دویست سال پیش به تأثیر از شعر فارسی، غزلسرایی وارد ادبیات آلمان شد. این گام بزرگ توسط فریدریش روکرت برداشته شد. شاعر و مترجم و شرقشناس برجستهی آلمانی ۱۵۰ سال پیش درگذشت.
در اوایل قرن نوزدهم با ترجمه و پخش آثار سرایندگان ایرانی در قلمرو زبان آلمانی، فرم غزل در میان شاعران آلمانی محبوبیت یافت و گروهی از گویندگان در این قالب شعر سرودند. سرآمد این سرایندگان فریدریش روکرت Friedrich Rückert (۱۷۸۸ – ۱۸۶۶) بود که شماری از زیباترین غزلهای فارسی را به آلمانی ترجمه و منتشر کرده است.
غزل یگانه قالب نظم است که از ادبیات ایران وارد شعر آلمانی شد. آنه ماری شیمل (۱۹۲۲ – ۲۰۰۳) شرقشناس نامی و کارشناس برجستهی ادبیات خاورزمین در این باره مینویسد: «غزل را در سال ۱۸۱۹ روکرت به زبان آلمانی وارد کرد و این قالب شعری به ویژه در میانهی قرن نوزدهم در میان شاعران آلمانی طرفداران زیادی پیدا کرد.»
روکرت، شیفتهی خاورزمین
فریدریش روکرت در ۱۶ مه ۱۷۸۸ در شواینفورت، شمال ایالت بایر (باواریا)، به دنیا آمد. نخست در دانشگاه ورتسبورگ شروع به تحصیل حقوق کرد، ولی به زودی به فیلولوژی و زیباییشناسی تغییر رشته داد. در سال ۱۸۰۹ تحصیلات دانشگاهی را به پایان برد؛ یک سال بعد در شواینفورت دبیر شد و از سال ۱۸۱۱ در دانشگاه ینا به تدریس پرداخت.
در دوران جوانی روکرت، ارتش فرانسه به فرماندهی ناپلئون به خاک آلمان حمله کرد و آن را به اشغال در آورد. روکرت مانند بسیاری از جوانان انقلابی به مبارزه با ارتش بیگانه پرداخت و در شماری از سرودهها و مقالات به اشغال میهن اعتراض کرد.
روکرت سخت تحتتأثیر گوته بود و در سال ۱۸۱۷ به تأسی از شاعر بزرگ دوران به ایتالیا سفر کرد و با تمدن رومی و فرهنگ رنسانس آشنا شد. در راه بازگشت از این سفر بود که در سال ۱۸۱۸ به وین رسید و به دیدار یوزف فون هامر پورگشتال، خاورشناس نامدار اتریشی رفت.
هامر پورگشتال به تازگی دیوان حافظ را به آلمانی ترجمه کرده و غزلسرای بزرگ ایران را در سراسر غرب به شهرت رسانده بود. تحث تاثیر همین اثر، گوته در حال نگارش دیوان غربی – شرقی خود بود.
این دیدار ذهن و روح روکرت را دگرگون کرد و او را به سوی عالم مشرق راند. او نزد هامر پورگشتال زبانهای فارسی و عربی و ترکی را فرا گرفت و از آن پس زندگی خود را وقف زبان و ادبیات شرق کرد. او نخست به ترجمه برخی از غزلیات “دیوان شمس” مولانا دست زد و سپس برخی از زیباترین اشعار حافظ و سعدی و جامی و فردوسی را به آلمانیزبانها ارائه کرد.
روکرت در سال ۱۸۲۶ استاد شرقشناسی دانشگاه ارلانگن شد و میتوان او را پایهگذار رشته شرقشناسی آکادمیک در آلمان دانست. او تا زمان مرگش در سال ۱۸۶۶ از ارکان مهم خاورشناسی آلمان بود و تا امروز از دانشمندانی شناخته میشود که از بیرون دستی بر آتش ندارند، بلکه به شناختی ژرف و صمیمانه از فرهنگ شرق دست یافتهاند.
میراث گرانقدر روکرت
روکرت در طول سالیان دراز با تلاش و پشتکار فراوان برخی از شاهکارهای ادبیات فارسی را به آلمانی ترجمه و منتشر کرد.
او که خود شاعری زبردست بود، شماری از غزلیات حافظ و مولانا، رباعیات خیام، بخشهایی از شاهنامه فردوسی، گلستان و بوستان سعدی، خمسه نظامی را به آلمانی شیوا و رسایی برگرداند. افزون بر این او گزیدهای از ترانههای محلی گیلان و مازندران را نیز به آلمانی ترجمه کرد.
روکرت به چندین زبان شرقی آشنا بود و از زبانهای هندی، چینی و بسیاری زبانهای دیگر نیز آثاری را به آلمانی ترجمه کرده است.
او به زبان عربی نیز مسلط بود و موفق شد برخی از سورههای قرآن را به آلمانی فاخری ترجمه کند. این تلاش به فرجام نرسید، اما ترجمه او از قرآن، اثری کلاسیک شناخته میشود.
او از کتاب معروف “مقامات حریری”، یکی از آثار مهم ادبیات عرب، نیز برگردانی زیبا ارائه داده که تا امروز معتبر و خواندنی است.
آزمونهایی در غزلسرایی
فریدریش روکرت در حوالی ۳۵ تا ۴۰ سالگی که از شوق کشف شعر و غزل فارسی سر از پا نمیشناخت، مجموعهای از غزلهای مولانا و حافظ را به زبان آلمانی ترجمه کرد. ترجمههای او تا امروز از زیباترین و شیواترین برگردانهای ادبیات فارسی به زبانهای خارجی شناخته میشوند.
به یاد داشته باشیم که پیش از آن نیز بسیاری از غزلهای فارسی، از جمله آثار سعدی و حافظ و مولانا، به زبان آلمانی برگشته بودند، اما با ترجمههای روکرت، در این رشته تحولی کیفی پدید آمد.
بیشتر بخوانید: آغازههای آشنایی غرب با جهان اسلام
نخست آن که روکرت از ترجمه خشک و مفهومی اشعار دوری کرد و کوشید قافیه و آهنگ هر غزل را نیز در ترجمه منتقل کند. با همت او این تلاش به زودی به بار نشست و باعث شد که قالب غزل به زبان آلمانی وارد شود.
دیگر آن که روکرت، تنها دانشمند یا پژوهشگری کنجکاو نبود که از کنار به موضوع کار خود بنگرد. او شیفتهی ادبیات شرق بود و ذهن و زبان او در حال و هوای روحانی غزل غوطه خورده بود. از این رو ترجمههای او چه بسا از نظر بافت کلامی چندان دقیق نیستند، اما روح و گوهر عارفانه غزل را به خوبی بازتاب میدهند.
برای آشنایی با بیان زیبای روکرت و دقت کلام او، در زیر برگردان قطعهای از سعدی را با ترجمه روکرت آوردهایم.
دوش مرغی به صبح مینالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
گفت: باور نداشتم که تو را
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم: این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و من خاموش
روکرت برگردان شعر را با مهارتی ستودنی، با قافیه و ردیف همراه کرده است:
Gestern sang ein Vogel in der Frühe,
daß mir Sinn und Fassung ging verloren.
Einem meiner trauten Freunde kam wohl
Mein entzücktes Rufen zu den Ohren,
Und er sprach: Ich glaube nicht, daß also
Könnt ein Vogel machen dich zum Toren.
Doch ich sprach: Es soll auf seiner Stelle
Jeder tun, wozu er ist erkoren.
Schämen müßt ich mich als Mensch, ein Vogel
Lobend Gott, und ich wie stumm geboren!
دویچه وله فارسی