به بهانه روز زن
به یاد دارم،
شبی در گوش تو زمزمه کردم:
بلبل خوشخوان من!
پیام آور سپیده!
زمزمه گر نوای آزادی!
تو باد صبایی
غنچه را شکوفا می کنی.
تو گل سرخی، لاله ای
بوی خوش می پراکنی.
تو اوج و بلندی دنیایی
امید می آفرینی.
به تاب چون خورشید!
به تاب چون ماه!
زندگی را
دوباره چراغان کن!
به من زندگی ببخش!
چنان چون مادر زمین.
اینک
ترانه ی خاطره ها را می شنوم.
به یاد می آورم
آن دخترک سیه چرده را،
شادی در چشمانش خانه داشت
آفتاب از نگاهش می تراوید
با پیراهنی به رنگ زندگی
و لبی خندان چون گل
در حیاط خاطره ها می دوید.
پوست خشک
جیرجیرک های پوست انداخته را
با جسارتی بچگانه
از روی درخت بر می داشت.
به دنبال تاووس ها
با پرهای رنگین کمانی، می دوید.
خرامیدن با شکوه تذرو ها را
با چشمان کنجکاو بچه گانه
دنبال می کرد.
در خانه
بوی خوش نان تازه
چون عطر اقاقیا پیچیده بود.
در آن سوی حیاط
زنان با چارقدهای سپید
و گونه هایی به سرخی آتش
دور تنوری نشسته
نان های لواش داغ را
از تنور بیرون آورده
در کناری
روی هم می چیدند.
کلاغ بی نوا برای خوردن صابون
به حاشیه حوض نزدیک می شد،
دخترک به سوی او می دوید
و او را فراری می داد.
در گوشه ای دیگر
بساط شله زرد پزی برپا بود.
بوی زندگی
عطر دارچین و زعفران
در هوا می پیچید.
کاسه های چینی رنگارنگ
یکی پس از دیگری
پر می شدند و
به دست نیازمندان می رسید.
اما امروز
در رویاهای دخترک
جای تو خالی است.
تو بلبل خوشخوان
پیام آور سپیده
تو باد صبا
شکوفنده ی غنچه دل
تو که پیراهن گل گلی ات
عطر گذشته ها را
در روزنه های خاطر می نشاند.
تو که بذر امید در دل می کاشتی و
صدایت نوای زندگی بود.
امروز دیگر تو نیستی،
صدایم نمی کنی.
اما زنان دیگری هستند
که در سرای هستی
جاودانه
چون رودی جاری هستند.
با لالایی نسیم
ترانه ی خاطره می سرایند.
شجاعت را
در رگ ها جاری می کنند
شیرزنانی که
گشاینده ی دروازه ی رهایی
پیام آور آزادی هستند،
زنان ایرانی!
زهرا شمس – ۸ مارس ۲۰۲۰