سپیده پورآقایی، مدیر مجموعه شهروند و عضو کمپین به سوی گذار
امروز بیش از دو هفته میشود که «کارگران هفت تپه» در حال بیان صریح مطالبات خود هستند، به خیابان رفتند، در مقابل نهادهای دولتی جمع شدند. به دفتر امام جمعه رفتند و در نماز جمعه نمایش همیشگی را بر هم زدند. آنها تمام مراجع مختلف سیاسی، قانونی و مدنی را صدا کردند که بگویند «ما نان نداریم».
بسیار غم انگیز است؛ سیاسیون به «در خیابان آمدن» می گنگرند، روشنفکران «به مطالبه نان» مینگرند و چشم طبقاتی به آن دارند، کنشگران اجتماعی به «گرسنگی مردم»، همه ما به نحوی داریم هفت تپه را «مصرف» میکنیم؛ همه ما. انگار نه انگار انسانهایی دارند برای احقاق حق خود، برای حفظ کرامت انسانیشان تلاش میکنند.
اما بعد چه می شود؟ کارگران هفت تپه سرکوب میشوند، برخی تلاش میکنند آن را به عنوان «تاریخ سیاسی سرکوب» در خاطرهها نگه دارند و برخی تلاش میکنند آن را به عنوان «مبارزه پیوسته با رژیم» بازتاب دهند و تمام!
این جماعتی که سرکوب میشوند دوباره نمیتوانند به خیابان بیایند، دوباره نمیتوانند زندگی کنند، آنها اگر ساکت شوند دیگر فرقی با مرده ندارند، نه به این دلیل که احتمالا از گرسنگی میمیرند و دچار «چرخه محرومیت» میشوند، بلکه از این جهت که تمام ایدههای آنها برای تغییر دچار شکست میشود، باید کمک کنیم مبارزه این مردم به جایی برسد. مگر می شود با یک ابزار و با تسخیر خیابان، جمهوری اسلامی را عقب راند؟ نه.
باید کمک کرد مردم برای خود نهاد بسازند، تشکل بسازند. باید کمک کرد مردم در خلال مبارزه توانمندتر شوند، اگر زنی، مردی، جوانی امروز در خیابان آمد و تلاش کرد صدایی مدنی باشد، نباید با همان دانش گذشته به خانه برگردد.
مبارزه باید شهروندان را قویتر کند، باید مبارزه سیمای مدنی ایرانیان را از «ملتی تحت ظلم» به «ملتی تغییر دهنده» و «خواهان تغییر» و «قادر به تغییر» تبدیل کند. اجازه ندهیم با مصرف اعتراضات جامعه مدنی، مردم گمان کنند «بودن علیه یک دیکتاتوری» سودی در پی ندارد.
مبارزه با یک رژیم غیرقانونی مسلح به تمامی ابزارهای سرکوب مدنی، ایدئولوژیک و تبلیغاتی و اقتصادی فقط با کنش سیاسی امکانپذیر نیست، باید همزمان مردم را با ایدههای آلترناتیو دور زدن یک رژیم غیر قانونی آشنا کرد.
مردم اگر بدانند چگونه با حمایت مالی غیر قرضی به همدیگر میتوانند برای ادامه حیات خود، مستقل از فضای اقتصادی حکومت ساخته امرار معاش کنند بسیار زودتر از اینها کشور عوض میشود.
«کشف توانمندی جامعه برای عدم وابستگی به حاکمیت»، که به شکل سیستماتیکی برای سرکوب مردم به کار گرفته شده بزرگترین فرصتی است که #اعتصابات_سراسری در اختیار ما قرار می دهد.
در درجه دوم باید تلاش کنیم فراتر از «اکوی» مطالبات جامعه مدنی فعالیت کنیم؛ این که تنها صدای محرومان را بلند کنیم تا به گوش ارباب قدرت برسد. کارایی لازم را ندارد، مردم ما باید باور کنند خود «ارباب قدرت»اند و برای این امر میبایست رسانهها به «مداخله مدنی» روی آورند.
در درجه اول باید استدلالهای حاکمیت برای بیپاسخ گذاشتن مطالبات مردم به درستی و دقت بررسی شود، باید تمام توجیهات سیستم برای سرکوب سیاسی مردم مورد بحث واقع شود تا رسانههای سرکوب نتوانند با استدلال یک مقام سیاسی مطالبات آنها را بیاثر کند؛ به عنوان مثال در فیلمها دیدیم که یکی از مقامات میگفت «معترضین در نماز جمعه از کارگران هفت تپه نیستند.»
باید مردم بدانند که این یک مکانیزم جمهوری اسلامی است که برای حذف مخالفان آنها را از یک بدنه مشروع جراحی میکند، اینگونه است که استراتژیهای رژیم برای سرکوب بقیه مخالفان بیاثر میشود. نمیشود یکی را گفت از مسلمانان نیست، یکی را گفت از معتمدان سیاسی نیست، یکی را گفت از متشرعین نیست و کم کم همه مطالبات را به خاطر تعلق یک نفر به یک جریان بیپاسخ نهاد. این استدلال حاکم درباره اینکه حتما باید یکنفر خودش اعتراضش را علنا بیان کند تا مشروع باشد باید در مقابل این پرسش قرار گیرد که آیا کارگران #هپکو که در کارخانه تجمع کرده بودند و خودشان بودند به حقشان رسیدند یا آنها هم به شدت سرکوب شدند؟
مهمترین گام برای پیروزی در مبارزه خلع سلاح گفتمانی دشمن است؛ جمهوری اسلامی به عنوان دشمن اقشار ایران تا وقتی به شکل گفتمانی خلع سلاح نشود، جلادانش را عوض میکند، به جای مرتضوی کسی دیگر مینشید کما این که به جای یزدی، شاهرودی و لاریجانی نشستهاند.