یک سال از درگذشت شادروان تیمسار سرلشگر ناصر فربد، رئیس ستاد آرتش ایران ( فروردین 1358 تا تیرماه 1358 ) گذشت.
تیمسار فربد پس از ترور سرلشگر قرنی توسط گروه فرقان،با حکم نخست وزیر وقت شادروان مهندس مهدی بازرگان به ریاست ستاد آرتش ایران منصوب شد.
سرلشگر فربد افسری میهن دوست و مصدقی و متعهد به آرمانهای نهضت ملی ایران بود و به همین دلیل در سالهای واپسین سلطنت پهلوی مجبور به بازنشستگی اجباری شد.
زنده یاد تیمسار فربد به دلیل باور و تعهد به رویکرد های سیاسی و مسالمت آمیز برای حل بحران کردستان ایران و اختلاف با رویکرد سخت افزاری دولت موقت و به ویژه وزیر کشور محترم وقت ،مهندس هاشم صباغیان در تیرماه 1358 خورشیدی از سمت ریاست ستاد آرتش کناره گیری کرد.
در سالگشت درگذشت تیسمار فربد،گفت و گوی چالشی و انتقادی ایشان با جناب آقای مهندس میثمی ،مدیر مسئول کوشا و توانمند مجله چشم انداز ایران ( ویژه نامه کردستان ) قابل تامل و بسیار آموزنده است.
روانش شاد و یادش به مهر و راهش مستدام و پر رهرو باد.
چشم انداز ایران – دومین ویژه نامه کردستان – پاییز 1384
چالشها و راهکارهای
حل مسائل قومی ایران*
گفتوگو با سرلشکر بازنشسته ناصر فربد
با تشکر از اینکه دعوت نشریه را پذیرفتید، از همین ابتدا و اولین سوال از شما میخواهیم با توجه به تجربیاتی که درباره مسائل کردستان دارید بهطورکلی راهکارهایتان را برای حل مسائل قومی در ایران، خصوصاً در ارتباط با کردها بیان فرمایید؟
£ بنده خیال میکنم که اصولاً بحث در مورد کردستان یک بحث موضعی در ایران نیست. کردستان وابسته به تاریخ ایران است و ما باید واقعاً طرحهایی برای آن داشته باشیم. در منطقه و حتی از بعد بینالمللی یک استان و منطقه ویژهای است، که همیشه مورد توجه بوده است. در شرایطی که ما داریم زندگی میکنیم و کردستان ـ که من در آن خدمت میکردم ـ متعلق به ایران بوده و کردها یک قوم باستانی ایران هستند. این منطقه به سه قسمت تقسیم شده. پارهای زیر سلطه دو فرهنگ ترک و عرب در ترکیه و عراق قرار گرفته که آن دوپاره قاعدتاً دچار زجر بیشتری از نظر زندگی و فشارهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شدهاند. برای اینکه بایستی در فضایی زندگی میکردند که متعلق به خودشان، ملیتشان و قومیتشان نبوده. پاره سوم که در اختیار ماست و متعلق به کشور ایران است به علت اینکه در فضای مرزی بین این سه کشور قرار گرفته ـ ترکیه و عراق و ایران ـ همیشه دچار اختلالات مرزی بوده است، مسئله کردستان ایران متأسفانه همواره در دوران پهلوی و دوران انقلاب و بعد از آن مطرح است. در طول اینسالها متأسفانه برخورد با اقوام کردستان ایران به صورت یک قوم ایرانی ـ که حق دارند با شرکت در تمام مسائل مرتبط با توسعه و بهبودی از تمام امکانات بهگونهای عدالت جویانه بهرهمند شوند ـ نبوده است. ما میبینیم که وقتی رضاخان آمد، دوران قاجار را به یک حکومت متمرکز تبدیل کرد و اولین مسئلهای که پیش کشید و شهرت پیدا کرد، حمله و هجوم به اقوام بود؛ ازجمله کردستان.
¢ببخشید، حمله به اقوام بود یا حمله به آدمهای سرکش مثل سیمیتقو و…؟
£البته آن موقع برای ایجاد یک حکومت مرکزی و نجات از ملوکالطوایفی این کار، کار مهمی بود به همین علت هم او از سردارسپهی به نخستوزیری و پادشاهی رسید چون در آن زمان به امنیت و مملکت و تمرکز قدرت نیاز بود. باز هم رضاخان عنایتی به کردستان نداشت و سفری به آنجا نکرد. در دوران محمدرضا هم همینطور؛ که ما در آنجا نظارت عینی داشتیم.
¢چرا بهخاطر ملاقات با سیمیتقو به کردستان سفر کرد!
£آن، زمانِ سردار سپهی او بود. وقتی شاه شده بود، بهنام پادشاه همهجا میرفت. یکبار هم به آنجا نرفت. یا اگر رفته به خاطر ندارم. مسئله خروج و رفتن رضاشاه و جنگ که به ایران تحمیل شد و ما دیدیم مجدداً تفرقهای که خوب تاریخ منعکس کرده است بین آذربایجان و کردستان بهوجود آمد، بعد از اینکه آذربایجان و کردستان بهاصطلاح به ایران رجعت کردند، باز دیدیم که این رجعت به کردستان با خشونت توأم بود. قاضی را بلافاصله اعدام کردند و بعد هم خشونتهای بیشتر و نیروکشی برای خلعسلاح دوباره با مردم کرد زجرکشیدهای که از نظر روحیه و از نظر روانی همیشه دچار مشکل درونی و از برون دچار تسلط دیگران بوده است، در زمان محمدرضاشاه هم حاکمیت باز عنایتی به مسئله کرد مطابق دیگر استانها نداشت. این نظر ممکن است صددرصد نباشد، ولی به گونهای نسبی صادق است. در زمان تسلط کامل محمدرضاشاه به مملکت و اینکه زاگرس واقعاً مرکز تجمع قوای ایرانی در مقابل تهدید شوروی شده، مسئله کردستان منتفی شد؛ کردستان یک فضای ناچیزی شد، در تمام منطقه که نیروهای عظیم مملکت در آنجا مستقر بودند و کردستان هم با همان بساط نیمه قرون وسطاییاش زندگی میکرد. چرا؟ برای اینکه وقتی من آنجا بودم، می دیدیم که پیشرفتهای شهرنشینی اصلاً در آنجا رسوخی ندارد. البته شما واقفید وقتی من از تهران یا به شهرستانهای دیگر میرفتم. وقتی پیاده یا با اسب یا با جیپ سراسر کردستان را میگشتم. میدیدم طوایف کرد واقعاً در فقر و فلاکت زندگیِ غیرمرفه، بهسر میبرند و مثل اینکه تمدن قرن 19 و 20 اصلاً آنجا رسوخی نداشته. خوب این دلسوزی از نظر اشخاصی که حتی کرد نبودند و در کردستان حضور داشتند، به همه دست میداد. این مسئله ادامه پیدا کرد تا به انقلاب رسیدیم. انقلاب ایران به نظر بنده یک پدیده عظیم تاریخی زمان معاصر ما بوده که به حق از مشروطیت به این طرف همیشه داعیه داشتیم شرایطی بهوجود آید که ایران بتواند با اراده مردم بهسوی آزادی و بهسوی قرن جدید بیاید ـ در بدو انقلاب به نظر من ـ بنا به دید یک نظامی ـ اینچنین بود دوران قاجار و دیکتاتوری از بین رفته بود تسلط محمدرضاشاه و امریکا را حذف کرده بودیم. کمی پیشرفت در مملکت بهوجود آمده بود، ازجمله در ارتش میخواستیم این پیشرفتها را حفظ بکنیم، بهسوی آزادی بیشتر و به سمت تمدن حرکت بکنیم. اول انقلاب با این نیت، بنده به دولت موقت پیوستم و ریاست ستاد ارتش را پذیرفتم. متأسفانه در آن شرایط انقلاب در همان روزهای نخست به سمت تعدد مراکز قدرت رفت. دولت قانونی آقای بازرگان تضعیف شد، حرکات نسبتاً باشعور و گامبهگام او دچار وقفه شد و حرکتش از حیز انتفاع افتاده بود. بعد هم نیروهای متعددی که فرصتطلبانه، داخل جریانات تاریخ سازی بودند. نه تجربه داشتند، نه شناخته شده بودند و نه پرسنلهایی ـ که در تاریخ ایران نقشی از نظر کاربری داشته باشند ـ در اختیار داشتند. مسائل نظامی؛ هم در همین کتابی که اخیراً منتشر کردهام، در آنجا بهزعم خودم ابراز کردم که در اول انقلاب بانهایت تأسف دیدیم که همه اشخاص شناخته شده مثبت با شرف و دینیای که با بازرگان همگام بودند؛ مانند آیتالله طالقانی، فروهرها، سیدجوادیها دچار یأس و شکست شدند و مسئله تصرف سفارت امریکا خاتمه حرکت دولت بازرگان بود که استعفا داد. بعد از آن هم نتوانستند یک قدرت، با وحدتی آگاهانه بهوجود آورند و بتوانند جلوی این تعدد قدرتها را بگیرند و یک حرکت آگاهانه به سمت بازسازی ایران و آزادی تداوم بخشند. در شرایط اول انقلاب کرد و کردستان ـ شرایطی که گفتیم ـ ذوقزده تصور میکرد که ایران به خواستههای خود خواهد رسید. من از رؤسای آنها دعوت کردم بهجای سنندج، تهران را مرکز این نشست و گفتوگو کردم. خوب یادتان هست که آقای عزالدین حسینی و قاسملو با 15 نفر از اعاظم کرد آمدند نشستند، مجدداً فرهیختگانی مانند طالقانی، فروهر، جوادی و حاجسید ریاحی حضور داشتند. ما نشستیم در تهران با چقدر محبت، غرض هم این بود که کشور بهسوی آزادی برود. مسائل گذشته از بین رفته، آن تسلطها و تعرضها از بین رفته و قوم کرد بهنام یک قوم سنتی ایران، متعلق به ایران است. گفتیم بهسوی یک حرکت آزادیخواهانه همگانی حرکت کنیم. لذا آن زمان به یک مقاوله رسیدیم. ما میگفتیم انقلاب شد و تمام آن مسائلی که شما از آن در رنج بودید، حذف شدند. دولت جدید، اراده ملی، انقلاب جدید، مردم مذهبی و روشنفکران، مسائل ایران را حل میکنند. خوب یک مقدار بالاتر از 50% این گروه 18ـ17 نفری نظر ما را تأیید کردند، ولی بهگونه مشروطه و شرط آنها این بود که ما اگر بهسوی آزادی میرویم و کردستان استانی است که مشابه تمام استانها و میتواند از تمام مواهب ایرانی برخوردار بشود. بدون اینکه ما را شورشی و یاغی و طاغی تلقی کنند به ما آزادی بدهید که دیگر، کسانی که نسبت به ما شناخت ندارند در مسائل درونی کوچک ما دخالت نداشته باشند و بگذارید سنتهای قومی و فرهنگی درون فرهنگ ما دست خود ما باشد و اینقدر ژاندارمها و نظامیها مطرح نباشند. نیرویی به ما بدهید، با هر عنوانی؛ سرانجام فروهر مسئله خودگردانی را مطرح کرد، خودگردانی را ما برایش قواره تهیه کردیم؛ که عبارت بود از: فرهنگ کرد مسائل درونی کردستان، بیان، گویش، زبان، قومیت و سنن آنها، کسی بر آن عارض نباشد. اما مسئله امنیت کل مملکت خوب برای مرکز است. بودجه مملکت برای مرکز است. مسائلی با سیاست خارجی امنیت کلی در تأیید مرکز است و در اینها شما هیچ دخالتی نمیتوانید داشته باشید، یا اسلحه داشته باشید. گفتند بله، اگر چنین باشد، ما همراه شما هستیم. شما به ما خودگردانی بدهید و مسائل قومی ما را حل کنید، ما را شورشی و یاغی ندانید و استان ما را مانند استانهای دیگر بدانید. من فراموش نمیکنم، آقای قاسملو وقتی خصوصی با قاضی نزد من آمد با رنگی برافروخته و چشمی نسبتاً اشکآلود گفتند: قوم کرد ایرانی است، ما ایرانی هستیم،کاری کنید ایرانی بودن ما را قبول داشته باشد. ما آن دو پاره یعنی کرد عراقی و ترکیه را هم نجات بدهیم. همگی بهنام استان بزرگ و قوم بزرگ ایرانی متعلق به ایران باشیم و این مسئله یقینی است. چرا نسبت به ما شک دارید؟
در همین حال اینها حداکثر کمک را از صدام میگرفتند. تسلیحاتی هم بود. آقای بهرام ولدبیگی میگفت از اول انقلاب کمکهای صدام به احزاب و کردها شروع شد و به هر حال ولدبیگی خودش هم کرد است؛ منظور این است که قاسملو میگوید ما ایرانی هستیم. چرا با ایرانیها کنار نیامد؟ انقلابی شده، همه آدمها سالم و غیروابسته و این که میگوید ما ایرانی هستیم چرا همزمان از بعث عراق، عربی که اینها را نسلکشی کردند سلاح میگرفت؟ آنها جاش نبودند اما اگر کسی با طالقانی همکاری میکرد او را جاش میگفتند.
این مسائل روزهای نخست انقلاب بود و ما روی همین بحرانها صحبت میکردیم و میخواستیم این موارد را حل کنیم و پی راهکاری میگشتیم که کرد را متعلق به ایران بدانیم و این مسائل را از درونش حذف کنیم. بنده از نظر امنیت کلی، دیگر دوستان دولتی هم از نظر همگامی با آزادگراییِ قوم کرد، البته همه اینها آن موقع وجود داشت و بایستی بهتدریج حل میشد، ولی آنچه برای ما مهم بود که اینها راضی شدند بنده یک گروه 12 نفره ارتش را مأمور کنم به مهاباد رفته سلاحی که در اختیار آنها بود، تحویل بگیریم. پادگان مهاباد را تحویل بدهیم و پادگان دیگری که بنده میخواستم تشکیل بدهم بهنام یک تیپ در خارج از شهر باشد که آنها پذیرفتند ما را به مهاباد راه بدهند، سلاحها را تحویل دهند، اینها قدمهای بسیار مثبتی بود، بهطوریکه عرض کردم این مقاولهنامه خوب پیش میرفت، بعد به قم رفت و من از سرنوشت آن مطلع نشدم. اگر هم تصوری داشته باشم، تصور مستندی نیست مقاولهنامه را امضا کردیم و نزد آقای حاجسیدجوادی و وزیر دفاع آقای ریاحی بردند. به آقای نخستوزیر دادند و هفته بعد دیدیم این گروه به قم رفتند، باید یک نسخهای در قم باشد.
اما دوباره دیدیم که بعد از آن حرکت مقاولهنامه و آن ارتباط و آرامشی دوماهه باز دوطرف نشسته بودند که حالا چه باید کرد؟ وزیر کشور عوض شد و وزیرکشور بعدی (صباغیان) مجدداً دستور حمله به عراق گرفتند و مهاباد.
بازدید دولت موقت مهندس مهدی بازرگان از احیای ارتش پس از انقلاب 22 بهمن 1357
¢فقط یک نکتهای که قبل از اینکه ماجرای صباغیان را بگویید وجود دارد. از فروردین به این طرف که همزمان میشود با حکم حضرتعالی بهعنوان رئیس ستاد ارتش…
£بله. میدانم ارتش منحل شد و ارتش خلقی هم بهوجود آمد. وقتی من آمدم خواستم بگویم که کشور بدون ارتش نمیتواند باشد. رفتم قم نزد آیتالله خمینی که مثلاً اینجا شوروی نیست که ارتش خنثی کنید و شروع به چریکبازی کنید. ایشان حاجاحمدآقا را صدا کردند و گفتند که ببینید سرلشکر چه میگویند. بنده عفو عمومی گرفتم. اگر یادتان باشد تعدادی از امرا را از زندان کشیدیم بیرون و اجازه ندادیم که دیگر کسی افسرها را زندانی بکند، ولی برای ساخت مجدد ارتش نه امیر داشتم، نه سرهنگ تحصیلکرده، همه تصفیه شدند.
¢شما تصفیه کردید یا قرنی؟
£همه را قرنی تصفیه کرد.
¢شما موافق بودید یا مخالف؟
£من مخالف بودم.
¢اگر شما مخالف بودید، قاسملو نظرش این بود که کل این ارتش منحل شود؟
£شیرازه ارتش از هم پاشیده شده بود. منحل نشده بود. خوب در اثر انقلاب پادگانها خلع سلاح شده بودند. افسرها به پادگان نمیآمدند. ولی ارتش منحل نشده بود. بالقوه وجود داشت.
¢بین انحلال آگاهانه ارتش با اینکه در اثر انقلاب، شیرازه امور پاشیده شد، فرق میکند. شما میگویید آنها شعارشان این بود که ارتش اصلاً نباشد. یعنی از کار بیفتد و دست گروههای انقلابی. مثل فداییها و مجاهدین بیفتد.
£ولی آیتالله خمینی بعد از اینکه من با ایشان ملاقات کردم اعلامیه دادند. به طرفداری از ارتش.
¢یعنی از نظر شما، قاسملو با گروههای چپ یکی نبود، چون چریکها هم اینطور میخواستند.
£خیر، بههیچوجه.
¢اصل مطلب این است از یک طرف این گروه ها از عراق کمک میگرفتند. از یک طرف پادگان سنندج را میخواستند خالی کنند و برای همین طالقانی و حاجسیدجوادی رفتند سنندج و باعث برکناری قرنی شد. ازسوی دیگر قاسملو و گروههای چپ انحلال ارتش را میخواستند توی این فضا شما داشتید باز هم به قاسملو و گروهی که آمده بودند خوشبینانه نگاه میکردید؟!
£کسیکه میترسید بیاید تهران اما حالا آمده و نشسته این حرفها را درمقابل یک هیئت عالیرتبه مملکتی میزند و ما هم داریم امضا میگیریم ارزشمند نبود؟ وقتی یک مردی با آن ابهت و با 15 نفر کرد میآیند 15 امضا میگذارند زیر یک مقاولهنامه، که به شما اعتماد داریم. اینها حل یک قضیه مهم بهوسیله گفتمان است و من هم به نام یک نظامی کشور را بدون داشتن ارتش که مسئله غامضی بود داشتم اداره میکردم. در صورتیکه خود صدامحسین که ما از او سهسال قبل از آن، امضای قرارداد 1975 (1354) را گرفتیم؛ اگر میفهمید ارتش نداریم میآمد و آخرش هم آمد. ولی بعد من نپذیرفتم مجدداً به قوم کرد حمله کنیم. آن هم در درون با یک ارتش نیمبند، که باز افراد عام کرد بگویند انقلاب دوباره با ما جنگ کرد. هر چه خواستیم این مسئله را اصلاح کنیم نپذیرفتند. رفتند و کردند و دیدیم گرفتاریها و کشتارها و زدوبندها را هم.
¢شاید، به مخاطب چشمانداز اینطور القا شود که گویا مردم کرد در خانههایشان نشسته بودند و بیخبر از همهجا یکدفعه آقای صباغیان به ارتش دستور داد راه بیفتند به قتلعام. بالاخره این را هم باید گفت که یکسری احزاب مسلح پادگان غارت کردند، تانک گرفتند، اسلحه دادند، توپ گرفتند، از صدام پول گرفتند. کشتار کردند، دهها نفر در سنندج توسط دموکرات و کومله ترور شدند. در اینجا دو دیدگاه وجود داشت. یک دیدگاه اینکه چون مردم کرد کشته میشوند نباید ارتش در امور داخلی دخالت کند. دوم همانطور که دیدیم چون وجود امنیت ملی مهم است پس ارتش باید دخالت کند. طالقانی هم در نمازجمعه گفت که اگر حل نشود من دیگر طاقتم تمام شده خودم با آیتالله خمینی در تانک مینشینیم و میآییم به کردستان پس نگاه دوم غالب شد.
£وقتی آن مقاولهنامه به هم خورد. کردها دوباره به همان حالت اولیه برگشتند سر جایشان، نه اسلحه گرفتیم نه اینکه دخالتی داشتیم دو ماه معطل شدیم. دوطرف با همان مواضع قبلی نشستند و حمله به کردستان را مطرح کردند. باز هم من میگفتم مذاکره شاید بهتر باشد و کنار رفتم. در شرایط فعلی هم با یک پدیده نوین در خاورمیانه روبهرو هستیم. یقین این است حاکمیتی که در عراق بهوجود خواهد آمد حکومتی شبهترکیه باشد و کمی هم خواست کرد عراقی این است که بایستی عراق براساس فدرالیزم اداره شود. فدرالیزم همانطور که میدانید یک حرکت علمی است. اینطور نیست که جایی که آگاهی وجود ندارد فدرالیزم برقرار کنند. بایستی در شرایطی که در این منطقه مطرح است و باتوجه به مسائل جغرافیایی، منطقهای، همسایگی، سنتها، عقاید و مذهبها برقرار شود و تبدیل به یک حالت نوین، موضعی و محلی بشود. ممکن است کمی آزادیهای فرهنگی و قومی در آنجا پدید آید نه اینکه سه ملت باشند. نظر من این است که اگر در عراق حکومتی تشکیل شود که مسئله اکثریت جناحی در آن مطرح نباشد و سه گروه عراقی در قدرت مرکزی نماینده داشته باشند و به این سه گروه به یک چشم نگاه شود و عراق در قسمتی از خاورمیانه آزادیهایی را بهدست آورد که تا به حال برایش مقدور نبوده، این سیستم روی کردهایی که در ترکیه و عراقیهایی که منظور کردها بوده و در ایران هستند تأثیر خواهد گذاشت.
¢کردهای ایران تحتتأثیر قرار نمیگیرند؟
£ممکن است این خواسته در آنها هم بهوجود آید.
¢اکثریت شیعه آنجا اعلام کردند که باید قانونگذاری برای اسلام باشد.
£امریکا گفته اگر که شیعیان تن به قانوناساسی ندهند، برمر (حاکم غیرنظامی امریکا) به طالبانی گفته که ما شما را مستقل میکنیم. امریکاییها شرط گذاشتهاند که شیعیان بپذیرند سه استان میتواند وتو کند. در غیر این صورت امریکا به طالبانی گفته ما کمکتان میکنیم. اخیراً ترکیه با امریکا روابط خوبی ندارد. اگر ترکیه بخواهد فشار بیاورد مشکل مثل گذشته نخواهد بود.
اگر آنچه شما میگویید باشد به این معناست که امریکا مصمم است وحدت عراق را حفظ کند. مشروط بر اینکه نظر امریکا را بپذیرند. اگر نپذیرند مثل اولین اعلامی که امریکا از رادیو امریکا کرد، احزاب شیعه رأی آورده و سنیها نه. اعلام آرا را شیعه/ سنی کرد و دموکراتیک اعلام نکرد. نوع بیان خیلی مهم است، اگر کشور دموکراتیک باشد شما رادیو بیبیسی را و صدای امریکا گوش کنید میگویند: شیعیان رأی آوردند. یعنی حسد سنیها را برمیانگیزد. این جنگ داخلی بهوجود میآورد. در دموکراسی ممکن است یکسری در اکثریت باشند. باید بپذیرند وقتی بوش میگوید ما اجازه نمیدهیم که شیعه بنیادگرا حاکم شود. یعنی نمیخواهد پلورالیستی بشود چرا که نیرو دارند و در اکثریتاند.
£در تعبیراتی که با اگر همراه است تحولات باید مورد توجه زمان حال قرار بگیرد. بویژه درباره کردستان عراق چیزی که مسلم است اینکه، کردستان بهگونه دیگری در منطقه مطرح شده، یعنی بخشی از جمعیت کرد در یک نقطه از دنیا در شرایط بحرانی برای خودش موضع آزادتری را بهوجود آورده، علیرغم دو قوم بخش دیگر و به دنیا ثابت کرده که دارای همتی بوده که توانسته در این بحرانها در فضای خودش آرامش و آزادی ایجاد کند. این مسئله واقعاً نمرهای است که سیاست خارجی و درونی به کردِ آنجا میدهد، حالا ما میبایست صبر کنیم و ببینیم وضعیت کردستان به چه صورت خواهد شد. اگر به کرد اعتنای بیشتری شد و به آنها کمی خودگردانی بدهند، یا هر نوع امتیازی که نسبت به گذشته تفاوت داشته باشد. این خواسته برای دیگر کردها نیز بهوجود میآید و ممکن است آن را از حاکمیت بخواهند. شاید اکراد عراق توقعات ویژهای داشته باشند؛ تا چند وقت دیگر مشخص میشود.
برای سیاستمداران ایران نیز که داعیه بازسازی و هدایت مملکت را بنابر مواضع روز دارند نگرش نوینی درباره کرد و کردستان پیدا شده است که بایستی به استقبال آن رفت و مثل اول انقلاب حرکات نامربوطی انجام نشود و کرد و کردستان دوباره با حاکمیت به قهر و جنجال و شورش اینها متوسل نشود.
¢یعنی معتقدید شروع کننده جنگ علیه کردستان، در اوایل انقلاب تهران بوده است؟ به عبارتی آیا تجاوز از تهران آغاز شد یعنی از طرف دولت موقت؟
£ستاد رسماً نوشته که رأساً این کار را انجام داده است.
¢چرا با هواپیما آمدند روی سنندج؟
£چون مغایر با اهداف دولت عمل کردند.
¢اینکه مغایر عمل کردند بحثی است جدا، چرا این کار را انجام دادند؟ ما میگوییم مغایر با دولت عمل کردند و باید محکوم شوند. اما غیر از این است که باشگاه خلعسلاح شده، فرمانده پادگان لشکر 28 آقای صفدری را دستگیر کردند. چپها و کمونیستها او را آوردند، رادیو تلویزیون و دست بسته وادارش کردند (نوارش موجود است) اعلام کند، من بهعنوان فرمانده لشکر 28 کردستان دستور میدهم؛ تفنگها به زمین گذاشته شده و جلوی برادرکشی گرفته شود. تفنگها تحویل نیروهای مردمی شود، آیا به لحاظ امنیتی در برابر این عمل نباید واکنشی صورت میگرفت؟
£من بهنام نظامی بگویم که در حین نبرد وقتی کار به صلح و گفتمان برسد، دیگر حرفی هم نیست. وسط جنگ مینشینند و مذاکره را شروع میکنند در آنموقع هم وقتی اعاظم ایران در سنندج نشستند…
¢بله اما چه کسی شروع کرد؟ فرمایش شما بهگونهای است که گویا شروعکننده، حکومت بوده است؟ در جنگ شروعکننده مهم است. خوارج جنگ با حضرت علی را شروع کردند و ایشان سرکوبشان کرد. میتوان هم گفت حضرت علی زد و کشت.
£در آن برهه از زمان که نمایندگان تهران در سنندج نشستند دستوردهنده که بود؟!
حالا هم با الهام از گذشته اگر مسائل در عراق طوری حرکت بکند که تغییری نسبت به ماهیت گذشته کرد عراق حاصل شود ـ ما به ترکیه اصلاً کاری نداریم ـ نسبت به کردستان ایران هم یک تجدیدنظر ضروری لازم خواهد آمد.
¢در چه حوزههایی؟
£اگر حرکت ما بهسوی آزادی و رفاه همگانی است باید کاری کنیم که قوم کرد متعلق به ما راضی باشند و این رضایت باید طوری باشد که ببینیم با قوم کرد آن طرف چه رفتاری میکنند. اگر خشونت بیشتر باشد، ما رأفت بیشتری باید بکنیم. اگر به آنها آوانس بیشتری میدهند، ما هم متناسب با اینها بدهیم.
¢اگر آنجا امریکا گفت تجزیه باید بشود باید ما اجازه بدهیم جدا بشوند؟
£اگر تجزیه بخواهند، مربوط به خود عراق است. بنابراین ما یک قوم کوچک کرد در جوارمان داریم که مستقل است و ما اجازه تقلید از این تجزیه را به کرد ایران نخواهیم داد. مگر اینکه قوم جداشده عراق استقلالش را به ما مرتبط بکند و به کشور ما بپیوندد اگر کردستان عراق مستقل گردد، چه بهتر که به ما بپیوندند و اگر نه آن نمیتواند خودش را اداره کند بعید به نظر میرسد.
دکتر محمود افشار در اوایل دوره رضاشاه در مقالهای اهمیت استقلال کردها تأکید میکند؛ وی که پدر ناسیونالیسم ایرانی است میگوید استقلال کرد ـ که با خطر عرب و ترک درگیر هستند ـ عملاً به نفع ایران خواهد بود، چون ایران تنها تکیهگاه است.
از نظر من ناسیونالیزمی که نظامیان دارند این است که: قوم یکپارچه کرد پارهپاره شده و همه متعلق به ایران هستند و یک ایرانی بایستی از این مسئله متأثر باشد. وقتی که تاریخ میگوید: قوم کرد متعلق به ایران است بههیچوجه نمیشود این مسئله را رد کرد. ما باید به این مسئله توجه داشته باشیم که کرد متعلق به ایران باید از مواهب ایرانی بهرهبرداری بکند. اخیراً آقای هجری ـ دبیرکل جدید حزب دموکرات کردستان ایران ـ در صدای امریکا در پاسخ سوالی ـ درحالیکه دنیا دارد گوش میدهد ـ کمی معقول حرف زد، از او پرسیده شد که چه فدرالیزمی را برای کردها در ایران میخواهید؟ یعنی دیکته میکنید؟ گفت: نه من حق ندارم درباره ایران چنین بگویم. من میگویم: بنا به مقتضیات زمان نسبت به کرد عنایت بیشتری شود. یعنی به ما مقداری راه دهند به خودمان برسیم، دخالت عوامل بیگانه نباشد. خوب وقتی خود هجری بهعنوان رهبر این حرف را میزند و رهبر حزب دموکرات باید از آن استقبال کنیم. این اعتراف به دنیاست.
¢علیرغم شعار حزبی رهبر حزب معتدلتر رفتار میکند.
£بعد هم گفتند چرا آنقدر میگویند فدرال جواب داد برای این که آنقدر به ما دروغ گفتند ما گریز از مرکزیم، اگر قرار باشد، ما همیشه گریز از مرکز باشیم. میگوییم یک حرکت فدرالی بهوجود آید که به شکل مستقل عمل کنیم؛ در داخل ایران، در شرایطی که کرد عراقی فریاد آزادیخواهی و فدرالیسم سر میدهد، آقای هجری در چنین شرایطی ائتلاف با حزب ناسیونالیستی ایرانی که حزب پزشکپور باشد، میکند. این چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ وی در شرایط بحرانیِ کنونی که کرد عراقی به سمت آزادی میرود ائتلاف با یک حزب شووینیستی ایرانی میکند که من با شما هستم یعنی ایرانی هستم.
¢بیانیهشان این را نمیگوید. در بیانیه میگویند هرچه حزب پانایرانیست بگوید (دموکرات) قبول میکند.
£فرق نمیکند، ما نمیتوانیم بگوییم که حزب پانایرانیست یک حزب غیرایرانی است، یا تجزیهطلب.
¢البته آنها تجربه بحرین را هم دارند؟ آنها بودند که طرح دادند به مجلس.
£بله، در شرایط فعلی، یک حزبی است 60 سال است که بحث ایرانیت و عظمت باستانی و این چیزها را میگوید. جزء احزابی است که دیگران میگویند اینها ایدهآلیستی فکر میکنند. حالا چهطور شده که آقای هجری با یک چنین حزبی ائتلاف میکند و دوطرف هم میپذیرند. ما این ائتلاف و این دو حزب را قبول نداریم، ولی باید ببینیم، چرا این اتفاق میافتد؟
¢یعنی به نظر شما این پیام یعنی ما به ایران بزرگ وفاداریم؟
£ائتلاف حزب دموکرات ایران با حزب پانایرانیست؛ یعنی ما ایرانی هستیم و نمیخواهیم به بیگانه و عرب و غیره بپیوندیم. چرا قبلاً اینکارها نشده؟ باید منتظر باشیم ببینیم در عراق چه اتفاقی میافتد و تأثیرش بر روی قومیتها چگونه خواهد بود و بنا به شرایط زمان طرح قابل قبولی را بریزیم.
Û این گفتوگو در تاریخ 14 بهمن 1383 انجام شده است.