بخش نخست
با درود های صمیمانه خدمت خوانندگان عزیز
همانطور که در تیزر آغاز این برنامه آمده است عنوان برنامه من «انسانیت و ایرانیت » می باشد.
اما چرا این عنوان ؟
لازم است که متذکر شوم که از این نظر عنوان بالا را انتخاب کردم زیرا قبل از هر چیز خود را یک انسان وابسته به جامعه بشری می دانم و برای انسانیت و دفاع از حقوق انسانی در همه کشور های جهان مسولیت قبول کرده ام و سال های متمادی است که در این راه تلاش و مبارزه کرده ام و می کنم.
سپس بی آنکه تبعیضی و برتریِ ویژه ای برای ایرانی بودن خود قائل شده باشم، مثل هر انسان، به وطن و زادگاه خود علاقه دارم و فرهنگ و تمدن آن را ارج می گذارم، خود را در برابر مردم و هممیهنانم مسئول و متعهد می دانم، از حیثیت و شرافت ایرانی دفاع کرده و سعی می کنم تمدن و تاریخ و فرهنگ غنی آن را بیش از پیش بشناسم و در شناساندن آن به دیگران کوشا باشم، و بالاخره در تعالی، پیشرفت و آزادی ملت، در استقرار استقلال، دموکراسی و حفظ تمامیت ارضی مملکتم، از هیچ کوششی دریغ نمی کنم.
بدین منظور، در گفتار های مرتب و منظم ای، که تحت سر مجموعه ی «انسانیت و ایرانیت» ترتیب داده ام، مباحث و مفاهیمی در ارتباط با مسائل علمی ی مربوط به، حقوق انسانی و دفاع از حقوق بشر و محیط زیست، علوم و آموزش و پرورش ورفاه و امنیت، آزادی و برابری و عدالت، را در سطح جهانی، مورد بررسی و سنجش قرار میدهم.
به عبارت دیگر در سخنانم میکوشم به شکلی در ارتباط با اوضاع و احوال جهان و ایران به اصول نوین علم سیاست و مبانی پیشرفته مدیریت و کشورداری در ارتباط با ناهنجاریها وهنجارهای بینالمللی و شرایط ناهنجار حاکم در ایران بپردازم.
همینطور وضعیت و موقعیت کنونی ایران معاصر، تاریخ، فرهنگ، سیاست، مدیریت، علوم، و هنر در کشور عزیزمان را با شما در میان می گذارم تا با هم در این زمینه ها تعامل و تبادل نظر داشته باشیم و بتوانیم با مشارکت یکدیگر وهمچنین و به ویژه با مشارکت دیگر صاحب نظران ومتفکران و متخصصینی که، در برنامه های مختلف «تله ویزیون رنگین کمان بنیاد آزادی اندیشه و بیان» گفتگو می کنند راهکارهایی را مورد بررسی و سنجش قرار دهیم و احتمالاً راهبرد یا راهبردهای آلترناتیو ی را پیدا کنیم و به شکل برنامه و پروژه های اجتماعی قابل عمل به جامعه ایرانی جهت ساختن ایران آینده ارائه دهیم؛ تا شاید در اثر آن و سایر کوشش ها، سرزمین کهن ما که، ظرفیت و امکاناتی برجستهای را در خود دارد بتواند از چنگ جرثومه جمهوری اسلامی خلاصی پیدا کرده و در ردیف جوامع پیشرفته جهان قرار بگیرد.
فراموش نکنیم که به سبب فرهنگ غنی ایرانی، و امکانات مادی و معنوی که در این سرزمین کهن و پر گوهر وجود دارد، کشور ما به حق شایسته احراز مقام بسیار بالاتری، در سطح جهان، نسبت به آنچه که امروز هست، می باشد.
هممیهنان در اینجا از شما دعوت میکنم کمی به اطراف خود نظر بیاندازید، خواهید دید تعداد کسانیکه خواهان برکناری این رژیم هستند بی شمارند.
به واقع همه ما آرزو می کنیم؛ که آخوند و آیت اله و قبا و عمامه و چادر و چارقت از میان برداشته شود و ایرانی به مقام و منزلت شایسته خود در جامعه بین المللی به طور آزاد و بدون زور و استبداد دست پیدا کند.
اما این آرزو به تنهایی کافی نیست. لازمست به طور جدی تصمیم بگیریم تا این خواست حیاتی را بر آورده سازیم.
اما چگونه ؟
در اثر اقدامات کوچک است که میتوان به حرکت های بزرگ اجتماعی رسید.
اگر هر کدام از ما به اندازه توان خود، یا حتی، به اندازه قسمت کوچکی از توان خود، در راه بر اندازی رژیم جمهوری اسلامی متعهد شویم و از خود مایه بگذاریم بدون شک به آن هدف بزرگ دست خواهیم یافت.
عده ای برکناری جمهوری اسلامی را با توسل به قدرت های خارجی میسر میدانند. این روش غلط است.
ما به واقع، نیاز وابسته شدن به قدرت های بزرگ جهانی را نداریم.
اگر احیانا آنها ادعای کمک به ما می کنند بدون شک حرفی باطل و حیله گرانه می باشد و قصد چپاول بیشتر ما را دارند.
در دنیای کنونی هیچ کمکی از سوی هیچ قدرتی بلاعوض نیست، هر تغییری در ایران به همت و اقتدار مردم عملی خواهد شد و به نتیجه مطوب خواهد رسید.
امید من این است که در هر کجای جهان، هر ایرانی، دراقدام برای برکناری جمهوری اسلامی و برقراری حاکمیت ملی و مردمی، به اندازهای که برایش امکان پذیر باشد متعهد شود و بدان عمل کند و هم اندیشان خود را جمع کند و به اقدام بپردازد.
کسانی که تنها حرف می زنند و وقت خود را در جلسات و گفتگوهای بیهوده هدر می دهند، در حقیقت کاری برای جامعه انجام نمی دهند و مطمئنم، که اگر اینان همین روش ها را ادامه بدهند نیرو های محرکه اجتماعی را بیش از این در سکون نگاه خواهند داشت. اینان خوبست اگر اراده و عزم راسخ در بر اندازی دارند به خود آیند و در کنار مردم به عمل و اقدامات اعتراضی و اعتصابات و افشاگری و مقاومت بپردازند.
هممیهنان، تعهد برای باز سازی ایران و برای جامعه انسانی، پیر و جوان و زن و مرد و کودک نمی شناسند.
هر کسی می تواند، در مقابل وجدان خودش متعهد شود و عمل کند.
هر کسی می تواند، برای برچیدن نظام جمهوری اسلامی حتی یک گام کوچک بردارد.
هر کسی می تواند، با کمک های معنوی و مادی خود، در این اقدام بزرگ تاریخی اشتراک مساعی داشته باشد.
هیچ ایرانی و هیچ انسان شرافتمندی نمیتواند در برابر بیعدالتی ها واجحافاتی که به مردم ایران و به در سرزمین ما، در نتیجه به مردم خاورمیانه و مردمآن این منطقه وارد می شود بی تفاوت بماند.
هممیهنان عزیز، در برابر تخریب خاورمیانه، در برابر کشتار های عفرین و جنایت نسبت به مردمان کرد منطقه و زندانیان سیاسی در ایران و تجاوز به حقوق زنان و کارگران ایران، هیچ سکوتی جایز نیست.
هرکدام از بیعدالتی ها به اندازه کافی هولناک هست که صدای انسان ها گوش حاکمیت ها را آزار دهد.
ما در هر جا که هستیم، ضرورت دارد با حفظ استقلال و عدم وابستگی، به نوبه خود در این راه بکوشیم و از امکاناتی که داریم، با همتی بلند و استوار و بطور شرافتمندانه در راه خدمت به جامعه و در همراهی با روشنفکران و مبارزان ایرانی و ملت نجیب و آزادیخواه ایران گام های راست و درست بر داریم و به تعهدات انسانی و ایرانی خود عمل کنیم تا یک حاکمیت ملی و مردمی جایگزین جمهوری اسلامی بشود.
جا دارد، یادآور شوم که، در برنامه گذشته «ایرانیت و انسانیت» که برنامه نخست بود، در ارتباط با خشونت پرهیزی مطالبی را ارائه دادم که مورد توجه و همینطور مورد انتقاد و سنجش نظری برخی از کنشگران و اندیشمندان سیاسی و اجتماعی قرار گرفت.
مایه خوشحالی شد.
در برنامه های بعدی به آنها خواهم پرداخت.
اما هم اکنون در ادامه بحث مربوط به «خشونت و خشونت پرهیزی»، در باره «خشونت و دولت » مبحثی را باز می کنم.
در این زمینه سخنان من دارای دو بخش است.
یکی در مورد خشونت است و دومی درباره «دولت» و خشونت های اقتدارگرانه دولت ها،
1 اما خشونت چیست؟
نخست خوب است بدانیم که خشونت چیست و بر اساس چه هنجارها، یا به عبارت دیگر، چه نرمهایی یک اقدام یا یک حرف یا حتی یک نگاه، جنبه خشونت آمیز پیدا می کند.
ابتدا ببینیم خشونت از نظر لغوی در فرهنگ ایرانی چیست ؟ خشونت از نظر لغوی به معنای درشتی، ناهمواری، تندخویی، بی رحمی است.
در عرف خشونت حالتی از رفتار و کردار است که یک فرد یا یک گروه رسمی یا غیر رسمی، به زور و اجبار به دیگران تحمیل میکند. این تعریف کافی و کامل نیستند.
در مطالعات و نوشته های خود، همیشه کوشش می کنم، تا حد امکان، تعاریف و مفاهیم، در ارتباط با آنچه که در اسناد و منابع بین المللی استفاده می شوند و جنبه رسمی پیدا کرده اند، را مورد استفاده قرار دهم.
البته همیشه هم با این تعاریف موافق نیستم. اما با حفظ نگاه نقادانه خود ترجیح میدهم آنچه که رسمیت بین المللی پیدا کرده است را بیان کنم تا در برابر قوانین و محافل بین المللی و ارزش های جهانشمول سخنانم قابل سنجش و دفاع باشند.
این روش را در مورد حاکمیت جمهوری اسلامی هرگز بکار نبرده ام زیرا قوانین، مقامات حقیقی و حقوقی آن را به رسمیت نمی شناسم و کلیت آنرا ضد حقوق و ارزش های انسانی میدانم.
برگردیم به تعریف خشونت.
بنابراین، تعریفی را که از خشونت ارائه میدهم یک تعریف رسمی مربوط به مرکز بهداشت جهانی میباشد.
مرکز بهداشت جهانی ( OMS یا WHO) خشونت را تحت عنوان «استفادهٔ عامدانه از نیروی جسمی یا قدرت، به صورت تهدید آمیز یا واقعی، علیه خود، دیگری یا گروه یا جامعهای، که موجب آسیب، مرگ، آسیب روانی، عقب افتادگی رشد یا محرومیت میشود یا احتمال این رخدادها را بسیار بالا میبرد» می داند.
پس بر اساس این تعریف دقیق هرگونه کردار و رفتاری که با هدف وارد نمودن آسیب به دیگران صورت بگیرد رفتار خشونت آمیز است.
همینطور، رفتار خشونت آمیز میتواند به شکل آگاهانه یا نا آگاهانه صورت پذیرد.
خوبست ببینیم زمینه های زایش خشونت کدامند؟
خشونت همواره در رابطه تنگاتنگ با اختلافات، تبعیض ها، کشمکشهای، درگیریهای اجتماعی و تداوم آنها بوجود می آید.
خشونت میتواند مشروعیت خود را از یک نظام حکومتی، یک ایدئولوژی، یا دین، حتی آداب و رسوم و سنت ها، کسب کند.
همینطور خشونت زاییده تبعیض، کمبود فرهنگ گفتگو، تعامل و تساهل است. غالبا بکارگیری خشونت براى تحمیل یک رفتار و یک پندار و یک کردار و ایجاد اجبار و اطاعت است.
متاسفانه غالبا، مشهور شده است، که خشونت پرهیزی، مترادف ترسیدن است.
در حالیکه پرهیز از خشونت به مفهوم ترس، بی تفاوتی و ضعیف بودن نیست؛ برعکس بکار گرفتن رفتار خشونت پرهیز، از هر چیز دشوارتر است.
خشونت پرهیزی شجاعت است و کار هر کس نیست، پرهیز از خشونت آزمایش مهمی است که انسان ظرفیت خونسردی ونیروی انساندوستی خود را تخمین می زند.
معمولا در مجادلات و اختلافات، راحت ترین کار اینست که انسان ها در مقابل معضلات و مشکلات با تندی و با توسل به خشونت عمل کنند. اما اگر در تحلیل اقدام خشونت آمیز خود دقیق باشند خواهند دریافت که نتیجه اقدامات خشونت آمیز به هیچوجه مثبت نیست.
در حالیکه از طریق آرامش، رفتار صلح امیز، جستجوی سازش و فراهم آوردن شرایطی از مذاکره، که بتواند خواست ها و منافع طرفین را به طور برابر، پاسخگو باشد، میتوان بر احقاق حقوق بطور پایدارتر، بدون تلفات، یا با تلفات کمتر فائق آمد.
میتوان با گسترش روش های انتقادی و در اثر تساهل و تعامل و گفتگو، با واقعیت ها برخورد کرد، و زمینه های رسیدن به تفاهم را فراهم آورد.
سخن از روش های انتقادی شد. لازم است که بگویم در ادامه این مبحث، در جلسه اینده، به مسئله نقدچیست ؟ انتقاد چگونه باید باشد؟ خواهم پرداخت.
روش ها و هنجارها یا نورم های نقد و انتقاد را با شما در میان خواهم گذاشت. زیرا آنچه از که در تجربه دیدیم به این نتیجه رسیدم ، غالباً نحوه و شیوه درست نقد و انتقاد بکار برده نمیشود.
این کاستی، در عدم بکار گیری روش درست نقد، می تواند نتایج و اثرات نامطلوبی در همکاری ها از خود باقی بگذارد. پس این مفهوم نیز مانند بسیاری دیگر از مفاهیم نیازمند بررسی و سنجش می باشد.
در مکاتب و جوامعی که روش و رفتار تحمیل از بالا واطاعت از پایین حاکم است، خشونت راحت تر پذیرفته می شود.
اما با خشونت نمیتوان راه درست و طولانی ای را طی کرد. زیرا طبیعت انسان سرکش و کاوشگر است، پس سرپیچى وانتقاد، در نهاد اوست، اطاعت و فرمانبرداری برای همیشه برنمیتابد.
به همین دلیل خاصیت، قدرت برتر، چه حکومت باشد چه شخص و چه ساختاری دیگر، در صدد کنترل و مهار کردن اوست و در این کشمکش به زور وخشونت هم، متوسل مى شود.
خشونت دولتی
دولت ها از اقتدار خود براى اجراى قانون استفاده میکنند، که به عبارتی نیز، خشونت، یا خشونت مشروع خوانده می شود. اما خشونت دولتی، تنها در جهت برقراری عدالت در جامعه و در حاکمیت ملت می تواند مشروعیت داشته باشد.
به عبارت دیکر، خشونتی که توسط قانون اعمال می شود، باید در جهت رفاه و امنیت عمومی و حمایت از حاکمیت ملت باشد.
اما خشونت بهر شکل آن قابل انتقاد است و اقتدارگری در تضاد با انتقاد است. به همین جهت اقتدارگر با توسل به خشونت، حاکمیت خود را اعمال می کند.
پس خشونت گر به دلیل سرکوب منتقدان و مخالفان ضعف خود را در اداره شرایط بحران نشان میدهند که بدین ترتیب بذر بی اعتمادی را در جامعه می پراکند.
در نظام هاى توتالیتر وحکومت هاى مذهبى ودینى که سیرت و سامانه و بافت آنها، تمامیت خواهی و قدرتمداری است، حق پرسش وانتقاد و دیالکتیک وچرا وچگونه وکجا واز کجا وکدام و… وجود ندارد.
بطور کلى در چنین نظام هایی اختیار وحق انتقاد وسر پیچى از قوانین ممنوع است جایی برای معترض ودگراندیش نمی ماند.
در خاتمه این بخش متذکر میشوم که جمهورى اسلامى که به عنوان یک حاکمیت در جامعه ملل به رسمیت شناخته شده است. بنابراین ملزم به اجرای قوانین است که به وظایف خود عمل نکرده و برعکس. چهل سال است که شدید ترین خشونت ها را بر جامعه ما اعمال میکند.
در این نظام اعمال خشونت بر اساس قوانین اسلامی وبه ویژه بر مبنای نظریه ولایت فقیه، نهادینه شده است. قیام علیه خشونت حق مردم است. اما برای اینکه این فیلم موفق و آینده ساز باشد باید خشونت پرهیز باشد.
در برنامه آینده به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت.
خواهش میکنم از اظهار نظر و سنجش این گفتار دریغ نکنید.
روز و شبتان خوش