شعری محکم و با شهامت: ما خر نمی شویم! امروز حجت الاسلام رییسی فرمود: هرکس در انتخابات شرکت نکند، در جبهه دشمن است. مسعود جعفری‌زاده شعر با شهامت

Je sens l’odeur du sang innocent Flirtant avec ces braves hommes Qui reposent sous les chrysanthèmes D’un grand cimetière qui est mon pays. Et puis dans ma main

رضا مقصدی ستاره آمد وُ با من، یگانه گشت وُ نشست وشعر ِتازه ی جان ِمرا به کُرد سپُرد. وکُرد با من گفت: کدام برگ؟ کدامین درخت می

قامت بلندت بر سکوی انقلاب آغازگر سرود دگرگونه ایست و چاوشی‌خوان روزی تازه! هنگامه‌ی شکست سکوت لحظه‌ی شکفتن نور درخشش نبرد بر چشمان تاریخ! تو، ای دختر انقلاب

جهانشاه رشیدیان گفتند زلزله عقوبت گناه تو ست چون منقار گرسنه کرکسان بر تن زخم خورده گنه کارت گفتند درد شکستن هر استخوان مجال تو به فریب شیطان

پیش از آنکه              سرش                   تهی شوداز رو یا ، با دو تا چشمِ ِخسته ی رعنا از ردیفِ درختانِ خیس        

عباس قانع تاریخ و زمان ایستاده اند عاشقان بر سر دار پیمان خون بسته اند زندانیان در بند و زنجیر عشق آفرین هستند تا پرچم رهایی و آزادی

بغض چشمانت جهانی را لرزاند و زهر لبخندت انسانیت را مچاله کرد….. نگاه معصومت خدا را به چالش کشید! گریه کن، فریاد گریه هایت سنفونی صلح را خواهد

شعری از: شادی سابُجی صدای گریه اش از زیرِ خاکِ احمد آباد است صدای ناله ی خونش، ز جهل دوران است به خشم می زند دو عصایش به

بیایم همه با هم باشیم دوباره سبز سبز باشیم قلبهامون را یکی کنیم مشت هامون را گره کنیم تا همه دست به دست هم کدخدا را بیرون کنیم