پس از بیرون رفتِ غیرقانونی ترامپ از برجام،آغاز تحریم ها و شرایط بحرانی داخلی ایران ، بیشتر تحلیل ها را مشاهده کرده و خواندم. جایِ بسی تاسف و تعلق است که تعدادِ بسیاری از مصدقی ها از روی آگاهی یا عدم آگاهی درگیر بازی رسانه ایِ صهیونیسم و اشخاصی مانند جان بولتون شده اند. این بازی اینگونه ترتیب داده شده که یا باید موافق رژیم جمهوری اسلامی باشی و یا اگر مخالفی ، پس دوستِ اسراییل هستی…
ارزنده ترین تحلیلی که در این روزها شنیدم ، سخنان “اردشیر زاهدی” بود . ایشان با اینکه همراهِ کودتاچیان زمان خود برعلیه دولت قانونی مرحوم مصدق بشمار میرفت ، اما در زمان حال ، واقعی ترین تحلیل را داشت.
چرا و چگونه ؟ زیرا ایشان تجربه وزیر امور خارجه پهلوی را داشته و شناخت درست و عمیقی از مسایل استراتژیک منطقه دارند و به خوبی از نقشه جدید خاورمیانه و کلنگی کردنِ ایران آگاهند. دستخوش روی کار آمدن ترامپ و پا گرفتنِ “نتانیاهو” در خاورمیانه ، هرچند اتفاقات بدی را برای ایران درپی داشت ، اما چهره واقعی اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی را به خوبی نمایان کرد. هنگامی که همه چیز آروم است ، توانایی تشخیصِ سیاسیون مشخص نخواهدشد و هر احمقی با یک پرچم “شیروخورشید” ادعای اپوزیسیون دارد، اما تنها در بحران است که می توان تشخیص داد که چه کسی همانند “مسعودرجوی” وطن فروش است و چه کسانی برای وطن جان می دهند.
کسی نمی تواند همزمان باهم ، فریاد آزادی ایران و دوستی با رژیم بچه کُشِ “اسراییل” را سَر دهد . مانند این است که ما بگوییم به دنبالِ تغییر رژیم ایران هستیم ، اما با سعید مرتضوی و امثالهم روابط دوستانه داشته باشیم. پارادوکس عظیمی که در حال حاظر شاهدِ آن هستیم همین اصول هستند: عدم عقیده ، فقدان آگاهی از مباحث منطقه و خاورمیانه (همان افرادی که موقعیت استراتژی کره و ژاپن را با ایران مقایسه می کنند) عدم شناخت از مقولاتِ دینی و ایدئولوژی ، خلاء مطالعاتِ تاریخی و در نهایت نداشتن شرفِ ملی…
حال که به این مرحله رسیدیم باید خدمت اینان عرض کنم که اگر از رویِ آگاهی برای احقاقِ خواستِ اسراییل جهتِ تجزیه ایران سر در آخورِ صهیونیسم یا هرجای دیگری را دارند ، حداقل لطف ممکن اینست که برای مشروعیت دادن به عملکرد سخیفِ خود از نام دکتر مصدق سواستفاده نکرده و نامِ آن مرحوم را از خود بزدایند.