشتیبانی و یاری خود را به گونه کتبی و شفاهی به آنان نشان دهیم و پیگیرش باشیم. 

با ارادت      دکتر محمد علی مهرآسا   2/5/2019

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.