نوروز تاریخ، فرهنگ وهنگام ارجگزارى بر ارزش ها انسانی است.
این روز بر همگان فرخنده و پیروز باد؛
نخست بر بزرگسالان که گنجینه حاضر جامعه هستند؛
سپس بر کودکان و نوجوانان که سرمایه انسانیت اند و نوروز را با صفاى کودکانه دوست دارند و چشم انتظار عیدى و بوسه های شادى هستند؛
نوروز به ویژه بر بیماران و تهی دستان خجسته و پیروز باد، در جهانى که بیمارى و تهدستى دمار از روزگار بشریت در مى آورد، از صمیم قلب میخواهم که بیماران و تهدستان جهان بر این آفت جانفرسا پیروز شوند؛
نوروز بر همگان، بر دوستان آرمانخواه، بر بی تفاوت ها، بر خسته شده ها، حتى بر مخالفان شاد باد؛
نوروز بر همبستگى انسان ها، بر ایرانیان و بر جهانیان با هر اندیشه و بیان و رنگ و مکتب و مذهب شاد و پیروز باد؛
نوروز ١٣٩۶
زمزمه هاى نوروزى من تقدیم به شما.
زمزمه های نوروز
اى یارِ سرکشِ خفته در زنجیر
دیدی چسان،
زمین های پربار خشکیدند،
خیشی که دستکار پدر بود،
دراین خشکیِ سخت تر از سنگ،
شکست.
گفتى، غارتگران کویر
هیزم هاى زمستانِ مردم را دزدیدند
و در بهارِ آرزوها،
جلگه هایِ ارغوانیِ خاکِ ما را،
زنگیانِ سیاه وسفید وسبز،
زرد کردند.
گفتی برخیز،
دوباره آمد بهار،
بیا، با یاران
در باغ هاى فرسوده و سوخته
گل بکاریم
گل های بنفشه ومیخک،
که تخم هایش
از گاد ها،
مانده به یادگار.
زمزمه کردی
در گوش سخره هاىِ نشسته بر آب،
دراین نوروز
مبادا فراموش کنید، شراب قرمز را
که از باستان در جان آدمى
مهر ونیکی آفرید.
گفتم نیم قرن گذشت
از رفتن تو،
هیهات،
زنجیرها هنوز،
بر پایت پریشانى مى کنند.
خشم هاى توده ها می آیند،
اما پندارى، نفس هایت،
اى پیرِ زمزمه پرداز
درمانِ دردى نمى کنند؟
گفتى به راستی،
بیا اى تُندرِ هستى،
بیا این آسمان خاکستریِ پر غبار را
که بر خلق،
جز بیماری وتهی دستی روا نکرد
برزمین کشیم،
و پاکى را ماندگار سازیم.
گفتم هستم،
به استوارىِ راستى هستم.
فرهنگ قاسمى ٢٩ اسفند ١٣٩۵