احمد مقیمی
خانواده اقبال سهم بزرگی در مبارزه با رژیم ضدّ بشری جمهوری اسلامی داشته اند؛ عارف اقبال اولین جوان به خون غلطیده در سی خرداد ۱۳۶۰ بوده است. پس از آن تمامی اعضای خانواده هزینههای گزافی در مبارزه دادند، از جمله عاطفه اقبال که مؤسس نشریه فریاد گود نشین در ابتدای انقلاب منحوس بود. عاطفه اقبال قبل از سی خرداد دستگیر شد و کمی پس از او همسرش اسیر گردید و اعدام شد. او پس از آزادی با هدف مبارزه، بلافاصله خود را به مجاهدین خلق در عراق رساند و سالها در کنار آنها باقی ماند. تا اینکه با مشاهده انحرافات رهبران خائن و عدم توجه به هشدارها و انتقادات، راه خود را از آنان جدا کرد.
علاوهٔ بر عاطفه، پسر بزرگ خانواده با نام محمد اقبال که از اعضای قبل از انقلاب سازمان مجاهدین خلق بوده، بیش از چهل سال سابقه فعالیت در آن تشکیلات را دارد.
اما ماجرا از زمانی آغاز گردید که عاطفه اقبال، در صدد برآمد با کمپینی مجازی مجاهدین اسیر در باتلاق عراق را برهاند. این اقدام بر رهبران سازمان که تاجران خون مجاهدین اند گران آمد و دسته دسته افراد به اصطلاح اشرف نشان (البته ساکن آمریکا و اروپای اشرف ندیده) را به مقابله فرستادند. آنان نه تنها تمامی مرزهای اخلاقی و انسانی را بر علیه خواهران اقبال زیر پا گذاشتند، دیگر ادمینهای آن کمپین از جمله مرا نیز مورد عنایت قرار می دادند. در حالیکه مجاهدین اسیر در عراق سرانجام با ۱۵۰ کشته به آلبانی انتقال یافتند، یعنی همان هدفی که کمپین ما تعقیب میکرد، اما شگفتا که مریم رجوی آنرا پیروزی خواند!.
آنچه برایم درد آور است؛ به دلیل اینکه من مجاهدین خلق سالهای اول انقلاب را از نزدیک دیده و حتی با آنها زیسته ام، نمونههای بارز انسانی در اخلاق، فداکاری و خصلتهای انسانی و در یک کلام هر یک خداگونهای بودند. اما وقتی با مجاهدین فحاش و بد دهان از نوع حزب الهیهای پدر مجهول مقایسه میکنم، نزدیکیهای بسیاری مییابم. رفتار بغایت لمپنی امروزی مجاهدین خلق، خیانت بزرگی در حق حداقل سی هزار جوان و نوجوان مجاهد خلقی است که سر به دار شدند. مجاهد خلق محمد اقبال که رفتاری غیر انسانی حتی با خواهران خود دارد، نمیتواند ادعای مردم دوستی داشته باشد. کسی که سرشار از تنفّر نسبت به خانواده بخصوص خواهرانش است، عشق او به خلق قهرمان هم دروغی بیش نیست.
محمد اقبال، نمونه ای بارز از سقوط اخلاقی یک مجاهد خلق!