ناز آزاد
بعد از انقلاب اسلامی ایران، در آذر ماه ١٣۶١ دانشگاهها و موسسات آموزش عالی ایران پس از ٣۰ ماه تعطیلی دوباره بازگشایی شدند. این دوره که در تاریخ جمهوری اسلامی انقلاب فرهنگی نام گرفته، سرآغاز محرومیت از تحصیل شهروندان بهایی در ایران بود. با انقلاب فرهنگی، کلیهی اساتید و دانشجویان بهایی از دانشگاههای کشور اخراج یا به تعبیر ستاد انقلاب فرهنگی پاکسازی شدند، و از آن تاریخ تا به امروز بهاییان اجازهی تحصیل در دانشگاههای ایران را نداشتهاند.
موسسهی آموزش عالی بهایی (Bahai Institute for Higher Education, BIHE) از سال ١٣۶۶ آغاز به کار کرد، و در اثر نیاز به ایجاد ابزاری برای ادامهی تحصیل جوانان بهایی پس از پایان دورهی دبیرستان به وجود آمد. این موسسه که از خدمات اساتید و کارمندان داوطلب استفاده میکند (اساتیدی که بسیاری از آنها اساتید بهایی بودند که در زمان انقلاب فرهنگی از دانشگاههای دولتی اخراج شدند)، آموزشی دانشگاهی از نوع نیمه آنلاین- نیمه حضوری درتعدادی از رشتههای تحصیلی ارائه میکند. قبل از همگانی شدن اینترنت، آموزش به صورت نیمه مکاتبهای (از طریق نامه و پست تکالیف) -نیمه حضوری بود.
در مهرماه ١٣٧٧( اوایل اکتبر ١٩٩٨) ماموران حکومتی در طی یورش به منازل شخصی، حداقل ٣۶ نفر از اساتید و کارمندان این موسسه را دستگیر و بسیاری از تجهیزات و بایگانیهای آن را که در بیش از ۵۰۰ خانه قرار داشت توقیف کردند.
در پاسخ به این وضعیت، با کمک جامعهی بین المللی، تلاشهای موسسهی آموزش عالی بهایی به نحوی فزاینده به سوی فراهم کردن آموزش آنلاین سوق داده شد. با این حال، حکومت بارها اساتید و کارکنانی را که ساکن ایران هستند و پشتیبانیهای لازم را از این نهاد میکنند، دستگیر کرده است.
در سال ١٣٨٨(۲۰١۰) حکومت بارها با دستگیری و زندانی کردن مدیریت موسسه در ایران درصدد تعطیل کردن موسسهی آموزش عالی بهایی برآمد. در خرداد ١٣٩٠(می ٢۰١١) ماموران حکومت به حدود ٣۰ خانه در تهران، کرج، اصفهان و شیراز یورش بردند و ١۶ نفر را که در پشتیبانی از موسسه شرکت داشتند دستگیر کردند. دوازده نفر از آنها سرانجام محاکمه شدند و برایشان احکام چهار یا پنج سالهی زندان صادر شد. سختگیری بر موسسهی آموزش عالی بهایی در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی ادامه پیدا کرد.
در ماه اردیبهشت ١٣۹۳ ماموران امنیتی به منزل نسیم باقری از اساتید موسسهی آموزش عالی بهاییان ایران مراجعه و او را جهت اجرای محکومیت چهار سال حبس تعزیری بازداشت کردند. نسیم متولد سال ۱۳۶۲ در تهران است. او پس از پایان دورهی متوسطه و گرفتن دیپلم به دلیل عدم اجازهی ورود جوانان بهایی به دانشگاهها و موسسات آموزش عالی ایران، تحصیلات خود را در موسسهی آموزش عالی بهاییان در رشتهی روانشناسی عمومی ادامه داد و موفق به دریافت مدرک کارشناسی در رشتهی مذکور از این موسسه شد.
نسیم باقری که خودش طعم محرومیت از تحصیل را چشیده بود، تصمیم گرفت به جای ادامه تحصیل در خارج از ایران، با پیوستن به موسسهی آموزش عالی بهاییان، در حد توان به رفع نیازهای جوانان بهایی محروم از تحصیلات دانشگاهی کمک کند. نسیم در ابتدا به عنوان همکار اساتید فعالیت خود را آغازکرد و بعدتر، به انجام بخشی از کارهای اداری موسسهی مجازی آموزش عالی -مانند پذیرش دانشجویان نیز-، در کنار تدریس مشغول شد.
نسیم در ۱۶ مهر ١٣۹۲ در شعبهی ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه، محاکمه و به چهار سال حبس تعزیری محکوم شد. در اواخر بهمن ماه، حکم بدوی عیناً در دادگاه تجدیدنظر تایید شد. دو ماه و نیم بعد، در روز ۷ اردیبهشت ۹۳، ماموران انتظامی با حضور در منزل نسیم، او را بازداشت و جهت اجرای حکم به زندان اوین منتقل کردند.
در طی مدتی که از دوران محکومیت نسیم گذشته، او فقط یک بار، در دی ماه ۹۴ هنگام عروسی خواهرش به یک مرخصی شش روزه آمده و با آنکه برخوردار از شرایط دریافت مرخصی است ولی به دلایل نامشخص با درخواستهای مکرر وی و خانوادهاش موافقت نمیشود. او همچنین به بیماری تیروئید مبتلا است و هر شش ماه، تحت الحفظ جهت انجام درمان به بیمارستان اعزام و پس از چند ساعت، به زندان بازگردانده میشود.(۱)
خردادماه ١٣۹۲ آزیتا رفیع زاده، یکی دیگر از اساتید بهایی را در شعبهی ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه با همان اتهامات سایر مدرسان موسسهی آموزش عالی مجازی بهاییان محاکمه کردند. این شهروند بهایی به چهار سال حبس محکوم شد که حکم صادره در دادگاه تجدیدنظر هم مورد تایید قرار گرفت. همسر او پیمان کوشکباغی نیز به جرم تدریس به دانشجویان بهایی به ۵ سال حبس محکوم شد، و این در حالی است که بشیر، پسر این زوج جوان ۶ سال دارد.
آزیتا رفیع زاده متولد سال ١٣۵۹ و زادهی شهر شیراز است که از سال ۱۳۸۱ با موسسهی عالی آموزشی بهاییان، همکاری و در رشتهی مهندسی کامپیوتر تدریس میکرد. او دورهی کارشناسی مهندسی کامپیوتر را در BIHE گذراند و مدرک کارشناسی ارشد خود را نیز در همین رشته از دانشگاه پونا در هند دریافت کرد. پیمان کوشک باغی، همسر آزیتا نیز متولد سال ١٣۵۶ در شهرستان گرگان و فارغ التحصیل رشتهی مهندسی کامپیوتر است که دروس ریاضیات عمومی و معادلات دیفرانسیل و سخت افزار کامپیوتر را در همین موسسهی آموزشی درس میداد.
به گفتهی آزیتا، همان طور که در جریان بازجویی متوجه شده بود، اگر او متعهد میشد که دست از تدریس در دانشگاه بردارد، پروندهاش با منع تعقیب مواجه میشد و میتوانست به زندگی عادی برگردد. اما پذیرش این مسئله برایش دشوار بود؛ زیرا آموزش را حق مسلم دانشجویان بهایی میدانست که در دانشگاههای مختلف کشور، محروم از تحصیل بودند و از ورودشان ممانعت به عمل میآمد.
زمانی که این زوج در دادگاه انقلاب در گیرودار پروندهی خود قرار گرفتند، بشیر ١۷ ماهه بود. آنها فرصت این را داشتند که قبل از صدور هر حکمی، به آسودگی از ایران خارج شوند ولی ترجیح دادند بمانند و تا آخرین لحظات آزادی هم دست از آموزش نکشیدند؛ چون معتقد بودند هیچ کار خلاف قانونی مرتکب نشدهاند.
سرانجام این زوج جوان در اردیبهشتماه سال ١٣۹۴ از سوی شعبهی ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، به اتهام “عضویت در تشکیلات غیرقانونی بهاییت با هدف اقدام علیه امنیت کشور از طریق فعالیت غیر قانونی در موسسه آموزشی BIHE” به چهار و پنج سال حبس تعزیزی محکوم شدند. آنها به این احکام اعتراض کردند اما در مهرماه سال ١٣۹۴ دادگاه تجدیدنظر نیز احکام دادگاه بدوی را تایید کرد. نگرانیشان اجرای حکمشان به طور همزمان بود و این که سرنوشت بشیر به کجا میانجامد. در نهایت سرپرستی موقت بشیر به یک خانوادهی داوطلب سپرده شد و او این روزها یک روز در هفته مادرش را و یک روز دیگر پدرش را از پشت میلههای زندان ملاقات میکند.
آزیتا میگفت: “روزی که خود را برای ورود به زندان معرفی کردم، از مسئولان خواستم چون خداحافظی با بشیر و آمادهسازی او بسیار مهم است، برای پیمان احضاریه بفرستید یا قبلاً او را خبر کنید. حتی پیمان بارها خودش با نمایندهی دادستان صحبت کرده بود و به او گفته شده بود شما فعلا بیرون باشید”.
پیمان کوشک باغی، شهروند بهایی، روز یکشنبه نهم اسفند ماه هنگامی که همراه فرزند شش سالهاش، بشیر، برای ملاقات همسرش آزیتا رفیعزاده به زندان اوین رفته بود، پیش از ورود به سالن ملاقات به وسیلهی سه فرد لباس شخصی بازداشت و برای اجرای حکم پنج سال حبس تعزیری به زندان منتقل شد.
در همین رابطه یکی از نزدیکان او به رادیو زمانه گفته بود: “بازداشت پیمان بدون احضار قبلی بود. پیمان پس از به زندان رفتن آزیتا در آبان ماه سال جاری چندین مرتبه به معاون دادستان (حاجیلو) و رئیس ادارهی اجرای احکام (نصیرپور) مراجعه کرده و از ایشان درخواست کرده بود به دلیل شرایط روحی و کم سن و سال بودن فرزندش و نداشتن سرپرست، او را با احضار و اطلاع قبلی روانهی زندان کنند تا بتواند بشیر را آماده کند که حاجیلو به او گفته بود برو، فعلاً با تو کاری نداریم. اما روز یکشنبه به طور خیلی غیرمترقبه و پیش از ورود به سالن ملاقات، پیمان را در حضور فرزندش بازداشت کردند”.
در سال ۱۳۹۳، ۱۴ شهروند بهایی شامل۳ زن و ۱۱ مرد به اتهام همکاری با موسسهی آموزش عالی مجازی بهاییان دوران حبس را در زندان میگذراندند. سال ۱۳۹۴ با اتمام دوران محکومیت و آزادی تعدادی از آنها همراه بود. نوشین خادم در روز چهارشنبه ۲ اردیبهشت، فرهاد صدقی، رامین زیبایی و محمود بادوام در روز پنج شنبه ۱۰ اردیبهشت، ریاض سبحانی در روز دوشنبه ۴ خرداد و کامران رحیمیان در روز دوشنبه ۲۶ مرداد پس از اتمام دوران محکومیت آزاد شدند. همچنین امان الله مستقیم پس از سپری کردن دو سال و نیم از محکومیت پنج ساله به دلیل بیماری حاد قلبی و عدم توان تحمل کیفر در ۶ آبان ماه از زندان آزاد شد.
در سال ۱۳۹۴، ماموران ادارهی اطلاعات، شهریار سیروس، یکی دیگر از اساتید بهایی رشتهی معماری موسسهی آموزش عالی مجازی بهاییان را در روز چهارشنبه ۱۰ تیر ماه در منزل شخصی وی بازداشت و به بند ۲۰۹ اوین منتقل کردند. وی ۲۸ مرداد ماه تا زمان دادگاه به قید وثیقه آزاد شد. در همین سال، جلسهی دادگاه یکی دیگر از اساتید بهایی به نام نگین قدمیان که منزل وی در اول خرداد ۱۳۹۰ مورد هجوم قرار گرفته بود، برگزار شد. دادگاه بدوی او را به پنج سال حبس تعزیری محکوم کرد.
در پایان سال، نسیم باقری، فاران حسامی، آزیتا رفیع زاده، فواد مقدم، کامران مرتضایی، شاهین نگاری و پیمان کوشکباغی، هفت تن از اساتید بهایی نوروز ۱۳۹۵ را در زندانهای رجایی شهر و اوین (بند زنان) دور از خانواده گذراندند. در نخستین روزهای سال ۱۳۹۵ فاران حسامی با اتمام محکومیت چهار سال حبس، از زندان آزاد و شهریار سیروس برای آخرین دفاعیات به دادگاه خوانده شد. همچنین دوران محکومیت پنج سال حبس کامران مرتضایی در اردیبهشت ماه به پایان رسید. (۲)
در سال ۱۳۸۳ سازمان سنجش آموزش کشور سوال مذهب را از فرم ثبتنام کنکور سراسری حذف کرد. این اقدام، امیدی ناگهانی برای دانشجویان بهایی به وجود آورد که میتوانند بالاخره به دانشگاه بروند. اما آنها فقط از حق ثبتنام در کنکور برخوردار شدند. هنگام گرفتن کارنامه به تعداد زیادی از دانشجویان بهایی که در کنکور شرکت کرده بودند، گفته شد که پروندهشان ناقص است. تعداد محدودی که کارنامه دریافت کردند -و بسیاری رتبههای بالا داشتند-، نامشان در مرحلهی انتخاب رشته حذف شد، و چند نفر انگشت شمار توانستند به دانشگاه راه یابند که بعدتر مورد تهدید و اخراج قرار گرفتند. در دورهی آقای روحانی این شرایط ادامه داشت، و تعداد بسیاری از دانشجویان از دانشگاهها اخراج شدند.
۲۱۹ شهروند بهایی پس از کنکور سال ۱۳۹۵ با گزینهی نقص پرونده از ورود به دانشگاه محروم شدند. همچنین ۴۰ نفر در همین سال پس از ورود به دانشگاه در ترمهای مختلف به دلیل اعتقاد به دیانت بهایی اخراج شدهاند. از جمله این دانشجویان نیما ایقانیان است که با رتبهی ۱۵۵ کنکور سراسری، در روزهای آغازین ترم اول دانشگاه اخراج شد. همچنین مائده سادات حسینیراد از رشتهی آمار دانشگاه صنعتی اصفهان و درنا اسماعیلی از رشتهی گرافیک در ترم هفت مقطع کارشناسی از دانشگاه غیرانتفاعی ارم شیراز، و فریناز مختاری از دانشگاه دخترانهی فنی و حرفهای بیرجند اخراج شدند. ثنا هوربخت و جهانگیر هدایتی دو نفر از دانشجویان اخراجشدهی دانشگاه آزاد رودهن هستند که هر دو از دانشجویان نمونهی دانشگاه بودند. چند هفته قبل از اخراج جهانگیر، از او در مراسمی به عنوان دانشجوی منتخب علمی در دانشگاه تقدیر شده بود و لوح تقدیری از طرف ریاست دانشگاه به وی داده شده بود، پس اخراجش به هیچ وجه به دلایل درسی نبود. (۳)
بر اساس گزارش کیان ثابتی در ایران وایر، سراج یکی از جوانان بهایی محروم از تحصیل، در یکی از شهرهای جنوب ایران در کنکور شرکت کرد و برای ورود به دانشگاه، مجاز شناخته شد. او در ۲۹ شهریور ماه ۱۳۹۵ مانند کلیهی داوطلبان برای انتخاب رشته و دانشگاه اقدام کرد اما وقتی به همراه سایر بهاییان به سایت و صفحههای خود مراجعه کرد، نوشته شده بود به دلیل نقص پرونده، امکان انتخاب رشته ندارد. او به خبرنگار ایران وایر گفته بود که نقص پرونده به هیچ وجه شامل او و سایر داوطلبان بهایی که امتحان کنکور دادهاند، نمیشود؛ زیرا برای ثبت نام در آزمون همه باید یک فرم ۴۹ گزینهای را پر کنند که اگر حتی یکی از این گزینهها پر نشده باشد، ثبت نام به طور اتوماتیک انجام نمیشود و داوطلب امکان شرکت در آزمون را نخواهد داشت. به همین دلیل، نقص پرونده معنا ندارد و این فقط بهانهای است برای جلوگیری از تحصیل جوانان بهایی.
اما چگونه سازمان سنجش متوجه بهایی بودن او و دیگران میشود؟ در فرم ثبت نام، پرسشی از دین متقاضی نشده و فقط گزینهی امتحان معارف دینی وجود دارد که بهاییان معارف اسلامی را انتخاب میکنند. هنگام ثبت نام در اکثر مدارس، دین دانش آموز مورد پرسش قرار میگیرد، یا طبق آمارهای مختلف که هر از چندگاه در ایران گرفته میشود، اسامی بهاییان را مشخص میکنند. به نظر میآید داوطلبان بهایی از همان لحظهی ثبت نام در سایت، شناسایی و مجاز نبودنشان جهت انتخاب رشته برای سازمان سنجش محرز است. مراحل بعد از ثبت نام مثل آزمونهای آزمایشی، آزمون اصلی و اعلام نتایج و رتبه، فرمالیته و فقط برای فرد بهایی باعث صرف وقت و هزینهی بسیار است؛ از طرف دیگر، جنبهی تبلیغاتی دارد که به دنیا نشان دهد بهاییان هم در ایران مثل سایرین در کنکور دانشگاهها شرکت میکنند. (۴)
مونا هوشمند، شهروند بهایی ساکن شیراز، دانشجوی ورودی سال ۱۳۹۵ پس از حدود یک ماه تحصیل در رشتهی مهندسی معماری دانشگاه هنر و معماری بجنورد به دلیل اعتقادات مذهبی در ۲۸ مهر ماه همان سال از دانشگاه مذکور اخراج و از ادامهی تحصیل بازماند. به گفتهی این دانشجوی بهایی به او پیشنهاد شده بود که فرم خاصی را امضا کند تا ادامه تحصیلش مقدور باشد. در قسمت بالای فرم نوشته شده بود اینجانب … دیگر عضو جامعهی بهایی نیستم و با افراد بهایی ارتباط ندارم و … . به او گفته بودند که اگر فرم را امضا کنی میتوانی به تحصیل ادامه دهی. فرم مذکور دو قسمتی بوده و در قسمت پایین، پس از نام و نام خانوادگی، نوشته شده بود که من بهاییام و تابع احکام بیت العدل هستم.
امضای قسمت پایین توسط مونا منجر به محرومیت از تحصیلش شد. او در مصاحبهای با خبرنگار ایران وایر گفته بود که سعی کرد مسئولین دانشگاه را قانع کند که تحصیل ربطی به دین ندارد، ولی آنها نپذیرفتند و مُصر بودند تا یکی از دو قسمت را امضا کند. او هم قسمت پایین را امضا کرد. مسئولین دانشگاه به مونا گفتند هنوز دو-سه روز وقت داری و اگر تصمیمت عوض شد و خواستی به تحصیلت ادامه دهی، میتوانی بیایی و قسمت بالا را امضا کنی، که مونا نپذیرفت و از دفتر حراست خارج شد.
پدر مونا هوشمند بعد از این اتفاقات به پیگیری پرونده پرداخت و از شیراز به بجنورد رفت. معاون دانشگاه اطلاعی نداشت و پس از تماس تلفنی با رئیس دانشگاه گفت اخراج مونا به دلیل بهایی بودن بوده است و به طور رسمی از طرف سازمان سنجش به دانشگاه ابلاغ شده و آنها تابع سازمان سنجش هستند. قبلاً اجازهی ثبت نام داده و حالا دستور اخراج داده است. مسئولان دانشگاه به پدر مونا گفتند، نامهی دستور اخراج محرمانه است و نمیتوانند آن را علنی کنند. پدر مونا پس از آن برای شکایت و بررسی به دفتر نهاد رهبری در دانشگاه بجنورد رفت. آنها اظهار بی اطلاعی کردند و گفتند کاری از دستشان برنمیآید و بعد نامهای نوشتند و با مُهر نهاد رهبری به او دادند. پدر مونا نامه را به معاون دانشگاه داد تا بررسی کند. پدر مونا بعد از چند هفته پیگیر سرنوشت نامهشان شد و مسئولان دفتر نهاد رهبری در دانشگاه بجنورد به او گفتند: “اصلاً کی به شما اجازه داده تا وارد دانشگاه شوید! شما بهاییان پیرو فرقهی ضاله هستید که ساختهی انگلیس و هدفش ضربه زدن به اسلام است. مسلم است که بچهی شما نمیتواند با بچههای دیگران در دانشگاه بنشیند”.(۵)
نازنین نیکوسرشت، دانشجوی بهایی ترم اول دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز پس از دو ماه و نیم تحصیل در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی، اخراج شد و از ادامهی تحصیل بازماند. نازنین نیکوسرشت یکی از ۱۲۹ شهروند بهایی است که شهریور ماه سال ۱۳۹۵ با گزینهی نقص پرونده هنگام ثبت نام مواجه شد. او با آنکه با عنوان نقص پرونده در صفحهاش، در سایت سازمان سنجش آموزش کشور از تحصیل در دانشگاه محروم شده بود، ولی از آنجاییکه بسیار مشتاق بود که نتیجهی کنکور و همچنین دانشگاهی که او را پذیرفتهاند بداند، چندین دفعه به سازمان سنجش مراجعه کرد که پاسخی نگرفت. بعد از آن به اولین گزینهای که انتخاب کرده بود یعنی دانشگاه شیراز مراجعه کرد و متوجه شد نام او در لیست دانشجویان ورودی جدید دانشگاه است. با خوشحالی مانند سایر پذیرفتهشدگان کنکور، در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی ثبت نام کرد و پس از انتخاب واحد، با اخذ کارت و شمارهی دانشجویی، از اواخر مهرماه به همراه سایر دانشجویان شروع به تحصیل کرد تا آن که هشتم دی ماه متوجه حذف واحدهایش شد.
صفحهی پذیرفتهشدگان بهایی در سایت سازمان سنجش آموزش کشور با تصویر نقص پرونده نمایش داده میشود و نتیجه به افراد اعلام نمیشود ولی اسامی این افراد به دانشگاههای مربوطه فرستاده شده است. نازنین به ایران وایر گفت: “با این روش، سازمان سنجش با پنهان کاری در صفحهی پذیرفته شدگان بهایی و عدم نشان دادن نتیجهی آزمون، از ثبت نام و تحصیل بهاییان جلوگیری میکند. از طرف دیگر، میتواند ادعا کند شهروندان بهایی مانند سایرین، در دانشگاهها و موسسات عالی پذیرفته میشوند و اسامی پذیرفته شدگان بهایی هم در دفاتر دانشگاهها موجود است تا از ادامهی تحصیل آنها جلوگیری شود.
افروز ذبیحی در ترم پنج از دانشگاه شهید بهشتی منع تحصیل شد. او به دلیل بهایی بودن، و بعد از ارسال گزارش وزارت اطلاعات به دانشگاه شهید بهشتی تهران در تاریخ ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۵ در ترم ۵ و پس از گذراندن ۹۰ واحد درسی از ادامهی تحصیل در این دانشگاه محروم شد. مسئول آموزش دانشکده با افروز در تاریخ ۲۹ آذر تماس گرفت و گفت که صلاحیت دانشجویی او برای تحصیل در دانشگاه تایید نشده است و به همین دلیل از ادامهی تحصیل او ممانعت به عمل میآید. همان روز افروز حذف ترم شد و در بخش ثبت نام سایت نیز قید شد که او اجازهی ثبت نام برای ترم بعد را ندارد. رئیس هیات گزینش دانشجویی دکتر مرتضی نور بخش به او گفت دلیل ممانعت از تحصیلش گزارشی است از جانب وزارت اطلاعات که در آن قید شده افروز ذبیحی بهایی است. دکتر نوربخش اظهار تاسف از ممانعت از تحصیل افروز نمود، ولی خود حکم عدم تایید صلاحیت عمومی دانشجویی او را صادر کرد. این در حالی است که افروز در ترم یک تایید صلاحیت شده بود و کارت دانشجویی دریافت کرده بود.(۶)
پیگیریهای جوانان بهایی برای حق ادامهی تحصیل بینتیجه میماند و در بعضی موارد به بازداشت و زندانی شدن هم انجامیده است. روحیه صفاجو، تارا هوشمند و سرمد شادابی در ماه اسفند ۱۳۹۴ بعد از ماهها نامه نگاری به نهادهای مختلف از جمله بیت رهبری، دفتر ریاست جمهوری و وزارت علوم، بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند. در سال ۱۳۹۳ روحیه صفاجو و تارا هوشمند با وجود رتبههای بالا و قابل قبول در کنکور، در هیچ کدام از رشتههای انتخابی خود قبول نشدند. روحیه صفاجو دوباره در سال ۱۳۹۴ در کنکور شرکت کرد، این بار به او کارنامه هم داده نشد. این سه جوان بعد از تقریباً یک ماه به قید وثیقه آزاد شدند.
علاوه بر محرومیت از تحصیل در دانشگاهها، بهاییان در طول دوران تحصیل در مدرسه نیز با تبعیض و در بعضی موارد با محرومیت مواجه بودهاند. در مدارس، مدیر میتواند تصمیم بگیرد که یک دانشآموز بهایی اخراج شود یا ادامه تحصیل دهد. این مسئله در دوران ریاست جمهوری آقای روحانی نیز ادامه داشت.
بردیا روح الفدا شهروند بهایی ۱۵ ساله، ساکن شهر رشت به دلیل تعلق به دیانت بهایی از دبیرستان اخراج شد. این دانش آموز سال اول دبیرستان از مدرسهی پسرانهی کمیل اخراج شد و دو دبیرستان دیگر این شهر از ثبت نام وی جهت ادامه تحصیل خودداری کردند. مدرسهی صنایع پوشش به پدر وی گفت که جایی برای پذیرش فرزندش ندارند، و مدرسهی ملاصدرا و شهید رجایی نیز به پدر وی توصیه کردند که نباید عنوان کند بهایی است. در اعتراض پدر بردیا که گفت یعنی باید دروغ بگوید، مسئولین مدرسه گفتند بله، باید دروغ بگوید وگرنه فرزندش نمیتواند تحصیل کند. (۷)
پانوشتها:
1. ثابتی، کیان، “نسیم باقری؛ اتهام: تدریس به جوانان بهایی ”، ایران وایر، ۲۲ شهریورماه ۱۳۹۵
2. ثابتی، کیان، “بازداشت بهائیان به اتهام تدریس، تحصیل و همکاری با موسسه آموزش عالی بهائیان – بخش دوم”، ایران وایر، ۵ اردیبهشت ماه ۱۳۹۵
3. موج جدید اخراج دانشجویان بهایی از دانشگاهها: محرومیت از تحصیل به دلیل اعتقادات مذهبی، کمپین بین المللی حقوق بشر، ۴ بهمن ماه ۱۳۹۵
4. ثابتی، کیان، “محرومیت ۱۲۹ شهروند بهایی از تحصیلات دانشگاهی”، ایران وایر، ۱۳ مهرماه ۱۳۹۵
5. ثابتی، کیان، “اخراج منا هوشمند، دانشجوی بهائی از دانشگاه بجنورد”، ایران وایر، ۱۹ آذرماه ۱۳۹۵
6. صادقانه از دانشگاه اخراجشان کنید، نه منع تحصیل!، رادیو زمانه، ۳۰ اسفند ماه ۱۳۹۵
7. محرومیت یک دانش آموز بهایی از تحصیل، زیتون، ۱۲ آذرماه ۱۳۹۵
وضعیت تحصیل بهاییان در دولت روحانی
یک پاسخ
http://news.gooya.com/2017/06/post-5112.php
البته شما می توانید عکس های جناب حداد قاتل را و تصویر گهفشانی به قبور ائمه را از دهان فرزند برومندش در اینجا ببیند. احسان نراقی سه سال پیش از مرگش آمده بود در تهران و ما هفت هشت نفری او را به یک کافه در تهران دعوتش کردیم که فیمش هست. آقای نراقی داستان جنده بیازی های لاریجانی ها و این جناب حداد قاتل را با دقت تمام نقل می کرد. با مراجعه ی به اسناد معلوم بود که نراقی راست می گفت. چرا که خود نراقی برای این پوفیوزان ویزا گرفته بود و همه را برای کار حرفه و اصناف به لندن برده بود. همچنین نراقی داستان تقلب بزرگ حداد قاتل را که به عنوان تز دکترایش از آن پرده برداشت. نراقی میگفت که لاریجانی خصوصا و حداد کمتر به فاحشه خانه های هلند و سوئد و نروژ دلبستکی بسیار دارند. او از شخصی نام می برد که از شناسایی فاحشه های خوش تیپ توسط لاریجانی ها خصوصا محمد جواد حقوق ضد بشر اسلامی فیلم و عکس گرفته نام می برد. دوستی از آن جلسه فیلم گرفته که امیدوارم بتواند برود خارج و آنگاه آنرا منتشرش کند. می توانید بخشی از آنرا اینجا ببینید
https://www.youtube.com/watch?v=pzVN1Wx40uw
و حالا ببینید فرزند ولدالزنا و حرامزاده و پر پدر یک مادر او راجع به بهاییان چه می گوید.
فرزند حداد عادل و ماجرای غلامی ملکه انگلستان!
1+
رای دهید
–
دیدگاه نو – آقازاده حداد عادل برای تبلیغ مدارس زنجیره ای فرهنگ -متعلق به خانواده حداد- به توئیتر آمد و از مخاطبان خواست که “اگر دانشآموز نخبهای در زمینه علومانسانی میشناسید که مدرسه مناسبی برای تحصیل ندارد معرفی کنید تا در فرهنگ ثبت نام شود” در پی این درخواست کاربران زیادی دانش آموزان محروم از تحصیل بهائی را به او معرفی کردند که او در پاسخ نوشت:
“بهایی هرگز، این قدر هنوز حقیر نشدیم که به خدام ملکه سرویس بدیم! چطور بخودتون جرات پرسیدن چنین سوالی دادین؟”
hadadjakesh-e1498801346416.jpg
پسر حداد عادل در حالی بهائیان را به نوکری ملکه انگلستان متهم میکند که تصاویر متعددی از حداد عادل و همسرش در سفر به انگلستان منتشر شده است. سفرهای متعدد حداد عادل و خانواده اش به انگلستان به میزانی بود که حتی صدای اعتراض در نمایندگان مجلس هفتم بلند شد. پیش از این نیز چهره های طرفدار خامنهای از انگلستان خواسته بودند تا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ از نامزد مورد حمایت خامنه ای دفاع کند چرا که محافظه کاران روابط بهتری با انگلستان خواهند داشت. روابط چهره های جناح راست جموری اسلامی با مقامات سیاسی انگلستان تا حدی است که همواره مورد اعتراض اصلاح طلبان بوده است.
آدرس این نوشته را در صدر نظرم گذاشتم