اتین بالیبار فیلسوف فرانسوی
اغراق نیست اگر بگوییم که اروپا در نتیجۀ بحران هایی که طی پنج سال گذشته به اوج رسیده اند، بر سر دو راهی سرنوشت سازی قرار گرفته است : بحران های پیاپی مالی از یونان تا اسپانیا، بحران پناهجویان، بحران نهادهای اروپایی، صعود احزاب راست افراطی و بالاخره تلاش های انگلستان و یا یونان برای خروج از اتحادیۀ اروپا همگی از بارزترین علائم و مصادیق بن بست های و بغرنج هایی هستند که اتحادیۀ اروپا در آنها گرفتار آمده و آن را تا مرز فروپاشی و انهدام تدریجی نیز سوق داده اند.
اِتین بالیبار، فیلسوف فرانسوی و همکار قدیمی لویی آلتوسر، متفکر و مارکسیت فقید فرانسه، در آخرین کتاب اش با عنوانبحران و پایان اروپا؟ به بررسی همین بن بست ها پرداخته است.
البته، این اولین بار نیست که اِتین بالیبار اروپا را به موضوع تأملات فلسفی و سیاسی اش تبدیل می کند : از اوایل دهۀ ۱۹۹۰ تاکنون اِتین بالیبار ده ها کتاب و مقاله و صدها کنفرانس و سخنرانی را صرفاً به موضوع شکلگیری اتحادیۀ اروپا و ابداع اشکال نوین دموکراسی و شهروندی در آن اختصاص داده است. اما، آنچه تأملات جدید فیلسوف فرانسوی را در قیاس با تأملات پیشین وی متمایر می کند، نگرانی او از خطر واقعی شکست و فروپاشی اتحادیۀ اروپا است.
پی آمدهای چنین خطری به گمان فیلسوف فرانسوی چه از منظر آیندۀ اتحادیۀ اروپا و چه از منظر منافع درازمدت شهروندان اروپایی ویرانگر خواهند بود. چنین شکست یا فروپاشی ای در کوتاه مدت به معنای سقوط دموکراسی در اروپا، یعنی حاکمیت مشترک شهروندان اروپایی، و تشدید ضعف و ناتوانی آنها در مقابل چالش های اقتصادی و زیست محیطی جهانی به شمار می رود. این شکست به گمان اِتین بالیبار به منزلۀ سرگردانی در مقابل صعود تعصبات ملی و قومی و تقویت احزاب راست افراطی خارجی ستیز در اروپا نیز خواهد بود.
اما، آنچه به تأملات جاری اِتین بالیبار دربارۀ خطرات مهلکی که در کمین اروپا نشسته معنای ویژه ای می دهد این نظر است که در به وجود آمدن وضعیت فاجعه بار حاضر، فرانسه، به ویژه از خلال رویکردش در قبال مسئلۀ جاری، پناهجویان نقش و سهم انکارناپذیری داشته است.
فیلسوف فرانسویدر توضیح این نظر می گوید : هنگامی که در اواخر سال ۲۰۱۵ صدر اعظم آلمان فدرآل به طور یکجانبه قواعد توافق دوبلین را در خصوص پناهندگی نادیده گرفت تا صدها هزار پناهجوی سوری و غیرسوری بتوانند وارد آلمان بشوند، در قبال تصمیم او تنها اتخاذ دو رویکرد امکانپذیر بود. به گمان اِتین بالیبار در آن زمان یا باید از ابتکار و تصمیم مردم و صدراعظم آلمان فدرآل فعالانه پشتیبانی می شد یا با حیله از موفقیت آن جلوگیری به عمل می آمد.
به گفتۀ اِتین بالیبار دولت سوسیالیست فرانسه ابتدا وانمود کرد که رویکرد پشتیبانی را از تصمیم آلمان اتخاذ کرده است، اما، در عمل تمام تلاش خود را برای به شکست کشاندن ابتکار صدر اعظم آلمان به کار برد.
چگونه؟ بالیبار می گوید : در حالی که دولت فرانسه با طرح “ژان-کلود یونکر”، رییس کمیسیون اروپا، مبنی بر تقسیم پناهجویان میان کشورهای اروپایی موافقت کرد، اما، در عمل کوشید که این تصمیم به اجرا گذاشته نشود.
اگر چه فرانسه پذیرفت به ۲۴ هزار پناهجوی سوری و غیرسوری پناه بدهد، اما، دولت فرانسه تا امروز بیش از صد پناهنده را در خاک خود نپذیرفته است. بدتر حتا مانوئل والس، نخست وزیر فرانسه، در کنفرانس امنیتی مونیخ سیاست صدراعظم آلمان را در قبال پناهجویان سخت مورد انتقاد قرار داد، در حالی که ویکتور اوربان، نخست وزیر راستگرای مجارستان، در همین نشست از احزاب راست افراطی آلمان پشتیبانی کرد که هدف اعلام شده شان واداشتن آنگلا مرکل به کناره گیری از قدرت است.
اِتین بالیبار از جمله گفته است که رییس جمهوری سوسیالیست فرانسه، فرانسوا هولاند، منظماً علیه منافع اروپا و در نتیجه علیه منافع فرانسه عمل کرده است. برای نمونه، هنگامی که لازم بود علیه سیاست های ریاضت اقتصادی اروپا و آلمان به ویژه در قبال یونان مقاومتی سامان داده شود، دولت فرانسه هیچ اقدامی در این جهت نکرد. و سپس در زمانی که آنگلا مرکل در پاییز سال ۲۰۱۵ درهای خود را به روی پناهجویان گشود، دولت فرانسه تمام عزم خود را برای به شکست کشاندن این سیاست متّرقی جزم کرد.
در توضیح چرایی این واکنش اتین بالیبار می گوید که دولت های پیاپی فرانسه از جمله دولت کنونی این کشور از تبدیل شدن آلمان (به ویژه بعد از وحدت دو آلمان) به قدرت برتر اقتصادی اروپا وحشت زده هستند و به همین خاطر راهبرد جلوگیری از این روند را در پیش گرفته اند. از علائم این راهبرد اقدام های نظامی فرانسه در مناطق مختلف جهان است به این امید که بتوانداز این طریق برتری اقتصادی آلمان را تحت الشعاع قرار بدهد.
اینگونه است که به گفتۀ اِتین بالیبار اروپا بیش از پیش در معرض فروپاشی قرار گرفته است و در این روند فرانسه نقش غیرقابل انکار و تعیین کننده ای ایفا کرده است.
اگر چه فیلسوف فرانسوی جلوگیری از این روند را ساده لوحانه یا دست کم بیش از حد خوش بینانه، می داند، اما، او اعتقاد دارد که جلوگیری از فروپاشی اروپا دست کم در کوتاه مدت نیازمند تحقق دو شرط اساسی است :
– شرط اول اعلام این موضع است که حق با صدراعظم آلمان، آنگلا مرکل بوده، و به همین دلیل نباید گذاشت رویکرد او در استقبال از پناهجویان به شکست بیانجامد. در این مورد، به گمان اِتین بالیبار، هدف باید حمایت از درستی انتخاب سیاسی آلمان باشد که با اتخاذ موضعی صحیح در قبال پناهجویان دو رویکرد متضاد را در درون اتحادیۀ اروپا از هم متمایز کرده است. اِتین بالیبار از رییس جمهوری فرانسه می خواهد که به برلین برود و با یادآوری لحظۀ حسّاس تاریخی حاضر در کنار آلمان از دیگر ملت های اروپایی صریحاً بخواهد که برای تأمین مصالح و آینده خود اهمّیت چالش های لحظۀ تاریخی حاضر را دریابند.
– شرط دوم ، به گفتۀ اِتین بالیبار، مخالفت فوری و فعّال با انزوای یونان، یعنی با طرد آن از نظام ملّت های اروپایی و تبدیل شدنش به اردوگاه صدها هزار آواره و پناهجوی سرگردان است. رسیدن به این منظور نیازمند تدابیر اضطراری است و مهمترین تدبیر فوّری در این زمینه، به گفتۀ بالیبار، انتقال کلیه پناهندگان حاضر در یونان به کشورهای شمال اروپا از جمله به فرانسه است که در قیاس با یونان از امکانات مادّی بیشتری برای ساماندهی و اسکان پناهجویان برخوردارند.
فیلسوف فرانسوی یادآور می شود که موج پناهجویان و آوارگانی که به بحرانی بزرگ در اروپا تبدیل شده نتیجۀ مداخلات نظامی آمریکا پیش و بعد از یازدهم سپتامبر در خاورمیانه است که با همکاری، هماهنگی، پشتیبانی و دخالت های مستقیم و غیرمستقیم کشورهای اروپایی از جمله فرانسه صورت گرفته است. او می گوید : در وضعیت فاجعه بار و جنگی حاضر که در نتیجۀ همین مداخلات خارجی در خاورمیانه به وجود آمده مردمان غیرنظامی از سوریه تا پاریس به گروگان گرفته شده اند و عاقلانه ترین و عاجل ترین واکنش در این وضعیت فاجعه بار هم اندیشی و همبستگی، مقاومت در برابر ترس و پرهیز از انتقامجویی و دامن زدن به تنفرات شبه نژادی است.
بدترین واکنش، به گمان فیلسوف فرانسوی، دامن زدن به این تصور نادرست است که گویا با کشیدن دیوار به دور خود و تشدید کنترل مرزهای ملی می توان خود را از خطرات و نتایج فاجعه بار وضعّیت حاضر مصون نگاه داشت. چنین واکنشی، به گفتۀ اِتین بالیبار، بالعکس محکوم کردن کشورها به شکست و نابودی تدریجی به ویژه در مقابل روند اجتناب ناپذیر و برگشت ناپذیر جهانی شدن سرمایه و نتایج نامطلوب آن است.
بالیبار تأکید می کند که عاجل ترین اقدام تعریف بدیلی قابل اتکاء در مقابل جهانی شدن است و رسیدن به این منظور نیازمند ایجاد یک حزب حقیقتاً اروپایی است که برای خروج از بن بست حاضر در پی تقویت نهادهای دموکراتیک و مشارکت هر چه بیشتر و گسترده تر شهروندان در تعیین سرنوشت مشترک ملّت های اروپا باشد.
در این دورنما، اِتین بالیبار تصریح می کند که بازسازی و بازاندیشی طرح اروپای واحد نیازمند بازنگری رادیکال در مفهوم “مرز” است. به گمان او، مرزهای اروپا صرفاً مرزهای بیرونی یا درونی بسیار سیّال آن نیستند. اروپا، به گفتۀ اتین بالیبار، واقعیت پیچیدۀ بی سابقه و مرکب از نهادهای گسترده ای است که وظیفه شان اتفاقا هدایت و ساماندهی جابجایی جمعیت ها است. و همین ویژگی، به گمان بالیبار، بازاندیشی در مفهوم شهروندی اروپا را الزام آور می کند. در این افق به گمان اتین بالیبار شهروند اروپایی کسی است که در اروپا سکونت دارد.
rfi