ای خدا، ای فلک، ای طبیعت؟!
هممیهنان مرا یاری ده که قدرشناس باشند!
آیا تنها ما مردم ایران در این کره زمین این چنین هرزه گو و پرده در هستیم و دوغ و دوشاب را نه تنها از هم تشخیص نمی دهیم بل می خواهیم همیشه قاطی باشند! یا تمام آدمیان چنین خصلتی را دارند و ما به دلیل عدم تماس زیاد با آنان از وجود این عادت زشت نا آگاهیم؟
هنگامی که خانم شیرین عبادی وکیل مدافع حقوقی در ایران، جایزه صلح نوبل را دریافت کرد بیش از 60% هممیهنانش در خارج ایران، به جای شادباش به او و احساس شعف و غرور، او را زیر انواع ناسزاها گرفتند؛ و تا مغز کوچکشان اجازه می داد به او تاختند. علتش این بود که این گنجشک مغزها تصورشان این بود که چون خانم شیرین عبادی جایزه نوبل صلح گرفته پس باید یک پرچم سرخ بر دوش گیرد و در خیابان شاهرضا راه افتد و مردم را به دنباله روی از خود تحریک کند و آنان را به مبارزه علیه حکومت آدمکش ملایان بشوراند. اگر چنین کاری نکند، این جایزه را بی جا به او داده اند. باید حتا اگر به اعدام و نابودی او انجامد، ردای مبارزه ی جنگی با حکومت را بپوشد و تفنگ به دست این کار را با شدت و حدت انجام دهد. برای آنان مهم نبود که خانم شیرین عبادی در همان ابتدای کار توسط سلاخان سپاه پاسداران دستگیر و روانه زندان شده و به زیر شکنجه می رفت و سرانجام اعدام می شد. مهم این بود که ساحل نشینان دنیای آزاد و دموکراسی که در راحت می زیند، هدفشان توسط کسی که به خاطر صلح خواهی جایزه گرفته است، به عمل درآید و به جای آنها چنان مبارزه ای را بیآغازد. آری ما خود را از دست آن جلادان و سلاخان نجات داده و به دنیای دموکرات کوچیده ایم؛ چون حوصله و طاقت و جرئت مبارزه با رژیم را نداشتیم و می خواستیم این چند سال عمر را بی دغدغه به سر آریم. اما از هممیهنان درون مرتب درخواست مبارزه تنی و جنگی می کردیم و می کنیم. نمونه اش آقای «هخا» در برنامه هخایش، و تیمسار هوائی در برنامه ای به نام« عقاب» مردم را به شورش دعوت می کردند ولی خودشان در کالیفرنیا مأمن داشتند.
این دو نفر به مردم دستورهائی می دادند تا مطابق آن با رژیم آخوندی به مبارزه ئی تن دردهند که همه اش به ضرر مردم و ملت گرفتار ایران بود. به عنوان نمونه آقای تیمسار عقاب می فرمود با چاقو لاستیک تایر اتوموبیلهای پارک شده را پاره کنید. آنهم به ردیف در یک خیابان و دیگر پند و توصیه هائی چنین ابلهانه! همین مبارزان در کالیفرنیا نشسته نیز همان توصیه را نسبت به خانم شیرین عبادی داشتند و او را به بالا بردن پرچم مبارزه ترغیب می کردند.
آکنون که هنرمند نامی در هنر و صنعت سینمای جهان که از بخت بد در ایران به دنیا آمده است، یعنی آقای اصغر فرهادی که برای دومین بار جایزه اسکار سینمائی را دریافت کرده است، همان هموطنانش او را نیز چونان خانم شیرین عبادی به زیر پتک سخنانی جلف و هرزه درا گرفته اند و توقع دارند آقای «اصغر فرهادی» نیز شولای مبارزه برتن کند و پرچم خونین به دست گیرد و در خیابانهای تهران علیه حکومت اسلامی شعار دهد و ناسزا نثار رهبر حکومت و دیگر سران رژیم کند.
این هممیهنان ما یا به سبب دوری طولانی مدت و یا به علت کمبود خرد اجتماعی، گویا با وجود این همه کشتار و اعدام توسط آخوندها، هنوز از شناخت حکومت آخوندی عاجزند و نمی دانند این حیوانات هار که میهن را قبضه کرده اند و ضامن امنیّت حکومت و کشور شده اند، تا چه حد خوی توحش و کشتار در ذهنشان رسوب کرده است. کوچک و بزرگ را به علت تنها نوشته ای در فیس بوک خودش دستگیر می کنند و سپاه پاسداران میزان سال حبسش را به قاضی مربوط دیکته می کند و رأی داور به همان میزان صادر شده و جوان بی جرم و گناه به مدت ده تا 15 سال به زندان می افتد.
اکنون شما نیز خواستارید که اصغر فرهادی به جای استفاده از هنرش و نشان دادن آن به جهانیان، خود را اسیر مشتی آدم رذل و وحشی کند؟ زهی تأسف برای این تفکر نابخردانه!
آقای جعفر پناهی فیلمساز دیگر مشهور ایرانی، به چه جرمی مدتها در زندان ماند و هنگامی که با سپردن ضامن بیرون آمد، در اثر شکنجه های خداباوران مانند دوک لاغر شده بود. در حالیکه در فیلمش شعاری نداده بود و تنها موضوع فقر را به گونه ای به رخ کشیده بود.
مبارزه هنرمند نیز باید باهنرش هماهنگ باشد. هنرمند با آثارش سخن خود را می گوید و جامعه اش را به دیگران می شناساند. گوینده مرگ بر فلان و بهمان درون خیابانها و معابر هنرمندان نباید باشند؛ بل این کار عوام است. انقلاب فرانسه را روشنفکران نتیجه نوشته های کسانی مانند: ولتر، ویکتور هوگو، شاتو بریان و دیگر هنرمندان و شاعران و نویسندگان پیش از انقلاب می دانند که با نوشته ها و اشعارشان عوام را تکان دادند و خیزش شروع شد.
اصولاً موقعی که در هنر(هرچه باشد) شعار داخل شد و هنرمند به جای طنز از شعار استفاده کرد، کار هنری اش از بها می افتد و جنبه بازاری پیدا می کند و کسی به آن جایزه نمی دهد.
در ضمن، خانم شیرین عبادی و آقای اصغر فرهادی کسانی نیستند که در خیابانها و کوچه ها نعره ی مرگ بر فلان و بهمان سردهند. چنین کاری سبب خواری آنان می شود، و نه وجیه المله کردنشان!
اکنون شما را به همان تیتر بالا«خدا، فلک یا طبیعت…» هرکدام را می پرستید سوگند می دهم در داوری نسبت به دیگران منصف باشید و در انتقاد کردن نسبت به موضوعهائی که سواد و دانش و معلومات کافی در آن را ندارید، خواسته های نا به جای خویش را دخالت ندهید. امید است به جای چوب زدن به افتخار آفرینانمان، به آنها گل هدیه کنید و قدردان زحمات و استعدادشان باشید.
ایران مال ملت است نه حکومت! مطمئن باشید حکومت ولایت فقیه بیشتر مخالف فرهادی است تا قدردان! نگاهی به کیهان شریعتمداری بیندازید تا مطلب دستگیرتان شود!
کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا 3/3/2017